سخنگوی سابق سپاه: در جنگ ۱۲ روزه اسرائیلیها را گوشمالی دادیم
رمضان شریف، سخنگوی سابق سپاه پاسداران گفت که جمهوری اسلامی در جنگ ۱۲ روزه اسرائیل را «گوشمالی» داد و افزود: «همکاران من با همین لباس سبز سپاه به نمایندگی از ملت ایران حماسه آفریدند که اگر روزی از زوایای این ایثار و حماسه شکافته شود، دنیا به عظمت نیروی ایمان و جهاد پی خواهد برد.»
او افزود: «به محض آنکه اسرائیلیها علیه کشور ما یا ملت عزیز ایران دست از پا خطا کنند، پاسخ سخت و کوبندهای دریافت خواهند کرد، همانگونه که در جریان جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، آمریکاییها و اسرائیلیها شاهد اقتدار و توانمندی جمهوری اسلامی ایران بودند.»
نشنالاینترست نوشت تشدید تعرفههای تجاری آمریکا و مکانیسم ماشه هند را به سمت توافق تجاری با اتحادیه اروپا سوق داده و بر آینده بندر چابهار اثر مستقیم گذاشته؛ هند پروژه را زنده نگه میدارد اما از سرمایهگذاری گسترده خودداری میکند تا مذاکرات با اروپا و روابط با آمریکا به خطر نیفتد.
این وبسایت نوشت هند پس از شوک تعرفهای واشنگتن مذاکرات توافق تجارت آزاد با اروپا را سرعت بخشیده و همزمان تلاش کرده تنشهای خود با چین را کاهش دهد.
نشنال اینترست نوشت در مقابل، اتکای اقتصادی ایران به چین عمیقتر شده؛ حدود ۹۰ درصد صادرات نفت ایران با تخفیفهای سنگین به چین فروخته میشود که موجب کاهش درآمدها و افزایش وابستگی به پکن شده است.
این تحلیل همچنین اشاره کرد که رهبران جمهوری اسلامی امیدوار بودند نقش هند در بندر چابهار فضای مانور بیشتری به تهران بدهد، بهویژه برای کاهش وابستگی به چین و مقاومت در برابر فشار تحریمهای آمریکا. طبق این تحلیل، در عمل، به دلیل فشار تعرفهای آمریکا و خطر بازگشت تحریمهای شورای امنیت با مکانیسم ماشه، هند از سرمایهگذاری پرریسک در چابهار عقبنشینی کرده است.
جنبش «زن، زندگی، آزادی» مدرسهای عمومی بود که میلیونها ایرانی در آن شجاعت، زبان تازه، همبستگی و روایتگری را آموختند. کلاسهایی که در زندگی روزمره ادامه دارند.
سه سال از آغاز جنبش «زن، زندگی، آزادی» میگذرد. خیزشی که با مرگ حکومتی مهسا (ژینا) امینی در شهریور ۱۴۰۱ آغاز شد و به سرعت به یکی از مهمترین لحظات تاریخ معاصر ایران بدل شد.
درباره این جنبش دهها گزارش و تحلیل نوشته شده است: از روایتهای حقوق بشری تا بحثهای سیاسی، از امید به تغییر تا روایتهای تلخ سرکوب. اما اگر بخواهیم در سالگرد آن زاویهای تازه بیابیم، شاید بهتر باشد از پرسشی دیگر شروع کنیم: این جنبش به ما چه آموخت؟
پژوهشگران علوم اجتماعی سالهاست بر این نکته تاکید دارند که جنبشها تنها اعتراضهای مقطعی نیستند بلکه همچون «مدرسه» عمل میکنند.
چارلز تیلی، تاریخنگار جنبشهای اجتماعی، جنبشها را «آزمایشگاههایی برای تجربه شکلهای تازه کنش جمعی» مینامد.
سیدنی تارو، از برجستهترین نظریهپردازان این حوزه نیز جنبشها را فرایندی میداند که در آن مردم با دولت و با یکدیگر درگیر میشوند و در این مسیر یاد میگیرند و خود را بازآفرینی میکنند.
از همین زاویه، جنبش «زن، زندگی، آزادی» یک مدرسه عمومی بوده است؛ مدرسهای که ایرانیان را چه در خیابان و چه در فضای مجازی به کلاس خود فرا خوانده و درسهایی داشته که در حافظه جمعی باقی خواهند ماند، حتی اگر دستاورد سیاسی فوری نداشته باشند.
شجاعتمدنی،نخستیندرسخیابان
نخستین درس این مدرسه شجاعت بود. زنانی که روسری از سر برداشتند یا در برابر نیروهای امنیتی ایستادند، تصویر تازهای از حضور در عرصه عمومی ساختند.
آنچه سالها غیرممکن به نظر میرسید ـ ایستادن آشکار در برابر گشت ارشاد و حجاب اجباری ـ به تجربهای جمعی بدل شد.
مردانی نیز که در کنار زنان ایستادند، شکل تازهای از همبستگی جنسیتی را تمرین کردند.
جامعه در این روند آموخت که ترس، مطلق نیست.
برت کلاندرمنز، روانشناس اجتماعی، سالها پیش نوشت نقطه عطف جنبشها همان لحظهای است که «ترس فردی به کنش جمعی تبدیل میشود».
میلیونها نفر در ایران این تغییر را لمس کردند: ترس به انرژی برای عمل بدل شد.
انقلابواژگانی،زبانیتازهبرایسیاست
درس دوم، یادگیری یک زبان تازه بود. شعار «زن، زندگی، آزادی» که از دل مبارزات کردستان برخاست، در مدت کوتاهی مرزهای جغرافیایی و قومی را پشت سر گذاشت و به زبان مشترک آزادیخواهی در سراسر ایران بدل شد.
این شعار ساده اما پرقدرت، بهجای واژگان سنگین و ایدئولوژیک گذشته، بر زندگی روزمره انسانها تکیه داشت: بر زن، بر حق زیستن و بر آزادی بهمثابه تجربهای ملموس.
جنبشها زمانی ماندگار میشوند که بتوانند واژهها و نمادهای تازهای بسازند که معناهای قدیمی را جابهجا کنند. دقیقا چنین چیزی در ایران رخ داد.
«آزادی» که سالها در حد مفهومی انتزاعی و کلی باقی مانده بود، در پرتو این شعار معنا و جایگاه تازهای یافت: آزادی نه بهعنوان وعدهای دوردست، بلکه بهعنوان حق بدن و حق بر بدن، حضور در خیابان، انتخاب پوشش و امکان زیستن در لحظه اکنون.
به همین دلیل، زبان سیاسی دیگر همان زبان گذشته نماند.
جنبش «زن، زندگی، آزادی» با همین سه واژه ساده اما سرشار از معنا، قاموسی تازه برای سیاست در ایران ساخت. قاموسی که مردم با آن توانستند خواستههای خود را بازتعریف کنند و آنها را از سطح شعارهای کلی به تجربهای زیسته و ملموس پیوند بزنند.
همبستگیهایکوچک،درسمقاومتدرمقیاسخرد
«مقاومت روزمره» به اشکال کوچک و غیررسمی مقاومت در برابر سلطه اشاره دارد که در زندگی روزمره افراد رخ میدهد.
جیمز سی. اسکات، نظریهپرداز سیاسی، این مفهوم را بهعنوان اقداماتی خودجوش و کمخطر مانند شوخیهای سیاسی، دیوارنویسی یا نادیده گرفتن قوانین معرفی کرد.
در جنبش «زن، زندگی، آزادی»، این مقاومت در گروههای دانشجویی، محفلهای دوستانه و اشتراک محتوای انتقادی در شبکههای اجتماعی ادامه یافت.
این کنشهای کوچک اما پیوسته، روح جنبش را زنده نگه میدارند، هویت جمعی را تقویت میکنند و زمینه را برای تغییرات بزرگتر فراهم میسازند.
سرکوب گسترده خیلی زود خیابانها را خلوتتر کرد اما مدرسه جنبش تعطیل نشد. درس تازه، همبستگی در مقیاسهای کوچک بود.
گروههای کوچک به شبکههای مقاومت بدل شدند. شبکههایی که کارشان تنها اعتراض نبود، بلکه پشتیبانی، مراقبت و زنده نگه داشتن یاد جنبش هم بود.
مقاومتهای کوچک اما پیوسته اجازه نمیدهند سلطه بهطور کامل مستقر شود.
ایرانیان در این سالها چنین اشکالی از مقاومت را تمرین کردند و همین تجربه، به ذخیرهای جمعی بدل شد.
روایتگری،شکستنانحصاررسانه
پژوهشهای رسانه و جنبشهای دیجیتال در سالهای اخیر نشان دادهاند که رسانههای اجتماعی فقط ابزار ارتباط نیستند بلکه میتوانند به جنبشها امکان دهند روایت خودشان را بسازند؛ روایتی که با زبان رسمی حکومت یا حتی رسانههای بزرگ تفاوت دارد.
در ایران نیز چنین اتفاقی افتاد. از همان روزهای آغازین جنبش، هزاران شهروند تلفن همراه خود را بهدست گرفتند و به ثبت لحظهها پرداختند: ویدیوهای کوتاه از خیابانها، تصاویر از دیوارنویسیها، صداهایی از فریادها و سرودها.
هر یک از این قطعات کوچک، بخشی از حقیقتی را ثبت کرد که حکومت میخواست پنهان سازد.
این روایتگری جمعی، انحصار خبر را از دست رسانههای رسمی گرفت.
اگر پیشتر تنها صدا و تصویر حکومتی بود که واقعیت را تعریف میکرد، اکنون هر فرد میتوانست با یک ویدیو یا عکس، سهمی در ساختن حقیقت عمومی داشته باشد.
همین فرایند بود که شبکههای اجتماعی را به آرشیوی زنده از مقاومت بدل کرد؛ آرشیوی که نهتنها در همان لحظه اثر گذاشت، بلکه به حافظه تاریخی جامعه نیز راه یافت.
جنبش «زن، زندگی، آزادی» در این معنا به یک کلاس بزرگ رسانهای تبدیل شد. مرز میان «خبرنگار» و «شهروند» فرو ریخت و هزاران نفر به روایتگران خودانگیخته بدل شدند.
نتیجه آن بود که برای نخستین بار در تاریخ معاصر ایران، مردم توانستند با قدرتی بیسابقه روایت رسمی حکومت را به چالش بکشند و صدای خود را به جهان برسانند.
مقایسهتاریخی،مدرسهایمتفاوت
اگر جنبش مشروطه را «مدرسه قانون» بدانیم، انقلاب ۵۷ را «مدرسه بسیج سیاسی» و جنبش سبز را «مدرسه مشروعیتزدایی از انتخابات»، خیزش «زن، زندگی، آزادی» مدرسهای دیگر بود: مدرسه زندگی روزمره.
جان دیویی، فیلسوف آمریکایی، یک قرن پیش نوشت که دموکراسی بدون آموزش مشارکتی تحقق نمییابد. در ایران، این آموزش به شکلی غیررسمی و خیابانی رخ داد.
این جنبش به عموم مردم یاد داد که چگونه زندگی خود را از قید ایدئولوژی رها کنند، حتی اگر ساختار قدرت همچنان پابرجا باشد.
یادگیریهایماندگار
ممکن است پرسیده شود همه این یادگیریها بدون تغییر فوری در ساختار قدرت چه ارزشی دارد؟
پاسخ آن است که تجربههای جمعی بهسادگی پاک نمیشوند.
«یادگیری دموکراتیک در جنبشها» به حافظه اجتماعی منتقل میشود؛ حتی اگر جنبش سرکوب شود.
یک بار که زنی بیحجاب در خیابان بایستد و میلیونها نفر او را ببینند، این تصویر از حافظه جمعی پاکشدنی نیست. یک بار که جامعه ترس را کنار بگذارد، دیگر بهسادگی به حالت پیشین بازنمیگردد.
همین است که دستاوردهای آموزشی و فرهنگی جنبش، عمیق و ماندگار میشود.
مدرسهایبرایآینده
جنبش «زن، زندگی، آزادی» یک مدرسه عمومی بود. مدرسهای که در آن درس شجاعت، زبان تازه، همبستگی و روایتگری آموخته شد. این مدرسه همچنان باز است، حتی اگر خیابانهایش خاموشتر باشند.
میلیونها ایرانی دانشآموختگان این مدرسهاند و تجربههایشان در زندگی روزمره، در هنر، در کنشهای کوچک مقاومت و در گفتوگوهای آینده سیاسی ایران ادامه خواهد یافت.
درس اصلی این مدرسه روشن است: سیاست دیگر فقط در سطح نهادهای حکومتی یا اپوزیسیونی تعریف نمیشود. سیاست در خیابان و بدن و زبان و شبکههای کوچک زندگی روزمره جریان دارد و این همان «خرد آگاهی» است: خردی که از دل تجربه جمعی برمیخیزد و آینده را شکل میدهد.
امیر بارام، مدیرکل وزارت دفاع اسرائیل هشدار داد که این کشور در آینده دورهای بیشتری از نبرد با جمهوری اسلامی را پیش رو خواهد داشت. او عملیات اسرائیل را در جنگ ۱۲ روزه علیه حکومت ایران، «موفقیتآمیز» ارزیابی کرد.
به گزارش تایمز اسرائیل، این مقام ارشد وزارت دفاع اسرائیل دوشنبه ۲۴ شهریور درباره جنگ اخیر با جمهوری اسلامی گفت: «این جنگ با پیروزی آشکار اسرائیل پایان یافت اما دورهای دیگری علیه جمهوری اسلامی وجود خواهد داشت.»
او تاکید کرد: «مقامات جمهوری اسلامی ناپدید نشدهاند، آنها احساس تحقیر شدن میکنند و بنابراین مبالغ هنگفتی را در حوزه دفاع و فرایندهای شتابزده ساخت قدرت، سرمایهگذاری میکنند.»
از زمان پایان یافتن جنگ جمهوری اسلامی و اسرائیل، اظهارات و ارزیابیهای متعددی درباره احتمال ازسرگیری جنگ مطرح شده است.
یارون بوسکیلا اشاره کرد گرچه اسرائیل در جنگ ۱۲ روزه ضربات قابل توجهی به برنامه هستهای تهران وارد کرده است، تهدید همچنان حلنشده باقی مانده است.
در ایران نیز اواخر مردادماه، علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، اعلام کرد جنگ نظامی میان حکومت ایران و اسرائیل «هنوز تمام نشده» و مقامات جمهوری اسلامی در این زمینه باید همچنان آماده باشند.
لاریجانی در مصاحبه با وبسایت دفتر رهبر جمهوری اسلامی گفت: «من نمیگویم الان جنگ بالفعل وجود دارد ولی بدانیم که جنگی شروع شده و این جنگ الان فقط به قطع آتش بسنده کرده است.»
او تاکید کرد: «پس ما باید آماده باشیم.»
تدارک برای حفظ برتری اسرائیل
مدیرکل وزارت دفاع اسرائیل در جریان سخنرانی در یک کنفرانس که از سوی حسابرس کل وزارت دارایی برگزار شد، همچنین از هزینههای حملات اسرائیل به حوثیها در یمن و رهگیری موشکهای این گروه مورد حمایت تهران گفت.
او گفت: «برای حفظ برتری نظامی، وزارت دفاع بر سه افق زمانی عمل میکند: در کوتاهمدت، تدارکات و خرید؛ در میانمدت، بهبود آمادگی برای دهه آینده؛ و در بلندمدت، توسعه سامانههای تسلیحاتی تغییردهنده بازی برای عرصههای آینده.»
بارام اعلام کرد که این وزارتخانه در میانه روند ایجاد یک «شورای عالی تسلیحات» است؛ نهادی که به گفته او به اسرائیل امکان خواهد داد تا «به طور قابل توجهی سرعت آمادگی خود را برای جنگ با ایران و دیگر دشمنان دوردست افزایش دهد».
مدیرکل وزارت دفاع اسرائیل افزود: «ما باید همین حالا در اندیشه شگفتیهای بعدی و عملیاتهای ویژه بعدی باشیم.»
او ادامه داد: «ما باید تغییر بنیادی در فرآیند تولید و خرید سامانههای حیاتی دفاعی و رزمی ایجاد کنیم.»
بارام در پایان گفت که این وزارتخانه هفته گذشته قراردادهای صادرات تسلیحاتی به ارزش ۲.۵ میلیارد دلار امضا کرده است. این در شرایطی است که تعدادی از کشورها قراردادهای دفاعی خود با اسرائیل را لغو کردهاند.
او گفت: «نمیتوانم نام کشورها را ذکر کنم اما آنها معنای سرمایهگذاری بلندمدت در دفاع در جهانی بیثبات را درک میکنند.»
محمد سراج، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس درباره موتورسواری زنان گفت: «خانمی که پشت موتور مینشیند نمیتواند پوشش مناسب یک خانم را حفظ کند، زیرا دو دست آنها درگیر هدایت وسیله نقلیه است و در معرض باد قرار دارند و از این رو موتورسواری خانمها «تبرج» محسوب میشود.»
او افزود: «خانمهایی هستند که پشت اتوبوس نشسته و در حال مسافرکشی هستند، برخی نیز پشت تریلی نشستهاند و کار میکنند و حتی خانمهایی داریم که پشت بلدوزر نشسته و مشغول به کار هستند. این افراد گواهینامه خود را گرفتهاند و در حال فعالیت هستند و مشکلی هم ندارد. اما در ارتباط با موتورسیکلت، باید گفت که این موضوع تبعات فرهنگی و اجتماعی خاص خود را دارد.» او افزود: «از لحاظ شرعی و عرفی، ممکن است نگرانیهایی در مورد پوشش و رفتار خانمها هنگام سوار شدن بر موتورسیکلت وجود داشته باشد.»
روزنامه شرق در گزارشی درباره برخوردهای نامناسب در مراکز مشاوره روانشناسی دانشگاهها، به نقل از تعدادی از دانشجویان معترض و منتقد دانشگاههای تهران،شیراز و کردستان خبر داد که اطلاعات مشاوره دانشجویان که با مشاوران در میان گذاشتند به مسئولان امنیتی و حراست درز کرده است.
یکی از دانشجویان دانشگاه شیراز در این زمینه گفت که مشاور دانشگاه به سخنانش در جلسات مشاوره بیتوجه بوده و پس از هشدار دوستان مبنی بر اینکه مرکز مشاوره در مسائل سیاسی اطلاعات شخصی را به حراست میدهد، از ادامه مراجعه انصراف داد.
یک دانشجوی دانشگاه کردستان نیز اشاره کرد که پس از احضار شدن به حراست به دلیل اعتراضات و ناآرامیها در سال ۱۴۰۱ مسئول حراست به او گفت که «علت شلوغکاریت نخوردن قرص اعصاب است» و این مسئلهای بوده که با درمانگر مطرح کرده بود.
شرق نوشت: «مراکز مشاوره و بهداشت روان که روی کاغذ قرار است در مواقع بحران روانی و عاطفی، مداخلهگر باشند، حالا با آشکارشدن دسترسی حراست به اطلاعات شخصی دانشجویان، بیکیفیتی درمانگران و ناکارآمدی ساختارهای اجرائی، به بار مضاعفی بر دوش دانشجویانی تبدیل شدهاند که بهدلیل گرانی خدمات رواندرمانی در بازار آزاد، به آنها مراجعه میکنند.»