محبوبه رضایی در روز کوروش کبیر: سوگند یاد میکنیم پرچم ایران برافراشته بماند
محبوبه رضایی، زندانی سیاسی محبوس در زندان قرچک ورامین، همزمان با هفتم آبان، روز کوروش کبیر، با انتشار بیانیهای از جایگاه تاریخی کوروش و ارزشهای ملی ایران یاد کرد و بر پایبندی خود به سربلندی کشور تاکید داشت.
رضایی در بخشی از بیانیه خود نوشت که ملت ایران در طول تاریخ قهرمانان بیشماری پرورده که یاد و نامشان مایه سرافرازی است. او تاکید کرد که «تاراجها و تاختوتازهای نامردمانی که هرگز خواستار سربلندی ایران نبودند، نتوانست نام این بزرگمردان را به اعماق فراموشی بسپارد و موجب از یاد رفتنشان شود».
این زندانی سیاسی در ادامه گفته است که دست روزگار نیز از گمنام کردن چنین شخصیتهایی ناتوان است و ملت ایران همواره خاطره آنان را در دل خود زنده نگه خواهد داشت. رضایی کوروش کبیر را «بزرگمردی بیهمتا و یکی از برجستهترین مردان تاریخ» توصیف کرد و نوشت: «سرزمین زادگاهش، تا زمانی که در جهان نامی دارد، به وجود او میبالد و فراموشش نخواهد کرد».
او در پایان بیانیهاش با اشاره به نمادین بودن پرچم برافراشته از سوی کوروش گفته است: «سوگند یاد میکنیم آن پرچمی را که ۲۵۰۰ سال پیش برافراشتی، همچنان برافراشته و در اهتزاز نگه داریم». رضایی همچنین بر اراده «پولادین ملت ایران» برای حفظ بزرگی و سربلندی کشور تاکید کرده و بیانیه خود را با جمله «پاینده ایران» به پایان رساند.
دادگاهی در نیویورک چهارشنبه هفت آبان رفعت امیروف و پولاد عمروف، دو عضو مافیای روس را، که به اتهام طراحی سوءقصد علیه مسیح علینژاد، مجرم شناخته شده بودند، به ۵۰ سال حبس محکوم کرد. هر یک از دو مجرم به ۳۰۰ ماه برابر با ۲۵ سال زندان محکوم شدهاند.
این دو پیشتر در دادگاه فدرال منهتن به اتهامهایی از جمله «قتل سفارشی» و «اقدام به قتل در چارچوب فعالیت بزهکارانه سازمانیافته» گناهکار شناخته شده بودند.
بر اساس گزارشها، چهار تبعه ایرانی از جمله یک سرتیپ سپاه پاسداران نیز در ارتباط با این پرونده تحت تعقیب قرار گرفتهاند.
به گفته مقامهای قضایی آمریکا، این افراد در ایران اقامت دارند و احتمال استرداد آنها وجود ندارد.
آسوشیتدپرس ساعاتی پیش گزارش داد دادستانهای آمریکا معتقدند طرح ترور علینژاد «به شکل هولناکی تا مرز موفقیت پیش رفته بود» و خواستار صدور حکم ۵۵ سال زندان برای امیروف و عمروف شدند.
به گفته دادستانها، امیروف ۴۶ ساله و اهل ایران و عمروف ۴۱ ساله و اهل گرجستان، از سردستههای گروهی در «مافیای روسیه» بودهاند.
وکلای امیروف از دادگاه خواستند موکلشان بیش از ۱۳ سال زندان نگیرد و وکلای عمروف نیز برای او حکم ۱۰ سال زندان را پیشنهاد کردهاند.
هر دو متهم در ماه مارس و پس از دو هفته محاکمه، به جرم طراحی این عملیات محکوم شدند.
در جریان دادگاه، ضارب اجیرشده و نیز مسیح علینژاد شهادت دادند.
علینژاد در پیامی اعلام کرده بود قصد دارد در جلسه دادگاه حضور یابد تا روبهروی کسانی بایستد که دادستانها آنان را از اعضای بلندپایه گروه تبهکار گولیچی میدانند؛ شاخهای از مافیای روسیه که در آمریکا و خارج از آن مرتکب قتل، آدمربایی، اخاذی و آتشسوزیهای عمدی شده است.
او نوشته بود: «آنها حکمشان را میگیرند و من حقیقت خود را در بیانیه تاثیرم خواهم گفت.»
بر اساس اسناد دادگاه، نهادهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی در سالهای ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱ نخست تلاش کرده بودند او را در خاک آمریکا بربایند و به ایران منتقل کنند.
پس از ناکامی در ربایش و نیز در کارزارهای تهدید و تخریب چهرهاش، جمهوری اسلامی در ژوئیه ۲۰۲۲ برای ترور او ۵۰۰ هزار دلار جایزه تعیین کرد و از این مبلغ، ۳۰ هزار دلار را بهعنوان پیشپرداخت به امیروف و عمروف داد.
بر اساس اسناد دادگاه، پس از ناکامی در قتل علینژاد، مقامات جمهوری اسلامی با تهدید خواستار پس گرفتن پیشپرداخت شده بودند.
دادستانها گفتهاند علینژاد بهدلیل «تخصیص زندگی خود به افشای بیرحمی، فساد و استبداد جمهوری اسلامی» هدف قرار گرفته بود.
به نوشته آنها، امیروف و عمروف بدون پرسش از اینکه چه کسی و به چه دلیل هدف ترور است، «تنها به دنبال قدرت و ثروت خود بودند».
در اسناد دادگاه آمده است که این توطئه تنها به لطف «شانسِ خارج بودن علینژاد از شهر» در زمانی که فرد اجیرشده بارها در جستوجوی او بود، و نیز بهدلیل «دقت و پشتکار ماموران آمریکایی که نقشه را بهموقع شناسایی و خنثی کردند»، ناکام ماند.
وکلای امیروف گفتهاند که «هیچکس آسیب ندیده و نقش موکلشان در این ماجرا حداقلی بوده است». وکلای عمروف نیز خواستار رافت شده و گفتهاند او پس از کشته شدن یکی از بستگانش در سال ۲۰۲۰ که رهبر یکی از باندهای تبهکار روسی و آذربایجانی بوده، تهدید به مرگ شده است.
عمروف پس از بازداشت در جمهوری چک در سال ۲۰۲۳، در فوریه ۲۰۲۴ به آمریکا مسترد شد.
دادستانها گفتهاند تحقیقات در این پرونده همچنان ادامه دارد و در اکتبر ۲۰۲۴ علیه یک مقام ارشد نظامی ایران و سه فرد دیگر که هیچیک در بازداشت نیستند، اعلام جرم شده است.
علینژاد گفته است از زمان افشای این طرح ترور، تاکنون نزدیک به ۲۰ بار محل اقامتش را تغییر داده است.
سناتور جیم ریش، رییس کمیته روابط خارجی سنای آمریکا در واکنش به این حکم در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «محکومیت امروز دو عامل روس که به دستور رژیم ایران در تلاش برای ترور مسیح علینژاد بودند، پیامی قوی و غیرقابل انکار ارسال میکند: ایالات متحده هرگز سرکوب فرامرزی از سوی هیچ رژیمی را در خاک خود تحمل نخواهد کرد و در برابر آن منفعل نخواهد ماند.»
رسانهها و مقامهای شماری از کشورهای غربی اعلام کردهاند جمهوری اسلامی از گروههای جنایتکار سازمانیافته برای هدف قرار دادن مخالفان خود در خارج از ایران استفاده میکند.
علینژاد: نیویورک باید از تروریستها و حامیان آنها، از جمله جمهوری اسلامی، محافظت شود
مسیح علینژاد با انتقاد از زهران ممدانی، نامزد شهرداری نیویورک، بهدلیل خودداری از محکوم کردن حماس، گفت هر کسی که قصد دارد شهردار این شهر شود، باید در برابر گروههای تروریستی و حامیان آنها، از جمله جمهوری اسلامی ایران، موضعی قاطع اتخاذ کند.
او چهارشنبه، در برابر دادگاه محل صدور حکم دو متهم مرتبط با طرح ترورش در منهتن گفت: «زهران ممدانی گفته که نمیخواهد درباره حماس اظهار نظر کند. پس من نظر دارم. از او دعوت میکنم با من، زنان خاورمیانه و مردم فلسطین که هدف حماس قرار گرفتهاند، دیدار کند. ما همه نیویورک را دوست داریم و اگر میخواهیم از نیویورکیها محافظت کنیم، باید در برابر حماس و حامیانش — یعنی جمهوری اسلامی — قاطع باشیم.»
ممدانی که نامزد حزب دموکرات و یک سوسیالیست است، پس از آنکه در مصاحبهای با شبکه فاکس نیوز از اظهار نظر درباره لزوم خلع سلاح حماس خودداری کرد، با موجی از انتقادها روبهرو شد.
او در آن مصاحبه گفته بود: «واقعاً نظری درباره آینده حماس و اسرائیل ندارم، جز اینکه هر چیزی باید تابع عدالت، امنیت و قوانین بینالمللی باشد» — موضعی که در تناقض با مواضع پیشین او درباره جنگ غزه تلقی شد.
پیشتر نیز علینژاد در پیامی توییتری از ممدانی بهدلیل این موضعگیری انتقاد کرده بود.
در حالی که ممدانی در هفتههای اخیر از اظهار نظر درباره آینده سیاسی حماس خودداری کرده، او پیشتر در واکنش به حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳ حماس به اسرائیل، این اقدام را «جنایت جنگی» توصیف کرده بود.
کارزار انتخاباتی زوهران ممدانی تاکنون به درخواست رسانهها برای پاسخ به این انتقادات واکنشی نشان نداده است.
بانک آینده منحل شد و بدهی ۵۴۰ هزار میلیاردی علی انصاری و تعهدات آینده منحل شده، به دوش بانک ملی افتاده که خود نسبت کفایت سرمایه منفی دارد. بررسی اطلاعات رسمی نشان میدهد تنها ۹ بانک کشور ورشکسته نیستند. بانک آینده چرا به این روز افتاد و کدام بانکها در صف انحلال هستند؟
بانک آینده از ادغام سه بانک و موسسه تات، آتی و صالحین در سال ۱۳۹۱ تاسیس شد. با این حال ستون اصلی ایجاد آن بانک تات، متعلق به علی انصاری بود. بانکی که در دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد با حمایت دولت او در آبان ۱۳۸۸ تاسیس شد و بعد بهدلیل نداشتن سرمایه کافی، روند ادغام آن آغاز شد.
موسسه آتی، در واقع تغییر نام یافته تعاونی کارگران زرین دشت بود که سال ۱۳۸۲، کار خود را آغاز کرده بود و از همان ابتدا نیز صلاحیت فعالیت در حوزه مالی و اعتباری، طبق قوانین بانک مرکزی نداشت، اما فعال بود. این موسسه با عبدالله عبدی مرتبط بود، شخصی که نامش با پروژه پتروشیمی میانکاله سر زبانها افتاد.
حضور بابک زنجانی در مراسم ختم پدر علی انصاری. / خرداد ۱۴۰۴
ابعاد بانک آینده
بر پایه آخرین گزارش مالی حسابرسی شده بانک آینده، این بانک ۲۷۵ شعبه دارد که بهدست ۴۲۷۴ نفر کارمند این بانک اداره میشوند. ۳۴۷۴ نفر نیز در شرکتهای اقماری بانک آینده مشغول به کار هستند. بانک آینده ۴۰ شرکت فرعی از جمله توسعه بینالملل ایرانمال (مالک پروژه ایرانمال) و ۱۳ شرکت وابسته از جمله بیمه رازی دارد.
۷ میلیون مشتری این بانک، ۲۵۵ هزار میلیارد تومان در آن سپرده دارند.
در آینده چه اتفاقی افتاد؟
جذب سپردهها- اگرچه انصاری نتوانست بانک تات را حفظ کند، اما با ادغام و تغییر نام آن، عملا بانک آینده، باز هم در اختیار انصاری قرار داشت. این بانک از ابتدا، با تبلیغات گسترده درباره سود سپردهها، توانست حجم بالایی از سپردههای مردم را جذب کند.
روند این جذب سپردهها به شکلی بود سهم این بانک از مجموع سپردههای مردم در شبکه بانکی کشور از ۳.۲ درصد در اولین سال فعالیتش، طی حدود ۶ سال به ۸ درصد رسید، اگرچه این روند صعودی از سال ۱۳۹۸ به بعد متوقف و معکوس شد.
خلق پول- به اعتبار سپردههایی که مردم به این بانک سپرده بودند، انصاری تسهیلات کلانی را به شرکتهای زیرمجموعه خود پرداخت کرد.
برای مثال، در ازای ۱۰۰ میلیون تومان سپرده یک مشتری، انصاری ۹۰ میلیون تومان وام به شرکت دیگری پرداخت کرد. در این مورد، اکنون حجم پول، به ۱۹۰ میلیون افزایش یافته است. این رویه، میتواند به شکلی تصاعدی ادامه پیدا کند و امری رایج در بانکداری دنیا و ایران بهشمار میرود به این شرط که تسهیلات و همان وام، به بنگاه اقتصادی سلامت و سودآوری اختصاص یابد. اما انصاری در بانک آینده عمده تسهیلات را به زیر مجموعههای خود اختصاص داده بود.
علاوه بر این، طبق قوانین جاری بانکی کشور، بانکها باید حدود ۱۰ درصد سپردهها را به عنوان سپرده قانونی حفظ کنند، انصاری در این بخش نیز، اضافه برداشت داشته است. در نهایت پول تولید شده در این روند، وارد چرخه اقتصادی شد و با افزایش نقدینگی، به تورم کشور دامن زد.
ورشکستگی- گیرندگان تسهیلات که زیرمجموعههای بانک آینده و شرکتهای انصاری بودند، مجموعههای سودآوری نیستند و در بازپرداخت تسهیلات مشکل داشتند.
از سوی دیگر، انصاری باید سود سپردهها را پرداخت میکرد، بنابراین با جذب سپردههای جدید، سود سپردههای قبلی را پرداخت و از سویی، بازهم تسهیلات را افزایش داد.
آخرین ارزیابیها نشان داده است بانک آینده سالانه در مقابل ۶ هزار میلیارد تومان درآمد، هزینه ۷۶ هزار میلیارد تومانی دارد. به بیانی خرج این مجموعه ۷۰ هزار میلیارد تومان بیش از خرجش است. در نتیجه سالها تداوم این وضعیت، بانک آینده اکنون با اعلام انحلال، ۵۴۰ هزار میلیارد تومان زیان انباشته دارد.
وعده سرخرمن و تکرار ماجرای دست در جیب مردم!
اکنون ۷ میلیون شخص حقیقی و حقوقی که ۲۵۵ هزار میلیارد تومان در بانک آینده سپرده داشتند، با تصمیم بانک مرکزی به بانک ملی منتقل شدند.
سود سپردهها از جیب مردم- اگرچه بانک مرکزی از ابتدای اعلام انحلال و انتقال بانک آینده به بانک ملی، تاکید کرد «ناترازی» این بانک به بانک ملی منتقل نخواهد شد، اما دستکم، سود سپردههایی که به بانک ملی منتقل میشود، قاعدتا به عهده بانک ملی خواهد بود.
آخرین صورتمالی بانک ملی، مربوط به پایان سال ۱۴۰۲ نشان میدهد این بانک با زیان انباشه ۷۶ هزار میلیاردی روبهرو است که احتمالا تاکنون افزایش یافته است. اگر بانک ملی برای پرداخت سود سپردهها با چالش روبهرو شود، در چنین شرایطی، بانک مرکزی با خطر اعتبار به داد آن خواهد رسید و این یعنی تعهدات انصاری در نهایت از محل منابع عمومی کشور در اختیار بانک مرکزی پرداخت خواهد شد.
بدهی انصاری، باز هم از جیب مردم
از سوی دیگر، بدهیها و زیانی که انصاری به بار آورده ( و مسئولان بانک مرکزی، نظیر کسری انرژی، از اصطلاح «ناترازی» برای آن استفاده میکنند) طبق وعدهای که بانک مرکزی داده است، در فرایند «گزیر» از سوی «صندوق ضمانت سپرده ها» رفع خواهد شد. طبق اعلانی که روی وبسایت این نهاد قرار گرفته است، کمیته مربوط به این موضوع نیز در این نهاد تشکیل شده است.
وحشت از پدیده هجوم بانکی- این نهاد، در سال ۱۳۹۲، زمانی که در پی تاسیس بیحساب موسسات مالی و اعتباری و بانکهای خصوصی در دوره ریاست جمهوری احمدینژاد، تاسیس شد. از نظر ساختار، هیات امنا و تصمیمگیران آن، به جز یک مورد نماینده بانکهای غیر دولتی، همگی دولتی هستند.
صندوق ضمانت سپردهها کمیته مسئول اجرای فرایند گزیر بانک آینده را منصوب کرده، اما روشن نیست با توجه به تجربه شکست خورده فروش ایرانمال، منابع این نهاد برای پرداخت بدهی های انصاری و زیان انباشته آن چیست.
صندوق برای مقابله با احتمال پدیده هجوم بانکی (به انگلیسی Bank Run) تاسیس شد. این پدیده به صورت بالقوه بهویژه در سیستم بانکی فعلی ایران، میتواند به فروپاشی اقتصادی منجر شود.
از آنجا که شبکه بانکی ایران به طور گسترده در فرآیند خلق پول، بسیار بیشتر از میزان سپردهها تسهیلات ارایه داده و با چالشهای اقتصادی سالهای اخیر، گیرندگان تسهیلات از بازپرداخت آن ناتوان هستند، در صورتی که مردم برای دریافت سپردههای خود به بانکها هجوم ببرند، عملا اقتصاد کشور از هم میپاشد. این خطر به خصوص در نیمه اول دهه ۹۰، بیشتر احساس میشد.
طبق اساسنامه، این نهاد ۳ منبع برای تامین مالی در اختیار دارد:
حق عضویتهای بانکها و موسسات اعتباری.
سود سرمایهگذاریها.
اخذ تسهیلات از بانک مرکزی در صورت موافقت هیات عامل بانک و تصویب هیات وزیران.
علی انصاری از سال ۱۳۹۹ در تلاش است ایرانمال را به فروش برساند. اما مشتری برای آن وجود ندارد./ آگهی مزایده مربوط به سال ۱۳۹۹
ایرانمال، بیخ ریش صاحبش- اکنون آنچه در مصاحبهها و اظهار نظرها پیداست، وعده نقد کردن و فروش داراییهای انصاری برای جبران «ناترازی» های بانک آینده است. اصلیترین دارایی انصاری که بحران حال حاضر بانک آینده تا حد زیادی ناشی از آرزوی بلند پروازانه ساختن آن است، «ایرانمال» بهشمار میرود. پروژههای دیگر نظیر «فرمانیهمال»، «هتل روتانا» و «مشهدمال» نیز در بین پروژههای او وجود دارد، اما دارایی اصلی ایران مال است.
از سال ۱۳۹۹، بحث فروش «ایرانمال» مطرح است. آذر ۱۳۹۹، این مجموعه به قیمت ۸۵ هزار میلیارد تومان به مزایده گذاشته شد، در نهایت هم دیماه همان سال، با وجود برگزاری مزایده، هیچکس اساسا برای خرید آن پیشنهادی ارائه نداد.
هنوز معلوم نیست بانک مرکزی، چطور و به چه قیمتی قصد دارد این مجموعه را بهفروش برساند. تنها اعلام شده است احتمالا ایرانمال به صورت خرد شده بهفروش خواهد رسید. اصلیترین چالش این است که اگر ایرانمال قابل فروش بود، خود انصاری آن را میفروخت و کار به اینجا نمیکشید.
در شرایط اقتصادی و کسبوکار امروز، به نظر نمیرسد بانک مرکزی بتواند آن را به قیمتی مناسب بهفروش برساند. از طرفی، با فرض به فروش رفتن ایرانمال به همان قیمت افسانهای که انصاری در سال ۱۳۹۹ آن را آگهی کرده بود، بازهم صحبت از زیان انباشه ۵۴۰ هزار میلیارد تومانی است.
در نهایت، آخرین راه تامین این کسری، منابع دیگر صندوق خواهد بود و بازهم بانک مرکزی. که یعنی، بدهی انصاری، از محل منابع عمومی کشور پرداخت خواهد شد. انحلال بانک آینده، برای انصاری و نزدیکان او، در چنین شرایطی به معنی صفر شدن بدهیها، از محل منابع عمومی کشور و از جیب مردم است.
از طرفی، مقرر شده است صندوق سهام سرمایهگذاران خرد بانک آینده در بورس اوراق بهادار را به بالاترین قیمت پیش از توقف معاملات آن خریداری کند. منابع این خرید هم روشن نشده است.
دومینویی که آغاز شده است
موضوع ورشکستگی بانک آینده، رازی مگو در جمهوری اسلامی نبود. دستکم از سال ۱۳۹۸، رسانههای رسمی بر پایه اسناد مالی این مجموعه، ورشکستگی آن را یادآوری کردند. با این حال مجموعه جمهوری اسلامی، سالها با آن مدارا کرد، تا آبان ۱۴۰۴، که زیان انباشته این بانک به ۵۴۰ هزار میلیارد تومان برسد.
اما بانک آینده تنها بانک ورشکسته ایران نیست. طبق آخرین فهرست بانک مرکزی، هم اکنون ۱۲۳۰۷ مورد تسهیلات کلان توسط شبکه بانکی ارائه شده است و مبلغ بدهی غیر جاری (که در زمان مقرر پرداخت نشدند) به ۷۵۴۴۰۸ هزار میلیارد تومان رسیده است.
اتفاقا بانک ملی که بانک آینده به آن منتقل شده است، وضعیت چندان مناسبی در این بین ندارد و جمع بدهیهای غیر جاری به این بانک که به دلیل پرداخت نشدن به موقع اقساط ۲۱۶۳ مورد تسهیلات کلان ایجاد شده است، به ۳۶۵۴۹ میلیارد تومان رسیده است.
بدهیهای در فرمول محاسبه نسبت کفایت سرمایه بانکها موثرند. طبق استاندارد بازل، که بانک مرکزی جمهوری اسلامی نیز از آن تحت عنوان «کمیته بال» پیروی میکند، حداقل نسبت کفایت سرمایه یک بانک باید بیش از ۸ درصد باشد.
از مجموع شبکه بانکی کشور، تنها ۹ بانک، نسبت کفایت سرمایه بالای ۸ درصد دارند ( و ورشکسته محسوب نمیشوند). باقی بانکها که ۷ مورد هستند، نسبت کفایت سرمایهشان به زیر صفر سقوط کرده است.
میانگین نسبت کفایت سرمایه در شبکه بانکی کشور حدودا منفی ۱۸ است؛ این اعداد بر اساس صورتهای مالی بانکها درج شده است، بسیاری از بانکها صورتهای مالی بهروز خود را منتشر نمیکنند، اما به نظر میرسد شرایط وخیمتر شده باشد.
برای نمونه، طبق آخرین صورت مالی بانک آیند، نسبت کفایت سرمایه این بانک حدودا منفی ۲۹۵ درصد بود، اما در زمان اعلام انحلال، بانک مرکزی اعلام کرد نسبت کفایت سرمایه این بانک منفی ۶۰۰ درصد بوده است. پیداست که میانگین نسبت کفایت سرمایه شبکه بانکی اکنون اوضاع بدتری از منفی ۱۸ درصد پیدا کرده است.
بانک ملی که اکنون ناجی بانک آینده شده است، طبق آخرین اعلان، خود نسبت کفایت سرمایه منفی ۵ درصدی دارد. پس از بانک آینده، بانک سرمایه نیز اوضاع بهشدت وخیمی دارد. این موضوع درباره بانکهایی چون سپه، که پرداخت حقوق نظامیان را بر عهده دارد و شهر و پارسیان که در بین بانکهای غیر دولتی طیف گستردهای از مشتریان دارند، قابل توجه است.
شماری از شهروندان با ارسال پیامهایی به ایراناینترنشنال از تلاش جمهوری اسلامی برای از بین بردن هویت و فرهنگ ایرانی و دشمنی دیرینهاش با نمادهای ملی و میهنی گفتند و تاکید کردند همین مساله، دلیل اصلی جلوگیری از ثبت روز کوروش کبیر در تقویم رسمی کشور است.
همزمان با انتشار گزارشهایی مبنی بر اینکه نیروهای انتظامی، بسیج و سپاه پاسداران هفتم آبان و همزمان با سالروز بزرگداشت کوروش، مسیرهای منتهی به پاسارگاد را مسدود کردهاند، ایراناینترنشنال از مخاطبان خود پرسید که چرا روز بزرگداشت بنیانگذار سلسله هخامنشی هنوز به تقویم رسمی کشور افزوده نشده است.
بسیاری از مردم در پیامهای خود گفتند این برخورد نشانهای از دشمنی حاکمیت با هویت تاریخی ایران است.
یک شهروند نوشت: «این شیوه حکومت آدمکش است؛ کسانی که راه و رسمشان آزادگی و میهنپرستی بوده را اصلا به حساب نمیآورند... وقتی از ورود مردم به مقبره کوروش بزرگ جلوگیری میکنند، چه انتظاری باید داشت؟»
شهروند دیگری تاکید کرد: «فراموش نکنید جمهوری اسلامی با ایدئولوژی کثیفش کوشیده ایران را از بین ببرد و هر موضوعی را که با پادشاهی مرتبط باشد سانسور و نابود میکند.»
در چند دهه گذشته، جمهوری اسلامی بارها در روزهای منتهی به هفتم آبان تختجمشید و پاسارگاد را تعطیل و تلاش کرده است مانع تجمعات مردمی در این اماکن شود.
کاربران شبکههای اجتماعی هفتم آبان با انتشار تصاویر مسیرهای بستهشده در استان فارس، رفتار حکومت را نشانهای از ترس از نمادهای ملی و میهنی دانستند.
شهروندان: این حکومت غیر ایرانی است
یکی از مخاطبان ایراناینترنشنال در پیام خود، درباره دلیل نیامدن نام کوروش در تقویم نوشت: «چون سران مملکت ایرانی نیستند، همه با این آب و خاک غریبهاند... برای همین بیشتر از ایران و ایرانی نگران لبنان و غزه و سوریه و عراق هستند.»
کاربر دیگری گفت کشور به دست «بیگانگان» اشغال شده و این «اشغالگران» سعی در نابودی آیین ایران کهن دارند.
در میان دهها پیام ارسالی، مضامین پر تکراری چون نفی هویت ایرانی، مقابله با میراث باستانی و انکار تاریخ ملی به چشم میخورد.
یکی از کاربران نوشت: «چون مخالف حقوق بشر و پایهگذار آن، کوروش بزرگ هستند و تقویمشان هم پر از وقایع دروغین است.»
هفتم آبان که بهعنوان «روز بزرگداشت کوروش کبیر» شناخته میشود، در تقویم رسمی جمهوری اسلامی به ثبت نرسیده است.
قادر آشنا، دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور، هفتم آبان درباره ثبت نشدن روز کوروش در تقویم رسمی گفت در یک سال گذشته درخواستی در این زمینه به شورا نرسیده است.
او افزود: «به محض طرح درخواست این موضوع را بررسی میکنیم.»
حمله مستقیم به بنیانهای فرهنگی و هویتی ایران
برخی شهروندان در پیامهای خود، تلاش حکومت برای حذف روز کوروش را حملهای مستقیم به بنیانهای فرهنگی کشور خواندند.
شهروندی در همین زمینه نوشت: «چون دکانشان تخته میشود. نظام اشغالگر آخوندی نمیخواهد ایرانیان به هویتشان برگردند.»
با وجود محدودیتها، هر سال در چنین روزی تصاویر مردمی از اطراف پاسارگاد منتشر میشود که نشان میدهد برای بسیاری از ایرانیان، نام کوروش همچنان نشانهای از آزادگی، میهندوستی و پیوند با تاریخ کهن است.
به گفته شهروندان، جمهوری اسلامی حتی با انسداد مسیرها و حذف از تقویم رسمی، نتوانسته این پیوند را از میان ببرد.
یکی از مخاطبان ایراناینترنشنال تاکید کرد هویت ایرانی باید اساس مملکتداری باشد تا واژه دولت ملت به مفهوم واقعی کاربردی نهادینه داشته باشد: «دلیل گرایش مردم به دوره هخامنشیان و ساسانیان همین است.»
به گفته او، تمدن بزرگ هیچگاه با تمدن اسلامی قابل تجمیع نیست چون «منشا هویت ایرانی سرزمینی، اما منشا هویت دینی در آسمانها و فراسرزمینی است».
با توجه به ادامه موج گسترده اعدامها در ایران، سازمان حقوق بشر ایران هشدار داد آخرین تحولات پرونده زهرا شهباز طبری، حامد ولیدی، نیما شاهی، پژمان توبرهریزی، محمدجواد وفایی ثانی، احسان فریدی، منوچهر فلاح و حسین شاهوزهی، هشت زندانی سیاسی، نشان میدهد آنان در خطر اعدام قرار دارند.
بر اساس این گزارش، احکام اعدام وفایی ثانی، فریدی، فلاح و شاهوزهی در دیوان عالی کشور تایید شده و شهباز طبری، ولیدی، شاهی و توبرهریزی نیز بهتازگی به اعدام محکوم شدهاند.
سازمان حقوق بشر ایران با محکومیت شدید احکام اعدام برای این زندانیان سیاسی، توجه ایرانیان و جامعه جهانی را به افزایش سرکوب از راه صدور یا اجرای احکام اعدام جلب کرد و خواستار واکنش مناسب جامعه جهانی شد.
محمود امیری مقدم، مدیر این سازمان، گفت: «افزایش صدور احکام اعدام برای زندانیان سیاسی در پی موج کمسابقه اعدامها در ماههای اخیر، تداعیکننده عزم جمهوری اسلامی برای تکرار اعدامهای دستهجمعی دهه ۶۰ است.»
او هشدار داد: «خطر اعدام زندانیان سیاسی جدی و فوری است و جامعه جهانی باید جلوگیری از اعدامهای بیشتر را در اولویت اقدامات خود قرار دهد.»
پیش از این در دوم آبان، ۸۰۰ فعال مدنی، فرهنگی و سیاسی در بیانیهای هشدار دادند جمهوری اسلامی اعدام را به ابزار کنترل و سرکوب بدل کرده است.
آنها در این بیانیه سیاست اعدام حکومت را «نه اجرای عدالت، که تداوم خشونت سازمانیافته و اعترافی به ناتوانی در اصلاح اجتماعی» دانستند.
سازمان حقوق بشر ایران در بخش دیگری از گزارش خود نوشت علاوه بر پرونده این هشت زندانی سیاسی محکوم به اعدام، در حال تحقیق درباره پرونده سایر زندانیان در خطر اعدام است و از وکلا، خانوادهها و افراد مطلع خواست تا اگر اطلاعات و اسنادی دارند، آن را با این سازمان در میان بگذارند.
از میان این هشت نفر، وفایی ثانی از سوی دادگاه انقلاب مشهد به اتهام «افساد فیالارض از طریق آتشسوزی و تخریب عمدی اماکن عمومی»، فریدی در دادگاه انقلاب تبریز به اتهام افساد فیالارض، فلاح از سوی دادگاه انقلاب رشت به اتهام محاربه و شاهوزهی در دادگاه انقلاب مشهد به اتهام «تلاش برای ترور احمد علمالهدی، امام جمعه مشهد»، به اعدام محکوم شدهاند.
همچنین، شهباز طبری از سوی دادگاه انقلاب رشت به اتهام «همکاری با سازمان مجاهدین خلق ایران» و ولیدی و شاهی در دادگاه انقلاب کرج به اتهامات «محاربه، همکاری با اسرائیل و سازمان مجاهدین خلق ایران» و توبرهریزی از سوی دادگاه انقلاب تهران به اتهام «افساد فیالارض از طریق عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران» به اعدام محکوم شدهاند.
در حال حاضر علاوه بر زندانیان جرایم عمومی که روزانه در زندانهای ایران به دار آویخته میشوند، حدود ۷۰ زندانی در زندانهای سراسر کشور با اتهامات سیاسی در خطر تایید یا اجرای حکم اعدام قرار دارند و بیش از ۱۰۰ تن نیز با اتهامات مشابه با خطر صدور حکم مرگ روبهرو هستند.
در این ارتباط، آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل، در تازهترین گزارش خود به مجمع عمومی این سازمان که سهشنبه ۲۹ مهر منتشر شد، نسبت به افزایش اعدامها در ایران ابراز نگرانی کرد.
کمیسیون خیریه بریتانیا تحقیقات رسمی را درباره کمیسیون حقوق بشر اسلامی، مورد جمهوری اسلامی، به جریان انداخت.
این نهاد بهدلیل نقش این بنیاد در برگزاری راهپیماییهای سالانه «روز قدس» در لندن و دیگر شهرها شناخته میشود.
کمیسیون در بیانیهای اعلام کرد که در حال «گسترش تعامل نظارتی» خود با این سازمان است.
این نهاد نظارتی اعلام کرد که از ماه مه ۲۰۲۵ با این بنیاد در ارتباط بوده تا درباره مشارکت آن در انتشار مطالب و برگزاری رویدادهایی که از سوی یک شرکت غیرخیریه انجام شده و از این بنیاد تأمین مالی میشود، بررسی کند.
شکایتهایی نیز درباره تأمین مالی رویدادی از سوی این بنیاد مطرح شده که گفته میشود در آن «اظهارات تحریکآمیز» ایراد شده است. کمیسیون در حال بررسی است که آیا این حمایت با اهداف اعلامشده بنیاد همخوانی دارد یا نه.
پس از بررسی پاسخ هیئت امنای بنیاد، بهویژه درباره آن رویداد، کمیسیون تصمیم گرفت تحقیق رسمی را برای بررسی بیشتر نگرانیهای نظارتی آغاز کند.
این تحقیق نحوه اداره، مدیریت و نظارت هیئت امنا و پایبندی آنان به تعهدات قانونی را ارزیابی خواهد کرد. از دیگر موضوعات تحقیق سازگاری فعالیتهای بنیاد حقوق بشر اسلامی با اهداف خیریه، رابطه این بنیاد با شرکتی غیرخیریه چگونگی مدیریت آن در راستای منافع عمومی و اهداف سازمان، اقدامات گزارش شده است.
کمیسیون تأکید کرد ممکن است دامنه تحقیق در صورت کشف تخلفات تازه گسترش یابد. این نهاد پیشتر در ۲۸ مارس ۲۰۲۳ نیز بهدلیل نحوه مدیریت رابطه میان بنیاد و شرکت غیرخیریه، هشدار رسمی صادر کرده بود.