احکام صادره برای متهمان پرونده انفجار معدن زغالسنگ طبس بازماندگان را شوکه کرد
روزنامه شرق در گزارشی با اشاره به صدور احکام پرونده انفجار معدن «معدنجوی طبس»، نوشت بسیاری از خانوادههای قربانیان و مصدومان حادثه حتی از تشکیل جلسه دادگاه خبر نداشتند و از نتایج آن هم در شوک فرو رفتهاند. هممیهن نیز گزارش داد برخی مصدومان دچار آسیبدیدگی حافظه شدهاند.
صفدر پناهی، مدیر حوزه علمیه استان کهگیلویه و بویراحمد گفت: «امکانات تحصیل در حوزه شامل مدرسه، خوابگاه و تغذیه به برکت وجود امام زمان فراهم است.»
او ادامه داد: «نگرانی درباره آینده شغلی در حوزه بیمورد است، چرا که یک طلبه کوشا و موفق میتواند مانند دیگران به مناصب مهم دست یابد.»
دادستانی تهران علیه زینب موسوی، کمدین و فعال فضای مجازی، «اعلام جرم» کرد. این اقدام پس از انتشار بخشی از یک برنامه در فضای مجازی صورت گرفت که در آن، موسوی با عباراتی تند و ادبیاتی جنسیتزده، درباره فردوسی و شاهنامه سخن گفت.
میزان، خبرگزاری قوه قضاییه جمهوری اسلامی، سهشنبه چهارم شهریور گزارش داد انتشار برنامه موسوی در بستر فضای مجازی که با «صحبتهای خلاف عفت عمومی مجری برنامه» در مورد ابوالقاسم فردوسی، از «مفاخر ادبیات و شعر ایران» همراه بود، اعلام جرم دادستانی تهران علیه او را به همراه داشته است.
میزان نوشت با تشکیل پرونده برای این فعال فضای مجازی، دادستانی تهران تحقیقات روی پرونده را آغاز کرد.
دادستانی تهران مهر سال گذشته نیز با اتهام «وارد کردن خدشه به امنیت روانی جامعه»، علیه موسوی اعلام جرم کرده بود.
موسوی چهارم شهریور در واکنش به این موضوع به وبسایت رویداد۲۴ گفت که مدیر برنامه یوتیوبی «قول داده بود» بخش مربوط به صحبتهای او درباره فردوسی از ویدیو حذف شود و از انتشار آن بیخبر بوده است.
او گفت در حال حاضر «اوضاع روحی مناسبی» ندارد و افزود: «روال قضایی تحقیرآمیز است؛ در دادگاه فریاد میزنند، تحقیر میکنند، جریمه میدهند.»
ملیگرا شدن حکومت ایران؟
رویکرد جمهوری اسلامی در جریان جنگ ۱۲ روزه و زیر آتش حملات اسرائیل، ناگهان تغییر کرد و مقامات و حامیان حکومت، پای مفاهیم و نمادهای ملی و میهنی را وسط کشیدند.
این در حالی است که در سرود رسمی جمهوری اسلامی نام ایران تنها یک بار و در انتهای آن به عنوان «جمهوری اسلامی ایران» برده شده و در قانون اساسی نیز نام ایران زیر سایه اسلام قرار دارد.
روحالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی، پیش و پس از انقلاب ۱۳۵۷، بهصراحت مخالفت خود را با ملیگرایی اعلام کرده بود.
عمده اعتراضات کاربران رسانههای اجتماعی در دو روز گذشته درباره همراستایی استندآپ کمدی موسوی با مواجهه و مخالفت جمهوری اسلامی با ارزشهای ملی و میهنی بود.
این موضوع، اعتراضهای گسترده کاربران با بازنشر متنها و نامههایی از بزرگان ادبیات معاصر را در پی داشت.
بحثی نیز بر سر مرز میان طنز و آزادی بیان از یکسو و «بیحرمتی به میراث فرهنگی و ملی» از سوی دیگر شکل گرفته است.
محتوای جنجالی طنز موسوی چه بود؟
در ویدیوی منتشرشده، موسوی در بخشی از مونولوگ کمدی خود فردوسی را «بیناموس دلقک» خطاب میکند و با لحنی تمسخرآمیز، داستان شاهنامه را روایت میکند: «واقعا حالم به هم میخوره از این دهنلقیهای فردوسی ... ۳۰ سال نشستی شعر گفتی نخود تو دهنت خیس نمیخوره؟... تهمورث دیوبند؟ کاپ [...] تقدیم به شما.»
این جملات، بهویژه در اشاره به فردوسی که بسیاری او را «پدر زبان فارسی» میدانند، اعتراضات گستردهای را در پی داشت.
حساب اینستاگرام موسوی ساعاتی پس از اوجگیری واکنشها از دسترس خارج شد اما هنوز روشن نیست که این اقدام بهدلیل فشار کاربران بوده یا از سوی خود او یا اینستاگرام صورت گرفته است.
واکنشها در شبکههای اجتماعی
بخش زیادی از کاربران این سخنان را «توهین مستقیم به زبان فارسی و یکی از منجیان آن» توصیف کردند.
شماری نوشتند «هیچکس حق ندارد با شاهنامه شوخی کند» و طنز در این زمینه را معادل «بیحرمتی» دانستند.
برخی نیز به محدودیتهای شوخی در ایران اشاره کردند و نوشتند در کشوری که امکان شوخی با مقدسات دینی وجود ندارد و پیشتر افراد به اتهام شوخی با پیامبران اعدام شدهاند، انتخاب فردوسی بهعنوان سوژه طنز نشاندهنده «عافیتطلبی» است.
کاربری نوشت: «در مملکتی که آزادی بیان فقط وقتی بیخطر است که متوجه هویت ملی شود، طبیعی است که دیوار کوتاهتر از فردوسی پیدا نمیکنند.»
در همین حال، شماری از نویسندگان و پژوهشگران با انتشار یادداشتهایی تلاش کردند این جدل را به سطحی گستردهتر از آزادی بیان ببرند.
موسوی با کاراکتر زن چادری با عنوان «امپراطور کوزکو» با لهجه قمی مشهور شد
ورود نامهای بزرگ به ماجرا
محمدرضا شفیعی کدکنی، استاد برجسته ادبیات فارسی، با بازنشر بخشهایی از یادداشت زندهیاد ابوالفضل خطیبی، نویسنده، شاهنامهشناس و پژوهشگر زبان و ادب فارسی، شاهنامه را «خودآگاه جمعی ایرانیان» خواند.
یکی از صفحات منتسب به بهرام بیضایی، کارگردان و نمایشنامهنویس برجسته نیز بخشی از «دیباچه نوین شاهنامه» را بازنشر کرد؛ متنی که فردوسی را نماد ایستادگی فرهنگی و زبانی ایرانیان میخواند و با بیانی استعاری از تلاش او برای حفظ زبان و هویت ایرانی دفاع میکند.
در بخشی از این فیلمنامه آمده است: «بزنید مرا؛ سنگپاره و تپانچه و تازیانههای شما بر من هیچ نیست.»
جدال میان آزادی بیان و مسئولیت اجتماعی
مهدی تدینی، پژوهشگر و مترجم، در واکنشی نوشت: «اگر زینب موسوی به خود اجازه داده که شاهنامه را مسخره کند، آیا بقیه ارزشها هم قابل شوخیاند؟»
او این کار را «دریوزگی برای چند لایک بیشتر» دانست.
در سوی دیگر، تینوش نظمجو، نویسنده و مدیر انتشارات ناکجا در پاریس، حملات به موسوی را با سرکوب طنز در تاریخ مقایسه کرد.
او یادآور شد که برای اقلیتها و گروههای تحت فشار، طنز ابزاری برای مقاومت بوده است و «آزادی اگر مرز پیدا کند، دیگر آزادی نیست».
او با اشاره به سخنان سلمان رشدی پس از حمله به شارلی ابدو نوشت: «کسی که میگوید آزادی بیان دارم اما شوخی با فردوسی ممنوع است، در واقع مخالف آزادی بیان است.»
این دیدگاه با واکنشهایی انتقادی همراه شد.
سهند ایرانمهر، نویسنده، در پاسخ نوشت: «آزادی بیان همیشه با مسئولیت همراه است. نادیده گرفتن "اما"ها خودش ضد آزادی است. اگر شوخی به نفرت یا خشونت مستقیم منجر شود، نمیتوان آن را مطلقا مجاز دانست.»
«حق اعتراض» در برابر «حق طنز»
ایرانمهر در ادامه از هانا آرنت، فیلسوف سیاسی، نقل قول کرد که گفته است گفتوگو باید حفظکننده امکان همزیستی سیاسی باشد.
او افزود یکی از «اما»های ضروری همین است که گفته شود آزادی بیان وجود دارد اما به شرطی که امکان همزیستی سیاسی و شنیده شدن همگان باقی بماند.
کاربران دیگری نیز تاکید کردند همانطور که موسوی حق دارد طنز اجرا کند، منتقدان هم حق دارند واکنش نشان دهند.
صفحه فلات ایران، برای نظمجو نوشت: «آزادی بیان یکطرفه نیست. ما هم میتوانیم بگوییم این جنس شوخیها بنجل است و آن کمدین لوده.»
این صفحه همچنین مقایسه شاهنامه با ماجرای رشدی یا شارلیابدو را بیربط خواند و افزود: «آنجا بحث ترور و قتل بود، اینجا حرف از واکنش و نقد است. هیچکس دنبال فتوای قتل یا بستن دهان کسی نیست. ما فقط میگوییم حق اعتراض به ابتذال داریم و جوابمان را با واژه میدهیم.»
با وجود اعتراضهای مدنی به موسوی، اعلام جرم دادستانی تهران علیه این طنزپرداز، احتمال برخورد قهرآمیز و کیفری با او را پررنگ کرده است.
عباسعلی محمدیان، فرماندهی انتظامی تهران بزرگ، در نشست خبری گفت: «مصرف گل در تهران اولین مصرف مواد مخدر و بالاتر از شیشه است.»
محمدیان اضافه کرد: «با اتفاقاتی که در کشور همسایه افتاد مواد مخدر وارد شده از آن کشور کاهش پیدا کرده است.»
او درباره جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل افزود: «کمتر از چهار ساعت بعد از حمله به مرکز فوریتهای ۱۱۰ دوباره ارتباط پلیس بار مردم برقرار شد.» عمده شهدای پلیس تهران از مرکز فوریتهای ۱۱۰ بودند.
اسداله بادامچیان، دبیرکل پیشین حزب موتلفه اسلامی گفت: «از ۹۰ میلیون نفر جمیت ما ۴۶ میلیون زن داریم که ۴۰ میلیون از آنها حجاب دارند و اکثرا هم چادریاند.»
او ادامه داد: «پنج درصد آدم ناجور دلشان میخواهد در کشور بیحجابی حاکم باشد. خط آمریکا هم میخواهد بیحجابی حاکم باشد.»
در پی تصمیم دولت استرالیا برای اخراج سفیر جمهوری اسلامی و توقف فعالیت سفارتش در ایران، سفارت استرالیا در تهران اعلام کرد به طور موقت تعطیل و خدمات کنسولی آن محدود شده است.
این اقدام در پی افشای نقش جمهوری اسلامی در حملات یهودستیزانه انجام شد.
در اطلاعیه سفارت استرالیا آمده که وضعیت امنیتی در ایران غیرقابل پیشبینی است و امکان بدتر شدن شرایط وجود دارد. این سفارتخانه افزود استرالیاییها باید توصیههای محلی و هشدارهای دولت خود را دنبال کنند.
سفارت تأکید کرد درخواستهای ویزا و تابعیت در تهران رسیدگی نمیشود و متقاضیان باید به اداره مهاجرت استرالیا مراجعه کنند.
شرق سهشنبه چهارم شهریور نوشت تنها تعداد انگشتشماری از خانوادهها برای پیگیری حقوق خود وکیل گرفته بودند.
این روزنامه به نقل از همسر ناصر آخوندی، کارگری که سال گذشته زیر آوار معدن جان باخت، نوشت: «برای حضور در دادگاه به ما خبر ندادند. کسی اطلاع نداد جلسه تشکیل شده است.»
او با اشاره به زندگی دشوار خود و دو فرزندش تاکید کرد: «هر حمایتی هم شود جای خالی همسرم را پر نمیکند.»
خانواده مهدی علیزاده نیز که از زمان حادثه در کماست، وضعیتی مشابه دارند.
همسر او گفت: «به ما گفتند دادگاه آنلاین برگزار میشود اما دیگر کسی تماسی نگرفت. از طرف معدن هم فقط همان روزهای اول سراغمان آمدند. الان فقط ماهی ۱۵ میلیون تومان میریزند و تمام.»
بر اساس رای صادر شده از سوی دادگاه بدوی، پنج متهم محکوم شدهاند؛ یکی به پرداخت ۲۰ درصد دیه کامل و هر پنج نفر نیز به سه سال حبس تعزیری از جنبه عمومی جرم.
با این حال دادگاه با توجه به نداشتن سابقه کیفری، بخش بزرگی از مجازاتها را تعلیقی در نظر گرفته است.
اکنون این حکم با اعتراض مواجه شده و در مرحله تجدیدنظر است.
برخی خانوادهها که در دادگاه حاضر بودند، از احکام صادرشده بهشدت ناراضیاند.
همسر محمدجواد بهشتیزاده، کارگری که در انفجار گاز متان جان باخت، به شرق گفت: «متهمان به سه سال زندان محکوم شدند اما این حکم اصلا کافی نیست. نباید برایشان حکم تعلیقی میدادند.»
او افزود: «جان آدمها را گرفتند. این مجازات برای چنین حادثهای کافی نیست.»
معدنجو، یک سال قبل
معدن زغالسنگ معدنجو در طبس شامگاه ۳۱ شهریور سال گذشته منفجر شد و بر اثر آن ۵۳ نفر جان خود را از دست دادند و شمار دیگری در بیمارستان بستری شدند.
علت اصلی این حادثه تجمع گاز متان در معدن و نبود تهویه مناسب بود.
بررسیهای رسمی نشان دادند که استفاده نکردن از تجهیزات گازسنج، فقدان سیستمهای هشداردهنده و حفاریهای غیراصولی، از عوامل مستقیم این انفجار بودند.
علاوه بر مدیریت معدن، سازمان صنعت، معدن و تجارت استان و اداره کار، بهدلیل ضعف نظارت، در وقوع این فاجعه مقصر شناخته شدند.
بر اساس گزارش شرق، با گذشت یک سال از این انفجار، علاوه بر خانواده جانباختگان، برخی مصدومان همچنان با مشکلات جسمی و روانی دستوپنجه نرم میکنند.
مشکلات حافظه در مصدومان
علیرضا کدهای، یکی از کارگران مجروح است که پس از حادثه هوشیاریاش را از دست داده و همین باعث جدایی او از همسرش شده است.
همسرش گفت: «چهار، پنج ماه است اصلا همدیگر را ندیدهایم. خانوادهاش مرا مقصر میدانند و اجازه نمیدهند با هم زندگی کنیم.»
مادر امید سلطانی، دیگر مصدوم حادثه، گفت درمان فرزندش هنوز کامل نشده و او با افسردگی و مشکلات حافظه دست به گریبان است: «هیچ حمایتی از ما نشد. اگر به خواست پسرم باشد، پیگیر دادگاه نمیشود و از حقش میگذرد.»
روزنامه هممیهن نیز چهارم شهریور در گفتوگو با خانواده دو تن از مصدومشدگان نوشت آنها دچار آسیبدیدگی حافظه شدهاند؛ یکی هنوز خانوادهاش را به یاد نمیآورد و دیگری به زوال عقل مبتلا شده است.
بر اساس این گزارش، مهدی علیزاده از یک سال پیش بهدلیل از کار افتادن سلولهای مغزیاش در اثر استنشاق گاز متان در معدن معدنجوی طبس همچنان همسر و سه فرزند نوجوانش را نمیشناسد و داروی آرامبخش مصرف میکند.
این در شرایطی است که برای او هنوز هیچ دیهای تعیین نشده است.
حسن قلینژاد نیز بهدلیل آسیب جسمی نتوانسته به معدن بازگردد و محمد. ب، پس از بازگشت کوتاهمدت به معدن، به علت حقوق پایین و نداشتن روحیه کار، آنجا را برای همیشه ترک کرده است.
در گزارش روزنامه هممیهن آمده که هیچکدام از این چهار مصدوم هنوز دیه نگرفتهاند و وضعیت دیه آنها در انتظار نظر پزشکی قانونی یا رسیدگی قضایی است.
روایت بازماندگان نشان میدهداحکام صادره برای حادثه معدن طبس، نه تنها تسکینی بر درد خانوادههای داغدیده نبوده، بلکه بر رنج و احساس بیعدالتی در آنان افزوده است.