حسین سلامی، فرمانده کل سپاه پاسداران، با انتقاد از سخنان دونالد ترامپ درباره کیفیت حکمرانی در ایران گفت: «رییسجمهور آمریکا عملیات روانی جدیدی را علیه جمهوری اسلامی آغاز کرده است.»
مرتضی کاظمیان، عضو تحریریه ایراناینترنشنال درباره صحبتهای سلامی، گفت: «این نشاندهنده بیچارگی نظام است.»
او اضافه کرد: «صحبتهای سلامی فقط به نوعی بیچارگی، عجز یا احتیاط و واماندگی عالیترین مقام نظامی جمهوری اسلامی بعد از علی خامنهای را در شرایط منطقه نشان میدهد. او در صحبتهایش بارها ترامپ را جناب آقای رییسجمهور یا جناب آقای رییس خطاب کرد و از طرف دیگر گفت ترامپ قاتل قاسم سلیمانی بوده است.»
در روزهای گذشته، اظهارات دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، درباره جمهوری اسلامی بار دیگر موضوع فساد ساختاری و فقدان شفافیت در ایران را به صدر اخبار بازگرداند.
ترامپ در سفر خود به خاورمیانه، جمهوری اسلامی را «رژیمی فاسد»، «ویرانگر برای منطقه» و «درگیر در مافیای آب» توصیف کرد.
در واکنش، مسعود پزشکیان، رییس دولت در جمهوری اسلامی، پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت در سخنرانیاش در کرمانشاه گفت: «ما دزد نیستیم؛ ما به مردم خدمت میکنیم.»
او برای اثبات این ادعا، به «سادهزیستی» رهبر جمهوری اسلامی استناد کرد و آن را نشانهای از صداقت و پاکدستی حاکمیت دانست.
پزشکیان بهجای ارائه استدلالی روشن درباره نبود دزدی و دروغ در ساختار جمهوری اسلامی، دفاع از خود و همکارانش را با ارجاع به سبک زندگی علی خامنهای پیش برد؛ گویی سبک زندگی فردی میتواند دلیلی بر سلامت ساختار کلان قدرت باشد. این شیوه دفاع بیپایه است.
متن کامل این یادداشت را اینجا بخوانید.

سیامک آرام، تحلیلگر سیاسی، در گفتوگو با ایراناینترنشنال، مهمترین محورهای سفر دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس را «تقویت ائتلاف منطقهای علیه جمهوری اسلامی، تقویت پیمان ابراهیم، و بهبود روابط این کشورها با اسرائیل» دانست.
سفر چهار روزه ترامپ به کشورهای خاورمیانه که از صبح سهشنبه ۲۳ اردیبهشت آغاز شد، جمعه ۲۶ اردیبهشت وارد چهارمین روز شد.

در روزهای گذشته، اظهارات دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، درباره جمهوری اسلامی بار دیگر موضوع فساد ساختاری و فقدان شفافیت در ایران را به صدر اخبار بازگرداند. ترامپ در سفر خود به خاورمیانه، جمهوری اسلامی را «رژیمی فاسد»، «ویرانگر برای منطقه» و «درگیر در مافیای آب» توصیف کرد.
در واکنش، مسعود پزشکیان، رییس دولت در جمهوری اسلامی، پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت در سخنرانیاش در کرمانشاه گفت: «ما دزد نیستیم؛ ما به مردم خدمت میکنیم.»
او برای اثبات این ادعا، به «سادهزیستی» رهبر جمهوری اسلامی استناد کرد و آن را نشانهای از صداقت و پاکدستی حاکمیت دانست.
خشت اول؛ دزدی!
پزشکیان بهجای ارائه استدلالی روشن درباره نبود دزدی و دروغ در ساختار جمهوری اسلامی، دفاع از خود و همکارانش را با ارجاع به سبک زندگی علی خامنهای پیش برد؛ گویی سبک زندگی فردی میتواند دلیلی بر سلامت ساختار کلان قدرت باشد. این شیوه دفاع بیپایه است.
آیا واقعا میتوان فساد سیستماتیک و نهادینهشده را با ارجاع به زندگی ساده یک فرد، هرچند در راس هرم قدرت، انکار کرد؟ اگرچه در فضای رسمی جمهوری اسلامی، ارجاع به رهبر بهعنوان حجت نهایی رایج است، اما چنین استنادی هیچ اعتباری ندارد. سادهزیستی ـ حتی اگر واقعی باشد ـ نمیتواند ساختار قدرت را از اتهامات فساد تبرئه کند.
اتفاقا تجربه تاریخی نشان داده است که برخی از بزرگترین فسادها در دل حکومتهایی رخ دادهاند که خود را با شعار زهد، تقوا و ریاضت معرفی میکردند. پاسخ به مسئله فساد را باید نه در سبک زندگی آیتالله خامنهای، بلکه در دادهها، پروندههای قضایی، گزارشهای نهادهای نظارتی، آمار رسمی، و حتی اعترافات دیرهنگام خود مقامات جستوجو کرد.
در اینجا هدف، فقط اشارهای گذرا به شماری از پروندههای آشکار و پرسروصدا باید کرد که در حافظه عمومی جامعه باقی ماندهاند:
پروندههای شاخص فساد
پروندهه اکبر طبری، معاون اجرایی سابق حوزه ریاست قوه قضاییه، که متهم به دریافت صدها میلیارد تومان رشوه و مشارکت در شبکهای پیچیده از فساد مالی بود.
هلدینگ یاس، وابسته به قرارگاه خاتمالانبیا، که طبق گزارشها میلیاردها تومان از اموال عمومی را به نام پروژههای شهری جابهجا کرد.
پرونده بانک سرمایه و تخلفات گسترده در صندوق ذخیره فرهنگیان، که دامنه آن تا مقامات عالیرتبه سیاسی و نظامی رسید.
پرونده فساد در واردات نهادههای دامی، که طبق اعتراف رییس قوه قضاییه، بیش از هزار میلیارد تومان از مردم اخذ شد، بدون آنکه کالایی وارد کشور شود.
دروغ؛ خشت دوم این بنا
دروغ نیز، همچون فساد، به بخشی جداییناپذیر از زیستجهان سیاسی جمهوری اسلامی بدل شده است؛ نه بهعنوان خطایی موردی، بلکه بهمثابه یک سازوکار نهادینهشده برای بقای قدرت.
جمهوری اسلامی از همان نخستین روزهای پس از انقلاب، از جمله در سخنرانی معروف بهشت زهرا، مسیر خود را با دروغ و تقیه آغاز کرد.
دروغ، ستون اصلی فریب تودههایی بود که به وعدههای حکومت دینی دل بستند؛ وعدههایی چون عدالت، عزت و خودکفایی.
در جهانی که علم، شفافیت و حقوق بشر معیار حکمرانیاند، باور به اداره کشور با روایتهای مذهبی و پنهانکاری ایدئولوژیک، بهسرعت به فاجعه انجامید.
با اینحال، پس از بیش از چهار دهه حاکمیت بر پایه فریب، مقامات جمهوری اسلامی هنوز با صراحت میگویند: «ما دروغ نمیگوییم.» اما واقعیت این است: دروغ میگویند که دروغ نمیگویند.
نمونههای روشن از دروغگویی
سقوط هواپیمای اوکراینی: در دیماه ۱۳۹۸، پرواز شمارهٔ ۷۵۲ خطوط هوایی اوکراین با شلیک موشک پدافند سپاه سقوط کرد و ۱۷۶ نفر جان باختند. بهمدت سه روز، مقامات علت را نقص فنی اعلام کردند. تنها پس از افشای مدارک ماهوارهای، حقیقت یعنی شلیک عمدی پذیرفته شد.
پنهانکاری در آمار کرونا: در اوج بحران، وزارت بهداشت آمار فوتیها را کمتر از واقعیت اعلام میکرد. دادههای ثبت احوال در تیر ۱۳۹۹ نشان داد که تعداد واقعی مرگها بیش از سه برابر آمار رسمی بود.
آمارسازی اقتصادی: در حالیکه تورم واقعی در زندگی مردم بیداد میکرد، دولت مدعی کاهش آن بود. نرخ رسمی حدود ۴۵ درصد اعلام شد، اما کارشناسان از ارقامی بالاتر از ۱۰۰ درصد سخن گفتند. همزمان، ابراهیم رئیسی، رییس دولت وقت، از «کاهش ۲۰ درصدی تورم» سخن میگفت.
حاکمیت فریب
وقتی فساد مالی و اخلاقی در تار و پود ساختار قدرت تنیده شده و دروغ به رویهی غالب حکمرانی بدل گشته، نمیتوان از «خدمت به مردم» سخن گفت.
هرگاه مقامات جمهوری اسلامی از صداقت، شفافیت و عدالت دم میزنند، آنچه به ذهن متبادر میشود نه اعتماد، که طنین زنگ خطر فریب دیگری است.
و تا زمانی که پاسخ حاکمان به فساد و دروغ، فرافکنی، تکذیب، یا استناد به زندگی شخصی رهبر باشد، نه حقیقتی روشن میشود و نه راهی گشوده خواهد شد.

از زمان آغاز جنبش «زن، زندگی، آزادی»، زنان بسیاری بدون حجاب اجباری در مراسم خاکسپاری در شهرهای مختلف ایران، تابوت عزیزان خود را بر دوش کشیدهاند. در آخرین نمونه، زنان حاضر در مراسم شیوا ارسطویی، بدون حجاب اجباری، پیکر این نویسنده و مترجم را بر دوش خود گرفتند و به خاک سپردند.
ارسطویی ۲۲ اردیبهشت در خانه هنرمندان تشییع و در قطعه هنرمندان در «بهشتزهرا» تهران به خاک سپرده شد.
تصاویر و ویدیوهای ثبتشده از مراسم تشییع این نویسنده، مترجم، شاعر و مدرس داستاننویسی درگذشته نشان میدهد گروهی از زنان بدون داشتن حجاب اجباری و در سکوت، پیکر او را بر شانههای خود میکشند و به سمت آرامگاه او حرکت میکنند.
انتشار تصاویر این حرکت زنان نویسنده که نمونهاش در حافظه جمعی ایرانیان در دورههای مختلف تاریخ ایران بهسختی به یاد آورده میشود، یکی از نشانههای زنده بودن جنبش «زن، زندگی، آزادی» است.
برخی، تصاویر تشییع پیکر این نویسنده بر دوش زنان بدون حجاب اجباری را نمادی از بازتاب روحیه آزاداندیش ارسطویی و باورهایش به آزادیهای فردی و اجتماعی دانستند.
شماری نیز از این رخداد بهعنوان نشانهای از ادامه مبارزه زنان در برابر نیروی سرکوب و سنتهایی که قرنها در سایه نظام مردسالار زندگیشان را نشانه رفته است، نام بردند.
این تصاویر یادآور صحنههایی است از جنس حرکت زنانی که در مراسم خاکسپاری مهسا (ژینا) امینی در سقز، روسریهای خود را برداشتند و در هوا تکان دادند.
و همچنین یادآور میدانداری زنان در جنبش «زن، زندگی، آزادی» و یادآور سوگواری مادران لُر که در مراسم خاکسپاری فرزند کشتهشدهشان در اعتراضات علیه جمهوری اسلامی، «کِل» کشیدند و «مِینا» (روسری زنان لر) خود را در هوا چرخاندند.
حساب کاربری «زنان ایران» در اینستاگرام با اشاره به مراسم تشییع ارسطویی نوشت: «نخستین بار زنان به صورت یکدست و یکپارچه زیر تابوت زنی را گرفتند و تا خانه ابدی بدرقهاش کردند.»
اسدالله امرایی، نویسنده و مترجم، نیز با انتشار تصویری از مراسم خاکسپاری ارسطویی، گفت: «زنان با هر لباس و پوششی که دلشان میخواست، شیوا ارسطویی را تشییع کردند.»
مظاهر شهامت، شاعر و نویسنده، هم نوشت: «تابوت شیوا ارسطویی بر دوش زنان هموطن!»
ارسطویی متولد اردیبهشت ۱۳۴۰ در تهران بود و ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ در ۶۴ سالگی از دنیا رفت.
او در دوران فعالیت خود هشت رمان، دو مجموعه داستان و دو مجموعه شعر منتشر کرد.
از آثارش میتوان به رمانهای «او را که دیدم زیبا شدم» و «بیبی شهرزاد» و مجموعه داستانهای «آفتاب و مهتاب» و «آمده بودم با دخترم چای بخورم» اشاره کرد.
ارسطویی از مدافعان آزادی بیان و یکی از ۱۳۴ نویسنده آزادیخواه امضاکننده بیانیه «ما نویسندهایم» در اعتراض به سانسور بود و از سال ۱۳۷۸ به عضویت کانون نویسندگان ایران درآمد.
در سالهای گذشته گاه به گاه تصاویری از دل جامعه، چشمهای رهگذران را به خود میخکوب کرده است؛ از جمله تصاویر زنانی که در نقطهای از ایران، پیکر عزیز درگشتهشان را بر دوش میکشند و اجازه نمیدهند طبق سنتهای تحمیلشده، تابوت عزیزانشان بر شانهها و دستان مردان حمل شود.
زنی که تابوی خوانندگی زنان کُرد در ایران را شکست
پیکر فتانه ولیدی، خواننده کُرد که مهرماه ۱۴۰۳ در سن ٧١ سالگی از دنیا رفت، روی دوش زنان تشییع و در زادگاهش سنندج به خاک سپرده شد.
ولیدی به زبان کرُدی ترانه میخواند و با حسن کامکار، آهنگساز و بنیانگذار گروه کامکارها، کار کرده بود.
این هنرمند نخستین کسی بود که تابوی خوانندگی زنان کُرد در ایران را شکست و پیش از انقلاب ۱۳۵۷ در برنامه کودک رادیو ایران همخوانی کرد، اما پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی فرصت شنیده شدن صدایش از مردم گرفته شد.
به گفته حسین علیزاده، فیلم «نیوه مانگ» بهمن قبادی بر اساس زندگی این هنرمند ساخته شده است.
ماهور زیر تابوت پدر
احمدرضا احمدی، شاعر و نویسنده برجسته و از پایهگذاران «موج نو» در شعر ایران، تیرماه ۱۴۰۲ در سن ۸۳ سالگی و پس از مدتها تحمل بیماری در تهران از دنیا رفت.
ماهور احمدی، فرزند او، با وجود ممانعت مسئولان کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان از سخنرانی در مراسم تشییع پدرش، بدون حجاب اجباری شعرخوانی و سخنرانی کرد.
او در سخنرانیاش گفت: «پدرم هیچوقت نان سیاست را نخورد، اما سیاسیترین شعرها را سرود و با اجبار از کانون بازنشستهاش کردند.»
تصویر ماهور در مراسم تشییع پیکر پدرش در حالی که بهعنوان تنها زن بدون حجاب اجباری زیر تابوت او رفت و پیکرش را بر دوش کشید و به خاک سپرد، در حافظه جمعی مردم ثبت شده است.
ماهور ۱۸ اسفند ۱۴۰۲ همزمان با روز جهانی زن خبر داد قوه قضاییه جمهوری اسلامی برای او بهدلیل حضور در مراسم تشییع پیکر پدرش و گرفتن تابوت او بدون حجاب اجباری پرونده تشکیل داد و او را ابتدا به حبس و سپس به جریمه محکوم کرد.
پیکر محمد ملکی بر شانههای نرگس محمدی و شهناز اکملی
نرگس محمدی، فعال حقوق بشر و برنده جایزه نوبل صلح و شهناز اکملی، مادر مصطفی کریمبیگی، از کشتهشدگان اعتراضات سال ۱۳۸۸، آذرماه ۱۳۹۹ در مراسم خاکسپاری محمد ملکی، فعال سیاسی مخالف جمهوری اسلامی، زیر تابوت او رفتند و پیکرش را بر شانههای خود حمل کردند.
محمدی در حالی که تابوت ملکی را بر دوش داشت، با صدایی رسا گفت: «درودبرمرد آزادیخواه ایران. مجاهد نستوه. درود بر آزادی و عدالت.»
این فعال حقوق بشر در ادامه این مراسم در خصوص شخصیت و سوابق ملکی سخرانی کرد و گفت: «ملکی یک عمر برای آزادی جنگید و یک عمر مقابل استبداد ایستاد و نفسی نیاسود. زندگی او سراسر مقاومت و مبارزه بود و در مبارزه برای احقاق حقوق ملت، لحظهای درنگ نکرد.»
کاربران شبکههای اجتماعی در آن زمان تصاویر و ویدیوهای بسیاری از این رخداد منتشر کردند و از آن بهعنوان حرکتی شجاعانه و ساختارشکن در راستای شکستن سنتهای زنستیزانه یاد کردند.
تشییع «کاملا مردانه» پیکر فروغ فرخزاد
فروغ فرخزاد، شاعر نامدار ایرانی، ۲۴ بهمن ۱۳۴۵ از دنیا رفت و پیکرش دو روز بعد با حضور خانواده، دوستان و علاقهمندانش در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.
نام فروغ یادآور شورش و عصیان زنی است که در برابر ظلم و تبعیض و نابرابری ایستاد و صدای حقخواهی زنان ایرانی را در آثارش فریاد زد؛ کسی که در شعرهایش رنجها و فعالیتهای روزمره زنان در خانه را به تصویر کشید.
حدود ۶۰ سال از خاکسپاری فروغ گذشت و روایتهای نقلشده از مراسم تشییع و خاکسپاری این شاعر نامدار حاکی از آن است که این مراسم بهطور کامل فضایی «مردانه» داشته است.
تصاویر منتشر شده از مراسم خاکسپاری فروغ نشان میدهد مردانی از چهار سو زیر تابوتش را گرفته، پیکرش را بر دوش کشیده و به خاک میسپارند.
آنچه در فاصله ۶۰ ساله میان خاکسپاری فروغ فرخزاد تا خاکسپاری شیوا ارسطویی، دو نویسنده پیشرو، ساختارشکن و هنجارگریز، به چشم میآید، تفاوتهای ظاهری تشییع دو پیکر نیست؛ بلکه تحقق شعار «زن، زندگی، آزادی» در حرکتهای شجاعانه زنان ایرانی است.
با گذشت دو سال و هشت ماه از آغاز جنبش «زن، زندگی، آزادی» و رخدادهای پس از آن، فضای اینروزهای جامعه ایران نشان میدهد زنان همچنان در مسیر مبارزه برای تحقق خواستههایشان گام برمیدارند.


با افزایش تحریمهای بینالمللی و تشدید فشارهای داخلی، ایران با یکی از دشوارترین شرایط اقتصادی خود در سالهای اخیر روبهرو شده است، موضوعی که گزارش جدید صندوق بینالمللی پول نیز بر آن مهر تایید میزند.
صندوق بینالمللی پول در تازهترین گزارش خود، تصویری نگرانکننده از رکود اقتصادی، تورم شدید، کوچک شدن اقتصاد و افزایش کسری بودجه ایران ترسیم کرده که میتواند نشانهای از بیثباتی بلندمدت باشد.
صندوق بینالمللی پول پیشبینی کرده رشد اقتصادی ایران در سال ۲۰۲۵ تنها ۰.۳ درصد خواهد بود؛ در حالی که در گزارش قبلی خود در اکتبر ۲۰۲۳ این رقم را سه درصد اعلام کرده بود.
این کاهش شدید نتیجه فشارهای فزاینده تحریمهای آمریکاست که هدف آنها کاهش درآمدهای نفتی ایران و قطع دسترسی این کشور به منابع مالی است.
بخش نفت که ستون اصلی اقتصاد ایران به شمار میرود، در شرایط کنونی آسیب بیشتری خواهد دید. صندوق بینالمللی پول برآورد کرده تولید و صادرات نفت ایران در سال آینده ۳۰۰ هزار بشکه در روز کاهش یابد.
پیشتر برخی شرکتهای مشاوره انرژی مانند کپلر، ورتکسا و تانکر ترکرز در گفتوگو با ایراناینترنشنال هشدار داده بودند با شدت گرفتن تحریمها، ممکن است صادرات نفت ایران تا ۵۰۰ هزار بشکه در روز کاهش پیدا کند.
تنها در ماه آوریل، دولت ترامپ هشت بسته تحریمی جدید علیه نفتکشها و شبکههای صادرات نفت ایران وضع کرد و در ماه مه نیز تاکنون سه بسته تحریمی دیگر وضع کرده است.
طبق آماری که شرکت کپلر در اختیار ایراناینترنشنال قرار داده، میزان تخلیه نفت ایران در بنادر چین از ابتدای ژانویه تا پایان آوریل ۲۰۲۵ بهطور متوسط ۱.۳۸ میلیون بشکه در روز بوده که ۱۰۰ هزار بشکه کمتر از میانگین سال گذشته است.
چین خریدار اصلی نفت ایران محسوب میشود.

کاهش مازاد تجاری و افزایش فرار سرمایه
طبق گزارش صندوق بینالمللی پول، مجموع صادرات ایران (شامل نفت، کالاهای غیرنفتی و خدمات) در سال جاری ۱۶ درصد کاهش خواهد یافت و به ۱۰۰ میلیارد دلار میرسد.
واردات نیز با افتی ۱۰ درصدی به ۹۸ میلیارد دلار خواهد رسید. در نتیجه، مازاد تجاری ایران دو میلیارد دلار خواهد بود؛ در حالی که این رقم در سال گذشته ۱۰ میلیارد دلار بود.
با وجود مازاد تجاری مثبت در سالهای گذشته، خروج سرمایه از کشور همچنان در سطح نگرانکنندهای باقی مانده است.
بانک مرکزی ایران اعلام کرده در ۹ ماه نخست سال گذشته خورشیدی، حدود ۱۴ میلیارد دلار سرمایه از کشور خارج شده است. این رقم در سال قبل از آن ۲۰ میلیارد دلار بود.
از سال ۲۰۱۸ که تحریمها دوباره اعمال شد، فرار سرمایه از کشور تقریبا شش برابر شده است.
سقوط ریال و کوچک شدن اقتصاد
اما شوک اصلی مربوط به تولید ناخالص داخلی اسمی است؛ شاخصی که اندازه اقتصاد یک کشور را در سطح جهانی، بر پایه قیمتهای جاری و بر حسب دلار آمریکا نشان میدهد.
صندوق بینالمللی پول برآورد کرده تولید ناخالص داخلی اسمی ایران در سال ۲۰۲۵ به ۳۴۱ میلیارد دلار کاهش مییابد؛ یعنی ۶۰ میلیارد دلار کمتر از سال ۲۰۲۴.
دلیل اصلی این کاهش، سقوط شدید ارزش ریال است که تنها در سال گذشته حدود نیمی از ارزش خود را از دست داد.
گرچه آمار رشد اقتصادی ایران بر اساس قیمتهای ثابت (سال ۲۰۱۶) و بدون محاسبه اثرات تورمی و افت ارزش ریال ممکن است باثبات به نظر برسد، اما با در نظر گرفتن قیمتهای جاری، واقعیت تلخ کوچک شدن اقتصاد کاملا آشکار میشود.
در سال ۲۰۰۰، اقتصاد ایران از کشورهای عربستان سعودی، ترکیه و امارات متحده عربی بزرگتر بود، اما امروز اقتصاد عربستان سعودی بیش از سه برابر، اقتصاد ترکیه چهار برابر و اقتصاد امارات ۱.۶ برابر ایران شده است.

تورمی در سطح کشورهایی چون ونزوئلا و زیمبابوه
تورم در ایران بهسرعت در حال افزایش است. صندوق بینالمللی پول پیشبینی تورم سال ۲۰۲۵ ایران را از ۳۷ درصد در گزارش قبلی خود، به ۴۳.۳ درصد رسانده و ایران را در کنار کشورهایی مانند ونزوئلا، سودان و زیمبابوه در رده چهارم تورم جهانی قرار داده است.
سقوط ارزش ریال، محدودیت در استفاده از ذخایر ارزی، افزایش شدید استقراض داخلی دولت و بالا رفتن هزینه واردات در شرایط تحریم را میتوان از دلایل این تورم شدید برشمرد.
بودجهای ناپایدار و دور از واقعیت
نگرانکنندهتر از همه اینکه صندوق بینالمللی پول اعلام کرده ایران برای بستن بودجه سال ۲۰۲۵ خود بدون کسری، باید نفت را به قیمت هر بشکه ۱۶۳ دلار بفروشد؛ در حالی که میانگین قیمت جهانی نفت حدود ۶۶ دلار است.
دولت مسعود پزشکیان بودجه سال آینده را بر اساس صادرات روزانه ۱.۸۵ میلیون بشکه نفت با قیمت ۶۷ دلار بسته است، اما صندوق بینالمللی پول برآورد میکند صادرات واقعی نفت خام ایران فقط حدود ۱.۱ میلیون بشکه در روز خواهد بود.
ایران روزانه حدود ۲۰۰ هزار بشکه نیز صادرات میعانات گازی دارد، اما باز هم شکاف عظیمی میان صادرات واقعی و ارقام بودجه دیده میشود که کمبود بزرگی در درآمدهای دولت ایجاد خواهد کرد.
این وضعیت برای ایران تازگی ندارد. در سالهای اخیر دولتها معمولا با کسری بودجهای معادل یکسوم کل هزینهها مواجه بودهاند و برای پر کردن این شکاف، یا به سراغ چاپ پول رفتهاند یا از بانکها و صندوق توسعه ملی استقراض کردهاند؛ اقدامی که خود باعث دامن زدن به تورم و بیثباتی اقتصادی بیشتر شده است.
صندوق بینالمللی پول پیشبینی کرده نسبت بدهی دولت ایران به تولید ناخالص داخلی در سال جاری به ۳۹.۹ درصد و در سال آینده به ۴۱.۹ درصد برسد؛ ارقامی که برای اقتصادی درگیر تحریمهای سنگین، بسیار نگرانکننده است.