سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی: شایعات مذاکره با آمریکا جنگ روانی دشمن است



روزنامه شرق در گزارشی از تغییر تدریجی فضای تحریریه رسانهها در ایران خبر داد و نوشت در برخی رسانههای داخلی، شمار خبرنگاران زن از همتایان مرد آنها پیشی گرفته است.
شرق پنجشنبه ۱۶ مرداد در گزارشی با عنوان «روزنامهنگاری بر شانههای زنان» به قلم نیلوفر حامدی نوشت: «اگر زمانی بیشتر نیروهای خبری را مردان تشکیل میدادند، امروز در بسیاری از رسانهها، حضور زنان در موقعیتهای خبرنگاری و دبیران گروه به امری معمول تبدیل شده است و حتی میتوان تعدادی از آنها را پشت میز سردبیری نیز مشاهده کرد.»
در این گزارش همچنین آمده است: «در فضای پرچالش رسانهای ایران که هر روز با محدودیتهای اقتصادی، فشردهشدن صفحات، کمبود کاغذ و ناپایداری منابع انسانی روبهروست، این پایداری و حضور موثر، اهمیتی دوچندان دارد.»
بر اساس ارزیابیها، در برخی تحریریههای رسانهای ایران، سهم روزنامهنگاران زن در تولید محتوای خبری و تحلیلی بهطور چشمگیری افزایش یافته و حتی در مواردی از همتایان مرد خود پیشی گرفتهاند. زنان اکنون در حوزههای گوناگون از جمله تهیه گزارشهای اجتماعی، مدیریت صفحات فرهنگی و امور هماهنگی رسانهها، نقش محوری ایفا میکنند.
گزارش روزنامه شرق به مناسبت ۱۷ مرداد، روز خبرنگار در جمهوری اسلامی، تهیه شده است.
در ایران، خبرنگاران مستقل با فشار، سانسور و تهدید مستمر حکومت مواجه هستند و پوشش اخبار میتواند به احضار، بازداشت یا محرومیت حرفهای آنان منجر شود. این سرکوب سازمانیافته از سوی جمهوری اسلامی، آزادی بیان را هدف قرار داده و موانع فراوانی بر سر راه شکلگیری رسانههای مستقل و شفاف به وجود آورده است.
در ادامه فشارها بر روزنامهنگاران در ایران، اکبر منتجبی، سردبیر روزنامه سازندگی و رییس انجمن صنفی روزنامهنگاران تهران، در جریان یک نشست درباره نقش خبرنگاران در ایام جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل گفت بعد از جنگ ۱۵۰ نفر از روزنامهنگاران کشور از کار اخراج شدند و دولت هیچ اقدامی در این خصوص انجام نداد.
بررسی ترکیب جنسیتی ۱۲ رسانه در ایران
شرق در ادامه گزارش خود به بررسی ترکیب جنسیتی تحریریه ۱۰ روزنامه و دو رسانه آنلاین در ایران پرداخت.
بر اساس این گزارش، در سایت اکوایران ۱۹ خبرنگار زن و ۱۵ خبرنگار مرد، در روزنامه اعتماد پنج خبرنگار زن و چهار خبرنگار مرد، در روزنامه پیام ما هفت خبرنگار زن و چهار خبرنگار مرد، در روزنامه دنیای اقتصاد ۵۴ خبرنگار زن و ۳۳ خبرنگار مرد، در روزنامه ایران ۴۳ خبرنگار زن و ۱۱ خبرنگار مرد، در روزنامه هممیهن ۱۱ خبرنگار زن و ۱۰ خبرنگار مرد و در روزنامه شرق ۱۸ خبرنگار زن و ۱۰ خبرنگار مرد مشغول به کار هستند.
در سوی مقابل، در پنج رسانه دیگر تعداد خبرنگاران مرد از زنان بیشتر است؛ بهطوریکه در روزنامه همشهری ۳۲ مرد و ۳۰ زن، در روزنامه خراسان ۱۸ مرد و ۹ زن، در سایت خبرآنلاین ۱۳ مرد و ۱۰ زن، در روزنامه هفت صبح ۱۱ مرد و دو زن و در روزنامه آرمان امروز تنها هشت خبرنگار مرد فعالیت میکنند.
شرق تاکید کرد حضور پررنگ زنان خبرنگار «الزاما به معنای دستیابی به جایگاههای ارشد تصمیمگیری نیست، اما در لایههای اجرایی بهنوعی ستون اصلی تحریریهها محسوب میشوند؛ حالا شاید بتوان گفت بخش مهمی از تداوم حیات مطبوعات بر گرده زنانی است که با حقوق ناچیز، جریان رسانهای را زنده نگه داشتهاند».
فاطمه علیاصغر، سردبیر روزنامه پیام ما، «تابآوری» خبرنگاران زن را دلیل حضور پررنگ آنها در فضای رسانهای ایران دانست و گفت: «فاصله بسیار میان تورم و دستمزد، خبرنگاران مرد زیادی را از تحریریهها دور کرد، اما زنان که همواره در طول زندگی از کودکی تا تحصیل و اشتغال، دشواریهای زیادی را متحمل شده بودند، در مقابل بحران اقتصادی هم تابآوری بیشتری از خود نشان دادند.»
او افزود روزنامهنگاران زن «با همه وجودشان میجنگند؛ مینویسند، سر برنامه و نشست خبری میروند، سوژه جدید پیدا میکنند، برای رشد شخصی خودشان تلاش میکنند و حقیقتا در مقابل آنها، مردان روزنامهنگار بدون شرایط مالی مناسب اصلا وارد تحریریه نمیشوند. هرچند کماکان هم گردانندگان و صاحبان سرمایه در مطبوعات مردان هستند، اما انگیزه و شور و علاقه زنان روزنامهنگار نقش بهسزایی در حیات رسانهها دارد».

هانا آرنت، فیلسوف و تاریخنگار سیاسی، میگوید: «در نظامهای دیکتاتوری، همه چیز تا ۱۵ دقیقه قبل از سقوط عادی بهنظر میرسد.»
این جمله مشهور به معنای غیرقابل پیشبینی، ناگهانی و شتابگیر بودن روند فروپاشی رژیمهای اقتدارگراست؛ بهویژه نظامهایی که نه توانایی دریافت بازخورد دارند، نه ظرفیت اصلاح ساختاری. در چنین شرایطی، بقای صوری بدنه حکومت برای رهبران آن توهم استمرار حکمرانی را ایجاد میکند.
در ماههای اخیر، هم ناظران مستقل، هم منتقدان و هم حتی برخی چهرههای نزدیک به حکومت اذعان کردهاند که نشانههای زوال و بحرانهای ساختاری در جمهوری اسلامی نمایان شده است. اما اگر فروپاشی جمهوری اسلامی محتمل یا حتی محتوم باشد، پرسش کلیدی این است: نشانههای آن چیست؟
با استناد به نظریات ساموئل هانتینگتون درباره ساختار و زوال رژیمها و مدل تحلیل فروپاشی پیتر تورچین، این نشانهها عمدتاً در محورهای مشخصی قابل بررسیاند: ناکارآمدی نهادی، افول مشروعیت، شکاف قدرت، بحران نخبگان، تشدید اعتراضات، سقوط گفتمان حکومت، انسجام اپوزیسیون و فشار خارجی.
ناکارآمدی؛ بحران معیشت
از نخستین دهه، جمهوری اسلامی در مسیر تمرکز قدرت و تشکیل شبکهای پیچیده از نهادهای مذهبی، امنیتی، اقتصادی و نظامی با هدف غلبه سیاسی و تصاحب بدنه اجتماعی حرکت کرد.
در چنین ساختار سیاسی یک دوگانگی بین بقای حکومت و تامین رفاه عمومی در جریان سیاستگذاری پدید آورد؛ دو حوزهای که بهتدریج در حکومت در تعارض با هم قرار گرفتن؛ هم در برنامههای توسعه، هم اسناد سیاستی و هم اقدامات دولتهای مختلف.

برنامه خصوصیسازی دولت هاشمی رفسنجانی، که بعدا از آن به عنوان «خصولتیسازی» یاد شد، به شیوهای برای بازتوزیع منابع عمومی میان بهرهمندان از رانت تبدیل شد. اعتراضات معیشتی دهه هفتاد در چندین شهر مثل مشهد نخستین نشانههای شکست چنین رویکردی را بروز داد.
در دهه ۸۰، با رویکار آمدن دولت احمدینژاد، این ناکارآمدی به شکل ساختاری تثبیت و نهادینه شد. در دهه ۹۰ نیز، با تشدید تحریمها، نظام اقتصادی حکومت تقریبا فلج و بحران در حوزههایی چون ارز، انرژی، کالاهای اساسی و سلامت آشکار شد.
طی ماههای اخیر، ناکارآمدی ساختاری و نهادی حکومت شدیدتر شده و به خانههای مردم نفوذ کرده، امری که کیفیت زندگی عمومی را مستقیما تحت تاثیر قرار داده است. بحران انرژی، قطع برق و آب، تعطیلی گسترده استانها و هشدار هرروزه مقامها درباره خالی شدن سدهای کشور، همگی نشانههای این فروپاشی کارکردی هستند.
بحران نخبگان؛ سیاستگذاری بیثبات
انزوا و اخراج نخبگان از چرخه سیاستگذاری نشانهای از شتاب گرفتن روند فروپاشی چرخه حکمرانی در نظام سیاسی است.
جمهوری اسلامی از نخستین دهه تاسیس خود گردونه انحصارگرایی را به چرخه در آورد؛ روندی که با حذف جریانهایی چپ، ملیگرا یا لیبرال آغاز شده بود، امروز به خودیترین نیروهای سیاسی و حتی کارمندان، کارگران و مجریان امور عمومی نیز رحم نمیکند.
حذف دهها تشکل از احزاب سیاسی گرفته تا گروههای خیریه و به کنترل در آوردن اصناف مستقل و سرکوب نظاممند منتقدان، نهتنها آنها را از روند تصمیمسازی خارج کرده بلکه روند سیاستگذاری را نیز امنیتی، غیرعلمی و بیثبات کرده است. از نشانههای چنین سیاستگذاری این است که مرکز پژوهشهای مجلس میگوید رشد اقتصادی متوقف شده و حدود یکسوم شهروندان زیر خط فقر قرار گرفتهاند.
خروج و مهاجرت در این شرایط تنها چاره طبقه متوسط پس از اعتراض بینتیجه به وضعیت حاکم است.
سازمان نظام پزشکی در سال ۱۴۰۲ از ۱۰ برابر شدن درخواست مهاجرت کادر درمان گفت. رصدخانه مهاجرت ایرانیان نیز اعلام کرد از میانه دهه هشتاد هر ده سال آمار مهاجرت دانشجویان دو برابر شده است. وزارتخانههای آموزش و پرورش و بهداشت را هم با معضل کمبود معلم و کادر درمان مواجه کرده است.
معلمان، پزشکان، استادان، کارمندان و پژوهشگران که در وضعیت ثبات حکمرانی ستون فقرات ثبات سیاسی و تامین اجتماعی هستند، در ایران با کاهش قدرت خرید، سقوط پول ملی، عدم دسترسی به خدمات کیفی، و امنیتی شدن مجبور به مهاجرت یا گوشهنشینی شدهاند.
شکاف قدرت؛ ریزش وفاداران
بر اساس نظریات تورچین و گلدستون، یکی از شاخصهای زوال سیاسی، افزایش وابستگان و مدعیان قدرت همزمان با کاهش منابع توزیع رانت است.
جمهوری اسلامی هماکنون با فشار مالی برای تأمین معیشت نیروهای وفادار خود مواجه است، در حالی که همزمان بسیاری از عناصر «خودی» از دایره قدرت کنار گذاشته شدهاند.

از یک سو، وابستگان و نیروهای نیابتی حکومت در منطقه منابع مالی سابق را از تهران دریافت نمیکنند؛ از سوی دیگر، در داخل کشور نیروهای سیاسی جدیدی ظهور یافتهاند که مدعی منابع عمومیاند؛ در شرایطی که حتی نهادهای مذهبی و نظامی از بحران معیشت و مسکن در میان نیروهای خود سخن میگویند.
از منظر بازتولید مشروعیت نیز بیشتر روسایجمهوری و دولتمردان سابق ـ جز رهبر فعلی ـ با عناوینی چون «انحراف» یا «فتنه» حذف شدهاند و حتی در زمانهای بحران مثل حمله نظامی یا اعتراضات مردمی، بهعنوان «پشتیبان اضطراری» حکومت نیز دیگر کارکرد موثری برای بسیج عمومی ندارند.
همزمان، ریزش نیروهای میانی و پایینی ـ اعم از افسران انتظامی، مقامهای اطلاعاتی و دولتی ـ به وضوح قابل مشاهده است. برخی از آنها به صف منتقدان پیوستهاند و حتی در جبهه اپوزیسیون در خارج کشور علیه حکومت فعالیت میکنند.
تقویت اپوزیسیون؛ انتقال میدان کنشگری
انتقال میدان کنشگری سیاسی از داخل به خارج کشور، یکی از نشانههای بحران مشروعیت نظام سیاسی در داخل کشور است؛ مواردی که در گذار در کشورهای لیبی، تونس یا یوگسلاوی دیده شد و امروز بیش از همیشه گریبان جمهوری اسلامی را گرفته است.
با هر دور از اعتراضات و تشدید سرکوبها موجی از فعالان از کنشگری مدنی در داخل قطع امید کرده و به کشورهای دیگر رفتند. این انتقال جغرافیایی چهرهها و فعالان با خود انتقال ظرفیتهای سازمانی و رسانهای به خارج را نیز به همراه آورده است.
مقامهای جمهوری اسلامی خود نیز بارها به نقش و نفوذ عمیق رسانههای خارج از کشور در سازماندهی مخالفان اذعان کردهاند.
تشکیل ائتلافهای بزرگ و جدید بین نیروهای سیاسی ایرانی در اروپا و آمریکا و تعامل بیشتر چهرههای متنفذ اپوزیسیون با مقامهای غربی، از جمله پس از خیزش «مهسا»، نمود انتقال میدان سیاسی کنشگری است.
اعتراض و اعتصاب؛ نابودی ظرفیت رهبری
چرخه اعتراضات در جمهوری اسلامی از یک اعتراض سراسری و بزرگ به ازای هر دهه به چندین اعتراض سراسری در هر دهه رسیده است. این اعتراضات علاوه بر اعتصابهای زنجیرهای و مستمر در بخشهای مختلف صنایع و کارگری است.
نهادهای امنیتی و نمایندگان مجلس نیز در گزارشهای داخلی به ظرفیت بالای نارضایتی، بهویژه در میان کارگران، کارمندان و اقشار فرودست، اذعان کردهاند.

از سوی دیگر، دامنه شمول اقشار اجتماعی و سیاسی در اعتراضات گستردهتر شده است.
اگر اعتراضات دهههای هفتاد و هشتاد تحت رهبری و بسیج عمومی گروههای سیاسی متعهد به کلیت نظام صورت میگرفت، در دهه ۹۰ جامعه معترض به خیزش خودجوش در همراهی با اقشار محروم یا جوانان روی آورد و امکان رهبری مانند گذشته را از گروهها و چهرههای سیاسی معتقد به جمهوری اسلامی سلب کرد. اکنون جامعه ایران در مبارزه با جمهوری اسلامی به آنچه جیمز اسکات «مقاومت روزمره» خوانده روی آورده است.
این به معنای از دست رفتن امکان بهرهبرداری حکومت از این چهرهها برای بسیج عمومی یا آرام کردن جامعه در بحرانهاست.
تغییر گفتمان عمومی؛ رسمیت براندازی
اگرچه مفهوم براندازی تا چندین سال قبل مانند بسیاری از واژههای سیاسی دیگر در ایران وجههای کمتر عمومی و قابل پذیرش داشت و «تابو» به نظر میرسید؛ اما اکنون بعد از چندین دور تکرار اعتراض سراسری، به پارادایم غالب میان مخالفان تبدیل شده است.
در سوی دیگر نیز حتی مقامهای ارشد حکومت در تریبونهای عمومی آشکارا اذعان میکنند که براندازی را در مقابل خود دارند. بهخصوص پس از جنگ با اسرائیل، از علی خامنهای گرفته تا پایینردهترین مقامهای سیاسی، امنیتی و مذهبی بارها تکرار کردهاند که «براندازی» هدف مخالفان، هم در خارج و هم داخل کشور، است.
این روند نتیجه دسترسی بیشتر عموم مردم به شبکههای اجتماعی، امکان سازماندهی و انسجامآفرینی آنها و همچنین شیوع شیوههای اعتراض و فشار در جامعه است؛ امری که به مختل شدن روند تقویت هژمون سیاسی و حامیپروری برای جمهوری اسلامی منجر شده است.
فشار بینالمللی؛ آغاز جنگ
پس از چهار دهه دیپلماسی تنشزای ایدئولوژیک، سطح تقابل حکومت ایران با قدرتهای معارض آن از حملات لفظی، ترورهای مخفی و حتی نفوذ اطلاعاتی به درگیری نظامی عیان و آشکار کشیده شد.
جنگ ۱۲ روزه اخیر بهطور متمرکز پایههای قدرت جمهوری اسلامی، یعنی مراکز هستهای، نیروهای نظامی و نهادهای سرکوب و امنیتی را هدف قرار داد و بیش از پیش تضعیف کرد.
پیش از آن نیز تحریمهای بلندمدت، ازسال ۲۰۱۸، با کاهش شدید صادرات نفت و انسداد ارتباطات بانکی بنیه اقتصاد جمهوری اسلامی را در آستانه فروپاشی قرار داده بود.
چنین فشاری، همراه با ضربات جنگ نظامی به محدوده سیاسی و امنیتی محدود نمانده، و تاکنون با پیامدهایی در حوزه معیشت نیز همراه شده است.

اضطرار دائمی؛ «یک ربع» آخر
انباشت بحران در جمهوری اسلامی ناشی از عوامل یادشده در بخشهای قبل، از ناکارآمدی ساختاری، مهاجرت نخبگان و فروپاشی طبقه متوسط گرفته تا تعارض نخبگانی و فشار خارجی، تاکنون نظام سیاسی را در بحران فروپاشی تدریجی قرار داده بود.
اما از خردادماه امسال جنگ با اسرائیل همراه با ضربات سنگین اطلاعاتی و پیامدهای آن برای ستونهای نظامی و امنیتی، جمهوری اسلامی را وارد مرحله اضطرار دائمی کرده است.
در این مرحله بحران ناکارآمدی تبدیل به وضعیت تصمیمهای لحظهای و کوتاهمدت تنها با هدف گذشتن از بحرانهای روزانه پیدرپی شده و بازگشت به سیاستگذاری باثبات، عقلانی و موثر را بیش از پیش غیرممکن کرده است.
چنین نشانههایی در نظریات فروپاشی علائم پیشاسقوط یک نظام سیاسی و حکمرانی به نظر میآیند؛ به خصوص در زمان ابتلا به اضطرار دائمی که شاید بتوان آن را به صورت مفهومی «یک ربع پیش از سقوط» به حساب آورد. اما زمان دقیق پایان این یکربع را کسی نمیتواند پیشبینی کند.

مسعود معینپور، رییس ستاد اربعین توانیر، اعلام کرد که روند تامین برق پایدار و مطمئن برای مواکب و مرزهای اربعینی «بدون وقفه» نیز ادامه دارد. به گفته او، زیرساختهای گستردهای برای تامین برق و روشنایی مسیر زائران ایجاد شده است.
بر اساس اعلام توانیر، تاکنون برق و روشنایی حدود ۱۲۰۰ پارکینگ با نصب ۳ هزار ترانس، ۱۰۰ کیلومتر خط فشار متوسط و ۳۰۰ کیلومتر شبکه فشار ضعیف تامین شده است. همچنین بیش از ۷ هزار پروژکتور در مسیر مواکب و جادهها نصب شده و توسعه شبکه برق در مناطق مرزی ادامه دارد.
معینپور نیز از نصب ۴۵ ترانس اضطراری در مراکز حساس و آمادهباش کامل بیش از ۴۸۰ گروه فنی در پایانههای مرزی خبر داد و گفت: «چند شرکت توزیع برق نیز ماشینآلات پشتیبانی را به این مناطق اعزام کردهاند.»

رسانههای ایران گزارش دادند که لرزشهایی در شهرستانهای غرب استان تهران احساس شده، اما مرکز لرزهنگاری کشور تاکنون وقوع هیچ زلزلهای را بهطور رسمی ثبت نکرده است. شماری از کاربران نیز اعلام کردند که لرزش زمین را در مناطقی از غرب تهران، از جمله شهریار، قدس و اندیشه احساس کردهاند.
رسانههای ایران روز پنجشنبه گزارش دادند که لرزشهایی در شهرستانهای غرب استان تهران احساس شده، اما مرکز لرزهنگاری کشور تاکنون وقوع هیچ زلزلهای را بهطور رسمی ثبت نکرده است.
در همین حال، شماری از کاربران در شبکههای اجتماعی اعلام کردهاند که لرزش زمین را در مناطقی از غرب تهران، از جمله شهریار، قدس و اندیشه احساس کردهاند.

همزمان با افزایش شدید نارضایتی عمومی و ناتوانی جمهوری اسلامی در حل بحران آب و برق، یک نماینده مجلس شورای اسلامی خواستار «آموزش مردم» برای تصفیه مجدد آب مصرفی شد.
بیتالله عبداللهی، عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس، پنجشنبه ۱۶ مرداد گفت: «ما نیاز به اصلاح فرهنگ مصرف داریم. باید به مردم آموزش داد که نمونه آن، استفاده از آب خاکستری یا تصفیه مجدد آب مصرفی است که از سالها پیش در برخی کشورها رایج بوده است.»
او افزود: «اگر در مدارس و خانهها آموزش لازم داده شود، حتی بچهها هم میفهمند که باید در مصرف آب دقت کنند. مردم هم وقتی احساس کنند که باید هزینه واقعی آب را بپردازند، الگوی مصرف خود را اصلاح خواهند کرد.»
عبداللهی در عین حال اذعان کرد «همهچیز به مردم برنمیگردد» و «مجموعهای از مشکلات ساختاری، فرهنگی و برنامهریزی در سطوح مختلف»، از جمله مصرف بالای بسیاری از نهادها، حفر چاههای غیرمجاز، نبود سرمایهگذاری کافی، ضعف وزارتخانهها و عدم نظارت دقیق مجلس، در به وجود آمدن بحران آب نقش داشتهاند.
در اظهارنظری دیگر، عباس علیآبادی، وزیر نیرو در دولت چهاردهم، اعلام کرد «اگر رعایت نکنیم»، چالش تامین آب در برخی مناطق ایران، از جمله تهران، ممکن است «خیلی خیلی بحرانی» شود.
مسئولان جمهوری اسلامی در حالی مردم را به صرفهجویی و اصلاح الگوی مصرف فرامیخوانند که خود از حل ریشهای بحرانهای ساختاری و مدیریتی در حوزه آب و برق ناتوان بودهاند و اکنون تعطیلی استانهای مختلف کشور را بهعنوان راهکاری موقت برای جلوگیری از وخامت اوضاع به کار گرفتهاند.
رسانههای ایران ۱۲ مرداد گزارش دادند ذخایر آبی ۱۹ سد بزرگ و مهم کشور به کمتر از ۲۰ درصد کاهش یافته است.
۱۱ مرداد، محمد درویش، فعال محیط زیست، هشدار داد برای احیای منابع آب زیرزمینی کشور دستکم ۶۵ تا ۷۰ هزار سال زمان لازم است.
ادامه قطع مکرر برق و رنج روزانه مردم
ایرنا، خبرگزاری دولتی جمهوری اسلامی، ۱۶ مرداد «قطعی برنامه ریزی نشده و بدون نوبتبندی» در مازندران را به «موج گرما و فشار بیسابقه بر شبکه برق» این استان نسبت داد و در عین حال گفت این بحران، مردم را به ستوه آورده و تنها در یک روز، حدود ۱۰ هزار تماس با واحد ۱۲۱ شرکت توزیع برق استان به ثبت رسیده است.
این خبرگزاری حکومتی نوشت: «اگرچه مردم مازندران همانند دیگر هموطنان با خاموشیهای برنامهریزیشده اعلامی از سوی شرکت توزیع برق استان، خودشان را با قطعی دو و حتی چهار ساعته روزانه وفق دادند، اما قطعی ناخواسته و خارج از برنامه نوبتبندیشده ناشی از خرابیهای متعدد شبکه و ترانس، مردم را کلافه کرده است.»
ایرنا در حالی از «سازگاری» شهروندان با بحران انرژی سخن گفت که گزارشهای رسانهای و مردمی از نارضایتی شدید ایرانیان حکایت دارند.
کمپین فعالان بلوچ پیشتر نوشت گروهی از مردم سراوان شامگاه ۱۵ مرداد مقابل اداره برق این شهرستان دست به تجمع زدند و به قطعیهای مکرر برق اعتراض کردند.
پایگاه خبری حالوش نیز گزارش داد در حالی که بیماران بدحال در بیمارستان «امام علی» چابهار به دستگاههای حیاتی متصل هستند، برق این مرکز درمانی قطع شده است.
یک شهروند در پیامی ویدیویی به ایراناینترنشنال، از کشته شدن هزاران ماهی در پی قطع برق یک مزرعه پرورش ماهی در یاسوج در ۱۴ مرداد خبر داد.
شهروند دیگری نیز با ارسال ویدیویی به ایراناینترنشنال، ضمن انتقاد از قطع مکرر برق در خرمدشت کرج، خطاب به مسئولان جمهوری اسلامی گفت: «اگر توان اداره کردن مملکت را ندارید به غزه، کربلا و لبنان بروید. ما از شما بیزاریم.»