وزیر آموزش و پرورش گفت عواملی از جمله تعطیلیهای دولتی اخیر که به دلیل «آلودگی هوا» و بحران انرژی اعمال شد، در عملکرد دانشآموزان تاثیر بسیار زیادی گذاشت.
علیرضا کاظمی اشاره کرد که این مسئله در نمرات امتحانات نهایی پایه دوازدهم تاثیر داشته و موجب افت تحصیلی ۴۳ درصدی شده است.
او اضافه کرد: «افت تحصیلی چالش مزمن نظام تعلیم و تربیت ایران در تمام دورهها بوده است.»
در روزگاری که واژه آزادی در ایران، زخمی بر زبان مردم است، بنایی در قلب تهران هنوز قامت راست کرده تا یادآور رویایی باشد که نیم قرن پیش بر سنگ نوشته شد. برج آزادی، یا همان شهیاد سابق، بنایی است که از خیال جوانی برآمد و به نماد آرزوی نسلی تبدیل شد.
اکنون، در دانشگاه استنفورد در کالیفرنیا، آن جوان دیروز، حسین امانت، معمار این بنا، جایزه فرهنگی «بیتا» را دریافت کرده است؛ جایزهای که با پشتیبانی بیتا دریاباری، کارآفرین و نیکوکار ایرانیآمریکایی، و در چارچوب برنامههای مرکز مطالعات ایرانشناسی دانشگاه استنفورد به مدیریت دکتر عباس میلانی برگزار میشود.
این جایزه هر سال به هنرمند یا اندیشمندی اهدا میشود که سهمی در زنده نگه داشتن فرهنگ ایرانی و گسترش گفتوگوی آن با جهان داشته است. اما امسال، انتخاب حسین امانت معنایی فراتر یافت: تجلیل از معمار آزادی در سرزمینی که آزادی از مردمش دریغ شده است.
خیال معمار جوان
در سال ۱۳۴۵ مسابقهای ملی برای طراحی نماد ایران نوین برگزار شد. از میان دهها طرح، اثر جوانی ۲۴ ساله از دانشکده هنرهای زیبا برگزیده شد. حسین امانت در طرح خود، تاریخ و آینده را در هم آمیخت: قوسهای ساسانی، ظرافت اسیسمی و منطق هندسی مدرن را در قالبی واحد نشاند.
کار ساخت از آبان ۱۳۴۸ آغاز شد و در مهر ۱۳۵۰ پایان یافت. بنایی از سنگ مرمر قروه، با سازهای از بتن مسلح، که در روز افتتاح «شهیاد آریامهر» نام گرفت و نماد شکوه ایران مدرن بود.
اما با انقلاب ،۱۳۵۷ نامش تغییر کرد و «آزادی» شد؛ در سرزمینی که همان روزها آزادی از آن گرفته شد.
از آن پس، برج آزادی به پارادوکسی زنده بدل شد: نماد آزادی در کشوری بی آزادی.
نمادی که به مردم پیوست
در دهههای بعد، این برج نه فقط از حیث معماری، که از حیث معنا، بازتعریف شد. جمهوری اسلامی کوشید آن را در نمادهای رسمی خود بگنجاند، اما برج از چنگ حکومت گریخت و به مردم پیوست.
میدان آزادی در همه خیزشهای بزرگ معاصر، از جنبش دانشجویی دهه هفتاد تا اعتراضات ۱۳۸۸، دی ماه ۱۳۹۸ و انقلاب «زن، زندگی، آزادی» در ۱۴۰۱ به میدان اعتراض بدل شد.
در کنار همان برجی که به نام آزادی نامیده شد، نیروهای امنیتی بارها بر پیکر جوانانی آتش گشودند که فریاد میزدند: «مرگ بر دیکتاتور»
برج آزادی، امروز بیش از هر زمان، نماد مقاومت است؛ نمادی که یادآور رویایی است که هنوز در دل مردم زنده مانده است.
معمار ایمان و دانش
حسین امانت تنها معمار برج آزادی نیست. او در سالهای مهاجرت، طرح شماری از مراکز مذهبی و فرهنگی جامعه بهایی در جهان را طراحی کرده است؛ از جمله ساختمان مرکزی بیتالعدل اعظم در شهر حیفا در اسرائیل، که عالیترین نهاد اداری و معنوی آیین بهایی است و از شاهکارهای معماری قرن بیستم به شمار میآید.
او همچنین طراح آرامگاه عبدالبها در شهر عکا دراسرائیل است ؛ بنایی که ساخت آن از سال ۲۰۱۹ آغاز شد و قرار است در سال میلادی پیش رو به بهرهبرداری برسد. این بنا به لحاظ معماری، پیوندی میان سادگی شرقی و فرمهای مدرن دارد و امانت آن را «خانه آرامش» توصیف کرده است.
در کنار کارهای معماری، او بنیانگذار یک نهاد غیرانتفاعی آموزش عالی برای بهاییان است؛ نهادی که در واکنش به محرومیت سیستماتیک بهاییان از تحصیل در ایران تاسیس شد تا جوانان محروم بتوانند در خارج از نظام رسمی جمهوری اسلامی، تحصیل کنند و دانش بیاموزند.
امانت بارها گفته است: «آموزش، همان آزادی درونی است. وقتی آزادی از انسان گرفته میشود، باید آن را با دانش بازسازی کرد.»
استنفورد؛ جایی برای زنده نگه داشت فرهنگ ایران
در آن سوی جهان، در دانشگاه استنفورد، مراسم اهدای جایزه «بیتا» با حضور هنرمندان، دانشگاهیان و ایرانیان مقیم آمریکا برگزار شد. دکتر عباس میلانی، مدیر مرکز مطالعات ایرانشناسی، در سخنرانی خود گفت: «اگر تهران شهری بیچهره میماند، برج شهیاد به آن چهره بخشید. امانت با سنگ، هویت ساخت و با قوسهایش تاریخ را به آینده رساند.»
بیتا دریاباری، حامی اصلی این جایزه، نیز تاکید کرد که هدف او از حمایت از این رویداد، پاسداری از میراث فرهنگی و معنوی ایران است.
او گفت: «ما در خارج از کشور وظیفه داریم از حافظان فرهنگی خود تقدیرکنیم.»
حسین امانت در میان تشویق حاضران، جایزه را دریافت کرد و با صدایی آرام اما استوار گفت: «برج شهیاد از آرزوی من برای پیوند سنت و مدرنیته زاده شد. میخواستم نشان دهم که ایران میتواند ایرانی بماند و جهانی شود. اما امروز، بیش از همیشه، میدانم که آزادی، تنها با ساخت بنا ممکن نیست؛ باید آن را زندگی کرد.»
میراثی که از وطن جدا نشد
پس از انقلاب، حسین امانت به کانادا مهاجرت کرد. اما هیچ یک از فاصلهها نتوانستند او را از وطن جدا کنند. آثارش در ایران، همچنان برپا هستند؛ از دانشکده مدیریت دانشگاه تهران تا سازمان میراث فرهنگی، همه با همان امضای معمار جوانی که در دهه چهل باور داشت سنگ هم میتواند سخن بگوید.
در غربت، او هرگز از ساخت باز نایستاد. اما برج آزادی برای او همان است که حافظ برای شعر فارسی بود: یک اثر، اما جهانی.
برجی که هنوز نگاه میکند
در پایان مراسم استنفورد، تصویر برج آزادی بر پرده افتاد. نور آن تالار را پر کرد و صدای موسیقی ایرانی در فضا پیچید. در آن لحظه، گویی میان تهران و سانفرانسیسکو پلی نامرئی کشیده شد؛ پلی از سنگ و اندیشه، از خاطره و امید.
برج آزادی هنوز ایستاده است؛ اما نه برای نظامی که کوشید نامش را مصادره کند، بلکه برای مردمی که در پای آن، آزادی را فریاد زدهاند.
این برج، اکنون سندی است بر ایستادگی ایرانیان؛ سندی بر این حقیقت ساده اما پرهزینه: آزادی را نمیتوان مصادره کرد حتی اگر نامش را بر برجی بگذارند و معنایش را از مردم بگیرند.
سازمان عفو بینالملل اعلام کرد دهها نفر در ایران، از جمله محمدجواد وفاییثانی، پس از «محاکمههای بهشدت ناعادلانه» و محکومیتهای سیاسی از سوی دادگاههای انقلاب در معرض خطر اعدام قرار دارند.
این سازمان در رسانه اجتماعی ایکس با هشتگ «نه به اعدام» نوشت مقامهای جمهوری اسلامی «باید اکنون همه اعدامها را متوقف کنند.»
بابک پاکنیا، وکیل محمدجواد وفاییثانی، از معترضان آبان ۹۸، پیشتر خبر داد حکم اعدام او با وجود «ایرادات فراوان» در شعبه نهم دیوان عالی کشور تایید شده است.
کانون حقوق بشر ایران گزارش داد جواد کیانی اشترجانی، زندانی سیاسی حدودا ۴۰ ساله و اهل اصفهان، در زندان اوین مورد ضربوجرح شدید قرار گرفته است.
در این گزارش آمده: «گفته میشود او تنها بهدلیل گذاشتن چند لایک و کامنت در فضای مجازی پس از جنگ ۱۲ روزه بازداشت شده است.»
کانون حقوق بشر ایران به نقل از شاهدان نوشت: «کیانی فردی آرام و بیحامی است. او پس از بازجوییهای سنگین و شکنجههای جسمی، در بند عمومی نگهداری میشد. صبح امروز (دوشنبه ۱۴ مهر) یکی از زندانیان مالی با ضربه آجر به سر او حمله کرده است. با وجود خونریزی شدید، در بهداری زندان تنها پانسمانی سطحی انجام شده و هیچ گزارش رسمی از حادثه ثبت نشده است.»
جعفر جندقی، مدیرکل دفتر مدیریت بیماریهای غیرواگیر وزارت بهداشت گفت: «بروز خام سرطان پستان در ایران ۴۷.۷ در هر ۱۰۰ هزار نفر زن است و سالانه بیش از ۱۹ هزار مورد جدید سرطان پستان ثبت میشود، یعنی به طور میانگین بیش از ۵۰ مورد در روز یا حدود ۲ مورد در ساعت.»
او افزود: «بروز سرطانها افزایش حدود ۱.۹ برابر و مرگ ناشی از سرطانها نیز افزایش حدود ۲.۱ برابر داشته است.»
منادی در نامهای به علیرضا کاظمی، وزیر آموزش و پرورش، نوشت: «مطلع شدیم این دانشآموز مقطع متوسطه اول در تاریخ ۹ مهر بهدلیل ایست قلبی ناشی از تنبیه بدنی و فشار جسمانی از سوی مسئولان مدرسه فوت کرده است.»
او با «بسیار غمانگیز» خواندن این اتفاق، خواهان صدور دستور بررسی دقیق موضوع از سوی وزیر آموزش و پرورش و گزارش نتیجه آن به کمیسیون آموزش، تحقیقات و فناوری مجلس شد.
منادی تاکید کرد: «دستورات لازم داده شود تا دیگر شاهد چنین حوادث تلخ و غمانگیزی نباشیم.»
دهم مهر، سایت دیدهبان ایران به نقل از عموی این دانشآموز و با استناد به فیلم دوربینهای مدرسه گزارش داد که این دانشآموز به خاطر تنبیه، مجبور شده بوده دو بار دور حیاط مدرسه بدود و هنگامی که قصد داشته در صف بایستد، حالش بد شده و روی زمین افتاده است.
او اضافه کرد نیما نسبت به همسن و سالهای خود اضافهوزن داشت و همین موضوع منجر به ایست قلبی شده است.
نیروهای اورژانس پس از اعزام به مدرسه متوجه شده بودند این نوجوان ۱۴ ساله دچار کاهش سطح هوشیاری شده و قلب و ریهاش کار نمیکند.
تنبیه بدنی دانشآموزان در مدارس ایران موضوعی با سابقه طولانی است و در سالهای گذشته گزارشهای بسیاری در این باره منتشر شده است. موضوعی که نشان میدهد تنبیه بدنی در مدارس مختص به دهههای قبل نیست و همچنان مواردی از این دست در مدارس سراسر کشور گزارش میشود.
آذرماه ۱۴۰۳، روزنامه هممیهن در گزارشی با عنوان «آموزش به ضرب شیلنگ» از ادامهدار بودن تنبیه بدنی دانشآموزان در مدارس ایران خبر داد.
اردیبهشت ۱۴۰۳ نیز ایراناینترنشنال از مخاطبان خود پرسید که «تجربه و روایتشان از بازرسی وسایل دانشآموزان و برخوردهای خشن مسوولان مدرسه با نوجوانان چیست؟»
مخاطبان ایراناینترنشنال در پاسخهای خود از «رفتارهای غیرقانونی و خشن» مسوولان مدرسه با کودکان و نوجوانان خبر دادند.