حسن هاشمیان، تحلیلگر جهان عرب به ایران اینترنشنال گفت که به دلیل بن بست به وجود آمده در مذاکرات هستهای، جمهوری اسلامی وارد مذاکرات آتشبس در غزه شده تا موضع آمریکا را در مورد خودش تغییر دهد.
دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، اعلام کرد جمهوری اسلامی در مذاکرات مربوط به توافق آتشبس در غزه میان اسرائیل و حماس و آزادی گروگانها مشارکت دارد.
این نخستینبار است که بهصراحت از نقش جمهوری اسلامی در این مذاکرات سخن گفته میشود.

در بحث قتل الهه حسیننژاد از همان ابتدا، روایتها بوی انسجام نمیدادند. نه اعترافات متهم جور درمیآمد، نه روایت رسمی با شواهد.جلوتر هم که رفتیم، تصویر شفافتری شکل نگرفت؛ برعکس، ابهامات بیشتر شد.
این قتل، فقط قتل یک دختر جوان نیست. تکهای از پازلی بزرگتر است که تصویر جامعهای را نشان میدهد که امنیتش شکسته، نظمش معیوب شده و روایتهای رسمیاش بییشتر از همیشه، ترک برداشته.
آنچه گفته شد
پلیس خیلی زود گفت انگیزه قتل، سرقت تلفن همراه بوده. اما به گفته خود متهم، گوشی برای قاتل ارزش بالایی نداشت؛ او گفت گوشی را از ماشین به بیرون پرت کرده. چند روز بعد، خبرگزاریهای نزدیک به نهادهای امنیتی اعلام کردند طلاهای الهه به سرقت نرفته. متهم هم در ویدیو بازجوییاش بارها الهه را «بیحیا» خطاب میکند.
اینها، سناریوی «سرقت منجر به قتل» را از اعتبار انداخته. اگر بحث فقط سرقت بود، چرا این همه خشم؟ چرا این حجم از خشونت؟ چرا ضربات خصمانه و پی در پی چاقو؟ و چرا لحن تحقیرآمیز درباره مقتول؟
قاتل درباره مقتول با «احساساتی غیر قابل درک» حرف می زند. انگار در همان مسیر تهران به اسلامشهر عاشقش شده و ۸۵۰ متر مانده به خانه اش از او متنفر می شود و او را می کشد. این، بیشتر شبیه «جنایت از سر نفرت» است. جنایتی که در آن، قربانی پیش از کشته شدن، داوری و مجازات شده.
قصورهای پنهان ولی آشنا
اولین بار نیست که با چنین پروندهای مواجهیم: قاتلی با پیشینه خشونت، سابقهدار، در جامعه رها شده. همسر سابقش گفته بارها تهدیدش کرده، تعقیبش کرده، پرخاشگری داشته، که ناچار به فرار شدند.
فردی با این سابقه چرا هیچوقت زیر نظر روانپزشک نرفته؟ چرا اورژانس اجتماعی، دادگاه، یا پلیس، او را وارد روند درمان نکرده؟ آیا این انتظاری غیر قابل تصور از سیستم جمهوری اسلامی است؛ ولی چطور می شود که چنین فردی مجوز فعالیت در«اسنپ» گرفته؟ این فقط یک خلاء نیست. این زنجیره ای از اهمال است که پایانش، جنازه دختری جوان در بیابان است.
سکوت مشکوک ترسناک است
یکی از نکات غیرقابلچشمپوشی، دفن شتابزده الهه بود. هنوز گزارش نهایی پزشکی قانونی نیامده بود که جسد به خاک سپرده شد. چرا؟ چه کسی تصمیم گرفت پرونده را قبل از روشنشدن ببندد؟
در کنار این، فشارهای امنیتی شروع شد و خانواده از مصاحبه منع. مراسم تشییع در سکوت برگزار شد. همزمان، رسانههای حکومتی به خانه خانواده رفتند، مصاحبه کردند و روایت مورد نظر خود را منتشر کردند.
اگر چیزی برای پنهانکردن نیست، چرا اینهمه کنترل؟ چرا این جنایت و خبر رسانی درباره آن باید اینقدر کنترل می شد و این همه شبهه به وجود می آمد؟ چه چیزی را مردم نباید می فهمیدند؟ اگر جنایت سیاسی نیست چرا آنقدر سیاسی بازی؟
پرسشهای بیپاسخ
نتیجه بررسی روانپزشکی متهم اعلام نشده و مشخص نیست که او واقعاً دچار اختلال روانی است یا زیر فشار افکار عمومی قرار گرفته و ادعای جنون میکند تا از قصاص فرار کند.
در همه جای دنیا، میتوان در تاکسی دوربین گذاشت، اگر به مسافر اطلاع داده شود که در خودرو دوربین در حال فیلمبرداری است.
در اوج هیاهوی این پرونده، کارزاری در فضای مجازی به راه افتاد برای نصب دوربین و شنود در تاکسیهای اینترنتی. ظاهراً با نیت حفظ امنیت زنان. اما این کمپین مشکوک، نه معلوم بود از سوی چه کسی طراحی شده، نه پیشینهای از بانیاش پیدا شد. بعضی معتقدند هدف از آن، تغییر زمین بازی بود: از مطالبه عدالت برای الهه، به مطالبه کنترل بیشتر. از دادخواهی، به شنود.
پایان یک انسان؛ فقط پایان زندگی نیست
قتل الهه حسیننژاد، فقط پایان زندگی یک زن جوان نبود. آغازِ مجموعهای از پرسشها بود: چرا روایت رسمی، بهجای شفافسازی، مدام عوض شد؟ چرا خانواده قربانی باید در سکوت عزاداری کنند؟ چرا قاتل، با آن پیشینه، رها بود؟ چرا سلامت روان او هنوز روشن نشده؟ چرا پلیس، که برای ردیابی مخالفان حکومت از دوربین و شنود استفاده میکند، برای نجات جان یک دختر، کاری نکرد؟ آیا باقی عاشقان ولایت و مداحان ولایتی می توانند همین قدر قاتل باشند؟ چرا تعلیمات جمهوری اسلامی اینقدر روی قاتل موثر بوده؟
الهه حسیننژاد را فقط یک چاقو نکشت؛ نظامی او را کشت که زن بودن را گناه میداند، صدای زن را وقاحت، و استقلال زن را تهدید. این صرفاً یک جنایت خیابانی نبود، بلکه اجرای نانوشتهی حکمی بود علیه سبک زندگی زنانی که نظم مردسالارِ حکومتی را به چالش میکشند.
وقتی قاتل، پست عاشقانه برای رهبر جمهوری اسلامی میگذارد و مقتول، از «زن، زندگی، آزادی» حمایت می کند، نمیتوان این جنایت را جدا از زمینه سیاسی آن تحلیل کرد.
الهه آینهای بود از رنج جمعی زنانی که سالهاست در سایه تهدید، تحقیر و خشونت زیستهاند. اگر امروز درباره الهه سکوت کنیم، فردا نوبت یکی دیگر است؛ و این چرخه خشونت، تنها زمانی میشکند که حقیقت را ببینیم، بازگو کنیم، و نگذاریم فراموش شود.
«برنامه» و پرسشی از دل جامعه
در تازهترین قسمت «برنامه با کامبیز حسینی»، به این ماجرا پرداختیم. فهیمه خضر حیدری، روزنامهنگار، مهمان برنامه بود و مخاطبان از سراسر جهان نظرات خود در این زمینه را با ما در میان گذاشتند. پرسش ما این بود: از مهسا امینی تا الهه حسین نژاد؛ آیا زن بودن در جمهوری اسلامی جرم است؟

نشست شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی درباره پرونده هستهای ایران در حال برگزاری است. یکی از مهمترین نکات این نشست، همکاری نزدیک ایالات متحده تحت رهبری ترامپ با سه قدرت اروپایی یعنی آلمان، فرانسه و بریتانیاست. این همکاری علیه جمهوری اسلامی شکل گرفته است.
آژانس بینالمللی انرژی اتمی در گزارش جامع خود علیه جمهوری اسلامی، اعلام کرده که ایران همکاری لازم با بازرسان را انجام نمیدهد و در نتیجه، آژانس نمیتواند تایید کند که برنامه هستهای جمهوری اسلامی صلحآمیز است.
این گزارش از نظر فنی بستر لازم را برای افزایش فشار سیاسی شدید از سوی آمریکا و سه کشور اروپایی فراهم کرده است.
رافائل گروسی، مدیرکل آژانس، در اینباره گفته که جمهوری اسلامی در سطحی غنیسازی میکند که بسیار نزدیک به سطح مورد نیاز برای ساخت بمب اتمی است.
آژانس در ادامه تاکید کرده که قادر نیست صلحآمیز بودن برنامه هستهای جمهوری اسلامی را تایید کند، چون ایران به سؤالات مطرحشده درباره برخی فعالیتهای مشکوک پاسخ نداده است. بهعلاوه، شواهدی وجود دارد که جمهوری اسلامی، در کنار برنامه هستهای علنی خود، یک برنامه پنهان دیگر هم داشته و درباره ابعاد و جزییات آن شفافسازی نکرده است.
این وضعیت در شرایطی رخ میدهد که مذاکرات میان ایران و آمریکا به بنبست رسیده و تنها دو روز به پایان مهلتی که ترامپ برای دستیابی به توافق تعیین کرده باقی مانده است.
جمهوری اسلامی گفته در حال آماده کردن پیشنهادی برای آمریکا است که جزییات آن اعلام نشده است اما اسرائیل معتقد است که جمهوری اسلامی در حال وقتکشی است و فرصت مقابله با دستیابی ایران به سلاح اتمی رو به پایان است.
اسرائیل تأکید دارد که باید یا از طریق توافقی بسیار سختگیرانه یا از طریق اقدام نظامی، راه رسیدن جمهوری اسلامی به سلاح اتمی مسدود شود.
رافائل گروسی هم در آخرین صحبتهای خود با اشاره به این نگاه اسرائیل، گفت که نگرانیهای اسرائیل درباره برنامه هستهای ایران را درک میکند.
در جلسه شورای حکام، قرار است قطعنامهای که از سوی آلمان، فرانسه و بریتانیا علیه جمهوری اسلامی پیشنهاد شده، به رأی گذاشته شود. احتمال تصویب این قطعنامه بالاست و آمریکا نیز به احتمال زیاد از آن حمایت خواهد کرد.
همچنین احتمال دارد شورای حکام در این نشست یا در نشست بعدی، پرونده هستهای ایران را به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع دهد. در این صورت، امکان بازگشت تحریمها علیه ایران وجود خواهد داشت.
از طرف دیگر، اعتبار قانونی برجام در مهر ماه به پایان میرسد و احتمال فعالسازی مکانیسم ماشه از سوی بریتانیا و فرانسه افزایش یافته است. نکته مهم در مورد این مکانیسم این است که حتی چین و روسیه، که متحدان جمهوری اسلامی محسوب میشوند، در این زمینه خاص نمیتوانند کمکی به تهران بکنند.
در صورت ارجاع پرونده به شورای امنیت، موضوع ادامه برجام و ادامه لغو تحریمها به رأی گذاشته میشود و اگر یکی از سه کشور (بریتانیا، فرانسه یا آمریکا) به آن رأی مثبت ندهند یا آن را وتو کنند، تحریمها بهصورت خودکار بازمیگردد.
بهروز کمالوندی، سخنگوی سازمان انرژی اتمی ایران، نیز در آخرین مصاحبه خود به این نکته اشاره کرده و گفته که چین و روسیه در این مسئله خاص نمیتوانند کاری برای ایران انجام دهند.
نکته مهم دیگری که در صحبتهای گروسی درباره برنامه هستهای جمهوری اسلامی وجود دارد این است که او گفته برخلاف ادعای ایران که آژانس از سایتهای هستهای اسرائیل بازدید نمیکند، آژانس از یکی از مراکز تحقیقاتی اسرائیل بازدید میکند.
بهگفته گروسی، اسنادی که جمهوری اسلامی مدعی است از اسرائیل به دست آورده، ممکن است مربوط به همان سایت تحقیقاتی باشد که آژانس نیز از آن بازدید کرده و چیزی مخفی در کار نیست. این مرکز تحقیقاتی هستهای که در ۲۰ کیلومتری جنوب تلآویو قرار دارد، یک آزمایشگاه ملی برای پژوهشهای هستهای است که در سال ۱۹۵۸ تأسیس شده است.
این اظهارات گروسی در واکنش به حرفهای اخیر وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی مطرح شده است. وزیر اطلاعات گفته بود اسناد زیادی از برنامه هستهای اسرائیل به دست آورده و قرار است آنها را منتشر کند. این ادعا پس از آن مطرح شد که سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل در سال ۲۰۱۸ به انبار اسناد هستهای جمهوری اسلامی در جنوب تهران دستبرد زدند و بیش از ۵۵ هزار سند را به سرقت بردند و نتانیاهو آنها را به نمایش گذاشت.
از آن زمان، جمهوری اسلامی همواره در تلاش بوده تا نشان دهد که توان انجام اقداماتی مشابه را دارد. حالا وزیر اطلاعات میگوید ما هم عملیات مشابهی انجام دادهایم، هرچند تا زمانی که جزییات این ماجرا منتشر نشود، نمیتوان درباره صحت آن اظهارنظر قطعی کرد.
باید دید منظور وزیر اطلاعات از این «دستاورد بزرگ اطلاعاتی» دقیقاً چیست. البته پیش از این هم وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی بارها از دستاوردهای بزرگ امنیتی و اطلاعاتی صحبت کرده بود که خلاف آنها ثابت شد.
برای مثال، سال گذشته در روز مراسم تحلیف مسعود پزشکیان، اسماعیل هنیه رهبر حماس که در تهران حضور داشت، در یکی از محافظتشدهترین روزها و مکانها ترور شد
این در حالی بود که درست پیش از این واقعه، اسماعیل خطیب، وزیر اطلاعات، در پاسخ به سوال خبرنگاری که پرسید مهمترین دستاوردش چه بوده، گفته بود: «انهدام شبکه جاسوسی اسرائیل در ایران.»
اما تنها چند ساعت پس از این اظهارنظر، اسماعیل هنیه در تهران ترور شد.
رضا گوهرزاد، روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی در خصوص اعتراضات خیابانی در لسآنجلس به ایراناینترنشنال گفت: «دولت فدرال تلاش دارد قوانین ایالتی را کنار بگذارد و حاکم مطلق باشد، اما ایالتهای لیبرال که خود را پناهگاه اعلام کردهاند، اجازه چنین کاری را نخواهند داد.»
جمهوری اسلامی نه بمب میسازد، نه از غنیسازی دست میکشد. این تعلیق، بهتدریج به یک استراتژی سیاسی بدل شده که میتوان آن را «حکمرانی در آستانه» نامید: نظمی که قدرتش را نه از تصمیم، بلکه از تردید میگیرد، نه بر پایه برنامه اقتصادی، بلکه بر منطق بقا استوار است.
این وضعیت آستانهای، یعنی نساختن بمب در عین دست نکشیدن از غنیسازی، به منبعی برای قدرت جمهوری اسلامی بدل شده است. وضعیتی که کشورهای غربی را نسبت به تصمیمهای این نظام محتاط میکند و امکان نوعی بازدارندگی فراهم میآورد.
جمهوری اسلامی از این ابهام، قدرتی ساخته که نه از اقدام صریح، بلکه از «امکان اقدام» ناشی میشود و دقیقا به همین دلیل، حفظ غنیسازی را ضروری میداند.

در آستانه ماندن، اگرچه برای سالها ابزاری برای موازنه جمهوری اسلامی بود اما همین ابزار این روزها دچار فرسایش شده است. هم در سطح جهانی که آستانه تحمل نسبت به این رویکرد حاکمیت سیاسی کاهش یافته و هم در داخل، بلاتکلیفی اقتصادی و سیاسی، مشروعیت و تابآوری اجتماعی را فرسوده کرده است.
جمهوری اسلامی با استناد به فتوای رهبر فعلی خود، ساخت سلاح هستهای را «حرام» میداند. با این حال، تهران پس از خروج آمریکا از توافق برجام، بار دیگر سطح غنیسازی اورانیوم را تا ۶۰ درصد افزایش داده و ذخایر خود را به بیش از ۴۰۸ کیلوگرم رسانده است.

جمهوری اسلامی نه بمب میسازد، نه از غنیسازی دست میکشد. این تعلیق، بهتدریج به یک استراتژی سیاسی بدل شده که میتوان آن را «حکمرانی در آستانه» نامید: نظمی که قدرتش را نه از تصمیم، بلکه از تردید میگیرد، نه بر پایه برنامه اقتصادی، بلکه بر منطق بقا استوار است.
این وضعیت آستانهای، یعنی نساختن بمب در عین دست نکشیدن از غنیسازی، به منبعی برای قدرت جمهوری اسلامی بدل شده است. وضعیتی که کشورهای غربی را نسبت به تصمیمهای این نظام محتاط میکند و امکان نوعی بازدارندگی فراهم میآورد.
جمهوری اسلامی از این ابهام، قدرتی ساخته که نه از اقدام صریح، بلکه از «امکان اقدام» ناشی میشود و دقیقا به همین دلیل، حفظ غنیسازی را ضروری میداند.
در آستانه ماندن، اگرچه برای سالها ابزاری برای موازنه جمهوری اسلامی بود اما همین ابزار این روزها دچار فرسایش شده است. هم در سطح جهانی که آستانه تحمل نسبت به این رویکرد حاکمیت سیاسی کاهش یافته و هم در داخل، بلاتکلیفی اقتصادی و سیاسی، مشروعیت و تابآوری اجتماعی را فرسوده کرده است.

غنیسازی؛ تعلیق بهمثابه قدرت
جمهوری اسلامی با استناد به فتوای رهبر فعلی خود، ساخت سلاح هستهای را «حرام» میداند. با این حال، تهران پس از خروج آمریکا از توافق برجام، بار دیگر سطح غنیسازی اورانیوم را تا ۶۰ درصد افزایش داده و ذخایر خود را به بیش از ۴۰۸ کیلوگرم رسانده است.
این میزان، همراه با زیرساختهای فنی موجود، ایران را در وضعیت «آستانهای» قرار داده. موقعیتی که امکان ساخت بمب را فراهم میکند اما عملا از آن عبور نمیکند.
برای حکومت، این یک استراتژی هدفمند، برای ایجاد بازدارندگی و حفظ ابهام است. وضعیتی که باعث شده قدرتهای جهانی پیوسته رفتار ایران را زیر نظر بگیرند.
در سطح منطقهای، چنین وضعیتی بدون ساخت یا آزمایش سلاح، موازنهای در برابر اسرائیل ایجاد کرده؛ نه از طریق تهدید مستقیم، بلکه با تکیه بر امکان واکنش شدید.
در داخل نیز این وضعیت نماد «عزت ملی» و مقاومت در برابر سلطه جهانی معرفی میشود و در گفتمان رسمی جمهوری اسلامی جایگاه برجستهای دارد.
با اینحال، همزمان با آغاز دوباره مذاکرات میان ایران و آمریکا، این وضعیت آستانهای بیش از گذشته به چالش کشیده شده است زیرا قدرتهای جهانی خواهان مهار آن هستند.
پیشنهادهایی چون «غنیسازی صفر»، انتقال ذخایر به خارج و اعمال نظارت دائمی، نشانهای از آن است که ادامه این بلاتکلیفی دیگر برای جهان قابل تحمل نیست.

تحریمها؛ تعلیق اقتصادی و ابزارهای نقطهزن
تحریمها، بهویژه در قالب سیاست «فشار حداکثری»، جمهوری اسلامی را در وضعیت تعلیق و بلاتکلیفی مزمنی نگه داشتهاند که نه به فروپاشی کامل منجر شده و نه به بهبود پایدار. این وضعیت، با ابهام مدام، به تثبیت موقعیت «در آستانه» کمک کرده و جمهوری اسلامی را در حالتی قرار داده که همهچیز ممکن است اما هیچچیز قطعی نیست.
اگرچه ساختار تحریمها در سالهای اخیر از رویکردهای کلی به سمت هدفگیری دقیقتر بخشهای استراتژیک مانند صنایع موشکی، نفتی و نهادهای مرکزی حکومت تغییر یافته اما تهران همچنان بر گسترش سیاستهای ابهامزا در حوزههای مختلف اصرار دارد.
این فشارها در کنار تضعیف بازوهای منطقهای و تشدید بحران اقتصادی، باعث شده لحن جمهوری اسلامی تهدیدآمیزتر شود؛ بهویژه در مواجهه با خطر فعال شدن مکانیزم ماشه از سوی اروپا.
در این چارچوب، تحریمها نقش موثری در تقویت وجه اضطرابآلود و واکنشی جمهوری اسلامی داشتهاند.
با وجود همه فشارها، تهران عقبنشینی از سطح فعلی غنیسازی را معادل از دست دادن توازن استراتژیک و قدرت چانهزنی میداند. از اینرو، حفظ وضعیت آستانهای، حتی با هزینههای فزاینده اقتصادی و سیاسی، همچنان از منظر حکومت، مطلوبترین گزینه برای بقا و حفظ قدرت تلقی میشود.

تعلیق به مثابه منطق حکمرانی و افق پایانیافته
ماندن جمهوری اسلامی در وضعیت «آستانهای» نهتنها حاصل سیاستهای داخلی حکومت ایران، بلکه نتیجه واکنشهای طرف مقابل نیز هست؛ چرا که غرب، بهجز تهدید و تحریم، راهکار موثری برای تغییر وضعیت اتخاذ نکرده است.
به این ترتیب، هر دو طرف ناخواسته به تثبیت استراتژی آستانهای جمهوری اسلامی کمک کردهاند. با اینحال، نشانههای فرسایش این منطق دیده میشود: آمریکا خواهان غنیسازی صفر است، اروپا به مکانیسم ماشه متوسل شده، و صبر جامعه جهانی برای تحمل وضعیت تعلیق به سر آمده است.
در داخل ایران نیز استمرار این تعلیق نهتنها اعتماد عمومی را تحلیل برده، بلکه احساس انسداد و ناامیدی را تشدید کرده است. آنچه پیشتر بهعنوان نماد «عزت» در گفتمان رسمی معرفی میشد، اکنون بیش از هر چیز یادآور بنبست و تکرار بینتیجه است. جامعهای که سالها در حالت آمادهباش روانی و اقتصادی قرار داشته، امروز با فرسایش شدید در سطوح مختلف مواجه است.
در چنین شرایطی، ادامه وضعیت آستانهای نه برای مردم و نه برای قدرتهای جهانی، قابل تحمل نیست.