شهلا اروجی، وکیل دادگستری: درخواست اعاده دادرسی و آزادی مشروط ماشاالله کرمی رد شده است
شهلا اروجی، یکی از وکلای ماشاالله کرمی، پدر دادخواه محمدمهدی کرمی (معترضی که در اعتراضات ۱۴۰۱ اعدام شد)، به کانال امتداد گفت که درخواست اعاده دادرسی موکلش رد شده و به دلیلعدم ابلاغ و نداشتن اجازه مشاهده رای، از علت رد شدن درخواست بیاطلاع است.
این وکیل دادگستری همچنین اضافه کرد که درخواست آزادی مشروط این دادخواه زندانی نیز مورد موافقت قرار نگرفت.
علیاکبر ولایتی، مشاور علی خامنهای، در واکنشی جدید به تحولات دالان زنگزور گفت قفقاز از زمان کوروش، «حاشیه امنیتی ایران» بوده است. او برای پست ایکس خود از هشتگ «فرزندان کوروش» استفاده کرد.
ولایتی شنبه یک شهریور در شبکه اجتماعی ایکس نوشت هرودوت، مورخ یونان باستان، میگوید قفقاز از زمان کوروش «همواره حاشیه امنیتی ایران بوده» و بنیانگذار سلسله هخامنشیان برای «جلوگیری از هجوم اقوام وحشی» در آنجا سدی بنا کرد.
او از هشتگهای «یاجوج-ماجوج» و «ترامپ-نتانیاهو» استفاده کرد و روایت قرآنی «ذوالقرنین» را همان «کوروش کبیر» دانست.
اشاره ولایتی به روایت سوره کهف است که در آن شخصیتی به نام ذوالقرنین برای مقابله با یاجوج و ماجوج، سدی بنا میکند.
برخی مفسران اسلامی معتقدند ذوالقرنین همان کوروش است، اما بسیاری از پژوهشگران این دیدگاه را رد کردهاند.
در اسناد و منابع تاریخی معتبر نیز به ساخت سد یا دیواری در قفقاز به فرمان کوروش اشارهای نشده است.
ولایتی پیشتر در ۱۸ مرداد هم در واکنش به امضای توافق صلح میان آذربایجان و ارمنستان و تصمیم آمریکا برای اجاره ۹۹ ساله دالان زنگزور تهدید کرده بود این گذرگاه به «گورستانی برای مزدوران ترامپ» تبدیل خواهد شد.
او قفقاز را یکی از حساسترین نقاط جغرافیایی دنیا خوانده و گفته بود: «مگر قفقاز جنوبی یک منطقه بیصاحب است که ترامپ آن را اجاره کند؟»
دالان زنگزور جمهوری آذربایجان را از طریق خاک ارمنستان به منطقه خودمختار نخجوان متصل میکند و مرز مشترک ایران و ارمنستان را از بین میبرد.
به همین دلیل، مقامهای جمهوری اسلامی و رسانههای حکومتی در ماههای گذشته بهشدت با ساخت چنین کریدوری مخالفت کردهاند.
نام بردن از «فرزندان کوروش» و توسل به ایرانگرایی
ولایتی در پست ایکس خود نه تنها برخلاف رویه معمول مقامهای جمهوری اسلامی از کوروش با صفت «کبیر» یاد کرد، بلکه ذیل آن هشتگ «فرزندان کوروش» را نیز به کار برد.
سالهاست شمار زیادی از شهروندان و دوستداران تاریخ ایران هفتم آبان، مصادف با روز کوروش، به پاسارگاد میروند، اما دستکم از یک دهه پیش، مقامهای جمهوری اسلامی در این روز مسیرهای دسترسی به آرامگاه این پادشاه هخامنشی را مسدود میکنند و نیروهای امنیتی در آن مستقر میشوند.
جمهوری اسلامی همچنین در مناسبتهای خاص مانند روز کوروش و عید نوروز، محدودیتها و ممنوعیتهایی برای بازدید از تخت جمشید و شماری دیگر از آثار تاریخی مهم ایران برقرار میکند.
در طول بیش از دو دهه اخیر، مجموعهای از مجسمههای مرتبط با نمادهای ملی در ایران یا دچار تخریب شدهاند یا در شرایطی مشکوک و بهصورت گسترده به سرقت رفتهاند.
با این حال، رویکرد حکومت در جریان جنگ ۱۲ روزه و زیر آتش حملات اسرائیل، ناگهان تغییر کرد و مقامات و حامیان جمهوریاسلامی پای مفاهیم و نمادهای ملی و میهنی را وسط کشیدند.
این در حالی است که در سرود رسمی جمهوری اسلامی حتی یک بار نام ایران برده نشده و در قانون اساسی نیز نام ایران زیر سایه اسلام قرار دارد.
روحالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی، پیش و پس از انقلاب ۱۳۵۷، بهصراحت مخالفت خود را با ملیگرایی اعلام کرده بود.
او مرزهای ملی را مانعی برای تشکیل «امت واحده تحت رهبری ولی فقیه» دانسته و خواستار برقراری حکومتی فراملی شده بود.
علیرضا سلیمی، عضو هیئت رییسه مجلس گفت: «نگاه ملتهای مسلمان و آزادیخواهان جهان همیشه به رفتار نظام جمهوری اسلامی بوده است.»
او اضافه کرد: «با تحمیل شکست به اسرائیل میزان توجهات به ایران بیشتر نیز شده است و لذا وظیفه ما در قبال ملت فلسطین بیشتر شده است.»
محمد پاکپور، فرماندهکل سپاه پاسداران، با اشاره به جنگ ۱۲ روزه گفت در صورت تکرار «تجاوز»، اسرائیل پاسخی پشیمانکننده و کوبندهتر دریافت خواهد کرد.
او اشاره کرد: «حفظ سلامت و صیانت از کارکنان سپاه همچون گذشته اولویت ماست.»
همچنین رییس سازمان قضایی نیروهای مسلح در دیدار با فرمانده سپاه گفت: «سپاه پاسداران زاییده انقلاب است و به حق در طول ۴۷ سال گذشته در کنار سایر نیروهای مسلح با تمام وجود از انقلاب اسلامی و ملت ایران و مظلومین منطقه دفاع کرده و خار چشم دشمنان اسلام و کشور بوده است.»
وبسایت «تراول اَند تور ولد»، رسانه حوزه گردشگری جهانی، گزارش داد وزارت خارجه جمهوری اسلامی مقررات سختگیرانهای اعمال کرده که طبق آن، سفر انفرادی گردشگران خارجی ممنوع شده و متقاضیان باید مدارکی از جمله مشخصات صفحات رسانههای اجتماعی خود را برای دریافت ویزای ایران ارائه دهند.
بر اساس این گزارش که شنبه اول شهریور منتشر شد، گردشگران خارجی باید قرارداد رسمی با آژانس ثبتشده، مدرک رزرو هتل و برنامه سفر کامل را برای اخذ ویزا به سفارتخانههای ایران ارائه دهند.
همچنین همراهی «راهنمای مجاز» در تمام مدت سفر برای گردشگران خارجی الزامی شده است.
این سایت نوشت متقاضیان ویزا باید رزومه، سوابق سفر، تحصیل و حتی پیوند به حسابهای شبکههای اجتماعی خود را نیز ارائه کنند. بررسی پروندهها از سوی سفارتخانهها دو تا سه هفته طول خواهد کشید.
پیشتر در تاریخ ششم مرداد، برخی وبسایتهای حوزه گردشگری، از جمله «تپ پرشیا»، فهرستی گسترده از تغییرات مربوط به مدارک لازم برای سفر به ایران منتشر کردند.
بر اساس این گزارشها، تغییرات جدید از اول اوت (۱۰ مرداد) لازمالاجرا شده است.
پس از جنگ ۱۲ روزه میان جمهوری اسلامی و اسرائیل، حکومت ایران کنترل و محدودیتهای امنیتی در کشور را شدت بخشیده است.
پیشتر در ۲۰ مرداد، انوشیروان محسنی بندپی، معاون گردشگری وزارت میراث فرهنگی، اعلام کرد ورود گردشگران خارجی به ایران در تیرماه نسبت به مدت مشابه سال گذشته ۵۳ درصد کاهش داشته است.
او علت این موضوع را جنگ ۱۲ روزه و پروژه «ایرانهراسی» دانست.
وزیر گردشگری روایتی متفاوت از آمار ارائه داد
تنها چند روز پس از اعلام کاهش چشمگیر ورود گردشگران خارجی به کشور، عالیترین مقام همان وزارتخانه تصویری متفاوت و خوشبینانه از آینده گردشگری ایران ارائه داد.
رضا صالحی امیری، وزیر میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، اول شهریور در جلسه شورای اداری شهرستان لاهیجان، از افزایش ۴۸ درصدی ورود گردشگران خارجی به ایران در سال ۱۴۰۴ خبر داد و گفت: «سال گذشته بیش از هفت میلیون و ۳۹۹ هزار گردشگر خارجی وارد کشور شدند.»
او درآمد کشور از محل گردشگری از ابتدای سال جاری را حدود ۷.۴ میلیارد دلار اعلام کرد و افزود: «پیشبینی میکنیم امسال به مرز ۱۰ میلیون گردشگر و درآمد ۱۰ میلیارد دلاری برسیم.»
دادههای مرکز آمار ایران حاکی از آن است که در بازه زمانی سال ۱۳۹۶ تا زمستان ۱۴۰۲، به استثنای دو سال، شهروندان عراق بیشترین سهم را در میان گردشگران ورودی به ایران داشتند.
آمار گردشگری در ایران همانند سایر بخشها بهروز نیست، اما طبق آخرین آمار مربوط به سال ۱۴۰۳، نزدیک به ۹۰ درصد گردشگران ورودی به ایران از سه کشور عراق، افغانستان و ترکیه بودند.
همچنین حدودا با همین نسبت، سال ۱۴۰۲ از شش میلیون گردشگر ورودی به ایران، دو میلیون و ۷۰۰ هزار نفر از عراق، یک میلیون و ۳۰۰ هزار نفر از افغانستان و ۸۰۰ هزار نفر از ترکیه بودند.
بخش قابل توجهی از این آمار به سفرهای زیارتی به مقاصدی چون مشهد و قم اختصاص دارد و بخش دیگری نیز به مراسم راهپیمایی اربعین گرده خورده است.
شریفه محمدی، پخشان عزیزی و وریشه مرادی، سه زن فعال مدنی و سیاسی در ایران، در آستانه اعدام قرار دارند. در کشوری که سال گذشته دستکم ۳۱ زن در آن اعدام شدند، این احکام فراتر از مجازات فردی، نشانهای از رویکرد زنزدایی از سیاست و تشدید سرکوب در جمهوری اسلامی است.
اعدام زنان در جهان امروز اتفاقی نادر است. بسیاری از کشورهایی که هنوز مجازات مرگ را حفظ کردهاند، بهدلیل حساسیتهای اجتماعی و فرهنگی، زنان را بهندرت پای چوبه دار میفرستند. اما جمهوری اسلامی این قاعده را شکسته است. طبق گزارش نهادهای حقوق بشری، در سال ۲۰۲۴ دستکم ۳۱ زن در ایران اعدام شدند. بالاترین میزان اعدام زنان در یک دهه گذشته و بخشی از مجموع ۹۷۵ اعدام ثبتشده در سال گذشته.
این روند ایران را به بزرگترین مجری اعدام زنان در جهان تبدیل کرده است. در بستر جنبش «زن، زندگی، آزادی» که زنان را به کانون اعتراضات سیاسی و اجتماعی برد، معنای این اعدامها آشکارتر میشود: حکومت میخواهد نشان دهد هیچکس حتی زنان، از سرکوب در امان نیست.
پیشینه تاریخی: از دهه ۶۰ تا امروز
تاریخ جمهوری اسلامی از همان آغاز با اعدام زنان گره خورد.
در دهه ۶۰، بهویژه در جریان کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷، شمار زیادی از زنان زندانی سیاسی بهطور فراقضایی اعدام شدند.
این واقعه به نماد روشنی از استفاده ابزاری از مجازات مرگ برای حذف مخالفان بدل شد. در دهههای بعد نیز نمونههایی مانند شیرین علمهولی در سال ۱۳۸۹ نشان دادند که این شیوه همچنان در دستور کار است.
بنابراین اعدام زنان مخالف و فعال سیاسی نه حادثهای استثنایی، بلکه بخشی از سنت دیرینه سرکوب است.
از گزارش و نمایشگاه «اسرار به خون آغشته» سازمان عفو بینالملل
چرا اعدام زنان اهمیت ویژه دارد؟
اجرای حکم مرگ برای زنان، در مقایسه با مردان، بار معنایی و پیامدهای اجتماعی متفاوتی دارد؛ نخست بهدلیل نادر بودن آن در جهان.
در بسیاری از کشورها زنان کمتر از سه درصد کل اعدامشدگان را تشکیل میدهند. بنابراین هر بار که زنی اعدام میشود، این رخداد بهصورت آگاهانه برای ایجاد شوک اخلاقی و اجتماعی بهکار گرفته میشود.
دومین دلیل، بُعد جنسیتی این اعدامهاست.
در جامعهای مانند ایران که بدن، پوشش و نقش اجتماعی زنان موضوع حکمرانی است، اعدام یک زن مخالف، معنایی مضاعف پیدا میکند. این اعدام نهتنها یک حذف سیاسی بلکه تنبیهی جنسیتی است.
حکومت میخواهد نشان دهد زنانی که پا از مرزهای تعریفشده سنتی بیرون میگذارند، در نهایت با خشونت مرگبار مواجه خواهند شد.
سومین دلیل مهم بودن اعدام زنان، اثر نمادین آن بر رهبری زنانه است.
مردان بسیاری در ایران به اعدام محکوم شده و کشته شدهاند اما حضور زنان در پای چوبه دار بهویژه پس از خیزش ۱۴۰۱، بهمعنای حمله مستقیم به رهبری زنانه در سیاست و جامعه است.
زنان در جنبش «زن، زندگی، آزادی» به خط مقدم اعتراضها آمدند و چهره اصلی تغییر شدند. اعدام زنان سیاسی، پیام آشکاری دارد: رهبری زنانه غیرقابل قبول و هزینهاش مرگ است.
چهارمین نکته همپوشانی این اعدامها با تبعیضهای دیگر است.
بسیاری از زنان اعدامشده، کرد، بلوچ یا متعلق به اقلیتهای قومی بودهاند. در چنین شرایطی زن بودن با قومیت و طبقه اجتماعی تلاقی میکند و تبعیضی مضاعف شکل میگیرد.
اعدام زنان کرد یا بلوچ نه تنها حذف سیاسی، بلکه تثبیت سرکوب قومی نیز هست.
سه پرونده: زنان در معرض اعدام
پروندههای محمدی، عزیزی و مرادی، سه نمود از سیاست ذکر شدهاند.
شریفه محمدی، فعال کارگری و عضو شورای سازماندهی اعتراضات کارگری است. او در سال ۱۴۰۳ به اعدام محکوم شد، حکم در دیوان عالی یکبار نقض شد اما بعد دادگاه انقلاب دوباره همان حکم را صادر کرد و دیوان عالی در مرداد ۱۴۰۴ آن را تایید کرد.
سازمان عفو بینالملل تصریح کرده است که محکومیت او صرفا بهدلیل فعالیتهای مسالمتآمیزش بوده است. اگر این حکم اجرا شود، پیامی آشکار برای جنبش کارگری خواهد بود: هر زن کارگری که اعتراض کند، به اندازه یک شورشی مسلح خطرناک تلقی میشود.
پخشان عزیزی، مددکار اجتماعی و فعال مدنی کرد است. او در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد و دیوان عالی این حکم را تایید کرد.
فعالیتهای امدادی و اجتماعی او در اردوگاههای آوارگان که ذاتا انساندوستانه بودند، امنیتیسازی و به عنوان مصداق بغی قلمداد شد.
حکم اعدام عزیزی در صورت اجرا، معنایی فراتر از حذف فردی دارد؛ به این ترتیب که حتی کنش اجتماعی زنان در چارچوب مدنی نیز تحمل نخواهد شد.
وریشه مرادی، زن جوان کرد نیز در سال ۱۴۰۱ به اتهام بغی به اعدام محکوم شد و پروندهاش همچنان در دیوان عالی مطرح است. گزارشها از شکنجه و روند ناعادلانه در پرونده او حکایت دارند. اگر این حکم اجرا شود، پیامی هولناک برای جامعه کرد ایران ارسال خواهد شد: مشارکت سیاسی زنان جوان کرد هزینهای مرگبار دارد.
این پیام همچنین به کل جامعه ایران میگوید هیچ مصونیتی برای زنان حتی جوانترین آنها، در برابر چوبه دار وجود ندارد.
زنزدایی از سیاست: اعدام به مثابه بخشی از یک رویکرد کلان
مفهوم «زنزدایی از سیاست» فقط به اعدام محدود نمیشود. این استراتژی در لایههای گوناگون سیاستگذاری جمهوری اسلامی دیده میشود. از حذف سیستماتیک زنان از مناصب تصمیمگیری و قانونگذاری گرفته تا محدودسازی مشارکت آنها در فضای عمومی از طریق قوانین پوشش اجباری، محدودیتهای تحصیلی و شغلی و سرکوب رسانهای.
اعدام زنان سیاسی بخشی از همین سیاست کلان است. ابزاری برای نهاییسازی حذف زن از سپهر سیاسی.
در این چارچوب، سه پرونده شریفه، پخشان و وریشه هر کدام یک ضلع از مثلث زنزدایی را نمایندگی میکنند: حذف زنان از جنبشهای کارگری، از شبکههای مدنی و از جنبشهای قومی.
این سه عرصه دقیقا همان حوزههایی هستند که بیشترین ظرفیت را برای ایجاد تغییر در ساختار سیاسی و اجتماعی ایران دارند. به همین دلیل حکومت به حذف زنان در این حوزهها اولویت داده است.
پیام متفاوت اعدام مردان و زنان
اعدام مردان در جمهوری اسلامی سابقهای طولانی دارد و بهعنوان ابزار سرکوب گسترده به کار گرفته میشود اما وقتی نوبت به زنان میرسد، معنا چند برابر میشود. جامعه نهتنها شاهد حذف یک مخالف است، بلکه شاهد شکسته شدن یکی از آخرین مرزهای اخلاقی است.
اعدام زنان، خلاف اعدام مردان، با بار سنگینتری از شوک اجتماعی همراه است.
از سوی دیگر، اجرای حکم مرگ برای زنان در جامعهای که همواره نقش سنتی زن را در چارچوب خانواده تعریف کرده، به معنای بیاعتبار کردن کامل الگوهای زنانه قدرت است.
مردان ممکن است مخالف سیاسی باشند اما زنان مخالف، تهدیدی دوچندان محسوب میشوند، زیرا حضورشان هنجارهای جنسیتی را هم به چالش میکشد. به همین دلیل اعدام زنان سیاسی نه صرفا حذف یک مخالف، بلکه تلاشی برای بازگرداندن زنان به موقعیت حاشیهای و بیقدرت است.
همچنین باید به اثر بینالمللی این اعدامها توجه کرد.
هر بار که زنی اعدام میشود، بازتاب رسانهای آن در جهان چند برابر است. این بازتاب البته برای حکومت ایران بیاهمیت نیست.
به نظر میرسد جمهوری اسلامی حتی از این بازتاب برای ارسال این پیام استفاده میکند: حکومت حاضر است در برابر فشارهای جهانی بایستد و از هیچ خشونتی عقبنشینی نخواهد کرد.
زن در برابر سیاست مرگ
پروندههای محمدی، عزیزی و مرادی، نشان میدهند اعدام زنان سیاسی در ایران بخشی از یک استراتژی کلان برای زنزدایی از سیاست و نقطه اوج این روند است؛ جایی که حکومت میخواهد با ایجاد بیشترین شوک و رعب، رهبری زنانه را به کلی غیرقابل قبول کند.
در برابر این سیاست، نخستین اصل نفی بیقیدوشرط مجازات مرگ برای همه انسانهاست اما در کنار آن، باید به معنای ویژه اعدام زنان توجه کرد.
امروز پرونده شریفه، پخشان و وریشه، فراتر از پروندههای فردیاند. آنها نمادند. نماد شجاعت زنانی که در برابر ساختار سرکوب ایستادهاند و نماد ماهیت نظامی که برای بقای خود حتی از شکستن مرزهای اخلاقی در اعدام زنان نیز ابایی ندارد.