دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، هشدار داد که از این پس هرگونه شلیک از سوی حوثیهای یمن مستقیما بهعنوان اقدامی منتسب به جمهوری اسلامی ایران تلقی خواهد شد و عواقب جدی برای تهران در پی خواهد داشت.
چرا هر بار که ساسی مانکن آهنگی منتشر میکند، کل ساختار آموزش و پرورش جمهوری اسلامی به لرزه درمیآید؟ چرا دانشآموزان ایرانی ساسی را بیشتر از مربیان پرورشی خود دوست دارند؟ چرا ساسی مانکن تبدیل به کابوس تمامنشدنی آموزش و پرورش جمهوری اسلامی شده است؟
پس از انتشار آهنگ جدید ساسی مانکن با نام «مارمولک»، استقبال گستردهای از سوی دانشآموزان در ایران مشاهده شد که بار دیگر ساختار آموزشی جمهوری اسلامی را به چالش کشید. انتشار آهنگ «جنتلمن» او نیز با استقبال دانشآموزان و خشم مقامات حکومت روبهرو شده بود .
غلامعلی حداد عادل، مشاور عالی علی خامنهای، که پیشتر معاون آموزش و پرورش بوده و مدرسهای غیرانتفاعی در خیابان فرشته تهران دارد، به آهنگ ساسی مانکن واکنش نشان داد و گفت اگر معاونت پرورشی مدارس را منحل نمیکردند، وضعیت فعلی مدارس چنین نمیشد.
اظهارات حداد عادل در واکنش به ویدیوی آهنگ ساسی مانکن مطرح شده است، جایی که این خواننده ایرانی بخشی از ترانه خود را در فضایی شبیه به یک مدرسه دخترانه، با سبک و مدل مدارس جمهوری اسلامی، اجرا میکند.
در این بخش، ساسی مانکن فحشی نثار معلمان دینی و مربیان پرورشی مدارس میکند.
پس از حداد عادل، تحلیلگران سیاسی داخلی، از جمله احمد زیدآبادی، نیز وارد این بحث شدند.
زیدآبادی در یادداشتی به نام «ساسی و مربیان تربیتی» تصریح کرد بسیاری از مربیان تربیتی مدارس با نگاههای خرافی و سطحی خود، دانشآموزان را از دین دور کرده و موجب گرایش آنها به آثار ساسی مانکن و امیر تتلو شدهاند.
او افزود مربیان تربیتی مدارس بهجای آموزش و پرورش صحیح، ذهن دانشآموزان را با خرافات و ترسهای بیاساس پر کردهاند.
واقعیت این است که مربیان تربیتی در مدارس ایران پس از انقلاب اسلامی بهعنوان نمادهایی از سرکوب و شکنجه شناخته میشوند و بسیاری از دانشآموزان آنها را افرادی عبوس و زورگو میدانند که در پی تحمیل ایدئولوژی رژیم هستند.
خاطرات دانشآموزان از این مربیان معمولا با ترس و تهدید به آتش جهنم و اعمال خشونتآمیز همراه است.
علاقه دانشآموزان به آهنگهای ساسی مانکن و نفرت آنها از مربیان تربیتی بهدلیل ناسازگاری جمهوری اسلامی با طبیعت انسانی است. جمهوری اسلامی با موسیقی، رقص و شادی مخالف است، در حالی که اینها اجزایی اساسی و جداییناپذیر از ذات بشر هستند.
مخالفت حکومت با موسیقی و رقص، در واقع با هویت انسانها در تضاد است و این تناقض باعث شده که بسیاری از دانشآموزان خود را بیشتر به موسیقیهای مخالف حکومت نزدیک احساس کنند تا به افرادی مانند حداد عادل که سعی دارند آنها را تحت فشار قرار دهند.
جمهوری اسلامی نهتنها با موسیقی و رقص بلکه با بسیاری از خواستههای طبیعی بشر مخالف است.
وقتی موسیقی در مدارس جایی ندارد، خانوادهها خود برای آموزش آن به فرزندانشان تلاش میکنند و دانشآموزان در محافل خانوادگی یا دوستانه، رقص و موسیقی را فرامیگیرند. این واقعیت نشاندهنده شکست سیاستهای رژیم در برابر طبیعت انسانی است.
مشکل اصلی جمهوری اسلامی این است که خود را در مقابل خواستههای مردم قرار داده است. مردم موسیقی، رقص، آزادی پوشش و حقوق بشر را میخواهند، در حالی که حکومت با این خواستهها مخالفت میکند.
موسیقی و هنرمندانی که حکومت با آنها مخالفت میکند، مانند شروین حاجیپور، مهدی یراحی و توماج صالحی، به نمادهای مقاومت در برابر رژیم تبدیل شدهاند.
هرچه حکومت برای محدود کردن هنر و موسیقی تلاش کند، مردم همچنان در برابر این سرکوب مقاومت خواهند کرد. شکست جمهوری اسلامی در نهایت در دل مردم اتفاق افتاده است و آنچه که امروز در خیابانها مشاهده میکنیم، نماد بیرونی این شکست است.
دخترانی که دیگر حجاب تحمیلی رژیم را نمیپذیرند و موسیقیهایی که مردم به آن گوش میدهند، نشاندهنده این است که نظام جمهوری اسلامی در مقابل خواستههای مردم شکست خورده است و فقط پوسته نظام باقی مانده تا کاملا فروبپاشد.
جشنهای نوروز همچنان زنده و پرشور در سراسر ایران برگزار میشود؛ این نه از سر لطف حکومت، بلکه به دلیل ایستادگی مردم در برابر سرکوب فرهنگی است.
نوروز بهعنوان جشنی ریشهدار در تاریخ ایران فراتر از یک مناسبت تقویمی است. این آیین نماد هویت ملی، پیوندهای فرهنگی و ایستادگی در برابر تحمیل ایدئولوژیک است.
حکومت جمهوری اسلامی از همان ابتدای استقرار خود کوشیده است تا نوروز و سایر سنتهای ملی ایرانیان را کمرنگ کند. مقابله با نوروز تنها محدود به امسال نیست، بلکه روندی است که از سال ۱۳۵۷ آغاز شده و همچنان ادامه دارد.
از تغییر نام چهارشنبهسوری به «چهارشنبه آخر سال» گرفته تا معرفی «روز طبیعت» بهجای سیزدهبدر، همگی تلاشهایی بودهاند برای تحریف سنتهای ایرانی و تحمیل یک قرائت حکومتی بر فرهنگ مردم.
با این حال، همانگونه که مردم در برابر تلاشهای گذشته برای حذف نوروز ایستادگی کردند، امروز نیز با وجود تهدیدات امنیتی، بازداشتها، و ممنوعیتهای رسمی، جشنهای نوروزی را با شور و حرارت برگزار میکنند.
نوروز تنها یک جشن نیست، بلکه یک بیانیه است. هر سال که مردم علیرغم فشارهای حکومت، آیینهای نوروزی را برگزار میکنند، در واقع پیام روشنی به حاکمان میدهند: این سرزمین تاریخی طولانی دارد که فراتر از حکومتهای گذراست.
۲۸۰۰ سال پیش مادها نوروز را در آغاز بهار جشن میگرفتند، ۲۶۰۰ سال پیش در دوران هخامنشیان این آیین در سراسر امپراتوری گسترده شد، و امروز نیز علیرغم تمام سرکوبها، نوروز همچنان پابرجاست.
اصرار حکومت بر جلوگیری از جشنهای نوروزی در شهرهای کردنشین و دیگر نقاط ایران، نهتنها مانع از برگزاری این جشنها نشده، بلکه به نمادی از مقاومت فرهنگی مردم تبدیل شده است.
همانگونه که اقدامات جمهوری اسلامی برای جلوگیری از بزرگداشت روز کوروش در پاسارگاد ناکام ماند، تلاشهای حکومت برای محدود کردن نوروز نیز نتیجهای جز افزایش همبستگی ملی در برابر تحمیلهای ایدئولوژیک نداشته است.
حکومتی که از مردم میخواهد در برابر مشکلاتی همچون قطعی برق، کمبود آب و تورم افسارگسیخته صبر پیشه کنند، چگونه انتظار دارد که همان مردم در برابر ممنوعیت شادی و جشن نیز سکوت کنند؟
این برخوردهای حکومتی بیش از آنکه نشانهای از قدرت باشد، نشاندهنده ترس و ضعف است.
حکومتی که از نوروز، از جشن و شادی مردم وحشت دارد، بهروشنی در برابر یک حقیقت تاریخی و فرهنگی شکست خورده است؛ نوروز برخلاف اراده حکومت، نهتنها خاموش نخواهد شد، بلکه سال به سال پررنگتر و با صلابتتر ادامه خواهد یافت. نوروز تجلی روح ایرانی است و این روح را هیچ حکومتی نمیتواند از میان بردارد.
نکته مهم آنکه تقابل با نوروز و سایر اشکال فرهنگ ایرانی از بالاترین سطوح حکومت تا پایینترین ردههای آن در جریان است و در واقع به امر و رضایت علی خامنهای صورت میگیرد.
بر اساس گزارش مرکز مطالعات آلما در اسرائیل، موسسه قرضالحسن، وابسته به گروه حزبالله لبنان، پرداخت برخی غرامتها تا سقف هزار دلار را آغاز کرده است. ارزیابی این موسسه این است که در فضای تشییع جنازه حسن نصرالله، دبیرکل کشته شده حزبالله، پول مناسبی از ایران به لبنان تزریق شده است.
به گزارش موسسه آلما، بانک قرضالحسن، نهاد مالی وابسته به گروه شیعه حزبالله لبنان، در تاریخ پنجم ماه مارس (۱۵ اسفند)، با صدور دستورالعملی جدید، سیاست پیشین خود را تغییر داد و پرداخت فوری مبالغ تا سقف هزار دلار را مجاز اعلام کرد.
این تصمیم که جایگزین سیاست قبلی مبنی بر اعمال تاخیر ۲۰ روزه در پرداختها شده است، نشانهای از احیای نسبی منابع مالی حزبالله تلقی میشود و پرسش اساسی این است که آیا تهران بار دیگر مستقیما منابع مالی این گروه را افزایش داده است؟
برخی ارزیابیها نشان میدهند مراسم تشییع جنازه حسن نصرالله و هاشم صفیالدین در پنجم اسفند (۲۳ فوریه)، فرصت مناسبی برای انتقال فیزیکی پول به حزبالله از طریق هیاتهای خارجیای فراهم کرد که به لبنان سفر کردند.
با توجه به بحران مالی این گروه در ماههای اخیر، هرگونه تغییر در سیاستهای مالی آن میتواند نشانهای از ورود منابع جدید باشد.
شبکه مالی حزبالله و نقش بانک قرضالحسن
موسسه قرضالحسن که در ظاهر بهعنوان یک نهاد مالی غیربانکی و خیریه فعالیت میکند، به یکی از ابزارهای کلیدی حزبالله برای مدیریت منابع مالی تبدیل شده است.
برخی گزارشها حاکی از آن است که این نهاد نه تنها به دریافت کمکهای مالی از منابع خارجی پرداخته بلکه توزیع پول میان نیروهای وابسته به حزبالله را نیز تسهیل کرده است.
گزارشهایی منتشر شده که نشان میدهند وامهای پرداختشده از سوی این موسسه در حقیقت کمکهای بلاعوضی هستند که برای تامین مالی فعالیتهای حزبالله مورد استفاده قرار میگیرند.
انتقال پول از تهران به بیروت
روابط مالی میان تهران و حزبالله همواره بخشی از استراتژی جمهوری اسلامی برای حفظ نفوذ منطقهای بوده است و از زمان تاسیس حزبالله در دهه ۱۹۸۰، ایران از طریق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منابع مالی قابل توجهی را به این گروه اختصاص داده است.
با افزایش فشارهای اقتصادی بر تهران، روشهای انتقال این منابع نیز پیچیدهتر شدهاند.
اطلاعاتی وجود دارد که نشان میدهد جمهوری اسلامی از پروازهای غیرنظامی برای انتقال پول نقد به لبنان استفاده کرده است.
گفته میشود که فرودگاه بیروت یکی از مسیرهای اصلی این نقل و انتقالات بوده و در موارد متعددی، پول نقد از طریق هواپیماهای تجاری و مسافری به این کشور منتقل شده است.
حملات اسرائیل به زیرساختهای مالی حزبالله
در ماههای اخیر، اسرائیل حملاتی را علیه زیرساختهای مالی حزبالله انجام داده است.
هدف قرار دادن شعب موسسه قرضالحسن و برخی نهادهای مرتبط، بخشی از تلاشها برای مختل کردن منابع تامین مالی این گروه بوده است.
ارتش اسرائیل تاکید کرده است که هدف قرار دادن این موسسه میتواند ضربهای جدی به منابع مالی حزبالله وارد کند و مانع از ادامه تجهیز نیروهای آن شود.
فشارهای بینالمللی بر دولت لبنان
با توجه به این تحولات، افزایش فشارهای بینالمللی بر دولت لبنان برای تعطیلی موسسه قرضالحسن بیش از پیش مطرح است.
برخی دیپلماتهای غربی معتقدند در صورت تداوم فعالیت این موسسه، حزبالله همچنان میتواند از منابع مالی خارجی بهره ببرد و تحریمهای موجود، تاثیر محدودی بر تواناییهای مالی آن خواهد داشت.
مقامات آمریکایی نیز در ماههای اخیر بارها از دولت لبنان خواستهاند تا این موسسه را تحت نظارت قرار دهد یا فعالیت آن را متوقف کند.
مقامات لبنانی تاکنون در برابر این فشارها مقاومت کردهاند اما در صورت تشدید تحریمها، ممکن است بیروت مجبور شود تصمیمی سخت در مورد آینده موسسه قرضالحسن بگیرد.
در تصویر پیوست، دستورالعمل صادرشده از سوی مدیرعامل این موسسه درباره تغییر سیاست پرداختها قابل مشاهده است.
مدتی است که روابط ایران و ترکیه تیره شده است، تحولات اخیر در سوریه، بهویژه سقوط دولت بشار اسد و تغییرات در معادلات قدرت، این رقابت ژئوپلیتیکی را وارد مرحله تازهای از رویارویی آشکار دیپلماتیک کرده است.
در حالی که هر دو کشور پیشتر تلاش داشتند اختلافات خود را در سطحی کنترلشده مدیریت کنند، اظهارنظرهای اخیر مقامات طرفین نشان داده که شکاف میان تهران و آنکارا عمیقتر از آن است که با دیپلماسی پشت پرده پوشانده شود.
رسانههای دو کشور به شدت یکدیگر را هدف قرار دادهاند و حتی دیدار هفته گذشته وزرای خارجه ایران و ترکیه نیز نتوانسته از شدت تنش بکاهد. در آنکارا، ترکیه خود را پیروز معادلات سوریه میداند و تهران را به بازی با کارتهای سوخته متهم میکند، در حالی که در تهران، ترکیه را متهم به خیانت، ماجراجویی و همدستی با گروههای افراطی میکنند.
اما آن چه بیش از پیش این تقابل را تشدید کرده، کشتار علویان در سوریه طی روزهای اخیر است. برخی مقامات ایران ترکیه را مسئول این جنایت میدانند و از آنکارا خواستهاند که موضع خود را شفاف کند. ترکیه اما ایران را متهم به ایجاد تفرقه در سوریه کرده و مقامات تهران را همدست جنایتهای اسد میداند.
از اظهارات فیدان تا تهدیدهای تهران؛ تنش ایران و ترکیه به کجا میرسد؟
سرآغاز تنش اخیر میان ایران و ترکیه، اظهارات هاکان فیدان، وزیرخارجه ترکیه روز ۱۰ اسفند در مصاحبهای با الجزیره بود، جایی که او ایران را متهم کرد که با تکیه بر گروههای شبهنظامی، نهتنها امنیت خود را به خطر انداخته، بلکه هزینهای فراتر از دستاوردهایش پرداخته است.
او با اشاره به نقش ایران در سوریه و حمایت احتمالی تهران از نیروهای کُرد، هشدار داد: «اگر کشوری در امور داخلی کشور دیگری دخالت کند و از گروههایی برای بیثبات کردن آن کشور حمایت کند، ممکن است خود نیز با اقدام متقابل مواجه شود.»
او همچنین با لحنی کنایهآمیز گفت: «هیچچیز در دنیای امروز پنهان نمیماند. قابلیتهایی که شما دارید، دیگران هم دارند. بنابراین، اگر نمیخواهید به پنجرهتان سنگ پرتاب شود، به پنجره دیگران سنگ پرتاب نکنید.»
این اظهارات، واکنش فوری و تند تهران را در پی داشت. اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت خارجه ایران، در پاسخ تاکید کرد که ایران همواره از مقاومت حمایت کرده و در عین حال، با تروریسم و خشونت مقابله کرده است. اما این پاسخ، آنکارا را قانع نکرد و رسانههای ترکیه، ایران را به ایجاد ناامنی، بهویژه در مناطق کُردنشین، متهم کردند.
حتی در سطح دیپلماتیک نیز تنشها فروکش نکرد. هر دو کشور سفیر کشور مقابل را برای ارائه توضیحات «دعوت» کردند، اما به عمد از واژه «احضار» پرهیز شد. این تلاش دیپلماتیک ظاهراً برای کنترل سطح تنش صورت گرفت، اما مواضع تند مقامات ایران و اتفاقات منطقه تنش را همچنان جدی نگه داشته است.
علیاکبر ولایتی، مشاور رهبر جمهوری اسلامی، هشدار داد که «ایران هرگز در برابر گزافهگوییها سکوت نخواهد کرد.» از سوی دیگر، ابوالفضل ظهرهوند، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، ترکیه را متهم کرد که با ریسک بزرگی در سوریه وارد شده و دولت قانونی آن را سرنگون کرده است. او در ادامه مدعی شد: «ترکیه امروز شریک و متحد اسرائیل شده است.»
از سوریه تا قفقاز؛ نبرد مواضع!
این روزها سوریه، نقطه اوج اختلافات ژئوپلیتیکی ایران و ترکیه است. تنشها میان دو کشور پس از سقوط بشار اسد در آذر ۱۴۰۳ شدت گرفت و لحن مقامات آنکارا در قبال تهران تندتر شد.
رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه، در ۲۰ اسفند، با کنایهای مستقیم به ایران گفت: «کسانی که به مدت ۱۴ سال و در حالی که کودکان بیگناه با بمبهای بشکهای و سلاحهای شیمیایی {در سوریه} کشته میشدند، سکوت کردند، امروز نمیتوانند بیایند و نسبت به ما گستاخی کنند.»
این موضعگیری، ادامه همان نگاهی است که اردوغان در سال ۲۰۱۴ به رهبر جمهوری اسلامی گفته بود. اما اکنون جایگاه تهران و آنکارا در سوریه تغییر یافته است.
فیدان، که رسانههای نزدیک به حکومت ایران او را «جاسوس سابق» میخوانند، پس از سقوط دمشق اعلام کرد: «ما در طرف درست تاریخ ایستادهایم. آنچه در سوریه رخ میدهد، شبیه مبارزات استقلال ترکیه است.»
این موضعگیری نشان داد که آنکارا خود را پیروز میدان میداند و موقعیت جدید را فرصتی برای تثبیت نفوذ منطقهای خود میبیند و تهران یکی از مهمترین تهدیدات پیش رو است.
اما سوریه تنها میدان تنش میان تهران و آنکارا نیست. رقابت در قفقاز جنوبی نیز از دیگر محورهای اختلاف دو کشور است. ایران، نفوذ فزاینده ترکیه در این منطقه را تهدیدی برای موقعیت ژئوپلیتیکی خود میداند و آن را تلاشی برای محاصره تهران ارزیابی میکند.
در مقابل، ترکیه سیاست خود را بخشی از راهبرد گسترش نفوذ در جمهوری آذربایجان و کشورهای ترک زبان آسیای مرکزی معرفی میکند. این تلاش ترکیه، در تهران با سوءظن دنبال میشود و برخی تحلیلگران، آنکارا را حامیان جریانهای «پانترک» در ایران میدانند و آن را مصداق همان تهدید فیدان درباره «سنگ به پنجره» اعلام میکنند.
روزنامه شرق نیز گزارش داده که ترکیه بهطور ضمنی از برخی «گروههای تجزیهطلب آذربایجانی» حمایت کرده و این مسئله میتواند تنشهای میان دو کشور را افزایش دهد.
ایران و ترکیه؛ تقابل نیابتی یا جنگ مستقیم؟
با افزایش تنش بین تهران و آنکارا، برخی رسانههای غربی و تحلیلگران سیاسی سناریوی تقابل نظامی مستقیم میان ایران و ترکیه را مطرح کردهاند. برندون ویچرت، تحلیلگر نشنال اینترست، در اواسط بهمن هشدار داد که این رویارویی ممکن است و عراق میتواند به میدان نبرد دو کشور تبدیل شود، زیرا گسترش نفوذ ترکیه در منطقه، ایران را به واکنشی تهاجمیتر سوق میدهد.
در مقابل، «میدل ایست آی» این تنش را بخشی از رقابت سنتی میان تهران و آنکارا میداند. هرچند این اختلافات میتواند درگیریهای نیابتی را تشدید کند.
اما با وجود شکاف عمیق در دیدگاههای تهران و آنکارا، هیچ نشانهای از تمایل دو کشور به درگیری مستقیم دیده نمیشود. ایران که درگیر تهدیدات امنیتی متعددی، از جمله حضور آمریکا در منطقه و فشار اسرائیل است، نمیخواهد جبهه جدیدی بگشاید که موقعیت راهبردیاش را پیچیدهتر کند.
علاوه بر این، رویارویی مستقیم با ترکیه، که عضو ناتو است، میتواند برای تهران هزینههای غیرقابل پیشبینی داشته باشد.
از سوی دیگر، ترکیه نیز با وجود سیاستهای تهاجمی خود، با بحرانهای اقتصادی و چالشهای داخلی روبهروست. در چنین شرایطی، ورود به یک جنگ با همسایه شرقی، ریسک بالایی برای آنکارا خواهد داشت.
به نظر میرسد تقابل ایران و ترکیه احتمالاً در بدترین حالت، همچنان در قالب جنگهای نیابتی در عراق و سوریه ادامه یابد—همانگونه که در سالهای گذشته نیز شاهد آن بودهایم.
ترکیه، با اتکا بر گروههای اسلامگرای مسلح در سوریه، میتواند از آنها بهعنوان ابزاری علیه ایران استفاده کند، درحالیکه ایران نیز با نفوذ بر گروههای شیعه در عراق و سوریه، میتواند درصدد محدود کردن قدرت آنکارا برآید.
شکست پی در پی تلاشهای دیپلماتیک و میانجیگریها میان ایران و آمریکا. روز چهارشنبه نماینده ویژه امارات با سفر به تهران، نامهای از دونالد ترامپ، رییسجمهوری ایالات متحده، را به عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، تحویل داد.
با این حال، علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، گفت: «مذاکره نمی کنیم و هر اقدامی علیه خود را با اقدام متقابل جواب می دهیم.»
خامنهای آمریکا را به قلدری متهم کرد در حالی که در واقع آنکه قلدری می کند جمهوری اسلامی است. آمریکا و جامعه جهانی خواستار آن هستند که ایران کشوری عادی مانند بقیه ۲۰۰ کشور جهان باشد و در پی نابودی اسراییل و بی ثباتی در خاورمیانه نباشد.
اما این موضعگیری خامنهای ، بار دیگر تاکیدی بر استراتژی تقابلمحور جمهوری اسلامی در برابر آمریکا و متحدانش است. خامنهای در این سخنان، ایالات متحده را متهم به «قلدری» کرد و مدعی شد که جمهوری اسلامی در برابر این سیاستها تسلیم نخواهد شد.
این در حالی است که بسیاری بر این باورند که در واقع جمهوری اسلامی است که باید سیاستهای خود را تغییر دهد. کشورهای غربی از تهران میخواهند که از سیاستهای تهاجمی خود در منطقه، از جمله حمایت از گروههای مسلح نیابتی، مسلحسازی حزبالله لبنان و تهدید اسرائیل دست بردارد.
خامنهای و فرماندهان سپاه همواره ادعا کردهاند که ایالات متحده قصد دارد برنامه موشکی جمهوری اسلامی را متوقف کند اما نگرانی اصلی، نه صرفا توان موشکی ایران، بلکه استفاده جمهوری اسلامی از این توانایی برای حمایت از گروههای نیابتی در عراق، یمن، لبنان و غزه است.
برخلاف جمهوری اسلامی ، سایر کشورهای منطقه نیز از توان موشکی برخوردارند، اما بهدلیل عدم پیگیری سیاستهای تهاجمی، با واکنشهای مشابه مواجه نشدهاند.
رهبر جمهوری اسلامی در ادامه سخنان خود، وضعیت کنونی ایران را با شرایط پیامبر اسلام پس از شکست در جنگ احد مقایسه و تاکید کرد که کشته شدن فرماندهان نیابتی جمهوری اسلامی و حتی مرگ ابراهیم رئیسی، ربیسجمهوری سابق، به معنای تضعیف نظام نیست.
این در حالی است که به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران، کشته شدن چهرههایی مانند حسن نصرالله، یحیی سنوار و اسماعیل هنیه، بهوضوح ضربهای جدی به محور مقاومت و سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی وارد کرده است.
خامنهای بار دیگر بر مخالفت خود با هرگونه مذاکره با آمریکا تاکید کرد و ضمن رد نامه ترامپ، تلاشهای دیپلماتیک میانجیگران از جمله روسیه، قطر و امارات را بینتیجه دانست.
او همچنین به انتقاد از برخی تحلیلگران و روزنامهنگاران داخلی پرداخت که خواهان مذاکره با آمریکا هستند. خامنهای با لحنی تحقیرآمیز به این دیدگاه پاسخ داد و هرگونه نظر مخالف سیاستهای خود را رد کرد.
مجموع این مواضع نشان میدهد که خامنهای همچنان بر سیاست عدم توافق با آمریکا اصرار دارد. او بهخوبی آگاه است که هدف اصلی ترامپ، تعطیلی کامل برنامه هستهای جمهوری اسلامی، محدودسازی توان موشکی، و قطع حمایت از گروههای نیابتی است؛ مسائلی که جمهوری اسلامی آنها را بهعنوان ابزار نفوذ منطقهای خود تلقی میکند.
با تضعیف گروههای نیابتی جمهوری اسلامی، از جمله حماس و حزبالله، و فشارهای اقتصادی فزاینده، به نظر میرسد که جمهوری اسلامی در یکی از دشوارترین دورههای خود قرار گرفته است. با این حال، رهبر جمهوری اسلامی همچنان بر سیاستهای پیشین خود پافشاری میکند و حاضر به تغییر مسیر و تغیر رفتار نیست.
مارکو روبیو، وزیر خارجه ایالات متحده نیز اعلام کرد حملات سنگین آمریکا علیه حوثیها پیامی روشن برای جمهوری اسلامی است. مایک والتز، مشاور امنیت ملی کاخ سفید هم هشدار داد در صورت ادامه حمایت جمهوری اسلامی از حوثیها، اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و تجهیزات نظامی آنها در یمن هدف قرار خواهند گرفت.
با توجه به تحولات اخیر، این پرسش مطرح میشود که در صورت اقدام نظامی آمریکا علیه فرماندهان سپاه پاسداران در یمن و منطقه، کدام یک از آنان در معرض خطر بیشتری قرار دارند و دلایل این مساله چیست؟
اظهارات اخیر ترامپ نشان میدهد جمهوری اسلامی و ایالات متحده ممکن است به سمت درگیری مستقیم در یمن پیش بروند.
ترامپ مصمم است از مخفی شدن سپاه پاسداران پشت حوثیها جلوگیری کند و مانع از حملات آنان به ناوهای آمریکایی با استفاده از موشکهای ضد کشتی و پهپادهای تهاجمی یا هدف قرار گرفتن هواپیماهای آمریکایی شود.
در ۱۸ ماهی که از حمله هفتم اکتبر حماس به اسرائیل میگذرد، حوثیهای یمن بهطور مستمر کشتیهای عبوری از دریای سرخ را هدف قرار داده و با موشک و پهپاد به اسرائیل حمله کردهاند.
پس از برقراری آتشبس در غزه در دو ماه پیش، حملات این گروه علیه اسرائیل متوقف شد اما با به بنبست رسیدن مذاکرات مجدد میان حماس و اسرائیل و افزایش تهدیدات متقابل، حوثیها اعلام کردند حملات به کشتیهای عبوری از دریای سرخ را از سر خواهند گرفت.
در واکنش به این موضع و اقدامات، آمریکا بمباران شدید مواضع حوثیها را آغاز کرد.
بر این اساس، ایالات متحده نهتنها به حملات خود علیه حوثیها ادامه میدهد بلکه تهدید کرده است در صورت ادامه حمایت جمهوری اسلامی از این گروه، فرماندهان سپاه پاسداران و تجهیزات نظامی متعلق به این نهاد در یمن را نیز هدف قرار خواهد داد.
اما فرماندهان، تجهیزات و تاسیسات سپاه پاسداران که ممکن است هدف حملات آمریکا در یمن قرار گیرند، چه کسانی هستند و در کدام مناطق مستقر شدهاند؟
عبدالرضا شهلایی
طبق اطلاعات ارائهشده از سوی مقامات آمریکایی، عبدالرضا شهلایی در راس شبکه فرماندهی سپاه پاسداران در یمن قرار دارد.
او یکی از مرموزترین فرماندهان سپاه پاسداران است و دولت آمریکا برای اطلاعاتی که منجر به بازداشت او شود، جایزهای ۱۵ میلیون دلاری تعیین کرده است.
این جایزه برای هیچیک از فرماندهان دیگر سپاه پاسداران تعیین نشده که نشاندهنده اهمیت ویژه هدف قرار دادن شهلایی برای واشینگتن است.
جمهوری اسلامی تاکنون وجود چنین فردی را نه تایید و نه تکذیب کرده است.
تاکنون تصویری از شهلایی در رسانههای جمهوری اسلامی منتشر نشده اما ایالات متحده تاکید میکند چنین فردی وجود دارد و طی دو دهه گذشته، در طراحی عملیاتهای ضدآمریکایی در سراسر خاورمیانه، بهویژه در یمن، نقش داشته است.
به گزارش خبرگزاری رویترز، همزمان با حمله پهپادی آمریکا به خودروی حامل قاسم سلیمانی، فرمانده پیشین نیروی قدس سپاه پاسداران و ابومهدی المهندس، فرمانده حشد شعبی عراق، در بغداد، ترامپ دستور حمله به شهلایی را نیز صادر کرده بود.
در آن شب، خودروی حامل شهلایی در یمن هدف حمله قرار گرفت اما او از این حمله جان سالم به در برد.
پس از انتصاب حسن ایرلو بهعنوان سفیر جمهوری اسلامی در یمن که بعدها به دلیل بیماری درگذشت، برخی گمانهزنیها مطرح شد که ایرلو همان عبدالرضا شهلایی بوده اما مقامات آمریکایی این ادعا را رد و تاکید کردند شهلایی همچنان زنده است.
با توجه به این پیشینه، به نظر میرسد شهلایی نخستین و مهمترین فرمانده سپاه پاسداران باشد که ایالات متحده قصد دارد او را در یمن هدف قرار دهد.
هنوز اطلاعاتی درباره سایر فرماندهان تحت امر او در یمن منتشر نشده است زیرا هویت آنها معمولا تا زمان کشته شدن و بازگشت اجسادشان به تهران فاش نمیشود. با این حال، سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل احتمالا از این اسامی آگاهی دارند.
یکی از دلایلی که احتمال هدف قرار گرفتن فرماندهان سپاه پاسداران در یمن از سوی آمریکا و اسرائیل را در هفتهها و ماههای آینده افزایش میدهد، تجربه موفق پیشین آنها در مقابله با گروههایی مانند داعش، حشد شعبی، حماس و حزبالله است.
بهطور مشخص، کشتن سلیمانی و مهندس تاثیرات قابل توجهی بر تضعیف سپاه قدس در خاورمیانه گذاشت. این ضعف در شکستهای اخیر نیروی قدس سپاه پاسداران در غزه و لبنان و همچنین تضعیف موقعیت بشار اسد در سوریه قابل مشاهده است.
علاوه بر این، حذف مهندس توانایی حشد شعبی در عراق را بهطور قابل توجهی کاهش داد.
اسرائیل نیز در ماههای اخیر چندین فرمانده ارشد سپاه پاسداران را در سوریه و لبنان کشته است.
بهعنوان نمونه، در دی ماه ۱۴۰۲، اسرائیل رضی موسوی را که مسئول کل تدارکات و لجستیک سپاه پاسداران در سوریه و عراق بود، هدف قرار داد. این اقدام، اختلالی جدی در تامین تجهیزات حزبالله و قاچاق سلاح به اردن و کرانه باختری ایجاد کرد.
سه ماه بعد، اسرائیل محمدرضا زاهدی را که فرمانده کل نیروهای سپاه پاسداران در سوریه و لبنان بود، در دمشق هدف قرار داد. این عملیات موجبات فروپاشی شبکه فرماندهی سپاه پاسداران در سوریه و لبنان را فراهم آورد.
زاهدی عالیرتبهترین فرمانده سپاه پاسداران بود که طی ۴۶ سال گذشته در سوریه کشته شد. او در مقاطع زمانی مختلف بهعنوان فرمانده ارشد سپاه پاسداران در سوریه و لبنان فعالیت داشت. زاهدی همچنین سابقه فرماندهی نیروی زمینی سپاه پاسداران را در کارنامه خود داشت و اسرائیلیها از نقش او در هدایت حزبالله لبنان و دفاع از اسد آگاه بودند.
یکی دیگر از فرماندهانی که در این حمله همراه زاهدی کشته شد، محمد حاجرحیمی، معاون نیروی قدس، بود. او از فرماندهان باسابقه نیروی قدس محسوب میشد و فرماندهی یگان ویژه «امام علی» را بر عهده داشت.
این یگان، نیروی ویژه سپاه قدس برای انجام عملیات سریع در مناطقی مانند دمشق و بیروت بود. حاجرحیمی همچنین سالها فرماندهی پادگان حمزه، مهمترین مرکز آموزشی نیروی قدس سپاه پاسداران را بر عهده داشت و کشته شدن او ضربه مهمی به سپاه پاسداران وارد کرد.
هدف قرار دادن تیم فرماندهی زاهدی، رضی موسوی، حاجرحیمی و چند فرمانده دیگر از سوی اسرائیل، کل ساختار فرماندهی سپاه پاسداران در سوریه را متزلزل کرد و چند ماه پس از این تحولات، تاثیر آن در ناتوانی سپاه پاسداران در جلوگیری از سقوط اسد نمایان شد.
اسرائیل کمی بعد تجربه مشابهی را در لبنان از طریق کشتن عباس نیلفروشان کسب کرد. نیلفروشان که بهجای زاهدی به سوریه اعزام شده بود، تنها شش ماه در این سمت فعالیت داشت و همراه با حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله، با بمبهای سنگرشکن اسرائیل کشته شد.
این اقدام، سپاه پاسداران و حزبالله را بهطور همزمان در لبنان تضعیف کرد و تاثیر آن در تغییر فضای سیاسی لبنان و سوریه به زیان جمهوری اسلامی بسیار چشمگیر بود.
در حال حاضر، با توجه به تهدیدات ترامپ و والتز، به نظر میرسد ایالات متحده نیز خود را برای هدف قرار دادن فرماندهان ارشد سپاه پاسداران در یمن و سایر مناطق خاورمیانه آماده میکند.
در صورت تشدید درگیریها میان ایران و آمریکا بر سر یمن، احتمال دارد فرماندهان ارشد سپاه قدس که مسئول هدایت گروههای نیابتی جمهوری اسلامی در منطقه، از جمله حوثیها هستند نیز مورد حمله قرار گیرند.
اسماعیل قاآنی
در راس این افراد، اسماعیل قاآنی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران قرار دارد که مسئولیت کلیه گروههای نیابتی جمهوری اسلامی، از جمله حوثیها را بر عهده دارد و بارها تهدیداتی علیه آمریکا و اسرائیل مطرح کرده است.
بسیاری از مردم ایران این تهدیدات را بیاساس میدانند چرا که در عمل، این آمریکا و اسرائیل هستند که فرماندهان سپاه پاسداران را هدف قرار دادهاند و بهرغم گذشت چندین ماه از حمله اسرائیل، این نیرو هنوز قادر به اجرای عملیات موسوم به «وعده صادق-۳» که وعده آن را داده بود، نشده است.
محمدرضا فلاحزاده
یکی دیگر از فرماندهانی که آمریکاییها او را مسئول حملات گذشته به پایگاههای خود در سوریه میدانند، محمدرضا فلاحزاده است. او که در حال حاضر جانشین فرمانده نیروی قدس محسوب میشود، در سالهای گذشته یکی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران در سوریه بوده است.
فلاحزاده پس از نبرد ویرانگر حلب در سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۶ که در آن سپاه پاسداران و نیروی هوایی روسیه این شهر را تقریبا بهطور کامل ویران کردند تا اسد را در قدرت نگه دارند، به شهرت رسید.
نقش کلیدی فلاحزاده در این نبرد موجب شد که پس از آن، از سوی علی خامنهای ارتقا یابد.
جواد غفاری
در کنار فلاحزاده، یکی دیگر از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران که مسئول حملات به پایگاههای آمریکا در سوریه بوده، جواد غفاری است.
غفاری بهعنوان نفر دوم سپاه پاسداران در سوریه و تحت امر سلیمانی به شمار میرفت و زمستان گذشته نیز برای جلوگیری از سقوط اسد به سوریه اعزام شد اما این تلاشها بیثمر ماند و در نهایت اسد سقوط کرد.
غفاری هم یکی از فرماندهانی است که همواره در فهرست اهداف آمریکا قرار داشته و ممکن است برای انتقام از حملات صورتگرفته به پایگاههای آمریکایی در سوریه، هدف قرار گیرد.
نکته مهم دیگری که در تحولات اخیر به چشم میخورد، این است که در حالی که حوثیها تحت حملات شدید آمریکا قرار دارند، سایر گروههای نیابتی جمهوری اسلامی جرات نکردهاند بهطور علنی به حمایت از آنها برخیزند.
در گذشته، زمانی که اسرائیل به حماس حمله کرد، حزبالله لبنان و حشد شعبی عراق بلافاصله به کمک حماس شتافتند و حملات موشکی و پهپادی به سوی اسرائیل انجام دادند اما اکنون که حوثیها تحت حملات آمریکا هستند، حماس، حزبالله و حشد شعبی از انجام اقدامات مشابه خودداری کردهاند.
این تغییر رفتار نشاندهنده ترس این گروهها از ایالات متحده و سیاستهای دولت ترامپ است. در همین راستا، دولت عراق نیز بهشدت در حال کنترل حشد شعبی است تا از حملات این گروه به پایگاههای آمریکا در عراق و سوریه جلوگیری کند.
عبدالرضا مسگریان
مقامات عراقی بیم آن دارند که ورود حشد شعبی به درگیریها ممکن است موجب بمباران شدید عراق از سوی آمریکا و اسرائیل شود و در صورت وقوع چنین حملاتی، احتمال آن وجود دارد که آمریکا سپاه پاسداران را مسئول آن بداند و عبدالرضا مسگریان، فرمانده قرارگاه برونمرزی رمضان سپاه پاسداران که مسئول پرونده عراق در نیروی قدس است، هدف قرار گیرد.
مسگریان که از نظر آمریکاییها در حملات گذشته به پایگاهها و نیروهای آمریکا در عراق نقش داشته، یکی از گزینههای بالقوه برای حملات آمریکا محسوب میشود.
ایرج مسجدی
علاوه بر او، ایرج مسجدی، نفر سوم سلسله مراتب فرماندهی نیروی قدس در شرایط کنونی نیز ممکن است در فهرست اهداف آمریکا و اسرائیل باشد.
مسجدی که بین سالهای ۱۳۹۵ تا ۱۴۰۱ سفیر جمهوری اسلامی در عراق بود، در دوران جنگ ایران و عراق بهعنوان رییس ستاد قرارگاه رمضان، مسئول ارتباط سپاه پاسداران با کردهای عراقی مخالف صدام حسین، یعنی بارزانیها و طالبانیها بود.
با اینکه او در عراق سمت دیپلماتیک داشت، آمریکاییها همواره بر این باور بودهاند که وی در هماهنگی حملات گروههای نیابتی به پایگاههای ایالات متحده نقش اساسی ایفا کرده است.
با توجه به تشدید تنشها میان تهران و واشینگتن، احتمال هدف قرار گرفتن فرماندهان ارشد و میدانی نیروی هوافضای سپاه پاسداران نیز وجود دارد. دلیل اصلی این امر، حملات موشکی اخیر به ناوهای آمریکایی در دریای سرخ، بهویژه ناو هواپیمابر هری ترومن است که تحت نظارت نیروی هوافضای سپاه انجام شده است.
به همین دلیل، علاوه بر فرماندهان میدانی نیروی قدس که در یمن مستقر هستند، فرماندهان نیروی هوافضای سپاه پاسداران نیز ممکن است در فهرست اهداف آمریکا قرار گیرند، چرا که این حملات موشکی و پهپادی به احتمال زیاد با هدایت آنها صورت گرفته است.
هشدار اخیر ترامپ به جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران نیز ریشه در همین واقعیت دارد. او اعلام کرده است در صورت وقوع حملهای علیه نیروها، ناوها و هواپیماهای آمریکایی، واشینگتن این اقدام را نه از جانب نیروهای یمنی، بلکه از سوی سپاه پاسداران تلقی خواهد کرد.
این موضعگیری میتواند بهمعنای آمادگی آمریکا برای هدف قرار دادن فرماندهان ارشد سپاه پاسداران در یمن باشد.
با توجه به این شرایط، انتظار میرود در هفتهها و ماههای آینده، گزارشهایی از کشته شدن فرماندهان میدانی نیروی قدس و نیروی هوافضای سپاه پاسداران در یمن منتشر شود.
امیرعلی حاجیزاده
در صدر این فهرست، نام امیرعلی حاجیزاده، فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران قرار دارد.
او در هفتهها و ماههای اخیر، بهطور مداوم تهدیداتی علیه ایالات متحده و اسرائیل مطرح کرده و از امکان حمله به اسرائیل با ۵۰۰ هزار موشک و پهپاد سخن گفته است.
از دیدگاه آمریکا، او مسئول حمله موشکی به پایگاه عینالاسد و همچنین کلیه حملات موشکی و پهپادی علیه پایگاههای آمریکایی در منطقه و اسرائیل بوده است.
مجید موسوی
علاوه بر حاجیزاده، مجید موسوی، نفر دوم در سلسله مراتب فرماندهی نیروی هوافضای سپاه پاسداران، یکی دیگر از افرادی است که احتمال هدف قرار گرفتن او از سوی آمریکا و اسرائیل وجود دارد.
او مسئول تجهیز حزبالله لبنان و نیروهای یمنی به موشکهای بالستیک و پهپادهای پیشرفته بوده و بر پنج بخش اصلی نیروی هوافضای سپاه پاسداران شامل موشکی، پهپادی، پدافندی، هوایی و فضایی، اشراف دارد.
با وجود نقش کلیدی او در این ساختار، نام وی کمتر در رسانهها مطرح شده است.
فریدون محمدی سقایی
در کنار این دو فرمانده، نام فریدون محمدی سقایی نیز به چشم میخورد. او نفر سوم در سلسلهمراتب فرماندهی نیروی هوافضای سپاه پاسداران است. با توجه به جایگاه او در ساختار نیروی هوافضای سپاه پاسداران بهعنوان معاون هماهنگکننده، امکان قرار گرفتن وی در فهرست اهداف احتمالی آمریکا وجود دارد.
با در نظر گرفتن این مجموعه از عوامل، احتمال آنکه ایالات متحده در واکنش به حملات اخیر اقدام به حذف فیزیکی برخی از فرماندهان ارشد نیروی هوافضای سپاه پاسداران کند، سناریویی دور از ذهن نیست.