مهرداد فرهمند، تحلیلگر مسائل خاورمیانه، گفت: «اگر توافق بزرگی میان ترامپ و پوتین بر سر مساله اوکراین شکل بگیرد، بر سر ایران هم معامله خواهد شد.»
او افزود: «روسیه برای ادامه جنگ اوکراین از منافع خود در سوریه، ارمنستان و کریدور زنگزور چشمپوشی کرد و به همین ترتیب از ایران هم خواهد گذشت.»
محمد قائدی، مدرس روابط بینالملل در دانشگاه جورج واشینگتن، در مصاحبه با ایراناینترنشنال به نشست ترامپ و پوتین در آلاسکا پرداخت و گفت: «چند محور اصلی در این گفتوگوها مطرح خواهد بود. نخست، جلوگیری از پیوستن اوکراین به ناتو که یکی از مطالبات کلیدی مسکو است. دوم، محدود ماندن توان نظامی اوکراین. در مقابل، کییف خواستار تضمینهای امنیتی از سوی روسیه است تا پس از توقف جنگ، مسکو دوباره برای حمله اقدام نکند.»
او افزود: «هرچند این موارد پیچیدهاند، اما میتوان برای آنها راهحلهایی متصور شد.»
قائدی «گره اصلی» را در خواسته مسکو دانست که کییف مناطق اشغالی اوکراین را بهعنوان بخشهایی ملحقشده به روسیه به رسمیت بشناسد؛ موضوعی که از نظر کییف کاملا غیرقابل پذیرش است.
او در توضیح اظهارنظر ترامپ مبنی بر اینکه در دو تا سه دقیقه ابتدایی نشست مشخص میشود مذاکرات به نتیجه میرسد یا نه، به گفتههای وزیر خارجه آمریکا در گفتوگو با ایبیسی اشاره کرد که «پیش از ورود به مباحثی چون وضعیت مناطق اشغالی یا تعهدات امنیتی، ابتدا باید روشن شود آیا روسیه آماده آتشبس هست یا خیر.»
قائدی ادامه داد: «احتمالا ترامپ در همان لحظات نخست این پرسش را مطرح میکند و اگر پاسخ پوتین منفی باشد، ممکن است نشست را ترک کند.»
این تحلیلگر تاکید کرد: «برگزاری دیدار با رییسجمهوری آمریکا برای پوتین امتیازی سیاسی محسوب میشود، زیرا انزوای دیپلماتیکی را که غرب پس از تهاجم به اوکراین بر روسیه تحمیل کرده بود، تا حدی میشکند. دوم، مسکو امیدوار است در این مذاکرات در زمینه لغو یا کاهش تحریمهای اقتصادی و دستیابی به توافقهای امنیتی با واشینگتن به پیشرفت برسد؛ در چنین حالتی، گفتوگوی دو دقیقهای مدنظر ترامپ، بیتردید بسیار طولانیتر خواهد شد.»

بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید، روابط راهبردی ایالات متحده و هند را با چالشهایی بیسابقه روبهرو کرده و بنیانهای شراکتی ۲۵ ساله را در معرض فروپاشی قرار داده است؛ دهلینو خود را در موقعیتی میبیند که نه محور ائتلافهاست و نه مطمئن از حمایت قدرتهای بزرگ.
در چهار ماه گذشته، مناسبات دهلینو و واشینگتن دستخوش چنان تحولاتی شده که تحلیلگران نشریه فارنافرز آن را یک «شکاف شوکهکننده» در روابط دو کشور خواندهاند؛ شکافی که به باور ناظران، میتواند آینده راهبردیترین شراکت آمریکا در آسیا را به مخاطره اندازد.
بهویژه در پی بازگشت دونالد ترامپ به قدرت، مجموعهای از «اقدامات خصمانه»، از جمله تعرفههای سنگین، مداخلات دیپلماتیک و نزدیکی با دشمنان منطقهای هند، موجب شده که این کشور احساس کند دیگر آن شریک ضروری آمریکا در موازنه قدرت با چین نیست.
بهنوشته فارنافرز، در حالیکه واشینگتن تا همین اواخر از هند بهعنوان وزنهای در برابر نفوذ فزاینده چین در منطقه یاد میکرد، دولت جدید ترامپ در اقدامی کمسابقه، بالاترین نرخ تعرفه تجاری خود را بر کالاهای هندی وضع کرده—حتی بیشتر از تعرفههایی که بر چین اعمال شدهاند.
این تصمیم در واکنش به ادامه خرید نفت روسیه توسط هند پس از تهاجم سال ۲۰۲۲ به اوکراین اتخاذ شد، و عملاً دهلینو را در جایگاه یک کشور «خلافکار» قرار داده است.
در اقدامی تحریکآمیزتر، ترامپ در اواخر ماه ژوئیه از توافقی با پاکستان، رقیب دیرینه هند، برای توسعه ذخایر نفتی این کشور خبر داد—توافقی که از نظر دهلینو بهمنزله نادیدهگرفتن منافع بنیادینش در منطقه تلقی میشود.
تنها دو ماه پیش از آن نیز، ترامپ در میانه تنشهای مرزی میان هند و پاکستان، بهطور یکجانبه اعلام کرد که میان دو کشور میانجیگری کرده و آتشبس برقرار ساخته است—ادعایی که از سوی دولت هند بهشدت تکذیب شد، چرا که دهلینو همواره هرگونه مداخله خارجی در منازعاتش با اسلامآباد را رد کرده است.
فارنافرز مینویسد، دهلینو اکنون با شرایطی مواجه شده که باورهای راهبردی دیرینهاش یکی پس از دیگری در حال فروپاشیاند. سیاست سنتی «چندهمسویی» هند—یعنی برقراری روابط همزمان با قدرتهای متضاد بدون عضویت در هیچ ائتلاف رسمی—در برابر موج جدید یکجانبهگرایی کاخ سفید، ناکارآمد نشان میدهد.
هند که پیشتر تصور میکرد میتواند همزمان ضمن تعامل با روسیه و ایران، با آمریکا و اسرائیل هم همکاری کند، اکنون خود را در موقعیتی میبیند که نه از سوی غرب مورد حمایت قرار میگیرد و نه از سوی شرق.
به نوشته فارنافرز، این وضعیت تنها به آمریکا محدود نمیشود. حتی روسیه، که دهلینو همواره آن را شریک دیرینه خود میدانست، در مواجهه اخیر میان هند و پاکستان، با لحنی مبهم و بیطرفانه سخن گفت و از ذکر نام پاکستان یا حمایت از حملات تلافیجویانه هند خودداری کرد.
تحلیلگران معتقدند که نزدیکی فزاینده روسیه با چین—که تسلیحات پیشرفتهای را در اختیار پاکستان گذاشته—باعث شده مسکو تمایلی به جانبداری آشکار از هند نشان ندهد.
در این میان، چین نیز خلأ ژئوپلیتیکی ایجادشده را بهخوبی پر کرده است. بهنوشته فارنافرز، ارتش پاکستان در جریان تنشهای ماه مه، با کمک فناوری نظامی چین، موفق شد خطوط دفاعی هند را به چالش بکشد. پکن اکنون بیش از هر زمان دیگری در جنوب آسیا نفوذ نظامی، اقتصادی و سیاسی پیدا کرده و این گسترش نفوذ، با بیتوجهی دولت ترامپ به امنیت منطقه، تسهیل شده است.
در چنین شرایطی، تحلیلگران نشریه فارنافرز مینویسند که سیاستگذاران هندی اگرچه از عملکرد آمریکا ناامید شدهاند، اما برخلاف تصور، قصد ندارند سیاست چندهمسویی را کنار بگذارند. بلکه برعکس، این ناکامیها آنان را به این نتیجه رسانده که باید این سیاست را با جدیت بیشتری دنبال کنند. در واقع، اگر پیشتر تلاشهایی برای کاهش وابستگی به روسیه و چین در جریان بود، اکنون دهلینو ممکن است بهدنبال احیای این روابط و حتی تقویت آنها برآید.
از سوی دیگر، فارنافرز به نقش کمرنگ لابی هندی در آمریکا نیز اشاره میکند؛ در حالیکه پیشتر تصور میشد حضور پررنگ جامعه مهاجر هندی و حمایت دوحزبی از هند در واشینگتن، تضمینی برای ثبات روابط دوجانبه خواهد بود، در عمل، ترامپ بدون هیچ مانعی سیاستهایی را در پیش گرفته که بهوضوح به ضرر هند است—و صدای مؤثری در واشینگتن برای مقابله با آن شنیده نمیشود.
همزمان، هند بهدنبال تقویت روابط خود با بازیگران دیگری چون اتحادیه اروپا، ژاپن و کره جنوبی است—کشورهایی که خود نیز در دوران ترامپ با چالشهایی مشابه در رابطه با آمریکا روبهرو شدهاند. همچنین، دیدار قریبالوقوع ولادیمیر پوتین از هند، نشانهای است از اینکه دهلینو بهدنبال ایجاد توازن جدیدی در روابط بینالمللی خود است، حتی اگر این توازن، موجب نزدیکی دوباره به روسیه و چین شود.
در پایان، فارنافرز هشدار میدهد که تغییرات کنونی در رویکرد ایالات متحده، نهتنها موجب تضعیف روابط با هند، بلکه نشانهای از بیثباتی در مناسبات جهانی است؛ جهانی که در آن، دولت آمریکا ترجیح میدهد بهجای برقراری ائتلافهای پایدار، میان قدرتها نوسان کند و توافقات موقت و پرنوسان را جایگزین شراکتهای راهبردی بلندمدت کند—و هند، در میانه این طوفان، بهدنبال راهی برای حفظ استقلال و اعتبار خود در نظم جهانی آینده است.

نشریه «ژورنال نشنال سکیوریتی» در تحلیلی با اشاره به احتمال استفاده اروپا از سازوکار ماشه علیه جمهوری اسلامی نوشت: «در صورت فعالسازی، ایران با انزوای مالی و کاهش شدید صادرات نفت روبهرو خواهد شد و سرمایهگذاری خارجی با موانع حقوقی جدی مواجه میشود.»
این ژورنال که تحلیلهای حوزه دفاعی و امنیتی را منتشر میکند، افزود اروپا مهلتی کوتاه برای بازگشت حکومت ایران به مذاکرات در نظر گرفته است و حتی پیشنهاد تمدید محدود جهت آغاز مذاکرات مستقیم جمهوری اسلامی و آمریکا را مطرح کرده که تاکنون پاسخی از سوی تهران دریافت نکرده است.
سه کشور اروپایی تا پایان ماه اوت، حدود دو هفته، به تهران مهلت دادهاند با بازگشت به مذاکرات به توافق با غرب دست یابد. مقامهای حکومت ایران گفتهاند که از غنیسازی عقبنشینی نکرده و بر سر برنامه موشکی خود مذاکره نمیکنند.
در این گزارش آمده است: «این تهدید تازه نیست، اما نشاندهنده نارضایتی فزاینده اروپا از سیاستهای سرسختانه جمهوری اسلامی در قبال برنامه هستهای است. مقامهای ایرانی این مسیر را بخشی از غرور ملی خود میدانند.»
نشنال سکیوریتی نوشت نامه سه کشور اروپایی پس از رایزنیهای اولیه در استانبول و گفتوگو با هیات ایرانی در تیرماه ارسال شده است. در متن نامه آمده است: «اگر ایران تا پایان اوت ۲۰۲۵ حاضر به رسیدن به یک راهحل دیپلماتیک نشود یا فرصت تمدید مذاکرات را از دست بدهد، گروه «ای۳» آماده است سازوکار ماشه را فعال کند.»
این نشریه هشدار داد که در صورت فعالسازی این مکانیسم، تحریمهای شورای امنیت که طبق توافق هستهای سال ۲۰۱۵ لغو شده بودند، بازمیگردند. تحریمهایی شامل ممنوعیت تسلیحاتی، محدودیت بر فعالیتهای موشکی بالیستیک، و تحریمهای گسترده بانکی، کشتیرانی و شرکتهای دولتی.
نشنال سکیوریتی یادآوری کرده است که این اقدام طبق قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل قابل اجراست و به کشورهای امضاکننده برجام اجازه میدهد بدون نیاز به اجماع شورای امنیت، تحریمها را بازگردانند. این بدان معناست که حتی مخالفت روسیه یا چین نیز مانع این روند نخواهد بود.
به نوشته این ژورنال، «اگر ایران حاضر نشود بهطور معنادار با آمریکا و متحدانش وارد تعامل شود و نشانهای از پایبندی به خواستههای بینالمللی درباره غنیسازی اورانیوم نشان ندهد، واشینگتن و شرکای اروپاییاش میتوانند اطلاعیه رسمی به سازمان ملل ارائه دهند و شمارش معکوس ۳۰ روزه برای بازگشت تحریمها آغاز خواهد شد.»
نشنال سکیوریتی هشدار داده این روند به «بازگشت انزوای کامل ایران از بازارهای مالی جهانی، ضربه به صادرات نفت و موانع سنگین حقوقی بر سر راه سرمایهگذاری خارجی» منجر خواهد شد.
این نشریه همچنین از تصمیم مشترک وزیر خارجه آمریکا، مارکو روبیو، و مقامهای اروپایی در تیرماه خبر داده که ضربالاجل روشنی برای تهران تعیین کردهاند.
در پایان این گزارش آمده است: «اگرچه مقامهای تهران در تیرماه گفته بودند آماده گفتوگو با غرب هستند، اما تاکنون همچنان بر لغو کامل تحریمها پیش از شروع مذاکرات تاکید دارند. این در حالی است که غرب چنین پیششرطی را رد کرده و از ایران انتظار دارد ابتدا وارد گفتوگوی مستقیم شود.»
پیش از این نیز یک مقام ارشد جمهوری اسلامی در گفتوگو با روزنامه بریتانیایی تلگراف هشدار داده بود که بازگشت تحریمهای سازمان ملل میتواند حکومت ایران را با «تهدید وجودی» روبهرو کند.
این مقام ارشد جمهوری اسلامی که روزنامه بریتانیایی تلگراف نام او را اعلام نکرده، گفت: «جمهوری اسلامی از نظر مالی و نظامی توان تحمل بازگشت تحریمهای سازمان ملل را ندارد. این تحریمها بار دیگر مردم را به اعتراض وامیدارند و این بار ممکن است ماجرا متفاوت باشد.»
او با تاکید بر اینکه «این تحریمها از جنگ هم ویرانگرترند»، افزود: «شورای عالی امنیت ملی از دفتر ریاستجمهوری خواسته پیش از آنکه دیر شود راهی برای آغاز گفتوگو پیدا کند.»

یک تحلیل سیانان میگوید هدف ولادیمیر پوتین، رییسجمهوری روسیه از دیدار با دونالد ترامپ، همتای آمریکایی خود، بازگشت به صحنه دیپلماسی جهانی، گسترش روابط اقتصادی با آمریکا و جدا کردن سرنوشت اوکراین از روابط مسکو–واشینگتن است تا توافق صلح در اوکراین
شبکه سیانان، پنجشنبه ۲۳ مرداد نوشت دیدار پیشروی روسایجمهوری آمریکا و روسیه در آلاسکا، از نگاه مسکو یک پیروزی دیپلماتیک برای کرملین به شمار میرود.
تحلیلگران این شبکه میگویند صرف برگزاری این نشست، تصویر «انزوای بینالمللی» روسیه را کمرنگ میکند و پوتین را دوباره در جایگاه یکی از بازیگران اصلی سیاست جهانی نشان میدهد.
مکان برگزاری این نشست نیز برای ملیگرایان روس معنادار است؛ آلاسکا که در سال ۱۸۶۷ از سوی امپراتوری روسیه به آمریکا فروخته شد، هنوز در ادبیات سیاسی برخی رسانههای حامی کرملین «سرزمین ما» خوانده میشود.
در حالی که کاخ سفید تاکید کرده محور اصلی گفتوگو پایان جنگ اوکراین است، نشانهای از تغییر موضع مسکو دیده نمیشود.
پیشتر گزارشهایی از پیشنهاد صلح روسیه به استیو ویتکاف، فرستاده ویژه آمریکا منتشر شده که شامل واگذاری بخشهایی از دونباس به مسکو در ازای آتشبس است؛ پیشنهادی که ولودیمیر زلنسکی، رییسجمهور اوکراین، قاطعانه رد کرده است.
به نوشته سیانان، ترامپ ایده «زمین در برابر صلح» را قابل بررسی دانسته، موضوعی که میتواند اختلافی جدی میان واشینگتن و کییف ایجاد کند و به پوتین فرصت دهد اوکراین و اروپا را مانع اصلی صلح جلوه دهد.
در صورت کاهش حمایت آمریکا از اوکراین این رویکرد میتواند بر توان کییف برای ادامه جنگ تاثیر بگذارد.
تحلیلگران میگویند کرملین از این نشست بهعنوان فرصتی برای جلوگیری از اعمال تعرفهها و تحریمهای جدید آمریکا استفاده میکند و همزمان به دنبال طرحریزی همکاریهای اقتصادی، فناورانه و فضایی با واشینگتن است.
حضور «کیریل دیمیتریف»، نماینده ارشد اقتصادی روسیه در هیات همراه پوتین، نشانهای از اولویت این محور مذاکرات دانسته شده است.
بر اساس این گزارش، اگر پوتین در آلاسکا به خواستههای خود برسد، پرونده اوکراین ممکن است به یکی از چند موضوع مطرح بین دو کشور تنزل یابد و دیگر اولویت اصلی گفتوگوها نباشد.
به نوشته نشریه فارنپالیسی، ترامپ پس از گفتوگوی تلفنی با پوتین که از آن ابراز «ناامیدی» کرده بود، بهطور بیسابقهای سیاست خود را در قبال جنگ اوکراین تغییر داده و گفته است: «فقط دارم میگم فکر نمیکنم پوتین بخواد متوقف بشه، و این خیلی بده.»
تحلیلگران سیانان میگویند پوتین با طراحی نشست آلاسکا و حذف زلنسکی از این معادله، ترامپ را در مسیری قرار داده که میتواند حمایت آمریکا از اوکراین را تضعیف کند و راه را برای بازگشت کامل واشینگتن به اردوگاه کرملین هموار سازد.

در شرایطی که جامعه ایران با بحرانهای فزایندهای چون کمبود آب و برق، تورم افسارگسیخته، کمبود دارو و فرسایش زیرساختهای حیاتی روبهرو است، جمهوری اسلامی هر سال یکی از عظیمترین پروژههای تدارکاتی خود را نه در داخل، بلکه در خاک عراق اجرا میکند؛ راهپیمایی اربعین.
مراسمی که در روایت رسمی «زیارتی» توصیف میشود، اما عملاً به یک مانور عظیم حکومتی برای نمایش قدرت منطقهای، تقویت هلال شیعی و بسیج نمادین داخلی بدل شده است. آیا این حجم از هزینههای مالی، انسانی و سیاسی، با منافع ملی ایرانیان و نیازهای فوری جامعه همخوان است؟
نمایش قدرت به بهانه مناسک دینی
اربعین، چهلم شهادت امام سوم شیعیان، یکی از مناسک مهم در تقویم شیعی است. اما راهپیمایی از نجف تا کربلا به شکل امروزی، پدیدهای تازهتاسیس است که پس از سقوط رژیم صدام حسین در ۲۰۰۳ و رفع ممنوعیتهای دوره بعث، مجال ظهور یافت. جمهوری اسلامی از حدود سال ۱۳۹۰ با تمام ظرفیتهای تبلیغاتی، لجستیکی و مالی وارد این میدان شد و کوشید این آیین مذهبی را به پروژهای سیاسی با کارکردهای چندگانه بدل کند؛ رقابت با حج، تقویت نفوذ در عراق و تثبیت هژمونی ایدئولوژیک. در گفتمان رسمی حاکمیت، دیگر نامی از «زیارت» بهتنهایی نیست؛ اربعین «تمرین تمدن اسلامی»، «مانور اقتدار شیعه» و «نمایش وفاداری به ولایت» است. خامنهای و فرماندهان سپاه این مراسم را یکی از ارکان راهبردی خود در تداوم مشروعیتسازی و حفظ هژمونی منطقهای میدانند.
قدسیسازی سیاست؛ ابزاری برای اطاعت
از نخستین روزهای پس از انقلاب ۱۳۵۷، دین در جمهوری اسلامی صرفاً ابزار پرستش نبود؛ بلکه سرمایهای سیاسی برای ساخت قدرت بود. ساختاری که از بسیج و جنگ گرفته تا حجاب و اربعین، همگی را در خدمت «قدسیسازی سیاست» قرار داد. هدف روشن بود: گرفتن مشروعیت از ایمان مردم و ساکت کردن منتقدان با زبان دین. راهپیمایی اربعین در این چارچوب، به جای یک زیارت داوطلبانه، به یک «بسیج تودهای مذهبی–حکومتی» بدل شده است؛ حضوری که برای بسیاری از کارمندان و بدنههای وابسته، بهمنزله نشانهای از «ولایتمداری» است. شرکت در این مراسم، نه از سر ایمان یا انتخاب، که در بسیاری موارد محصول فشار اجتماعی و الزامات شغلی است. زیارتی که باید از آن در اینستاگرام استوری گذاشت تا مدیر بفهمد که رفتی!
فاکتور اربعین؛ صورتحساب سنگین برای مردم
روستاهای ایران هنوز با تانکر آبرسانی میشوند، دانشآموزان در کلاسهای کپری تحصیل میکنند و بسیاری از بیماران برای یک سرم ساده در صف درمانگاهها میایستند، میلیاردها تومان از جیب مردم خرج راهپیمایی اربعین میشود.
هزینههای دولتی و آمارهای رسمی حکومتی
تلفات انسانی و نبود شفافیت
از ۴ تا ۲۱ مرداد امسال، طبق اعلام پلیس راهور، تنها در پنج استان مرزی، ۱۲۵ نفر در مسیر راهپیمایی اربعین جان باختند و نزدیک به ۲۹۰۰ نفر مجروح شدند. این تلفات سنگین در کنار تراکم عظیم تردد، ناکارآمدی زیرساختها را بهروشنی نمایان میسازد. در حالیکه سال گذشته میلیاردها تومان خرج بهبود این زیرساختها شده بود، امسال هیچ گزارشی از هزینههای واقعی منتشر نشده است.
در همین حال، دادههای روزانه، تفکیکی و قابل راستیآزمایی دربارهٔ نوع سفرها، مسیرها و بازگشت زائران در دسترس عموم نیست و گزارشهای دولتی عمدتاً در خدمت بزرگنمایی سیاسیاند.
اولویت با کدام «امر مقدس» است؟
مشکل نه خودِ زیارت است، نه اعتقادات مذهبی مردم. مشکل، تحمیل میلیاردها تومان هزینه یک مراسم سیاسی– مذهبی بر دوش مردمی است که برای نیازهای اولیه زندگی، از آنها خواسته میشود که به دعا پناه ببرند. در کشوری که شبکه برق فرسوده است، دارو نایاب است، ملت آب ندارند و سایه جنگ بالای سر مردم سنگینی میکند، انتخاب بین تامین «آب و برق» یا خرج کردن برای «مانور اقتدار»، یک تصمیم سیاسی آگاهانه است؛ تصمیمی که نشان میدهد جمهوری اسلامی «تشنگی و تاریکی» را کمهزینهتر از «پرسشگری و بیداری» میداند.
تا زمانی که شفافیت در کار نباشد، اربعین – اگر برای میلیونها مؤمن تجربهای معنوی و محترم باشد – در سطح سیاست عمومی جمهوری اسلامی، پروژهای باقی میماند در خدمت نمایش قدرت حاکمیت؛ پروژهای پرهزینه، با منافع سیاسی برای نظام و صورتحسابی سنگین برای مردم.
اولویت امروز نظام؛ آب و برق مردم یا راهپیمایی اربعین؟
آیا راهپیمایی اربعین یک آیین آزاد مذهبی است یا یک زورآزمایی حکومتی؟ این همه سال نبود، حالا چرا اینقدر برجسته شده؟ جمهوری اسلامی چگونه از احساسات مذهبی مردم سوءاستفاده میکند؟ اگر این بودجهها صرف آموزش، سلامت یا زیرساختهای ایران میشد، چه تحولی در کشور رقم میخورد؟ و اینکه چرا آب و برق مردم در اولویت حکومت نیست؟
اینها پرسشهایی است که در «برنامه با کامبیز حسینی» امشب مطرح شد. رضا طالبی، روزنامهنگار از برلین، مهمان اصلی برنامه بود و مخاطبان از سراسر جهان به این پرسشها پاسخ دادند.
«برنامه با کامبیز حسینی» دوشنبه تا پنجشنبه ساعت ۱۱ شب از شبکهٔ ایران اینترنشنال بهصورت زنده پخش میشود.