توافق از سر گیری روابط میان تهران و ریاض؛ پیامدها برای خاورمیانه و بازیگران منطقه
اعلام توافق برای از سرگیری روابط میان دولتهای جمهوری اسلامی و عربستان سعودی واکنشهای زیادی در خاورمیانه و جهان برانگیخته است. اندیشکده پژوهش سیاست خارجی، مستقر در فیلادلفیا و موسسه پژوهش امنیت ملی، متعلق به دانشگاه تلآویو، در این باره تحلیلهایی منتشر کردهاند که میخوانید.
رومن زادوروف، زندانی اسرائیلی اوکراینیالاصل که به جرم قتل یک دختر ۱۳ ساله به حبس ابد محکوم شده و ۱۶ سال گذشته را در حبس سپری کرده بود، در دادگاه تجدیدنظر بیگناه شناخته شد و از زندان آزاد شد.
ماجرای قتل تئیر رادا سالهاست افکار عمومی در اسرائیل را به خود مشغول کرده و با وجود حکم دادن دادگاه به تبرئه راداروف، بسیاری همچنان او را قاتل تئیر میدانند.
اما انتشار چنین خبری فراتر از تبرئه زادوروف و باز ماندن پرونده قتل تئیر رادا، دستمایه تاکید بر لزوم اجرای اصلاحات قضایی در اسرائیل شده است؛ همان اصلاحاتی که لایحه پیشنهادی آن ماههاست موجب راهپیماییهای اعتراضی گسترده در اسرائیل شده و حالا با انتشار خبر تبرئه زادوروف، بُعد جدیدی به خود گرفته است چون نمودار مشکلدار بودن یک نظام قضایی است که باعث شده زادوروف، شاید «بیگناه»، ۱۶ سال را پشت میلههای زندان بگذراند.
داستان قتل تئیر رادا
دسامبر ۲۰۰۶ بود که جسد تئیر رادا، با گلوی بریده و در خون غلتیده، در توالت دبیرستان محل تحصیل او واقع در بلندیهای جولان پیدا شد.
به داستان قتل او بارها و بارها در فیلمها و کتابها و همچنین در یک مستند نتفلیکس پرداخته شده است.
چند روز پس از قتل تئیر رادا، زادوروف دستگیر شد و بر اساس شواهد به دست آمده و اعترافات خودش، به حبس ابد محکوم شد.
حکم حبس ابد او بعدها در دادگاه عالی تایید شد اما در سال ۲۰۲۱، دادگاه عالی اجازه برگزاری دادگاه تجدیدنظر را داد؛ سپس زادوروف را ابتدا طی فرآیند بررسی دوباره پرونده به حبس خانگی فرستاد و بعد هم او را از اتهام قتل تبرئه کرد.
پیشتر و در جریان بررسی پرونده زادوروف، گفته شده بود ضربات چاقوی روی بدن تئیر رادا با چاقوی دندانهدار ایجاد شده و نه چاقوی لبهتیز که نظر دادستان بود.
حالا و در بحبوحه جنجال اصلاحات قضایی در اسرائیل، به گزارش جروزلمپست، خود زادوروف هم گفته که او قربانی سیستم ناکارآمد قضایی در اسرائیل شده است.
زادوروف گفت مردم باید اینطور فکر کنند که شاید این اتفاق برای خودشان هم بیفتد؛ پس بهتر است عدالت در حق من اجرا شود پیش از این که کس دیگری قربانی آن شود.
او خواستار دخالت نهاد ثالثی به جز پلیس و دادستان در مواردی از این دست شد.
لایحه اصلاحات قضایی به ابتکار همحزبیهای بنیامین نتانیاهو، یاریو لوین، وزیر دادگستری و سیمچا روثمن، رییس کمیته قضایی کنست در حزب لیکود پیشنهاد شده است.
لوین و روثمن هر دو کینه دیرینهای از دادگاه عالی اسرائیل در دل دارند و آن را صاحب قدرت بیش از اندازه در حوزه اموری مرتبط با جماعت بسیار مذهبی اسرائیل و جمعیت مزراحی، یهودیان اصالتا اهل خاورمیانه، میبینند. حالا روثمن با توسل به مورد زادوروف، بر اصلاحات قضایی بیش از پیش تاکید میکند.
از نظر لوین هم نظر مشاوران حقوقی حکومتی نباید از نظر قانونی لازمالاجرا باشد اما استدلال افراد مخالف با لایحه اصلاحات قضایی این است که این مشاوران اختیاراتی را که موافقان اصلاحات قضایی در اسرائیل ادعا میکنند، ندارند و در حقیقت تنها مجری قوانینیاند که وجود دارد.
تبرئه زادوروف واکنشهای زیادی را در اسرائیل برانگیخته و توییتهای افراد خواهان اصلاحات در سیستم قضایی، نشان میدهد آنها باور دارند برخی محکومان بیگناه در زندان هستند.
این افراد از گذاشتن بنای حکم دادن بر اعترافات مظنونان گله کردهاند و آن را راهی فوری، سرسری و بسیار خطرناک در صدور احکام قضایی خواندهاند.
در حالی که نظرات هر دو سو شنیده میشود، افرادی که خواهان اصلاحات قضاییاند «بیعدالتی» روا داشته شده در حق زادوروف را علم کردهاند تا بلندتر از پیش بر طبل لزوم اعمال اصلاحات قضایی در اسرائیل بکوبند.
وبسایت «وایرد» در مقالهای تحلیلی به برد و باخت «ارتش سایبری» جمهوری اسلامی در چند ماه خیزش انقلابی مردم ایران پرداخته است.
نگارنده این مقاله بر این باور است که ادامه یافتن اعتراضات و تغییر تاکتیک سایبری رژیم، جمهوری اسلامی را متوسل به جنگی کرده که کسی در آن پیروز میدان نیست.
ساعات اولیه پنجم ژانویه ۲۰۲۳ بود که یک کاربر توییتر ناشناس با اسم کاربری ژوپیتر، توییت کرد که دوستانش ابوالقاسم صلواتی، از قضات دادگاه انقلاب و ملقب به «قاضی مرگ» را کشتهاند.
توییت به سرعت پخش شد و هزاران نفر در کامنتها ریختند تا از افرادی که صلواتی را کشته بودند قدردانی و تشکر کنند؛ صلواتی که مسوول به کام مرگ فرستادن صدها زندانی سیاسی بوده است.
خیلی زود اما چندین نفر در اسپیس توییتر از شک و تردید درباره صحت این خبر گفتند و البته اغلب از گفتوگوها اخراج شدند تا «شب جشن گرفتن قتل صلواتی» را خراب نکنند.
روز بعد رسانههای داخل ایران و چند فعال اعلام کردند که صلواتی زنده است؛ البته بسیاری از منتقدان شک کرده بودند که حساب کاربری ژوپیتر، عملیات سایبری رژیم برای پرت کردن حواس مردم باشد.
قوه قضاییه در شب پخش شدن همان خبر، دو بازداشتشده اعتراضات را اعدام کرد.
جمهوری اسلامی فرای مرزهای ایران آسیبپذیر است و قادر نیست صدای مخالفان را آرام کند اما با وجود ناآرامی سیاسی در ایران، استفاده از تکنیکهای قدیمی سایبری رژیم هم شتاب گرفته و حقههای جدیدی به قصد پرت کردن حواس معترضان، بیاعتبار کردن حرف منتقدان، انحراف بحث و ایجاد فضای بیاعتمادی علم شدهاند.
رژیم در موقعیتی بسیار حساسی است.
چنگ زدن ۴۴ ساله جمهوری اسلامی به دامان دروغ و فریب
به میدان آوردن سایبریهای جمهوری اسلامی هم از آن تاکتیکهای سبک قدیمی رژیم است.
امین ثابتی، موسس «سرتفا»، یک گروه امنیت سایبری متخصص در حوزه افشای عملیات سایبری جمهوری اسلامی، معتقد است رژیم حاکم بر ایران طی چند ماه اخیر تغییر تاکتیک داشته چون بیشتر اهداف رژیم از تهدیدات سایبری آن آگاهند و اغلب از خودشان در برابر «اسپیرفیشینگ» (فیشینگ هدفداری که روی یک شخص یا یک موسسه متمرکز میشود که معمولا از سوی اشخاص دیگری شناسایی شدهاند) محافظت میکنند.
ثابتی معتقد است جمهوری اسلامی حالا از «راهبردی دومینویی» استفاده میکند که با آن اهداف دستپایینتر را هدف حمله قرار میدهد تا از این راه به افراد بالادستتر برسد: نازنین افشینجم، فعال حقوق بشر، اخیرا از این که از یک دوست مورد اعتمادش (که البته هک شده بود) یک ایمیل اسپیرفیشینگ گرفته بود، خبر داد.
نکته قابل توجه در اتفاقات سایبری اخیر این است که برخی از این دستپروردگان سایبری حکومتی در طول زمان توانستهاند اعتبار و اعتمادی برای خود بر هم بزنند و خود را به عنوان صدای اپوزیسیون به مخالفان جمهوری اسلامی قالب کنند.
اخیرا یک حساب توییتری با نام سارا شکوهی که حدود شش ماه پیش سر و کلهاش پیدا شد و ادعا میکرد محقق حوزه خاورمیانه است و از مخالفان طرفداری میکرد، یک پروژه فیشینگ جمهوری اسلامی از آب درآمد.
ناشناس بودن حسابهای فعال در رسانههای اجتماعی هم مزید بر علت شده و تشخیص سایبری از غیرسایبری را دشوار کرده است اما گاهی این که صاحب حساب کاربری فراموش میکند توییتهای قدیمی (که در آن پیامهایی مبنی بر حمایت از جمهوری اسلامی پست کرده بوده) را پاک کند، دست او را به عنوان یک سایبری رو میکند.
به نظر سیمین کارگر، یک متخصص دیگر در زمینه حملات سایبری جمهوری اسلامی، عملیات پخش کردن اطلاعات نادرست کار رژیم است اما فعالیت سایبری حکومت چنان طوفانی از شکوشبهه به راه انداخته که با وجود آن، هیچکس مطمئن نیست چه چیزی درست است و چه کسی قابل اعتماد.
این کارشناس معتقد است سایبریهای جمهوری اسلامی از جلب توجهی که میخواستند بکنند عاجز ماندهاند اما دستاوردی داشتهاند و آن این بوده که در شرایط فعلی همه، به همه چیز و هر چه گفته میشود (حتی از دهان افراد مورد وثوق) شک کنند.
کارگر این دستاورد را بردی بزرگ برای جمهوری اسلامی میداند که هدف از آن بیشتر ایجاد فضایی از رعب و وحشت است تا این که رژیم بخواهد مردم حرف آنها را باور کنند (چون میداند مردم دیگر حرف آنها را باور نمیکنند) و این نتیجه ۴۴ سال حکمرانی جمهوری اسلامی است.
به چشمتان هم اعتماد نکنید
گرچه هشدار درباره پروپاگاندای سایبری جمهوری اسلامی آسیبپذیری مخالفان در برابر آنها را کاهش داده اما به همان میزان هم فضایی از بیاعتمادی به وجود آورده که در آن هر کسی میتواند عامل رژیم باشد.
بنا بر تحقیقات یک پژوهشگر ارتباطات سیاسی، حکومت با توسل به راههایی مثل توجیه سیاستهای حکومتی، منحصر کردن بحث درباره مسایل کشور به حلقه خودی، دادن سرخوشی کاذب به کاربران (مثلا همان مورد شایعه قتل صلواتی)، نمایش عادی بودن شرایط، منحرف کردن بحث از مسیر اصلی، پخش اخبار غلط، پخش هشتگهای نادرست و به تمسخر گرفتن معترضان و فعالان، تاکتیکهای جدیدی در پیش گرفته است.
بزرگترین ضربه رژیم به مخالفان در حال حاضر این است که هیچکس قابلاعتماد نیست و حرف هیچکس هم معتبر نیست.
یک متخصص دیگر در زمینه تاکتیکهای سایبری رژیم باور دارد که جمهوری اسلامی نمیتواند مردم را وادار کند حرفهایش را باور کنند اما دستکم میتواند باور به بقیه را از بین ببرد و اگر خودش نمیتواند برنده باشد، بقیه را هم بازنده کند و این فلسفه بازی فعلی جمهوری اسلامی است.
اگرچه این بار شیرازه بازیهای سایبری از دست جمهوری اسلامی در رفته و حنایش دیگر رنگی ندارد اما در مورد قاضی صلواتی، به هر حال معترضان بازی خوردند.
امین ثابتی، متخصص امنیت سایبری، باور دارد که جمهوری اسلامی چنین بازیای را راه انداخت تا مزه دهان معترضان را بچشد و برآوردی از فعالیتهای آتی آنان و واکنششان به اعدام معترضان به دست بیاورد.
ثابتی تاکید دارد که با وجود تمام این مسایل، جمهوری اسلامی میداند این (برآوردها و واکنشها) آخر ماجرا نیست.
حال و هوای نوروز ۱۴۰۲در ایران متاثر از وضعیت بغرنج اقتصادی است. وبسایت المشارق در گزارشی به همین موضوع پرداخته که در ادامه آن را میخوانید.
نوروز با سر رسیدن بهار و رقص و مهمانی و دیدوبازدید، باید زمان و فرصتی برای امید و امیدبخشی باشد اما در نوروز این سالها در ایران، چنین ویژگیای کمرنگ و کمرنگتر شده است.
هنگامه، یکی از کسانی است که از قیمتهای گزاف اجناس نوروز امسال بسیار ضربه خورده. او که تکنیسین دامپزشکی است به المشارق گفته خوشی نوروز امسال از او و خانوادهاش گرفته شده است و فشار اقتصادی هرگز تا این اندازه برای او کمرشکن نبوده است.
هنگامه اضافه کرده که او و همسرش هر دو تماموقت کار میکنند اما امسال همهجوره کم آوردهاند و او مجبور شده با دختر هشت سالهاش سر این که چه میتواند برای او بخرد، حرف بزند و در نهایت قرار شده برای او هدیههایی بگیرند که در لیستی که خود بچه میخواسته، نبودهاند.
بنا بر آمار رسمی ارائه شده از سوی مقامهای جمهوری اسلامی، نرخ تورم از یک اسفند به رقم ۴۷/۷ درصد رسیده است و نرخ تورم نقطهبهنقطه هم ۵۳/۴ درصد است.
بازنشستگان و کارگران هم طی سال گذشته در اعتراض به وضعیت معیشتی خود بارها تجمع کردهاند.
فریبرز، مهندس بازنشسته ۷۵ ساله و همسر بازنشسته او تصمیم گرفتهاند به نوههایشان بگویند نوروز ۱۴۰۲ نمیتوانند برایشان هدیه بخرند.
فریبرز از احساس شرمندگی و عمق دردناک بودن چنین تصمیمی گفته و اشاره کرده که آنها از عهده خرج و مخارج خودشان هم برنمیآیند چون «همهچیز حتی از نوروز ۱۴۰۱ هم گرانتر است» و سال قبل خودش (از نظر اقتصادی) سال سختی بود.
قشر متوسط، رو به خاکستر شدن
احساس بیپولی قشر متوسط را گرفتار کرده است.
یک اقتصاددان ساکن ایران به المشارق گفته است که این قشر رفتهرفته در حال محو شدن است: «این روزها طبقه متوسط به زحمت میتواند اجاره خانهاش را بپردازد و برای خودش طبق سنت نوروزی، کفش و لباس بخرد.»
به گفته این اقتصاددان، خود سر و کله زدن روزمره با افزایش قیمت حال و هوای نوروز را خراب میکند چون نوروز، تعطیلی و آغاز سال نوست و طبیعتا باید خرج آن کرد.
او گفته که دید و بازدید دو هفتهای با خانواده، دوستان و خویشاوندان، خرید اجناس نوروزی و آجیل و شیرینی و لباس و کفش نو، رفتن به آرایشگاه و پیرایشگاه و ...، دیگر برای خیلی از ایرانیها ممکن نیست.
سفر هم برای این قشر به رویایی دوردست تبدیل شده است و با وجود تبلیغات آژانسهای مسافرتی و اشاره به تخفیف سفرها، مردم با توجه به بودجه کمشان سفر نمیکنند.
در سالهای گذشته بعضی خانوادهها و بیشتر خانوادههای جوان، نوروزشان را به ترکیه و دوبی میرفتند چون جوانها دوست دارند به بار و کلاب یا به کنسرت خوانندههای «لسآنجلسی» در این کشورها بروند که در ایران این گزینه را در اختیار ندارند.
امسال اما مردم کمتری مسافرت کرده و میکنند چون ارزش ریال حتی نسبت به سال قبل به شدت پایین آمده و در اسفند ماه سقوط آزاد داشته است.
پیشبینی میشد با توافق از سرگیری روابط میان تهران و ریاض با پادرمیانی پکن، وضعیت اقتصادی بهتر شود اما قیمت اجناس و خدمات همچنان بالا مانده است.
چهارشنبهسوری
چهارشنبهسوری ۱۴۰۱ هم به مجال اعتراضی گسترده علیه حکومت تبدیل شد. جمهوری اسلامی همیشه در تلاش برای خاموش کردن آتش این جشن بوده و البته هر سال در آن ناکام مانده است.
چهارشنبهسوری ۱۴۰۱ اما فرصتی برای شعار سر دادن و شعارنویسی شد و سوخت آتشهای برپاشده در این شب هم بعضا روسری بود.
ادامه اعتراضات در ایران گواه عمق نارضایتی و مخالفت شهروندان با جمهوری اسلامی است.
یک جامعهشناس ساکن ایران به المشارق گفته است دیگر به ضرب و زور بازداشت هم کاری از دست جمهوری اسلامی برای ساکت کردن مردم بر نخواهد آمد.
نوروز ۱۴۰۲ با توجه به خیزش انقلابی مردم ایران علیه جمهوری اسلامی رنگ و بوی دیگری دارد و امید و غم در آن به هم گره خورده است. غم از دست رفتن جانهای جوان و امید به آزادی ایران ....
با تازه شدن طبیعت، امید میرود دانه اعتراضی که در اواخر تابستان ۱۴۰۱ کاشته شد و از فصل سرد و تاریک ظلم و ستم جمهوری اسلامی جان به در برد و نهال جوان «زن، زندگی، آزادی» شد، در سال ۱۴۰۲ به درختی تنومند بدل شود و میوه آزادی دهد. امیدی که با نوروز پیوند خورده است.
ریشههای نوروز به آیین زرتشتی بازمیگردد. مردم در نوروز میرقصند، عیدی میدهند و میگیرند و قبل از نوروز، با چهارشنبهسوری و خانهتکانی به استقبال نوبهار میروند.
اما نوبهار در نقاط مختلف جهان چگونه و با چه آیینهایی از راه میرسد؟
سونگکِرَن، تایلند
سونگکرن جشنواره بهاره تایلند است که برای آن با دو روز تعطیلات رسمی هم در نظر گرفته شده است.
تا سال ۱۸۸۸، سونگکرن رسما آغاز جدید سال نو در تایلند بود اما در سال ۱۹۴۰، روز یکم ژانویه، شروع سال رسمی میلادی به آِغاز سال نو رسمی تبدیل شد.
سونگکرن در لغت به معنای «جنبش» یا «به حرکت درآمدن» است و سرچشمه آن واژه سانسکریت «سانکرانتی» است که معنای «گذر ستارهشناسانه» و به گذر خورشید از یک نقطه به نقطه دیگر در منطقهالبروج اشاره دارد.
همچنین تمرکزی بر تطهیر در این جشنواره وجود دارد. مردم در آببازی شرکت میکنند و خانههایشان را رفت و روب میکنند، «گناهانشان را از تن میشویند» تا از سال گذشته بگذرند. به معابد میروند و غذا پیشکش راهبان بودایی میکنند.
سنت آبپاشی به یکدیگر در این جشنواره باعث شده این جشنواره به عنوان یک جشنواره آبی هم معروف باشد.
در روز اول از تعطیلی رسمی سونگکرن، تصاویری از بودا در رژهها به دست گرفته میشود و مردم آببازی را آغاز میکنند.
دومین روز هم مردم دید و بازدید میکنند و با خویشاوندانشان وقت میگذرانند.
روز سوم رسما آغاز سال جدید محسوب میشود و جشنها و پایکوبیها به راه میافتد.
هولی، هندوستان
هولی هم جشنواره رنگ بهاره است که در آن هندوها، پایان زمستان، فرارسیدن بهار و موسم عشق را جشن میگیرند.
پشت هر رنگ جشنواره هولی معنایی نهفته است. مثلا رنگ قرمز نماد عشق و رنگ زرد، الهامگرفته از ادویه زردچوبه، نماد سلامت است.
یک روز قبل از جشن هولی مردم آتش روشن میکنند و گرد آن رقص و پایکوبی میکنند و باور دارند که آتش فضا را پاک و تطهیر میکند.
شمالنسیم، مصر
شمالنسیم هم جشنواره ملی مردم مصر برای جشن گرفتن آغاز بهار است و سرچشمه آن، جشنواره «شمو» در مصر باستان است.
شمو جشنواره سرور و شادی از رسیدن بهار و موسم پرباری و فراوانی محصولات بوده است.
شمالنسیم طبق تقویم مسیحیت شرقی در روز دوشنبه عید پاک مسیحیان جشن گرفته میشود.
مردم شمالنسیم را با گذراندن زمان در دامن طبیعت میگذرانند. تخممرغ رنگ میکنند و بعد آن را میخورند یا به هم هدیه میدهند.
غذای سنتی شامالنسیم شامل کاهو، پیازچه، نوعی لوبیای سفید و البته ماهی معروف فسیخ است که نوعی ماهی نمکسود است.
لاس فایاس، اسپانیا
جشنواره لاس فایاس هم ۱۵ تا ۱۹ ماه مارس در والنسیای اسپانیا برگزار میشود و از ابتدای ماه مارس تا ۱۹ ماه مارس هم هر روز جشنهایی در گوشه و کنار والنسیا برگزار میشود.
فایاس نام آدمکها و عروسکهای بزرگی است که در این مراسم به آتش کشیده میشوند.
صدای آتشبازی و ترقه در سراسر فستیوال لاس فایاس به گوش میرسد.
ریشه این جشنواره احتمالا به سنت به آتش کشیدن تیرکهای چوبی به دست نجارها برمیگردد. نجارها چراغ لازمه کارشان را به این تیرکها آویزان میکردند اما با طولانیتر شدن روزها در فصل بهار، دیگر به نور چراغ و این تیرکها هم نیازی نبود، پس نجارها آنها را به آتش میکشیدند.
مردم در طول سال از طریق خیریهها پول جمع میکنند تا لاس فایاس را هر چه باشکوهتر برگزار کنند.
بوئرگبِرِنِن، لوکزامبورگ
بوئرگبرنن فستیوال بهاره محبوب لوکزامبورگ، آلمان، فرانسه و بلژیک است. در آلمان، این جشنها به همان نام بوئرگبرنن و در فرانسه و آلمان با نام «دیمانش دِ براندون» معروف است.
مردم در این جشنها آتشهای بزرگ بر پا میکنند تا پایان زمستان و آغاز بهار را جشن بگیرند. بر پا کردن خود آتش هم در طول روزگاران تغییراتی داشته و حالا در قلب آتش، یک صلیب بزرگ قرار داده میشود.
امروزه این سنت در آلمان، بلژیک و فرانسه چندان زنده نیست اما در لوکزامبورگ در نشو و نماست و از سال ۱۹۳۰ بدین سو رواج دارد.
در اصل و ابتدا این تعطیلات، تعطیلاتی مختص مردان بود و تازهدامادها نقشهای خاصی در این مراسم بر عهده میگرفتند اما امروزه این جشن متعلق به همه است.
آتش افروختن در میان تغییر فصل نماد خداحافظی با گذشته و آب زدن راه برای فرا رسیدن آینده است.
سِکززِلویتِن، سوییس
سکززلویتن هم نام جشنواره بهاره دیگری است که در زوریخ سوئیس برگزار میشود و نام آن به نواختن زنگ پایان روز کاری در ساعت شش عصر اشاره دارد.
تعطیلات به عنوان جشن گرفتن اولین روز کاری با ساعات تابستانی است چون در زمستان کارگرها تا زمان تاریک شدن هوا کار میکردند اما در تابستان میتوانستند تا زمان به صدا درآمدن زنگ راس ساعت شش عصر کار کنند. رسیدن به زمانی از سال که در آن روزها طولانیترند و مردم در روشنایی روز همچنان میتوانند کار کنند دلیل جشن و سرور است و فلسفه برپایی سکززلویتن هم همین است.
در این جشنواره یک آدمک هم میسوزانند و آن آدمک در حقیقت یک آدمبرفی پرشده از مواد منفجره است که خود این آدمبرفی یکجور لولوست که تاریخچهای قدیمیتر از آدمبرفی سکززلویتن دارد و باور بر این است و اگر سر او زود منفجر شود، تابستانی گرم و آفتابی در پیش روست.
مِی کویین، بریتانیا
جشن می کویین (ملکه ماه مس) از زمان قرون وسطی وجود داشته است و یکم ماه می هر سال میلادی، با جشن و پایکوبی در شهرها و روستاها برگزار میشود.
اولین روز ماه می در سراسر اروپا جشن گرفته میشود و در بریتانیا با می کویین جشن گرفته میشود.
می کویین از میان دختران شهر یا روستا انتخاب میشود و سنتی معمول در دوران ادوارد و عصر ویکتوریا بوده است که حالا در چندین نقطه بریتانیا و بیش از هر جا در هِیفیلد، دِربیشِر، رایج است.
خود می کویین در این جشنها رخت سفید میپوشد و در رژهها شرکت میکند.
اول ماه می (مِی دِی)، روز جهانی کارگر هم در تقویم رسمی تعطیل است و در واقع بین نقطه اعتدال بهاری و خوریستان (انقلاب) تابستانی قرار میگیرد.
وبسایت کانورسیشن در مقالهای به نحوه کار، کارآمدی و کارکرد فنآوری «چتجیپیتی» پرداخته است که این روزها بر سر زبانها افتاده. این فنآوری قابل توجه به طرز جالبی میتواند با نثر و نوشتار روان، منسجم و زیرکانه، مطلب تولید کند.
چتجیپیتی طبیعتا محدودیتهای خاص خودش را هم دارد و گاه میتواند چیزهای احمقانهای در نوشتار بیاورد.
این فنآوری اهل تقلب هم هست و در عین حال که جالب است، نقل قولهایی میسازد تا مثلا ادای دقت آکادمیک و دانشگاهی را در بیاورد.
دست به سرقت علمی چتجیپیتی هم خوب است. اگر از آن بخواهید چند تایی نام شهر برای یک داستان تخیلی به شما پیشنهاد کند نیز از پس آن برمیآید و در یک چشم بر هم زدن، از ناکجاآبادی در داستانی خیالی سر درمیآورید.
با وجود تمام کاستیهای چتجیپیتی، آمال و آرزوهای زیادی درباره آینده آن وجود دارد. تلاشهایی برای طرح مسابقه پرسش و پاسخ آنلاین با استفاده از چتجیپیتی شده و حتی مقالههایی هم با آن نوشته و منتشر شده است.
اما با همه اینها، ترس هم از این فنآوری وجود دارد و البته این همان ترسی است که اغلب در مورد هر پیشرفتی در هوش مصنوعی به وجود میآید و مبنای آن هم این است که چنین فنآوریهایی موج ایجاد بیکاری انبوه را در بخشهایی از اقتصاد ایجاد خواهند کرد.
بروز چنین اختلافنظرهایی حین ظهور فنآوریهای جدید معمول است و در کنار آن مباحث بهرهوری و خودکارسازی (اتوماسیون) هم مطرح میشود و البته این سوال هم پیش میآید که چنین فنآوریهایی در نهایت به سود مردم خواهد بود یا نه؟
برخی اقتصاددانان بر این باورند که فنآوری، بهرهوری را بدون ایجاد خطر تعدیل نیروی گسترده، افزایش میدهد چون مشاغل جدید ایجاد میکند. اما اشاره میکنند هیچوقت تضمینی نیست که این شغلهای جدید در مقایسه با مشاغلی که در اثر خودکارسازی از بین رفتهاند، آنقدری درآمدزا، امن یا برای فرد شاغل ارضاکننده باشد و در نتیجه کارمندان حق دارند از اتوماسیون بترسند.
البته طبق چنین دیدگاهی، کارهایی که خودکارسازی شدهاند کارهایی ضروری بودهاند؛ وگرنه ماشینی کردن لزوما به معنای بهبود بهرهوری نیست.
دیوید گریبر، مردمشناس آمریکایی، در نظریه جنجالی «کارهای چرند» به توضیح همین نکته پرداخته است.
طبق نظریه گریبر، قسمت اعظم کارهای دفتری از اساس بیخود هستند و حتی کسانی که خودشان انجام این کارها را بر عهده میگیرند، احساس نمیکنند که خدمت خاصی به جامعه میکنند.
چتجیپیتی هم بیشتر میتواند کارهایی مثل تنظیم فاکتور، فرمت داده، مرتب کردن «گستردهبرگها» یا دستهبندی همان مسابقات پرسش و پاسخ را انجام دهد اما اگر چنین مشاغلی اصلا وجود دارد به دلیل کاستیهای ناشی از کاغذبازی (مشاغل کاذب) است. خودکارسازی چنین کارهایی هم باعث افزایش بهرهوری نیست چون این نوع کارها از اساس کار کاذب است.
ظهور چتجیپیتی به این معنا نیست که انسانها از دفتر کار ناپدید شوند.
مدیران هر مجموعه قطعا در جایگزین کردن انسانها با هوش مصنوعی، اول از همه سود و زیان خودشان را در نظر میگیرند و برخی معتقدند که مدیران راس مجموعه، از مدیریت تیمهای بزرگ لذت میبرند چون به آنها احساس پرستیژ و صاحب اختیار بودن میدهد.
همچنین این که در شرکتی کارمند سر کار باشد باعث میشود مشروعیتی به شرکتها بخشیده شود که آن هم امتیازات استراتژیک خودش را دارد.
پس کار دفتری با آمدن فنآوریهایی مانند چتجیپیتی به میدان تعطیل نمیشود و اگر قرار بر افتادن اتفاقی باشد، تنها روند انجام کارها را تحت تاثیر قرار خواهد داد؛ مثلا درخواستهای بیشتری برای تماس تصویری روی زوم و ملاقات کاری به صرف قهوه مطرح خواهد شد.
این به آن دلیل است که فنآوریهایی مثل چتجیپیتی، میتواند کارهای دفتری مثلا تنظیم فاکتور را بر عهده بگیرد اما از سوی دیگر از کار بیکار کردن کارمندانی که انجام چنین مشاغلی را به عهده میگیرند، لزوما برای ریاست صرفهای ندارد.
سیستمهای ناکارآمد
اما بهتر است بزرگترین مشکل چتجیپیتی از جهت تاثیر آن بر محیط کاری، با نظرات استفورد بییر، متخصص مدیریت سیستم، توضیح داده شود.
بییر معتقد بود که «بهتر است مشکلات محو شوند تا این که حل شوند».
به عبارتی سادهتر، او دید سیستمهای کامپیوتری که خوب طراحی شدهاند میتوانند مشکلات را پیشبینی کنند و از همان اول کار آنها را از میان بردارند اما سیستمهایی که طراحی ضعیفی دارند به محض پیدا شدن سر و کله مشکلات است که به آنها حمله و آنها را از میدان به در میکنند.
مشکل دیگر در نظر بییر ایجاد «ناکارآمدی کارآمد» بود که به این مساله اشاره دارد: وقتی فنآوری استفاده میشود تا ناکارآمدی بیشتری ایجاد کند و در حقیقت ناکارآمدی را به شکل کارآمدی پیاده کند، در آن صورت بهرهوری هم وجود نخواهد داشت. نظریاتی از این قبیل که وجود کامپیوترها آنقدری که انسانها فکر میکنند بر بهرهوری تاثیر نمیگذارند هم با همین «ناکارآمدی کارآمد» قابل توضیح است.
طبق نظریه بییر، چتجیپیتی هم در حقیقت تنها مشکل را در نطفه خفه میکند اما دردی از کسی دوا نمیکند. قطعا یکی از استفادههای چتجیپیتی، تصحیح گستردهبرگ است اما اگر این گستردهبرگ خود بلامصرف باشد، چتجیپیتی هم به درد کسی نمیخورد.
چتجیپیتی میتواند نماد همین استفاده ناکارآمد از فنآوری برای انجام کارآمد کار ناکارآمدی باشد که اصلا خود ارزش انجام داده شدن ندارد چون در حقیقت انجام کارهای بیفایده به شکل کارآمد برابر با این است که کارهای بیفایده بیشتری در حال انجام شدن است و این خود به بزرگتر شدن خود مشکل دامن میزند.
فنآوری جدید ممکن است تلاش کند تا تمام سیستم را از نو ارزیابی و آن را با کارهای تکتک و ریزریز خودکارسازی کند. به این شکل مشکلات حل میشوند ولی از میان برداشته نمیشوند و فقط جای آنها سر و کله مشکلات جدید پیدا میشوند که این هم به حال کسی سودی ندارد.
نتیجه این که چتجیپیتی ابزار قدرتمندی است و توانایی بالقوه فراوانی برای هوش مصنوعی دارد اما این فنآوری کاملا شناختهشده نیست.
در حال حاضر خطر اصلی چنین فنآوریای نه بیکار کردن انسان که تکثیر مشتی چرندیات است.
بنا بر تحلیل اندیشکده پژوهش سیاست خارجی مستقر در فیلادلفیا، اعلام توافق از سرگیری روابط بین تهران و ریاض با توجه به آنچه در «منطقه» میگذرد عجیب نیست؛ به ویژه این که عربستان سعودی و جمهوری اسلامی پیشتر در بغداد هم پای میز مذاکرات نشسته بودند.
این بار اما توافق با پادرمیانی چین به دست آمد.
البته سوال جدی و مهمی هم در این میان مطرح است و آن این که چرا چین؟
نقش چین در امتداد اهداف این کشور برای داشتن حضوری پایدارتر در دیپلماسی جهانی است اما از سوی دیگر این سوال هم پرسشی به جاست چون چین اساسا نمیتواند کنترل آنچنانی بر فرآیند صلح در خاورمیانه داشته باشد.
البته که درگیر شدن چین در روابط تهران و ریاض اتفاقی نیست. طبق توافق ۲۵ ساله ایران و چین در ماه مارس ۲۰۲۲، انتظار میرفت روابط تهران و پکن وارد دورهای از توسعه سریع شود که همکاری دو کشور ابعاد سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی را در بر بگیرد اما توسعه روابط دو کشور از آنچه تصور میشد آهستهتر پیش رفته و میرود و این در حالی است که رابطه چین با عربستان سعودی به سرعت گسترش یافته است.
در نگاه به نمایی کلی، دو مورد پدیدار است: یک این که چین از برقراری ارتباط بین تهران و ریاض منتفع است چون به این شکل میتواند از همراهی با طرفین سود ببرد و واکنش منفی هم از هیچ سو ایجاد نکند.
عدم ثبات و دشمنی جمهوری اسلامی با کشورهای همسایه، از دلایل اصلی تردید چین در سرمایهگذاری در ایران و در نتیجه تهدیدی برای تمام سرمایهگذاریهای این کشور در خاورمیانه است.
با توجه به چنین فضایی، رغبت پکن به میانجیگری بین تهران و ریاض قابل درک است.
دوم این که جمهوری اسلامی از برقراری رابطه با چین بیش از این که عربستان سعودی از رابطه با چین سود ببرد، منتفع است و بنابراین جمهوری اسلامی به توافق از سرگیری روابط بیشتر چنگ خواهد زد.
اما عادیسازی روابط تهران و ریاض همچنان سوالبرانگیز است و سوالات بسیاری برجاست. مثلا اگر یکی از طرفین به توافق احترام نگذارد چین چه موضعی اختیار خواهد کرد، چون اختلافات تهران و ریاض آشکار و هویداست و یکشبه حل نمیشوند.
تلاش جمهوری اسلامی برای رقابت با پیمان ابراهیم؟
تکاپوی جمهوری اسلامی در از سر گیری روابط با عربستان سعودی یادآور پیمان ابراهیم (توافق عادیسازی روابط اسرائیل با دیگر کشورها در منطقه) نیز هست.
ضمن این که اسرائیل هم به دنبال عادیسازی روابط با عربستان سعودی است.
بنا بر تحلیل موسسه پژوهش امنیت ملی دانشگاه تلآویو، با توجه به فضای فعلی در منطقه، به نظر میرسد عربستان سعودی برای پیشبرد برنامه هستهای خود اهرم دیگری هم در منطقه در اختیار دارد و آن عادیسازی روابط با اسرائیل است.
گرچه برخلاف تهران و ریاض، اورشلیم و ریاض همین حالا هم روابط آرامی دارند و بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، از قصد دولتش برای دستیابی به توافق صلح با عربستان سعودی خبر داده اما اسرائیل باید دو دو تا چهار تا هم بکند و در کنار درخواست برای صلح، تبعات آن برای برنامه هستهای خود را هم سبک سنگین کند تا با چشم و گوش باز عمل کند.
برای اسرائیل، مورد عربستان سعودی با توافق صلح با امارات متحده عربی (که در قالب پیمان ابراهیم انجام شد) متفاوت است چون ریاض پیشتر قسمتهایی از برنامه هستهای خود را پنهان نگه داشته بود و مهم است که اسرائیل در ارتباط با این کشور هوشیاری اطلاعاتیاش را حفظ کند.
در عادیسازی روابط با عربستان سعودی، مساله برای اسرائیل ساده نیست چون گرچه همکاری ریاض و واشینگتن در زمینه فعالیتهای هستهای به نفع اسرائیل است اما همکاری عربستان سعودی با چین و روسیه، به نفع اسرائیل نیست و گرچه عادیسازی روابط با عربستان سعودی هدف مهمی برای اسرائیل است (این کشور باید آماده باشد که برای آن امتیازاتی بدهد) اما بنا به نظر تحلیلگران، این امتیازات نباید شامل امتیازات هستهای باشد.
بدون باز شدن گرههای این وضعیت بغرنج، توافق تهران و ریاض میتواند شکننده باشد و در نهایت به سرانجام نرسد.