چشمانداز تاریک آبهای سوزان؛ گرمای هوا، خلیج فارس را غیرقابل سکونت میکند؟
ترکیبی از گرمای شدید با رطوبت بسیار بالا .... این توصیف آب و هوای این روزهای خلیج فارس است. منطقهای که به نظر میرسد گرمای تحمل ناشدنی آن در آینده افزایش یافته و «غیر قابل سکونت» شود.
•
واشینگتنپست در گزارشی به دمای بالای ۳۰ درجه سانتیگراد آبهای منطقه خلیج فارس پرداخت که ترکیبی از گرما و رطوبت غیرقابل تحمل را ایجاد کرده است.
سهشنبه گذشته (۱۷ مرداد) در سواحل ایران، شاخص گرما به ۷۰ درجه سانتیگراد جهش کرد؛ سطحی که میتواند توانایی انسان را برای زنده ماندن خارج از خانه برای بیشتر از چند ساعت به چالش بکشد.
در این منطقه، شاخص گرما در هفتههای اخیر بهطور مرتب از ۶۰ درجه سانتیگراد فراتر رفته. البته شبها اندکی کاهش دما تجربه شده است.
در شهرهای پرجمعیتی مانند ابوظبی در امارات متحده عربی و شهر کویت، پس از تاریکی هوا شاخص گرما فقط تا میزان ۳۷/۸ تا ۴۸/۹ درجه سانتیگراد کاهش یافته است.
گرمای بیش از حد در این منطقه بسیار معمول بوده اما در حال حاضر گرما بسیار شدید است زیرا سیاره زمین به بالاترین دمای خود در تاریخ رسیده.
در روزهای اخیر دمای سطح دریای خلیج فارس تا ۳۶/۴ درجه سانتیگراد افزایش یافته که بر اساس دادههای ماهوارهای، بالاترین میزان در ۲۰ سال گذشته در این زمان از سال است.
تابستان امسال با دورههای طولانی هوای سوزان در خاورمیانه همراه شده است زیرا مناطق پرفشار معروف به گنبدهای گرما، از شمال آفریقا تا جنوب اروپا و جنوب آسیا پخش شدهاند.
ماه اوت با یک تعطیلی دو روزه سراسری در ایران آغاز شد زیرا دمای هوا در استان خوزستان به حداقل ۵۲ درجه سانتیگراد افزایش یافت.
شهر بصره در جنوب عراق نیز به همین میزان گرم بود.
دما همچنین در اهواز که رکورددار بالاترین دمای هوا در آسیا یعنی ۵۴ درجه سانتیگراد در سال ۲۰۱۷ است، از ۵۱ درجه سانتیگراد گذشت.
خلیج فارس جوشان در روزهای اخیر شاخص حرارتی بالایی را نشان داده است.
روز سهشنبه، نقطهای در جزیره قشم در تقاطع خلیج فارس و دریای عمان به شاخص گرمای ۷۰ درجه سانتیگراد رسید.
در ماه ژوییه، همین منطقه تا دمای ۷۳/۹ سانتیگراد را تجربه کرد.
در شمال خلیج فارس، عسلویه، قطب نفت و انرژی ایران، شاخص گرما روز سهشنبه به ۶۳/۳ درجه سانتیگراد و چهارشنبه به ۶۴/۴ درجه سانتیگراد رسید.
اوج گرمای این منطقه ۶۷/۲ درجه سانتیگراد در روز پنجم اوت و پایینترین میانگین شاخص روزانه گرما در مدت مشابه ۴۷/۷ درجه سانتیگراد بود.
تا نهم اوت، میانگین شاخص گرمای ۲۴ ساعته در عسلویه به ۵۲/۲ درجه سانتیگراد رسید.
شهر بندری بوشهر که تقریبا در فاصله ۲۴۱ کیلومتری از ساحل عسلویه است و سایت هستهای بحثبرانگیز ایران در آن قرار دارد، امسال دورههای غیر معمول گستردهای از شاخص گرمای شدید را تجربه کرده است.
دادههای پردازش شده از سوی مزونت زیست محیطی آیووا نشان میدهد شاخص گرمای ۴۷ تا ۵۳ درجه سانتیگراد دو تا سه مرتبه بیشتر از معمول رخ داده است.
در کنار اینها، حرارت آبهای خلیج فارس میزان رطوبت خفهکننده را افزایش دادند.
نقاط شبنم که معیاری برای اندازهگیری میزان رطوبت است، بهطور مداوم در مناطق مجاور به ۳۲/۲ تا ۳۵ درجه سانتیگراد رسید.
این در حالی است که در ایالات متحده، هر نقطهای با دمای بیش از ۲۱/۱ درجه سانتیگراد، دارای هوای ناخوشایند مرطوب در نظر گرفته میشود.
اوج دمای سطح دریا در این منطقه در سالهای اخیر روند صعودی داشته است؛ ترکیبی از گرمای شدیدی که از بیابانهای مجاور منشا میگیرد و رطوبت فوقالعاده از خلیج فارس منجر به ایجاد گرمایی سوزان میشود که در هیچ جای دیگر زمین دیده نمیشود.
با گرم شدن کره زمین، انتظار میرود مناطقی در داخل و اطراف منطقه خلیج فارس به طور فزایندهای غیرقابل سکونت شوند و گرمای غیرقابل تحمل آنها افزایش یابد.
تعداد زیادی از زنان اوکراینی برای خدمت به عنوان نیروهای رزمی علیه تهاجم نظامی روسیه ثبتنام کردند. بیبیسی با چهار نفر از پنج هزار سرباز زن خط مقدم گفتوگو کرده که هم با دشمن و هم با نگرشهای جنسیتی در صفوف خود میجنگند.
۱۸ ماه از تهاجم روسیه به اوکراین میگذرد. بر اساس گزارشها، ۶۰ هزار زن در این مدت در نیروهای مسلح اوکراین در حال خدمت بودهاند.
وزارت دفاع اوکراین به سرویس جهانی بیبیسی گفت که بیش از ۴۲ هزار نفر از این عده، در مواضع نظامی فعالت میکنند؛ از جمله پنج هزار سرباز زن که در خط مقدم حضور دارند.
این وزارتخانه افزود که بر اساس قانون اوکراین، هیچ زنی خلاف میل خود به خدمت سربازی نمیرود؛ هر چند نقشهای رزمی خاصی وجود دارند که برخی معتقدند زنان آنها را بهتر انجام میدهند.
آندریانا آرختا؛ مردهای که به خط مقدم بازگشت
زنی باریک و چشم آبی، با موهای قهوهای در حال تمرین در باشگاه است. زنی که بر اساس گفتههای رسانههای روسیه، اکنون باید مرده باشد.
«آندریانا آرختا»، گروهبان یگان ویژه نیروهای مسلح اوکراین است که بیبیسی او را در یک مرکز توانبخشی پس از مجروح شدن بر اثر انفجار مین در منطقه خرسون در ماه دسامبر پیدا کرده است؛ در حالی که مشغول آماده شدن برای بازگشت به خط مقدم بوده.
پیش از این اما رسانههای روسیه در گزارشهای ویدیویی متعددی «مرگ» این زن را با اعلام جزییاتش، جشن گرفته بودند.
آندریانا میگوید: «روسها شایعاتی منتشر کردند که دست و پای من قطع شده و به دست آنها کشته شدهام. آنها در تبلیغات حرفهای هستند.»
این گزارشها شامل توصیفهای ترسناکی مانند «جلاد» و «نازی حذف شده» است.
آنها بدون ارائه هیچ مدرکی، او را به وحشیگری و سادیسم متهم کردند و این اخبار، اندکی پس از آزادسازی خرسون به دست ارتش اوکراین پخش شد.
آندریا میگوید: «اینها خندهدار است. من زنده هستم و از کشورم محافظت خواهم کرد.»
اوگنیا امرالد؛ از جواهرسازی تا رسیدن به نقطه بیبازگشت
«اوگنیا امرالد» که تا همین اواخر در خط مقدم حاضر بود، از ماجراهای خود در جنگ چنین روایت میکند: «پیش فرمانده رفتم و از او پرسیدم انجام چه کاری برای من بهترین است؟»
فرمانده پاسخ داد: «تو یک تکتیرانداز خواهی شد.»
اوگنیا که اکنون یک نوزاد سه ماهه نیز دارد، قبل از جنگ در کار تولید جواهرات بود.
او میگوید که تکتیراندازهای زن از زمان جنگ جهانی دوم معروف بودهاند و اضافه میکند که دلیل بسیار خوبی برای این شهرت وجود دارد: «شاید یک مرد در شلیک تردید کند اما یک زن هرگز این کار را نخواهد کرد.»
اوگنیا در حالی که دختر سه ماههاش را در آغوش میگیرد، میگوید: «شاید به همین دلیل است که زنان زایمان میکنند نه مردان.»
این زن ۳۱ ساله پس از حمله روسیه به کریمه، آموزشهای نظامی را گذرانده بوده اما در سال ۲۰۲۲ و پس از حمله همهجانبه روسیه به ارتش پیوسته است.
او از تجربه کارآفرینی خود برای ایجاد یک کانال قوی در رسانههای اجتماعی استفاده کرده تا به بالا بردن شهرت سربازان زن اوکراینی کمک کند.
رسانههای روسی درباره اوگنیا هم مانند آندریانا، صدها گزارش ساخته و از نقشآفرینی او در خط مقدم بهعنوان یک تکتیرانداز زن با صفاتی چون «قاتل» و «نازی» یاد کردهاند.
اوگنیا میگوید که کار به عنوان یک تکتیرانداز، هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی بسیار سخت است چون شما میتوانید ببینید چه اتفاقی دارد میافتد: «میتوانید ضربه زدن به یک هدف را ببینید و این یک جهنم شخصی برای هر کسی است که به عنوان یک تکتیرانداز آن را تجربه میکند.»
اوگنیا و سایر زنان مبارز در خط مقدم که بیبیسی با آنها صحبت کرده است نمیتوانند تعداد مواردی را که هدف قرار دادهاند فاش کنند.
اوگنیا احساسات شدید خود را به یاد میآورد، زمانی که فهمید احتمالا مجبور خواهد شد کسانی را بکشد : «به مدت ۳۰ ثانیه تمام بدنم میلرزید و نمیتوانستم جلوی آن را بگیرم. فهمیدن اینکه اکنون کاری را انجام خواهی داد که نقطهای بیبازگشت است، وحشتناک بود. اما جنگ را ما آغاز نکردیم. آنها به سرزمین ما حمله کردند.»
جنگ در جنگ
میزان حضور زنان در ارتش اوکراین از زمان اولین حمله روسیه در سال ۲۰۱۴ افزایش یافت و در سال ۲۰۲۰ به بیش از ۱۵ درصد رسید.
در حالی که بسیاری از نیروهای زن در نقشهای نظامی علیه روسیه مشغول به خدمت هستند، جنگ دیگری نیز علیه نگرشهای جنسیتی درون صفوف آنها وجود دارد.
اوگنیا میگوید قبل از اینکه مهارت و اعتماد به نفس خود را بهعنوان تکتیرانداز خط مقدم نشان دهم، تبعیض جنسیتی را تجربه کرده است: «وقتی تازه به نیروهای ویژه ملحق شده بودم، یکی از رزمندهها به سمت من آمد و گفت دختر، اینجا چه کار میکنی؟ برو بروش (سوپ سنتی اوکراینی) بپز!»
او یادآوری کرد: «در آن لحظه آنقدر احساس ناراحتی کردم که گفتم داری شوخی میکنی؟ من میتوانم در آشپزخانه باشم اما میتوانم تو را هم ناکاوت کنم.»
یک اوگنیای دیگر، بهنام «اوگنیا ولیکا» از موسسه خیریه زنان مسلح که به سربازان زن اوکراینی کمک میکند نیز میگوید: «در جامعه این عقیده قوی وجود دارد که دختران برای یافتن شوهر به ارتش میروند.»
او میگوید که برخی از زنان مواردی از آزار فیزیکی را نیز به او گزارش دادهاند: «ما نمیتوانیم ابعاد مشکل را تخمین بزنیم زیرا همه سربازان زن تمایل ندارند در این مورد صحبت کنند.»
«هانا مالیار»، معاون وزیر دفاع اوکراین به بیبیسی جهانی گفته است این موارد تنها «چند مورد» هستند در میان «صدها هزار» نیرویی که بسیج شدهاند.
اما زنان در ارتش اوکراین، لباس فرم متناسب با جنسیت ندارند. آنها از لباسهای نامناسب مردانه از جمله لباس زیر مردانه و کفشها و جلیقههای ضد گلوله بزرگ استفاده میکنند.
معاون وزیر دفاع میگوید که لباس فرم او برای یک مرد طراحی شده است و او که «قد کوتاهی» دارد مجبور شده لباس فرمش را متناسب با اندام خود تغییر دهد.
مالیار اضافه میکند که لباس تشریفاتی زنان در ارتش، شامل کفشهای پاشنهدار است.
در سال ۲۰۲۱، ارتش اوکراین تصاویری از سربازان زن در حال تمرین برای رژه با کفشهای پاشنهدار منتشر کرد که باعث خشم عمومی شد.
در حال حاضر اگر زنان در ارتش بخواهند لباس فرم زنانه بپوشند، یا باید به صورت آنلاین آن را بخرند یا به کمک خیریهها تکیه کنند. به همین دلیل است که «آندریانا آرختا» که قبلا مشاور سازمان ملل در مورد برابری جنسیتی در وزارت امور کهنه سربازان اوکراین بود، یک موسسه خیریه به نام وترانکا (جنبش زنان کهنه سرباز اوکراین) تاسیس کرده است.
این موسسه برای حقوق برابر میان پرسنل نظامی زن و اصلاح قوانین ارتش اوکراین به منظور منطبق کردن آن با قوانین ناتو، مبارزه میکند.
معاون وزیر دفاع اوکراین میگوید که دولت در این زمینه پیشرفت کرده است و لباس فرم مخصوصی برای زنان ساخته که آزمایش شده و در آینده نزدیک وارد تولید انبوه خواهد شد؛ اگرچه او نمیتواند زمانی برای شروع این کار مشخص کند.
اما تکتیرانداز، اوگنیا امرالد معتقد است که با وجود چنین مسائلی، «جنگ جنسیت ندارد»: «وقتی یک موشک به خانهای اصابت میکند، مهم نیست که زن، مرد یا کودک باشید؛ همه میمیرند. در خط مقدم هم همین طور است. اگر میتوانید موثر باشید و یک زن هستید، چرا از کشور و مردمتان دفاع نمیکنید؟»
ایرینا و آندریانا؛ جنگ برای تضمین آیندهای صلحآمیز
در منطقه دونباس شرقی، یک نیروی تکتیرانداز به نام «ایرینا» درگیر ضد حمله است و بیبیسی در خلال لحظهای آرامش در میدان جنگ، با او ارتباط کوتاهی برقرار کرده است.
ایرینا را میتوان نمونهای از اصلاحاتی دانست که بسیاری از زنان رزمنده برای آن تلاش کردهاند زیرا او بهعنوان یک فرمانده زن، یک واحد کاملا مردانه را هدایت میکند.
ایرینا میگوید: «تصویر یک تکتیرانداز در فیلمها، عاشقانه و زیباست اما در واقعیت، کار سختی است.»
او توضیح میدهد که چگونه تکتیراندازها تا شش ساعت روی زمین میخوابند تا یک گلوله شلیک کنند و میافزاید: «این کار مثل بازی با مرگ است.»
اما هزاران زنی که در حال خدمت در ارتش اوکراین هستند، شغل و همچنین خانوادههای خود را پشت سر گذاشتهاند.
آندریانا آرختا نیز شغل خود را به عنوان مشاور سازمان ملل در مورد برابری جنسیتی در وزارت امور کهنه سربازان اوکراین ترک کرده تا پس از حمله روسیه، به ارتش اوکراین بپیوندد.
این زن ۳۵ ساله میگوید: «آنها بهترین سالهای زندگی من را گرفتند»
او با فکر کردن به دوران قبل از جنگ میافزاید: «من میتوانستم سفر کنم و خوشحال باشم، در کارم پیشرفت کنم و رویایی داشته باشم.»
آندریانا، مادر یک پسر دبستانی است و با گریه میگوید که بیش از هفت ماه است پسرش را ندیده. همانطور که عکسهای او را در گوشی خود نشان میدهد، لبخندی روی صورتش ظاهر میشود که جای اشکهایش را میگیرد.
او با امید به تضمین آیندهای صلحآمیز برای پسرش در کشور مادری، نیرو میگیرد؛ آیندهای که در آن فرزندش مجبور نیست مانند والدینش با «جنگیدن» زندگی خود را به خطر بیندازد.
آندریانا برخلاف اوگنیا امرالد که پس از تهاجم روسیه در سال گذشته به ارتش ملحق شد، تجربه نظامی قبلی دارد.
او زمانیکه روسیه برای اولین بار در سال ۲۰۱۴ کریمه را اشغال و سپس به دونباس حمله کرد، شغل خود را به عنوان مدیر یک برند ترک کرد و به همراه هزاران اوکراینی دیگر به یکی از اولین گردانهای داوطلب پیوست.
گردان آیدار، جایی که آندریانا در آن خدمت میکرد، از سوی سازمان عفو بینالملل و کرملین به نقض حقوق بشر متهم شد اما ارتش اوکراین به بیبیسی گفت که هیچ مدرک قابل توجهی در حمایت از چنین ادعاهایی ارائه نشده است.
عفو بینالملل همچنین از مقامات اوکراینی خواست تا گردانهای داوطلب را تحت روند موثر فرماندهی و کنترل قرار دهند که آنها نیز چنین کردند.
علیرغم اینکه آندریانا (به گفته خودش) هرگز هیچگونه رفتار نادرستی نداشته و هشت سال پیش از آیدار خارج شده است، رسانههای روسی بدون ارائه هیچ مدرکی مدام او را «سادیست» میخوانند.
آندریانا به دلیل خدماتش یک مدال «شجاعت» و یک مدال «قهرمان مردمی» دریافت کرده است.
او به بیبیسی میگوید که دیگر بخشی از آیدار نیست و خود را موظف دانسته تا در سال ۲۰۲۲ دوباره به ارتش (در خط مقدم) بپیوندد زیرا تجربه جنگی او به شدت مورد نیاز بوده است.
در حالی که وزارت دفاع اوکراین گفت نمیتواند تعداد تلفات جنگی را به دلیل حساسیتشان در زمان جنگ ارائه دهد، بیبیسی اطلاعاتی به دست آورده است که نشان میدهد ۹۳ زن نظامی اوکراینی از زمان تهاجم اخیر روسیه در جنگ کشته شدهاند.
دادههای سازمان خیریه زنان مسلح نیز نشان میدهد بیش از ۵۰۰ زن در این مدت مجروح شدهاند.
دفترچه تلفن آندریانا اما به لیستی از کشتهشدگان تبدیل شده است: «من بیش از ۱۰۰ دوست خود را از دست دادم. حتی نمیدانم چند شماره تلفن دیگر را باید حذف کنم.»
آندریانا در حالی که به تمرینات توانیابی خود باز گشته است، میگوید بهایی که تاکنون پرداخت شده، بسیار زیاد است و برای همین نمیتواند مبارزه را رها کند.
نیکی محجوب- جمعی از خبرنگاران در ایران میگویند حقوقشان کفاف زندگی را نمیدهد و اگر دستمزدها سر وقت پرداخت شود، تنها تا نیمه ماه توان تامین هزینههای کمرشکن را دارند. اما در کنار دستمزدهای پایین، خط قرمزها و محدودیتها هم کار روزنامهنگاران را با بحرانی جدی روبهرو کرده است.
ایراناینترنشنال با بیش از ۲۰ روزنامهنگار در شهرهای مختلف که در روزنامهها یا خبرگزاریها مشغول به کار هستند درباره شرایط کاریشان گفتوگو کرده است.
به گفته مصاحبهشوندگان، میانگین حقوق روزنامهنگاران در استانهایی مانند اصفهان، خراسان رضوی، گیلان، آذربایجان غربی و سیستان و بلوچستان بین چهار تا شش میلیون تومان است. این در حالی است که حداقل حقوق در سال جاری کمی بیش از هفت میلیون تومان در نظر گرفته شده است.
«ذره ذره آب میشویم»
خبرنگاری در خراسان رضوی با تاکید بر مشکلات معیشتی بر قشر روزنامهنگاران گفت: «حقوق در برخی کانالهای تلگرامی مثل اخبار مشهد از ۷۰۰ هزار تومان شروع و در نهایت به چهار میلیون میرسد؛ البته دبیران ممکن است بین ۱۰ تا ۱۲ میلیون حقوق بگیرند.»
بر اساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی که در مرداد ماه منتشر شده، نرخ خط فقر طی یک دهه از ۱۹ درصد به بیش از ۳۰ درصد افزایش یافته است. در واقع بیش از ۳۰ درصد جمعیت ایران زیر خط فقر قرار دارند که جمعی از روزنامهنگاران نیز در زمره آنها هستند.
خبرنگاری در اصفهان با تاکید بر اینکه حقوقهایشان در یک سال اخیر با تاخیر پرداخت و در مواردی قسطبندی شده است، گفت: «حقوق پنج میلیون و ۳۰۰ هزار تومانی با توجه به تورم و گرانی روزافزون عملا بیمعناست. نهاد یا سندیکایی هم نیست که به آنها شکایت ببریم. هر اعتراضی هم با توبیخ و اخراج همراه میشود.»
بر اساس برآوردها، نرخ تورم در یک سال گذشته بالای ۴۰ درصد ارزیابی شده است.
خبرنگار یکی از خبرگزاریها در تهران هم گفت: «روی کاغذ حدود هشت میلیون حقوق میگیرم اما با توجه به کسورات مختلف، آخر سر چیزی نزدیک به هفت میلیون و ۷۰۰ تا ۸۰۰ هزار تومان دستم را میگیرد. اینکه چطور ممکن است در تهران با چنین حقوقی زندگی کنم جوابش مشخص است، بر اساس شیفتم قبل یا بعد از کار مسافرکشی میکنم. یک بار هم یکی از مصاحبهشوندههایم را سوار کردم که چندین بار پرسید آیا میخواهم درباره مشکلات رانندگی گزارش بنویسم؟ آخرش هم باور نکرد.»
خبرنگار یکی از روزنامهها در تهران اضافه کرد: «از خانواده جدا شده بودم و آنقدر شرایط سخت شد که دوباره به خانه پدر و مادرم برگشتم. اما مگر چند نفر چنین امکانی دارند؟ ما ذره ذره آب میشویم. حدود ۱۰ میلیون حقوق میگیرم اما باز هم دخل و خرجم با هم جور در نمیآید.»
خط قرمزهای ساعتی
«معیشت» تنها مشکل پیش روی روزنامهنگاران در ایران نیست. به گفته روزنامهنگاران، آنها روزانه با انواع محدودیتهای تازه اعمال شده مواجه میشوند.
یکی از این روزنامهنگاران درباره فشارها و محدودیتهای تازه گفت: «کار خبر هم مثل قیمت دلار شده و ساعتی خط قرمز برایمان تعریف میکنند.»
او همچنین اضافه کرد: «ممکن است روز گذشته با انتشار گزارشی موافقت شده باشد اما فردای همان روز دبیر سرویس، سردبیر یا مدیرمسوول میگوید قرار نیست گزارش کار شود و برای اینکه عذاب وجدان را بیشتر کنند میگویند: تو مسوولیت بریده شدن نان بقیه را قبول میکنی؟»
خبرنگار یکی از خبرگزاریها در تهران عنوان کرد: «محدودیت در نوشتن خبر بسته به وضعیت کشور همیشه بوده. مثلا اعتصاب کارگران هفتتپه را تا مدتی نباید پوشش میدادیم. بعد هم کاملا نوع واژهها ابلاغ میشد اما در جریان اعتراضات سال گذشته همین محدودیتها دوچندان شد.»
این خبرنگار افزود: «بعد از کشته شدن کیان [پیرفلک] شوکه بودم و در صفحه شخصیام استوری گذاشتم. کمتر از ۲۴ ساعت نگذشت که از یک شماره ناشناس با من تماس گرفتند و با لحن تندی گفتند استوری را پاک کن و در صورت تکرار، کت بسته از روزنامه میبریمت.»
یک روزنامهنگار در سیستان و بلوچستان هم با اشاره به جمعه خونین زاهدان گفت: «آن روز شرایط عجیب بود. آن حجم خشونت را هیچوقت ندیده بودم. از همان ابتدا هم به ما گفته شد هیچ خبری درباره کشتهشدگان کار نشود و اگر قرار باشد چیزی بنویسیم این حمله را باید به اشرار و افراد مسلح منطقه مرتبط کنیم.»
روزنامهنگار دیگری که به تازگی از چندین جلسه بازجویی بازگشته است هم عنوان کرد: «قبلا میدانستیم چه کلماتی به کار ببریم و چه کلماتی ممنوع است یا حداقل بر اساس نامه شورای عالی امنیت ملی موازین را رعایت میکردیم اما از بعد کشته شدن مهسا، شرایط به شدت فرق کرده و هر فشاری را برای محدود کردن روزنامهنگاران مستقل اعمال میکنند. آنها میخواهند ما روزنامهنگاران مستقل عملا کار حرفهای نکنیم اما ما همانند نیلوفر [حامدی] و الهه [محمدی] به حرفه روزنامهنگاری خود افتخار میکنیم و تا میتوانیم کنار مردم میایستیم.»
پس از افشاگری ادل در کنسرت لاس وگاس درباره خارش ژوک، خیلیها از خود میپرسند تابستان امسال چطور باید از مبتلا شدن به این عفونت قارچی جلوگیری کنند؟
ادل در کنسرت اخیرش در لاس وگاس فاش کرد که از یک عفونت قارچی در کشاله ران خود به نام «خارش ژوک» (jock itch) رنج برده که به دلیل پوشیدن گن فرمدهی و عرق کردن در طول اجرا بوده است.
روزنامه سان در گزارشی به خارش ژوکیا تینیا کروریس (tinea cruris) پرداخته که یکی از شایعترین عفونتهای قارچی پوست در ناحیه آلت تناسلی، داخل رانها و باسن است و اغلب ورزشکاران به آن مبتلا میشوند.
این عفونت به صورت سطحی و همراه با خارش است و باعث ایجاد جوشهای قرمز رنگ و حلقهای شکل در نقاط گرم و مرطوب بدن میشود.
ادل حین اجرا روی صحنه در سیزار پالاس در لاس وگاس گفت: «میدانید دکترم چه چیزی برایم تجویز کرده؟ خیلی جالب نیست اما من هرگز نمیدانستم که چنین چیزی وجود دارد. من و تیمم در این مورد صحبت میکردیم. بدیهی است که وقتی برنامههایم را اجرا میکنم، گن میپوشم تا همه چیز متناسب باشد. من زیاد عرق میکنم و با وجود گن، عرق خشک نمیشود و باقی میماند، بنابراین عملا در طول اجرا در عرق خودم میمانم، برای همین دکتر برایم کرم ضد خارش ژوک تجویز کرد.»
این امری رایج بین ورزشکاران است که ادل روی صحنه دربارهاش اینطور شوخی میکند: «بنابراین به نظر میرسد که من یک ورزشکار هستم. واقعا نمیدانم چرا این موضوع را به شما گفتم.»
دکتر سارا ولش، متخصص زنان، چگونگی جلوگیری از «خارش ناگهانی» را توضیح میدهد؛ از جمله اینکه از چه لباس زیری استفاده کنید، هر چند وقت یکبار دوش بگیرید و اگر زیاد عرق میکنید باید مراقب علایم آن باشید.
به گفته سلامت لاین، بثورات خارش ژوک در پوستهای روشنتر قرمز، پوسته پوسته یا فلس مانند ظاهر میشود، در حالی که در پوستهای تیره ممکن است خاکستری یا قهوهای به نظر برسد.
ولش توضیح میدهد که چگونه گرمای هوا میتواند سلامت شما را «تضعیف کند»، به خصوص اگر لباسهای تنگ بپوشید.
این پزشک ۳۴ ساله خاطرنشان میکند که تعریق کاملا طبیعی است و نکات مفیدی را در مورد چگونگی جلوگیری از عرق کردن کشاله ران با افزایش دما به اشتراک میگذارد؛ از دفعات شستوشو تا نوع لباسهایی که باید انتخاب کنیم.
۱- چند لایه لباس بپوشید
اولین کاری که بسیاری از مردم با افزایش دما انجام میدهند، خودداری از پوشیدن چند لایه لباس است اما به گفته دکتر ولش، وقتی صحبت از هوای گرم میشود، در واقع بهتر است چند لایه لباس بپوشیم.
او میگوید: «ممکن است قابل قبول به نظر نرسد اما وقتی صحبت از لباس تابستانی به میان میآید، "بیشتر پوشیدن" بهتر است.»
دکتر ولش با تاکید بر اینکه نوع لباسهایی که میپوشیم بسیار مهم است، توصیه میکند که: «به جای اینکه پوست خود را برهنه کنید، لباسهای آزاد با رنگهای روشن انتخاب کنید.»
پارچه کتان به علت قابلیت تنفس بالا بهترین انتخاب خواهد بود. این پارچه پوست ما را در برابر نور مستقیم خورشید محافظت و از سوختن آن جلوگیری میکند.
به گفته این پزشک، «اگر با لباسهای تنگ در قطارهای شهری شلوغ رفت و آمد میکنید یا در خانه تهویه هوای مناسب ندارید، ممکن است متوجه شوید که مانند ادل به خارش ژوک یا عفونت قارچی مبتلا شدهاید».
دکتر ولش خاطرنشان میکند که تعریق، پاسخ طبیعی بدن ما به گرماست زیرا وقتی عرق ما تبخیر میشود، پوست خنک میشود.
۲- از پوشیدن لباسهایی با مواد مصنوعی اجتناب کنید
پنبه، بامبو و کتان دوستان شما در طول موج گرما هستند.
دکتر ولش میگوید: «از پوشیدن لباس زیر با پارچههای دارای الیاف مصنوعی خودداری کنید. در صورت امکان، لباسهای زیر نخی یا بامبوی طبیعی را جایگزین کنید و از پوشیدن لباسهای تنگ نایلونی یا لباسهای فرمدهی تا جایی که میتوانید اجتناب کنید.»
اگر برای جلوگیری از سایش رانها که بسیاری از ما در هوای گرم دچار آن میشویم شلوارک میپوشید، سعی کنید از مرطوبکنندههای ضد سایش استفاده کنید زیرا با این روش امکان جریان یافتن هوا نیز بیشتر میشود.
۳- بهطور منظم بدن خود را بشویید
اگر بیش از حد عرق میکنید، بهتر است گاه گاه بدن خود و به خصوص ناحیه اندام تناسلی را بشویید.
دکتر ولش میگوید: «اگر تعرق شما بیش از حد معمول است، مهم است که بدن خود را بشویید تا از ماندن عرق روی پوستتان جلوگیری کنید. بنابراین حتما هر روز دوش بگیرید یا در پایان روز دستگاه تناسلیتان را با آب بشویید.»
او ادامه میدهد: «دقت کنید! حتی در صورت تعریق زیاد از صابونهای بسیار معطر یا شامپوهای بدن استفاده نکنید زیرا میتوانند سلامت واژن شما را مختل کرده و باعث عفونت قارچی شوند.»
سایر نکات برای خنک ماندن
برخی از روشهای مورد علاقه دکتر ولش برای خنک ماندن بسیار ساده هستند به این ترتیب که تنها چیز مورد نیاز مقداری آب و فریزر است.
او میگوید: «ریختن آب خنک روی مچ دست واقعا میتواند به شما کمک کند تا آرام شوید یا یک پارچه مرطوب و خنک را پشت گردنتان قرار دهید.»
اگر برای خوابیدن مشکل دارید، دوش مختصر با آب «خنک» (نه یخ) میتواند به کاهش دمای بدن شما کمک کند: «ما از دوستان استرالیایی شنیدهایم که مرطوب کردن روبالشی و قرار دادن آن داخل فریزر و برداشتن آن درست قبل از خواب نیز میتواند به تحمل شبهای سوزان تابستانی کمک کند.»
اگر بیش از حد عرق کنید چه اتفاقی میافتد؟
عرق کردن میتواند احساس شرمآور یا ناخوشایندی به همراه داشته باشد. به خصوص در محل کار، افزایش تعریق حتی میتواند باعث چروک شدن رانها یا پوست زیر سینهها شود زیرا پوست مرطوب زمانی که با لباس ساییده میشود بیشتر در معرض آسیب قرار میگیرد.
عرق کردن طبیعی است اما تعریق بیش از حد میتواند باعث ایجاد برخی مشکلات شود به خصوص در «محیطهای مرطوب و تاریک» مانند زیر سینهها یا اطراف کشاله ران.
مراقب این موارد باشید و اگر به چیزی شک کردید، با متخصص پزشکی مشورت کنید.
دکتر ولش میگوید: «عفونتهای مخمری عاشق محیطهای مرطوب و تاریک هستند. به طور معمول قارچها و باکتریها در محیط واژن با تعادلی خاص زندگی میکنند اما زمانی که میزان قارچ افزایش یابد، میتواند باعث بروز عفونت شود.»
اگر در تابستان با لباسهای تنگ ورزش میکنید، ممکن است دچار واژینوس باکتریایی شوید که اغلب با عفونت قارچی اشتباه گرفته میشود. اگر متوجه بوی متمایز «ماهی»، ترشح «خاکستری و آبکی» شدید، به احتمال زیاد عفونت باکتریایی است.
بثورات حرارتی در کشاله ران همچنین میتوانند به دلیل انسداد مجاری عرق ایجاد شوند و باعث قرمزی، تاولهای واضح خارشدار یا احساس سوزش شوند.
حکومت نظامی میانمار اعلام کرد آنگ سان سوچی، رهبر دموکراسیخواهان را از پنج حکم صادره «عفو» کرده است. با وجود این عفو اما او همچنان برای ۱۴ جرم دیگر خود، ۲۷ سال در حصر و حبس خانگی باقی خواهد ماند.
رسانهها روز سهشنبه دهم مرداد خبر دادند ارتش حاکم میانمار، آنگ سان سوچی، رهبر سابق این کشور را در پنج مورد از ۱۹ جرمی که به آنها محکوم شده بود، مورد عفو قرار داده است.
زاو مین تون، سخنگوی حکومت نظامی، گفت که این عفو به معنای حذف «شش سال از دوره ۳۳ سال زندان سوچی» و در قالب عفو عمومی بیش از هفت هزار زندانی این کشور است.
سخنگوی حکومت نظامی میانمار همچنین گفت چهار سال از محکومیت ۱۲ ساله حبس وین ماینت، رییسجمهوری سابق میانمار نیز که همزمان با سوچی دستگیر شده بود، کاهش یافته است اما او نیز مانند سوچی، در بازداشت باقی خواهد ماند.
بر اساس گزارش خبرگزاری رویترز، میانمار از اوایل سال ۲۰۲۱ میلادی و زمانی که ارتش، سوچی را سرنگون و سرکوب مخالفان حکومت نظامی را آغاز کرد، درگیر ناآرامیهای خونینی شد که منجر به زندانی یا کشته شدن هزاران نفر شده است.
روز دوشنبه حکومت نظامی، انتخاباتی را که وعده داده بود تا ماه آگوست سال جاری برگزار کند، به تعویق انداخت و «وضعیت فوقالعاده» این کشور را برای شش ماه دیگر تمدید کرد؛ اتفاقی که به گفته منتقدان، باعث طولانی شدن بحران کنونی خواهد شد.
هفته گذشته آنگسان سوچی ۷۸ ساله و برنده جایزه صلح نوبل که در جریان کودتا بازداشت شده بود، از زندان به حبس خانگی در نایپیداو، پایتخت این کشور منتقل شد و امروز نیز بخشی از محکومیتهای جزیی او مانند «نقض قانون کاهش بلایای طبیعی در جریان کووید-۱۹ و حین تبلیغات انتخاباتی» بخشیده شد. هر چند که او پیش از این هم تمام اتهاماتی که بهخاطر آنها محکوم شده -از تحریک و تقلب در انتخابات گرفته تا فساد مالی- را رد و علیه این اتهامات درخواست تجدیدنظر کرده بود.
سوچی که فرزند «آنگ سان» قهرمان استقلال و بنیانگذار ارتش نوین میانمار است، اولین بار در سال ۱۹۸۹ و پس از اعتراضات گسترده علیه چندین دهه حکومت نظامی این کشور در حبس خانگی قرار گرفت.
در سال ۱۹۹۱، او جایزه صلح نوبل را به دلیل مبارزات انتخاباتی برای دموکراسی دریافت کرد و دو دهه بعد، در سال ۲۰۱۰ از حبس خانگی آزاد شد.
با پیروزی حزب او در انتخابات سال ۲۰۱۵ که بهعنوان بخشی از اصلاحات نظامی آزمایشی برگزار شده بود، در دولت مسوولیت گرفت.
سوچی سال ۲۰۰۹ جایزه سفیر وجدان سازمان عفو بینالملل را دریافت کرده بود اما در نوامبر سال ۲۰۱۸ (آبان ۱۳۹۷)، این سازمان جایزه اعطایی خود را از او به دلیل سکوتش در برابر کشتار مسلمان روهینگیا و حمایت نکردن از این اقلیت، پس گرفت.
آنگ سان سوچی در سال ۲۰۱۶ عملا رهبری بخش غیرنظامی کشور میانمار را با اکثریت بودایی به دست گرفت اما با اینکه از همان زمان برای محکوم کردن اقدامات ارتش علیه اقلیت روهینگیا تحت فشار بینالمللی بود، حاضر به موضعگیری علیه آنان نشد.
بازرسان سازمان ملل متحد پس از تحقیق درباره این کشتار، سوچی را در این نسلکشی مقصر ندانستند اما تاکید کردند که او از اقتدار و نفوذ خود برای جلوگیزی از قتل و تجاوز به هزاران نفر استفاده نکرده است.
با وجود این فشارهای بینالمللی، در انتخابات بعدی (نوامبر ۲۰۲۰) نیز حزب آنگ سان سوچی پیروز شد اما ارتش به بهانه وقوع تقلب در انتخابات شکایتی ثبت کرد.
حزب سوچی این اتهام را رد کرد اما ارتش در اوایل سال ۲۰۲۱ قدرت را برای یک سال در دست گرفت تا به گفته خودش، از بررسی شکایات اطمینان حاصل کند و همزمان چندین تن از سیاستمداران میانمار را نیز بازداشت کرد.
از آن زمان تاکنون، بسیاری از دولتها به ویژه در غرب، خواستار آزادی بیقید و شرط سوچی و هزاران زندانی سیاسی دیگر شدهاند.
اما رویترز به نقل از منبعی آگاه که نخواست نامش فاش شود، عفو آنگ سان سوچی و وین ماینت را یک «سیگنال به جامعه بینالمللی اما بدون انجام کار اساسی» خواند.
برخی منابع خبری نیز این عفو را «کوچک» و احتمالا تبلیغاتی به منظور کاهش فشارهای خارجی ارزیابی کردند.
دولت در سایه میانمار که از سوی حامیان سوچی و مخالفان ارتش تشکیل شده میگوید این عفو «جزیی» نشان میدهد که ارتش تحت فشار است زیرا نه تنها کشورهای غربی، بلکه همسایگان میانمار در جنوب شرقی آسیا نیز خواهان پایان بحران این کشور هستند.
به گفته سخنگوی این گروه، عفو بخشی از محکومیتهای این دو نفر، فقط یک «ترفند سیاسی با هدف کاهش فشار» است.
ترس و بازدارندگی در حوزههای فرهنگی در دو سال اخیر شدت گرفته و سنت ترجمه ادبیات به چالشی بزرگ برای دولت واپسگرایی تبدیل شده که آشکارا با آثار ماندگار دنیای مدرن مخالف است. فارینپالیسی در گزارشی به موضوع ترجمه آثار ادبی جهان و چاپ سالانه تعداد زیادی کتاب در ایران پرداخته است.
دادههای سال ۱۳۹۷ در حوزه کتاب، تعداد عنوانهای منتشر شده را ۱۰۲ هزار و ۶۹۱ عنوان اعلام و ایران را بهعنوان یکی از ۱۰ کشور برتر جهان با بیشترین کتاب منتشر شده در سال معرفی کرد.
این ارقام از آن زمان تاکنون اندکی نوسان داشتهاند اما ایران به «رونق انتشار» وفادار مانده است.
ترجمه ادبیات از انگلیسی و همچنین سایر زبانها به فارسی مدتهاست که صحنه فرهنگی ایران را رنگارنگ کرده و سهم اصلی علاقهمندیهای خواندنی ایرانیان را به خود اختصاص داده است.
برخی از مشهورترین روشنفکران کشور به واسطه کار ترجمه به شهرت رسیدند. گنجینهای که به عنوان پلی ارتباطی، طبقه متوسط را با سایر نقاط جهان پیوند میدهد.
این ارتباط به وسیله نخبگانی تسهیل میشود که تفاوتهای ظریف فرهنگهای عجیب و غریب را درک میکنند و آنها را برای ساکنان یک سرزمین گوشهنشین تفسیر میکنند.
از آنجایی که عرصههای مختلف فعالیت هنری همچنان به وسیله دولت محافظهکار و تندروی ابراهیم رئیسی محدود شده باقی مانده است و هنرمندان مستقل به سختی میتوانند زیر این سطح از اعمال ترس و بازدارندگی زندگی کنند، سنت پرجنب و جوش ترجمه ادبیات به یک چالش فرهنگی برای دولت واپسگرایی که آشکارا با آثار ماندگار دنیای مدرن مخالف است، تبدیل شده است.
در چنین سیستمی جلوگیری از انتشار کتابهای ترجمه شده از بهترین ادبیات غرب، کاملا موجه به نظر میرسد.
معرفی برخی از بهترین آثار ادبیات کلاسیک ترجمه شده
با روی کار آمدن محمد خاتمی، رییسجمهوری اصلاحطلب در سال ۱۳۷۶ که توانست تا حدودی انزوای خود ساخته کشور را معکوس و دروننگری ملی تازهای را آغاز کند، ترجمه رمانها و ادبیات غیرداستانی معاصر آمریکا، بریتانیا و دیگر کشورهای اروپایی به فارسی ارزش بیشتری پیدا کرد.
در این دوره، همراه با آغاز به کار دهها روزنامه مترقی و ناشرانی که در زمینه ترجمه ادبیات تخصص داشتند، مفاهیم نسبتا بیگانه آزادی مطبوعات و آزادیهای مدنی تا حدودی قابل لمس شدند.
پس از سالها اختناق فرهنگی که در آن روزنامهها، کتابها، موسیقی و دیگر اشکال بیان هنر از بین رفتند، تولد یک جنبش نوپای اصلاحی به این معنا بود که ایرانیان فرصت مناسبی برای کشف دنیای بیرون بهدست آوردند. سفرهای بینالمللی مرسوم شد و بسیاری از خانوادهها شروع به فرستادن فرزندان خود به موسسات آموزش زبان کردند تا آنها را برای تحصیل در خارج از کشور آماده کنند.
در همان زمان، مترجمان ادبی با در دسترس قرار دادن شاهکارهای ادبیات آمریکا و اروپا برای خوانندگان ایرانی، بینشهای مسحور کنندهای از زندگی غربی ارائه کردند.
با کمرنگ شدن قوانین مربوط به بررسی محصولات فرهنگی و تغییر شیوه سانسور، ایرانیان جوان و طبقه متوسط راحتتر به آثار نویسندگانی مانند مارگارت اتوود، ریموند کارور، دوریس لسینگ، تونی موریسون، هارولد پینتر، جیدی سلینجر و کورت وونگات دسترسی پیدا کردند.
زمانی که استفاده از اینترنت هنوز به یک شیوه ارتباطی غالب تبدیل نشده بود و مردم در گسترش تجربیات جهانی خود محدود بودند، کتابهای ترجمه شده به آنها نگاهی اجمالی به فرهنگها و سبکهای زندگی متمایز، به ویژه در مورد جزییات زندگی روزمره میداد.
سالی که خاتمی بهعنوان رییسجمهوری انتخاب شد، از مجموع ۱۴ هزار و ۳۸۶ عنوان کتاب منتشر شده، تنها دو هزار و ۴۵۰ عنوان، اثر ترجمه بود. زمانی که دوره ریاستجمهوری او در سال ۱۳۸۴ به پایان رسید، نزدیک به ۳۹ هزار عنوان کتاب منتشر شد که ۹ هزار و ۱۴۶ عنوان، اثر ترجمه بود.
افزایش چشمگیر تعداد کتابهای ترجمه شده نشان میدهد دستاندرکاران ادبی، خوانندگان ایرانی را به سمت بهترینهای ادبیات جهان سوق دادند و بازار هم از این خروجی استقبال کرد.
نه هر چه از غرب!
این شرایط اما بدان معنا نبود که هر اثری از ادبیات غرب را میشد آزادانه ترجمه و منتشر کرد یا آنهایی که از برزخ سانسور در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جان سالم به در بردند، بازتولیدهای وفادار به اصل اثر بودند.
در درجه اول با توجه به اینکه ایران جزو معاهده ۱۸۸۶ برن در مورد کپیرایت نیست، اکثر کتابها در کشور بدون اجازه نویسندگان و ناشران اصلی ترجمه شدند که در برخی مواقع باعث ایجاد اختلافات بینالمللی شده است.
آثار ترجمه شده نیز گرفتار تزکیه و تصفیه شدند. در طی مراحل مختلف ترجمه و آمادهسازی، هر قسمتی که بهعنوان پیامی سیاسی تعبیر میشد و میتوانست برای دولت نامطلوب باشد، معمولا پیشگیرانه به وسیله مترجمان یا در نهایت به دست بازبینهای سختگیر مستقر در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی حذف شد.
مفاهیم شهوانی که در بسیاری از رمانها وجود داشته و دارند به سختی تحمل شدند. بنابراین دیدن ترجمههای نابهسامان و اصلاح شده کتابهای برنده جایزه نوبل و دیگر شاهکارهای ادبی برای فروش در کتابفروشیها و نمایشگاههای فصلی رایج بود.
با این حال، پنجره آشنایی فرهنگی در این مقطع بیشتر از آنچه در سالهای پس از انقلاب امکان داشت، باز شد و تعدادی از مترجمان پرکار را به تحسین ملی وا داشت.
خواندن کتابهای ترجمه شده به عنوان نشانهای از ظرافت فکری تلقی میشد.
در کافههای دنج تهران و دیگر شهرهای بزرگ که برخی از آنها پاتوقهای ادبی بودند، جوانان پرشور، از جمله دانشجویان دختر، درباره آخرین آثاری که از ادبیات آمریکا و اروپا خوانده بودند، هم برای فرار از فراز و نشیبهای زندگی و هم برای به رخ کشیدن دانش هنری خود، بحث میکردند.
حرفه ترجمه خیلی زود چنان مورد توجه قرار گرفت که ناشران ایرانی نام مترجمان را با همان اندازه قلم، کنار نام نویسندگان بر روی جلد کتاب قرار دادند و معمولا در پشت جلد یا قبل از مقدمه، شرح مختصری از زندگینامه مترجم را درج کردند.
با این حال، کار ترجمه هرگز به یک شغل سودآور تبدیل نشد. تیراژ کتابها بسیار کم بود (هست) و از برخی عناوین، تنها هزار نسخه چاپ شده و میشوند.
با وجود جمعیت باسواد کشور که به گفته دولت تقریبا ۹۷ درصد جمعیت بزرگسالان است و یونسکو آن را حدود ۸۵ درصد اعلام کرده، مطالعه در بین تمام نسلها رایج نیست و این امر، چشمانداز مالی مترجمان را کمفروغ نشان میدهد.
با ظهور اینترنت و رسانههای اجتماعی، اتکا به کتابهای ترجمه شده به عنوان مجرای اصلی یادگیری در مورد آنچه فراتر از مرزهای ملی است، به چالش کشیده شده اما کتابها هنوز درخشش خود را از دست ندادهاند.
در واقع، خواندن ادبیات ترجمه شده همچنان نماد روشنگری و نگرش جهان-وطنی و غربگراست.
مقاومت در برابر ترجمه
عمدتا به همین دلیل است که مقاومت در برابر ترجمه آثار نشانه سیاستهای فرهنگی دولتهای محافظهکار و تندرو -از جمله دولت فعلی رئیسی- است که از سال ۱۳۵۸ در قدرت بودهاند.
سانسور موثرترین ابزار مورد استفاده دولتهای تندرو برای به حاشیه بردن ترجمه و ممانعت از ارتباطات فرهنگی صمیمی است که ایرانیان میتوانستند با فرهنگهای ناآشنای غربی ایجاد کنند؛ حتی زمانی که این پیوندها صرفا شناختی و ذهنی بود.
گاهی اوقات مترجمان شکایت میکردند که کل پاراگرافها یا حتی فصلها از پیشنویسهایشان حذف میشد و اغلب آنها را متقاعد میکردند که دستنوشتهها را به نفع شهرت خود یا ناشرانشان پس بگیرند.
دولتهای محافظهکار با ناشران همفکر خود همکاری کرده و میکنند و بودجه قابل توجهی را برای خرید کتابهایشان که به وسیله نویسندگان ایرانی نوشته میشود، بهعنوان یک محرک اقتصادی و تبلیغ دیدگاه فرهنگی و سیاسی خاص، اختصاص میدهند.
در نتیجه در بازار کتابی که رقابت بسیار اندک بوده و هست، ناشرانی که عمدتا آثار ترجمه شده را تولید میکنند، ناگزیر به حاشیه رانده شدند.
روی کار آمدن دولت رئیسی در مرداد سال ۱۴۰۰، با شرایط جورج اورولی در حیطه آزادیهای مدنی، حقوق زنان و هنر تعریف شده. شرایطی که از ادبیات ترجمه نیز دریغ نشده است!
هر چند هیچ اعلام رسمیای برای محدود کردن بخش ترجمه از سوی دولت نشده اما واضح است که دولت و متحدانش بیسر و صدا در تلاش بودهاند تا مانع تاثیرگذاری ادبیات غربی بر قلب و ذهن ایرانیان شوند.
بر اساس گزارش رسانههای داخلی، در دوره سه ماهه منتهی به ۳۱ شهریور سال ۱۴۰۱، در مجموع ۱۴۳۱ عنوان کتاب ترجمه شده در ایران منتشر شده است که در مقایسه با تابستان ۱۴۰۰ با ۲۲۵۸ عنوان اثر ترجمه چاپ شده، شاهد کاهش ۳۷ درصدی در این حوزه هستیم.
در دوره سه ماهه نخست سال جاری میلادی، ۵۷۱۳ عنوان کتاب ترجمه شده منتشر شده که این تعداد در مدت مشابه سال گذشته با ۷۹۳۶ عنوان، حاکی از کاهش شدید چاپ اثر ترجمه شده است.
دولت ابزاری قانونی ندارد که مستقیما ترجمه آثار ادبیات غربی را غیرقانونی کند؛ گرچه اگر دستور قانونی داشت احتمالا این کار را میکرد.
با این حال مقامات ارشد از ابراز تاسف علنی از مفهوم ترجمه بهعنوان چیزی که از نظر اخلاقی مذموم است، ابایی ندارند.
رئیسی در نمایشگاه کتاب اخیر در تهران صراحتا به ناشران گفت که نباید اجازه داد آثار ترجمه شده از کتابهای داخلی «سبقت بگیرند» و محمدمهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی او، سال گذشته گفت: «انبوهی از آثار ترجمه شده ذهنها و روحیه فرزندانمان را تسخیر کردهاند. این وضعیت باید تغییر کند تا کتابهایی در کانون توجه قرار گیرند که در مورد فرهنگ غنی ایرانی-اسلامی نوشته شدهاند.»
او یادآوری کرد که «آرمانها و هنجارهای انقلاب اسلامی» باید به وسیله اعضای کمیته نظارت بر کتاب حفظ شوند که وظیفه غربالگری عقیدتی دستنوشتهها را قبل از انتشار به عهده دارند.
در سیوچهارمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران که در اردیبهشت به کار خود پایان داد، کتابهای نویسندگان ایرانی با ۲۵ درصد تخفیف و کتابهای ترجمه شده تنها با ۱۵ درصد کاهش قیمت عرضه شدند.
یکی از اعضای کمیته سیاستگذاری نمایشگاه کتاب، بزرگترین رویداد فرهنگی کشور که با حمایت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار میشود و معمولا شخص علی خامنهای هم از آن بازدید میکند، گفت که رواج کتابهای ترجمه شده میتواند باعث «تهاجم فرهنگی» شود.
او همچنین استدلال کرد عضویت در کنوانسیون بینالمللی کپیرایت و ترجمه رسالهها به فارسی پس از کسب مجوز از موسسات انتشارات غربی «بسیار خطرناک و غیرمنطقی» است.
این فرد در مورد اینکه چرا پیروی ایران از تعهدات کپیرایت خطرناک است توضیحی نداد اما احتمالا در تفکر مقامات جمهوری اسلامی، حفظ حق چاپ باعث اعمال تغییر خودسرانه یا امتناع از اعمال تغییر در محتوای کتابها میشود. موضوعی که آنها با آن موافقت نمیکنند.
محمد حسینی، معاون کنونی رییسجمهوری در امور مجلس و وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی در دوره محمود احمدینژاد، فرودین سال جاری گفت که ترجمه متون از زبانهای دیگر در دوران قاجار و پهلوی باعث «شیفتگی، بیگانگی و غربزدگی» در بین ایرانیان شد.
او در کنفرانسی که «جنبش ترجمه معکوس» نامیده میشود، از برنامههای دولت برای ترجمه کتابهای نویسندگان ایرانی به زبانهای رایج دنیا ابراز خرسندی کرد.
حسینی مدعی شد که «از چین تا آمریکا و از روسیه تا آفریقا» مردم سراسر جهان کنجکاو هستند آثار نویسندگان و روشنفکران ایرانی را بخوانند و به همین دلیل است که دولت به جای تامین مالی ترجمه ادبیات غربی به فارسی، برای تشویق «ترجمه معکوس» سرمایهگذاری میکند.
تبلیغ کتابهای نویسندگان ایرانی و در دسترس قرار دادن آنها در سطح بینالمللی برای حاکمیت ایده بدی نیست اما تا زمانی که این آثار صرفا آثاری با ماهیت مذهبی یا مطالبی با بار ایدئولوژیک باشند که دولت میخواهد آنها را رواج دهد و نه آثار ادبیات مدرن ایران که کمپین ترجمه معکوس در جریان آن یک امر واهی خواهد بود.
بسیاری از جوانان ایرانی هنوز از طرفداران پر و پا قرص ادبیات غرب هستند و هر چقدر هم که جمهوری اسلامی مصمم باشد رسانهها و علایق فرهنگی شهروندان را در انحصار خود درآورد، بسیاری دیگر نمیخواهند از نگاه اجباری دولت پیروی کنند.
سرکوب بیصدای ترجمه ممکن است برخی ایرانیان را محروم کند از دسترسی به مطالبی که مردم سایر نقاط جهان مطالعه میکنند اما محاصره کردن جمعیتی که هرگز اشتهای خود را برای ارتباط بینالمللی از دست نداده، عملی نیست.