روحالله رحیمپور، تحلیلگر سیاسی، گفت: «جمهوری اسلامی با تهدیدهایی مثل خروج از انپیتی قدرتنمایی میکند، اروپاییها را به نقض برجام متهم میسازد و در عین حال از مذاکره حرف میزند. اما دستگاه دیپلماسیاش ابتکار و انعطاف لازم برای تبدیل این مواضع به امتیاز را ندارد.»

پکن این هفته میزبان دو رویداد مهم امنیتی و نمادین است که در آنها جمهوری اسلامی ایران، چین و روسیه بهعنوان بازیگران اصلی در حال تقویت ائتلافهای منطقهای و ارسال پیامهای روشن به غرب هستند.
این دو رویداد شامل نشست سالانه سازمان همکاری شانگهای (SCO) و رژه نظامی عظیم در پکن به مناسبت هشتادمین سالگرد پایان جنگ جهانی دوم هستند.
حضور فعال ایران در سازمان همکاری شانگهای
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، جمهوری اسلامی ایران، که بهتازگی عضویت کامل خود در سازمان همکاری شانگهای را تثبیت کرده، در این نشست با حضور مسعود پزشکیان، رئیس دولتش، در کنار رهبران روسیه، چین، هند، و سایر کشورهای آسیایی، تلاش دارد جایگاه راهبردی خود را در اتحاد شرق تقویت کند.
سازمان همکاری شانگهای که در سال ۲۰۰۱ توسط چین و روسیه پایهگذاری شد، امروز به محوری برای همکاریهای امنیتی و ژئوپلیتیکی در آسیای مرکزی و فراتر از آن تبدیل شده است. جمهوری اسلامی ایران در سالهای اخیر از طریق این بستر به دنبال گسترش نقش خود در ترتیبات امنیتی منطقهای و مهار فشارهای غرب، بهویژه پس از فعالسازی مکانیسم ماشه توسط سه کشور اروپایی، است.
نشست سهجانبه غیررسمی تهران، پکن و مسکو
هرچند هیچ نشست رسمی سهجانبه اعلام نشده، اما حضور همزمان روسای جمهوری از ایران، روسیه و چین در پکن، چه در قالب سازمان همکاری شانگهای و چه در رژه نظامی، نمادی آشکار از همگرایی سیاسی و استراتژیک این سه کشور در برابر آن چیزی است که «نظم بینالمللی تحت رهبری غرب» میخوانند.
روابط حکومت ایران با روسیه در سایه جنگ اوکراین و با ارسال پهپادهای انتحاری به مسکو تقویت شده و همزمان چین نیز بدون محکومیت رسمی تجاوز روسیه، به حمایتهای اقتصادی و تکنولوژیک از کرملین ادامه داده است. در این میان، حکومت ایران نیز تلاش دارد از فضای ایجادشده برای فروش نفت، جذب سرمایهگذاری شرقی و تقویت چتر امنیتی خود بهرهبرداری کند.
حضور نمادین در رژه نظامی چین
رژه نظامی پکن که به مناسبت شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم برگزار میشود، بستری برای نمایش قدرت نظامی و اتحادهای ژئوپلیتیکی چین است. در این مراسم، رهبر کره شمالی کیم جونگ اون در کنار شی جینپینگ و ولادیمیر پوتین قرار خواهد گرفت. اگرچه رئیسدولت حکومت ایران در این بخش از مراسم شرکت نمیکند، اما حضور نظامی و سیاسی ایران در ساختارهای ائتلافی مانند سازمان همکاریهای شانگهای و تعاملات دوجانبه با چین و روسیه، به نوشته خبرگزاریها نقش مکملی در پیام کلی این گردهماییها دارد: تلاش برای شکلگیری یک محور شرقی جدید با تمرکز بر مقابله با نفوذ غرب.
در شرایطی که حکومت ایران با تهدیدات جدید تحریمی از سوی اروپا مواجه شده و احتمال خروج از انپیتی از سوی برخی نهادهای حکومتی مطرح میشود، شرکت فعال در نشست سازمان همکاریهای شانگهای و تقویت روابط با چین و روسیه، بخشی از راهبرد «نگاه به شرق» جمهوری اسلامی است. چین و روسیه نیز با حفظ روابط استراتژیک با تهران، تلاش دارند از آن بهعنوان وزنهای برای تقابل با غرب در موضوعات امنیتی، انرژی و نظم جهانی استفاده کنند.

استرالیا بالاخره سفیر جمهوری اسلامی و سه دیپلمات دیگر را اخراج کرد، اما بهرغم هشدارهای مکرر امنیتی، سفارت ایران در کانبرا همچنان فعال است.
بهنوشته نشریه اسپکتیتور، دولت استرالیا پس از ماهها تعلل، احمد صادقی، سفیر جمهوری اسلامی، و سه عضو دیگر از کادر دیپلماتیک حکومت ایران را از کشور [استرالیا] اخراج کرده است؛ اقدامی که پس از دریافت حجم بالایی از اطلاعات امنیتی درباره دخالت [حکومت] ایران در چندین حمله یهودیستیزانه در خاک استرالیا صورت گرفت.
بر اساس این گزارش، مقامات اطلاعاتی استرالیا سرانجام موفق شدند حتی تردیدهای مقامات ارشد دولت—از جمله وزیر مهاجرت و وزیر خارجه—را کنار بزنند و ثابت کنند که جمهوری اسلامی در دو مورد از حملات ضدیهودیها که پس از حمله ۷ اکتبر حماس به اسرائیل شدت گرفت، نقش مستقیم داشته است. اسپکتیتور نوشت: «ایران تلاش کرده با بهکارگیری بزهکاران محلی ردپای خود را پنهان کند، اما شواهد عملیاتی و فنی بهوضوح به تهران ختم میشود.»
نمونه بارز این بیکفایتی، ماجرای حمله آتشافروزانه به کارخانه آبجوسازی «کرلی لوئیس» در سیدنی است؛ جایی که مهاجمان هدف اشتباهی را به آتش کشیدند، در حالیکه دستور داشتند یک کافه کوشر متعلق به جامعه یهودیان را منهدم کنند. بهنوشته اسپکتیتور، عاملان با فردی با نام رمز «جیمز باند» در ارتباط بودند که در واقع، رابط وزارت اطلاعات یا سپاه بوده است.
احمد صادقی، سفیر اخراجشده، چهرهای جنجالی در فضای مجازی نیز بود. او پس از حمله ۷ اکتبر، آن را «مقاومت خودجوش» خواند و بعدتر نیز، حسن نصرالله، رهبر حزبالله لبنان، را «شخصیتی برجسته و رهبر استثنایی» توصیف کرد. صادقی در اظهارنظری دیگر، اسرائیل را «طاعون صهیونیستی» نامید و خواستار «حذف آن از سرزمینهای مقدس فلسطین» تا سال ۲۰۲۷ شد.
با وجود واکنشهای گسترده، دولت استرالیا تا مدتها از اقدام جدی خودداری کرد. پیتر داتن، رهبر وقت اپوزیسیون، بارها خواستار اخراج فوری صادقی شد. اما نخستوزیر تنها به وزارت خارجه دستور داد تا «با صادقی تماس گرفته شود»—اقدامی که اسپکتیتور آن را «تذکری بهنرمی ضربه با برگ کاهو خیس» توصیف کرد.
سورن اِدگار، نایبرئیس ائتلاف ایرانیان استرالیا، در واکنش به اظهارات صادقی گفت: «این اظهارات نهتنها یهودیستیزانه بلکه تهدیدی مستقیم علیه امنیت و همبستگی جامعه چندفرهنگی ماست.»
از سوی دیگر، کایلی مور-گیلبرت، استاد دانشگاه و زندانی سابق در ایران، تاکید کرده که سالها جامعه ایرانی و قربانیان سپاه در استرالیا هشدار دادهاند که «عوامل جمهوری اسلامی با جسارت و بدون پیامد در خاک استرالیا فعالاند». او همچنین گفته که بارها از وزرای خارجه خواسته مقامات سپاه را تحریم کنند اما پاسخی دریافت نکرده است.
اسپکتیتور با اشاره به سابقه تروریستی جمهوری اسلامی، از جمله توطئه بمبگذاری در اروپا توسط یک دیپلمات ایرانی و عملیات نافرجام بانکوک که منجر به انفجار پای خود عاملان شد، نتیجه میگیرد که سفارت جمهوری اسلامی ایران در کانبرا نباید باز بماند.
این نشریه در پایان نوشت: «تا زمانی که این سفارتخانه باز است، زمینهچینی برای عملیات تروریستی ادامه خواهد داشت. اخراج دیپلماتها کافی نیست—پایگاه باید بسته شود.»

نشریه فارنافرز در گزارشی تحلیلی نوشت روشن نیست که آیا حملات اخیر آمریکا و اسرائیل توانسته احتمال دستیابی حکومت ایران به سلاح هستهای را کاهش دهد یا بالعکس، آن را افزایش داده است.
بهرغم آسیب جدی به زیرساختهای هستهای، تمایل جمهوری اسلامی به پیگیری این مسیر خاموش نشده و تنها بر ابهام درباره میزان و موقعیت ذخایر اورانیوم و توانمندیهای فنی این کشور افزوده است.
بهنوشته فارنافرز، پس از این حملات دولت ترامپ بار دیگر خواستار توافقی شد که غنیسازی اورانیوم را بهطور کامل ممنوع کند؛ سیاستی موسوم به «غنیسازی صفر» که ایران تاکنون قاطعانه رد کرده است.
در صورت ناکامی، واشینگتن احتمالاً تنها به گزینههای نظامی و اطلاعاتی تکیه خواهد کرد؛ مسیری که اسرائیل بهشدت از آن حمایت میکند اما میتواند به چرخهای از درگیریهای منطقهای بدون تضمین توقف برنامه هستهای حکومت ایران منجر شود.
در عین حال منابع آگاه در تهران به خبرگزاریها گفتهاند که رهبر جمهوری اسلامی و بدنه اصلی حاکمیت به این جمعبندی رسیدهاند که مذاکره برای بقای نظام ضروری است. اگر این ارزیابی درست باشد، بهزودی امکان بازگشت طرفین به گفتوگو فراهم خواهد شد.
اولویت فوری آمریکا در این مذاکرات، بازگرداندن کامل نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی بر فعالیتهای هستهای ایران است؛ نظارتی که پس از تصویب قانون جدید در تهران متوقف شد.
فارنافرز تاکید میکند که اصلیترین شکاف میان دو طرف همچنان موضوع غنیسازی است. واشینگتن اصرار دارد تهران آن را بهکلی کنار بگذارد، اما حکومت ایران برنامه هستهای را بخشی از غرور ملی و نماد توان فناورانه خود میداند و تسلیم شدن در برابر خواسته آمریکا را بهمثابه «خیانت» قلمداد میکند. مقامات جمهوری اسلامی همچنین غنیسازی را بیمهای در برابر قطع احتمالی سوخت از سوی تامینکنندگان خارجی معرفی میکنند.
در چنین فضایی، پذیرش «غنیسازی صفر» برای تهران معادل تضعیف اقتدار نظام تلقی میشود. در مقابل، واشینگتن معتقد است مجموعهای از فشارهای نظامی، اقتصادی و انزوای بینالمللی میتواند حکومت ایران را به عقبنشینی وادار کند.
برخی کارشناسان خارجی پیشنهاد تشکیل کنسرسیوم چندملیتی برای تولید سوخت هستهای را دادهاند تا از انحراف احتمالی برنامه به سمت تسلیحات جلوگیری شود. اما این راهحل از نگاه واشینگتن و تهران با موانع جدی روبهرو است: آمریکا تمایلی به پذیرش غنیسازی در خاک ایران ندارد و تهران نیز حاضر نیست آن را به کشورهای عرب خلیج فارس واگذار کند.
به همین دلیل، مذاکرهکنندگان دو طرف بهدنبال توافقی موقت هستند که موضوع غنیسازی را به تعویق انداخته و صرفاً بر گامهای کوچکتر تمرکز کند. در این سناریو، ایران در برابر بازگشت نظارتهای آژانس و محدود کردن برخی فعالیتها، انتظار لغو بخشی از تحریمها و آزادسازی داراییهای بلوکهشده را خواهد داشت.
با این حال، فارنافرز هشدار میدهد که چنین توافقی بهدلیل عدم همکاری کامل تهران و خواستههای سنگین واشینگتن، چندان پایدار نخواهد بود.
بهنوشته فارنافرز، اگر گزینه نظامی جایگزین مذاکرات شود، آمریکا و اسرائیل باید برای عملیات مداوم علیه تاسیسات ایران آماده باشند؛ رویکردی که خطر درگیریهای گسترده و طولانیمدت را افزایش میدهد.
هرچند طرفداران این سیاست معتقدند برتری اطلاعاتی و هوایی آمریکا و اسرائیل میتواند برنامه حکومت ایران را مهار کند، اما ادامه این مسیر ممکن است تهران را به خروج از معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (انپیتی) و حتی تصمیم برای ساخت بمب سوق دهد.
علاوه بر این، فشار نظامی میتواند واکنش حکومت ایران علیه اسرائیل و منافع آمریکا در منطقه را در پی داشته باشد و روابط واشینگتن با متحدان عرب خلیج فارس را تضعیف کند؛ متحدانی که خواستار کاهش تنش و حرکت به سمت همکاری منطقهای هستند.
فارنافرز راه بهتر را بازنگری در سیاست آمریکا و پذیرش توافقی میداند که غنیسازی محدود با نظارت شدید را ممکن کند. بر اساس این پیشنهاد، ایران میتواند تنها به اندازه نیازهای واقعی و کوتاهمدت صلحآمیز خود غنیسازی انجام دهد. ذخایر اورانیوم بالاتر از پنج درصد باید رقیق یا به خارج منتقل شود و سانتریفیوژهای مازاد نیز برچیده یا بهطور امن منتقل شوند.
توافق جدید همچنین باید [حکومت] ایران را ملزم کند که تمامی اورانیوم زیر پنج درصد را به شکل پودری تبدیل کرده و دسترسی فوری بازرسان آژانس به سایتهای مشکوک فراهم شود. در عوض، آمریکا میتواند بخشی از تحریمها را لغو و منابع مالی ایران در خارج را آزاد کند.
به گزارش فارنافرز، توافق تازه باید دائمی یا دستکم چند دههای باشد تا نگرانی از «بند غروب» مانند برجام ۲۰۱۵ برطرف شود. افزون بر این، واشینگتن باید با متحدان اروپایی و منطقهای خود برای اجرای مؤثر این توافق هماهنگ باشد.
همزمان، [حکومت] ایران نیز باید تعهد دهد از انتقال موشک، پهپاد و تجهیزات به گروههای نیابتی چون حزبالله و حوثیها خودداری کند.
مانع اصلی، مخالفت داخلی در آمریکا و اسرائیل است. ترامپ برای پذیرش توافقی جدید باید از فشار سیاسی مخالفان داخلی و نخستوزیر اسرائیل عبور کند. از سوی دیگر، فعال شدن مکانیسم «اسنپبک» در شورای امنیت، که بازگشت فوری تحریمها را امکانپذیر میکند، میتواند فضای مذاکرات را پیچیدهتر کند.
فارنافرز در پایان مینویسد، هرچند دستیابی به توافقی جامع با جمهوری اسلامی ایران بسیار دشوار است، اما واشینگتن باید نشان دهد پیش از روی آوردن به گزینههای نظامی همه مسیرهای دیپلماتیک را پیموده است.
در غیر این صورت، احتمال ورود دوباره آمریکا به یک جنگ طولانیمدت در خاورمیانه بیش از هر زمان دیگر وجود خواهد داشت.

بیش از دو ماه از جنگ اسرائیل با حکومت ایران گذشته و با وجود تدارک نزدیک به بیستساله اسرائیل برای این درگیری و دستاوردهای مهم نظامیاش از جمله حملات به تاسیسات هستهای ایران، این جنگ بهسرعت از دستور کار عمومی خارج شده است.
به گزارش روزنامه اسرائیلی هاآرتص، اگرچه بنیامین نتانیاهو توانست در این مسیر دونالد ترامپ، رئیسجمهوری ایالات متحده را نیز با خود همراه کند، اما پیامدهای داخلی و تلفات ناشی از موشکهای حکومت ایران بر جبهه داخلی اسرائیل باعث شده دستاوردهای نظامی هنوز به موفقیت سیاسی تبدیل نشوند.
در همین حال، روز پنجشنبه تحول تازهای رخ داد: اتحادیه اروپا به همراه فرانسه، آلمان و بریتانیا—که همگی از امضاکنندگان توافق هستهای ۲۰۱۵ با جمهوری اسلامی بودند—به ایالات متحده اطلاع دادند که قصد دارند مکانیسم ماشه را فعال کنند. این اقدام، به معنای بازگشت خودکار تحریمهای پیشابرجامی علیه جمهوری اسلامی ایران است، اقدامی که در واکنش به امتناع تهران از آغاز دوباره مذاکرات برای توافق جدید با دولت ترامپ و همچنین ممانعت از دسترسی بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی صورت میگیرد.
هاآرتص به نقل از الی لوایت، پژوهشگر ارشد در بنیاد کارنگی و مرکز بلفر دانشگاه هاروارد، مینویسد که مکانیسم ماشه برای به تعلیق درآوردن تحریمها طراحی شده بود، اما همزمان امکان بازگشت آنها را حفظ کرده است. لوایت گفت: «اگر فعال شود، این تحریمها ظرف یک ماه اجرا میشوند و همین مدت زمان محدودی برای گفتوگو بین طرفین باقی میگذارد.»
به گفته لوایت، مذاکرات اخیر عمدتاً بر تلاش برای تمدید مهلت اجرای مکانیسم تمرکز داشتهاند. پیشنهادی از سوی روسیه به شورای امنیت سازمان ملل ارائه شده که در صورت موافقت، اجرای تحریمها شش ماه به تعویق خواهد افتاد.
او همچنین تاکید کرد که نگرانی اصلی غرب، مربوط به ۴۰۸ کیلوگرم اورانیوم غنیشده ایران با خلوص ۶۰ درصد است که گمان میرود در تونلهای سایت اصفهان نگهداری میشود؛ سایتی که ورودیهای آن در حملات هوایی اخیر اسرائیل مسدود شده است. پیشنهاد مطرحشده، دادن دسترسی آژانس در ازای تعویق تحریمها است.
در کنار این تنشها، اسرائیل همچنان با شبکه نفوذ منطقهای حکومت ایران مقابله میکند. در حالی که حکومت جدید دمشق تا حدی از ایران فاصله گرفته، اما سوریه همچنان مقادیر زیادی تسلیحات در اختیار دارد. طبق گزارشها، یگان ویژه ارتش اسرائیل به یکی از پایگاههای نظامی در جنوب دمشق حمله کرده و بدون تلفات عقبنشینی کرده است؛ ارتش اسرائیل از اظهارنظر درباره این عملیات خودداری کرده است.
در عرصه دیگر، حملات موشکی حوثیها از یمن به سمت اسرائیل ادامه دارد. به گزارش هاآرتص، گرچه بسیاری از اسرائیلیها این حملات را مزاحمتی سطحی میدانند، اما این موشکها باعث میشوند اسرائیل مجبور به استفاده از موشکهای رهگیر گرانقیمت و محدود شود. حوثیها همچنین به شلیک موشکهای مجهز به کلاهک خوشهای روی آوردهاند که رهگیری آنها دشوارتر است. هدف مکرر این حملات، فرودگاه بنگوریون است که هرگونه آسیب به باند آن میتواند پروازهای شرکتهای خارجی به اسرائیل را بار دیگر مختل کند—پروازهایی که هنوز از اثرات جنگ ایران بازیابی کامل نشدهاند.
در پایان گزارش، هاآرتص هشدار میدهد که اگر جمهوری اسلامی ایران خود را در بنبست ببیند، ممکن است پروژه هستهای خود را از سر بگیرد و حتی ساخت سلاح هستهای را آغاز کند. این سناریو در حالی مطرح میشود که جامعه بینالمللی بار دیگر وارد مرحله تازهای از دیپلماسی و فشار بر حکومت ایران شده است.
رضا علیجانی، فعال و تحلیلگر سیاسی، به ایران اینترنشنال گفت امامان جمعه تلاش کردند موضوع مکانیسم ماشه را کماهمیت جلوه دهند.
علیجانی افزود: «آنچه دیده میشود نوعی توجیه از سوی امامان جمعه برای مردم است.»