روزنامه حکومتی فرهیختگان: مردم اعتماد بیشتری به نهادهای دفاعی ایران پیدا کردهاند
روزنامه حکومتی فرهیختگان، وابسته به دانشگاه آزاد اسلامی، در مطلبی با اشاره به جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل نوشت: «مردم با مشاهده توانایی کشور در پاسخ به حملات، اعتماد بیشتری به نهادهای دفاعی پیدا کردهاند.»
این روزنامه اضافه کرد: «تقویت توان دفاعی به عنوان پاسخی به تهدیدات خارجی به یک عامل وحدتبخش تبدیل شده است.»
احمد مطهریاصل، نماینده خامنهای در آذربایجان شرقی گفت: «با نفوذ فرهنگهای خارجی مانند هندو، چینی و غربی که حتی مردم خودشان با برخی از آنها مخالفند، سوءاستفادههای مالی، اخلاقی و سیاسی نیز صورت میگیرد.»
او افزود: «تشکیل گروهها و جریانهایی که فرهنگ غربی را ترویج میکنند با فرهنگ جمهوری اسلامی سازگاری ندارد.»
بیش از ۵۰۰ نفر که عمدتا نوجوان و جوان بودند، در جریان اعتراضهای خیزش «زن، زندگی، آزادی» به دست نیروهای امنیتی در ایران کشته شدند. جوانان ایرانی که زندگیشان در این اعتراضها خاموش شد، به نمادهای ماندگار مقاومت بدل شدند. چهرههای جنبشی که بنیانهای جمهوری اسلامی را به چالش کشید.
در کنار مهسا امینی، شناختهشدهترین چهره جنبش «زن، زندگی، آزادی» در سطح بینالمللی، نامهایی چون نیکا شاکرمی، حدیث نجفی، سارینا اسماعیلزاده، محسن شکاری، محمد حسینی و دیگران، در حافظه جمعی ایرانیان حک شده است. ایرانیانی که آنان را با نام کوچکشان به یاد میآورند.
هر کدام از این جوانان نماینده بُعدی از جامعه بودند: زنانی که خواهان اختیار بر زندگی خود بودهاند، نوجوانانی که آیندهشان را به خطر انداختند، کودکانی چون کیان پیرفلک ۱۰ ساله که با گلوله کشته شد و جوانانی که به جرم همراهی با زنان، پای چوبه دار رفتند.
ژینا تو نمیمیری، نام تو رمز میشود
اعتراضهای گسترده سال ۱۴۰۱ بهدنبال کشته شدن مهسا (ژینا) امینی آغاز شد؛ زن ۲۲ ساله کُرد که گشت ارشاد ۲۳ شهریور ۱۴۰۱ او را بازداشت کرد.
مهسا در بازداشت بهشدت آسیب دید و ۲۵ شهریور در بیمارستان جان باخت.
نام او به شعار اصلی اعتراضها بدل شد و تصویرش در سراسر شبکههای اجتماعی و روی پلاکاردهای اعتراضی در ایران و خارج از کشور پخش شد.
معصومیت و مرگ تراژیک او عمیقا بر مردم ایران تاثیر گذاشت و او را به ماندگارترین نماد جنبشی بدل کرد که نه برای اصلاحات، بلکه برای آیندهای متفاوت به میدان آمد.
نیکا شاکرمی، نوجوان طغیانگر
نیکا شاکرمی ۱۶ ساله، پس از شرکت در اعتراضهای تهران در روزهای نخست خیزش ناپدید شد. ویدیویی از او ثبت شد که روی سطل زباله ایستاده و در حالی که روسریاش را آتش میزند، همراه با دیگران شعار «مرگ بر دیکتاتور» سر میدهد.
۱۰ روز بعد، پیکر او در شرایطی مشکوک به خانوادهاش تحویل داده شد.
مقامهای رسمی اعلام کردند که او از یک ساختمان سقوط کرده است اما بستگانش این روایت را بپذیرفتند و آثار ضرب و جرح بر بدنش خبر دادند.
گزارشی از بیبیسی جهانی در می ۲۰۲۴ نیز خبر داد که او مورد آزار جنسی قرار گرفته و به قتل رسیده است.
نیکا به خلاقیت و علاقه به هنر (شعر، نقاشی و موسیقی) شناخته میشد و رویای خوانندگی حرفهای در سر داشت.
زندگی کوتاه اما پرشور او، از هنر تا جسارتهای نوجوانانه، به نمادی از خطر کردن نسل جوان ایران برای آزادی بدل شد.
نیکا شاکرمی
حدیث نجفی، صدایی که خاموش شد
حدیث نجفی ۲۲ ساله در اعتراضهای کرج با شلیک چندین گلوله به صورت، گردن، سینه، شکم و دست کشته شد.
خانوادهاش تحت فشار قرار گرفتند تا اعلام کنند که او به مرگ طبیعی جان باخته است.
حدیث در تیکتاک و اینستاگرام فعال بود و لحظات زندگی روزمرهاش را به اشتراک میگذاشت.
او در ویدیویی پیش از مرگ گفته بود: «دوست دارم وقتی چند سال بعد به گذشته نگاه میکنم، خوشحال باشم که در اعتراضها شرکت کردم.»
او پیش از خروج از خانه به مادرش گفته بود امیدوار است وقتی تغییر در ایران اتفاق بیفتد، بتواند به گذشته نگاه کند و خوشحال باشد که سهمی داشته است.
حدیث نجفی
سارینا اسماعیلزاده، نوجوان آزادیخواه
سارینا اسماعیلزاده، دختر ۱۶ سالهای از کرج، نوجوانی باهوش و کنجکاو بود که علاقههای متنوعی داشت.
او عاشق آشپزی، موسیقی کیپاپ و ساختن ویدیوهای شاد برای کانال یوتیوب و تیکتاک خود بود.
سارینا به صراحت درباره عدالت و آزادی حرف میزد.
او در یکی از ویدیوهایش میپرسد: «آدمها از کشورشان چه میخواهند؟ رفاه، رفاه، رفاه. نه هیچ چیز دیگر. چرا من مثل آن نوجوان نیویورکی نیستم که نگران حجاب اجباری یا مشکلات اقتصادی نباشد؟»
ترکیب شوخطبعی، موسیقی و آگاهی سیاسی در حضور آنلاین او، از سارینا نمادی قدرتمند از شجاعت و آرزوهای نسل زد ایران ساخت.
سارینا اسماعیلزاده
مهرشاد شهیدی، جوان محبوب اراکیها
مهرشاد شهیدی، سرآشپز ۱۹ ساله، در بازداشتگاه سپاه پاسداران در اراک، یک روز پیش از تولد بیست سالگیاش، بر اثر ضربوجرح با باتوم جان باخت. مقامها خانواده او را مجبور کردند علت مرگ را سکته قلبی اعلام کنند.
هزاران نفر در مراسم خاکسپاری مهرشاد شرکت کردند و شعارهای ضدحکومتی سر دادند.
او در حالی که دانشجوی مهمانداری و سرآشپز یک رستوران محلی بود، در ورزشهای ژیمناستیک، والیبال و شنا هم مدالآور بود.
عاملان مرگ او هیچگاه محاکمه نشدند. در عوض، مقامها خانوادهاش را تهدید کردند که اگر مراسم عمومی برگزار کنند، سنگ مزارش را تخریب خواهند کرد. مزاری که همچنان محل حضور پرتعداد شهروندان است.
مهرشاد شهیدی
شکاری و حسینی، حکم مرگ برای ایستادگی
محسن شکاری ۲۳ ساله و محمد حسینی ۳۹ ساله از نخستین معترضانی بودند که در دادگاههای انقلاب محکوم به اعدام شدند و حکمشان به اجرا گذاشته شد.
مرگ آنها با هدف وحشتآفرینی صورت گرفت اما بهجای بازدارندگی، به فریاد اعتراض بدل شد.
شکاری، کارگر کافه و نوازنده گیتار خودآموخته، در جریان یک اعتراض در تهران بازداشت شد.
محسن شکاری
حسینی، قهرمان هنرهای رزمی که در مرغداری کار میکرد، پس از شرکت در مراسم یادبود حدیث نجفی در کرج بازداشت شد؛ جایی که سه معترض دیگر با شلیک نیروهای امنیتی کشته شدند.
محمد حسینی
مقامها هر دوی این جوانان را به مجروح و مضروب کردن اعضای بسیج متهم کردند. آنان اتهامات را رد کردند و گروههای حقوق بشری اعلام کردند اعترافهای تلویزیونیشان زیر شکنجه گرفته شده بود.
اعدام این دو بار دیگر بهای انسانی این جنبش را نشان داد: مردمان عادی در برابر سرکوبی بیسابقه ایستادند و جانشان را بر سر آن گذاشتند.
لارنس نورمن، خبرنگار والاستریتژورنال، با اشاره به تماس روز چهارشنبه عباس عراقچی با وزرای خارجه سه کشور اروپایی و مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، در شبکه ایکس نوشت جمهوری اسلامی به اروپا پیشنهاد تازهای داده تا از فعال شدن مکانیسم ماشه جلوگیری کند اما به سختی موثق و معتبر است.
او اشاره کرد که این پیشنهاد به سختی موثق و معتبر است. نورمن نوشت به گفته یک منبع مطلع، «سه کشور اروپایی پیشنهاد اخیر ایران را از نظر محتوا ناکافی میدانند، زیرا در آن خواستههایی بسیار گسترده مطرح شده؛ از جمله تمدید یا حتی لغو کامل قطعنامه ۲۲۳۱، در ازای اعلام نیت از سوی ایران، اما بدون هیچ اقدام ملموس در طرف ایرانی.»
این منبع افزود که سه کشور اروپایی «همچنان متعهد به دیپلماسی هستند و آمادهاند در هر زمان با ایران وارد گفتوگو شوند، از جمله در نشست هفته آینده مجموع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک.»
روابط عمومی قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه اعلام کرد رضا آذرکیش، یکی از «بسیجیان بومی طرح امنیت» شامگاه چهارشنبه در حمله مسلحانه افراد ناشناس کشته شده است.
پیشتر کمپین فعالین بلوچ اعلام کرده بود آذرکیش رییس پایگاه بسیج دامن در ایرانشهر است.
او در سال ۱۴۰۱ نیز در ایرانشهر هدف گلوله قرار گرفته و مصدوم شده بود.
محمد نجفی و محمدرضا فقیهی، دو وکیل زندانی در اوین در نامهای خطاب به اعضای کانونهای وکلای دادگستری، مرکز امور وکلا و مشاوران و کارشناسان قوه قضاییه، خواستار پیگیری جدی موضوع درمان طاهر نقوی، همکار زندانیشان و اعزام فوری او به مراکز درمانی شدند.
این دو وکیل دادگستری در این نامه که پنجشنبه ۲۷ شهریور نوشته شده است، با استناد به قانون آیین دادرسی کیفری و قواعد بینالمللی رفتار با زندانیان، از تعللهای مکرر در اعزام درمانی این وکیل زندانی انتقاد کرده و از نهادهای صنفی وکلا خواستهاند تا حصول نتیجه پیگیری موثر کنند.
نویسندگان نامه با یادآوری اینکه نقوی از ۱۷ بهمن ۱۴۰۲ در زندان اوین محبوس است، تاکید کردهاند که با وجود «مکاتبات و مراجعات متعدد» به مراجع قضایی و مسئولان زندان، اقدام موثری برای درمان او انجام نشده و وضعیت بیماریهایش تشدید یافته و غیرقابل تحمل شده است.
آنها با اشاره به قوانین داخلی، اعلامیه جهانی حقوق بشر، میثاق حقوق مدنی و سیاسی و «قواعد حداقل استاندارد برای رفتار با زندانیان» (ماندلا) تاکید کردهاند که صیانت از جان زندانیان، تکلیف مسلم قوه قضاییه و سازمان زندانهاست.
در سالهای گذشته گزارشهای متعددی درباره عدم رسیدگی پزشکی به زندانیان در ایران، بهویژه افرادی با اتهامات سیاسی، و زیر پا گذاشته شدن حق دسترسی آنان به درمان مناسب از سوی مسئولان زندانها منتشر شده است.
در این سالها شماری از زندانیان در ایران جان خود را در زندان از دست دادهاند و جمهوری اسلامی مسئولیتی در قبال مرگ آنها که به دلیل اعمال فشار، شکنجه و ارائه ندادن خدمات پزشکی رخ داده، نپذیرفته است.
نجفی و فقیهی با اشاره به اینکه نقوی به بیماری حاد پروستات مبتلاست، از شکستگی و آسیب در مهرههای هفت، ۹، ۱۰ و ۱۱ ستون فقرات رنج میبرد و پرونده پزشکیاش نشان میدهد نیازمند جراحی و درمان است، نوشتهاند امکانات بیمارستانی، اتاق عمل و کادر پزشکی متخصص در اوین وجود ندارد و استمرار تعلل، جان این وکیل بیمار را در معرض خطر قرار داده است.
دو وکیل زندانی در ادامه با طرح این پرسش که چرا با وجود اطلاع از وخامت حال نقوی، بهداری زندان گزارش لازم را به رییس زندان و قاضی اجرای احکام ارائه نکرده و ارجاع به پزشکی قانونی انجام نشده، نوشتهاند: «چه باید رخ دهد تا مقامات قضایی و مسئولان زندان به این یقین برسند که درمان فوری زندانی مبتلا به بیماریهای جدی، در مراکز درمانی خارج از زندان، ضرورت انکارناپذیر دارد؟»
آنها بیتفاوتی صنفی را «نازیبنده» خوانده و با تاکید بر مسئولیت جمعی برای حفظ جان همکار بیمار خود، از کانونهای وکلا و مرکز امور وکلا خواستهاند از قوه قضاییه و سازمان زندانها توضیح بخواهند و «تا حصول نتیجه مطلوب» مراقبتها را ادامه دهند.
سازمان دیدهبان حقوق بشر فروردینماه در بیانیهای هشدار داد جمهوری اسلامی از دیرباز سیاست محرومسازی زندانیان از درمان، بهویژه در خصوص زندانیان سیاسی را در پیش گرفته تا آنها را «مجازات و مجبور به سکوت» کند.
این بیانیه تاکید کرده بود که طبق حداقل معیارهای سازمان ملل، جلوگیری از ارائه مراقبتهای درمانی به افراد تحت بازداشت میتواند «مصداق شکنجه و دیگر بدرفتاریها» باشد.