تیراندازی نیروهای امنیتی به خودروی یک خانواده در خمین و کشته شدن چهار عضو آن، از جمله رها شیخی سهساله، موجی از خشم و اندوه در ایران برانگیخت. این فاجعه بار دیگر ابعاد عمیق بحران مصونیت مأموران و نقض فاحش حقوق شهروندان را نمایان کرد.
حادثه شامگاه پنجشنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۴ حوالی ساعت ۱۱ شب به وقت محلی، نزدیک یکی از مراکز نظامی شهر خمین واقع در استان مرکزی روی داد.
وحید براتیزاده، فرماندار خمین، با تأیید وقوع تیراندازی اعلام کرد که نیروهای حفاظت یکی از مراکز نظامی استان به دو خودروی عبوری مشکوک شدند و به سوی آنها تیراندازی کردند که طی آن سه تن کشته شدند و نفر چهارم نیز روز بعد جان باخت.
ابراهیم گمیزی، دادستان خمین نیز از تشکیل پرونده قضایی برای بررسی ابعاد واقعه خبر داد و گفت: «عوامل این حادثه اکنون در بازداشت هستند.»
مقامات رسمی نام نیروی درگیر را ذکر نکردند، اما منابع محلی گفتهاند تیراندازی از سوی نیروهای بسیج در یک ایست بازرسی صورت گرفته است. پس از این رخداد، مسئولان محلی بر حفظ آرامش تاکید کردند و از مردم خواستند از انتشار اخبار نادرست خودداری کنند.
ابعاد حقوق بشری
این واقعه از منظر حقوق بشر به مثابه نقض فاحش حق حیات و نمونهای از قتل فراقضایی شهروندان توسط نیروهای حکومتی ارزیابی میشود.
بنا بر میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی (ICCPR) که ایران عضو آن است، حق حیات یک حق غیرقابل نقض بوده و محروم کردن خودسرانه افراد از زندگی ممنوع است.
تیراندازی مرگبار به یک خانواده غیرمسلح مصداق آشکار استفاده بیش از حد و غیرضروری از قوای قهریه است که خلاف استانداردهای بینالمللی (از جمله اصول پایهای سازمان ملل در بهکارگیری سلاح از سوی ماموران) محسوب میشود.
در این رویداد هیچ شواهدی از تهدید فوری از سوی قربانیان گزارش نشده و حتی به گفته بازماندگان، هیچ اخطار یا ایست قبلی نیز به خودروی آنان داده نشده؛ بنابراین اقدام ماموران به گشودن آتش مستقیم، ناقض اصل ضرورت و تناسب در بهکارگیری سلاح گرم بوده است.
کشته شدن کودکان در این حادثه، حساسیت نقض حقوق بشر را دوچندان میکند. جمهوری اسلامی ایران به کنوانسیون حقوق کودک نیز پیوسته است که طبق آن دولت مکلف به حمایت ویژه از جان کودکان و جلوگیری از خشونت علیه آنان است.
با این حال، در این تیراندازی دختربچهای خردسال همراه والدینش جان باخت.
علاوه بر حق حیات، حق امنیت شخصی و آزادی از خشونت خودسرانه نیز نقض شده است. مطابق تعهدات بینالمللی، دولت ایران موظف است این حادثه را به طور بیطرفانه و شفاف بررسی کرده و عاملان را پاسخگو کند.
مقامات قضایی اعلام کردهاند تیراندازی خمین در حال بررسی است و مسببان در بازداشتاند. با این حال، سابقه موارد مشابه در ایران نشان میدهد که معمولا عدالت و پاسخگویی در قبال نیروهای خاطی محقق نمیشود.
سازمانهای حقوق بشری تاکید دارند که اینگونه حوادث باید به عنوان قتلهای غیرقانونی ثبت و از سوی نهادهای بینالمللی نظیر گزارشگر ویژه سازمان ملل بررسی شود.
سکوت یا ابهام مقامات درباره وابستگی نیروهای عامل (برای مثال، ذکرنکردن نام بسیج یا سپاه در بیانیههای رسمی) ممکن است تلاشی برای پنهانکاری سازمانی و پرهیز از پاسخگویی علنی باشد.
ابعاد سیاسی
واقعه کشتار خانواده شیخی در خمین میتواند تبعات و بازتابهای سیاسی گستردهای به دنبال داشته باشد.
در فضای سیاسی داخلی، این رخداد به عنوان نمونهای از بحران مشروعیت و اعتماد عمومی به نیروهای امنیتی قلمداد میشود.
حتی برخی رسانهها و مسئولان رسمی که معمولا حوادثی از این دست را انکار یا توجیه میکنند، در این مورد ناچار به تأیید اصل ماجرا شدند.
فرماندار و دادستان خمین ضمن اعلام خبر، وعده بررسی قضایی دادند و از مردم خواستند به شایعات توجه نکنند.
درخواست برای پرهیز از انتشار «اخبار نادرست»، از دید برخی ناظران تلاشی برای کنترل روایت در فضای عمومی و جلوگیری از گسترش خشم مردمی است.
مقامات استانی بر «لزوم حفظ امنیت و آرامش جامعه» تأکید کردهاند، اما وقوع چنین حادثهای به دست خود نیروهای امنیتی، احساس ناامنی را در جامعه تشدید میکند و میتواند موقعیت دولت را متزلزلتر کند.
در سطح حاکمیت، واکنش سریع به بازداشت عوامل تیراندازی -البته در حد اعلام رسمی- نشان از حساسیت سیاسی موضوع دارد.
جمهوری اسلامی نگران آن است که کشته شدن زنان و کودکان بیگناه به دست نیروهایش، به موج تازهای از اعتراضات تبدیل شود. در میان فعالان و چهرههای سیاسی داخلی هرچند به دلیل فضای سرکوب صدای بلندی شنیده نشده، اما نارضایتی و خشم فروخورده مشهود است.
نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل، روایت تکاندهندهای از صحنه مرگ این کودک ارائه داد و از سلاحهای جنگی استفادهشده و دریده شدن سینه کودک سخن گفت. چنین اظهاراتی در کنار محکومیتهای بینالمللی احتمالی، حکومت را تحت فشار قرار میدهد.
افزایش این قبیل حوادث پس از جنگ ۱۲ روزه، نشانه امنیتیتر شدن فضای داخلی و دست بازتر نیروهای سرکوبگر است.
از آنجا که جمهوری اسلامی پس از آغاز آن جنگ، ایستهای بازرسی سپاه و بسیج را در بسیاری از شهرها و جادهها برقرار کرد، تیراندازی خمین ممکن است نتیجه مستقیم همین جو نظامی باشد.
از سوی دیگر، وعده همیشگی مقامات درباره «برخوردباعواملخاطی» تاکنون در موارد گذشته به نتیجه ملموسی نینجامیده و این امر بیاعتمادی سیاسی را بیش از پیش دامن میزند.
در عرصه بینالمللی، رسانههای فارسیزبان خارج کشور به صورت گسترده این واقعه را پوشش دادند و آن را به عنوان نمونهای تازه از سرکوب مرگبار شهروندان ایرانی مطرح کردند.
تکرار کشتار غیرنظامیان در ایران میتواند به تلاشهای بینالمللی برای پاسخگو کردن حکومت ایران (از جمله از طریق سازوکارهای شورای حقوق بشر سازمان ملل یا محاکم بینالمللی) قوت ببخشد.
فضای سیاسی پس از این رویداد متاثر از خشم عمومی و بیاعتباری نهادهای امنیتی است؛ موضوعی که به ویژه در آستانه هرگونه تحول سیاسی داخلی میتواند نقش کاتالیزور داشته باشد.
ابعاد اجتماعی
بازتاب تیراندازی در خمین در جامعه ایران بسیار گسترده و دردناک بوده است. در فضای مجازی موجی از خشم، اندوه و همدردی به راه افتاده و بسیاری آن را ادامهای از خشونتهای مرگبار پیشین دانستهاند.
تصاویری از مراسم تشییع جانباختگان در خمین
تصاویر قربانیان، بهویژه چهره کودک سهساله، رها شیخی، بهطور گسترده منتشر شده و کاربران با هشتگهایی چون #کودککشی و #گشت_کشتار این جنایت را محکوم کردهاند.
این حادثه برای بسیاری یادآور قتل کیان پیرفلک در آبان ۱۴۰۱ است و کاربران، رها را نماد تکرار همان تراژدی میدانند؛ نشانهای از ادامه بیپروایی نیروهای امنیتی در شلیک به شهروندان غیرمسلح.
روانشناسان اجتماعی هشدار دادهاند که تکرار این صحنههای خشونتآمیز منجر به خشم انباشته و بیاعتمادی عمومی میشود.
گفته شده خانوادههای داغدار تحت فشار برای سکوت قرار میگیرند و مراسم خاکسپاری قربانیان نیز تحت نظارت امنیتی برگزار شده است.
نقش رسانههای اجتماعی در افشای جزئیات حادثه پررنگ بوده و روایتهای شهروند-خبرنگاران، در برابر سکوت یا گزارشهای مبهم رسانههای رسمی قرار گرفتهاند.
کاربران روایت حکومتی را ناکافی و توجیهگر میدانند و تیراندازی خمین را سندی دیگر از مصونیت نیروهای سرکوبگر و قربانی شدن شهروندان بیدفاع قلمداد کردهاند.
پیشینه و موارد مشابه
حادثه تیراندازی خمین در خلا رخ نداده و ادامه یک روند نگرانکننده در سالهای اخیر است. موارد متعددی در مناطق مختلف ایران گزارش شده که ماموران امنیتی یا نظامی با تیراندازی به سوی شهروندان غیرمسلح، فاجعه آفریدهاند.
بنا بر آمار سازمان حقوق بشری ههنگاو، تنهادرکمترازیکماهپسازآتشبسجنگاسرائیلوجمهوریاسلامی،دستکم هشت شهروندایرانیازجملهدوکودکدرشهرهایخمین،همدان،خاشباتیراندازیمستقیمنیروهایسپاهوبسیجکشتهشدهاند. تداوم این روند موجب نگرانی جدی جامعه مدنی و نهادهای حقوق بشر شده است.
چند نمونه شاخص از این نوع قتل حکومتی در سالهای اخیر عبارتند از:
ایذه (خوزستان)، آبان ۱۴۰۱: در جریان اعتراضات سراسری، کیان پیرفلک کودک ۹ ساله به همراه پدر و مادرش در خودروی شخصی بودند که نیروهای سپاه پاسداران به خودروی آنها آتش گشودند و کیان جان باخت.
این قتل موجب خشم ملی و بینالمللی شد؛ هرچند حکومت ابتدا کوشید با طرح ادعایی کذب، مسئولیت را متوجه «تروریستها» کند و مأمور خود را تبرئه کند.
پرونده کیان هیچگاه به طور شفاف رسیدگی نشد و عاملان حکومتی بدون مجازات ماندند، در حالی که خانوادهاش تحت فشار قرار گرفتند. قتل کیان به عنوان نمونه بارز کودککشی حکومتی در حافظه جمعی ایرانیان باقی مانده است.
همدان، تیر ۱۴۰۴: تنها دو هفته پیش از حادثه خمین، بامداد ۱۰ تیر ۱۴۰۴ سه جوان طبیعتگرد در منطقه تاریکدره همدان هدف تیراندازی نیروهای بسیج قرارگرفتند.
در آن واقعه، دو جوان به نامهای مهدی عبایی و علیرضا کرباسی کشته شدند. مقامات امنیتی گفته بودند این خودرو مشکوک به حمل «عوامل موساد» بوده است، اما بعدها مشخص شد این افراد صرفا در حال گردش و کوهنوردی بودند.
مراسم تشییع پیکر این دو جوان با اعتراض و شعارهای مردمی علیه سرکوب حکومتی همراه شد. تیراندازی همدان و خمین به فاصله کوتاهی از هم نشان داد که یک الگوی خطرناک شلیک بیضابطه در ایستهای بازرسی شکل گرفته است.
خاش (سیستانوبلوچستان)، تیر ۱۴۰۴: در ۱۰ تیر ۱۴۰۴ حادثه دیگری در روستای گُونیچ از توابع خاش رخ داد.
نیروهای نظامی و اطلاعات سپاه به این روستا یورش بردند؛ جایی که به گفته منابع محلی، هیچ فرد مسلحی حضور نداشت.
با این حال، در اثر تیراندازی مستقیم ماموران، یک زن بلوچ به نام خانبیبی بامری ۴۰ ساله کشته شد و ۱۱ زن بلوچ دیگر زخمی شدند.
در بین مجروحان دو دختر زیر ۱۸ سال و چند زن میانسال و حتی یک زن باردار که بر اثر ضرب و شلیک دچار سقط جنین شد، وجود داشت.
استان سیستانوبلوچستان در سالهای اخیر مکررا شاهد تیراندازی مرگبار ماموران به غیرنظامیان بوده است؛ از جمله در هشت اسفند ۱۴۰۳ هم در ایرانشهر یک کودک بلوچ کشته شد و جنین مادرش هم سقط شد.
نور (مازندران)، مرداد ۱۴۰۳: در یک نمونه دیگر، آرزو بدری زن ۳۱ ساله اصفهانی، به دلیل برداشتن حجاب در خودروی شخصیاش، هدف شلیک نیروی انتظامی قرار گرفت و بهشدت مجروح شد.
این تیراندازی که در بحبوحه فشارهای حکومتی برای تحمیل حجاب اجباری رخ داد هرچند به مرگ او منجر نشد، اما نشان داد که ماموران در برخورد با شهروندان حتی به بهانههای ساده نظیر حجاب)نیز از سلاح گرم استفاده میکنند.
آرزو بدری پس از ماهها همچنان از ناحیه نخاع آسیبدیده باقی ماند. خطر شلیک خودسرانه صرفا به ایستهای بازرسی نظامی محدود نیست و در سطح پلیس و گشت ارشاد هم وجود داشته است.
تیراندازی مرگبار ماموران به خودروی خانواده شیخی در خمین، نقض آشکار حقوق بشر و فاجعهای شوکآور برای افکار عمومی ایران است.
واکنشهای داخلی و بینالمللی نشان میدهد که جامعه دیگر اینگونه حوادث را برنمیتابد و خواستار پاسخگویی و پایان مصونیت عاملان سرکوب است.
با توجه به پیشینه موارد مشابه، اگرچه مقامات وعده برخورد دادهاند، اما باید دید آیا این پرونده سرانجام متفاوتی خواهد داشت یا همچون گذشته در پیچوخم سکوت و فراموشی رها خواهد شد.
خانواده امیرعلی حاجیزاده، فرمانده سابق نیروی هوافضای سپاه پاسداران که در جنگ ۱۲ روزه کشته شد، در یک گفتگوی تلویزیونی گفتند که او هنگام کشته شدن «در حالی که سرش شکافته شده بود، دو بار گفت یا علی»
به گفته خانواده او، نام این فرمانده کشتهشده سپاه «امیر حاجیزاده» بوده اما سال ۱۳۸۸ پس از انتصابش به سمت فرماندهی نیروی هوافضا به دلیل اینکه به فرماندهان ارتش «امیر» گفته میشود، علی خامنهای اسم او را به «امیرعلی» تغییر داده است.
نام امیرعلی حاجیزاده پس از حمله موشکی نیروی هوافضای سپاه به هواپیمای اوکراینی در دیماه ۱۳۹۸بیشتر بر سر زبانها افتاد.
در جریان دادگاههای نمایشی جمهوری اسلامی برای متهمان ساقط کردن این هواپیما که ۱۷۶ نفر در پی شلیک دو موشک سپاه در آن کشته شدند، هیچگاه نام حاجیزاده به عنوان متهم مطرح نشد.
امیرعلی حاجیزاده پیش از کشتهشدن بارها اسرائیل را تهدید به نابودی کرده بود و در یکی از مصاحبههای خود خطاب به مردم گفته بود: «کسی نگران جنگ نباشد، هیچ اتفاقی نمیافتد.»
او همچنین گفته بود: «ترامپ جرات حمله به ایران را ندارد و ایران قدرتمند زیر بار حرف زور نمیرود.»
محمود موسوی، معاون عملیات ارتش جمهوری اسلامی، نابود شدن «بخشی از سامانههای پدافندی» جمهوری اسلامی در جنگ با اسرائیل خبر داد اما گفت سامانههای آسیبدیده جایگزین و در محلهای از پیش تعیینشده مستقر شدند.
موسوی یکشنبه ۲۹ تیر گفت که «اولین اقدامات دشمن» در جریان جنگ ۱۲ روزه اقدام علیه سامانههای راداری و پدافندی کشور بود.
او افزود که اسرائیل به دنبال از بین بردن توان پدافندی ایران بود و «بخشی از سامانههای پدافندی» ما در این جنگ آسیب دیدند.
به گفته مقامات اسرائیلی، در جریان جنگ ۱۲ روزه میان جمهوری اسلامی و اسرائیل، نیروهای اسرائیلی توانستند در مدت زمان کوتاهی بر آسمان بخشی از ایران از جمله تهران مسلط شوند.
در هفتههای پایانی، تمرکز کامل بر نابودی سامانههای پدافند ایران بود. اطلاعات بهدستآمده از موساد، اطلاعات ارتش و تیمی ویژه در بخش اطلاعات هوایی، به اسرائیل امکان داد تا دقیقا محل ۸۴ سامانه پدافند ایران را شناسایی و آنها را در چند شب متوالی منهدم کند.
آسمان تهران در تیررس اسرائیل
پس از کسب برتری هوایی، اسرائیل برای اولینبار توانست با جنگندههای سرنشیندار، بهصورت مستقیم بر فراز تهران پرواز کند. این امر، بهنوشته نشریه اسرائیلهیوم، هم از نظر فیزیکی و هم روانی، شرایط را تغییر داد.
از آن پس، عملیات شکار سامانههای موشکی ایران آغاز شد. بهدلیل حذف تهدیدات پدافندی، جنگندهها میتوانستند در ارتفاع پایین پرواز کنند، بر روی اهداف چرخ بزنند و بمبهای سنگین و ارزانقیمت رها کنند.
در این میان، تیمهای زمینی موساد نیز در برخی مناطق پدافند را بهصورت فیزیکی منهدم کردند.
همچنین تعدادی از نیروهای پدافند هوایی جمهوری اسلامی جان خود را از دست دادند و در حملات کشته شدند.
جاستین برانک، کارشناس آکادمی سلطنتی خدمات متحد بریتانیا در این زمینه گفت: «واضح است که شبکه پدافند هوایی ایران بهشدت تضعیف شده، تا حدی که نیروی هوایی اسرائیل میتواند روزانه جنگندههای تاکتیکی و حتی پهپادهای ارتفاع متوسط را وارد آسمان ایران کند.»
او افزود: «این وضعیت باعث میشود که هم برنامه دفاع هوایی و هم برنامه هستهای در ایران، در آینده در برابر حملات احتمالی اسرائیل آسیبپذیر باقی بمانند.»
ادعای جایگزینی سامانهها
معاون عملیات ارتش جمهوری اسلامی همچنین گفت: «ما توانستیم با بهرهگیری از سامانههای پدافندی موجود و جایگزینی سامانههای جدید، فضای کشور را پوشش دهیم و امنیت حریم هوایی ایران را تامین کنیم.»
او افزود: «بنابراین دشمن با وجود تلاشها نتوانست به اهداف خود برسد.»
این اظهارات از سوی منابع مستقل تایید نشده است.
این اولین بار نبود که اسرائیل پدافندهای هوایی جمهوری اسلامی را هدف گرفت.
در سال ۱۴۰۳ نیز روزنامه آمریکایی نیویورکتایمز گزارش داد بر اساس تصاویر ماهوارهای، حمله اسرائیل به پایگاه هوایی هشتم شکاری اصفهان به بخش مهمی از پدافند هوایی اس-۳۰۰ اصابت کرده، باعث نابودی آن شده یا به آن آسیب رسانده است.
فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت پزشکیان، در شبکه ایکس خبر داد که «با تصمیم هیئت دولت و در پی تداوم گرمای شدید و ضرورت صرفهجویی در مصرف آب و برق، روز چهارشنبه اول مردادماه در استان تهران تعطیل اعلام شد.»
او در ادامه نوشت: «فرصتی است برای استراحت، سفر کوتاه یا در کنار خانواده بودن؛ البته با رعایت نکات ایمنی و صرفهجویی در مصرف انرژی.»
با شدت گرفتن بحران انرژی در ایران، شهروندان در پیامهایی به ایراناینترنشنال از قطع چند ساعت در روز برق و آب گزارش میدهند.مقامهای جمهوری اسلامی در این شرایط مسئولیت را متوجه مردم کردهاند، شهروندان را به «صرفهجویی» دعوت میکنند و درباره وضع بحرانی ذخایر آب سدها هشدار میدهند.
پروانه سلحشوری، فعال اصلاحطلب و نماینده پیشین مجلس در واکنش به تیراندازی نیروهای نظامی جمهوری اسلامی به دو خانواده در خمین، در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «شنیده بودم تفنگ دادهاند دست نابلدها، شنیده بودم بعضی ماموران پشت ایست بازرسی، عقدهگشایی میکنند.»
او اضافه کرد: «در فیلمها هم دیده بودم، اما اتفاق خمین، واقعیتی تلخ است. خانوادهای دیگر، قربانی خداپنداران زمینی.»
این اظهارات سلحشوری در حالی مطرح میشود که تیراندازی «بدون دادن اخطار ایست» و به صورت «ناگهانی» که منجر به قتل مردم میشود بارها از سوی حکومت تکرار شده است. بخش قابل توجهی از قربانیان این تیراندازیها کودکانی هستند که در خودروی خانواده یا فامیلشان حضور داشتهاند.
رها شیخی، کودک کودک سه ساله نیز یکی از کشتهشدگان تیراندازی نیروهای حکومت به خودروی خانواده شیخی در خمین بود.
کیان پیرفلک ۱۰ ساله، مزگین پلنگی هشت ساله، صدرا نارویی پنج ساله، امیرعلی موسیکاظمی دوساله، تنها تعدادی از این کودکان بودند.
ابوالفضل قدیانی، زندانی سیاسی، در تجمع اعتراضی «نه به اعدام» که در زندان تهران بزرگ برگزار شد، علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی را «مستبد، خودپرست و جنایتکار» توصیف کرد.
قدیانی در سخنرانی خود که فایل صوتی آن یکشنبه ۲۹ تیر منتشر شده، گفت: «اعدام بدترین شکل خشونت است، چراکه بزرگترین سرمایه انسان یعنی حق حیات را سلب میکند و کسانی که بیرحمانه این حق را از انسان سلب میکنند، بدترین انسانها هستند.»
این زندانی سیاسی ۸۰ ساله ادامه داد «نه به اعدام» حرکتی در اعتراض به خشونتی مستمر تحت حاکمیت جمهوری اسلامی است و اعدام بدترین خشونت و قتل حکومتی است.
او افزود: «ما با اعدام به هر شکلی مخالفیم، حتی اگر در دادگاه عادلانه صادر شده باشد. اما احکام اعدام صادر شده در ایران در دادگاههای غیرعادلانه صادر میشوند.»
قوه قضاییه جمهوری اسلامی ۲۶ تیر حکم جدیدی علیه قدیانی صادر و او را به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» به ۱۰ ماه زندان دیگر محکوم کرده است.
قدیانی سالهاست خواستار گذار کامل از نظام ولایتفقیه و استقرار یک جمهوری سکولار در ایران شده است.
این فعال سیاسی زندانی در سخنرانی خود همچنین تاکید کرد که احکام اعدام در ایران برای ایجاد رعب در مردم صادر میشوند، اما مردم باید به اعتراض خود ادامه دهند.
قدیانی با تاکید بر این که «بیش از ۹۵درصد مردم» مخالف خامنهای هستند، گفت که رهبر جمهوری اسلامی «بزرگترین دشمن این ملت است.»
این زندانی سیاسی تاکنون بارها به خامنهای اعتراض کرده است. او ۹ فروردین با انتشار پیامی از زندان اوین، رهبر جمهوری اسلامی و «شرارتها و تبهکاریهای او و اعوان و انصارش» را عامل نابود شدن منابع و ثروت ملت ایران و از دست رفتن جان جوانان کشور خواند.
همچنین در خردادماه، قدیانی و مهدی محمودیان، زندانیان سیاسی، در نامهای مشترک، زندانیان اوین را «سپر انسانی» در جنگ میان اسرائیل و جمهوری اسلامی توصیف کردند.
آنها به انتقال اجباری زندانیان اشاره کردند که با تهدید به شلیک تنها ۱۰ دقیقه فرصت داده شد. به گفته آنها، گویا سرکوبگران جمهوری اسلامی قصد داشتند کاری را انجام دهند که اسرائیل موفق به آن نشد.
این دو فعال در پایان نوشتند: «کسی که بهجای صلح، بر طبل جنگ میکوبید و خود را ولیامر مسلمین میدانست، در پناهگاه امن پنهان شده بود، در حالی که ما با دستان بسته، قربانی سیاستهایی شدیم که سالها نسبت به آن هشدار داده بودیم.»