خیزش انقلابی مردم ایران؛ پیشکش «زن، زندگی، آزادی» برای فمینیسم جهانی
هشتم مارس ۲۰۲۳، روز جهانی زن، بدون حرف زدن از شجاعت و جسارت زنان ایران غریب میبود. زنان ایران و دستاوردهایشان در خیزش انقلابی علیه جمهوری اسلامی، بازتابی پررنگ در رسانههای دنیا داشت.
تحلیلی در همین باره بخوانید که در آن نگارنده مطلب معتقد است فمینیسم جهانی میتواند از مبارزات زنان در ایران و بینش آنها بسیار بیاموزد.
این مطلب در وبسایت «تروثاوت» منتشر شده است.
جهان در نقطه تحول است: از یک سو فاشیسم و خودکامگی در جهان رو به افزایش است و از سوی دیگر قیامهای دموکراتیک در برابر خودکامگی و امپریالیسم سر بر آوردهاند و دامنهشان را از میانمار تا سودان و از اوکراین تا ایران گستردهاند.
زنان ایران ستارگان هشتم مارس ۲۰۲۳ و در خط مقدم مبارزات فمینیستی بودهاند؛ آنان رهبران قیامی جوان و مردمیاند که هر روز چهره جدیدی از خود به جهان نشان میدهد و چشم در چشم سرکوب وحشیانه جمهوری اسلامی میایستد.
جنبش «زن، زندگی، آزادی» نشان شجاعت و تلاش برای ابراز دقیق خواستههای فمینیستی زنان ایران است.
فراتر از آن، «زن، زندگی، آزادی» جنبشی بنیادین برای اعتراض به وضعیت حاضر ایران و جنبشی علیه زنستیزی، تبعیض جنسیتی، ناامنی اقتصادی هر روزه، بیکاری و بیگاری، فقر، بیچارگی، ستم طبقاتی و ستم علیه اقلیتهای مذهبی و ملی است. این جنبش انقلابی، انسانی و مدرن برای پایان دادن دائمی به سلطه و آغاز یک انقلاب اجتماعی برای رهایی مردم از تمام اشکال ظلم، تبعیض، بیگاری، ظلم و دیکتاتوری است.
حتی کف تقاضاهای مطرحشده در جنبش «زن، زندگی، آزادی» هم بسیار مترقی است و توسعه و پیشرفت جنبش «زن، زندگی، آزادی» تا همین جای کار هم بسیار چشمگیر بوده و جهشی رو به جلو برای جامعه ایران محسوب میشود.
زنان ایران و گستراندن افق مبارزات فمینیستی در جهان
زنان سراسر جهان میتوانند بسیار از مبارزات زنان در ایران بیاموزند. زنان ایرانی هنوز نتوانستهاند آن انقلاب فمینیستی را که میخواهند به سر منزل مقصود برسانند اما تا همین جا هم سوالهای جدی از فمینیسم جهانی مطرح کردهاند و آن را با خواستههایشان به چالش کشیدهاند.
شعار «زن، زندگی، آزادی» با بینشی آزادیبخش برای آینده دنیا، تمامی فمینیستهای جهان را به خود فرامیخواند.
اعتراضات زنان و دختران جوان، شلیک به آنها، شلیک به چشمانشان، تجاوز به آنها، گرفتن جانشان و آزار آنانی که در قالب دوگانه جنسیت (زن و مرد) جا نمیگیرند، حاکی از رنج آفرینی ۴۰ ساله به دست حکومتی نظامی و مذهبی است که اجازه نمیدهد تا معنای حقیقی زندگی برای زنان ایران متبلور شود و در عوض، آنها را هر چه بیشتر به سمت بچهدار شدن میراند.
چنین حکومتی با زبانی آزادانه که از واژه «انتخاب»، تمرکز بر شغل و حرفه و منفعت فردی برای زن حرف میزند، بیگانه است. اما آنچه زنان ایرانی میخواهند وجود داشتن انسانی، بر اساس همدلی جمعی، خودمختاری، شکوفایی کار و آموزش و پایان دادن به خشونت حکومتی و جنسیتی است که این دو در نظر زنان ایران، در هم تنیده شدهاند.
مجالی برای بنا کردن همدلی فمینیستی جهانی
سال ۲۰۱۷ و زمانی که جنبش «می تو» به جنبشی جهانی تبدیل شد، امید زیادی وجود داشت که فمینیسم جهانی از نظر کیفی و کمی وارد دوران جدیدی شود.
جنبش «می تو» به دور انداختن مفاهیم نادرست درباره آزادی زنان که در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ پا گرفته بود و سالیان سال جولان داده بود، بسیار کمک کرد و از جداییناپذیری مردسالاری و کاپیتالیسم هم تا حدود زیادی پرده برداشت.
پرداختن به چنین مسایلی امروزه و مخصوصا در مواجهه با خشونت فزاینده حکومتی، تجاوز، حبس و زنکشی در کشورهایی همچون ایران، افغانستان، اتیوپی و همینطور در سینکیانگ چین و ...، همچنان و هر روزه، بسیار جدی است.
حملات شیمیایی به مدارس دخترانه در ایران و بازتاب جهانی و محکومیت بینالمللی آن همچنان ادامه دارد. تحلیلگران هم تداوم و پیامدهای چنین حملاتی را بر جسم و روان دختران محصل بررسی میکنند.
وبسایت کانورسیشن در مطلبی تحلیلی به این موضوع پرداخته است.
مورد عجیب در مسمومسازی دانشآموزان دختر در ایران، برخی افراد هستند که حتی درباره وقوع چنین حملاتی ابراز تردید میکنند و سرچشمه بد حالی ناشی از حمله شیمیایی به دختران دانشآموز را روانی میدانند.
البته که چنین ابراز نظراتی درباره «هیستریای جمعی» یا اصطلاحاتی دیگر از این دست، بیسابقه نیست.
در بررسی موارد مشکوک مسمومیت دختران دانشآموز در افغانستان از سال ۲۰۱۲ تا سال ۲۰۱۶، سازمان ملل متحد، ناتوان در یافتن سرنخی برای اثبات مسمومیت با گاز یا سم، نتیجه گرفت منشأ مسمومیت دختران به احتمال بسیار روانی است!
اما واقعیت این است که مواد مسمومیتزا مخصوصا دیاکسید نیتروژن، میتوانند به سرعت تجزیه شوند و ردی از آنها باقی نماند.
این مورد اما به جز روایت شاهدانی است که میگویند پرتاب اجسامی به داخل حیاط مدارس دخترانه را به چشم دیدهاند.
تحصیل دختران، لگدکوب تهدیدهای جهانی
برای درک بهتر این که چرا چنین حملاتی روی میدهد باید به پیشینه این دست حملات در قالب و قابی جهانی نگاه کرد.
یک دلیل برای این که گزارشها از حملات شیمیایی به محصلان دختر در ایران باورکردنی است این است که وقوع چنین حملاتی بههیچوجه غیرمعمول نیست و دختران دانشآموز در سراسر جهان غالبا هدف چنین حملاتی قرار میگیرند.
بنا بر گزارش پیشین «ائتلاف جهانی برای حفاظت از آموزش در برابر حمله»، از سال ۲۰۱۴ تا سال ۲۰۱۸، حملاتی علیه دختران دانشآموز و معلمان زن در ۱۸ کشور قربانی درگیری و بیثباتی در جهان، افغانستان، کامرون، جمهوری آفریقای مرکزی، کلمبیا، جمهوری دموکراتیک کنگو، مصر، هند، عراق، لیبی، مالی، میانمار، نیجریه، پاکستان، فیلیپین، سودان جنوبی، سوریه، ونزوئلا و یمن به ثبت رسیده است.
چنین حملاتی گسترده و متنوع هستند و از ربودن دانشآموزان دختر تا بمباران مدارس دخترانه را در برمیگیرد.
دختران در راه مدرسه یا هنگام حضور در مدرسه هدف حمله قرار میگیرند و گزارشهایی از اعمال خشونت جنسی و ازدواج اجباری هم درباره دختران دانشآموز و هم معلمان زن آنها وجود دارد.
مورد ملاله یوسفزی در پاکستان از مثالهای بارز چنین خشونتهایی است اما موارد غیرمستقیمی هم وجود دارد. از جمله: تغییر کاربری یا بستن مدارس دخترانه با بهانههایی از این دست که تحصیل پسران بر دختران اولویت دارد تا دختران را از تحصیل بازدارند.
تحمیل و اعمال مقررات سختگیرانه درباره پوشش در مدارس دخترانه هم از همین دست راههای غیرمستقیم برای سنگاندازی در راه تحصیل آنان است.
حملات به مدارس در دنیا طی دهههای اخیر سیر صعودی داشته، به ویژه که حملههای شدید اغلب متوجه مدارس دخترانه بوده و در اکثر موارد، مهاجمان از مصونیت برخوردار بودهاند و مجازات نشدهاند.
تاثیر حملات بر تحصیل دختران
حتی بر فرض که حملات شیمیایی به مدارس دخترانه در ایران تاثیر جدی بر سلامت جسمی آنان نگذارد اما باز هم چنین حملاتی اثرات دیرپای روانی دارد و پیامدهای آنها بر جسم و سلامت هم معلوم نیست.
گذشته از این که تحصیل، حق همگان و لازمه توسعه شخصیت انسانی است، حملات علیه تحصیل و مدرسه، تاثیری عمیق و پایدار بر دختران دارد.
دخترانی که از حق تحصیل محروم میشوند در برابر ازدواج اجباری یا کودکهمسری آسیبپذیرترند که این دو معمولا به خودکفایی کمتر آنها درحوزه جنسی و باروری منجر میشود.
چنین دخترانی همچنین بیشتر در معرض خطرات خشونت خانگی و زیستن در فقر قرار دارند.
حملات علیه تحصیل دختران همچنین در پیوستن و بهکارگیری آنها در گروههای مسلحانه هم نقش دارد و آنان را بیشتر در معرض خطرات قاچاق انسان و قاچاق (استثمار) جنسی قرار میدهد.
به طور کلی نقض حق آموزش و تبعیض سیستماتیک جنسیتی موجب میشود زنان فرصتهای کمتری برای مشارکت معنادار در حوزههای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی داشته باشند و این محرومیت تنها دامنگیر خود زنان و دختران نمیشود بلکه دود آن به چشم تمام اجتماع میرود.
به همین دلیل حفاظت از حق تحصیل دختران باید پیشدرآمد هر تلاشی در راه دستیابی به برابری جنسیتی باشد.
حملات شیمیایی آشکار و وحشتناک به مدارس دخترانه در ایران، زنگ هشدار برای ایجاد تحولی فوری است.
بر اساس مصاحبه با یک عضو کادر درمان ایرانی-بریتانیایی، منتشرشده در گاردین، این مرد که چندین ماه پیش برای دیدار با خانوادهاش به تهران سفر کرده و در جریان اعتراضات مردمی علیه جمهوری اسلامی به خیابان رفته بود، آماج شلیک گلولههای ساچمهای نیروهای سرکوب قرار گرفته است.
پس از بازگشت به بریتانیا، هنوز پنج گلوله ساچمهای در بدن این مرد مانده است.
او میگوید نیروهای سرکوب از فاصله نزدیک، بیوقفه به او شلیک کردهاند.
طبق روایت این مرد، نیروهای سرکوب از شاتگانهایی استفاده میکردهاند که خشاب خشاب گلوله ساچمهای در بدن قربانی پخش میکنند.
خشونتی که به این مرد روا شده تنها نمونهای دیگر از رفتار پلیس جمهوری اسلامی با شهروندان معترض در ایران است که در کنار باقی مواردی از این دست مانند استفاده نیروهای سرکوب از گلوله ساچمهای بزرگ (که اغلب برای شکار حیواناتی مثل گوزن استفاده میشود) و شلیک تیر ساچمهای از فاصله نزدیک به قصد کشت قرار میگیرد.
این مرد را دو پزشک در بیمارستانی در بریتانیا دیدهاند و شرح او از وقایع، با جراحات او همخوانی دارد.
این مرد اکتبر سال ۲۰۲۲ برای دیدار با خانوادهاش به ایران میرود و به اعتراضات میپیوندد. اواخر ماه اکتبر بوده که با مشاهده آزار دختر نوجوانی در خیابان شریعتی به دست نیروهای سرکوب، مداخله میکند تا از آن دختر دفاع کند.
طبق روایت این مرد، زمانی به او شلیک میشود که او، ناامید از این که بتواند به دختر نوجوان کمک کند، در حال دور شدن از صحنه درگیری بوده و درست در همان زمان، یک بسیجی باتوم به دست شروع به کتک زدن او میکند. او روی زمین میافتد و در حالی که تا حدودی هوشیاریاش را از دست میدهد، میبیند که دو افسر با سلاح نیمهخودکار او را آماج گلوله ساچمهای قرار میدهند.
آنها هفت خشاب گلوله ساچمهای در نقاط مختلف بدن او خالی میکن،ند که یکی به سینه دیگری به زیر بازوی چپ، پای راست و پشت او اصابت میکند.
به گفته او پلیس میخواسته به صورتش هم شلیک کند اما بازویش را سپر صورتش کرده و گلوله به بازویش نشسته است.
تصاویر پس از این حمله نشان میدهند برخی زخمهای او حدودا پنج تا هفت سانتیمتر بودهاند چون از فاصله بسیار نزدیک به او شلیک شده.
اما زخمهایی را که خون از آنها فوران میکرده، با روسری یک دختر معترض و یک دستمال نظافت ماشین بستهاند و او با تاکسی به خانه برده شده.
تمیز کردن و درمان زخمهایش پنج ساعت و نیم و با تیمی از دکترها در خانه انجام شده؛ دکترهایی که او را از قبل و به دلیل پیشینه حرفهای به عنوان عضوی از کادر بهداشت و درمان، میشناختهاند.
به گفته این مرد، در فرآیند درمان، او تقریبا تا پای مرگ پیش رفته و در روند درمانش پیچیدگیهایی همچون مشکلات روده، ایجاد شدن لخته خون و پایین آمدن اکسیژن خون به وجود آمده.
دندههای او هم شکسته و فقط نجات پیدا کرده چون مردمی بیباک به کمک او آمدهاند و دکترهایی شجاع خطر را به جان خریدهاند تا او را زنده نگه دارند.
بسیاری از ساچمهها در ایران از تن او خارج شده و دو ساچمه دیگر هم با عمل جراحی در بریتانیا بیرون آورده شده اما پنج ساچمه هنوز در تن او مانده و چنان گیر کرده که خارج کردن آنها اعصاب حیاتیاش را به خطر میاندازد.
بر اساس ایکسریهایی که در بریتانیا از او گرفته شده، یکی از این گلولهها در پا، دیگری در بازو و سه گلوله دور زانو نشستهاند.
تصاویر امآرآی زانوی او هم سه ماه بعد از حمله، حکایت از کوفتگی استخوان زانوی او داشتهاند. او هنوز نمیتواند سر کار برود یا رانندگی کند.
این مرد تصمیم گرفته در ایران برای درمان به بیمارستان نرود چون میترسیده نامش ثبت و دستگیر شود چرا که طبق قوانین جدید، هر بیماری باید با ثبت مشخصات کارت ملی مورد درمان قرار بگیرد.
او ترسیده که دوتابعیتی بودنش بر مخمصهای که گرفتار شده بوده مضاعف بشود و باعث شود اتهاماتی چون جاسوسی برای بریتانیا هم به او بچسبانند.
درمان این مرد مجموعا حدود ۱۷ ساعت و نیم طول کشیده و یکی از دکترهایی که او را مداوا کرده به او گفته که تا یک قدمی مرگ پیش رفته است.
به گفته این مرد، او هنگام ترک ایران هنوز نمیدانسته چند گلوله در بدنش باقی مانده است.
یک متخصص ارتوپد در بریتانیا که عکسهای جراحات این مرد را دیده، در نامهای به گاردین نوشته که به نظر میرسد نیروهای سرکوب میخواستهاند جان او را بگیرند و تا دم این کار هم رفتهاند چون اگر دوستان دکتر مرد به دادش نمیرسیدهاند، او امروز زنده نمیبوده.
متخصص دیگری که تصاویر ایکسری جراحات این مرد را دیده نیز گفته که ساچمههای شلیکشده به زانو همه زیرجلدیاند و این مرد بسیار شانس آورده که به خود زانو و نه مفصل آن اصابت کردهاند.
این مرد جنایاتی که در حق معترض غیرمسلحی چون او روا شده را مصداق جنایت جنگی دانسته و گفته است که این اتفاق بیشک فقط برای او نیفتاده اما همه آنقدری خوششانس نبودهاند که زنده بمانند و داستان جان به در بردنشان را تعریف کنند.
هشتم مارس در تقویم دنیا اهمیت پررنگی دارد اما روز جهانی زن ۲۰۲۳در سایه اعتراضات ایران، رنگ دیگری به خود گرفته است.
روز جهانی زن ۲۰۲۳، فرصتی برای پاسداشت مبارزه زنان ایران طی ماههای گذشته در نبردی تن به تن با حکومتی مذهبی و مردسالار است. درنگی برای نگاهی به اینکه زنان ایران چه بهایی در آرزوی آزادی پرداختهاند و چگونه مردان سرزمینشان را در این سفر بیباکانه و بدون بازگشت به نقطه ترس، با خود همراه کردند.
هشت مارس ۲۰۲۳ فرصتی است برای تلنگری به زنان جهان که نباید حقوقشان را تکتک، آرامآرام و به سادگی از دست بدهند. چرا که همان حقوق، ولو اینکه در زمان از دست رفتن کوچک به نظر برسند، را گاه باید در جدالی سهمناک و خونین باز پس گرفت.
روز جهانی زن ۲۰۲۳ روزی است که فعالان حقوق زنان در سراسر جهان عهدشان با خیزش انقلابی ایران را تازه کردهاند و از سران کشورها خواستهاند تا در کنار زنان ایران بایستند. گرچه اعتراضات مردمی تحت حکومت جمهوری اسلامی، چیز تازهای نیست؛ اما زنان و مردان ایران این بار، بیش از هر چیز دیگر، برای آزادی انسان و جهان، برای «زن، زندگی، آزادی» سینه سپر کردهاند.
رمز موفقیت جنبش اخیر زنان در جنبش انقلابی را در زیر بخوانید.
این تحلیل در وبسایت وورکرز لیبرتی منتشر شده است.
شعارهای اعتراضات ایران تندرویانه است و از اصل موضوع (سرنگونی جمهوری اسلامی) منحرف نمیشود؛ یکی از بهیادماندنیترین شعارها این بود :«اگر با هم یکی نشیم، یکی یکی کشته میشیم.»
و البته که این شعاری است درخور جنبشی که پایدار مانده و جهانی شده است. آن حس یکی شدن با دیگری، برای ایستادن چشم در چشم جمهوری اسلامی، ضروری است. مردم ایران، طی ماههای گذشته و فراسوی مرز جنسیت، سن، طبقه اجتماعی، اتنیک و مرز، با هم روانه خیابانها شدهاند.
اما این اتحاد زمانی خاصتر است که به زنان معترض در ایران نگاه کنید. زنانی که ابتدا در برابر حجاب قد علم کردند؛ وقتی جان مهسا امینی ۲۲ ساله در بازداشتگاه گشت ارشاد، بهخاطر چند تار مو از دست رفت، زنان ایران بالیدند و به قلب مردسالاری تاختند.
جنبش اخیر در ایران (که نخستین انقلاب زنانه نامیده شده است) از اعتراض به حجاب آغاز شد و آنچه آن را از جنبشهای پیشین متفاوت میکند این است که مردان هم در اعتراضات به زنان پیوستند و با حمایت خود نشان دادند که مشکل زنان ایران، مشکل مردان ایران است.
گرچه حجاب از ابتدای جنبش هم تمام مسئله نبود؛ اما از سر برداشتن حجاب اجباری و چیدن مو، در هوا چرخاندن روسریها و سوزاندن آنها، به نماد «زن، زندگی، آزادی» تبدیل شد و در مرکزیت آن قرار گرفت.
معترضان در ایران خوب میدانند که حجاب آنقدر برای جمهوری اسلامی مهم است که از سر برداشتن آن میتواند دودمان رژیم را به باد بدهد. از ابتدای انقلاب اسلامی ۵۷ هم خمینی حجاب را به عنوان رکنی از ارکان ایدئولوژیک جمهوری اسلامی علم کرد تا با آن زن و مرد، مردم، را از هم جدا کند؛ مردمی که دچار تفرقه باشند سردرگم هم میشوند و سرنگون کردن حکومت هم از دستشان برنمیآید.
در جنبش اخیر، به جز مسئله حجاب که از ارکان حکومت مردسالار جمهوری اسلامی است، باید ازتبعیض اتنیکی هم حرف زد.
زن بودن مهسا امینی، در سوگواری جمعی ملی برای او موثر بوده اما نباید از یاد برد که اتنیک او هم مهم است. روز جهانی زن مجالی برای آن است که به زنان در کنار اتنیک آ»ها نگاه شود. فرصتی برای یادآوری اینکه نامهای کردی در حکومت جمهوری اسلامی ممنوع است و خانوادهها نمیتوانند بر فرزندانشان نام کردی بگذارند. مهسا امینی، در خانواده ژینا بود اما در ایران و جهان مهساست.
نمیشود هویت کرد مهسا امینی را از زن بودن او جدا کرد؛ مخصوصا اینکه شعار «زن، زندگی، آزادی» خود صاحب اصلیتی کردی است. شعاری که حالا در سراسر جهان طنینانداز شده تا موجز و خلاصه و تنها در سه واژه، بیانگر مبارزه زنان برای در آغوش کشیدن آزادی باشد.
جنبش «زن، زندگی، آزادی» که با زنان ایران آغاز شد، متعلق به همه مردم ایران است و جنبشی است که باید با ابراز روشن نارضایتیهایش، جویای تحول شود و کشوری دموکراتیک بسازد. برای دست یافتن به این مقصود، زن و مرد، مردم ایران، باید زیر پرچم «زن، زندگی، آزادی» گرد بیایند تا لوای جمهوری اسلامی را به زیر بکشند.
گرچه جمهوری اسلامی در هر بدکاریای ید توانایی دارد، با خیزش انقلابی مردم ایران، جهان چشم دوخته تا ببیند در نهایت کدام شرارت رژیم باعث خواهد شد کار خودش یکسره شود.
در میان گمانهزنیها، نگارنده مقالهای تحلیلی که در فارین پالیسی منتشر شده، بر این باور است در نهایت فساد همهگیر جمهوری اسلامی، گریبان رژیم را گرفته و آن را خفه خواهد کرد.
نویسنده معتقد است که آمریکا میتواند با افشای موارد فساد و لیست اموال سران جمهوری اسلامی در ایالات متحده، اروپا را هم در این کار با خود همراه و به جنبش مردم ایران کمک کند.
خیزش انقلابی مردم ایران علیه جمهوری اسلامی که با اعتراض به کشته شدن ژینا (مهسا) امینی ۲۲ ساله در بازداشتگاه گشت ارشاد آغاز شد، همچنان ادامه دارد.
جمهوری اسلامی در کشمکش برای یافتن قرصی جادویی که با خوراندن آن به ملت، جنبش را سرکوب کند کم آورده است اما وضعیت جنبش هم خیلی خوب نیست چون مردم هم تا به اینجای کار نتوانستهاند کار رژیم را تمام کنند.
آن ضربه آخر به پیکر کمجان جمهوری اسلامی اما «فساد رژیم» است که بلای جان آن است. غرب هم میتواند ماشه را برای شلیک تیر خلاص بکشد.
قبل از گفتن هر چیزی درباره فساد جمهوری اسلامی، نگاهی به حکومتهای مستبدی بیندازیم که به زبالهدان تاریخ افتادند. در بسیاری موارد، رهبران این حکومتها به صندلیهای سازمان ملل متحد تکیه میزدند و با مالیاتی که شهروندان آمریکایی میپرداختند، در کاخ سفید پذیرایی میشدند تا وقتی که از میدان به در شدند و مردم کشورشان را با شوک ناشی از فسادهای آنان و این که چطور خزانههای کشورهایشان را از میلیاردها دلار خالی کرده بودند، تنها گذاشتند.
مورد رهبرانی همچون حسنی مبارک در مصر، صدام حسین در عراق و معمر قذافی در لیبی، همه و همه از همین دست هستند و نام بردن از همه این موارد، ما را به بحث درباره ایران و فساد جمهوری اسلامی نزدیک میکند.
زمانی بود که سنی و شیعه، به مبارزه با فساد در خاورمیانه، جایی که فساد در آن همهگیر است میبالیدند اما از آن وقت، دیر زمانی گذشته است.
علیاکبر هاشمی رفسنجانی، رییسجمهوری اسبق و درگذشته رژیم، میلیونها دلار اموال به اسمش بود.
سازمان «اتحاد علیه ایران هستهای»، سازمانی مخالف با رژیم، نموداری زمانی از دزدیهای رژیم با جزییات میلیاردها دلار دزدیده شده از وزارت نفت، بانکهای دولتی و بخش درمان و دارو و تجهیزات منتشر کرده است.
پیش از تصدی مقام ریاست قوه قضاییه از سوی ابراهیم رئیسی هم صادق آملی لاریجانی، از وثیقههای گذاشته شده، ۱۰۰ میلیون دلار در حسابهای بانکی مختلف اندوخته داشت.
گرچه اخبار گوشهای از این فسادها در روزنامهها و گزارشهای داخل ایران هم منتشر میشود اما هر چه فساد بیشتر به جای باریک و تاریک برسد، اخبار آن هم کمتر و کمرنگتر میشود. مثلا از میزان فساد محمدباقر قالیباف و قاسم سلیمانی خبر چندانی در دست نیست و هر آنچه از آن درز کرد هم علی خامنهای کار دشمن خواند.
البته انکار فساد منحصر به فساد مالی نیست. مثلا خامنهای بر موارد آزارهای جنسی سعید طوسی، قاری قرآن حکومتی هم سرپوش گذاشت و دهان روزنامهها و دیگرانی که از موارد آزار جنسی او خبر داده بودند، بست.
پرونده فساد آملی لاریجانی هم که باز نشده، بسته شد.
مهدی کروبی هم که همچنان در حصر خانگی به سر میبرد، در نامهای سرگشاده خامنهای را به سکوت در برابر فساد سیستماتیک و فقیر کردن دهها میلیون ایرانی و ریختن ثروت آنها به جیب سردمداران رژیم متهم کرده و هشدار داده بود با چنین رویهای، قشر ضعیف جامعه که طرفدار جمهوری اسلامی بوده به انبار باروت تبدیل خواهد شد.
انتشار اخبار مرتبط با فساد در حالی است که طبق آمار اخیر خود مقامات جمهوری اسلامی بیش از ۶۰ درصد جمعیت ۸۴ میلیون نفری ایران زیر خط فقر زندگی میکنند و از آن شمار، یکسوم در «فقر مطلق» زندگی میکنند که این تعداد نسبت به سال قبل آن، دو برابر شده است.
جمهوری اسلامی برای فقری که دامنگیر آن شده، آمریکا و تحریمهای بینالمللی را مقصر میداند اما مردم ایران نشان دادهاند فقط دولت خودشان را مقصر فقر در این کشور میدانند.
مردم ایران هم مثل مردم مصر و لیبی پس از سرنگونی مبارک و قذافی، پس از سقوط جمهوری اسلامی خواهند فهمید که رهبر جمهوری اسلامی و دار و دسته او چقدر پول از آنها به یغما بردهاند اما در نهایت همین فساد حکومتی است که میتواند ورق را برگرداند و آنها را علیه نیروهای سرکوب و حکومت بشوراند.
پیشتر دولت دونالد ترامپ، ثروت خامنهای را بالغ بر ۲۰۰ میلیارد دلار تخمین زده بود اما اقدامات آمریکا جز در همین حد اطلاعات دادنهای اینچنینی و نهایتا سقلمه زدن به جمهوری اسلامی نبوده است چون هنگامی که ترامپ شروع به برملا کردن اسرار اموال سران جمهوری اسلامی کرد، آمریکا و اتحادیه اروپا میتوانستند همان موقع پته شبکه فساد مالی پنهان رهبر جمهوری اسلامی و خانوادهاش را بر آب بریزند و بر اساس همان اطلاعات، دست به عمل بزنند اما این کار را نکردند.
ایالات متحده در واکنش به حمله صدام حسین، رییسجمهوری وقت عراق به کویت در سال ۱۹۹۰ اموال او را بلوکه کرد و همین درباره اموال معمر قذافی و دار و دسته او هم اتفاق افتاد. پس چرا در مورد جمهوری اسلامی دست روی دست گذاشته است؟ اگر دشمنان ایالات متحده میتوانند اموالشان را در صورت مشارکت و درگیری در جنگ از دست بدهند، چرا آمریکا نباید دست بجنباند و این کار را از همین حالا درباره جمهوری اسلامی بکند؟
در سالهای اخیر بسیاری از سران خاورمیانه پول و املاک در آمریکا داشتهاند و آمریکا برای اینکه جزییات چنین اموالی را در اختیار شهروندان ایران قرار دهد، گزینههای زیادی در اختیار دارد چون در نهایت فساد است که چشم اسفندیار رژیم جمهوری اسلامی است.
حال آیا واقعا زمانش نرسیده که آمریکا تیری به سمت آن رها کند تا مردم ایران را از شر جمهوری اسلامی برهاند؟
وبسایت آذرنیوز (AZERNEWS) مقالهای تحلیلی درباره مسموم کردن سریالی و «ترور بیولوژیکی» دختران محصل در ایران منتشر کرده است که در ادامه آن را میخوانید.
گذشته از اعمال شریرانه جمهوری اسلامی به نام اسلام و علیه حقوق بشر، حالا خبرهایی درباره اقدامات زهرآلود حکومت آخوندی جمهوری اسلامی به گوش میرسد: مسموم کردن دختران دانشآموز در شهرهای مختلف ایران.
نحوه «مشکوک» رخ دادن چنین مسمومیتهایی نشان میدهد به احتمال فراوان حکومت جمهوری اسلامی پشت این حملات است.
به نظر میرسد در شهر قم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پشت مسموم کردن دختران جوان باشد.
در ماههای گذشته، گزارشهایی مبنی بر مسمومیت دستکم ۷۰۰ دختر با گازی سمی منتشر شد. اقدامی که بسیاری تحلیلگران مستقل آن را «عامدانه» خواندند برای مجبور و ناچار کردن خانوادهها به نفرستادن دخترانشان به مدرسه.
ماجرا از قم شروع شد و سپس به چندین شهر و دهها مدرسه سرایت یافت.
نگاهی به گزارشهای منتشر شده نشان میدهد ایران هرگز از نقض حقوق بشر دست نکشیده. روشن است که چیدن چنین نقشههای شیطانی و متوسل شدن جمهوری اسلامی به آنها، برای آن است که نسل جوان و خوشفکر ایران را از رفتن به مدارس و دانشگاهها بازدارد.
مسمومیت سریالی دختران تنها آشکار شدن مشتی نمونه خروار است که جنایات جمهوری اسلامی را در حق شهروندان ایران نشان میدهد.
رفتار غیراخلاقی حکومت آخوندی زیر نظر مستقیم نهادهای مذهبی انجام میشود که در جنایاتی همچون قاچاق انسان، سوءاستفاده از کودکان و آزار جنسی زنان انجام میگیرد.
روایت گلتکین مجیدووا از آزار جنسی در قم
گلتکین مجیدووا، یکی از قربانیان آزار جنسی مقامهای مذهبی در قم است و روایت او نشان میدهد آزار دختران دانشآموز به طرق مختلف، به هیچ وجه بیسابقه نیست.
طبق روایت مجیدووا، او در سال ۲۰۰۶ در کنار چند دانشآموز دختر دیگر، در قم درس میخوانده تا این که روزی یک معلم زن، دانشآموزان دختر را به مناسبت تولد فاطمه، دختر پیامبر اسلام، به خانه امام جمعه شهر قم دعوت میکند.
گلتکین میگوید که او و دیگر دخترها، بیخبر از همهجا، از چنین دعوتی خوشحال بودهاند اما او ساعت ۱۱ شب به خانه امام جمعه برده شده و بین او و آن مرد «صیغه خوانده شده».
گلتکین میگوید از ترس نمیتوانسته چیزی بگوید چون به آنها گفته شده بوده امام جمعه قم نماینده روحالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی است که [نماینده] امام زمان است و آنها فکر میکردند مخالفت با نماینده او، مخالفت با امام زمان است.
گلتکین بعدا خبردار شده که بقیه دوستانش هم تجربههای مشابهی با «افراد مذهبی» شهر داشتهاند.
گلتکین بعد از آن روز شوم، فرار میکند و راهی برای بازگشت به باکو، پایتخت آذربایجان، مییابد اما بسیاری از دخترها نتوانستهاند برگردند چون برخی باردار و بچهدار شدهاند و «پدر بچههایشان هنوز هم معلوم نیست».
او میگوید که به بعضی دختران بیش از ۱۰ بار تجاوز شده است.
انتشار اخبار مسمومیت سریالی دختران محصل در ایران در حالی است که حکومت در حال پوسیدن جمهوری اسلامی، در زندانها هم به کودکان تجاوز میکند و آزارشان میدهد.
افراد زندانی در زندانهای جمهوری اسلامی هم قربانی و هم شاهد جنایات آنان هستند و شهادت میدهند که به دختران و پسران زیر ۱۶ سال در زندان تجاوز میشود تا جایی که یا بر اثر شکنجه در زندان یا خودکشی پس از آزادی، جانشان را از دست میدهند.
جنایات جمهوری اسلامی در جهان بر هیچکس پوشیده نیست اما اقدامات جهانی برای مهار آن کافی نیست.
جامعه بینالملل باید در برابر وحشتپراکنی رژیم جمهوری اسلامی بایستد.