هاآرتص: جنگ موشکی بعدی میان حکومت ایران و اسرائیل چگونه خواهد بود؟
با بازسازی زرادخانه موشکی جمهوری اسلامی و توسعه پدافند پیشرفته اسرائیل، دو طرف درگیر رقابتی راهبردی شدهاند که شکل و بهای جنگ بعدی را تعیین خواهد کرد. به گفته یهوشوعا کالیسکی از مؤسسه مطالعات امنیت ملی، جنگهای آینده با [حکومت] ایران باید کوتاه و متمرکز باشد.
بیش از ۴۰ روز پس از جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل و در حالی که دهها فرمانده ارشد سپاه پاسداران کشته شدند و هنوز جانشینان برخی از پستهای کلیدی معرفی نشدهاند، خلأ فرماندهی سپاه پرسشهای تازهای درباره ثبات و انسجام ساختار نظامی جمهوری اسلامی ایجاد کرده است.
بررسیهای تیم راستی آزمایی ایراناینترنشنال نشان میدهد با گذشت بیش از ۴۰ روز از پایان جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل، هنوز تکلیف بسیاری از جایگاههای فرماندهی در ساختار نیروهای مسلح جمهوری اسلامی روشن نشده است.
در روز ۲۳ خرداد، مجموعهای از حملات هدفمند اسرائیل ساختار نظامی ایران را در هم ریخت.
در نتیجه این حملات بیش از ۲۰ فرمانده ارشد سپاه از جمله محمد باقری (رییس ستاد کل نیروهای مسلح)، حسین سلامی (فرمانده کل سپاه پاسداران) و غلامعلی رشید (فرمانده قرارگاه مرکزی خاتمالانبیا) در یک بازه زمانی چند ساعته کشته شدند.
فرماندهانی که رفتند و جانشینی که نیامد
در جریان حمله اسرائیل، برخی از فرماندههای سپاه در منازل خود هدف گرفته شدند و شماری از آنها در جریان حضور در یک جلسه در یک پناهگاه کشته شدند. جلسهای که گفته شده تشکیل فوری آن نتیجه یک پیام جعلی بود که نیروهای سایبری اسرائیل به این فرماندهان ارشد فرستادند.
در واکنش، حکومت بهسرعت تلاش کرد نشان دهد وضعیت را در کنترل دارد و جایگزینهایی را برای افراد کشتهشده معرفی کرد: عبدالرحیم موسوی، رییس جدید ستاد کل نیروهای مسلح شد، محمد پاکپور جایگزین سلامی شد و فرماندهی قرارگاه مرکزی خاتم به علی شادمانی سپرده شد.
تنها پنج روز بعد، شادمانی هم در جریان آنچه دخترش در یک مصاحبه تعقیب و گریز با تیم ترور اسرائیل توصیف کرد، کشته شد. روزنامه کیهان گزارش داده فرماندهی دیگر برای جانشینی شادمانی معرفی شده اما به دلیل مسائل ویژه امنیتی نام او اعلام نمیشود. گزارشی که مقامات رسمی هنوز تائید یا رد نکردهاند.
اما بررسیهای ایراناینترنشنال نشان میدهد جایگاههای کلیدی متعددی در ساختار فرماندهی نیروهای نظامی جمهوریاسلامی همچنان خالی ماندهاند.
معاونت عملیات ستاد کل نیروهای مسلح (مهدی ربانی)، معاونت اطلاعات ستاد کل (غلامرضا محرابی)، معاونت اطلاعات نیروی هوافضای سپاه (خسرو حسنی) و در سطح منطقهای نیز فرماندهانی مانند محمدرضا زهیری (اداره اطلاعات جنوب غرب)، محسن موسوی (از مسئولان اطلاعات نیروی قدس) و رضا نجفی (فرمانده سپاه ایجرود زنجان) بدون جانشین باقی ماندهاند.
نگاهی به فهرست ۳۰ فرمانده ارشد کشتهشده شامل افرادی مانند بهنام شهریاری، مجتبی معینپور و رضا مظفرینیا نشان میدهد که برای بسیاری از این پستها نیز جایگزینی معرفی نشده است.
این خلأها میتواند هماهنگی عملیاتی و تصمیمگیری در نیروهای مسلح را با مشکل مواجه کند.
ضربه به نیروی برونمرزی
۳۱ خرداد نیروی قدس نیز از گزند حملات مصون نماند. محمدسعید ایزدی (فرمانده امور فلسطین در نیروی قدس) و محمدرضا نصیرباغبان (معاون اطلاعات نیروی قدس) در حملهای دیگر کشته شدند. تا این لحظه، هیچ جایگزینی برای این دو چهره مهم اعلام نشده است.
نکته قابل تامل اینکه حذف ایزدی در شرایطی رُخ داد که جمهوری اسلامی همزمان در تلاش برای بازسازی محور مقاومت و بازیابی چهره برتری در منطقه پس از جنگ بود. غیبت جانشین او میتواند بهنوعی نشانهای از ادامه سردرگمی راهبردی باشد.
البته این نکته قابل ذکر است که در گذشته نیز نام بسیاری از این افراد و جایگاه آنان از قبل به صورت عمومی اعلام نمیشد.
چهرههای در سایه
در کنار چهرههای حذفشده، فرماندهانی هستند که همچنان حضور رسانهای قابلتوجهی دارند و یا دستکم در مناسبتهایی جلوی دوربین دیده شدهاند.
حسین نجات، جانشین فرمانده قرارگاه ثارالله، نهتنها غیبت نداشته بلکه بر میزان حضورش افزوده است و مجید خادمی نیز با وجود حفظ همزمان دو مسئولیت کلیدی اطلاعاتی، چندین مصاحبه رسمی داشته است.
محمد کرمی، فرمانده جدید نیروی زمینی سپاه و غلامرضا سلیمانی، رییس سازمان بسیج نیز چند بار در دو ماه اخیر در محافل رسمی حاضر شدهاند.
علی فدوی، جانشین فرمانده کل سپاه، بر خلاف برخی شایعات در چند مراسم کلیدی مانند «چهلم شهدای اطلاعاتی» دیده شده و رمضان شریف، رییس مرکز اسناد و تحقیقات جنگ هم روند همیشگی اظهارنظرهای خود را حفظ کرده است.
چند فرمانده ارشد دیگر سپاه هم مانند مشروعیفر (فرمانده سپاه حفاظت ولیامر)، هادی ملانوری (فرمانده سپاه حفاظت هواپیمایی)، امینالله امامی طباطبایی (رئیس بنیاد تعاون سپاه) که پیش از جنگ هم حضور رسانهای چندانی نداشتهاند، در دو ماه اخیر هم جایی دیده نشدهاند.
نکته قابل توجه اینکه در فضای امنیتی جمهوری اسلامی غیبت لزوما بهمعنای حذف نیست، اما وقتی این غیبت با جنگ و کشتهشدن دیگر فرماندهها، ناپدیدشدنها و سکوت رسانهای مطلق همزمان میشود، سوالبرانگیز میشود.
بیخبری از تنگسیری، فرمانده نیروی دریایی سپاه
اما جدای از فرماندههای ارشد کشته شده، عدم حضو رسانهای علیرضا تنگسیری، فرمانده نیروی دریایی سپاه آن هم بدون هیچ توضیح مشخصی، شائبهها درباره سرنوشت این مقام عالیرتبه سپاه را افزایش دادهاست.
تنگسیری که از اول فروردین تا اواسط خرداد در نزدیک به ۷۵ روز بیش از ۲۰ مصاحبه و سخنرانی رسمی حضور داشته و بارها با زبان تند آمریکا و اسرائیل را تهدید کرده بود، در نزدیک به دو ماه اخیر، از چند روز پیش از آغاز جنگ تاکنون، حضور عمومی یا رسانهای نداشته است.
با این وجود، بعد از ظهر جمعه ۱۷ مرداد، خبرگزای صداوسیما پیامی مکتوب منتسب به تنگسیری برای تبریک روز خبرنگار منتشر کرد. مشخص نیست این پیام را این فرمانده سپاه خود نوشته یا دفتر او آن را برای انتشار تنظیم کرده است.
تا پیش از این پیام مکتوب، تنها نقل قولی که در این دو ماه از او منتشر شده بود جملهای تهدیدآمیز درباره بستن تنگه هرمز است که بررسیها نشان میدهد در واقع بازنشر گفتهای قدیمی است که شبکه المسیره یمن هفتهها پیشتر منتشر کرده بود.
در همین مدت نه رسانههای حکومتی، نه خبرنگاران امنیتی نزدیک به سپاه و نه حتی چهرههای نظامی نیمهرسمی در فضای مجازی هیچکدام حاضر نشده بودند درباره وضعیت او و دلیل غیبتش چیزی بگویند.
این سکوت در حالی است که پیش از آن حضور تنگسیری در هر مناسبت و حتی مانور محلی بازتاب رسانهای داشت. در نبود اطلاعات رسمی، گمانهزنیها درباره او طیف وسیعی از احتمالات از کشتهشدن تنگسیری در حملات اسرائیل تا مجروحیت، بازداشت یا انتصاب پنهان به سمتی حساس درباره او طرح شده است.
با این وجود، یک منبع مطلع که به شرط ناشناس ماندن با ایران اینترنشنال گفتوگو کرد، با اشاره به این غیبت طولانی گفت تنگسیری به بیماری سرطان مبتلا است و شدتگرفتن بیماری در ماههای اخیر باعث شده در محافل عمومی و فضای رسانهای غایب باشد.
در شرایط فعلی، غیبت معنادار این چهره نظامی، رسانهای و کلیدی سپاه و ادامه آن برای ساختار نیروهای مسلح هزینهزاست.
سردرگمی در ساختار اطلاعاتی
با کشته شدن ربانی (معاون عملیات ستاد کل)، محرابی (معاون اطلاعات ستاد کل) و حسنی (معاون اطلاعات نیروی هوافضای سپاه) و محمد کاظمی (رییس سازمان اطلاعات سپاه) و حسن محقق که جانشین او شد، به نظر میرسد تغییرات اجباری در نهادهای اطلاعات نظامی کشور به حداکثر خود رسیده است؛ تغییراتی که در شرایط عادی ممکن است در طی چندین سال رخ دهد.
تنها نامی که پس از این مجموعه ترورها بهعنوان جانشین اعلام شد، مجید خادمی، رییس سازمان حفاظت اطلاعات سپاه بود که بدون آنکه از سمت قبلی خود کنار گذاشته شود بهعنوان سرپرست سازمان اطلاعات سپاه معرفی شد.
مشخص نیست چند مقام امنیتی دیگر در حال حاضر و به صورت همزمان تصدی نهادهای امنیتی کشور را بر عهده دارند، اما این ادغام مسئولیتها نشانهای آشکار از بحران منابع انسانی در نهادهای امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی است.
شورای دفاع؛ تلاشی برای بازسازی یا مدیریت بحران؟
در پاسخ به فروپاشی نسبی ساختار فرماندهی، جمهوری اسلامی اقدام به تشکیل «شورای دفاع» کرد که نمایندگانی از ارتش، سپاه، وزارت اطلاعات و ستاد کل نیروهای مسلح در آن عضو هستند.
رییسجمهور وقت، رییس این شورا است و علی شمخانی و علیاکبر احمدیان، دبیران پیشین شورای عالی امنیت ملی، نمایندگان علی خامنهای در آن خواهند بود.
اما نبود جانشین رسمی برای جایگاههایی مانند معاونت عملیات و اطلاعات ستاد کل، بخشهایی حساس از نیروی قدس و قرارگاه خاتمالانبیا در کنار غیبت تنگسیری، بهعنوان فرمانده نیروی دریایی سپاه که نقشی کلیدی در تلاش جمهوری اسلامی برای عملیات در خلیج فارس و تنگه هرمز دارد، میتواند هماهنگی در این حوزه حساس را مختل کند.
تشکیل شورای دفاع و انتصابهای موقت، تلاشهایی برای مدیریت این بحران هستند، اما به نظر میرسد فقدان شفافیت و تداوم خلأهای فرماندهی، نشانههایی از مشکلات ساختاری در نیروهای نظامی جمهوری اسلامی است. مشکلاتی که میتواند توانایی حکومت برای پاسخ به تهدیدات آینده را محدود کند.
دو خبرنگار اسرائیلی، یوسی ملمن و دن راویو، فاش کردند که موساد چگونه طی سالها با جذب نیرو از مخالفان جمهوری اسلامی کماندوهایی برای عملیات در خاک ایران آماده کرده است. براساس این گزاش، این نیروها، نقشی کلیدی در جنگ ۱۲ روزه میان اسرائیل و جمهوری اسلامی داشتند.
این دو در گزارشی مفصل که در وبسایت پرو پابلیکا منتشر شد، به شیوههای جذب و نیز عملیات نیروهایی که موساد موفق شده در داخل ایران سازمان دهد، پرداختهاند.
براساس این گزارش، در ساعات اولیه ۲۳ خرداد، اندکی قبل از آغاز حملات اسرائیل به مواضع جمهوری اسلامی در خاک ایران، تیمی به رهبری یک جوان ایرانی با نام اختصاری «س.ت.» در حومه تهران موضع گرفت تا یک سامانه پدافند ضدهوایی حیاتی را هدف قرار دهد.
همزمان، دهها کماندوی آموزشدیده موساد در نقاط مختلف ایران آماده حمله به شبکه دفاعی جمهوری اسلامی شدند.
نقشی که آسمان را برای جنگندههای اسرائیلی گشود
در ساعت ۳ بامداد، «س.ت.» و حدود ۷۰ کماندو با پهپادها و موشکها، سامانههای دفاع هوایی و پرتابگرهای موشک بالستیک را نابود کردند. روز بعد، موج دوم حملات از داخل ایران آغاز شد. مقامهای اسرائیلی میگویند این حملات راه را برای نیروی هوایی باز کرد تا بدون از دست دادن حتی یک هواپیما، تاسیسات هستهای را بمباران، نیمی از موشکهای بالستیک ایران و ۸۰ درصد پرتابگرهای آن را نابود، و حتی اتاق خواب عوامل برنامه هستهای و فرماندهان نظامی را هدف قرار دهد.
به گفته منابع اطلاعاتی، همزمان با آغاز بمباران، نیروهای سایبری اسرائیل پیامی جعلی به فرماندهان ارشد ایران فرستادند و آنان را به جلسهای ساختگی در یک پناهگاه کشاندند.
این پناهگاه سپس در حملهای دقیق منهدم شد که به کشته شدن ۲۰ نفر، از جمله سه رییس ستاد، انجامید.
آمادهسازی برای حمله
«س.ت.» که در خانوادهای کارگری بزرگ شده بود، پس از بازداشت و شکنجه از سوی بسیج، خشمگین و تشنه انتقام شد.
یکی از بستگانش او را به موساد معرفی کرد و او پس از تضمین مراقبت از خانوادهاش، همکاری را پذیرفت. ماهها آموزش تسلیحاتی در خارج از ایران دید و پیش از آغاز عملیات بهطور مخفیانه به کشور بازگشت.
موساد از ارتباط با قاچاقچیان و سازمانهای اطلاعاتی کشورهای همسایه برای انتقال تجهیزات استفاده کرده است. این محمولهها، که میتوانند سالها در خانههای امن پنهان بماند، پیش از عملیات بهروزرسانی یا تعمیر میشوند.
دو گروه کماندویی، هر کدام شامل ۱۴ تیم، برای حمله به اهداف تعیینشده نیروی هوایی اسرائیل آماده شدند. هر تیم اسم رمز مخصوص به خود را داشت و پیش از عملیات، مدلسازی و تمرین شبیهسازی انجام داد.
یکی از تیمها در همان آغاز جنگ یک پرتابگر بالستیک را منهدم کرد؛ اقدامی که به گفته تحلیلگران اسرائیلی، باعث تاخیر جمهوری اسلامی در شلیک موشکهای تلافیجویانه شد، زیرا بیم داشت سایر پرتابگرها نیز در معرض حملات داخلی باشند.
کشتن فرماندهان ارشد و عوامل هستهای
موساد اطلاعات دقیق و پروندههایی کامل درباره زندگی و محل سکونت ۱۱ عامل هستهای ایرانی گردآوری کرد.
این پروندهها حتی محل دقیق اتاقخواب آنها را در خانههایشان مشخص میکرد.
صبح ۱۳ ژوئن، جنگندههای نیروی هوایی اسرائیل موشکهای هوابهزمین را به همان مختصات شلیک کردند و هر ۱۱ نفر را کشتند.
چند سال قبل از آن نیز، عملیاتی که به کشتن عوامل برنامه هستهای جمهوری اسلامی در خیابان منجر شد، با آموزش گسترده از سوی افسران موساد همراه بود.
این عوامل یاد گرفتند چگونه با موتورسیکلت حرکت کنند و یا از فاصله نزدیک به اهداف خود شلیک کنند یا مواد منفجره را به خودروهای آنها بچسبانند.
هدف این بود که هم برنامه هستهای ایران را از نظر تخصص علمی تضعیف کنند و هم افراد مستعد را از کار بر روی تسلیحات هستهای دلسرد سازند.
از ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲، اسرائیلیها دستکم چهار عامل برنامه هستهای را کشتند و در یک مورد دیگر تنها اندکی با موفقیت فاصله داشتند.
این عملیاتها تا ریزترین جزئیات از سوی اسرائیلیها مدیریت میشد؛ گاه از کشورهای نزدیک، گاه بهطور مستقیم از مقر موساد در شمال تلآویو، و گاه نیز از سوی افسران اطلاعاتی اسرائیل که برای مدتی کوتاه وارد ایران میشدند.
در حالی که مقامهای جمهوری اسلامی در مقاطع زمانی مختلف اعلام کردهاند که ایران مجروحان جنگ غزه و اعضای حزبالله لبنان را در کشور درمان کرده، محمدرضا ظفرقندی، وزیر بهداشت دولت پزشکیان، درمان مجروحان جنگ غزه در ایران را تکذیب کرده است.
ظفرقندی، پنجشنبه ۱۶ مرداد، در حاشیه یک نشست، در پاسخ به این سوال که آیا مجروحان جنگ غزه در ایران درمان میشوند، اظهار کرد: «این موضوع صحت ندارد.»
او با اشاره به اینکه در جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل، پنج هزار و ۷۰۰ نفر در ایران مجروح شدند، گفت: «به نظر من یک عکسالعمل بینالمللی باید در این زمینه داشته باشیم و مدارک و اسناد جمع آوری شود و یک طرح شکایت در مجامع بینالمللی در این زمینه صورت بگیرد.»
تناقضات در درمان مجروحان جنگ
وزیر بهداشت دولت پزشکیان در حالی از درمان نشدن مجروحان جنگ غزه در ایران سخن گفته که پیش از این مقامهای جمهوری اسلامی بارها از انتقال مجروحان، از غزه به ایران و انجام جراحیهای متعدد بر روی آنان خبر داده بودند.
در یکی از این نمونهها، حسین صمدینیا، رییس بیمارستان «بقیةالله» تهران، ۱۸ آذر ۱۴۰۳ در جریان نشستی از انتقال حدود ۵۰۰ مجروح جنگ از غزه به ایران خبر داد.
صمدینیا با اشاره به اینکه در ۲۷ شهریور ۱۴۰۳، نخستین گروه از مجروحان به کشور منتقل شدند و بخشی از آنان برای درمان به مشهد اعزام شدند، گفت بیمارستان «بقیةالله» با بیش از ۱۰۰ تخت بستری و امکانات کامل، بخشهایی از اورژانس را برای پذیرش مصدومان شیمیایی آماده کرد.»
او همچنین اشاره کرد که خدمات درمانی بلافاصله از نیمهشب برای پذیرش مجروحان جنگ غزه آغاز شد و برنامههایی ویژه مانند تهیه غذای مناسب و فراهم کردن امکانات محلی برای این افراد ترتیب داده شد.
به گفته صمدینیا، ۳۷۰ نفر از مصدومان برای درمان اولیه به این بیمارستان مراجعه کردند و جراحیهای متعدد و فوری در کوتاهترین زمان ممکن برای آنان انجام شد.
درمان مجروحان انفجار پیجرهای حزبالله لبنان
در ۳۰ دی ۱۴۰۳ نیز سعید بینات، معاون دفاع زیستی سپاه پاسداران، در مراسمی از پزشکان و پرستاران تقدیر کرد که در درمان مجروحان انفجار پیجرهای حزبالله لبنان در ایران فعالیت داشتهاند.
او همان زمان از انجام هزار و ۵۰۰ عمل جراحی روی اعضای حزبالله لبنان در ایران خبر داده بود.
بینات در این مراسم گفته بود که شدت آسیبهای وارده به مجروحان حزب الله لبنان به گونهای بود که نیازمند کار مشترک در گروههای مختلف پزشکی بود.
علی جعفریان، جانشین وزیر بهداشت، نیز همان زمان گفت که در یک هفته به ۵٠٠ مجروح لبنانی خدمت رسانی و در یک ماه اول هزار و ۵٠٠ جراحی بر روی آنان انجام شد.
اسماعیل قاآنی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، نیز گفت که درمان این مجروحان «کار بسیار بزرگی» بوده و نیاز به تخصصهای مختلف و انواع و اقسام رسیدگیها داشته است.
ظفرقندی نیز اول آذر همان سال گفته بود هزار و ۵۰۰ عمل جراحی در بیمارستانهای ایران بر روی نیروهای حزبالله انجام شده است.
حسن نصرالله، دبیرکل کشتهشده حزبالله لبنان هم ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، در سخنرانی خود پس از انفجار وسایل ارتباطی حزبالله، از جمهوری اسلامی به دلیل انتقال مجروحان این انفجار به تهران تشکر کرد و افزود: «بسیاری از مجروحان از ناحیه چشم زخمی شدهاند.»
این تناقضات در اظهارات مقامهای جمهوری اسلامی درباره درمان مجروحان جنگی در ایران، سوالات قابلتوجهی را در خصوص شفافیت و هماهنگی در اطلاعرسانی مقامات ایجاد کرده است.
این تضاد در اظهارات نهتنها شفافیت را زیر سوال میبرد، بلکه میتواند بر اعتماد عمومی به دولت در مسائل حساس مانند درمان مجروحان جنگی تاثیر منفی بگذارد.
دونالد ترامپ، رییسجمهوری ایالات متحده، اعلام کرد با توجه به اینکه زرادخانه هستهای در حال ساخت جمهوری اسلامی بهطور کامل نابود شده، از کشورهای خاورمیانه میخواهد به توافقات صلح ابراهیم با اسرائیل بپیوندند.
ترامپ پنجشنبه ۱۶ مرداد در پیامی که در شبکه اجتماعی تروثسوشال تاکید کرد: «این اقدام، صلح در خاورمیانه را تضمین خواهد کرد.»
در حالی که ترامپ صلح در خاورمیانه را به پیمان ابراهیم پیوند زده، عباس عراقچی، وزیر خارجه جمهوری اسلامی خواستار برگزاری نشست فوقالعاده سازمان همکاری اسلامی در رابطه با بحران غزه شده است.
ترامپ ۱۵ مرداد در سخنانی علیه جمهوری اسلامی ایران، این حکومت را «منشاء نفرت و شرارت» خواند و با اشاره به عملیات نظامی علیه تاسیسات هستهای ایران، هشدار داد که هرگونه تلاش تهران برای ازسرگیری برنامه هستهای، واکنش قاطع واشینگتن را در پی خواهد داشت.
او پیشاز این نیز با اشاره به اقدامات خود برای خاتمه دادن به جنگها در جهان به جنگ ۱۲ روزه اسرائیل و جمهوری اسلامی اشاره کرده و گفته بود اگر آمریکا به تاسیسات هستهای ایران حمله نمیکرد، «آنها ظرف دو ماه به سلاح هستهای دست پیدا میکردند.»
همزمان «مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی» با استناد به تصاویر ماهوارهای گزارش داد فعالیت در تاسیسات زیرزمینی «کُلَنگ گَزلا» همچنان ادامه دارد و جمهوری اسلامی در حال ساخت و ساز گسترده در این تاسیسات در نزدیکی سایت هستهای نطنز است.
بر اساس برخی گزارشها، تاسیسات کلنگ گزلا در عمقی فراتر از بُرد بمبهای سنگرشکن آمریکایی قرار دارد.
پیشتر در چهارم تیر، روزنامه تلگراف گزارش داد رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، از تهران خواسته درباره فعالیتهای سایت کلنگ گزلا توضیح دهد اما جمهوری اسلامی از ارائه پاسخ خودداری کرده است.
در روزهای اخیر گمانهزنیها درباره سرنوشت برنامه هستهای جمهوری اسلامی، به ویژه ذخایر اورانیوم غنیشده ایران، پس از حملات آمریکا به تاسیسات نطنز، فردو و اصفهان در اول تیر بالا گرفته است.
خبرگزاری فارس، رسانه وابسته به سپاه پاسداران نیز ۱۵ مرداد در بخشی از سایت خود با عنوان «مطالبات مردمی»، کارزاری را در حمایت از ساخت سلاح هستهای منتشر کرده است.
این فراخوان با استناد به تجربه کشورهایی مانند کره شمالی، خواستار دستیابی ایران به سلاح هستهای بهعنوان ابزار بازدارنده شده است.
در پی حملات هوایی ایالات متحده به سه مرکز هستهای ایران در اول تیرماه به دستور دونالد ترامپ، منابع امنیتی به روزنامه دیلیمیل هشدار دادهاند که جمهوری اسلامی ممکن است به کمک نیروهای نیابتی خود، از جمله حزبالله و حماس، حملاتی تلافیجویانه را از درون خاک آمریکا تدارک دیده باشد.
دیلیمیل در گزارشی اختصاصی با استناد به یک سند افشاشده، از اجرای طرحی مشترک میان حکومت ایران و رژیم نیکلاس مادورو در ونزوئلا پرده برداشت که هدف آن صدور گذرنامههای جعلی برای افراد مشکوک به تروریسم از کشورهای ایران، سوریه و لبنان بوده است.
بر اساس این گزارش، این گذرنامهها به افراد اجازه میدادند بدون ویزا از خاورمیانه به آمریکای جنوبی سفر کنند و سپس با سوءاستفاده از مرز جنوبی بیدفاع ایالات متحده، در کنار میلیونها مهاجر غیرقانونی وارد خاک آمریکا شوند.
این فهرست که شامل نام، تاریخ تولد، شماره گذرنامه و تابعیت بیش از ۱۰هزار نفر از سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۹ است، توسط یک مقام پیشین دولت ونزوئلا گردآوری شده که هویت او توسط جیمز استوری، سفیر پیشین آمریکا در ونزوئلا، تایید شده است.
دیلیمیل نوشت که بسیاری از این افراد، علیرغم واجد شرایط نبودن، تابعیت ونزوئلایی دریافت کردهاند؛ برخی از آنها حتی کودکانی هستند که در دو سالگی گذرنامه گرفتهاند.
جاناتان گیلیام، تحلیلگر ضدتروریسم و مامور پیشین افبیآی، به دیلیمیل گفت: «احتمال حمله از سوی ایران به خاک آمریکا، پس از حملات ژوئن، بسیار بالاست. این شبکه میتواند از قبل در آمریکا مستقر شده باشد و اکنون آماده اقدام است.»
طبق این گزارش، ارتباط میان حکومت ایران و ونزوئلا سابقهای طولانی دارد و از زمان هوگو چاوز آغاز شده است. در سال ۲۰۱۷، میسائل لوپز، مشاور حقوقی سفارت ونزوئلا در عراق، فاش کرده بود که گذرنامههایی با هویت جعلی برای افراد عرب صادر شدهاند.
ثور هالورسن، مقام پیشین دولت ونزوئلا و رییس کنونی بنیاد حقوق بشر، گفت بسیاری از این افراد اکنون با هویت ونزوئلایی در حال تردد در آمریکا یا سایر کشورها هستند و افزود: «آنها همهجا هستند، از راننده اوبر گرفته تا بانکدار یا مامور امنیت حملونقل. ما واقعاً نمیدانیم کجا هستند.»
او درباره خطر بیدار شدن سلولهای خفته پس از حمله ترامپ هشدار داد و گفت: «سلولهای خفته ایران همین حالا بیدار و فعال هستند.»
به نوشته دیلیمیل، نهادهای آمریکایی از جمله وزارت امنیت داخلی و وزارت خارجه حاضر به تایید رسمی دریافت این فهرست نشدهاند. اما یک ایمیل داخلی از ارتباط این منبع با یک رابط سفارت در اداره مهاجرت و گمرک آمریکا حکایت دارد.
افبیآی نیز اعلام کرده که پس از حملات ژوئن، ماموریتهای ضدتروریستی را تشدید کرده و به دفاتر منطقهای دستور داده تا اطلاعات مربوط به بازداشتها و مهاجران مظنون را با وزارت امنیت داخلی به اشتراک بگذارند.
در بازه ژانویه ۲۰۲۱ تا اکتبر ۲۰۲۳، بیش از ۳۸۰ هزار ونزوئلایی از مرز مکزیک وارد آمریکا شدهاند. همچنین در همین مدت، ۱۵۰۴ ایرانی نیز بهطور غیرقانونی وارد خاک آمریکا شدند و طبق آمار افبیآی، ۳۸۲ فرد مظنون به تروریسم در مرز شناسایی شدهاند.
در حالیکه سفارت ونزوئلا در سوریه صدور گذرنامههای جعلی را رد کرده و مدعی شده کشورشان «سرزمین صلح و عشق» است، دیلیمیل به نقل از منابع مستقل نوشت که این گذرنامهها عمدتاً توسط غازی نصرالدین، کاردار پیشین ونزوئلا در دمشق صادر شدهاند؛ فردی که از سال ۲۰۱۵ در فهرست تروریستی افبیآی قرار دارد و متهم به همکاری مستقیم با حزبالله و انتقال منابع مالی برای این گروه است.
به نوشته هاآرتص، اسرائیل و ایالات متحده در پایان جنگ ۱۲ روزه اخیر با حکومت ایران آن را پیروزی اعلام کردند؛ هرچند هدف اصلی یعنی توقف کامل برنامه هستهای ایران محقق نشد، اما دستاوردهای عملیاتی مهمی بهدست آمد. از جمله، از کار انداختن سامانههای پدافند هوایی ایران که امکان برتری هوایی تقریباً کامل بر فراز خاک این کشور را فراهم کرد و به اسرائیل اجازه داد زیرساختهای تولید و سامانههای پرتاب موشکهای بالستیک ایران را هدف قرار دهد.
در جبهه دفاعی، عملکرد اسرائیل پیچیدهتر بود. این کشور موفق شد همه پهپادهای ایرانی جز یکی را رهگیری کند و بیشتر موشکهای بالستیک ورودی را منهدم سازد. با این حال، همان تعداد اندک موشکهایی که از پدافند عبور کردند، تلفات انسانی و خسارات بیسابقهای به جبهه داخلی اسرائیل وارد آوردند.
ارزیابیها نشان میدهد اسرائیل در کوتاهمدت توانایی ادامه عملیات در آسمان ایران و هدف قرار دادن زیرساختهای موشکی را دارد، اما در افق ۵ تا ۱۰ ساله خطر بازسازی پدافند پیشرفته یا حتی نیروی هوایی ایران میتواند شرایط را تغییر دهد.
«تال اینبار»، کارشناس موشکی و پهپادی و پژوهشگر ارشد اتحاد دفاع موشکی، میگوید: «ایران هنوز حدود هزار موشک بالستیک با توان هدفگیری اسرائیل [در اختیار] دارد.» به گفته فابین هینتز، پژوهشگر مؤسسه بینالمللی مطالعات راهبردی، برنامه موشکی حکومت ایران در چارچوب سازمانی منسجم و کاملاً متعهد به پیشرفت آن تعریف شده و جمهوری اسلامی قصد کنار گذاشتن آن را ندارد. دو نهاد موازی در سپاه پاسداران و ارتش مسئول توسعه، تولید و نهایتاً پرتاب این موشکها هستند.
از دید تهران، موشکهای بالستیک تنها ابزار مؤثری بودهاند که در میدان جنگ – هرچند محدود – توانستهاند کارایی خود را نشان دهند، در حالی که نیروهای نیابتی مانند حزبالله کمتر از انتظار عمل کردهاند. موشکهایی که موفق شدند از سد پدافند اسرائیل و آمریکا عبور کنند، خساراتی بیسابقه به جبهه داخلی اسرائیل وارد کردند و به گفته منابع خارجی حتی برخی تاسیسات نظامی را هدف گرفتند.
اما جنگ اخیر بار دیگر بهای سنگین دفاع موشکی را نشان داد. گزارشها حاکی است تنها چند روز پس از آغاز درگیری، ذخایر موشکهای رهگیر پیکان اسرائیل رو به اتمام رفت. هر موشک پیکان-۳ حدود سه میلیون دلار و هر موشک آمریکایی «تاد» چهار برابر این رقم قیمت دارد.
طبق تحلیل هاآرتص، در جریان جنگ حدود ۱۰۰ موشک «تاد» شلیک شد و گزارشهای بعدی سیانان این عدد را ۱۵۰ ذکر کردند – یعنی تقریباً یکچهارم کل موجودی آمریکا. برآوردها هزینه کل رهگیریهای اسرائیل و آمریکا را حدود ۵ میلیارد شِکِل (معادل ۱.۴ میلیارد دلار) اعلام کردهاند.
مشکل فقط مالی نیست؛ این سامانهها بسیار پیچیده و پیشرفتهاند و نرخ تولیدشان محدود است. به گفته آژانس دفاع موشکی آمریکا، تنها ۱۲ موشک «تاد» در سال ۲۰۲۵ تولید شده و تولید ۳۷ فروند دیگر برای ۲۰۲۶ پیشبینی شده است.
این محدودیت تولید، پرسشهایی جدی درباره امکان حفظ ذخایر کافی برای مقابله با حملات انبوه مطرح میکند. «اینبار» میگوید: «معادله واقعی، مقایسه هزینه دفاع با خسارات احتمالی در نبود آن است. تصور کنید اگر هر ۵۰۰ موشک به هدف میخورد چه میشد.»
از نظر اقتصادی، «اینبار» تاکید میکند که شکاف هزینه چندان هم یکطرفه نیست؛ قیمت برخی موشکهای بالستیک میانبرد ایران به بهای رهگیرهای پیکان نزدیک شده است. پیش از جنگ، توان تولید ماهانه ایران حدود ۵۰ موشک برآورد میشد، اما تخریب زیرساختهای تولید و پرتاب، این ظرفیت را کاهش داده است. با این حال، او هشدار میدهد که بازگشت حکومت ایران به این سطح، تنها به «تصمیم، پول و زمان» نیاز دارد.
اکنون پرسش اصلی این است که [حکومت] ایران چه مسیری را برای ارتقای توان موشکی خود انتخاب خواهد کرد: ادامه تمرکز بر دقت، افزایش کمیت به جای کیفیت، یا بهبود بقاپذیری سامانههای پرتاب با پراکندگی جغرافیایی بیشتر. گزینههای دیگر شامل پرتاب موشکهای فریب یا استفاده از مهمات خوشهای برای ایجاد اهداف متعدد است.
حمله موشکی ۲۰۲۴ ضعف دقت موشکهای جمهوری اسلامی را آشکار کرد. هرچند از دور به نظر میرسید پایگاه هوایی نواتیم اسرائیل زیر آتش سنگین قرار گرفته، تصاویر ماهوارهای نشان داد آسیب واقعی بسیار محدود بوده است. بررسی مدارهای الکترونیکی بهدستآمده از موشکهای ایرانی، یک مهندس باسابقه صنایع دفاعی را به این پرسش واداشت که آیا اینها «اسباببازی کودکان» هستند.
در حوزه پدافند، حکومت ایران عمدتاً بر سامانههای بومی و وارداتی روسی مانند اس-۳۰۰ متکی است، اما این سامانهها در جنگ اخیر ناکارآمد بودند. در حالی که روسیه بهدلیل جنگ اوکراین توان تامین سیستمهای جدید را ندارد، گزارشهایی حاکی از تلاش حکومت ایران برای خرید اچکیو-۹بی و رادارهای جی وای-۲۶ از چین منتشر شده، هرچند سفارت چین در اسرائیل این گزارشها را رد کرده است.
نیروی هوایی جمهوری اسلامی نیز که عمدتاً شامل جنگندهها و بالگردهای قدیمی پیش از انقلاب است، در جنگ اخیر هیچ نقشی نداشت. قرارداد خرید بیش از ۲۰ فروند سوخو-۳۵ از روسیه با تاخیر مواجه شده و مذاکراتی برای خرید حدود ۴۰ فروند جنگنده جی-10سی از چین در جریان است.
حتی با تحویل این جنگندهها، به گفته «اینبار»، [حکومت] ایران تهدید جدی برای نیروهای هوایی مدرن نخواهد بود مگر با ایجاد زیرساختهای جدید شامل رادارهای پیشرفته، هواپیماهای آواکس، سامانههای ارتباطی مدرن و پایگاههای مجهز.
کارشناسان نظامی اسرائیلی تاکید میکنند که یکی از اولویتهای آینده، رهگیری موشکها در مرحله شلیک است؛ یعنی قبل از جدا شدن کلاهک از بوستر، چراکه پس از آن هدفگیری بسیار دشوارتر میشود. این کار نیازمند شبکهای گسترده از حسگرها و رهگیرهای فوقسریع است.
یکی از فناوریهای مطرح برای این مرحله، سلاح لیزری است. سامانه «پرتو آهنین» که با همکاری رافائل و لاکهید مارتین و حمایت دولت بایدن توسعه یافته، فعلاً توان تولید پرتوی ۱۰۰ کیلوواتی را دارد که تنها یکدهم توان لازم برای انهدام موشکهای بالستیک است. طرحهایی برای نصب لیزر بر جنگندهها یا حتی ماهوارهها مطرح شده که هرچند پیچیده و پرهزینه است، میتواند در آینده دور بخشی از دفاع موشکی باشد.
یسرائیل کاتص، وزیر دفاع اسرائیل، پایان جنگ را «مقدمه سیاست پایان مصونیت پس از ۷ اکتبر» خواند و دستور تدوین طرحی بلندمدت برای حفظ برتری هوایی و جلوگیری از پیشرفت برنامههای هستهای و موشکی جمهوری اسلامی ایران را صادر کرد.
به گفته یهوشوعا کالیسکی از مؤسسه مطالعات امنیت ملی، جنگهای آینده با [حکومت] ایران باید کوتاه و متمرکز باشد و علاوه بر برتری هوایی، از موشکهای زمینبهزمین بهعنوان ابزار بازدارندگی فوری و اثر روانی استفاده شود؛ تجربهای که به گفته او، صدها هزار اسرائیلی در همین جنگ اخیر لمس کردند.