سلطنت چارلز سوم؛ از شاهزاده نازپرورده تا پادشاهی با خردهفرمایشهای بسیار
گرچه عنوان پادشاه چند روزی بیش نیست که پیش از نام چارلز سوم، فرزند ارشد ملکه الیزابت دوم، ملکه فقید بریتانیا نشسته است اما از آنچه گفته و شنیده میشود برمیآید که او در زمان شاهزادگی و ولیعهدی هم دست کمی از پادشاه نداشته است!
ویدیوهایی که در چند روز اخیر از پادشاه چارلز سوم منتشر شده، حاکی از کلافگی او به محض وقوع کوچکترین مشکل است و اینکه او با جزییترین ناملایمات زود از کوره در میرود؛ موردی که از چشم مردم پنهان نمانده و آنها را به اظهار نگرانی از کمصبر و حوصله بودن پادشاه واداشته است.
در یک ویدیو که چارلز سوم را در حال امضای مدرکی نشان میدهد، او از پس دادن جوهر خودنویس به انگشتانش عصبانی میشود و میگوید: «از این خودنویس متنفرم!»
سپس او از روی صندلی بلند میشود، با کلافگی دستمالی از جیب بیرون میکشد و انگشتانش را پاک میکند و میگوید تحمل آن خودنویس «لعنتی» را ندارد و غرولند میکند که «هر دفعه با خودنویس همین بساط است.»
در ویدیویی دیگر از چارلز سوم، هنگام امضای سوگندنامه سلطنتی، او با ایما و اشارهای عجیب و حالت لجوجانه غریب و بچگانهای، با غیظ دست و دهانش را به این حالت برای دستیارش تکان میدهد که «بیا این قلمدان را از پیش دستم بردار!» و خدمه برای برداشتن آن میشتابد؛ انگار قلمدان جای دستش را جوری تنگ کرده که نمیتواند امضا بزند.
تا بدینجای کار به نظر میرسد چارلز سوم انگار با مقوله خودنویس و قلمدان مشکلی دارد یا کلا فکر میکند که نوشتافزار با او سر سازگاری ندارند.
بعضی کاربران رسانههای اجتماعی از برآشفتن او بر سر چنین مسائل کوچکی اظهار نگرانی میکنند اما برخی دیگر نیز اشاره کردهاند که او تازه مادرش را از دست داده، در دوران سوگواری است و حق دارد کلافه باشد.
اما مشکل اینجاست که این حرکات پادشاه چارلز سوم ظاهرا یک چشمه از نازپروردگی اوست و جدید هم نیست.
«شاهزاده نازپرورده» صفتی بود که خدمه «کلارنس هاوس» بارها و بارها به چارلز، در آن زمان که ولیعهد و شاهزاده ولز بود، داده بودند.
او و کامیلا، ملکههمسر، از سال ۲۰۰۳ تا زمان تکیه زدن چارلز بر تخت پادشاهی در چند روز پیش، در «کلارنس هاوس» زندگی میکردند.
جزییات درخواستهای ریز و درشت چارلز سوم در زمان ولیعهدیاش، در مستند «خدمت به خاندان سلطنت»، ساخته سال ۲۰۱۵ به تصویر درآمده است.
در این مستند پرنسس دایانا، همسر سابق چارلز که در سال ۱۹۹۷ در یک تصادف رانندگی در پاریس درگذشت، از دستورهای دقیق چارلز برای خدمهاش، از اتو کردن بند کفش تا گذاشتن خمیر دندان روی مسواک، پرده برداشته بود.
پیشخدمت چارلز در آن زمان گفته بود او از آنها میخواسته همه کارهایش را برای او انجام دهند.
این پیشخدمت گفته بود پیژامههای چارلز و حتی بند کفشهای او هر روز صبح اتو میشود، صافی وان حمام باید در زاویه خاصی قرار بگیرد، دمای آب هم باید فقط ولرم باشد و وان هم فقط باید تا نیمه پر باشد.
به گفته او، پادشاه از خدمهاش میخواسته صبحها، تنها یک اینچ، معادل ۲/۵۴ سانتیمتر، خمیردندان روی مسواکش بگذارند.
پس از آماده شدن با اعمال شاقه، مراسم صبحانه خوردن آغاز میشده است.
یکی از خدمه پیشین خاندان سلطنتی گفته بود که صبحانه چارلز سالمتر و شامل نان خانگی، یک کاسه میوه تازه و آبمیوه تازهفشرده بوده است.
به گفته این خدمه، هر وقت چارلز در اقامتگاهش نمیبوده، صبحانه مخصوص او در جعبه با او راهی میشده است؛ شش نوع مختلف عسل، چند نوع خاص غله صبحانه، میوهخشک و هر خوراکی خاصی که او هر جورش را نمیپسندد، در آن جعبه گذاشته میشده است.
همچنین چارلز اصرار داشته که بیسکوییت و پنیر او در پایان غذا تا حرارت خاصی گرم شود و خدمه یک سینی گرمنگهدارنده غذا پیش دستش بگذارند؛ «چرا که او درباره هر چیز قرار و قاعده خاصی دارد.»
پیشتر نیز گفته شده بود بهجز جعبه صبحانه، چارلز هنگام سفر به خانه دوستش، یک وانت از وسایلش را به خانه او در خارج شهر فرستاده بوده تا تخت، اثاثیه و حتی تصاویری که قرار بوده اقامتگاهش را با آن تزیین کند، به آنجا ببرد.
او هر کجا میرفته، صندلی توالت و دستمال توالت نرم «کلینکس» خودش را هم همراهش میبرده.
باید دید که آیا با گذشت زمان، چارلز سوم وجهه خود را به عنوان پادشاه به شکل بهتری حفظ خواهد کرد، به خود مسلط خواهد شد و خردهفرمایشات ریز و درشتش را پشت دروازه کاخ باکینگهام جا میگذارد یا نه. گرچه به نظر میرسد این عادات او، همچون سلطنت، میراثی باشد که با خود به قصر پادشاهی برده است.
مراسم رسمی اعلام پادشاهی چارلز سوم، فرزند ارشد ملکه الیزابت دوم، روز شنبه ۱۰ سپتامبر (۱۹ شهریور)، با تشکیل «شورای جلوس» برگزار شد و به این ترتیب، شاه چارلز سوم، انجام وظایف سلطنتی خود را رسما آغاز کرد.
ملکه الیزابت دوم، رکوردار طولانیترین دوره سلطنت در تاریخ سلطنت بریتانیا، روز پنجشنبه هشتم سپتامبر (۱۷ شهریور ماه)، در سن ۹۶ سالگی چشم از جهان فروبست.
این مطلب به توضیح قوانین بریتانیا درباره جلوس فرمانروای جدید و اختیارات و مسوولیتهای او میپردازد.
بر اساس قوانین بریتانیا، حاکم جدید به محض درگذشت شاه یا ملکه فقید، پیش از اعلام رسمی به مردم و بدون دورهای فاصله بین مرگ فرمانروای پیشین و جلوس شهریار بعدی، بر تخت سلطنت تکیه میزند.
پادشاه یا ملکه جدید از سوی یک نهاد خاص به نام شورای جلوس، به صورت رسمی فرمانروا اعلام میشود. هیات مشاوران سلطنتی، گروهی از چند صد مشاور سلطنتی دستچین شده از جمله اعضای کابینه بریتانیا نیز به شورای جلوس فراخوانده میشوند.
تمام هیات مشاوران سلطنتی، تنها هنگامی به شورای جلوس فراخوانده میشوند که سلطنت بخواهد به حاکمی جدید واگذار شود یا شهریار بخواهد از قصد خود برای ازدواج خبر دهد؛ اتفاقی که با توجه به اساس موروثی سلطنت، پراهمیت تلقی میشود.
دیگر کسانی که برای اعلام به تخت نشستن فرمانروای جدید در بریتانیا به شورای جلوس دعوت میشوند، اسقفهای کلیسای انگلستان، اعضای سکولار مجلس اعیان و اعضای عالیرتبه ملل مشترکالمنافعاند.
مراسم تاجگذاری حاکم جدید در حقیقت فرآیند تصویب رسمی بر تخت نشستن اوست که پس از یک دوره عزاداری برای شاه یا ملکه فقید، برگزار میشود.
مراسم تاجگذاری ملکه الیزابت دوم در ماه ژوئن سال ۱۹۵۳ و ۱۶ ماه پس از درگذشت پدرش جورج ششم، در فوریه سال ۱۹۵۲ برگزار شد.
مراسم تاجگذاری شهریار جدید نیز در کلیسای وستمینستر لندن با حضور سیاستمداران، چهرههای برجسته و نمایندگان دیگر کشورها در سراسر جهان برگزار خواهد شد.
پادشاه جدید بریتانیا، طبق قانون «حلوفصل» تصویب شده در سال ۱۷۰۱ که قوانین جلوس در بریتانیا را معین میکند، فرمانروایی خواهد کرد.
بنا بر این قانون، تنها اعقاب پروتستان یکی از نوههای دختری جیمز یکم، پادشاه پیشین انگلستان، با نام شاهدخت سوفیا از دودمان هانوفر، میتوانند بر تخت سلطنت تکیه بزنند.
تا پیش از تصویب یک قانون جدید در سال ۲۰۱۳، ازدواج با یک کاتولیک هم باعث بیرون راندن اعضای خاندان سلطنتی از صف وارثان تاج و تخت میشد. البته همچنان یک کاتولیک خود نمیتواند فرمانروای بریتانیا باشد.
قانون سال ۲۰۱۳ همچنین امتیاز دادن به مردان در صف رسیدن به تاج و تخت را ملغی کرد؛ به این معنا که هر عضو خاندان سلطنتی که پس از ۲۸ اکتبر سال ۲۰۱۱ بدین سو به دنیا آمده باشد، تبعیضی برای بر تخت نشستن بر مبنای جنسیت خود تجربه نخواهد کرد.
همسر فرمانروای درگذشته اما هیچ نقشی در جلوس شاه جدید ندارد چون نقش همسر شاه یا ملکه در تداوم سلطنت، با فرزندآوری به پایان میرسد.
به استثنای مورد حکمروایی مشترک ویلیام سوم و مری با هم، حاکم بریتانیا به تنهایی فرمانروایی میکند. همسران اعضای مرد خاندان سلطنتی، رتبه و جایگاهشان را بر طبق رتبه و جایگاه همسرشان دریافت میکنند اما شوهران اعضای زن خاندان سلطنتی، به خودی خود صاحب لقب نمیشوند.
اگر جانشین ملکه یا پادشاه فقید زیر سن قانونی باشد، یک نماینده برای پادشاه یا ملکه آتی از سوی شاه قبلی معین میشود که تا وقتی فرمانروا به سن قانونی برسد، نایبالسلطنه او باشد و امور پادشاهی را ترتیب دهد.
از دیرباز، پادشاه به قلمرویی که فرمانروایی آن را بر عهده داشته، تشخص میبخشیده و نمادی برای پیوند مشترک بین کشورهایی بوده که در کنار یکدیگر، بریتانیا را تشکیل دادهاند. طبق قانون، پادشاه یا ملکه، رییس قوه مجریه، از ارکان قوه مقننه، رییس قوه قضاییه، فرمانده کل نیروهای مسلح و رییس عالی کلیسای انگلستان است.
در واقعیت اما او وظیفه زدن مهر تایید بر تصمیمات سیاسی را دارد و از طریق پارلمان بریتانیا، فرمانروایی میکند.
پادشاه میتواند پارلمان را فرا بخواند یا برچیند و رهبران حزب سیاسی را که در انتخابات نخستوزیری رأی میآورند، برای تشکیل دولت دعوت کند.
شاه در گذشته میتوانست در حالت «پارلمان معلق»، وقتی هیچ کدام از احزاب رأی کافی نیاورده باشند، برخی نظرات شخصی را برای انتخاب نخستوزیر دخیل کند اما در بریتانیای امروز از پادشاه یا ملکه انتظار میرود خود را در چنین مسالهای داخل نکند.
پادشاه بریتانیا همچنین رییس ملل مشترکالمنافع است که زمانی جزو مستعمرات پیشین بریتانیا بودند. ملل مشترکالمنافع عبارتند از آنتیگوآ و باربودا، استرالیا، باهاما، بلیز، کانادا، گرانادا، جاماییکا، نیوزیلند، پاپوآ گینه نو، سنت کیتس و نویس، سنت لوسیا، سنت وینسنت و گرنادینز، جزایر سلیمان و تووالو.
سلطنت در بریتانیا دیرپاترین نهاد در این کشور است که قدمت آن به خاندان پادشاهی ویلیام یکم، ملقب به ویلیام فاتح در سال ۱۰۶۶ میلادی و حتی به اگبرت، شاه وسکس در سال ۸۲۹، که معمولا به عنوان نخستین پادشاه انگلستان شناخته میشود، بازمیگردد.
فرمانروا در بریتانیا با عبارت «اعلیحضرت» خطاب قرار داده میشود.
بریتانیا با به پادشاهی رسیدن چارلز سوم وارد دوره جدیدی شد. پیش از این و در دورهای که ملکه الیزابت دوم بر تخت شاهی نشسته بود و طولانیترین دوره سلطنت در بریانیا شد، قلمرو او و جهان شاهد بزرگترین تغییرات در عرصههای مختلف بود: پیشرفتهای صنعتی، اقتصادی، اجتماعی، فنآوری و ....
الیزابت دوم، سلطنت در بریتانیا را با بر تخت نشستن خود، به دوران مدرن برد.
جهان و سلطنت در بریتانیا در دوره الیزابت دوم تغییرات شگرفی به خود دید. حتی اگر این تغییرات چندان آشکارا نباشد، میتوان گفت سلطنت در دوران الیزابت از قصر بیرون آمد و مردم هم به کاخها راه یافتند.
دیدار ملکه با مردم، اجازه بازدید از کاخ به عموم، برگزاری کنسرت پاپ در قصر باکینگهام، ضبط پادکستهای سلطنتی و حتی پرداخت مالیات بر درآمد که ملکه در نهایت به آن تن داد، همه رنگ و بویی از تحولاتی چشمگیر در دوران سلطنت او دارند. تغییراتی که گرچه او لزوما برای ایجاد آنها پیشقدم نبود اما با بیشتر آنها کنار آمد.
او در دوران سلطنتش، نخستوزیر بودن ۱۵ سیاستمدار، از وینستون چرچیل تا لیز تراس را شاهد بود. با بیش از یکچهارم رییسجمهوریهای ایالات متحده، پنج پاپ به عنوان رهبران کاتولیکهای جهان و صدها تن از سران کشورهای جهان از جمله نلسون ماندلا، رهبر آزادیخواه فقید آفریقای جنوبی و هزاران چهره سرشناس در جهان و همچنین بیش از دو میلیون «فرد عادی»، دیدار کرد.
او بیش از هر شهریار دیگری در تاریخ بریتانیا و شاید جهان، به دیگر کشورهای جهان سفر کرد. هر چند سال یک بار هم در سراسر بریتانیا سفر و با مردم دیدار کرد.
ملکه الیزابت به سگ، به ویژه سگ نژاد کورگی و اسب و پرورش این حیوانات بسیار علاقهمند بود.
او هرگز مصاحبه جنجالیای با رسانهها نکرد و آنچه را در معرض عموم به زبان میآورد، تا آنجا که میتوانست به کلیات محدود میکرد. او در پیامهای کریسمس ملت را بیواسطه خطاب قرار میداد.
ملکه الیزابت دوم در خلوت، فردی طناز و سریعالانتقال توصیف شده است اما در میان عموم مردم چیزی از این صفات پدیدار نبود.
الیزابت دوم، مانند پدرش جورج ششم و پدربزرگش جورج پنجم، قرار نبود بر تخت سلطنت بنشیند. گرچه او در زمان تولد، سومین در صف وارثان سلطنت بود اما طبیعتا انتظار میرفت عمویش که در آن زمان شاهزاده ولز بود، به زودی ازدواج کند و خود صاحب فرزندانی شود که وارث تاج و تخت شوند.
ملکه الیزابت دوم با نام الیزابت الکساندرا مری وینزور در ۲۶ آوریل ۱۹۲۱ در لندن به دنیا آمد. پدر و مادر او در بزرگ کردنش به او آسان گرفتند که این خود باعث به وجود آمدن پیوندی نزدیک و عاطفی میان آنها شد. پس از به دنیا آمدن خواهرش مارگارت در سال ۱۹۳۰، پیوندی عمیق بین دو خواهر برقرار شد که تا پایان زندگی مارگارت در سال ۲۰۰۲ ادامه یافت.
مادر و پدرش الیزابت، او را لیلیبت صدا میکردند.
در سال ۱۹۳۶، با مرگ پدربزرگ ملکه، جورج پنجم، هنگام آن رسید که عموی محبوب الیزابت، ادوارد هشتم بر تخت سلطنت بنشیند اما در بحرانیترین نقطه از سلطنت بریتانیا در قرن بیستم، ادوارد هشتم از پادشاهی بریتانیا صرفنظر و تاج و تخت را رها کرد تا به دنبال دلش برود و با ولیس سیمپسون، زنی آمریکایی که دو بار جدا شده بود و «از هر نظر برای او همسری نامناسب محسوب میشد»، ازدواج کند.
با عقب نشستن ادوارد هشتم، جورج ششم خجالتی که به لکنتزبان هم مبتلا بود بهرغم خواستهاش پادشاه بریتانیا شد و بر تخت سلطنت نشست. یکی از دلایل اصلی بیرغبتی او، باری بود که به ناچار بر دوش دختر ارشد او میافتاد. الیزابت در ۱۰ سالگی وارث پادشاهی در بریتانیا شد.
با آغاز جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۳۹، الیزابت و مارگارت به انزوا رانده شده و به قلعه وینزور در بارکشر بریتانیا منتقل شدند تا در زیرزمین قلعه، از حملههای هوایی در امان بمانند. جایی که دو خواهر در باغچه سبزیجات میکاشتند و برای سربازان کشورشان لباس میبافتند.
ملکه الیزابت اما سابقه خدمت در ارتش را هم دارد. او در سن ۱۸ سالگی، بهرغم مخالفت پدرش در اداره کار ثبتنام کرد و یک دوره مکانیکی و تعمیرکاری خودروهای جنگی در شهر الدرشات در همپشر گذراند. تصاویری از او در حال تعمیر و راندن کامیون و باقی خودروهای سنگین و همچنین آمبولانس در لباس متحدالشکل نظامی ثبت شده است.
با پایان گرفتن مشارکت بریتانیا در جنگ جهانی دوم و فرا رسیدن «روز پیروزی»، الیزابت و مارگارت برای نخستین بار اجازه پیدا کردند تا با همراهی افسران گارد و پلیس، از کاخ باکینگهام خارج شوند و به خیل مردم شادمان در خیابانها بپیوندند.
این تنها باری بود که الیزابت توانست بدون آنکه شناخته شود با جمعیت عادی بُر بخورد و کنار آنها شادمانی کند. داستان این تجربه دو خواهر در فیلمی با نام «یک گردش شبانه سلطنتی»، ساخته سال ۲۰۱۵، به تصویر کشیده شده است.
الیزابت در آن زمان فیلیپ مونتباتن، همسر آیندهاش را ملاقات کرده بود. فیلیپ پنج سال از او بزرگتر بود و از خواستگاران طراز اول الیزابت نبود؛ پدر و مادرش سعی کردند الیزابت را از ازدواج با او منصرف کنند. حتی خدمه قصر به فیلیپ رو ترش میکردند چرا که گرچه در خاندانی سلطنتی به دنیا آمده بود اما در زمان آشنایی با الیزابت، پولی در بساط نداشت؛ کف کفشهایش سوراخ بود و هنگامی که آخر هفته برای دیدار با او میآمد، با خودش لباس اضافه نمیآورد. خاندان او هم چندان خوشنام نبودند. خواهر فیلیپ با یک «آلمانی نازی» وصلت کرده بود.
الیزابت، تابستان ۱۹۴۶، درخواست فیلیپ برای ازدواج را پذیرفت.
الیزابت و فیلیپ، که به او شهروندی بریتانیایی اعطا شده بود، در نوامبر ۱۹۴۷ در کلیسای وستمینستر ازدواج کردند.
چارلز سوم، فرزند اول او و پادشاه کنونی بریتانیا، یک سال پس از عروسی به دنیا آمد. بعد از او شاهدخت آن، در سال ۱۹۵۰ و دو فرزند دیگر الیزابت، اندرو و ادوارد، با فاصله بیشتر و به ترتیب در سالهای ۱۹۶۰ و ۱۹۶۴ به دنیا آمدند.
هنگامی که خبر درگذشت پدرش، جورج ششم به الیزابت رسید و اینکه او ملکه بریتانیا شده است، فورا سفرش به کنیا را رها کرد و به بریتانیا بازگشت. او در آن زمان ۲۵ سال داشت و سالها بعد درباره این واقعه گفت که تقریبا تمرینی برای سلطنت نداشته چون پدرش بسیار زود درگذشته بود.
در ژوئن ۱۹۵۳، خیل مردم برای تماشای تاجگذاری الیزابت دوم به لندن بارانی سرازیر شدند.
مراسم تاجگذاری او بهرغم مخالفت اولیه وینستون چرچیل، اولین نخستوزیر ملکه، با پخش آن از تلویزیون، در نهایت پخش شد. در آن زمان تنها ۲/۵ میلیون نفر در بریتانیا تلویزیون داشتند. پس ۴۰ درصد جمعیت بریتانیا، معادل تقریبا ۲۰ میلیون نفر، در اتاق پذیرایی خانهها جمع شدند تا مراسم تاجگذاری را تماشا کنند. ۱۲ میلیون نفر با رادیو به آن گوش کردند.
هزینه مراسم تاجگذاری ۱/۵۷ میلیون پوند، معادل ارزش ۴۷ میلیون پوند امروز بود. هشت هزار مهمان و ۴۰ هزار ارتشی در رژه شرکت داشتند.
برای بریتانیا که تازه از زیر بار جنگ جهانی دوم قد راست میکرد، بر تخت نشستن ملکهای جوان، نوید دورانی تازه و شکوهمند بود.
کمکم اما ورق برگشت و حالوهوای محترمانه برای ملکه، تغییر کرد. مردم شروع به پرسیدن سوالهایی درباره جایگاه سلطنت در جهان مدرن کردند. آنچه جدیت و وظیفهشناسی ملکه توصیف میشد هم برای توجیه ریختوپاش خاندان سلطنتی کافی نبود.
این تغییرات در دیدگاه مردم با بازبینی دوباره جایگاه بریتانیا در جهان، افول شرایط اقتصادی بهویژه عقبنشینی امپراطوری بریتانیا همراه بود؛ مستعمرات بریتانیا در آفریقا و کارائیب به تدریج و اغلب بیسر و صدا استقلال یافتند.
بین سالهای ۱۹۴۵ و ۱۹۶۵، شمار جمعیت افرادی که در مستعمرات بریتانیا زندگی میکردند از ۷۰۰ میلیون نفر به پنج میلیون نفر رسید.
در داخل، گزارشی از نظر الیزابت دوم درباره ۱۵ نخستوزیری که در دوران سلطنتش به خود دید وجود ندارد اما همواره گمان میرود او رابطه چندان حسنهای با مارگارت تاچر، نخستین نخستوزیر زن بریتانیا، ملقب به «بانوی آهنین» نداشت.
با رسیدن به سنین میانسالی، ملکه فکر میکرد آردش را بیخته و الکش را آویخته است. سه فرزند از چهار فرزند او ازدواج کرده بودند و به باور خودش به پایان دوران سلطنتش نزدیک میشد اما بر خلاف تصور او، خاندان سلطنتی در دهه ۹۰ میلادی چنان دستخوش تلاطم شد که از زمان رها کردن تخت سلطنت از سوی ادوارد هشتم تا آن وقت، سابقه نداشت. ازدواج فرزندان الیزابت دوم، یکی پس از دیگری، پایان یافت.
اول شاهدخت آن طلاق گرفت و سپس اندرو از همسرش سارا فرگوسن جدا شد. بدتر از همه، ازدواج چارلز سوم، ولیعهد در آن زمان، با همسرش شاهدخت دایانا، محبوب مردم، به سراشیبی سقوط لغزید.
بدترین بحران برای خاندان سلطنتی بریتانیا اما در پی مرگ ناگهانی دایانا در تصادفی در پاریس در ۳۱ اوت ۱۹۹۷ رخ داد.
با مرگ او، موج عظیمی از سوگواران انگشت انتقاد را به سمت ملکه نشانه رفتند چرا که او پس از شنیدن خبر مرگ دایانا، روزها قلعه بالمورال در اسکاتلند را ترک نکرد و در نهایت رسانهها با تیترهایی همچون «آیا اصلا برایشان اهمیتی دارد؟» و «ملکه زمانی که کشور به او نیاز دارد کجاست؟»، او را ناچار به بیرون آمدن از لاکش کردند.
واکنش کاخ باکینگهام به مرگ دایانا با مخالفت اولیه با نیمه برافراشتن پرچم بریتانیا بر فراز کاخ باکینگهام، با این بهانه که ملکه در کاخ نیست و برافراشتن پرچم در غیاب او ممکن نیست، در چشم مردم، بیرحمی و بیاعتنایی به مرگ دایانا محسوب شد.
همچنین سوالاتی درباره اینکه آیا او اصلا در مراسم تدفین عروس سابق خود شرکت خواهد کرد یا نه، مطرح شد. ملکه در نهایت یک روز پیش از تشییع جنازه دایانا به لندن بازگشت. او با ارائه یک سخنرانی، غائله را خواباند. ملکه، دایانا را «انسانی استثنایی و مستعد» توصیف کرد.
سالهای آخر سلطنت ملکه الیزابت دوم اما پرآشوب بود و با بدنامیها و رسوایی پیرامون زندگی اندرو، که فرزند محبوب ملکه نیز خوانده میشد، گره خورد.
گزارشهایی از رابطه جنسی او با دختری ۱۷ ساله در گذشته بیرون آمد. اندرو در نهایت از انجام وظایف سلطنتی کنار گذاشته شد. از سوی دیگر، جدا شدن هری، فرزند چارلز سوم و مگان، همسر آمریکایی او از خاندان سلطنتی و مهاجرت آنها به کالیفرنیا نیز این خانواده را بار دیگر دچار تلاطم کرد.
شاهزاده فیلیپ، همسر مکله الیزابت، در تابستان ۲۰۲۱ و چند هفته پیش از تولد ۱۰۰ سالگی، جان سپرد. او از سالها پیش از مرگش، از انجام تکالیف سلطنتی معاف شده بود.
مراسم هفتادمین سالگرد سلطنت الیزابت دوم در ژوئن ۲۰۲۲، تنها بیش از سه ماه پیش، با شکوه هر چه بیشتر برگزار شد. وضعیت سلامتی ملکه در آن زمان خوب نبود و تنها برای دقایقی بر بالکن کاخ باکینگهام حاضر شد و ضمن تماشای رژه هوایی، برای خیل جمعیت پایکوبان دست تکان داد.
او بیشتر جشن را از تلویزیون نگاه کرد.
دو روز پیش از مرگ ملکه، بوریس جانسون، نخستوزیر سابق بریتانیا از سمت خود کنار رفت و لیز تراس، جانشین او و پانزدهمین نخستوزیری شد که ملکه الیزابت در ایام سلطنتش دید.
تراس برای دیدار با ملکه الیزابت راهی قلعه بالمورال در اسکاتلند شد. دیدار با تراس، آخرین تکلیف سلطنتی ملکه الیزابت دوم بود.
دفتر عمر ملکه الیزابت دوم روز چهارشنبه، هشتم سپتامبر (۱۷ شهریور) ساعت ۱۸:۳۰ به وقت محلی، بسته شد.
با مرگ ملکه الیزابت دوم که رکورددار طولانیترین دوره سلطنت در بریتانیاست، گویی صفحهای برای ورود به دوره دیگری از تاریخ بریتانیا و حتی جهان ورق زده شد. دورهای که در آغاز آن، چارلز سوم، فرزند اول ملکه الیزابت، سرانجام بر تخت پادشاهی نشست.
او که صاحب رکورد طولانیترین دوران ولیعهدی یک پادشاه در دنیاست، از این پس تصویرش بر روی اسکناسها، تمبرها و هر آنچه سلطنتیست، نقش خواهد بست.
در ادامه مواردی از زندگی ملکه الیزابت دوم آمده است که شاید کمتر خوانده و شنیده شده باشد:
● ملکه الیزابت دوم در سال ۱۹۲۶ متولد شد. او در ۱۰ سالگی وارث تاج و تخت شد و هرگز به مدرسه نرفت.
● ملکه عاشق سگهای کورگی بود. اولین سگ کورگی او سوزان، در تولد ۱۸ سالگیاش در سال ۱۹۴۴ به او هدیه داده شد.
● الیزابت دوم در سال ۱۹۴۷ با همسرش فیلیپ مونتباتن ازدواج کرد. کیک عروسی او چهار طبقه و نزدیک به ۳۰۰ سانتیمتر بود.
● او برای به دنیا آوردن چارلز (سوم)، فرزند اولش و پادشاه کنونی بریتانیا، ۳۰ ساعت درد زایمان کشید. چارلز در نهایت با عمل سزارین به دنیا آمد. فیلیپ، همسر الیزابت، در لحظه تولد چارلز حضور نداشت و در حین زایمان الیزابت هم رفت کمی تنیس بازی کرد و برگشت!
● هنگامی که خبر درگذشت پدرش، جورج ششم به الیزابت رسید و اینکه او ملکه بریتانیا شده است، فورا سفرش به کنیا را رها کرد و به بریتانیا بازگشت. او در آن زمان ۲۵ سال داشت و سالها بعد درباره این واقعه گفت که تقریبا تمرینی برای سلطنت نداشته چون پدرش بسیار زود درگذشته بود. سلطنت بریتانیا میراثی بزرگ و باری سنگین بود بر دوش دختری ۲۵ ساله که ناگهان تبدیل به ملکه شد.
● کابینه بریتانیا تصمیم گرفت مراسم تاجگذاری الیزابت دوم به علت در تنگنا بودن اقتصادی شدید کشور، به سال پس از آن موکول شود.
● مراسم تاجگذاری بهرغم مخالفت اولیه وینستون چرچیل، اولین نخستوزیر ملکه، با پخش آن از تلویزیون، در نهایت پخش شد. در آن زمان تنها ۲/۵ میلیون نفر در بریتانیا تلویزیون داشتند. پس ۴۰ درصد جمعیت بریتانیا، معادل با تقریبا ۲۰ میلیون نفر، در اتاق پذیرایی خانهها جمع شدند تا مراسم تاجگذاری را تماشا کنند. ۱۲ میلیون نفر با رادیو به آن گوش کردند.
● هزینه مراسم تاجگذاری ۱/۵۷ میلیون پوند، معادل ارزش ۴۷ میلیون پوند امروز بود. هشت هزار مهمان و ۴۰ هزار ارتشی در رژه شرکت داشتند.
● هنگامی که الیزابت دوم به سلطنت رسید، امپراطوری بریتانیا بیش از ۷۰ قلمرو در خارج از این کشور داشت و در حال مبارزه با جنبشهای استقلالطلبانه در مصر و کنیا بود. بین سالهای ۱۹۴۵ و ۱۹۶۵، شمار جمعیت افرادی که در مستعمرات بریتانیا زندگی میکردند از ۷۰۰ میلیون نفر به پنج میلیون نفر رسید.
● در سال ۱۹۵۴ و در سفر به استرالیا، از الیزابت، در حالی که یک جفت کفش و راکت تنیس به سمت همسرش فیلیپ پرتاب میکرد، فیلمی گرفته شد. در این ویدیو، فیلیپ در حالی که از کلبه ییلاقیشان به بیرون فرار میکرد هم مشاهده میشد. البته فیلمبرداران ویدیو را به معاون مطبوعاتی سلطنتی ملکه تحویل دادند. این صحنه بعدها در سریال محبوب «تاج» به کارگردانی پیتر مورگان، به تصویر کشیده شد.
● فیلیپ یک بار برای الیزابت، یک ماشین لباسشویی هدیه خریده بود.
● منشی مخصوص ملکه، لرد شارتریس، بزرگترین افسوس او را هشت روز تعلل در بازدید از آبرفان در ولز، پس از فاجعه ریزش ضایعات یک معدن ذغالسنگ توصیف کرد. در این حادثه ۱۴۴ تن از اهالی یک روستا جان باختند. اکثر قربانیان کودکان مدرسه دهکده بودند.
● ملکه الیزابت، بهاستثنای سال ۱۹۶۹، همیشه در کریسمس با پیام تبریک ملت را خطاب قرار داد.
● دستکم هزار عکس و نقاشی پرتره رسمی از ملکه بریتانیا وجود دارد.
● الیزابت دوم در سال ۲۰۱۱، برای نخستین بار در طول یک قرن به عنوان شهریار بریتانیا، از ایرلند دیداری رسمی به عمل آورد. به گزارش گاردین، ملکه الیزابت دوم، نزدیکترین حالت یک جمله عذرخواهانه را از اعمال خاندان سلطنتی بر زبان آورد. او گفت که بسیاری از اعمال خاندان سلطنتی بریتانیا باید جور دیگر انجام میشد یا اصلا انجام نمیشد.
● ملکه الیزابت در سپتامبر سال ۲۰۱۵، رکورد طولانیترین دوره سلطنت در تاریخ بریتانیا را زد. پیش از او ملکه ویکتوریا صاحب طولانیترین دوره سلطنت در بریتانیا بود.
● فهرستی از حدود ۱۰۰ فیلم و سریال تلویزیونی درباره ملکه الیزابت دوم بر روی وبسایت «آیامدیبی» وجود دارد. در سالهای اخیر، سریال تاج به کارگردانی پیتر مورگان که برای شبکه نتفلیکس تهیه شده، در ایران پرطرفدار بوده است. چهار فصل این سریال پخش شده و فصل پنجم آن به زودی آماده پخش میشود.
● ملکه الیزابت دوم طی دوران سلطنتش، بیش از ۲۱ هزار تکلیف سلطنتی را به انجام رساند.
● بنا بر یک نظرسنجی در سال ۲۰۲۲، ۶۲ درصد جمعیت بریتانیا حامی سلطنت است. ۱۰ سال پیش این رقم ۷۳ درصد بود.
در پی درگذشت الیزابت دوم، ملکه بریتانیا، فرزندش چارلز سوم، شاهزاده سابق ولز، وارث ملکه، به عنوان جانشین او انتخاب شد.
اکنون شاهزاده ویلیام، نوه ملکه و دوک کمبریج در صف اول به عنوان وارث جدید تاج و تخت قرار دارد و دیگر اعضای خانواده سلطنتی که پایینتر از او هستند، یک رتبه بالاتر میروند.
شاهزاده ویلیام، بزرگترین فرزند چارلز و دایانا است. او سال ۱۹۹۲ از چارلز جدا شد و سال ۱۹۹۷ در یک تصادف رانندگی در پاریس، جانش را از دست داد.
پس از شاهزاده ویلیام، شاهزاده جورج، اولین پسر او در ردیف دوم قرار دارد.
پرنسس شارلوت، دختر شاهزاده ویلیام و دومین فرزند و شاهزاده لوئیس، سومین فرزند و دومین پسر شاهزاده ویلیام نیز در جایگاههای سوم و چهارم قرار دارند.
شاهزاده هری، دوک ساسکس و پسر دوم چارلز، پس از فرزندان برادرش ویلیام، در ردیف پنجم قرار داد.
آرچی هریسون، پسر پرنس هری و مگان مارکل، پس از پدرش در ردیف ششم قرار دارد و لیلیبت، دختر هری و مگان نیز در ردیف هفتم قرار دارد.
شاهزاده اندرو، دومین پسر ملکه الیزابت نیز با وجود اینکه سال گذشته به دلیل یک پرونده تجاوز جنسی امتیازهای سلطنتی را به ملکه بریتانیا بازگردانده بود، در ردیف هشتم جانشینی تاج و تخت قرار دارد.
پرنسس بئاتریس، دختر بزرگ شاهزاده اندرو نیز به رتبه نهم میرسد و دختر بئاتریس که سال گذشته میلادی به دنیا آمد، در جایگاه دهم قرار میگیرد.
هر جا سخن از سکس و رابطه جنسی است، حرف از جوانی، شور، اشتیاق یا تازگی به میان میآید. تصاویر اروتیک اغلب جوانانی زیبا را به تصویر میکشند. تصاویری که خودآگاه یا ناخودآگاه، به ما القا میکنند که سکس مال جوانان است و شیرینی آن متاثر از جوانی فرد و تازگی رابطه.
جدا از این مساله، به موانعی که بر سر راه سکس سبز میشود هم کمتر توجه میشود؛ میل جنسی که اغلب پس از داشتن فرزند و گذشت سالها از ازدواج و رابطه کم میشود، زوجهایی که میترسند سر بحث درباره سکس را باز کنند مبادا کار به آنجا که نباید، یعنی جدایی بکشد و حرکتی برای بهبود زندگی جنسیشان نمیکنند. انگار معمول است سکس چیزی باشد که با رسیدن به سن میانسالی و کهنسالی، رفتهرفته در سراشیبی بیفتد و از دست برود.
توصیه یک متخصص در زمینه بهبود روابط و سکس به مردی که پس از ۱۸ سال ازدواج و داشتن سه فرزند با همسرش، سالهاست با او سکس نداشته، این است که او و همسرش نباید از گفتوگو در این باره طفره بروند. باید شجاعت به خرج بدهند و سر بحث در این باره را با هم باز کنند. قدم به قدم جلو بروند و با آغاز به اظهار قدردانی از شریک زندگی و ارزشمندی خانوادهای که با او ساختهاند، درخواست کنند که در این باره بحث کنند.
این متخصص تاکید دارد که چنین مشکلی در زوجها به سرعت رفع نخواهد شد اما با حرف زدن از احساسات، طرفین میتوانند به درک بهتر و یافتن راهحل کمک کنند.
در مقاله دیگری در گاردین که به کیفیت و بهبود سکس در سنین بالاتر، از دیدگاه صاحبنظران و زوجها پرداخته، آمده است که میانسالی و دوران پس از آن، زمان خوبی برای ارزیابی دوباره است و این، بهویژه درباره زندگی جنسی فرد صادق است؛ زمانی که فرد باید به جواب سوالاتی از این دست بپردازد: آیا هنوز سکس داشتن را دوست دارد؟ آیا هنوز آن حرکت جنسی خاص شریک خود را میپسندد و در نهایت این سوال که آیا هنوز شریک جنسی خود را دوست دارد؟
به گفته آماندا میجر، یک متخصص در زمینه بهبود روابط جنسی، در جلسات درمان، برخوردن به زوجهایی که سالهاست سکس به دلایل گوناگون میان آنها از جنب و جوش افتاده، غیرمعمول نیست و میتواند دلایلی جسمی و احساسی داشته باشد یا به خود رابطه مربوط باشد.
او تاکید دارد که هیچگاه برای ترمیم روابط جنسی میان زوجها دیر نیست و راههایی برای آن وجود دارد:
نیازتان را به زبان بیاورید!
بنا بر توصیه میجر، اگر گفتوگو درباره رابطه جنسیتان خیلی معذبکننده است، میتوانید در گام اول سوالاتی درباره سکس بپرسید. مثلا از شریک جنسیتان بپرسید :«میخواهم ببینم تو چه احساسی درباره چنین چیزی داری و آیا نیاز تو برطرف میشود یا نه. واقعا دلم میخواهد آنچه احساس میکنم را با تو در میان بگذارم.»
این فرصتی خواهد بود برای این که آنچه را دوست دارید و ندارید، بیان کنید.
این جملات را ابتدا با صدای بلند و تنها با خود تمرین کنید و یادتان باشد به لحنی متهمکننده متوسل نشوید.
کیت که در اوایل ۷۰ سالگی است میگوید: «همه ما امیال، فانتزیهای جنسی و ترجیحاتی داریم».
او میگوید که او و دوستدخترش لیندی، بهترین سکس زندگیشان را با هم تجربه میکنند.
کیت میگوید که شرم موجب میشود انسان چیزی بر زبان نیاورد ولی اگر سنین بالاتر موقع حرف زدن از سکس نیست، پس کی وقت آن است؟
توصیه کیت این است که اگر حرف زدن از چنین مسائلی خیلی دلهرهآور است، یادداشتی تهیه کنید که بتوانید آن را با صدای بلند برای شریکتان بخوانید.
او تاکید دارد که با افزایش سن، بدن و آمال افراد هم تغییر میکند: «آنچه در ۳۰ سالگی "باحال" بوده، ممکن است در سنین بالاتر کسلکننده باشد.»
اول از آنچه خودتان میخواهید اطمینان حاصل کنید!
میجر میگوید توضیح یا نشان دادن چیزی به کسی در حالی که خودتان درباره آن درست نمیدانید، بسیار دشوار است.
او میگوید: «باید دقت کرد که آیا خودتان از نیازهایتان مطلعید؟»
بنا بر توصیه میجر، مثلا با خودارضایی در حمام و یا زیر دوش، میتوان بدن را کشف کرد.
او عقیده دارد آگاهی و در تماس بودن با بدن، میتواند نخستین گام در سهیم شدن آن با دیگری باشد.
بنا بر باور میجر، مسائلی همچون« یائسگی، مشکلات نعوظ یا سلامت روان، میتواند در زندگی جنسی افراد خرابی به بار آورد.»
او تاکید دارد که در این صورت باید با پزشکتان درباره آنچه روی داده است صحبت کنید.
حدس و گمان را وارد ماجرا نکنید!
میجر توصیه میکند افرادی در سنین بالاتر که پس از طلاق یا از دست دادن شریک جنسیشان وارد روابط جدید میشوند، نباید تصور کنند آنچه در رابطه قبلیشان حاکم بود، برای رابطه جدیدشان هم جواب میدهد.
او تاکید میکند در روابط طولانیمدت هم زوج نباید حدس و گمان پیشه کند چرا که نیازهای جنسی شریک فرد ممکن است تغییر کرده باشد: «باید بپذیرفت که چیزها تغییر میکنند و مانند هر تغییر دیگر در روابط، باید درباره آن حرف بزنید و ببینید چه حسی دارید و هر دو میخواهید چهطور آن را پیش ببرید.»
سکس را در برنامهتان بگنجانید!
کیت میگوید که ممکن است سکس خودجوش که آوازه جذابیت آن همواره به گوش میرسد، پیشتر موثر بوده باشد اما برنامه ریختن برای سکس داشتن هم میتواند خیلی جذاب باشد.
به باور کیت، او و شریکش از سن خودجوش بودن محض گذشتهاند و این مشکلی ندارد.
او تاکید دارد که با برنامهریزی، سکس بهتر میشود.
کیت و لیندی اغلب یک روز پیش از سکس یا صبح روزی که قرار است شب آن سکس داشته باشند، درباره برنامهشان حرف میزنند و حتی پیامکهای خندهدار و «بیتربیتی» در اینباره با هم رد و بدل میکنند.
کیت میگوید که برای لیندی عکس هم میفرستد.
او میگوید: «به صحنهای که برای سکس میچینید، نور، پنجره باز، موسیقی، کتابی با تصاویر اروتیک و هنری که قرار است با هم نگاهی به آن بیندازید، فکر کنید.»
او میگوید که تخیل و انتظار کشیدن، میل جنسی را تحریک میکند.
برنامهریزی به کنار، سکسی که سرزده از راه میرسد هم مطلوب بسیاری از زوجهاست.
استوارت ۷۰ ساله که نیمقرن است با همسرش زندگی میکند، سکس از پیش برنامهریزی نشده را تحریککننده میخواند و عقیده دارد باید سکس را از رختخواب بیرون و مثلا به آشپزخانه برد.
او میگوید خوبی سکس در سنین بالاتر این است که بچهها هم بزرگ شده و خانه را ترک کردهاند.
تعریف خود را از سکس وسعت بدهید!
برای زوجهایی که به سکس با دخول عادت دارند، زمانی فرا میرسد که این نوع سکس داشتن دیگر راحت نیست.
جون پرایس، یک متخصص دیگر، میگوید زوجها باید این تفکر را که «سکس واقعی» حتما شامل دخول است فراموش کنند.
او میگوید که سکس دهانی داشته باشید یا از انگشتان یا لرزاننده یا همان ویبراتور استفاده کنید و جای این که این راهها را محدودکننده سکس بدانید، به آنها به عنوان ابرازی نگاه کنید که به سکس شما وسعت میبخشند و تمام راههای فوقالعاده را برای یافتن لذت و تحریک شدن، در بر میگیرند.
پرایس میگوید: «ارگاسم آنطور که پیشتر تصور میشد، هدف نیست. روی لذت و شور و هیجان تمرکز کنید.»
او توصیه میکند که اضطراب و توقع را پشت در بگذارید: «به خودتان بگویید من قرار است از این کار لذت ببرم.»
او تاکید دارد احتمال اینکه ارگاسم اینطور اتفاق بیفتد خیلی بیشتر است تا اینکه فرد در حصار اضطراب گیر افتاده باشد.
به گفته پرایس، حالتهای آمیزش جنسی پیشین هم ممکن است حالا دیگر به کارتان نیایند: «پوزیشنهای دیگر هم وجود دارند. میتوانید حرکاتی بکنید که راحت باشید و لذت هم ببرید.»
استوارت و شریک زندگیاش پس از عمل برداشتن رحم همسرش که سکس همراه با دخول را برای او دشوارتر کرده است، راههای جدیدی برای لذت بردن کشف کردهاند.
استوارت میگوید که آن دو با آلت جنسی یکدیگر بازی میکنند تا ارضا شوند، یکدیگر را ماساژ میدهند و زن او از تحریک کلیتورال و «جی اسپات» لذت میبرد.
او میگوید تقریبا همیشه از ارضای همسرش ارضا میشود و نبود سکس معمول همراه با دخول را مانعی بر سر راه لذت بردنشان نمیبیند.
میجر میگوید که «سکس فقط چیزی که آخر شب در تخت انجام میدهید نیست.»
او میگوید مهربان بودن با یکدیگر در طول روز هم میتواند انرژی مثبت جنسی و نزدیکی آخر شب را بهبود بخشید.
به گفته میجر، دشواری در رابطه جنسی زوجها معمولا نشانه آن است که رابطه مشکلی دارد.
او میگوید: «زوجها اگر رابطه جنسیشان به کلی به سکون رانده شده است باید حواسشان را جمع کنند.»
استوارت اما بوسیدن را تحریککننده و اظهار محبتی دائمی میداند که بسیار مهم است.
اسباببازیهای جنسی را رو کنید!
پرایس میگوید که هر چه از لرزاننده بگوید، باز هم کم گفته است.
او میگوید ویبراتور در بسیاری موارد برای رسیدن به ارگاسم کلیدی است چرا که بدن به تحریکی بیشتر و شدیدتر از آنچه از شریک جنسی میگیرد نیاز دارد.
استوارت ۷۰ ساله در دو دهه پیشین زندگیاش مشکل نعوظ نداشته اما حالا کمکم متوجه این مشکل شده است.
او میگوید که از یک حلقه فشاری برای آلت استفاده میکند که به حفظ نعوظ در او کمک میکند.
تغییرات بدنتان را بپذیرید!
میجر میگوید ما انسانها با تصاویر زیبایی جوانی محاصره شدهایم و پیامی که زندگی در چنین محیطی به ما القا میکند، این است که تنها جوان، زیبا محسوب میشود.
او میپرسد حالا که گریز از پیر شدن ممکن نیست، چگونه باید آن را پذیرفت؟
استوارت میگوید یکی از مواردی که زندگی جنسی فرد را سر پا نگه میدارد، رضایت کامل فرد از بدن خود و شریک جنسیاش است.
او میگوید که او و شریک جنسیاش هرگز از برهنه بودن در حضور یکدیگر شرمگین نبودهاند.
لذت ببرید!
کیت میگوید کارهایی که خیلی درست پیش نمیرود هم امتحان کنید و به آن بخندید.
او میگوید چنین چیزی میتواند بهترین نوع صمیمیت و پیوندی برای تحکیم اعتماد باشد.
یادآوری اینکه زندگی با کسی که کمی زندگی کردن بلد است، خوب است.