مرتضی کاظمیان، عضو تحریریه ایراناینترنشنال در واکنش به تاکید عباس عراقچی درباره ادامه غنیسازی از سوی جمهوری اسلامی با وجود مخالفت آمریکا و احتمال بر هم خوردن مذاکرات با این کشور گفت: «این اصرار عراقچی برای غنیسازی، ابهامات درباره مذاکرات را افزایش داده است.»
عراقچی پیش از سفر به رم برای شرکت در دور پنجم مذاکرات گفت در صورت مخالفت آمریکا با ادامه غنیسازی در ایران، توافقی حاصل نخواهد شد.
شهرام خلدی، استاد روابط بینالملل در واکنش به اظهارات عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی درباره ایستادگی مردم در برابر تحریمها به ایراناینترنشنال گفت: «عراقچی میخواهد وفاداری حامیان معدود نظام را حفظ کند تا در سرکوب اعتراضات از آنها استفاده شود.»

با افزایش تنش میان جمهوری اسلامی و اسرائیل، احتمال وقوع یک درگیری نظامی مستقیم بیش از پیش جدی شده است. منابع معتبر گزارش دادهاند که اسرائیل در حال آمادهسازی برای حملهای هدفمند به ۱۲ سایت هستهای ایران است؛ حملهای که در صورت شکست مذاکرات هستهای ممکن است آغاز شود.
در واکنش، عباس عراقچی، دیپلمات ارشد جمهوری اسلامی، طی نامهای به سازمان ملل نسبت به تهدیدات نظامی اسرائیل هشدار داده است.
در همین حال، علی خامنهای،مذاکرات را «به بنبست رسیده» خوانده و نسبت به آینده آن ابراز تردید کرده است.
غنیسازی، بازی با آتش
آژانس بینالمللی انرژی اتمی تایید کرده که ایران سطح غنیسازی اورانیوم را به ۶۰ درصد رسانده است؛ که فراتر از حدود برجام و نزدیک به آستانه تولید سلاح هستهای است. در نبود شفافیت راهبردی، این اقدام میتواند از منظر اسرائیل بهمثابه زمینهسازی برای یک حمله پیشدستانه تلقی شود.
همزمان، فضای رسانهای وابسته به سپاه پر شده از عباراتی چون «رزمایش بزرگ»، «آمادهباش» و «آموزش نیروها».
این در حالی است که جمهوری اسلامی در سال جاری بیش از هر زمان به شعار «نه صلح، نه جنگ، فقط غنیسازی» نزدیک شده است.
روایت دوگانه از «نعمت جنگ»
از آغاز تاسیس جمهوری اسلامی، نگاه ایدئولوژیک به جنگ همواره در گفتار رسمی نظام جاری بوده است. روحالله خمینی جنگ هشتساله با عراق را «نعمت» و «بیمهکننده انقلاب» میخواند. علی خامنهای نیز با همان لحن، بارها از «برکات جنگ» و «گنج تمامنشدنی دفاع مقدس» سخن گفته است.
در این نگاه، جنگ نه یک فاجعه انسانی، بلکه ابزاری برای انسجام داخلی، حذف منتقدان، و تقویت هویت ایدئولوژیک نظام است. درک بحران بهمثابه فرصت، یکی از ستونهای اصلی بقای جمهوری اسلامی بوده است.
تهدیدها و سناریوهای روی میز
مقامات اسرائیلی از جمله یوآو گالانت، وزیر دفاع، و بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر، به صراحت اعلام کردهاند که اسرائیل در دفاع از خود تردیدی نخواهد داشت. در سوی مقابل، مقامات نظامی جمهوری اسلامی نیز هشدار دادهاند که هرگونه حمله با «پاسخی قاطع و ویرانگر» روبرو خواهد شد.
بحران؛ ابزار بقا یا نشانه فروپاشی؟
استفاده ابزاری از بحران خارجی، یکی از شناختهشدهترین تاکتیکهای جمهوری اسلامی برای بقاست. در حالیکه اکثریت جامعه ایران نشانههای خستگی، فقر، و میل به آرامش را بروز میدهند، نظام میکوشد با بازتولید «تهدید خارجی»، مشروعیت ازدسترفته خود را بازیابی کند.
اما تجربه تاریخی مردم ایران از جنگ، چیزی جز ویرانی، مرگ، تحریم و سالها محرومیت نبوده است. خواست عمومی، آنچنانکه در فریادهای نوجوان جانباخته، سارینا اسماعیلزاده، بازتاب یافت، «رفاه، رفاه، رفاه» است؛ نه جنگ و نه تهدید.
و حالا...
جمهوری اسلامی بار دیگر در لبه پرتگاه ایستاده؛ میان مذاکراتی نیمهجان و تهدیدی نظامی از سوی دشمنی دیرینه. در حالیکه برای خامنهای، بحران میتواند «برکت» باشد، برای میلیونها ایرانی، تنها بازگشت به کابوسهای جنگیست که هرگز به پایان نرسیدهاند.
امشب در «برنامه با کامبیز حسینی» از شما پرسیدیم: آیا جنگ برای خامنهای «نعمت» است؟
این قسمت از برنامه را میتوانید این پایین تماشا کنید.

عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، که برای شرکت در اجلاس منطقهای دیپلماسی اقتصادی به شیراز سفر کرده بود، در آستانه دور پنجم مذاکرات با نماینده آمریکا، در گفتوگویی با صداوسیمای جمهوری اسلامی بار دیگر خطوط قرمز تهران را ترسیم کرد.
به گفته منابع مطلع، این مصاحبه با هماهنگی دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی و کمیته مذاکرات رفع تحریمها صورت گرفته و هدف آن ارسال پیامهایی روشن پیش از ورود به گفتوگوهای حساس بوده است.
عراقچی در این گفتوگو بهصراحت گفت:«طرف آمریکایی به غنیسازی در ایران اعتقادی ندارد و اگر این هدف آنها باشد، اساسا توافقی در کار نخواهد بود.»
او در ادامه افزود: «اگر آمریکا میخواهد برنامه غنیسازی اورانیوم ایران را پایان دهد، توافق هستهای وجود نخواهد داشت.»
بهنظر میرسد که این مصاحبه با اهداف مشخصی صورت گرفته است تا بر روند مذاکرات تاثیر بگذارد. بخشی از اصلیترین اهداف این اقدام عراقچی را میتوان چنین برشمرد:
۱. زمینهسازی رسانهای و سیاسی: نحوه بیان عراقچی و محورهای مطرحشده در مصاحبه نشان میدهد تهران تلاش دارد روایت خود را در افکار عمومی و رسانههای بینالمللی تثبیت کند. این تاکتیک در راستای فشار غیرمستقیم بر طرف مقابل برای پذیرش خواستههای ایران ارزیابی میشود.
۲. ارسال پیام مستقیم به آمریکا: مصاحبه عراقچی را میتوان در قالب «دیپلماسی عمومی» یا «مذاکره از طریق رسانه» تحلیل کرد. پیام آشکار به طرف آمریکایی این است که جمهوری اسلامی حاضر نیست از حق غنیسازی خود عقبنشینی کند و چنین خواستهای را پایان مذاکرات میداند.
۳. مدیریت افکار عمومی داخلی: در روزهای اخیر، منابع ایراناینترنشنال گزارش دادهاند که دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی با صدور بخشنامهای انتشار تحلیلها و اخبار مذاکرات از منابع خارجی را ممنوع کرده و مقرر شده است تنها وزارت امور خارجه منبع رسمی اطلاعرسانی باشد. مصاحبه عراقچی نیز در همین چارچوب و با هدف مدیریت انتظارات داخلی، چه در سطح عامه مردم و چه در سطح نخبگان سیاسی و رسانهای انجام شده است.
۴. کاهش سطح انتظارات از مذاکرات: از نکات مهم مصاحبه، اذعان به این واقعیت بود که واشینگتن خواستار توقف کامل غنیسازی در ایران است. این موضع، مطابق با اظهارات اخیر سخنگویان کاخ سفید و وزارت امور خارجه آمریکا، فضای مذاکرات را بهشدت محدود کرده است.
در صورت عدم انعطاف در این موضوع، احتمال شکست مذاکرات بالا رفته و این شکست میتواند به التهاباتی در بازار ارز، طلا و بورس تهران منجر شود. عراقچی با تکرار جمله آشنای مقامهای جمهوری اسلامی که «ما سالها با تحریم زندگی کردهایم»، در واقع به دنبال کاهش سطح انتظارات عمومی از نتیجه مذاکرات رم بوده است.
۵. زمینهسازی برای مقصرنمایی در صورت شکست مذاکرات: براساس گزارش نشریه آمریکایی اکسیوس، منابع اطلاعاتی اسرائیل اخیراً ارزیابی خود را تغییر دادهاند و معتقدند مذاکرات هستهای ممکن است بهزودی شکست بخورد. ظاهراً تهران نیز چنین احتمالی را جدی گرفته است.
مصاحبه عراقچی در این زمینه بهمنزله یک “بیمه رسانهای” تلقی میشود؛ ابزاری برای ثبت موضع رسمی ایران در افکار عمومی و فراهمکردن زمینه برای مقصر جلوه دادن طرف مقابل در صورت شکست مذاکرات. همچنین میتواند عراقچی را از تیغ انتقادات احتمالی در داخل کشور مصون نگاه دارد.
نکته پایانی
منابع نزدیک به جمهوری اسلامی طی روزهای اخیر به ایراناینترنشنال گفتهاند که در صورت شکست مذاکرات، «طرح جایگزین» مشخصی برای کنترل بحران و اداره کشور وجود ندارد. به همین دلیل، مقامات جمهوری اسلامی میکوشند فضای گفتوگو همچنان حفظ شود، حتی اگر پیشرفتی حاصل نشود.
جمعه، دوم خرداد، تا حدود زیادی مشخص خواهد شد که آیا دو طرف در مسیر توافق حرکت خواهند کرد یا اینکه رم به ایستگاه پایانی دیدارهای عراقچی–ویتکاف تبدیل میشود و مسیر جدیدی در قبال برنامه هستهای جمهوری اسلامی آغاز خواهد شد که یا به تشدید فشار حداکثری میانجامد و یا به اقدامی نظامی.

با وجود کسری شدید انرژی در ایران، آمارهای رسمی حاکی از افزایش صادرات برق و گاز کشور است. ایران از سال گذشته با کسری برق و گاز در تمام فصول سال مواجه شده، اما آمارهای رسمی نشان میدهد حکومت نهتنها اقدام به قطع صادرات این حاملهای انرژی نکرده، بلکه این روند را افزایش نیز داده است.
بر اساس آمارهای ماهانه جدید سازمان تنظیم بازار انرژی ترکیه، این کشور در فاصله مارس ۲۰۲۴ تا پایان فوریه ۲۰۲۵ (تقریبا معادل سال گذشته خورشیدی ایران)، حدود ۶ میلیارد و ۱۴۲ میلیون متر مکعب گاز از ایران دریافت کرده که نسبت به بازه زمانی مشابه در سال پیش از آن، ۵ درصد افزایش نشان میدهد.
عراق، دومین مشتری گاز ایران، خریدار بخش اعظم برق صادراتی این کشور نیز به شمار میرود.
تاکنون هیچ گزارش رسمی از میزان تحویل گاز ایران به عراق در سال ۱۴۰۳ منتشر نشده، اما آمارهای وزارت نیرو حاکی از آن است که سال گذشته مجموع صادرات برق ایران به ۵.۲ تراوات ساعت رسیده که نسبت به سال قبل آن ۶ درصد و نسبت به سه سال پیش حدود ۱۳ درصد افزایش یافته است.
دلیل ادامه صادرات برق و گاز
بودجه سال جاری دولت جمهوری اسلامی صادرات ۱۶ میلیارد متر مکعب گاز به ارزش ۵ میلیارد دلار را پیشبینی کرده که از لحاظ حجمی ۱۵ درصد بیشتر از رقم در نظر گرفتهشده در قانون بودجه سال گذشته است.
نکته اینجاست که ایران تنها کمی بیش از ۶ درصد گاز تولیدی خود را صادر میکند، اما بهدلیل اختلاف چشمگیر قیمت گاز در داخل کشور و بازارهای منطقه، درآمد بودجه دولتی از صادرات همین میزان گاز بیشتر از ۲۴۰ میلیارد متر مکعب فروش سالانه داخلی گاز است.
وضعیت مشابهی در حوزه برق نیز حاکم است.
افزایش صادرات برق و گاز ایران در حالی صورت میگیرد که دولت در تامین گاز مورد نیاز داخل، از جمله برای نیروگاههای تولید برق، ناتوان است؛ موضوعی که به اعمال محدودیتهای شدید در تامین برق صنایع و همچنین خاموشیهای گسترده در بخش خانگی منجر شده است.
یکی از مدیران یک شرکت تولید محصولات پتروشیمی در تبریز به ایراناینترنشنال گفت: «در حال حاضر، سه روز در هفته دولت برق کارخانه را قطع میکند و یک روز در هفته نیز با قطع آب مواجه هستیم.»
او که به خاطر ملاحظات امنیتی نخواست نامش ذکر شود، افزود تولید برق با استفاده از ژنراتورهای گازوئیلی نیز به صرفه نیست: «هماکنون هر لیتر گازوئیل برای استفاده در بخش صنعتی به زحمت به قیمت ۱۵ هزار تومان پیدا میشود؛ یعنی ۵۰ برابر نرخ گازوئیل سهمیهای خودروها».

نوبت افزایش قیمت گازوئیل حوزه حمل و نقل
اخیرا دولت طی مصوبهای خبر داد گازوئیل مصرفی خودروها را نیز سه نرخی خواهد کرد؛ نرخ سوخت سهمیهای، نیمه یارانهای و نرخ برابر با هزینه تولید.
این مصوبه رقمی برای این نرخها اعلام نکرده، اما هزینه تولید گازوئیل در کشور حدود ۲۸ هزار و ۵۰۰ تومان گزارش شده است که تقریبا ۱۰۰ برابر نرخ سهمیهای فعلی خودروها است.
یک سند محرمانه وزارت نفت که به رویت ایراناینترنشنال رسیده، نشان میدهد سال ۱۴۰۳ تولید گازوئیل در کشور حدود ۳.۵ درصد و مصرف آن ۷.۵ درصد رشد داشته است.
در مجموع، سال گذشته روزانه بهطور متوسط بیش از ۱۲۰ میلیون لیتر گازوئیل در کشور مصرف شده که ۵ میلیون لیتر بیشتر از تولید پالایشگاهها بوده است.
این کسری از طریق تهاتر با مازوت در بازارهای خارجی جبران شده است. نیمی از سوخت گازوئیل در بخش حمل و نقل و نیمی دیگر در بخش صنایع، نیروگاههای برقی و غیره صرف میشود.
ارجاع بخش صنعتی به واردات مستقیم برق
در میانه اعمال محدودیتهای شدید تحویل انرژی به صنایع، محمداللهداد، معاون انتقال و تجارت خارجی شرکت تولید، انتقال و توزیع نیروی برق (توانیر)، ۳۰ اردیبهشت اعلام کرد صنایع بزرگ میتوانند با استفاده از خطوط تبادلی شبکه، نسبت به واردات برق مورد نیاز خود از کشورهای جمهوری آذربایجان و ترکیه اقدام کنند.
با توجه به اختلاف شدید قیمت برق در داخل و خارج از ایران، مشخص نیست اصولا تامین مستقیم برق صنایع از طریق واردات برای آنها مقرون به صرفه خواهد بود یا خیر.
همچنین افزایش چشمگیر هزینه برق صنایع، به جهش قیمت محصولات نهایی آنها منجر خواهد شد که به نوبه خود به تورم افسارگسیختهتر در کشور دامن خواهد زد.
جمهوری آذربایجان و ترکیه تا یک دهه پیش خود مشتری برق ایران بودند، اما هماکنون هر دو کشور به کمک توسعه سریع انرژیهای خورشیدی و بادی، به صادرکننده عمده برق تبدیل شدهاند.
آیا واردات برق مشکلی را حل میکند؟
بررسیهای ایران اینترنشنال نشان میدهد ظرفیت زیرساختهای موجود برای انتقال برق جمهوری آذربایجان و ترکیه به ایران، تنها ۸۵۰ مگاوات برق است؛ در حالی که ایران در فصول سرد سال با ۱۵ هزار مگاوات و در فصول گرم سال با ۲۵ هزار مگاوات کسری برق مواجه است.
بدین ترتیب حتی اگر از کل ظرفیت زیرساختهای انتقال برق دو کشور همسایه استفاده شود، تنها ۳.۴ درصد کسری برق ایران در تابستان حل خواهد شد.
برای درک بهتر عمق کسری برق ایران بایستی به این نکته اشاره کرد که اگر ارمنستان، جمهوری آذربایجان و ترکمنستان کل برق تولیدی خود را دو دستی تحویل ایران دهند، باز هم کسری برق کشور حل نمیشود.
این سه کشور پارسال ۳.۴ تراوات برق به ایران تحویل دادند که معادل کمتر از یک درصد برق مصرفی کشور بود، اما ایران ۱.۵ برابر این رقم نیز صادرات برق داشت.
وضعیت گاز کشور حتی بدتر از برق است. ایران طی چند سال گذشته، سالانه تنها ۲ درصد رشد تولید برق و ۲ درصد رشد تولید گاز داشته، در حالی که رشد مصرف، بیش از سه برابر این ارقام بوده است.

«زن و بچه» آخرین ساخته سعید روستایی پنج شنبه اول خرداد در بخش مسابقه جشنواره کن به نمایش درآمد.
فیلم داستان زنی پرستار به نام مهناز را روایت میکند که با دو فرزند ۱۴ و ۸ سالهاش در کنار مادر و خواهرش زندگی میکند.
او عاشق مردی از همکارانش است و میخواهد با او ازدواج کند، اما شبی که خانواده مرد برای خواستگاریاش میآیند، اتفاقات عجیبی میافتد که زندگی این زن را بهشدت تحت تاثیر قرار میدهد.
روستایی در پاسخ به اعتراضات به این فیلم و تهیهکنندهای که حکومتی لقب گرفته، در مجله ورایتی بیانیهای منتشر کرد که دو نکته آن واجد اهمیت است: اول اینکه فیلمش را «مستقل» مینامد و دوم اینکه فیلمش را «در حمایت از حق و حقوق زنان» میخواند.
مورد اول و جنجالهای پیرامونی موضوعی فرامتن است - و مساله این مقاله نیست - اما ادعای دوم دقیقا به خود فیلم بازمیگردد و باید به آن پرداخت: حمایت از حق و حقوق زنان، اما کماکان با نگاه بسته مردسالار.
درست است که فیلم را یک زن پیش میبرد (زنی که از سوی اطرافیان و اجتماع تحت فشار قرار میگیرد)، اما نگاه مردسالار فیلمساز در بسیاری از صحنههای فیلم خودش را به رخ میکشد و در نهایت فیلم را به اثری درباره زنان و نه در حمایت از آنان بدل میکند.
شخصیت اصلی فیلم بهشدت منفعل به نظر میرسد و در نهایت - به طرز غیرقابل باوری - تن میدهد به تمام کلیشههای رایج و پذیرش جهان مردسالار اطرافش.
در نهایت فیلمساز ناخودآگاه به این نتیجه میرسد که زن بهرغم مظلومیتش چارهای جز تن دادن به این وضع و پذیرش تام و تمام آن ندارد.
در صحنهای که میتوانست پایانی نجاتبخش برای فیلم باشد، زن در آستانه انتقام از دنیای مردسالار اطرافش، دست به عملی غریب میزند، اما محافظهکاری فیلمساز - و تن دادنش به سانسور و نیازش به مجوز - اجازه پایان فیلم به این شکل را به او نمیدهد.
در نتیجه روستایی تن میدهد به پایانی بسیار کلیشهای و تعجببرانگیز که در آن جدا ایستادن مرد از خانواده، بیش از آنکه نوید نکتهای مثبت در زندگی این زن باشد، نشان از انفعال غیرقابل پذیرش او دارد که حداقل نسل زِد - با طوفان تغییر اجتماعیای که از خود به نمایش گذاشته - حاضر به پذیرش آن نخواهد بود.
در واقع شخصیت اصلی فیلم به شکل غریبی به خود فیلمساز نزدیک میشود؛ فیلمسازی که پس از جنبش «زن، زندگی، آزادی» - و اینکه حتی چهره خیابانهای شهر بهکل تغییر کرده - میگوید «مجبور است که حجاب را رعایت کند» و حالا زنان فیلمش را - حتی در داخل خانه، جایی که مردی هم وجود ندارد - با حجاب به تصویر میکشد.
این نوع انفعال و تن دادن به اجبارهای جامعه - آن هم جامعهای که حالا بهشدت دگرگون شده - نشان از نگاه کهنهای دارد که بر سرتاسر فیلم سایه میافکند: داستان فیلم اساسا بر باوری فیلمفارسی شکل میگیرد؛ اینکه زن میترسد پسر ۱۴ سالهاش با ازدواج او مخالفت کند (اصلا چرا یک زن باید از پسر نوجوانش بترسد؟)، در حالی که این نوع تفکر اساسا کهنه و کلیشهای با مساله «حمایت از حق و حقوق زنان» تناقض عجیبی دارد (ضمن اینکه این نوع داستان بیشتر به درد فیلمفارسیهای دهه ۴۰ میخورد).
اشاره به قوانین ضد زن در جامعه هم تنها در حد اشارههای مختصر خارجیپسند در فیلم وجود دارد و فیلمساز اساسا به مرحله نقد آنها نزدیک هم نمیشود.
از سوی دیگر، یک پیچ داستانی غیرقابل باور نیمه دوم فیلم را در هوا معلق میکند: اینکه یک خواستگار زنباز در شب خواستگاری این چنین دل خواهر عروس را میبرد، در منطق فیلم اساسا غیرقابل باور است و در راستای منطق فیلمفارسی کارکرد دارد و نه یک فیلم اجتماعی امروزی.
همین نوع نگاه را در صحنه گفتوگوی دو خواهر میبینیم: در صحنهای غیرقابل باور دیالوگهایی کلیشهای را رد و بدل و هر دو گریه میکنند.
همینطور صحنه اعتراض به ناظم مدرسه که هم از حیث اجرا و هم دیالوگ بسیار ضعیف از کار درآمده و نمیتواند تماشاگر را با منطق داستانی فیلم همراه کند.
با آنکه به نظر میرسد فیلمساز این نوع شخصیتها و اتفاقات را در زندگیاش تجربه کرده و با آنها آشناست، اما در نهایت قدرت خلق تصویریشان را ندارد، به ویژه که این بار مستقیما میخواهد به جهان زنانهای بپردازد که بهجز مابه ازای بیرونی، نیاز به درک و شناخت پیچیدگیهای جهان زنانه دارد که با نگاه مردانه فیلمساز در تناقض غریبی است.
با آنکه فیلمساز سعی دارد در تغییری محسوس فیلمی تصویریتر از اثر قبلیاش ارائه دهد (برای اولین بار فرصت میدهد به کمی سکوت و فیلم بهرغم وراجی مداوم شخصیتها، کم دیالوگتر است از برادران لیلا)، اما کماکان شخصیتها در سطح میمانند (چه قهرمان داستان، چه مردی کلیشهای که مشخص نیست اصلا در پی چیست و از همه بدتر خواهر ۲۵ سالهای که به یک بچه میماند).
نوع کارگردانی هم کماکان بافاصله است، به گونهای که حضور فیلمساز در پشت صحنه حس میشود و همه چیز شکلی تصنعی به خود میگیرد.