تحقیقات رسمی درباره علت حادثه مرگبار قطار کابلی لیسبون با ۱۷ کشته آغاز شد
خبرگزاری رویترز گزارش داد تیمهای عملیاتی همچنان در محل سانحه مرگبار قطار کابلی در شهر لیسبون پرتغال حضور دارند و در حال بررسی ابعاد این حادثه هستند که ۱۷ کشته و شماری زخمی بر جای گذاشت.
موسسه تحقیقاتی آلما با انتشار تحلیلی به اظهارات اخیر مقامهای جمهوری اسلامی در خصوص بستن تنگه هرمز پرداخت و توانمندیهای نظامی حکومت ایران را برای عملی کردن این تهدید، بررسی کرد.
این اندیشکده اسرائیلی نوشت ارتش جمهوری اسلامی اواخر مردادماه رزمایش دریایی دوروزهای را در آبهای تنگه هرمز، خلیج فارس و اقیانوس هند برگزار کرد.
در این رزمایش موشکهای کروز، موشکهای ضد کشتی «قدیر» و «نصیر» با قابلیت پرتاب از سکوهای زمینی و دریایی، پهپادهای مدل «ابابیل» و سامانههای جنگ الکترونیک به نمایش گذاشته شدند.
همچنین ویدیویی از این رزمایش منتشر شد که بهوسیله یک پهپاد از یک کشتی کانتینربر تصویربرداری شده بود.
موسسه آلما این ویدیو را «هشداری درباره توانایی ایران برای تهدید ترافیک دریایی غیرنظامی در منطقه» توصیف کرد.
به گفته این اندیشکده، برخلاف زرادخانه موشکهای بالستیک و برنامه هستهای جمهوری اسلامی، نیروهای دریایی حکومت ایران در جریان جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل تنها متحمل خسارات محدودی شدند و همچنان قادرند سطحی از تهدید را در منطقه به نمایش بگذارند
در ساختار نظامی جمهوری اسلامی، نیروی دریایی ارتش در کنار نیروی دریایی سپاه پاسداران فعالیت میکند. بر اساس تقسیم وظایف صورتگرفته، نیروی دریایی ارتش در دریای خزر، دریای عمان، اقیانوس هند و عرصههای دورتر حضور دارد، در حالی که نیروی دریایی سپاه پاسداران عمدتا در خلیج فارس و تنگه هرمز مشغول فعالیت است.
با این حال، در سالهای اخیر نیروی دریایی سپاه پاسداران بهطور فزایندهای خارج از آبهای خلیج فارس فعالیت میکند و همکاری میان نیروی دریایی سپاه و ارتش در حوزههای مختلف روند فزایندهای داشته است.
نقش جغرافیای منطقه در توان تهدید جمهوری اسلامی
اندیشکده آلما در ادامه تحلیل خود نوشت موقعیت راهبردی ایران، ویژگیهای جغرافیایی تنگه هرمز و خلیج فارس و تواناییهای نظامی جمهوری اسلامی که طی سالها توسعه یافته، تهران را قادر میسازد تهدیدی ملموس برای آزادی کشتیرانی در منطقه ایجاد کند.
خط ساحلی ایران بیش از سه هزار کیلومتر امتداد دارد و میان خلیج فارس و دریای عمان در غرب و جنوب کشور و همچنین دریای خزر در شمال، تقسیم شده است.
ویژگیهای جغرافیایی خلیج فارس و خط ساحلی ایران چالشهای عملیاتی مهمی برای نیروهای دریایی فعال در این منطقه به وجود میآورد. خلیج فارس حدود هزار کیلومتر طول دارد و پهنای آن بین ۶۵ تا ۳۴۰ کیلومتر متغیر است؛ آبهای آن نسبتا کمعمق هستند و بهطور میانگین تنها ۵۰ متر عمق دارند.
ابعاد تنگه هرمز حتی کوچکتر است؛ با طولی حدود ۱۸۰ کیلومتر و پهنایی بین ۳۵ تا ۶۰ کیلومتر. خط ساحلی منطقه همچنین دارای خلیجهای متعدد، زمینهای کوهستانی و جزایر پراکنده فراوان است.
در نتیجه، این مناطق دریایی محدود و کمعمق با فواصل عملیاتی نسبتا کوتاه، «تحت کنترل ساحل» قرار دارند.
افزون بر این، آبهای گرم خلیج فارس و تنگه هرمز با شوری بالا و جریانهای تند شناخته میشوند که این ویژگیها برای برخی شناورها مشکلات عملیاتی ایجاد میکند.
جمهوری اسلامی، جنگ نامتقارن و تاکتیک ازدحام
موسسه تحقیقاتی آلما نوشت که شرایط جغرافیایی همراه با مجموعهای از ملاحظات دیگر، جمهوری اسلامی را بر آن داشته تا بخش مهمی از توان دریایی خود را بر پایه «جنگ نامتقارن» در تنگه هرمز و خلیج فارس ایجاد کند.
این شیوه جنگی در پی آن است که نیروهای بزرگتر و قدرتمندتر را که عموما کُند و سنگین هستند، با اتکا به واحدهای کوچک، پرسرعت و انعطافپذیر و نیز بهرهگیری از شرایط محلی زمین و دریا به چالش بکشد.
یکی از تاکتیکهای محوری که جمهوری اسلامی توسعه داده، «تاکتیک ازدحام» است؛ روشی که در آن تعداد زیادی قایق تندرو یا پهپاد بهطور همزمان برای شکستن توان دفاعی ناوگانهای بزرگ نظامی به کار گرفته میشوند.
هدف از بهکارگیری این شیوه، ایجاد برتری از طریق عنصر غافلگیری و اشباع سامانههای دفاعی دشمن است.
از دیگر روشهای مورد استفاده حکومت ایران میتوان به استفاده از موشکهای ساحل به دریا و مینهای دریایی اشاره کرد؛ ابزارهایی که در محیطهای دریایی محدود و شلوغی مانند تنگه هرمز و خلیج فارس مزیت ایجاد میکنند.
از این رو، در صورتی که تهران تصمیم بگیرد مسیرهای دریایی غیرنظامی و کشتیرانی تجاری در تنگه هرمز را هدف قرار دهد، راههای متعددی برای اخلال در آزادی ناوبری در این منطقه در اختیار دارد؛ از جمله بهرهگیری از سامانههای تسلیحاتی، شناورهای رزمی و نیروهای ویژه.
سفر بازرسان روسی آژانس به ایران در شرایطی انجام شد که مجلس مصوبهای برای محدود کردن همکاری تصویب کرده بود. موضوعی که بار دیگر وابستگی هستهای ایران به روسیه را برجسته کرد. پرسش اساسی این است که چرا تهران مالکیت سوخت مصرفشده در بوشهر را ندارد و مسکو بر بازگرداندن آن اصرار میکند؟
محمد اسلامی، رییس سازمان انرژی اتمی ایران، ۹ شهریور اعلام کرد دو بازرس آژانس بینالمللی انرژی اتمی که برای نظارت بر تعویض سوخت نیروگاه بوشهر به ایران سفر کرده بودند، پس از پایان کار، کشور را ترک کردند.
بارزسان آژانس در شرایطی به ایران سفر کردند که مجلس شورای اسلامی چهارم تیر و یک روز پس از پایان جنگ ۱۲ روزه با اکثریت قاطع به طرحی رای داد که همکاری حکومت ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) را متوقف میکند.
اما چرا ایران برای تعویض سوخت هستهای نیروگاه بوشهر به حضور بازرسان آژانس وابسته است؟ چرا ایران نمیتواند از اورانیومی که تاکنون به بهانههای مختلف غنی کرده، در نیروگاه بوشهر استفاده کند؟
در این گزارش ابعاد گوناگون تامین سوخت نیروگاه اتمی بوشهر بررسی میشود.
پسماند سوخت هستهای به چه کار میآید؟
سوخت مصرفشده هستهای که معمولا بهعنوان «پسماند» شناخته میشود، در واقع ترکیبی از مواد ارزشمند و خطرناکی همچون اورانیوم باقیمانده، پلوتونیوم، ایزوتوپهای مفید و زبالههای با عمر طولانی است.
حدود ۹۶ درصد سوخت مصرفشده در نیروگاههای هستهای، همچنان اورانیوم است که میتواند دوباره غنیسازی شود.
پلوتونیوم برای تولید سوخت «موکس» (MOX مخلوط اکسید اورانیوم و پلوتونیوم) در نیروگاهها استفاده میشود و همچنین قابلیت استفاده در بمبهای اتمی را دارد؛ از همین رو تولید و بهکارگیری موکس بهشدت تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی است تا از انحراف آن به مصارف نظامی جلوگیری شود.
سزیم-۱۳۷ و استرانسیوم-۹۰ که از آنها به عنوان ایزوتوپهای مفید یاد میشود، در پزشکی و صنعت کاربرد دارند (مثلا منابع سزیم-۱۳۷ برای رادیوگرافی و درمان سرطان و استرانسیوم-۹۰ برای ژنراتورهای حرارتی).
و در نهایت به جز آنچه گفته شد، باقیمانده «زبالههای بلندعمر» نام دارند که نیازمند ذخیرهسازی ایمن هزاران سالهاند.
در کشورهای پیشرفته مانند فرانسه و ژاپن، سوخت مصرفشده بازفرآوری میشود تا پلوتونیوم و اورانیوم بازیابی شده و دوباره در چرخه انرژی استفاده شوند.
اما در بسیاری کشورها، بهویژه آنهایی که تازه وارد عرصه هستهای شدهاند، این فناوری وجود ندارد و پسماند صرفا در انبارهای موقت ذخیره میشود.
سیاست روسیه در صادرات سوخت هستهای
روسیه برای بسیاری از کشورهایی که تازه وارد چرخه انرژی هستهای میشوند، سیاست «اجاره و بازگرداندن سوخت» را اعمال میکند.
این الگو دو کارکرد اساسی دارد: اول کنترل عدم اشاعه که شامل جلوگیری از دسترسی مشتریان به پلوتونیوم و فناوری بازفرآوری آن است و دوم، حفظ وابستگی فنی و سیاسی کشور میزبان که همواره نیازمند سوخت روسیه خواهد بود و بدون همکاری مسکو قادر به ادامه کار نیروگاه نیست.
نمونههای مشابه این سیاست را میتوان در پروژه نیروگاه «آککویُو» ترکیه، «روپور» بنگلادش و «آستراوِتس» بلاروس دید. در همه این موارد، طرفهای قرارداد با روسیه متعهد شدهاند سوخت مصرفشده را بازگردانند.
کشورهای دریافتکننده سوخت روسیه
روسیه امروز بزرگترین صادرکننده خدمات چرخه سوخت است و کشورهای متعددی از شرق اروپا تا آسیا به آن وابستهاند.
برای نمونه در قراردادهای ایران، بلاروس، بنگلادش و ترکیه با روسیه، بازگرداندن کامل سوخت شرط اصلی است.
در ارمنستان، سوخت مصرفشده عمدتا در محل ذخیره میشود. در هند و چین، سوخت اولیه از روسیه تامین میشود اما مدیریت پسماند در داخل انجام میگیرد.
در اروپای شرقی (اسلواکی، بلغارستان، چک و مجارستان)، در گذشته بخشی از پسماند به روسیه بازگردانده میشد اما اکنون بیشتر کشورها خود انبارهای موقت و برنامه دفن نهایی دارند.
این تنوع نشان میدهد که سیاست بازگشت سوخت در درجه نخست برای کشورهایی اجرا میشود که فاقد تجربه یا مورد نگرانیهای اشاعهای هستند.
دفن زبالههای هستهای
ذخیرهسازی پسماندهای هستهای بهدلیل شدت پرتوزایی و ماندگاری طولانی آنها، نیازمند چند مرحله اساسی است.
در گام نخست، سوخت مصرفشده بهمدت چند سال در استخرهای خنککننده در محل نیروگاه نگهداری میشود. این کار هم گرمای زیاد پسماند را کاهش میدهد و هم شدت پرتوها را تا سطحی قابل کنترل، پایین میآورد.
در این مرحله، آب نقش محافظ تابش و خنککننده را ایفا میکند.
سایت زبالههای هستهای فرانسه در معرض خطر اشباع قرار دارد
پس از آن، زبالهها به محفظههای خشک و مقاوم منتقل میشوند. این محفظهها معمولا از فولاد و بتن ساخته میشوند و میتوانند تشعشع را مهار کنند.
روشهایی مثل شیشهایسازی (Vitrification) یا تبدیل به سرامیک نیز به کار میرود تا مواد پرتوزا در قالبی پایدار محصور شوند. این مرحله ذخیرهسازی موقت است و در محوطه نیروگاه یا نزدیک آن انجام میشود.
در نهایت، راهکار بلندمدت و دائمی برای پسماندهای پرسطح و بلندعمر، دفن عمیق آنهاست.
این روش شامل انتقال زبالهها در محفظههای مقاوم به اعماق چند صد متر تا یک کیلومتر زیر زمین، در لایههای سنگی پایدار و دور از جریان آبهای زیرزمینی است.
چنین تاسیساتی مانند پروژه «اونکالو» در فنلاند، با هدف تضمین ایمنی برای دهها هزار سال طراحی میشوند و همراه با نظارت بینالمللی و سیستمهای پایش محیطی، مانع هرگونه نشت یا خطر زیستمحیطی میشوند.
چرخه سوخت و خودکفایی کشورها
از حدود ۳۰ کشوری که نیروگاه هستهای دارند، تنها نزدیک به ۱۰ کشور میتوانند تمام چرخه سوخت (از معدنکاری تا غنیسازی و تولید مجتمع سوخت) را انجام دهند.
این کشورها شامل آلمان، ایالات متحده، برزیل، بریتانیا، چین، روسیه، ژاپن، فرانسه، هلند (در قالب کنسرسیوم یورنکو) و تا حدی ایران و هند هستند.
یورنکو (Urenco) یک کنسرسیوم بینالمللی غنیسازی اورانیوم است که در سال ۱۹۷۰ از سوی آلمان، بریتانیا و هلند تاسیس شد. این گروه در مجموع حدود یکسوم ظرفیت غنیسازی جهان را در اختیار دارد و دومین تأمینکننده بزرگ پس از روسیه به شمار میرود.
برخی کشورها مانند رومانی، کانادا، هند و تا حدی کره جنوبی اصلا به غنیسازی نیاز ندارند چون راکتورهای «کندو» با اورانیوم طبیعی کار میکنند.
این رآکتورها با آب سنگین (D₂O) خنک و تعدیل میشوند. آب سنگین نسبت به آب سبک (H₂O) نوترونهای کمتری جذب میکند و همین ویژگی اجازه میدهد واکنش زنجیرهای حتی با اورانیوم طبیعی (که فقط حدود ۰/۷ درصد اورانیوم-۲۳۵ دارد) ادامه پیدا کند.
این مزیت، وابستگی آنها را به فناوری پیچیده و پرهزینه غنیسازی کاهش میدهد.
پیامدهای امنیتی و سیاسی قرارداد با روسیه
سیاست روسیه در بازگرداندن سوخت مصرفشده را میتوان در سه سطح فنی، سیاسی و بینالمللی تحلیل کرد.
در سطح فنی این سیاستها مانع جدی در برابر دستیابی کشورها به پلوتونیوم است و در سطح سیاسی وابستگی راهبردی کشورها به روسیه را تضمین میکند چرا که بدون همکاری مسکو، نیروگاهها نمیتوانند به کار ادامه دهند.
در سطح بینالمللی، قراردادهای روسیه در واقع پاسخی است به نگرانیهای غرب و البته تلاشی است برای تقویت تصویر مسکو بهعنوان بازیگر مسئول در حوزه گسترش سلاحهای هستهای.
چرا ایران نمیتواند سوخت نیروگاه بوشهر را تعویض کند؟
پروژه ساخت نیروگاه بوشهر در دهه ۱۹۷۰ از سوی آلمان غربی آغاز شد اما پس از انقلاب ۱۳۵۷ و جنگ ایران و عراق، نیمهکاره ماند.
از اوایل دهه ۱۹۹۰ ایران با روسیه برای تکمیل نیروگاه به توافق رسید.
یکی از بندهای کلیدی قرارداد ۲۰۰۵ میان تهران و مسکو این بود که سوخت تازه از سوی شرکت روسی «تولید سوخت هستهای» (TVEL) تامین شود و تمام سوخت مصرفشده نیز به روسیه بازگردد.
دیدهبان محیطزیستی «بلونا» دو سال پیش از آن در سال ۲۰۰۳ در گزارشی نوشت قرارداد میان روسیه و ایران «بازگرداندن تضمینی سوخت مصرفشده» را شامل میشود تا هرگونه بازفرآوری ایرانی برای تولید پلوتونیوم منتفی شود.
دلیل این شرط روشن بود: سوخت مصرفشده حاوی پلوتونیوم است که در صورت جداسازی شیمیایی میتواند در بمب اتمی استفاده شود.
ایالات متحده و کشورهای اروپایی بارها هشدار داده بودند که نگهداری این سوخت در ایران میتواند مسیر دوم برنامه تسلیحاتی را باز کند؛ مسیری که در نهایت به ساخت بمب پلوتونیومی منجر میشود.
در نتیجه، جمهوری اسلامی پذیرفت که هیچگاه این سوخت را بازفرآوری نکند و تمام آن را تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی به روسیه بفرستد.
ایران و گزینه پلوتونیوم
پرسش کلیدی این است: آیا ایران به دنبال بمب پلوتونیومی بوده یا هست؟
آژانس بینالمللی انرژی اتمی در گزارش سال ۲۰۰۳ تایید کرد که ایران اوایل دهه ۱۹۹۰ آزمایشهایی در مقیاس آزمایشگاهی برای جداسازی مقدار کمی پلوتونیوم انجام داده است.
این فعالیتها در مرکز تحقیقات هستهای تهران صورت گرفت و شامل تابش حدود هفت کیلوگرم دیاکسید اورانیوم بود که از این میزان، سه کیلوگرم برای استخراج پلوتونیوم به کار رفت.
پلوتونیوم، فلزی نقرهای رنگ، بسیار سنگین و سخت
پلوتونیوم جداشده در آزمایشگاه جابر بن حیان نگهداری شد و باقیمانده سوختهای تابششده در اختیار آژانس قرار گرفت.
آژانس در همان گزارش اعلام کرد که ایران این فعالیتها را در سال ۲۰۰۳ آشکار و تحت پادمان قرار داد.
بازرسان بینالمللی تمام مواد مربوط، از جمله پلوتونیوم جداشده را دریافت و ثبت کردند.
پس از سال ۲۰۰۳، اصلیترین مسیر بالقوه پلوتونیوم در برنامه ایران، رآکتور آبسنگین ۴۰ مگاواتحرارتی (MW_th) اراک بود.
این رآکتور با سوخت اورانیوم طبیعی میتوانست برای تولید پلوتونیوم قابل توجه مناسب باشد؛ اگر در طرح اولیه تکمیل میشد.
کارشناسان غربی برآورد کردند طرح اولیه اراک اگر چند سال به کار گرفته میشد، میتوانست سالانه حدود هشت تا ۱۰ کیلوگرم پلوتونیوم در سوخت مصرفشده تولید کند. مقداری که برای یک تا دو سلاح هستهای کافی است.
این موضوع در اواسط دهه ۲۰۰۰ نگرانیهایی ایجاد کرد که ایران ممکن است به دنبال ظرفیت بمب پلوتونیومی بهعنوان یک گزینه جایگزین باشد.
هر چند بدون تاسیسات بازفرآوری، پلوتونیوم تولیدی رآکتور اراک به راحتی قابل استفاده در سلاح نبود؛ ایران در توافق برجام ۲۰۱۵ پذیرفت طراحی رآکتور آب سنگین اراک را تغییر دهد تا خروجی پلوتونیوم بسیار کاهش یابد. پس مجبور شد قلب رآکتور اراک را با بتن پر کند.
در برجام، ایران همچنین پذیرفت رآکتور اراک را با همکاری چین و غرب بازطراحی کند تا تولید پلوتونیوم آن بهشدت کاهش یابد.
در مجموع غرب تا امروز با مجموعه این اقدامات، توانسته مسیر دستیابی یا استفاده تسلیحاتی از پلوتونیوم را برای جمهوری اسلامی - نه فقط از نظر سیاسی و حقوقی بلکه حتی از نظر فنی - مسدود کند. اتفاقی که تهران را مجبور کرده تمام آرزوهای هستهای خود را به غنیسازی اورانیوم در سطوح نامتعارف معطوف کند.
دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، اعلام کرد با وجود چالشهای موجود بر سر راه دیدار رودرروی ولادیمیر پوتین و ولودیمیر زلنسکی، همتایان روسی و اوکراینی خود، او همچنان به ادامه تلاشها برای برقرار کردن صلح میان دو کشور متعهد است.
ترامپ در مصاحبهای تلفنی با شبکه سیبیاسنیوز گفت: «اوضاع را رصد کردهام و درباره آن با رییسجمهور پوتین و رییسجمهور زلنسکی صحبت کردهام. قرار است اتفاقی رخ دهد اما آنها هنوز آماده نیستند. اما اتفاقی خواهد افتاد. ما آن را به سرانجام خواهیم رساند.»
رییسجمهوری ایالات متحده ساعاتی پیش از این مصاحبه هم گفته بود طی روزهای آینده مذاکراتی درباره پایان دادن به جنگ اوکراین انجام خواهد داد.
خبرگزاری رویترز به نقل از یک مقام کاخ سفید نوشت ترامپ قرار است پنجشنبه ۱۳ شهریور با زلنسکی تلفنی گفتوگو کند.
پوتین و ترامپ ۲۴ مرداد در آلاسکا دیدار و در خصوص راههای خاتمه دادن به جنگ اوکراین گفتوگو کردند.
این نشست در ابتدا موجی از امیدواری نسبت به خاتمه این منازعه مرگبار ایجاد کرد اما مانعتراشی پوتین در مسیر دیدار و مذاکره مستقیم با زلنسکی بهمنظور حل و فصل اختلافات موجب شد این امیدواریها بهتدریج جای خود را به تردید و بدبینی بسپارند.
پوتین ۱۲ شهریور شرط ملاقات با همتای اوکراینی خود را سفر او به مسکو عنوان کرد.
انتقاد ترامپ از ادامه کشتار در جنگ روسیه و اوکراین
ترامپ در ادامه مصاحبه خود با سیبیاسنیوز، از ادامه کشتار در جنگ روسیه و اوکراین ابراز ناخشنودی کرد و وعده داد همچنان به تلاشهای خود برای خاتمه دادن به این مناقشه ادامه دهد.
او افزود: «فکر میکنم قرار است همه چیز را سر و سامان دهیم. صادقانه بگویم، پیشتر فکر میکردم موضوع روسیه در مقایسه با برخی دیگر [از جنگها] که متوقف کردهام، آسانتر باشد، اما اکنون کمی دشوارتر از بقیه به نظر میرسد.»
ترامپ ۱۲ شهریور نیز در دیدار با کارول ناوروتسکی، رییسجمهوری لهستان، در کاخ سفید اذعان کرد پایان جنگ اوکراین سختتر از آن چیزی است که تصور میکرده است.
او افزود: «پیامی برای رییسجمهور پوتین ندارم. او میداند موضع من چیست و تصمیمش را خواهد گرفت. هر تصمیمی که بگیرد، ما یا خوشحال خواهیم شد یا ناراضی و اگر ناراضی باشیم، خواهید دید که اقداماتی انجام خواهد شد.»
پایگاه خبری بلومبرگ ۱۱ شهریور گزارش داد مقامهای فرانسه و آلمان صبر خود را در برابر عدم تمایل ترامپ برای «مواجهه آشکار» با پوتین برای خاتمه دادن به جنگ اوکراین از دست دادهاند و خواهان اعمال تحریمهای ثانویه شدهاند.
رهبران حدود ۳۰ کشور جهان قرار است ۱۳ شهریور در نشستی با حضور رییسجمهوری اوکراین در پاریس، درباره چشمانداز ارائه تضمینهای امنیتی به کییف در صورت برقراری آتشبس با روسیه گفتوگو کنند.
دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، به شبکه سیبیاس گفت با وجود افزایش تردیدها درباره چشمانداز دیدار مستقیم ولادیمیر پوتین، رییسجمهوری روسیه، و ولودیمیر زلنسکی، رییسجمهوری اوکراین، او همچنان متعهد به پیگیری توافق صلح میان دو کشور است.
او در گفتوگویی تلفنی گفت: «من شاهدش بودهام، دیدهام و دربارهاش با رییسجمهور پوتین و رییسجمهور زلنسکی صحبت کردهام. اتفاقی خواهد افتاد، اما آنها هنوز آماده نیستند. اما اتفاقی خواهد افتاد. ما این کار را انجام خواهیم داد.»
رییسجمهور آمریکا، در پاسخ به این سوال که آیا گاهی باید «منتظر ماند»، گفت: «خب، باید این کار را انجام داد.»
او افزود: «خوشبختانه روزهای بسیار خوبی داشتهایم و زمانی که آنها را در یک اتاق کنار هم میآورم یا دستکم باعث میشوم با هم صحبت کنند، به نظر میرسد اوضاع پیش میرود. ما میلیونها جان را نجات دادهایم.»
راهحل دوکشوری برای مناقشه اسرائیل و فلسطینها در شرایطی که بیش از نیم قرن از جنگ ۱۹۶۷ و تصویب قطعنامه ۲۴۲ شورای امنیت میگذرد، همچنان تنها گزینه عملی برای صلح و ثبات پایدار در منطقه توصیف میشود. اما فرصت موجود برای تحقق این راهحل هر روز محدودتر میشود.
به گزارش نشریه فارن افرز، اسرائیل امروز در موقعیتی کمسابقه از نظر امنیت قرار گرفته و تهدیدهای منطقهایاش به شکل چشمگیری کاهش یافته است. همین شرایط، به باور نویسندگان این تحلیل، فرصتی کمنظیر برای حل یکی از ریشهدارترین بحرانهای خاورمیانه ایجاد کرده است: مسئله ملیگرایی فلسطینی.
فارن افرز تاکید میکند که هرچند بسیاری از اسرائیلیها ایده تشکیل دولت فلسطینی را غیرقابلقبول میدانند، چنین راهحلی نه تنها برای فلسطینیان بلکه برای خود اسرائیل نیز سودمند خواهد بود و آینده امنیتی و سیاسی این کشور را تضمین میکند.
این گزارش یادآور میشود که در چند دهه گذشته بارها مذاکراتی جدی برای رسیدن به توافق «زمین در برابر صلح» برگزار شد، اما ناکامیها بیشتر ناشی از امتناع یا ناتوانی رهبران فلسطینی در پذیرش پیشنهادهای اسرائیل درباره مرزها، وضعیت اورشلیم و مسئله بازگشت آوارگان بود. در عین حال، مخالفت بنیادین حماس با اصل موجودیت اسرائیل مانع دیگری برای پیشبرد مذاکرات شد.
فارن افرز مینویسد که رد فرصتهای گذشته هزینههای سنگینی برای فلسطینیها داشته است. امروز بیش از پنج میلیون نفر در غزه و کرانه باختری همچنان تحت کنترل اسرائیل زندگی میکنند و ایجاد یک دولت مستقل دشوارتر از هر زمان دیگری شده است.
دلیل آن تغییر شرایط میدانی است؛ از جمله وجود بیش از ۱۴۰ شهرک دارای مجوز دولتی و حدود ۲۰۰ پایگاه غیرمجاز که بیش از ۵۰۰ هزار اسرائیلی را در خود جای دادهاند. هر شهرک تازه، مانعی تازه در مسیر تشکیل دولت فلسطین ایجاد میکند.
از نظر سیاسی نیز تغییرات عمیقی در اسرائیل رخ داده است. احزاب چپ به حاشیه رانده شده و راستگرایان تقویت شدهاند؛ روندی که پس از حمله هفتم اکتبر ۲۰۲۳ شدت گرفت. ائتلاف بنیامین نتانیاهو متکی به حمایت جریانهای مذهبی ملیگرای تندروست و این امر نه تنها مسیر صلح را پیچیدهتر کرده بلکه موجب افزایش مخالفتها با هرگونه راهحل دوکشوری شده است.
بسیاری از اسرائیلیها نگراناند که دولت فلسطینی به پایگاهی برای حمله بدل شود، و بخشی دیگر اساساً کرانه باختری و غزه را قلمروی مناسب برای شهرکسازی میدانند.
با این حال، فارن افرز هشدار میدهد که نبود راهحل سیاسی، اسرائیل را در معرض خطر «جنگی دائمی» قرار میدهد. یک دولت فلسطینی میتواند تروریسم را در سطحی کاهش دهد که ارتش اسرائیل بهتنهایی قادر به انجام آن نیست.
بر اساس این تحلیل، اگر فلسطینیان دولتی مستقل داشته باشند، هر حملهای از سوی آن دولت تبعات نظامی و اقتصادی روشنی خواهد داشت و دولت مسئول موظف خواهد بود جلوی حملات از خاک خود را بگیرد. چنین شرایطی امنیت اسرائیل را بیش از وضع موجود تضمین میکند.
از دید نویسندگان فارن افرز، حل پرونده فلسطین همچنین مسیر عادیسازی روابط میان اسرائیل و کشورهای عربی را هموار میکند. کشورهایی که تاکنون به «پیمانهای ابراهیم» پیوستهاند یا در حال بررسی آن هستند، میتوانند با نشان دادن افق تشکیل دولت فلسطینی، این روابط را برای افکار عمومی خود توجیه کنند. بهویژه عربستان سعودی بارها اعلام کرده است که مانع اصلی عادیسازی روابط با اسرائیل، نبود چشمانداز روشن برای ایجاد دولت فلسطین است.
این گزارش یادآور میشود که دولت فلسطین نه تنها ثبات منطقهای، بهویژه در اردن، را تقویت میکند بلکه به اسرائیل امکان میدهد تمرکز خود را روی تهدیدهای دیگر، بهویژه ایران، بگذارد.
علاوه بر این، وجود چنین دولتی میتواند به انسجام داخلی اسرائیل یاری رساند. حدود دو میلیون عرب در اسرائیل زندگی میکنند و تداوم نارضایتی فلسطینیها ممکن است بخشی از این جمعیت را به سمت رادیکالیسم سوق دهد. ایجاد دولت فلسطین این فشار را کاهش میدهد و همچنین اسرائیل را از انتخاب دشوار میان «یهودیبودن» و «دموکراتبودن» میرهاند.
فارن افرز مینویسد که اسرائیل اگر همچنان راه تشکیل دولت فلسطین را ببندد، بیش از پیش در معرض انزوای بینالمللی و تحریمهای اقتصادی اروپا قرار خواهد گرفت و بیگانگی در میان نسل جوان آمریکایی، از جمله یهودیان، تشدید خواهد شد. این روند در نهایت میتواند حتی پشتیبانی نظامی ایالات متحده را نیز متزلزل کند.
به باور نویسندگان این تحلیل، یک راهحل دوکشوری همچنین میتواند راهی برای خروج اسرائیل از غزه و آزادی گروگانها بگشاید. در چنین چارچوبی، نیروهای امنیتی اسرائیل با یک نیروی تثبیتکننده عربی–فلسطینی جایگزین میشوند و حماس انحصار خود در ادعای نمایندگی فلسطینیان را از دست خواهد داد.
در عین حال، فارن افرز اذعان دارد که تحقق این هدف بسیار دشوار است و شرایط سیاسی در هر دو سوی منازعه امید چندانی برای یک توافق فوری باقی نمیگذارد. با این وجود، حفظ امکان تحقق راهحل دوکشوری باید هدف کوتاهمدت همه طرفها باشد.
ایالات متحده، اروپا و دولتهای عربی باید نقش فعالی در این زمینه ایفا کنند و اسرائیل نیز باید متقاعد شود که ادامه شهرکسازی و اشغال بیانتها تنها آیندهای پرخطرتر برای آن رقم میزند.
این گزارش در پایان تاکید میکند که شرایط کنونی—از امنیت نسبی اسرائیل گرفته تا تمایل کشورهای عربی برای صلح—فرصتی کمسابقه فراهم کرده است. اکنون زمان آن رسیده که اسرائیل از این فرصت بهره گیرد و پیش از آنکه امکان تشکیل دولت فلسطین برای همیشه از میان برود، برای تحقق آن گام بردارد. به تعبیر فارن افرز، «اکنون یا هرگز».
گزارشها از لیسبون حاکی از آن است که سازمان ملی ایمنی حمل و نقل پرتغال از صبح پنجشنبه ۱۳ شهریور بررسیهای خود را درباره این حادثه آغاز کرده است.
چهارشنبه در اثر خروج قطار کابلی «گلوریا» از ریل و سقوط آن در شهر لیسبون، دستکم ۱۷ نفر جان باختند و ۱۸ تن دیگر مصدوم شدند.
این قطار از جاذبههای گردشگری و نمادهای پایتخت پرتغال به شمار میرود.
در میان جانباختگان، شماری از شهروندان خارجی نیز حضور دارند و حال پنج تن از مجروحان وخیم گزارش شده است.
کارلوس موئداس، شهردار لیسبون، ۱۲ شهریور در مصاحبه با خبرنگاران گفت: «امروز روزی تراژیک برای شهر ماست. لیسبون در سوگ است.»
دولت پرتغال ۱۳ شهریور را در این کشور عزای عمومی اعلام کرده است.
تلاش برای یافتن علل حادثه
بیبیسی جهانی ۱۳ شهریور به نقل از رسانههای محلی گزارش داد در بررسیها، تمرکز اولیه بر کابلی است که سامانه وزنهمتعادل قطار لیسبون را به حرکت درمیآورد و امکان جابهجایی واگن در مسیرهای پرشیب مرکز شهر را فراهم میکند.
این سیستم در مراحل مختلف تحول خود ابتدا مبتنی بر مکانیسم آبی، سپس سامانه بخار بوده و در نهایت با استفاده از نیروی برق عمل کرده است.
در کنار این موضوع، پرسشهای اساسی دیگری نیز مطرح است؛ از جمله علل احتمالی خروج واگن از ریل و ناکارآمدی سامانه ترمز در جلوگیری از سقوط در این مسیر پرشیب.
این خط ریلی که در سال ۱۸۸۵ افتتاح شد، بخش مرکزی شهر لیسبون را به محله «بایرو آلتو» در قسمت مرتفع شهر که به زندگی شبانه پر جنب و جوش خود شهرت دارد، متصل میکند.
این مسیر یکی از سه خط قطار کابلی تحت مدیریت شرکت «کاریش»، وابسته به حمل و نقل عمومی شهرداری لیسبون، محسوب میشود و علاوه بر گردشگران، مورد استفاده ساکنان محلی نیز قرار میگیرد.
شرکت «کاریش» ۱۲ شهریور با انتشار بیانیهای در واکنش به این حادثه اعلام کرد «تمامی پروتکلهای نگهداری»، از جمله سرویسهای ماهانه و هفتگی و بازرسیهای روزانه، به اجرا گذاشته شده بود.
بنا بر اعلام شهرداری لیسبون، خط «گلوریا» سالانه حدود سه میلیون نفر را جابهجا میکند.
این خط دو واگن دارد که هر کدام گنجایش نزدیک به ۴۰ مسافر را دارند و در دو سر یک کابل کششی قرار گرفتهاند.
نیروی محرکه این واگنها از طریق موتورهای برقی تامین میشود.