شورای ملی مقاومت ایران اعلام کرد چهار سایت ایوانکی، قدیر، شاهرود و مرکز سپند در تهران، هسته اصلی «طرح کویر» را تشکیل میدهند؛ طرحی که در چارچوب آن «ساخت سلاح هستهای در مقیاسی گستردهتر و امنیتیتر در حال پیگیری است». گفتوگو با شایان سمیعی، کارشناس امنیت ملی
امید معماریان، روزنامهنگار در گفتوگو با ایراناینترنشنال، گفت: «به نظر میرسد اختلافات قدیمی میان گوین نیوسام، فرماندار دموکرات کالیفرنیا و دونالد ترامپ، باعث شد رییسجمهوری آمریکا این وضعیت را فرصتی برای اعمال قدرت ببیند تا نشان دهد بدون اعزام نیرو از سوی او، اعتراضات پایان نخواهد یافت.»
پس از نشست ترامپ با اعضای ارشد تیم امنیت ملی درباره جمهوری اسلامی، پولیتیکو گزارش داد که گروهی از جمهوریخواهان تلاش میکنند ترامپ را از توافق با ایران منصرف و او را قانع کنند که به اسرائیل اجازه حمله بدهد.
بابک اسحاقی و مرضیه حسینی، خبرنگاران ایراناینترنشنال، گزارش میدهند
میثم مهرانی، تحلیلگر سیاسی، گفت: «این گزارش نشان میدهد اسرائیل از مرحله جنگ روانی عبور کرده است. این یکی از جدیترین سیگنالهایی است که تلآویو فرستاده و نشان میدهد وارد شمارش معکوس شده است.»
او افزود: «ماجرا را باید در دو سطح دید؛ نخست میدانی است. در ماههای اخیر شاهد رزمایشهای متعددی بودهایم، از شبیهسازی حمله به فردو، نطنز و اراک تا استفاده از جنگندههای اف-۳۵، سوخترسانهای هوایی و تمرین عبور از پدافند جمهوری اسلامی که در واقع تنها شامل سامانههایی چون اس-۳۰۰ و باور ۳۷۵ است و توان چندلایه ندارد.»
مهرانی ادامه داد: «رسانههای عبری گزارش دادهاند برخی مهمات از جمله بمبهای سنگرشکن به پایگاههای خاصی منتقل شدهاند. در سطح سیاسی، بلافاصله پس از تماس تلفنی دو ساعته، ترامپ و نتانیاهو، ترامپ گفت نباید اجازه داد جمهوری اسلامی به سلاح هستهای برسد. این نشان میدهد اسرائیل در کنار آمادگی نظامی، بستر سیاسی را هم فراهم میکند تا یا حمایت واشینگتن را داشته باشد یا دستکم مخالفتی از آنها نبیند.»
حسن هاشمیان، تحلیلگر جهان عرب به ایران اینترنشنال گفت که به دلیل بن بست به وجود آمده در مذاکرات هستهای، جمهوری اسلامی وارد مذاکرات آتشبس در غزه شده تا موضع آمریکا را در مورد خودش تغییر دهد.
دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، اعلام کرد جمهوری اسلامی در مذاکرات مربوط به توافق آتشبس در غزه میان اسرائیل و حماس و آزادی گروگانها مشارکت دارد.
این نخستینبار است که بهصراحت از نقش جمهوری اسلامی در این مذاکرات سخن گفته میشود.

در بحث قتل الهه حسیننژاد از همان ابتدا، روایتها بوی انسجام نمیدادند. نه اعترافات متهم جور درمیآمد، نه روایت رسمی با شواهد.جلوتر هم که رفتیم، تصویر شفافتری شکل نگرفت؛ برعکس، ابهامات بیشتر شد.
این قتل، فقط قتل یک دختر جوان نیست. تکهای از پازلی بزرگتر است که تصویر جامعهای را نشان میدهد که امنیتش شکسته، نظمش معیوب شده و روایتهای رسمیاش بییشتر از همیشه، ترک برداشته.
آنچه گفته شد
پلیس خیلی زود گفت انگیزه قتل، سرقت تلفن همراه بوده. اما به گفته خود متهم، گوشی برای قاتل ارزش بالایی نداشت؛ او گفت گوشی را از ماشین به بیرون پرت کرده. چند روز بعد، خبرگزاریهای نزدیک به نهادهای امنیتی اعلام کردند طلاهای الهه به سرقت نرفته. متهم هم در ویدیو بازجوییاش بارها الهه را «بیحیا» خطاب میکند.
اینها، سناریوی «سرقت منجر به قتل» را از اعتبار انداخته. اگر بحث فقط سرقت بود، چرا این همه خشم؟ چرا این حجم از خشونت؟ چرا ضربات خصمانه و پی در پی چاقو؟ و چرا لحن تحقیرآمیز درباره مقتول؟
قاتل درباره مقتول با «احساساتی غیر قابل درک» حرف می زند. انگار در همان مسیر تهران به اسلامشهر عاشقش شده و ۸۵۰ متر مانده به خانه اش از او متنفر می شود و او را می کشد. این، بیشتر شبیه «جنایت از سر نفرت» است. جنایتی که در آن، قربانی پیش از کشته شدن، داوری و مجازات شده.
قصورهای پنهان ولی آشنا
اولین بار نیست که با چنین پروندهای مواجهیم: قاتلی با پیشینه خشونت، سابقهدار، در جامعه رها شده. همسر سابقش گفته بارها تهدیدش کرده، تعقیبش کرده، پرخاشگری داشته، که ناچار به فرار شدند.
فردی با این سابقه چرا هیچوقت زیر نظر روانپزشک نرفته؟ چرا اورژانس اجتماعی، دادگاه، یا پلیس، او را وارد روند درمان نکرده؟ آیا این انتظاری غیر قابل تصور از سیستم جمهوری اسلامی است؛ ولی چطور می شود که چنین فردی مجوز فعالیت در«اسنپ» گرفته؟ این فقط یک خلاء نیست. این زنجیره ای از اهمال است که پایانش، جنازه دختری جوان در بیابان است.
سکوت مشکوک ترسناک است
یکی از نکات غیرقابلچشمپوشی، دفن شتابزده الهه بود. هنوز گزارش نهایی پزشکی قانونی نیامده بود که جسد به خاک سپرده شد. چرا؟ چه کسی تصمیم گرفت پرونده را قبل از روشنشدن ببندد؟
در کنار این، فشارهای امنیتی شروع شد و خانواده از مصاحبه منع. مراسم تشییع در سکوت برگزار شد. همزمان، رسانههای حکومتی به خانه خانواده رفتند، مصاحبه کردند و روایت مورد نظر خود را منتشر کردند.
اگر چیزی برای پنهانکردن نیست، چرا اینهمه کنترل؟ چرا این جنایت و خبر رسانی درباره آن باید اینقدر کنترل می شد و این همه شبهه به وجود می آمد؟ چه چیزی را مردم نباید می فهمیدند؟ اگر جنایت سیاسی نیست چرا آنقدر سیاسی بازی؟
پرسشهای بیپاسخ
نتیجه بررسی روانپزشکی متهم اعلام نشده و مشخص نیست که او واقعاً دچار اختلال روانی است یا زیر فشار افکار عمومی قرار گرفته و ادعای جنون میکند تا از قصاص فرار کند.
در همه جای دنیا، میتوان در تاکسی دوربین گذاشت، اگر به مسافر اطلاع داده شود که در خودرو دوربین در حال فیلمبرداری است.
در اوج هیاهوی این پرونده، کارزاری در فضای مجازی به راه افتاد برای نصب دوربین و شنود در تاکسیهای اینترنتی. ظاهراً با نیت حفظ امنیت زنان. اما این کمپین مشکوک، نه معلوم بود از سوی چه کسی طراحی شده، نه پیشینهای از بانیاش پیدا شد. بعضی معتقدند هدف از آن، تغییر زمین بازی بود: از مطالبه عدالت برای الهه، به مطالبه کنترل بیشتر. از دادخواهی، به شنود.
پایان یک انسان؛ فقط پایان زندگی نیست
قتل الهه حسیننژاد، فقط پایان زندگی یک زن جوان نبود. آغازِ مجموعهای از پرسشها بود: چرا روایت رسمی، بهجای شفافسازی، مدام عوض شد؟ چرا خانواده قربانی باید در سکوت عزاداری کنند؟ چرا قاتل، با آن پیشینه، رها بود؟ چرا سلامت روان او هنوز روشن نشده؟ چرا پلیس، که برای ردیابی مخالفان حکومت از دوربین و شنود استفاده میکند، برای نجات جان یک دختر، کاری نکرد؟ آیا باقی عاشقان ولایت و مداحان ولایتی می توانند همین قدر قاتل باشند؟ چرا تعلیمات جمهوری اسلامی اینقدر روی قاتل موثر بوده؟
الهه حسیننژاد را فقط یک چاقو نکشت؛ نظامی او را کشت که زن بودن را گناه میداند، صدای زن را وقاحت، و استقلال زن را تهدید. این صرفاً یک جنایت خیابانی نبود، بلکه اجرای نانوشتهی حکمی بود علیه سبک زندگی زنانی که نظم مردسالارِ حکومتی را به چالش میکشند.
وقتی قاتل، پست عاشقانه برای رهبر جمهوری اسلامی میگذارد و مقتول، از «زن، زندگی، آزادی» حمایت می کند، نمیتوان این جنایت را جدا از زمینه سیاسی آن تحلیل کرد.
الهه آینهای بود از رنج جمعی زنانی که سالهاست در سایه تهدید، تحقیر و خشونت زیستهاند. اگر امروز درباره الهه سکوت کنیم، فردا نوبت یکی دیگر است؛ و این چرخه خشونت، تنها زمانی میشکند که حقیقت را ببینیم، بازگو کنیم، و نگذاریم فراموش شود.
«برنامه» و پرسشی از دل جامعه
در تازهترین قسمت «برنامه با کامبیز حسینی»، به این ماجرا پرداختیم. فهیمه خضر حیدری، روزنامهنگار، مهمان برنامه بود و مخاطبان از سراسر جهان نظرات خود در این زمینه را با ما در میان گذاشتند. پرسش ما این بود: از مهسا امینی تا الهه حسین نژاد؛ آیا زن بودن در جمهوری اسلامی جرم است؟