اضطراب ناشی از تغییرات اقلیمی از اتاقهای رواندرمانی سر درآورده است
تغییرات اقلیمی بیشک زندگی روزمره بسیاری از ما را تحت تاثیر قرار داده است. از آتشسوزی های جنگلی تا بارانهای سیلآسا. از فوران آتشفشانها تا سونامی در اقیانوس تا همین همهگیری اخیر که در دوسال گذشته همه جهان را درگیر کرده است.
با اینکه بحرانهای زیستمحیطی همه جهان را تحت تاثیر قرار میدهد، مواجهه با تبعات تغییرات اقلیمی برای کسانی که به طور مستقیم تحت تاثیر آن قرار میگیرند دشوارتر است و بسیاری را دچار اضطراب کرده است. اضطرابی که از آن به عنوان «اضطراب اقلیمی» (Eco-Anxiety) نام برده میشود و حالا کسانی با این مشکل به روانشناسان مراجعه میکنند. نیویورک تایمز در مقالهای با استناد به روایت چند نفر به این حوزه جدید از روانشناسی پرداخته است.
بسیاری از افراد در مواجهه با بحران زیستمحیطی دچار اضطراب شدهاند. یکی از آنها زن ۳۷ سالهای است به نام آلینا بلک که هر روز با دیدن بستهبندیهای پلاستیکی و حتی پوشک بچهاش بر اضطراب او افزوده میشد و برای رها کردن زندگی شهری و پناه بردن به دامن طبیعت روزشماری میکرد. اما کار تمام وقت و واقعیت زندگی به او این مجال را نمیداد.
آلینا تصمیم گرفت به جای رفتن فکری به حال اضطرابش کند. برای این کار او اصطلاح «اضطراب اقلیمی» را جستجو کرد و در این جستجو به نام توماس جی دوهرتی که روانشناس در حوزه محیط زیست بود، برخورد کرد.
یک دهه پیش، دکتر دوهرتی و یکی از همکارانش، سوزان کلیتون، استاد روانشناسی در کالج ووستر، مقالهای را منتشر کردند که ایده جدیدی را مطرح میکرد. آنها در نظرات خود استدلال میکردند که تغییرات اقلیمی تاثیر روانی شدیدی هم بر افرادی که بار آن را تحمل میکنند، و هم افرادی که آن را از طریق اخبار و تحقیق دنبال میکنند، خواهد داشت. در آن زمان، این مفهوم نوعی گمانهزنی تلقی میشد.
حالا شک و تردیدها در این زمینه در حال محو شدن است. مفهومی که فعالان جوان به عنوان اضطراب اقلیمی، معرفی کردند اکنون وارد واژگان اصلی شده و شرکتها و سازمانهای حرفهای در حال شتاب برای درک این موضوع و دستیابی به رویکردهای مناسب برای درمان این اضطراب هستند. اضطرابی که حالا دیگر نمیشود وجودش را انکار کرد و پرداختن به آن منطقی است.
اکنون افراد زیادی برای این مشکل به سراغ دکتر دوهرتی میآیند؛ یک دانشجوی دختر ۱۸ ساله که گاهی حملات پنیک (وحشتزدگی) او آنقدر شدید است که نمیتواند از رختخواب بلند شود. یک زمینشناس ۶۹ ساله که گاهی وقتی به نوههایش نگاه میکند، شدیدا غمگین میشود. مردی ۵۰ ساله که از روش زندگی مصرفگرایانه دوستانش ناامید میشود و نمیتواند صحبتهای آنها را در مورد تعطیلات در توسکانی ایتالیا تحمل کند.
ظهور این حوزه در روانشناسی با مخالفتهایی نیز روبرو شده است. رواندرمانگرها همواره به گونهای آموزش دیدهاند تا دیدگاههای خود را از کارشان دور نگهدارند. بسیاری از صاحبنظران در حوزه روانشناسی معتقدند که اضطراب ناشی از تغییرات آبوهوایی از نظر بالینی با اضطراب ناشی از سایر تهدیدات اجتماعی مانند تروریسم یا تیراندازی در مدرسه تفاوتی ندارد. از طرفی، برخی فعالان زیستمحیطی نگرانند که با اضطراب ناشی از تغییرات اقلیمی به صورت یک تفکر ناکارآمد برخورد شود که باید تسکین یابد و یا از آن بدتر درمان شود.
اما آلینا بلک علاقهای به بحثهای نظری نداشت. او همین حالا به کمک احتیاج داشت.
او گرتا تونبرگ (فعال زیست محیطی جوان سوئدی) نبود، بلکه یک مادر شاغل بود که از خواب کافی محروم شده بود. دو سال آتشسوزی جنگلی و امواج گرمای بیامان در پورتلند چیزی را که در درونش مدفون شده بود، تحریک کرده بود؛ نوعی احساس اجبار برای آمادگی در برابر فاجعه.
تحقیقات اخیر نیز هیچ شکی در مورد روند صعودی تاثیرات روحی روانی تغییرات اقلیمی بر افراد باقی نگذاشته است. یک نظرسنجی در ۱۰ کشور از ۱۰ هزار نفر بین ۱۶ تا ۲۵ ساله که اخیرا منتشر شد، آمار شگفتانگیزی از بدبینی نشان میداد. ۴۵ درصد از پاسخدهندگان گفتند نگرانی در مورد تغییرات اقلیمی بر زندگی روزمره آنها تاثیر منفی میگذارد. سه چهارم گفتند معتقدند «آینده ترسناک است» و۵۶ درصد گفتند «بشریت محکوم به فنا است.»
دکتر سوزان کلایتون میگوید به نظر میرسد ترس جوانان از تغییرات اقلیمی نسبت به تهدیدات قبلی، مانند جنگ هستهای، بسیار بیشتر شده است: «ما قطعا قبلا با مشکلات بزرگی روبرو بودهایم، اما تغییرات آب وهوایی یک تهدید وجودی محسوب میشود و به سادگی احساس امنیت مردم را تضعیف میکند.»
یک رواندرمانگر ۳۷ ساله ساکن پورتلند که این اواخر از دانشگاه فارغ التحصیل شده میگوید در هیچیک از آموزشهای دانشگاهی او را برای مواجهه با کسانی که دچار اضطراب اقلیمی شدهاند آماده نکرده است.
بسیاری از مراجعهکنندگان دکتر دوهرتی پس از اینکه از گفتوگو درباره مشکل خود با روانشناسان قبلی ناامید شدند به سراغ او آمدند.
فرانک ۶۹ ساله، استاد بازنشسته زمینشناسی، برای دستیابی به آنچه که او «امید واقعبینانه» میخواند، به سراغ دکتر دوهرتی رفت.
او صبحی از سالها پیش را به یاد میآورد که نوهاش به دامان او خزید و در آغوشش به خواب رفت و او با تجسم آیندهای که در انتظار اوست پر از احساس غم شد. او میگوید کنار آمدن با این اندوه با کمک یک روانشناس که بحرانهای زیست محیطی را درک میکند، آسانتر است.
آلینا بلک، هرگز دلگرمیهای مبهمی که روانشناس قبلیاش به او میداد را نپذیرفته بود. او برای ملاقات با دکتر دوهرتی روز شماری میکرد و امیدوار بود که او در همان اولین جلسه چیزی بگوید که به آسانی این بار سنگین را از روی دوش او بردارد.
بخش بزرگی از عملکرد دکتر دوهرتی کمک به مردم برای مدیریت احساس عذاب وجدان آنها در مصرف کردن است. او دیدگاهی انتقادی نسبت به مفهوم ردپای اقلیمی دارد و میگوید شرکتهای بزرگ برای انداختن بار مسئولیت تغییرات آب وهوایی بر دوش افراد این ساختار را به وجود آوردهاند.
دکتر دوهرتی از شیوههای رفتار درمانی شناختی استفاده میکند و به مراجعهکنندگان خود یاد میدهد چگونه و چقدر خود را در معرض اخبار زیست محیطی قرار دهند و به تصورات خود نگاه انتقادی داشته باشند.
او همچنین از معنا درمانی و یا رواندرمانی وجودی (رواندرمانی اگزیستانسیال) استفاده میکند؛ حوزهای که ویکتور ای. فرانکل آن را پدید آورد. فرانکل پس از اینکه از اردوگاههای کار اجباری آلمان جان سالم به در برد کتاب «جستجوی انسان برای معنا» را نوشت، که در آن شرح میدهد چگونه زندانیان اردوگاه آشویتس توانستند زندگی شادی داشته باشند.
دکتر دوهرتی میگوید: «وقتی باید از نظریههای فرانکل استفاده کنم یعنی اینکه اوضاع وخیم است. فاجعه در همان مقیاس است و من سعی میکنم در این دنیای بیمعنا به دنبال معنا بگردم.»
حالا آلینا بلک کمی آرامتر شده است. او آخر هفتهها، با خانوادهاش برای پیادهروی به جنگل میرود تا تمرین کند از پیادهروی بدون نگرانی برای آینده لذت ببرد. آلینا میگوید گفتگو با دکتر دوهرتی «این دریچه را برای من باز کرد که حل این مشکل واقعا بر عهده ما افراد نیست.»
با این حال او مطمئن نیست که آرامش همه آن چیزی است که او میخواهد. دنبال کردن اخبار تغییرات اقلیمی از نظر او یک وظیفه است؛ باری که او قرار است به دوش بکشد؛ دستکم تا زمانی که مطمئن شود مقامهای مسئول کارشان را انجام میدهند.
هدف نهایی او این است که نه کاملا بیخیال شود و نه اجازه دهد ترسهایش او را فلج کنند بلکه چیزی در این میانه است. او آن را با کسی مقایسه میکند که از پرواز میترسد اما سعی میکند یاد بگیرد ترس خود را به گونهای مهار کند که بتواند پرواز کند.
نتایج پژوهشی جدید در دانشگاه کاردیف در ولز نشان میدهد که عروسکبازی کودکان به آنان مجال میدهد بیشتر درباره افکار و احساسات دیگران حرف بزنند و این بازیهای تخیلی میتواند به رشد مهارتهای اجتماعی و همدلی در کودکان کمک کند.
این پژوهش در نشریه «علم رشد» منتشر شده است و گاردین در گزارشی به آن پرداخته است. بر اساس این پژوهش، عروسکبازی میتواند به پرورش مهارتهای اجتماعی، «نظریه ذهن» و همدلی در کودکان کمک کند.
دکتر سارا گرسون، متخصص عصبپژوه در دانشگاه کاردیف که هدایت این پژوهش را بر عهده داشته، میگوید که فواید بازی با «لگو» و خانهسازی برای کودک از پیش پذیرفتهشده بود، اما به نظر میرسید که منافع عروسکبازی برای کودک تا حدودی نادیده گرفته شده باشد.
گرسون گفت هنگامی که کودک جهانی تخیلی میآفریند و با عروسکها، بازیهای «وانمودی» انجام میدهد، اول با صدای بلند ارتباط برقرار میکند و سپس پیام آمده در آن ارتباط درباره افکار، احساسات و عواطف دیگران را درونیسازی میکند.
او تاکید کرد که این رویکرد، آثار مثبت طولانیمدتی برای کودک دارد که پردازش اجتماعی و احساسی بهتر و بیشتر و کسب مهارتهای اجتماعی همچون همدلی از آن جمله است؛ اینها همه میتواند در کودک درونی شده و عاداتی مادامالعمر را در وجود او شکل دهد.
در این پژوهش که شرکت سازنده عروسک باربی هزینه آن را پرداخته بود، به۳۳ کودک دختر و پسر۴ تا ۸ ساله چندین عروسک باربی و وسایل جانبی مانند آمبولانس و اسب داده شد تا با آنها بازی کنند.
کودکان آزادانه بازی کردند و دستورالعملی به آنان داده نشد. اما حرفهایی که حین بازی میزدند رصد میشد و سربند «طیفنگاری کارکردی مادون قرمز» هم داشتند. این نوع سربند مجهز به گونهای فناوری تصویربرداری از مغز است که اجازه میدهد که فعالیت مغز فرد موردآزمایش، ردیابی شود.
در این پژوهش مشخص شد که کودکان حین بازی با عروسک، مثلا خالهبازی، درباره افکار و احساسات دیگران بیشتر حرف میزنند. مفهمومی که از آن با اصطلاح زبان درونی کودک نام برده میشود. سارا گرسون گفت که زبان درونی میتواند نشان دهد که کودک هنگام عروسکبازی، به افکار و احساسات دیگران میاندیشد.
این تحقیق همچنین نشان داد که کودکان عروسک را مخاطب قرار میدهند و با آن مستقیما گفتوگو میکنند، در حالی که هنگامی که روی تبلت بازی میکنند شخصیت داخل بازی را سومشخص خطاب قرار میدهند. رفتار کودکان پسر و دختر در این زمینه یکسان بود و تفاوتی نداشت.
بنجامین ماردِل، پژوهشگر آموزش بازی در دانشکده آموزش هاروارد، گفت این فرضیه که عروسکبازی زمینهای برای کودک فراهم میآورد تا از بُعد فرد دیگر به قضایا نگاه کند، ولو اینکه آن دیگری عروسکی غیرجاندار باشد، بسیار منطقی به نظر میرسد.
ماردل با اشاره به این که چنین یافتههایی بر هر بازی «وانمودی» اطلاق میکند و تنها شامل «باربیبازی» نمیشود، افزود که دایره مفهوم عروسک گسترده است و هر شیئ که کودک به آن جان میبخشد و او را بدل به «دیگری» بکند عروسک است؛ عروسک میتواند حیوان عروسکی کودک، دستکش فر آشپزخانه که به حرف میآید و با بچه سخن میگوید و یا حتی دوست تخیلی او باشد.
دکتر سارا گرسون گفت که مهارتهایی که طی عروسکبازی کسب میشود، برای برقراری ارتباط با دیگران، آموختن از بقیه افراد و راهیابی در موقعیتهای گوناگون اجتماعی بسیار مهم است. او تاکید کرد که این مهارتها برای شکل دادن و حفظ دوستیهای برای کودک و آنچه او از معلمان و والدینش میآموزد اهمیت دارد.
این پژوهش همچنین نشان داد که فعالیت «شیار گیجگاهی فوقانی خلفی» مغز کودکان هنگامی که با عروسکشان بهعنوان جانداری که افکار و احساسات دارد حرف میزنند افزایش مییابد. گفته میشود این قسمت از مغز در مهارتهای مرتبط با رشد پردازش اجتماعی و احساسی نقش دارد.
امروزه زنان بیش از هر زمان دیگری به خدمات و محصولات دوران یائسگی دسترسی دارند. اما آیا این خبر خوبی است و یا راهی جدید برای سودآوری بیشتر برای شرکتهای ارائه دهنده این خدمات و محصولات. روزنامه بریتانیایی گاردین در مقالهای به این پرسش میپردازد.
تقویم یائسگی گرفته تا شمعهای معطر، از مکملها تا استراحتهای آبگرم در دوران یائسگی، امروزه تقریبا همه چیز برای سهولت گذار به دوران یائسگی موجود است. از اینها که بگذریم، اگر کسی به دنبال یک راهحل قویتر باشد، درمان لیزری جوانسازی واژن یا همسانسازی زیستی هورمون استروژن هم قابل دسترس است.
حتی میتوان یائسگی را یک دهه یا بیشتر به تعویق انداخت - به شرطی که کسی مایل باشد تکهای از تخمدان خود را در دهه ۲۰ زندگی خود منجمد کند و سپس در اواخر زندگی دوباره آن را پیوند بزند.
همه این امکانات نشان میدهد پرداختن به مساله یائسگی در اوج خود به سر میبرد. پس از قرنها تحمل علائم فیزیکی و عاطفی یائسگی، زنان میانسال هرگز به این اندازه مورد توجه قرار نگرفتهاند. اما آیا این چرخش ناگهانی به زنان قدرت بیشتری میبخشد و یا راهی است برای استثمار؟
نیمی از جمعیت جهان در مرحلهای از زندگی خود یائسگی را تجربه خواهند کرد. طبق یک گزارش اخیر، بازار جهانی محصولات و خدمات یائسگی یک فرصت تجاری ۶۰۰ میلیارد دلاری است. مکملهای غذایی، اپلیکیشنهای تشخیص علائم، پزشکی از راه دور و لوازم بهداشتی-آرایشی برخی از بزرگترین چشماندازهای سرمایهگذاری در این زمینه را نشان میدهند.
آدریانا سامانیگو، سرمایهگذار در یک شرکت سرمایهگذاری خطرپذیر در آمریکا میگوید: «زنان در این مرحله از زندگی همچنان از خدمات و حمایتهای لازم به شدت محرومند. یائسگی مانند بارداری نیست که ۹ ماه باشد، بلکه میتواند ۱۰ تا ۳۰ سال طول بکشد.»
در حالیکه متخصصان پزشکی خوشحالند که علائم کلی و رایجی مانند تعریق شبانه، خونریزی شدید، اضطراب و میل جنسی پایین با صراحت بیشتری مورد بحث قرار میگیرند و از توسعه برنامههای حمایتی از زنان در محل کار استقبال میکنند، اما برخی نگران ارائه عجولانه و ناگهانی انبوه محصولات و خدمات یائسگی به زنان در آینده نزدیکاند.
دکتر هدر کوری، متخصص زنان و زایمان میگوید: «به طور کلی، بسیار عالی است که افراد زیادی درباره یائسگی صحبت میکنند، اما من فکر میکنم که این موضوع بسیار پیچیده، پزشکی و تجاری شده است.»
یائسگی زمانی اتفاق میافتد که قاعدگی و تولید هورمونهای استروژن و پروژسترون در بدن متوقف میشود. یائسگی یا به طور طبیعی به دلیل کاهش تعداد تخمکها - معمولا در سنین حدود ۴۵ تا ۵۵ سالگی اتفاق میافتد و یا زودتر از موعد وقتی تخمدانها با جراحی یا با شیمیدرمانی و رادیوتراپی آسیب میببینند و یا از بدن برداشته میشوند.
زنان قرنها در سکوت از یائسگی رنج بردهاند. اما امروزه راههایی برای سهولت انتقال به این مرحله از زندگی برای زنان وجود دارد. به طور کلی در برخورد با درمان یائسگی دو دسته وجود دارند. یکی آنهایی که با درمانهای جایگزینی هورمون (مصرف داروهای هورمونی جایگزین) موافقند و گروه دیگر کسانی هستند که راههای دیگری غیر از مصرف هورمون را ترجیح میدهند.
تاریخچه استفاده از جایگزینی هورمون به دهه ۴۰ میلادی بازمیگردد اما مصرف گسترده آن به طور عمده از دهه ۶۰ آغاز شد. مطالعات بسیاری در آن زمان نشان میداد که مصرف هورمونهای جایگزین فواید دیگری نیز مانند پیشگیری از بیماریهای قلبی-عروقی و پوکی استخوان دارد. اما نتایج یک تحقیق که در سال ۲۰۰۲ منتشر شد همه خوشبینیها در این زمینه را به باد داد.
نتایج این تحقیق نشان میداد مصرف هورمون در واقع خطر بیماری عروق کرونر قلب و حملات قلبی و همچنین سرطان سینه و سکته مغزی را افزایش میدهد؛ هرچند خطر سرطان روده بزرگ یا آندومتر و پوکی استخوان را کاهش میدهد. نتایج این تحقیق باعث وحشت بسیاری از کسانی شد که داروهای هورمونی مصرف میکردند. اتفاقی که باعث افت ۷۰ درصدی مصرف این داروها شد و شرکتهای دارویی را برای یافتن راههای جایگزین به فکر واداشت.
از آن زمان محصولات متنوعی وارد بازار شده که هر کدام عوارض و مشکلات خود را دارند. یکی از آنها محصولاتی هستند که شبیهسازی زیستی شدهاند و از آنها به عنوان فرآوردههایی گیاهی که درست مانند هورمونهای طبیعی انسان عمل میکنند و خطرات داروهای هورمونی را ندارند تبلیغ میشود. اما برخی کارشناسان میگویند چون این نوع محصولات به عنوان مکمل تولید و عرضه میشوند قوانین و استانداردهای معمول تولید دارو را پشت سر نمیگذارند و باید در کارایی آنها شک کرد. دلیل افزایش اقبال به این محصولات ترس و نگرانی زنان از مصرف داروهای هورمونی است.
تلاش برای درمان یائسگی در اینجا ختم نمیشود. زنانی که از مشکلات واژن و مثانه رنج میبرند به درمانهای گرانقیمتی مانند «جوانسازی واژن با لیزر» روی میآورند. در این درمان از «میکرو ابریژن» برای تحریک تولید کلاژن و تقویت گردش خون استفاده میشود.
اگرچه برخی مطالعات نشان میدهد جوانسازی با لیزر شاید به کاهش برخی علائم یائسگی کمک کند، اما شواهد متفاوتی در این باره وجود دارد: یک مطالعه اخیر نشان داد شاید درمان با لیزر چندان مزیتی بر استفاده از دارونماها نداشته باشد. همچنین نگرانیهایی وجود دارد که لیزردرمانی در برخی شرایط مضر است. در سال ۲۰۱۸ سازمان غذا و دارو در آمریکا با صدور بیانیهای نسبت به احتمال سوختگی و جای زخم در نتیجه این درمان هشدار داد.
با این حال کارشناسان میگویند برای پرهیز از لیزر میتوان از دوزهای کم استروژن که به صورت موضعی مصرف میشود استفاده کرد. استفاده از کرمهای استروژن تاثیر بالایی در درمان برخی عوارض یائسگی دارد زیرا هورمون را به صورت موضعی در اطراف واژن آزاد میکند و میزان استروژن خون را از حد طبیعی در دوران یائسگی بالاتر نمیبرد.
از طرفی به عقیده این کارشناسان شواهد نشان میدهد شاید ترس از درمان با هورمون بیش از اندازه زیاد است زیرا:
۱) زنانی که در مطالعات اولیه شرکت کرده بودند در دهه هفتاد زندگی خود بودهاند و داروهای هورمونی در زنانی که از دهه پنجاه مصرف آن را شروع کردهاند باعث کاهش بیماریهای قلبی در آنها شده است.
۲) موادی که در فرمول داروهای هورمونی در گذشته استفاده شده با داروهای امروز متفاوت است.
۳) قرصهای پروژسترون اغلب –مشابه پروژسترونی که زنان به طور طبیعی در طول سالهای باروری خود تولید میکنند– برای مقابله با اثرات استروژن روی پوشش رحم و کاهش خطر ابتلا به سرطان به زنان داده میشود.
به گفته این کارشناسان بدیهی است که مصرف داروهای هورمونی بیضرر نیست اما مصرف هیچ دارویی بیضرر نیست و اگر زنان بخواهند، باید اجازه داشته باشند این داروها را به صورت مادامالعمر مصرف کنند و نباید آنها را به دلیل ترسآفرینی در رسانهها و بر اساس یک مطالعه از مصرف هورمونهای خودشان محروم کرد.
اما داروها تنها بخشی از راهحل هستند. ایرنه آنینیه، مدیر برنامههای علمی در انجمن تحقیقات سلامت زنان در آمریکا میگوید یائسگی یک مرحله طبیعی زندگی برای اکثر زنان است، و به جای اینکه به عنوان یک بیماری با آن برخورد شود، باید آن را پذیرفت و مدیریت کرد. او اخیرا توصیه کرده زنان را باید از سنین جوانی و از حدود ۳۵ سالگی برای یائسگی آماده کرد.
ایرنه میگوید: «این مرحله از زندگی برای هر کسی متفاوت است و نحوه واکنش بدن به آن تحت تاثیر سلامت کلی و هر شرایط خاصی است که هر فرد دارد. یک رژیم غذایی سالم و ورزش بیشتر احتمالا برای زنی که اضافه وزن یا وضعیت سلامت نامناسبی دارد بهتر از مصرف هورمونهاست. یک رژیم غذایی سالم و ورزش منظم همچنین به جلوگیری از عواقب طولانی مدت استروژن پایین مانند بیماریهای قلبی-عروقی و پوکی استخوان کمک میکند.»
برخی کارشناسان میگویند: «آنچه لازم است ایجاد شرایط مناسب برای صحبت کردن درباره یائسگی است تا زنان بتوانند درباره چگونگی مدیریت این مرحله از زندگی خود، آگاهانه تصمیم بگیرند.»
یک گزارش جدید نشان میدهد که کارزار وسیع پروپاگاندا که دنیای خارج چین از آن غافل مانده است در مراکز فرهنگی داخل این کشور در حال رخ دادن است.
این گزارش را مجله «چاینا فایل»، چاپ انجمن آسیا در نیویورک، منتشر و وال استریت ژورنال آن را گزارش کرده است.
در یک مرکز بناشده بهدست حزب کمونیست چین در شانگهای، که برای «ترویج افکار و رفتار متمدنانه» تاسیس شده است، اخیرا و پیش از آغاز یک سریبرنامه، درباره اولین نشست رسمی اعضای حزب کمونیست در شانگهای در سال ۱۹۲۱ سخنرانی شد.
فعالیتهای متنوع مثل کلاس یوگا، آواز و نمایش فیلم از جمله فعالیتهایی است که در برنامه این مرکز است.
این مرکز یکی از صد هزار مرکز مشابه در سراسر چین است که طی ۴ سال گذشته و در تلاش حکومت حزب چین برای جا انداختن دوباره خود در زندگی روزانه مردم این کشور، تاسیس شده است.
بر اساس گزارش «چاینا فایل» حزب کمونیست چین از این کارزار که در خارج چین نمود آشکاری ندارد، با عنوان «مراکز تمرین تمدن عصر جدید» نام میبرد. نخستین مراکز در سال ۲۰۱۸ راهاندازی شد و تاکنون به ۵۰۰ بخش شهری و روستایی در چین گسترش یافته است.
این مراکز آموزشهای ایدئولوژی حزب کمونیست چین را با آمیختهای از فعالیتهای فرهنگی و کارهای داوطلبانه، که بر حسب محل این مراکز متفاوت است، گرد آورده و ارائه میکند. برنامههای این مراکز از آموزش آشپزی، تعمیر مجانی چتر و ساعت، توصیههای سلامتی تا آخرین تحولات فناوری ساخت پهپاد و غیره را در بر میگیرد.
این موارد را «چاینا فایل» جمعآوری کرده و به تایید وال استریت ژورنال رسیده است.
بر اساس تخمین «چاینا فایل» مقامهای محلی بین سالهای ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۱، حدودا ۷۰۰ میلیون یوان، معادل ۱۱۰ میلیون دلار برای پروژههای مرتبط با برنامههای این مراکز هزینه کردهاند.
بر اساس گزارش «چاینا فایل»، مراکز حزب کمونیست با بنا کردن این مراکز در تلاش است تا هم «سخاوت» این حزب را به مردم اثبات کند وهم آنان را به قالب شهروندان نمونه درآورد؛ همچنین صمیمیت بین «توده» و رهبرانشان که دههها آزادسازی اقتصادی آن را کمرنگ کرده، بیشتر کند.
پژوهشهای مبتنی بر نظرسنجی حاکی از آن است که علاقه چینیها به سیاست عموما کاهش یافته است. بهگفته یک استاد علوم سیاسی، این بهگونهای نشانه موفقیت رهبران چین در بنا کردن جامعهای باثبات است که به مردم مجال میدهد که دلواپس مسائل دیگری جز سیاست باشند. او افزود در عین حال همین میتواند نقش حزب کمونیست را کمرنگ کند که این خود نگرانی جدی بوده است.
با افزایش دسترسی به اینترنت بر روی موبایل، شی جینپینگ، رییسجمهور چین و دیگر مقامهای این کشور تلاشهایشان برای پاشیدن تخم بینش ایدئولوژیک جینپینگ را از طریق انتشار ویدیوهای کوتاه سیاسی که میتواند بهسرعت بین مردم پخش شود یابد و احساسات ملیگرایانه آنها را هر چه بیشتر برانگیزد، افزایش دادهاند.
بر اساس اطلاعات «چاینا فایل»، بهجز تلاش در دنیای مجازی، این «مراکز تمرین تمدن عصر جدید» نسخه ملایمتری از همین کارزار انتشار ویدیو است که در دنیای واقعی در جریان است.
این مراکز ابتدا در سال ۲۰۱۸ و بهصورت آزمایشی در ۵۰ بخش چین دایر شد و شمار آنها یک سال بعداز راهاندازی، تا ده برابر افزایش یافت؛ سازمانهای حزب کمونیست چین عملکرد این مراکز در آموزش، هدایت و خدمت به توده ستودهاند.
این مراکز همچنین میتواند در تلاش شی جینپینگ برای ایجاد تغییرجهت در اقتصاد چین و دور کردن آن از کاپیتالیسم چند دهه گذشته و واردسازی آن به مرحله جدیدی از توسعه مبتنی بر«رفاه عموم» نقش داشته باشد. این تغییر رویه، ثروتمندترین کارآفرینان چین را بر آن داشته تا تلاشهای انساندوستانه خود را چندین برابر کنند.
یک صاحبنظر در این زمینه با اشاره به تشویق به کارهای داوطلبانه در چین گفت که ایندست فعالیتها در آینده در مرتبه اجتماعی هر شهروند لحاظ و اندازهگیری خواهد شد.
بکر سیف دو هفته پیش از روز ازدواجش، به مادرش گفت که میرود نامزدش را ببیند و برای ناهار به خانه بازمیگردد. اما وقتی که تا شب هم خبری از او نشد، مادر بکر به نامزد او زنگ زد. نامزدش گفت که بکر به دیدن او نیامده است.
آن روز آخرین روزی بود که مادر سیف او را دید. یکشنبه ۳۰ ژانویه، یک هفته پیش، بکر یکی از ۹ نفری بود که در حمله هوایی ارتش عراق به شبهنظامیان در شرق عراق کشته شد. دستکم ۴ نفر از ۹ نفری که در این حمله کشته شدند لبنانی و همه از روستاهای کوچک و محروم اطراف طرابلس، شهری در شمال لبنان، بودند.
آسوشیتدپرس در گزارشی به چرایی جریان فرار جوانان طرابلسی از این شهر و پیوستن آنان به داعش پرداخته است.
با فرولغزیدن هر چه بیشتر لبنان به دامان فلاکت اقتصادی طی چندین ماهه گذشته، دهها مرد جوان از شهرهای شمالی لبنان ناپدید شده و سپس از عراق سر در آوردهاند؛ همان جایی که گمان میرود به داعش پیوسته باشند. مهاجرت این مردان نگرانیها از موج جدید پیوستن به گروههای تندرو را افزایش داده است؛ جریانی که از آب گلآلود درماندگی و ناامیدی ناشی از فروپاشی اقتصادی و تنشهای فرق مذهبی در لبنان، ماهی میگیرد.
بسیاری لبنانیها با سقوط پول ملی این کشور دچار فقر شدهاند. ارزش حقوق و حساب بانکی مردم دود شده و به هوا رفته و قیمتها سر به فلک گذاشته است. حتی پیش از بحران اقتصادی هم، طرابلس فقیرترین شهر لبنان بود و وضعیت حالا با دیدن شمار مردان جوان در خیابان، که بیکار به نظر میرسند، بدتر هم شده است.
اما فقر تنها دلیل پیوستن این مردان جوان به داعش نیست. طرابلس و شهرهای حواشی آن مرکز سکونت بسیاری از جماعت مسلمان سنیمذهب لبنان است که از دولت این کشور که آنها را نادیده میگیرد، دل خوشی ندارند. نیروهای امنیتی لبنان جوانان سنی این مناطق را در اقدام برای سرکوب اقدامات شبهنظامی، هدف قرار دادهاند. فعالان حقوقبشر میگویند که سالهاست هزاران نفر از این مناطق بدون محاکمه و تنها بهظن ارتباط با با شبهنظامیان، در بازداشت به سر میبرند.
مادر بکر فکر میکرد که ممکن است پسرش را نیروهای اطلاعاتی لبنان بازداشت کرده باشند. اما بکر پنج یا شش روز قبل از اینکه کشته شود، به مادرش تلفن کرد. این اولین باری بود که مادرش بعد از رفتن بکر از خانه، خبری از او میشنید. بکر نگفت کجاست. فقط به مادرش گفت که «در حق او بدی شده است» و توضیح بیشتری نداد.
بکر ۷ سال بهظن «اعمال تروریستی» در زندان بود و ژوئن ۲۰۲۱ بدون محاکمه آزاد شد. خانواده او به بیگناهیاش باور دارند و در آن زمان برای او یک خوابارفروشی باز کردند تا کسبوکاری داشته باشد، چرا که بعد از آزادی از زندان کسی به او کار نمیداد.
مادرش گفت که پسرش در وحشت دائم به سر میبرد و به مادرش گفته بود که به هیچکس جز خانوادهاش اعتماد ندارد.
ابوابراهیم الهاشمی القرشی، رهبر داعش، روز پنجشنبه ۱۴ بهمنماه پس از حمله نیروهای آمریکایی به خانه امنش در شمال غرب سوریه کشته شد. صاحبنظران بر این باورند که گرچه از میان برداشتن القرشی میتواند در کوتاهمدت اختلالاتی در عملکرد داعش ایجاد کند، این گروه در نهایت میتواند رهبر جدیدی انتخاب کند و به کارزار خشونت در عراق و سوریه ادامه دهد.
البته شمار لبنانیهایی که احتمالا به داعش پیوستهاند با شمار صدها نفری که به سوریه رفتهاند تا به شورشیان سوری بپیوندند قابلمقایسه نیست؛ از جمله آنهایی که در بحبوحه جنگ داخلی سوریه، با القاعده مرتبط بودند. با پایان جنگ ، شمار لبنانیهایی که به سوریه میرفتند هم رو به کاهش گذاشت.
اما جریان مهاجرت برای پیوستن به داعش در عراق، جدید به نظر میرسد. محمد صبلوح، وکیل و مسئول مرکز حقوق زندانیان، میگوید که بین ۷۰ تا ۱۰۰ مرد جوان طی ماههای گذشته در طرابلس ناپدید شدهاند و البته رقم دقیق ناپدیدشدگان همچنان مشخص نیست.
بهجز حمله هوایی روز یکشنبه که بکر سیف و ۳ لبنانی دیگر در آن کشته شد، دستکم ۲ لبنانی دیگر هم از حدود دو ماه گذشته بدین سو در عراق کشته شدهاند.
طرابلس در گذشته نیز صحنه خشونت شبهنظامیان بوده است. جدیترین این درگیریها در سال ۲۰۱۴ و زمانی بود که شبهنظامیان پیرو داعش حملاتی علیه ارتش لبنان انجام دادند.
ناپدید شدن مردان جوان در طرابلس در انتهای اوت ۲۰۲۱ و اندکی پس از آنکه احمد مراد، عضو سابق اطلاعات ارتش لبنان، با شلیک گلوله به قتل رسید افزایش یافت.
شهردار طرابلس دلایل جوانان برای فرار از این شهر را متنوع خواند و گفت دلیل اصلی، نبودن شغل است.
محمد صبلوح گفت که مردانی که ناپدید شدهاند اهل محرومترین مناطق اطراف طرابلس بودند و ممکن است برخی از آنان با وسوسه کار روانه عراق شده باشند و حتی ندانسته باشند که به این کشور میروند تا به داعش بپیوندند. صبلوح افزود بعضی دیگر هم ممکن است از ترس دستگیری در سرکوب دولتی، طرابلس را ترک کرده باشند.
صبلوح گفت که این مردان بازیچه دست نیروهاییاند که از احیای داعش سود میبرند و میخواهند چهره طرابلس را خدشهدار کنند.
با تداوم تنشها در مرز اوکراین با روسیه و گمانهزنیها درباره حمله احتمالی روسیه به این کشور، جو بایدن رئیسجمهوری آمریکا تهدید کرد اگر روسیه به اوکراین حمله کند، آمریکا شخص او را تحریم خواهد کرد.
جو بایدن با بیان اینکه این جنگ «تبعات عظیمی برای جهان» دارد آن را با جنگ جهانی دوم مقایسه کرد. بریتانیا نیز اعلام کرد در صورت حمله روسیه به اوکراین احتمال دارد شخص پوتین را تحریم کند و امانوئل ماکرون نیز هشدار داد روسیه در صورت حمله به اوکراین باید هزینه بالایی پرداخت کند. اما برخی کارشناسان معتقدند، تحریم پوتین به این آسانیها هم نیست. واشنگتن پست در مقالهای کارشناسی-تحلیلی به دلایل این موضوع پرداخته است.
همزمان با تشدید جنگ لفظی بین آمریکا و روسیه، جو بایدن رییس جمهوری آمریکا در سخنانی که از آن به عنوان مرحله بعدی تهدیدها تعبیر میشود از تحریم احتمالی ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه خبر داد.
در تاکتیکهای رایج آمریکا، تحریمهای فردی میتواند شامل ممنوعیت سفر، بلوکه کردن داراییها در حوزه قضایی آمریکا و ممنوعیت تراکنشهای مالی شرکتهای آمریکایی با افراد تحریم شده باشد؛ از حسابهای بانکی گرفته تا سفرهای خانوادگی به دیزنی ورلد.
دیمیتری پسکوف، سخنگوی پوتین، در واکنش به تهدید بایدن، گفت که اقدام مستقیم علیه پوتین برای روابط سیاسی آمریکا و روسیه «مخرب» خواهد اما برای پوتین «دردناک» نیست. کارشناس واشگتن پست معتقد است شاید سخنگوی کاخ کرملین چندان هم بیراه نمی گوید.
تحریمهای گستردهتر آمریکا علیه روسیه میتواند سخت و گزنده باشند. نیویورک تایمز گزارش داد مقامهای آمریکایی آمادهاند تا با هدف قرار دادن بانکهای دولتی و قطع وامهای خارجی، فروش اوراق قرضه دولتی و فناوریها برای صنایع مهم و اقدامات دیگر، ضربه سنگینی به سیستم مالی روسیه بزنند.
تحریمهایی در این مقیاس که هدف آن کشوری به بزرگی روسیه است، در نوع خود بیسابقه است و خطر اختلال در سیستم مالی جهانی و همچنین اقدامات تلافیجویانه روسیه را نیز به همراه خواهد داشت. متحدان اروپایی مانند آلمان، فرانسه و ایتالیا که برای تامین سوخت در کشورهای خود به روسیه وابستهاند، ممکن است تمایلی به پیوستن به این تحریمها نداشته باشند. اما اعمال کامل چنین تحریمهایی میتواند مجازاتی جدی برای رفتار تجاوزگرانه روسیه باشد.
اما اعمال تحریمهایی موثر علیه پوتین شاید دشوارتر از آنچه باشد که تصور میشود. حتی اگر بخواهید داراییهای او را مسدود کنید، باید بدانید که ابن داراییها کجا هستند زیرا پوتین ثروت خود را بهتر از هر شخصیت شروری در فیلمهای جیمز باند مخفی کرده است.
یوجین رامر، کارشناس امور روسیه در بنیاد «کارنگی برای صلح بینالمللی»، در گفتو گو با کارشناس واشنگتن پست گفته: «پوتین هیچ حسابی در بانک جیپی مورگان چیس ( JPMorgan Chase) ندارد. حرفهای زیادی در مورد اینکه او ثروتمندترین مرد جهان با ثروتی بالغ بر صدها میلیارد دلار است وجود دارد. اما من هرگز مدرک معتبری از آن ثروت یا جایی که او آن را نگه می دارد ندیدهام و فکر نمیکنم پوتین برای دوران بازنشستگی خود قصد خرید ملک و املاک در جزایر سانی فلوریدا را داشته باشد.»
مجله اقتصادی فوربس اخیرا درباره ثروت نسبت داده شده به پوتین گفت: ثروت پوتین «احتمالاً دست نیافتنیترین معما در پروژه های پردهبرداری از ثروتهای هنگفت افراد است- سختتر از دستیابی به ثروت ورثه، ثروت برخی دیگر از سران کشورها و حتی خدایان قاچاق مواد مخدر که ما در طول سالها توانستهایم اموالشان را فاش کنیم.» نظریههای مختلفی درباره چگونگی انباشت ثروت پوتین وجود دارد و اینکه او با کاهش بودجه الیگارشهای روس، معاملات مالی غیرقانونی و پرداخت رشوه در قراردادها، یک امپراتوری برای خود ساخته است.
اما اینها همه فقط نظریه هستند. این در حالیاست که داراییهای اعلام شده او نسبتا ناچیز است. بلومبرگ نیوز گزارش داد کرملین در مورد درآمد پوتین ادعا میکند درآمد او حدود ۱۳۱۰۰۰ دلار در سال است. داراییهای اعلام شده او نیز «یک آپارتمان ۷۷ متری، یک گاراژ ۱۸ متری، دو ماشین قدیمی و یک تریلی» اعلام شده که همه در روسیه و خارج از دسترس آمریکاست.
تیموتی ال اوبراین از بلومبرگ نیوز می نویسد: «واقعیت این است که احتمالاً افراد کمی غیر از خود پوتین از ثروت او و محل نگهداری آن مطلع هستند. همین امر تعیین تحریمهای مالی مناسب برای جلوگیری از حمله روسیه به اوکراین و یا مجازات شخص پوتین را دشوار میکند.»
یکی از عجیبترین احتمالات این است که پوتین در واقع آنقدر هم که تصور میشود ثروتمند نیست، زیرا قدرت حیرتانگیز او در داخل کشور او را برای حکمرانی از داشتن ثروت بینیاز میکند.
برخی معتقدند دولتهایی- حتی متحدان آمریکا- که با روسیه تجارت میکنند، با اقداماتی که پوتین را به یک فرد منفور در سطح جهانی تبدیل کند و او را از نشستها و رویدادهای تجاری منع میکند موافقت میکنند.
اما رامر میگوید: «اروپاییها او را از آمدن به کشورهایشان منع نمیکنند و چینیها با آغوش باز از او استقبال خواهند کرد، بنابراین من مطمئن نیستم که ممنوعیت سفر چگونه میتواند کارساز باشد.» پوتین از آن دسته رهبرانی نیست که به دیزنیلند برود. اگر چنین قصدی داشته باشد، یک دیزنیلند در مسکو میسازد.»
با اینکه نسبتا نادر است که آمریکا تحریمهایی علیه رهبری که بر سر کار باشد اعمال کند، اما این اقدام قبلا هم اتفاق افتاده است. نیکلاس مادورو، رئیسجمهوری ونزوئلا، شاید تنها رهبری باشد که آمریکا بیشترین تحریمها را بر او تحمیل کرده است.
کاخ سفید به تحریمهای محتملتری که از هدف قرار دادن مستقیم پوتین پرهیز میکند اشارههایی کرده است. تحریمهایی که افرادی در دایره داخلی کرمیلن و یا نزدیک به آن قرار دارند را هدف قرار میدهد. نیویورک تایمز گزارش داد که این تحریمها میتواند شامل ممنوعیت تحصیل فرزندان برخی نخبگان روسیه در دانشگاههای معتبر آمریکا و اروپا باشد.
افرادی که اینبار مورد هدف تحریمها قرار میگیرند احتمالا کسانی خواهند بود که نسبت به کسانی که پیشتر تحریم شدهاند، به پوتین نزدیکترند. بر اساس گزارشها این افراد میتواند شامل کسانی مانند آلینا کاباوا باشد که یک ژیمناستیک سابق المپیک است و گفته میشود پوتین با او رابطهای عاشقانه داشته است.
هدف از این تحریمها این است که برای دسترسی به پوتین، برای افراد ثروتمند نزدیک به او دردسر درست میکنید و ضربههایی در سطح فردی به امور تجاری و سبک زندگی مجلل آنها وارد میکنید.
هیچ تردیدی وجود ندارد که این تحریمها سخت است. اما اگر هدف مجبور کردن این رهبران برای تغییر مسیر یا در شدیدترین موارد، تغییر رژیم باشد، تحریمهای فردی گاهی تاثیر چندانی ندارند؛ همانگونه که هدف قرار دادن حلقه درونی مادورو کارساز نبوده است.