خانوادههای زندانیان سیاسی محکوم به اعدام در میدان آزادی تهران تجمع کردند
گروهی از خانوادههای زندانیان سیاسی محکوم به اعدام، همزمان با شصتونهمین هفته کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» که با اعتصاب غذای زندانیان عضو این کارزار در ۴۴ زندان کشور همراه شد، در میدان آزادی تهران تجمع کردند.
بر اساس اطلاعات رسیده به ایراناینترنشنال، شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی با صدور ابلاغیهای به رسانههای کشور، انتشار اخبار از منابع خارجی و تحلیلها درباره روند مذاکرات را ممنوع اعلام کرد.
اسناد رسیده به ایراناینترنشال نشان میدهد شورای عالی امنیت ملی دستور داده است اطلاعات مرتبط با مذاکرات فقط باید از وزارت امور خارجه دریافت و منتشر شود.
در این ابلاغیه تاکید شده که استفاده از «ترجمه یا بازنشر اخبار مذاکرات از منابع خارجی» اکیدا ممنوع است و «خلاف منافع و امنیت ملی» محسوب میشود.
همچنین از رسانهها خواسته شده از هرگونه پیشبینی، تحلیل یا تفسیر مستقل درباره جزییات مذاکرات یا مواضع طرفهای مقابل خودداری کنند.
شورای عالی امنیت ملی هدف از این دستورالعمل را «حفظ آرامش روانی جامعه و تقویت موضع تیم مذاکرهکننده» عنوان کرده است.
مارکو روبیو، وزیر خارجه آمریکا، سهشنبه ۳۰ اردیبهشت در جلسه استماع کمیته روابط خارجی سنا گفت رسیدن به توافق هستهای با ایران آسان نخواهد بود و تهران غنیسازی را «نه برای انرژی بلکه بهعنوان ابزاری برای بازدارندگی» دنبال میکند.
روبیو تاکید کرد: «ما امیدواریم بتوانیم به توافقی با ایران برسیم، چون از نظر من، گزینه جایگزین بسیار بدتر خواهد بود؛ هرچند شاید لازم باشد.»
علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی نیز سهشنبه درباره مذاکرات جاری با آمریکا با تاکید بر اینکه «گمان نمیکند این مذاکرات به نتیجه برسد»، به موضع مقامهای آمریکا مبنی بر حذف کامل غنیسازی در خاک ایران واکنش نشان داد و گفت: «سعی کنند یاوهگویی نکنند.»
او افزود: «اینکه بگویند به ایران اجازه غنیسازی نمیدهیم، غلط زیادی است. جمهوری اسلامی منتظر اجازه این و آن نیست؛ سیاستی دارد، روشی دارد و همانها را تعقیب میکند.»
در پی این اظهارات خامنهای قیمت دلار در بازار آزاد ایران با حدود ۲.۵ درصد افزایش به بیش از ۸۴ هزار تومان رسید.
روزنامه اماراتی نشنال، دوشنبه به نقل از دو مقام ایرانی گزارش داد گفتوگوهای هستهای آمریکا و جمهوری اسلامی به دلیل اختلافنظر بر سر غنیسازی اورانیوم با بنبست مواجه شده است.
یک مقام ایرانی به این رسانه گفت: «ایران دعوت مطرحشده از سوی عمان برای دور پنجم مذاکرات را که قرار بود جمعه آینده در رم برگزار شود نپذیرفته است زیرا استیو ویتکاف، مذاکرهکننده آمریکایی، گفته است غنیسازی برای ایران در قالب هیچ توافقی مجاز نخواهد بود.»
از سوی دیگر سخنان ۲۳ اردیبهشت دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا در عربستان سعودی بهویژه درباره وضعیت ایران بازتاب زیادی در میان شهروندان ایرانی داشت و شماری از کاربران در شبکههای اجتماعی، سخنان او را «واقعیتی تلخ» درباره نیم قرن حکمرانی جمهوریاسلامی دانستند.
ترامپ در سخنرانی خود در ستایش از عملکرد رهبران کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس، شیوه مدیریت آنها را با رهبران جمهوری اسلامی مقایسه کرد و گفت در حالی که کشورهای عربی بیابانها را به زمینهای حاصلخیز تبدیل میکنند، رهبران جمهوری اسلامی، زمینهای سبز را به بیابانهای خشک تبدیل کردهاند؛ «چون فاسد هستند».
سانسور، ابزار جمهوری اسلامی در مواجهه با ناکامی
این نخستین بار نیست که نهادهای امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی برای مدیریت افکار عمومی، روزنامهنگاران و رسانهها را تحت فشار قرار میدهند.
پیش از این و در ششم اردیبهشت، پس از انفجار مهیب در بندر رجایی بندرعباس، دادستانی کل کشور با صدور اطلاعیهای هشدار داد رسانهها و فعالان فضای مجازی از پرداختن به موضوعاتی که «امنیت روانی جامعه را مخدوش میکند» خودداری کنند.
در این اطلاعیه، دادستانی از دادستانهای سراسر کشور خواست تا با افرادی که درباره این انفجار دست به اطلاعرسانی زدهاند و موجب «تشویش اذهان عمومی» شدهاند، برخورد «سریع، موثر و بازدارنده» صورت گیرد.
مسعود پزشکیان، رییس دولت چهاردهم نیز در همین ارتباط دستوری برای اطلاعرسانی نکردن درباره انفجار بندر رجایی صادر کرد.
آذر ماه سال گذشته، دادستانی کل کشور پس از سقوط حکومت بشار اسد در سوریه در ابلاغیهای به رسانهها هشدار داد با توجه به «شرایط حساس داخلی و منطقهای»، از انتشار اخباری که بهزعم این نهاد باعث ترس عمومی یا خدشهدار شدن آرامش جامعه میشود، خودداری کنند.
سلسله این دستورالعملها و تهدیدها که اغلب در دورههای بحرانزا مانند مذاکرات هستهای، اعتراضات داخلی یا فجایع بزرگ صادر میشود، نشاندهنده آن است که حکومت جمهوری اسلامی بهجای پاسخگویی و شفافسازی، سانسور و سرکوب روایتهای مستقل را راهی برای کنترل بحران میداند.
بر اساس اطلاعات رسیده به ایراناینترنشنال، نسرین روشن، زندانی دوتابعیتی ایرانی-بریتانیایی، پس از تحمل ۵۵۰ روز حبس از زندان اوین آزاد شد. او پیشتر به دلیل حضور در تجمعهای اعتراضی خارج از کشور، از سوی دادگاه انقلاب تهران به حبس محکوم شده بود.
این زندانی سیاسی، سهشنبه ۳۰ اردیبهشت و به صورت مشروط آزاد شده است.
آرش آسیابی، همسر این زندانی سیاسی، خرداد ۱۴۰۳ در گفتوگو با ایراناینترنشنال درباره ادامه زندانی بودن او در ایران گفت: «همسرم گناهی مرتکب نشده و حق او نیست در ایران زندان باشد. همسرم مثل هر ایرانی وظیفهشناسی که به کشور و مردم خود اهمیت میدهد در اعتراضات خارج از کشور شرکت کرده. صدای مردم ایران شدن جرم نیست و او یک روز هم نباید در زندان بماند.»
روشن در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۲، در حالی که قصد داشت به صورت قانونی از تهران به بریتانیا، کشور محل سکونتش سفر کند، به دست نیروهای امنیتی در فرودگاه بینالمللی «امام خمینی» بازداشت و به یکی از سلولهای انفرادی بازداشتگاه وزارت اطلاعات موسوم به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد.
همراه با او، سارا تبریزی، زندانی سیاسی سابق که پس از آزادی از زندان و احضار به وزارت اطلاعات به شکل مشکوکی جان باخت، بازداشت شده بود.
روشن در تاریخ ۱۱ دی ۱۴۰۲ و پس از از حدود یک ماه و نیم شکنجه، با پایان بازجوییها به بند زنان زندان اوین منتقل شد و در دوران زندان از درد مفاصل و کمر رنج میبرد. با این حال و با وجود تورم در ناحیه زانو و مچ پا، او از رسیدگی پزشکی محروم بود.
روشن مدتی بعد از سوی قاضی ایمان افشاری، رییس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران محاکمه و با اتهام «اجتماع و تبانی» به تحمل چهار سال حبس و با اتهام «تبلیغ علیه نظام» به هشت ماه حبس محکوم شد.
حضور روشن در تجمعات اعتراضی خارج از کشور از جمله حضور در تجمعات پس از قتل مهسا ژینا امینی که به خیزش سراسری ایرانیان منجر شد، از مصداقهایی بود که دادگاه برای صدور این حکم عنوان کرد.
با اعمال ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی، چهار سال از حکم صادر شده برای این شهروند به عنوان مجازات اشد قابل اجرا بود که در ادامه به سه سال زندان کاهش پیدا کرد.
روشن که متولد سال ۱۳۴۲ است، از شهریور ۱۳۶۰ تا شهریور ۱۳۶۴، از سن ۱۸ تا ۲۲ سالگی نیز در ایران در حبس بوده است.
او دو ماه اول بازداشت خود را در دهه ۶۰ در زندان اوین تحت بازجویی و شکنجه گذرانده و باقیمانده حبس خود را در زندان قزلحصار کرج سپری کرده بود.
جمهوری اسلامی بر اساس «سیاست گروگانگیری» خود، شهروندان دوتابعیتی و شهروندان خارجی را برای اعمال فشار بر دولتهای غربی بازداشت میکند.
نخستین شماره نشریه آنلاین «بامداد بیدار» با هدف آگاهیرسانی درباره زندانیان اعدامشده و زندانیان زیر حکم اعدام در ایران، منتشر شد. محتوای این رسانه که حرکتی در ادامه کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» است، از سوی گروهی از زندانیان سیاسی در ایران تولید و مدیریت میشود.
نخستین شماره «بامداد بیدار» سهشنبه ۳۰ اردیبهشت و همزمان با شصتونهمین هفته کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» و اعتصاب غذای زندانیان عضو این کارزار در ۴۴ زندان کشور منتشر شد.
این نشریه با اشاره به اینکه «نه به اعدام، باور قلبی، عهد مشترک و هدف والای» ایشان است و جمهوری اسلامی برایشان مرجع قضاوت نیست، حرکت خود را «تلاشی برای ثبت، بازگویی، بیداری و جلوگیری از عادیسازی انسانزدایی» عنوان کرده و گفتند: «اینجا جاییست برای روایت، برای بیداری، برای اندیشیدن دوباره به معنای عدالت، زندگی و کرامت انسان.»
این رسانه در وبسایت خود و در شبکههای اجتماعی ایکس و اینستاگرام از مردم خواسته برای ثبت داستانهای ناگفته، رنجها و حقیقتهای مرتبط با اعدام، با آنها در ارتباط باشند.
این گروه از زندانیان از خانوادههای زندانیان داغدیده که عزیزانشان به هر دلیل و اتهامی، قربانی حکم اعدام شدهاند، دعوت کردهاند که داستانها، رنجها و حقیقتهایشان را با آنها به اشتراک بگذارند: «ما قول میدهیم با برنامههای پیش رو، صدای شما را به گوش همه برسانیم. بیایید دست در دست هم، این چرخه مرگ را برای همیشه متوقف کنیم.»
دستاندرکاران این رسانه با بیان اینکه از بندهای پراکنده زندانهای ایران، با دلی پر از امید و ارادهای استوار، در برابر چرخه بیرحم خشونت و بیعدالتی ایستادهاند، هشدار دادند: «نظام حاکم با سرعتی نگرانکننده جان انسانها را میستاند اما ما انتخاب کردهایم که سکوت را بشکنیم و با صدایی آرام، متحد و پرمهر، پیامی انسانی را به گوش همه برسانیم.»
آنها تاکید کردند: «ما نه تنها در سهشنبههای نه به اعدام صدایمان را بلند میکنیم بلکه با تلاشهای فرهنگی و مقاومتی ریشهدار، به سوی آیندهای عادلانهتر گام برمیداریم.»
نخستین شماره نشریه آنلاین «بامداد بیدار» را در این لینک مطالعه کنید.
طی دهههای گذشته گروههای مختلفی از فعالان مدنی، سیاسی و حقوق بشری همراه با هنرمندان، نویسندگان و زندانیان، با راهاندازی کارزارهایی به مبارزه با مجازات اعدام در ایران پرداخته و خواستار حذف این مجازات غیرانسانی از قوانین کشور شدهاند.
در یکی از این حرکتهای اعتراضی، از بهمن ۱۴۰۲ و با شدت گرفتن موج اعدامها در ایران، کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» با درخواست توقف صدور و اجرای این احکام، از سوی زندانیان سیاسی آغاز شد.
این کارزار، سهشنبه ۳۰ اردیبهشت در شصتونهمین هفته، با اعتصاب غذای زندانیان محبوس در ۴۴ زندان سراسر ایران ادامه پیدا کرد.
این گروه از زندانیان بارها در بیانیههای خود از مردم خواستند با شعارهای «نه به اعدام» و «آزادی زندانی سیاسی» با آنها همراه شوند.
در پاسخ به همین درخواستها، شماری از فعالان مدنی و خانوادههای زندانیان محکوم به اعدام، در ماههای گذشته همزمان با این کارزار، هر سهشنبه در شهرهای مختلف ایران تجمع کردند.
«یک تصادف ساده»، تازهترین فیلم جعفر پناهی، سهشنبه بیستم ماه می (۳۰ اردیبهشت) در بخش مسابقه جشنواره کن به نمایش درآمد.
فیلم که در داخل ایران، بدون مجوز و بدون حجاب اجباری ساخته شده، ادامهای است بر فیلمهای پیشین پناهی که این بار صریحتر و بیپردهتر از پیش، به یک انتقاد سیاسی-اجتماعی بدل شده و فیلمساز ابایی ندارد که بخشهایی از آن را به یک مانیفست سیاسی بدل کند.
بخش عمدهای از فیلم به سبک و سیاق برخی آثار عباس کیارستمی در داخل اتوموبیل میگذرد. فیلم با اتوموبیل یک مرد با ظاهری هواخواه نظام آغاز میشود که در کنار خود همسر حامله و دختر کوچکش را دارد. آنها یک سگ را زیر میگیرند و زن جملهای میگوید به این مضمون که هر اتفاقی میافتد «لابد خدا خواسته» است.
این سرآغاز وقایع بعدی است که با خراب شدن ماشین آنها و دیدار اتفاقیشان با یک مرد پیش میرود. مردی که او را از صدای پای مصنوعیاش میشناسد، او را میدزدد و رفتهرفته میفهمیم که گمان میکند این مرد بازجویش در زندان با نام مستعار اقبال است که تمام زندگی او را نیست و نابود کرده است. چندین قربانی دیگر این بازجو هم به داستان اضافه میشوند در حالی که هر کدام سلیقه و دیدگاه خاصی درباره این موضع دارند. حالا این مرد در چنگال آنهاست اما این که باید با او چه کرد، مساله اصلی فیلم را شکل میدهد.
فیلم با خشونت (تلاش برای زنده به گور کردن او) آغاز میشود و همانطور که میتوان حدس زد به خشونتگریزی میرسد و در طول فیلم برخی از شخصیتها از چرخه خشونت انتقاد دارند.
حضور دو زن قربانی در میان ماجرا بر وجه هولناک شکنجهها (که در طول داستان هر کدام به برخی از آنها اشاره میکنند) میافزاید و فیلم در پایان به حضور یکی از این دو زن در کلایماکس نهایی، جلوه ویژهای میدهد؛ جایی که همه چیز واضح و آشکار میشود و تردیدها از بین میرود و یک زن باید تکلیف را روشن کند.
انتقادیترین فیلم پناهی
پناهی این بار تندترین فیلمش را خلق میکند و ابایی ندارد که بهطور مستقیم عوامل حکومت را مورد انتقاد قرار دهد.
دیالوگهای نهایی فیلم دقیقا در همین راستا و با صراحت کامل نوشته شدهاند؛ جایی که مرد از رژیم به روشنی حمایت میکند، از دست دادن پایش در سوریه را مقدس میداند و میگوید برای حفظ «آقا» و حکومت، دست به هر کاری میزند.
در این صحنه او باز به لحن بازجو بودن خودش بازمیگردد و با آن که چشمها و دستهایش بسته است، شخصیت اصلی فیلم را به چالش میکشد اما بعدتر یک زن است که ورق را برمیگرداند و دیالوگهای متفاوتی را رقم میزند.
جسارت پناهی در ادامه راهی که برگزیده و به رغم سالها تهدید و زندان، داستانی ممنوعه را درباره انتقام از یک بازجو و جنایتهای رژیم در داخل زندان روایت میکند، جسارت تحسینبرانگیزی است که اکنون در میان فیلمسازانی که کماکان در داخل ایران زندگی میکنند، کمتر مشابهی دارد اما فیلم از نظر سینمایی مشکلات قبلی فیلمهای اخیر پناهی را تکرار میکند.
با آن که «یک تصادف ساده» اساسا از نظر ساختار با «خرس نیست» یا «این فیلم نیست» تفاوتهای زیادی دارد و بیشتر قصهگو به نظر میرسد اما کماکان نوعی تصنعی بودن صحنهها و دیالوگها به فیلم آسیب میزند.
مهمترین مشکل فیلم از صحنه بحث شخصیتها در کنار ون در بیابان آغاز میشود. جایی که هر کدام از شخصیتها دیالوگهایی شعاری و گلدرشت را تکرار میکنند.
مشکل دیالوگها زمانی بیشتر به چشم میآید که ضعف در اجرا هم علاوه میشود. هیچ کدام از بازیگران فیلم اجرای درخوری ندارند و بازیگر اصلیای که در فیلمی چون «بی پایان» - ساخته نادر ساعیور- درخشان بازی کرده بود، اینجا قابل باور نیست.
باقی شخصیتها هم بیشتر به تیپ شبیه میشوند و فیلمساز نمیتواند به دل آنها نفوذ کند. در نتیجه به رغم سوژه بسیار جذاب و چند صحنه دیدنی، تماشاگر - به ویژه ایرانی - نمیتواند به دل فیلم نفوذ کند و با شخصیتها ارتباط برقرار کند.
تمهیدات کارگردان - مثل نمای بلند و دوربین ایستا - هم که فیلمساز میخواهد به مدد آنها به سبکی و سیاقی مستندگونه برسد، کارکرد لازم را ندارند و بیشتر به نوعی فاصلهگذاری نزدیک میشود که باور صحنه و موقعیت را حتی مشکلتر میکند؛ جایی که قطع میتوانست حس و حال بهتری به صحنه ببخشد.
به نظر میرسد که مشکلات سینمای زیرزمینی و فیلمبرداری در خفا، اینجا به فیلم لطمه میزند و صحنههای گاه خامی را شکل میدهد که در موقعیت عادی، قاعدتا باید در برداشتهای مکرر تصحیح میشدند.
اما فیلم پایانی درخور و دیدنی دارد. تماشاگر به ویژه ایرانی، دائم در طول تماشا به این فکر خواهد کرد که فیلم سرانجام به چه شکل به پایان خواهد رسید. اینجا اما یک صحنه سینمایی بدون دیالوگ به داد فیلم میرسد و پایان باز اما تکاندهندهای را شکل میدهد که میتواند در خاطر مخاطب بماند.
علیاکبر ولایتی، مشاور ارشد رهبر جمهوری اسلامی با اشاره به وضعیت مذاکرات هستهای گفت: «تناقض مکرر در گفتهها و عملکرد ترامپ و همکارانش موجب سلب اعتماد و اعتبار نسبت به دولت آمریکا شده و این مسئله در تاریخ دیپلماسی جهان بیسابقه است و از بیسرو سامانی حکومت آمریکا حکایت دارد.»
ویدیوهای رسیده به ایراناینترنشنال نشان میدهد حاضران در این تجمع که سهشنبه ۳۰ اردیبهشت برگزار شد، عکسهایی از زندانیان سیاسی محکوم به اعدام و پلاکاردهایی با شعارهای «فرزندان ما را اعدام نکنید» و «لغو فوری حکم اعدام» در دست گرفتند.
آنها همچنین با سر دادن شعارهایی خواهان حمایت اقشار مختلف جامعه از «کارزار سهشنبههای نه به اعدام» و زندانیان محکوم به اعدام در ایران شدند.
در هفتهها و ماههای گذشته نیز تجمعات مشابهی در مقابل زندان اوین در تهران و دیگر شهرهای ایران شکل گرفت.
دستکم ۱۲۹ نفر از ابتدای اردیبهشت اعدام شدند
همزمان با تجمع خانوادههای زندانیان محکوم به اعدام، شصتونهمین هفته کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» با پیوستن شماری از زندانیان در زندانهای مهاباد، بوکان و یاسوج به این کارزار، به ۴۴ زندان گسترش یافت.
اعضای این کارزار در بیانیه این هفته خود با بیان اینکه زندگی شهروندان در سایه فساد سیستماتیک و ناکارآمدی ساختار استبدادی حاکم بر ایران مختل شده و از ابتداییترین نیازها مانند آب و برق محروم شدهاند، بار دیگر هشدار دادند: «روند صدور و اجرای احکام غیرانسانی اعدام با ارادهای آشکار از سوی حاکمیت نهتنها متوقف نشده بلکه افزایش نیز یافته است.»
این بیانیه با اشاره به اینکه جمهوری اسلامی از ابتدای اردیبهشتماه بیش از ۱۲۹ نفر از جمله چهار زن را اعدام کرده است، تاکید کرد: «در واکنش به این خشونت و نقض سیستماتیک حق حیات، شاهد افزایش اعتراضات خانوادههای زندانیان محکوم به اعدام و حمایت گسترده جوانان در شهرهای مختلف از این کارزار هستیم.»
اعضای کارزار «سهشنبههای نه به اعدام»، بار دیگر از همه مردم درخواست کردند که در هر کوچه و برزن، صدای اعتراض خود را علیه مجازات ضدانسانی اعدام بلند کنند و با حضور در کنار خانوادههای دادخواه، آنها را در تجمعات اعتراضیشان تنها نگذارند.
کارزار نه به اعدام
اعتصاب غذای زندانیان عضو کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» از نهم بهمن ۱۴۰۲ با شدت گرفتن موج اعدامها در ایران، با درخواست توقف صدور و اجرای این احکام، از سوی زندانیان سیاسی محبوس در زندان قزلحصار کرج .
در هفتههای بعد، زندانهای دیگری به این کارزار پیوستند و اکنون در شصتونهمین هفته، زندانیان محبوس در ۴۴ زندان سراسر ایران دست به اعتصاب غذا زدهاند.
زندانهای اراک، اردبیل، ارومیه، اسدآباد اصفهان، اوین، بانه، برازجان، بوکان، بم، بهبهان، تبریز، تهران بزرگ، جوین، چوبیندر قزوین، حویق تالش، خرمآباد، خورین ورامین، خوی، دستگرد اصفهان، دیزلآباد کرمانشاه، رامهرمز، رشت، رودسر، زاهدان، سپیدار اهواز، سقز، سلماس، شیبان اهواز، طبس، عادلآباد شیراز، قائمشهر، قزلحصار کرج، کامیاران، کهنوج، گنبدکاووس، لاهیجان، مرکزی کرج، مریوان، مشهد، مهاباد، میاندوآب، نظام شیراز، نقده و یاسوج، زندانهایی هستند که به این کارزار پیوستهاند.
در ماههای اخیر، افزایش شمار اجرای احکام اعدام و همچنین صدور و تایید احکام اعدام برای زندانیان سیاسی در ایران، با موجی از اعتراضات در داخل و خارج از کشور روبهرو شده است.
امین عادلاحمدیان، وکیل مهدی حسنی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام نیز ۳۰ اردیبهشت خبر داد درخواست اعاده دادرسی موکلش برای سومین بار در دیوان عالی کشور رد شده است.
مریم حسنی، دختر این زندانی سیاسی هم با اعلام این خبر در شبکه ایکس نوشت: «متاسفم برای حکومتی که مردمش مجبورند برای کمترین حقوق انسانی خود فریاد بزنند. و دردناکتر اینکه همه میدانیم چه بیگناههایی برای هیچ محکوم به احکام سنگین هستند.»
از سوی دیگر، نخستین شماره نشریه آنلاین «بامداد بیدار» با هدف آگاهیرسانی درباره زندانیان اعدامشده و زندانیان زیر حکم اعدام در ایران، منتشر شد.
محتوای این نشریه که حرکتی در ادامه کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» است، از سوی گروهی از زندانیان سیاسی در ایران تولید و مدیریت میشود.