حسین علیزاده، دیپلمات پیشین و تحلیلگر مسائل بینالملل، گفت: «عمر دولت پزشکیان به پایان رسیده است.»
او یادآور شد مسعود پزشکیان پیشتر وعده داده بود اگر نتواند به تعهدات خود عمل کند، کنار میرود و افزود: «او اکنون در همان موقعیت قرار گرفته است.»

تفاوت امروز با گذشته در آن است که دیگر تنها آمریکا ایران را تحریم نکرده، بلکه کل نظام بینالملل در ارتباط با جمهوری اسلامی به اجماع رسیده است.
معنای عملی این تصمیم روشن است: بانکها قفل، سرمایهگذاری خارجی متوقف، خرید و فروش سلاح ممنوع میشود و برنامه موشکی زیر فشار شدید قرار میگیرد. این عقبگرد، کشور را به تاریکترین روزهای پیش از برجام و شاید حتی بدتر از آن بازمیگرداند.
پیش از برجام، شورای امنیت سازمان ملل چندین قطعنامه علیه جمهوری اسلامی تصویب کرده بود که شامل تحریم بانک مرکزی و مسدود شدن داراییهای نهادهای مرتبط با سپاه هم میشد.
برجام این تحریمها را تعلیق کرد، اما «مکانیسم ماشه» امکان بازگشت خودکار آنها را در صورت نقض تعهدات پیشبینی کرده بود.
اکنون، با گزارشهای مربوط به افزایش غنیسازی اورانیوم و محدودیت دسترسی آژانس بینالمللی انرژی اتمی، اروپاییها دکمه اسنپبک را زدهاند.
تجربه تاریخی؛ تحریمها بر زندگی مردم آوار میشوند
پیامدهای اقتصادی و اجتماعی بازگشت تحریمها بحثی انتزاعی نیست؛ تجربه سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۵ نشان داد که این فشارها مستقیماً زندگی مردم را نشانه میگیرند. با جهش نرخ دلار و کاهش درآمدهای دولت، تورم افسارگسیخته بهای کالاهای اساسی را افزایش میدهد و اقلامی چون شیر، گوشت و برنج به کالاهای لوکس بدل میشوند.
در حوزه سلامت، اگرچه دارو در ظاهر از تحریمها معاف است، اما با قفل شدن نظام بانکی واردات آن مختل میشود. بیماران سرطانی یا مبتلایان به بیماریهای نادر نخستین قربانیان این وضعیتاند. همزمان، رکود اقتصادی و تعطیلی کارخانهها به دلیل کمبود قطعات و مواد اولیه، موجی از بیکاری را به جامعه تحمیل میکند.
در چنین شرایطی، فساد و رانت شدت میگیرد. مسیرهای قانونی تجارت بسته میشود و تنها حلقههای نزدیک به سپاه و قدرت از قاچاق و رانت سود میبرند، در حالیکه مردم کالاها را گرانتر و بیکیفیتتر دریافت میکنند.
افزون بر همه اینها، جامعه با انزوای روانی و اجتماعی مواجه میشود؛ محدودیت در سفر، همکاریهای علمی و دانشگاهی، و چشمانداز تیره آینده، نا امیدی را در نسلهای مختلف تقویت میکند.
روایت رسمی و تکرار سناریو آشنا
در برابر این تحولات، جمهوری اسلامی همان سناریو آشنا را تکرار کرده است. صداوسیما تحریمها را «کاغذپاره» مینامد، روزنامههای حکومتی از «اقتدار و مقاومت» مینویسند، و اعضای مجلس سخنان خامنه ای را تکرار میکنند و از «قلهنوردی» سخن میگویند.
همزمان، جمهوری اسلامی سه سفیر اروپایی را فراخوانده و بار دیگر تهدید به خروج از انپیتی را مطرح کرده است. اما واقعیت متفاوت است. درست است که شاید تحریمها تیر خلاص نباشند، اما بازگشتشان ضربهای تازه بر پیکر اقتصادی و اجتماعی ایران است.
در سه تا شش ماه آینده باید انتظار سقوط بیشتر ارزش ریال، موج دوم بیکاری و کمبودهای تازه را داشت. خطر بزرگتر، افزایش احتمال درگیری نظامی است؛ هرچه شکاف با آژانس عمیقتر شود، امکان خطای محاسباتی و رویارویی مستقیم بیشتر خواهد شد.
بازندگان و برندگان؛ مردم در مقابل حلقه قدرت
بازندگان اصلی این چرخه مردم هستند. کارمندانی که با حقوق ثابت زیر بار تورم له میشوند، بازنشستگانی که برای خرید نان دچار مشکل می شوند، و خانوادههایی که داروی فرزند بیمارشان را نمییابند.
اما حلقه کوچک نزدیک به سپاه همچنان برنده است. با بسته شدن راههای قانونی، مسیرهای قاچاق و رانت باز میشود و سود آن مستقیم به جیب همان گروه محدود میرود. نتیجه روشن است: مردم کالا را گرانتر و بیکیفیتتر میخرند، در حالیکه «ژنهای خوب» همچنان پورشههای خود را وارد میکنند.
هزینه قلهنوردی خامنهای
خامنهای در تبلیغات حکومتی این وضعیت را «قلهنوردی» مینامد. اما در واقعیت، کوه مشکلات اقتصادی و اجتماعی بر دوش مردم سنگینی میکند. بازگشت تحریمها بار دیگر نشان میدهد که هزینه ماجراجوییهای ایدئولوژیک حاکمیت مستقیماً از جیب مردم پرداخت میشود؛ این بار نه بهعنوان بحرانی مقطعی، بلکه در قالب چرخهای تکرار شونده که هر بار زندگی ایرانیان را فقیرتر، محدودتر و آسیبپذیرتر میسازد.
در «برنامه با کامبیز حسینی» این موضوع را مطرح کردیم و مخاطبان از سراسر جهان روی خط برنامه آمدند و در این باره نظر خود را مطرح کردند.
«برنامه با کامبیز حسینی» دوشنبه تا پنجشنبه، ساعت ۱۱ شب به وقت تهران، بهصورت زنده از شبکه ایراناینترنشنال پخش میشود.

با بازگشت رسمی تحریمهای سازمان ملل علیه جمهوری اسلامی ایران، کشور وارد مرحلهای تازه از بحرانهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی شده است.
در کنار آن، طرح جدید صلح برای پایان جنگ غزه که از سوی دولت ترامپ با همراهی اسرائیل و برخی کشورهای عربی ارائه شده، نشاندهنده آغاز یک تغییر ژئوپلیتیک در منطقه است که میتواند عملاً پایههای نفوذ جمهوری اسلامی در خاورمیانه را در هم بشکند.
۱. طرح صلح غزه؛ ضربه استراتژیک به میراث نیابتی خامنهای
در کنفرانس خبری مشترک ترامپ و نتانیاهو، طرحی برای آتشبس فوری در غزه اعلام شد. این طرح شامل موارد زیر است:
اگر این طرح اجرا شود، عملاً نفوذ جمهوری اسلامی در نوار غزه از بین خواهد رفت. با تضعیف حماس، کاهش نقش حزبالله در لبنان، و سقوط بشار اسد در سوریه، محور موسوم به «مقاومت» که سالها ابزار سیاست خارجی جمهوری اسلامی بوده، به مرحله اضمحلال میرسد.
۲. بازگشت تحریمها؛ طوفانی علیه اقتصاد جمهوری اسلامی
کشورها و نهادهای بینالمللی شامل ایالات متحده، اتحادیه اروپا، بریتانیا و ژاپن اعلام کردهاند که تحریمهای شورای امنیت علیه جمهوری اسلامی را رسماً آغاز کردهاند. این تحریمها برخلاف قبل، از نوع الزامآور بینالمللی است و شامل حوزههای زیر میشود:
در نتیجه، هزینههای حملونقل، بیمه و تجارت خارجی افزایش یافته و دسترسی به ارز و منابع مالی دشوارتر خواهد شد. کاهش درآمدهای نفتی نیز بودجه دولت را بیش از پیش دچار کسری میکند.
۳. پیامدهای اقتصادی فوری بازگشت تحریم ها بر مردم
مقامات جمهوری اسلامی بارها تکرار کردهاند که بازگشت تحریمها «بیاثر» است؛ اما شواهد خلاف آن را نشان میدهد:
کاهش درآمد ارزی نهتنها بر واردات کالاهای اساسی، بلکه بر تامین قطعات هواپیما، تجهیزات پزشکی، فناوریهای نفت و گاز و حتی برقرسانی تاثیر گذاشته و در نهایت مردم باید هزینه ناتوانی ساختاری حکومت را پرداخت کنند.
۴. سکوت جمهوری اسلامی؛ بحران تصمیمگیری
در مقابل این فشارها، جمهوری اسلامی تاکنون واکنشی عملی نشان نداده است. تهدیدهایی مانند:
همگی یا از سوی مسئولان تکذیب شده یا عملاً بیاثر ماندهاند. بهنظر میرسد نظام در یک وضعیت «فلج تصمیمگیری» گرفتار شده و نگران است که هر واکنشی، پیامدهای خطرناکتری مانند جنگ، خیزش داخلی مردم یا فروپاشی کل نظام را بهدنبال داشته باشد.
۵. روایتسازی دروغین برای حفظ قدرت
علیرغم آگاهی کامل از تأثیرات واقعی تحریمها، مقامات جمهوری اسلامی همچنان بهصورت یکپارچه و هماهنگ این دروغ را تکرار میکنند که تحریمها «اثر ندارند». دلایل این رفتار کاملاً مشخص است:
هر مقام حکومتی که بخواهد واقعیتها را بیان کند، یا تریبونش سانسور میشود، یا با رد صلاحیت و پرونده قضایی مواجه میشود.
۶. جمهوری اسلامی؛ تهدیدی برای صلح جهانی
با ثبت پرونده جمهوری اسلامی بهعنوان «تهدید علیه صلح و امنیت بینالمللی» در شورای امنیت، ماهیت بحران از یک چالش دوجانبه با آمریکا یا اسرائیل و حتی اروپا فراتر رفته و ابعاد جهانی یافته است.
جمهوری اسلامی اکنون در سطح بینالمللی، نه فقط بهعنوان «دشمن آمریکا»، بلکه بهعنوان یک عضو متخلف جامعه جهانی تلقی میشود.
بازگشت تحریمهای شورای امنیت، طرح صلح در غزه، بحرانهای اقتصادی داخلی، همراه با خطر حمله مجدد اسرائیل و افزایش احتمال قیام مردم در نهایت میتوانند به پایان دوره «مهار جمهوری اسلامی» و آغاز دوره «فروپاشی سیاسی و اقتصادی» آن منجر شوند.
مردم ایران بیش از همیشه بهای سیاستهای پرهزینه حاکمان را میپردازند؛ اما تاریخ نشان داده که در بزنگاههای تاریخی، تغییر واقعی از دل پایان یافتن صبر مردم شکل میگیرد.
شاهین مدرس، کارشناس روابط بینالملل، گفت: «جمهوری اسلامی یا باید جمع شدن برنامه اتمی و موشکی خود را بپذیرد که باعث تضعیف پایه ایدئولوژیک و نیروی سرکوبش میشود، یا مقاومت کند تا جامعه بینالملل باقیمانده این برنامهها را نابود کند؛ مسیری که به بقای نظام و فروپاشی کشور میانجامد.»
محسن سازگارا، تحلیلگر سیاسی، گفت: «سیاست خارجی جمهوری اسلامی بر دو محور اصلی استوار بوده است: محو اسرائیل و آمریکاستیزی؛ یا اگر بخواهیم گستردهتر بگوییم، غربستیزی و حتی ستیز با تمدن مدرن. این رویکرد ایدئولوژیک سبب شده که منافع ملی ایران بارها قربانی این دو محور شود.»
مسعود پزشکیان گفت ایران هدف تحریم قرار گرفته «چون جمهوری اسلامی حاضر نیست در برابر غرب سر خم کند».
رضا علیجانی، فعال و تحلیلگر سیاسی، به ایراناینترنشنال گفت: «پزشکیان میگوید در برابر غرب سر خم نکرده اما در واقع او در برابر علی خامنهای کاملا سر فرود آورده است.»