روسیه؛ نمایشنامهنویسی که به جرم حقیقتگویی زندانی شد
دیمیتری آلکسویچ گلوخوفسکی، روزنامهنگار و نویسنده ۴۴ ساله اهل روسیه و از منتقدان ولادیمیر پوتین و جنگ اوکراین است که به دلیل همین انتقادها، اخیرا به هشت سال و نیم زندان محکوم شد. او اکنون ساکن اروپاست و دیگر نمیتواند به خانه و وطنش برگردد.
نمایش «کارخانه سفید» بر اساس متنی از دیمیتری گلوخوفسکی به تازگی در لندن روی صحنه رفت و ایونینگ استاندارد با او گفتوگو کرد.
گلوخوفسکی به این روزنامه محلی گفت نمیتواند به روسیه برگردد چون چند هفته پیش دادگاهی در این کشور او را به خاطر اظهارنظرش در شبکههای اجتماعی و مصاحبهها درباره جنایات جنگی روسیه در اوکراین و شهرهای بوچا، ایرپین، ماریوپل و خرسون به زندان محکوم کرده است.
او طبق یک قانون جدید مبنی بر «انتشار آگاهانه اطلاعات نادرست در مورد نیروهای مسلح فدراسیون روسیه» مجرم شناخته شده است.
با این حکم دولت روسیه میتواند این نویسنده را در لحظه ورود به کشور خود یا هر کشوری که با مسکو قرارداد «استرداد مجرمین» دارد، دستگیر کنند.
گلوخوفسکی در این مصاحبه گفت: «قصد آنها صرفا دستگیر کردن من نیست بلکه هدف اصلیشان ساختن "درس عبرت" از من برای سایر معترضان است.»
روسیه چگونه هنرمندان معترض خود را مجبور به سکوت کرد؟
به گفته دیمیتری گلوخوفسکی، وقتی روسیه به اوکراین حمله کرد، هزاران بازیگر روس و تمامی اصناف تئاتری مانند کارگردانان، فیلمنامهنویسان و طراحان اعتراض کردند اما اکنون و با گذشت بیش از یک سالونیم از شروع جنگ، تقریبا همه ساکت شدهاند چون کرملین توانسته است راهی برای مقابله با معترضان به جنگ بیابد.
دیمیتری درباره سکوت معترضان به ایونینگ استاندارد گفت: «وقتی مردم با زور تحت فشار قرار میگیرند، وقتی وحشت وجودشان را فرا میگیرد، از ترس جدا شدن از میان تودهها یاد میگیرند دروغ را بپذیرند.»
به گفته او، دولت بازیگرانی را که به جنگ اعتراض کردند در لیست سیاه قرار داد، تهیهکنندگان را از انتخاب آنها منع کرد و فیلمهایی را که این بازیگران در آنها به ایفای نقش پرداخته بودند، از نوبت پخش کنار گذاشت.
دیمیتری گفت اگر آنها میخواستند به حرفهشان بازگردند، باید «کفاره گناهان خود» را میپرداختند؛ برای مثال، با رفتن به سرزمینهای تحت اشغال روسیه در اوکراین و سرگرم کردن سربازان روس.
کارگردانانی که اعتراض کردند در این یک سال از سالنهای تئاتر خود اخراج شدند و اکنون مدیریت این سالنها که از ارتش روسیه حمایت مالی میکنند، کارکنان را برای تهیه دوربینهای حرارتی و هواپیماهای بدون سرنشین ارتش، وادار به اهدای «کمک مالی» میکنند.
در ستایش حقیقت
دیمیتری در بخشی از این مصاحبه گفت: «این جنگ چشمانم را روی خیلی چیزها باز کرد. از جمله این واقعیت که وقتی مردم تحت فشار نیروهای امنیتی قرار میگیرند، یاد میگیرند خودشان حیثیت خود را لگدمال کنند و اینکه چهقدر ضرورت دارد با وجود سخت بودن همه چیز، به گفتن حقیقت به ویژه به خودمان ادامه دهیم.»
او یادآور شد نمایشنامه «کارخانه سفید» ماه گذشته در لندن روی صحنه رفت؛ اثری که داستانش در مورد زندگی در یک محله یهودینشین شهر لودز، واقع در لهستان تحت اشغال نازیها میگذرد.
داستان در مورد این است که چگونه فشار یک نیروی خبیث، میتواند برخی از مردم را از نظر جسمی نابود کند، در حالی که آنها روح خود را از پلیدی دور نگه میدارند و در برخی دیگر، انسانیت را نابود میکند؛ در عین حالی که فیزیک انسانی آنها سالم باقی میماند.
به گفته دیمیتری، این رویدادها بیش از ۸۰ سال قدمت دارند. اتفاقاتی که هیچ کس از گزندشان در امان نماند و دقیقا به همین علت، یادآوری آنها برای ما باید اهمیت بیشتری داشته باشد.
او در ادامه گفت تا زمانی که روسیه به اوکراین حمله نکرده بود و اکثریت جمعیت کشورش با این جنگ مخالف بودند، نمیتوانست درک کند چگونه آلمانیها بهعنوان مردمی که به فرهنگ و آموختههایشان افتخار میکردند، در برابر ویروس نازیسم سر فرود آوردند: «اما متاسفانه حالا قادر به درک آن هستم.»
به اعتقاد این نمایشنامهنویس، اگر تاریخ را فراموش کنیم، تاریخ تکرار میشود.
با اینحال او هنوز اطمینان دارد تلاش برای بازگو کردن حقیقت «امری ذاتی» و تحریف و کتمان حقیقت، «ذات هر رژیم دیکتاوری» است.
دیمیتری در پایان گفت به ندرت حقیقت در جایی از این دنیا به اندازه وطن او تحریف میشود؛ خانه و کشوری که نمیتواند به آن بازگردد.
بیش از سه هفته از شروع درگیریها میان اسرائیل و حماس و وخیمتر شدن اوضاع در خاورمیانه میگذرد. شواهد نشان میدهند هیچ یک از قدرتهای بزرگ منطقه خواهان تشدید درگیریها نیستند اما در صورت ورود آمریکا، ایران، عربستان سعودی و سایر بازیگران منطقهای به این مناقشه، چه رخ خواهد داد؟
بر اساس این گزارش، با وجود گذشت بیش از یک قرن از وقوع جنگ جهانی اول، مورخان هنوز به بررسی علل وقوع این جنگ میپردازند. نقطه آغازین جنگ جهانی اول، ترور یک دوک اتریشی در سارایوو در ژوئن سال ۱۹۱۴ بود. تنها در عرض چند هفته، این اتفاق منجر به درگیری بزرگتری شد که تمام قدرتهای بزرگ اروپا و در نهایت آمریکا را وارد جنگ کرد.
جنگ جهانی اول در حالی آغاز شد که بسیاری از رهبران درگیر، تلاش زیادی برای جلوگیری از بروز جنگی سراسری در اروپا داشتند. امپراتورهای آلمان و روسیه پیامهای متعددی مبادله کردند تا جلوی گسترش این بحران و تبدیل شدنش به جنگی بزرگتر را بگیرند. تلاشی که با گسترش درگیریها، با شکست مواجه شد.
نگرانی از تکرار تاریخ در خاورمیانه
فایننشال تایمز در ادامه گزارش خود با اشاره به شرایط خاورمیانه نوشت در حال حاضر خطر مشابه جنگ جهانی اول در تشدید ناخواسته درگیریها وجود دارد.
وحشت فراگیری درگیریها در خاورمیانه آنقدر قانعکننده است که رهبران منطقه خواهان تمرکز نبرد اسرائیل و حماس در محدوده غزه هستند.
از سوی دیگر سیاستگذاران غربی بهطور فزاینده نگران گسترش جنگ در ابعاد بزرگتر و خطر بروز یک جنگ سراسری در خاورمیانهاند. خطری که میتواند در نهایت منجر به ورود جمهوری اسلامی ایران، آمریکا و حتی عربستان سعودی به این درگیری شود.
چالش اصلی دولت بایدن در بحران خاورمیانه
تهدید «گسترده شدن جنگ در منطقه» در حال حاضر چالش اصلی دولت جو بایدن، رییسجمهوری آمریکا است.
یکی از منابع داخلی واشینگتن به فایننشال تایمز گفت: «همه کشورهای درگیر، خطوط قرمزی دارند که عبور از آنها میتواند منجر به اقدام متقابل شود اما هیچکس واقعا نمیداند آستانه تحمل قدرتهای منطقه برای زیر پا گذاشته شدن این خطوط قرمز تا چه اندازه است.»
فایننشال تایمز نوشت هفته گذشته، جمهوری اسلامی تهدید آشکاری مبنی بر نزدیک شدن به آستانه تحمل خود صادر کرد. ابراهیم رئیسی در شبکه اجتماعی ایکس نوشت که اقدامات اسرائیل در غزه «خطوط قرمز را رد کرده و این ممکن است همه را مجبور به اقدام کند».
او افزود: «واشینگتن از ما میخواهد کاری انجام ندهیم اما آنها به حمایت گسترده خود از اسرائیل ادامه میدهند.»
چگونگی تشدید تنشها
بنا بر گزارش فایننشال تایمز، یکی از نشانههای تشدید تنشها در منطقه زمانی دیده شد که آمریکا هفته گذشته شبهنظامیان مورد حمایت جمهوری اسلامی را در سوریه بمباران کرد.
فایننشال تایمز در ادامه افزود اگر اینگونه حملات به مواضع ایالات متحده در منطقه ادامه یابد و نیروهای آمریکایی کشته شوند، پاسخ بعدی «شدیدتر» خواهد بود.
نقش حزبالله
اقدامات حزبالله لبنان به عنوان گروه شبهنظامی مورد حمایت جمهوری اسلامی در گسترش درگیریها کلیدی است.
اگر حزبالله تصمیم به افزایش میزان حملات خود به اسرائیل بگیرد، به میزان کافی موشک هدایتشونده دقیق در زرادخانهاش دارد تا اکثر جمعیت غیرنظامی اسرائیل را وادار به رفتن به پناهگاهها کند. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، به همین دلیل لبنان را در صورت حمله به اسرائیل از خاک این کشور، تهدید به «نابودی» کرده است.
به گزارش فایننشال تایمز اگر حزبالله در پی تهدیدهای اسرائیل در خطر نابودی قرار گیرد، جمهوری اسلامی میتواند نیروهایی را از سپاه پاسداران، برای جنگیدن در کنار متحد خود به لبنان بفرستد.
در صورت چنین اقدامی از سوی رژیم تهران، اسرائیل ممکن است تصمیم بگیرد به سپاه پاسداران در خاک ایران و همچنین در لبنان حمله کند.
از سوی دیگر احتمالا سایر نیروهای نیابتی تحت حمایت جمهوری اسلامی در منطقه با تشدید حملات خود به اهداف اسرائیلی و آمریکایی به جنگی که حزبالله در آن درگیر است، پاسخ خواهند داد.
تنگه هرمز
فایننشال تایمز با تاکید بر اهمیت استراتژیک تنگه هرمز یادآور شد جمهوری اسلامی احتمالا در نهایت به تهدیدهای گاه و بیگاه خود مبنی بر بستن تنگه هرمز عمل خواهد کرد.
تنگه هرمز گذرگاهی است که بیشتر نفت جهان از آن عبور میکند.
چنین اقدامی اقتصاد جهانی را به رکود میکشاند و مستقیما عربستان سعودی را تهدید میکند.
در صورت بروز عملی شدن این تهدید از سوی جمهوری اسلامی، نیروی دریایی ایالات متحده برای بازگشایی این تنگه تلاش خواهد کرد.
فایننشال تایمز افزود این اقدام بیپاسخ نخواهد ماند و ممکن است رژیم ایران و نیروهای نیابتی آن را به اقدام علیه نیروها و تاسیسات آمریکا در سراسر منطقه از جمله در بحرین، امارات متحده عربی، قطر، سوریه و عراق وادار کند.
حوثیهای یمن
حوثیهای یمن یکی از نیروهای تحت حمایت جمهوری اسلامی هستند که آمریکاییها با نگرانی خاصی اقداماتشان را تحت نظر دارند.
این نیروها اکنون درگیر جنگ با عربستان سعودی هستند.
نیروهای حوثی سهشنبه نهم آبان با حملات پهپادی و موشکی اسرائیل را هدف قرار دادند. این گروه تهدید کرد تا زمانی که اسرائیل حملات خود را به نوار غزه متوقف نکند، این کشور را هدف قرار خواهد داد.
حوثیها هفته گذشته نیز راکتهایی به سمت اسرائیل شلیک کردند. آنها همچنین در گذشته به تاسیسات نفتی عربستان سعودی ضربه زدهاند. حوثیها میتوانند با پرتاب چند موشک دقیق، کارخانههای آب شیرینکُنی را نابود کنند که آب ریاض، پایتخت عربستان سعودی را تامین میکنند.
فایننشال تایمز نوشت همه طرفهای جنگ احتمالی در خاورمیانه به خوبی میدانند بروز درگیری در این ابعاد برای هر یک از آنها فاجعهبار خواهد بود. با وجود این ممکن است این اتفاق بیفتد زیرا این کشورها معتقدند رویدادهای خاصی وجود دارد که پاسخ ندادن به آنها برای منافعشان بسیار خطرناک است.
برای مثال اسرائیل بدون طرح خروجی معتبر به غزه حمله زمینی کرد چرا که احساس میکرد باید تاثیر «بازدارندگی» خود را برگرداند.
از طرفی، جمهوری اسلامی معتقد است باید نشان دهد «محور مقاومت» از فلسطینیها حمایت میکند.
آمریکا نیز بر این باور است که باید به هر گونه حمله به نیروهایش در منطقه با قدرت پاسخ دهد.
عربستان سعودی
با این حال همه در منطقه وحشتزده نیستند. در ریاض، برخی از سعودیها با اطمینان اظهار میکنند که این درگیری فقط یک بحران دیگر در یک منطقه بیثبات است.
آنها بر این باورند که برنامه مدرنسازی بلندپروازانه پادشاهی و چشمانداز ۲۰۳۰، همچنان در مسیر خود قرار دارد.
با وجود این در حالی که مردم معمولی در ریاض سر در کار خود دارند، محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی بسیار نگران خطر یک جنگ منطقهای است.
فایننشال تایمز به نقل از یک منبع محرمانه نوشت استراتژی بن سلمان فشار آوردن بر آمریکاییهاست تا آنان نیز بر اسرائیل فشار بیاورند.
در حالی که آمریکاییها نیز به نوبه خود امیدوارند بن سلمان، قطر و حتی چین بتوانند جمهوری اسلامی را در مورد خطرات تشدید تنش و نیاز به خویشتنداری متقاعد کنند.
این بحران در نهایت منجر به شکلگیری گفتوگوی بیسابقهای بین محمد بن سلمان و رییسجمهوری ایران شده است.
رهبران جمهوری اسلامی و عربستان سعودی مانند امپراتورهای روسیه و آلمان قبل از جنگ جهانی اول، مایلند در تلاش برای جلوگیری از یک جنگ فاجعهبار با یکدیگر گفتوگو کنند.
فایننشال تایمز در انتها نوشت باید امیدوار بود استراتژیای که در سال ۱۹۱۴ موثر واقع نشد، اینبار نتایج متفاوتی به همراه داشته باشد.
حمله ۱۵ مهر ماه حماس به اسرائیل برای تلآویو غافلگیر کننده بود چرا که این کشور انتظار چنین رویارویی نظامیای را نداشت. در حالی که نوار غزه از سال ۲۰۰۷ تحت محاصره است، حماس چگونه موفق به گسترش توان نظامی خود شده است؟
گردانهای عزالدین قسام، شاخه نظامی حماس هستند که در حمله هفتم اکتبر به خاک اسرائیل، حدود هزار و ۴۰۰ نفر را کشتند و بیش از ۲۰۰ نفر را به اسارت گرفتند.
اکونومیست نوشت حماس از سوی شیخ احمد یاسین و دستیارش عبدالعزیز الرنتیسی بهعنوان شاخهای از اخوان المسلمین، گروه اسلامگرای مصری در سال ۱۹۸۷ تاسیس شد.
حماس مخفف کلمات «جنبش مقاومت اسلامی» (به عربی: حرکات المقاومه الاسلامیه) و به معنی «غیرت» است. این گروه در اولین منشورش که در سال ۱۹۸۸ منتشر شد، وظیفه خود را تلاش برای آزادسازی فلسطین از «موجودیت نامشروع» اسرائیل عنوان کرد.
شروع حملات نظامی حماس
به گزارش اکونومیست حماس اولین حملاتش را به اهداف نظامی اسرائیل در سال ۱۹۸۹ انجام داد و در اوایل دهه ۱۹۹۰ بهطور رسمی شاخه نظامی خود را تاسیس کرد.
گردانهای قسام مستقر در غزه، از زمان تاسیس خود در سال ۱۹۹۲ مقاومت مسلحانهای را در برابر اسرائیل به راه انداختند.
الجزیره در گزارش خود نوشت حماس که طرفدار مقاومت مسلحانه برای آزادسازی فلسطین بود، با توافقنامه اسلو در سال ۱۹۹۳ مخالفت کرد.
حماس ادعا کرد که اسرائیل از این توافقنامه برای گسترش غیرقانونی شهرکهای خود در سرزمینهای اشغالی سال ۱۹۶۷ استفاده میکند.
این گروه مخالفت خود را با توافقنامه اسلو، با انجام حملات انتحاری در داخل اسرائیل ابراز کرد.
(پیمانهای اسلو به دو موافقتنامه میان حکومت اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) گفته میشود که آغازگر فرایند صلح اسرائیل و فلسطین شد و موجبات تاسیس حکومت خودگردان فلسطین را فراهم آورد. پیمان «اسلو یک» در سال ۱۹۹۳ و پیمان «اسلو دو» در سال ۱۹۹۵ به امضای یاسر عرفات و اسحاق رابین رسیدند و بیل کلینتون، رییسجمهوری وقت آمریکا در هر دو پیمان به عنوان میانجی و شاهد حضور داشت. هدف این فرایند رسیدن به یک معاهده صلح بر مبنای قطعنامههای ۲۴۲ و ۳۳۸ شورای امنیت سازمان ملل و تحقق «حق تعیین سرنوشت مردم فلسطین» بود. فرایند صلح اسلو با مذاکرات سری نمایندگان ساف و اسرائیل در اسلو، پایتخت نروژ آغاز شد و به رسمیت شناختن اسرائیل از سوی ساف به عنوان یک دولت قانونی و به رسمیت شناختن ساف از سوی اسرائیل به عنوان نماینده فلسطینیان را به همراه داشت.)
چگونگی تشکیل گردانهای قسام
حماس در سال ۱۹۹۲ واحد نظامی خود را برای متمرکزسازی و بهبود عملیاتهایی تاسیس کرد که جنگجویانش علیه اسرائیل در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ انجام میدادند.
به گزارش وبسایت رسمی گروه حماس، نام گردانهای قسام از یک مبارز سوری به نام عزالدین القسام الهام گرفته شده است که پس از تبعید به فلسطین، علیه اشغالگری بریتانیا مبارزه کرد.
به گفته کارشناسان، اقدامات گردانهای قسام علیه اسرائیل به حماس کمک کرده است تا در میان بخش بزرگی از فلسطینیها محبوبیت پیدا کند.
به گزارش اکونومیست، با وجود محاصره نوار غزه، حماس توانست به آرامی ظرفیت نظامی خود را ایجاد کند. این گروه تا سال ۲۰۰۸ و زمانی که اولین جنگش را علیه اسرائیل آغاز کرد، ساختار نظامی و آموزش هزاران جنگجو را با حمایت جمهوری اسلامی، سوریه و حزبالله لبنان توسعه داد و به مدت یک سال به سوی اسرائیل خمپاره پرتاب کرد اما این حملات از نظر نظامی دستاورد چندانی نداشت.
از آن زمان تاکنون حماس دست به نوآوری زده است. این گروه در سال ۲۰۱۴، زمانی که سومین جنگ خود را علیه اسرائیل آغاز کرد طیف وسیعتری از قابلیتهای رزمی داشت. تعداد و بُرد موشکهای آن افزایش یافت و در پنهان کردن زیرساختهای نظامی خود عملکرد بهتری کسب کرد.
بریگادهایهای قسام تا چه اندازه قدرتمند هستند؟
الجزیره در گزارش خود بر اساس اطلاعات کتاب «حقایق جهانی» سازمان سیآیای نوشت گردانهای قسام بین ۲۰ تا ۲۵ هزار عضو دارند که البته این تعداد «مورد بحث» است.
بر اساس این منبع، بریگادهای حماس تاکنون هزاران جنگنده را در حملات اسرائیل از دست دادهاند و منابع آن در حملات هوایی اسرائیل تمام شده است.
خروج اسرائیل از غزه در سال ۲۰۰۵ به حماس فرصتی برای بازسازی شاخه نظامی خود داد. گفته میشود حمایت مالی از سوی جمهوری اسلامی، این گروه مسلح را قادر ساخت تا قابلیتهای نظامی پیچیدهاش را توسعه دهد.
حماس زرادخانهاش را یک عامل بازدارنده در مقابل اسرائیل قلمداد میکند.
بر اساس گزارش سال ۲۰۲۱ وزارت امور خارجه آمریکا، قسام و سایر گروههای مسلح فلسطینی بیش از چهار هزار و ۴۰۰ موشک در رویارویی با اسرائیل در سال ۲۰۲۱ پرتاب کردند.
در ۱۱ روز نبرد، دستکم ۲۶۰ فلسطینی در حملات اسرائیل کشته شدند، در حالی که اسرائیل تنها ۱۳ مورد تلفات داشت.
گزارشها حاکی از آن است که قسام در زمینه بمبهای دستساز و راکتاندازها، موشکهای ضد تانک و خمپاره تخصص دارد اما آنان تا حد زیادی به استراتژی پنهانکاری متکی هستند و زیرساختهای تونلی گستردهای دارند که به جنگجویان امکان میدهد بدون شناسایی، حرکت کنند.
شبکه زیرزمینی حماس در نوار غزه
به گزارش اکونومیست، اولین تونلها در این منطقه به منظور قاچاق و از سوی قبایل بادیهنشین در دو طرف مرز مصر و غزه در سال ۱۹۸۱ ساخته شد؛ زمانی که اسرائیل و مصر مرز میان خود را مشخص کردند.
اولین حمله تونلی از این نوار در سال ۱۹۸۹ رخ داد اما حماس از سال ۲۰۰۱ ساخت یک شبکه زیرزمینی گسترده را آغاز کرد. هدف اولیه ساخت این شبکه زیرزمینی، قاچاق مواد و اسلحه از مصر بود.
اما این تونلها کاربردهای متعددی دارند. فرماندهان حماس میتوانند در این تونلها پنهان شوند و از آن برای برقراری ارتباط پنهانی استفاده کنند. این تونلها مخفیگاههایی برای اسلحه و مهمات فراهم کردند و حماس میتواند از آنها برای کمین در طول جنگهای زمینی اسرائیل در غزه استفاده کند.
بر اساس گزارش اکونومیست، این تونلها همچنین اجازه حملات برونمرزی به اسرائیل و آدمربایی را برای حماس فراهم میکنند. به عنوان نمونه، ربودن سرجوخه گیلاد شالیت در سال ۲۰۰۶ که به حماس فرصت داد او را با شمار زیادی از نیروها و فرماندهان زندانی خود در اسرائیل مبادله کند.
هزینه ساخت تونل
بر اساس دادهای «اندیشکده رند» و به گزارش اکونومیست، تا سال ۲۰۱۴ برای ساخت شبکه زیرزمینی در نوار غزه ۹۰۰ کارمند تماموقت به استخدام حماس درآمدند.
بهطور میانگین ساخت هر تونل سه ماه طول میکشد و حدود ۱۰۰ هزار دلار هزینه دارد.
حماس سرمایهای را که برای ساخت تونلها جمعآوری کرده بود به عنوان طرحهای سرمایهگذاری تجاری با قراردادهایی جلوه داد که از سوی وکیلها تنظیم شده بودند.
تصور میشود جمهوری اسلامی و کره شمالی در تامین هزینه و مهندسان برای ساخت این تونلها به حماس کمک کردهاند.
این مجموعه زیرزمینی شامل هزار و ۳۰۰ تونل میشود که در مجموع ۵۰۰ کیلومتر امتداد دارد.
سال ۲۰۱۴ ارتش اسرائیل «عملیات تیغه حفاظتی» را راهاندازی کرد؛ یک جنگ هوایی و زمینی که تونلها را هدف قرار میداد. اسرائیل توانست در این عملیات حدود ۳۲ مورد از تونلها را نابود کند که در مجموع ۱۰۰ کیلومتر امتداد داشتند.
بنابر گزارش اکونومیست، تعیین مکان تونلها بسیار دشوار است و حتی زمانی که مکان یک تونل مشخص میشود، تخریب آن موضوع دیگری است.
حمله هفتم اکتبر
حماس به مدت دو سال از تشدید درگیری با اسرائیل اجتناب کرد اما حمله هفتم اکتبر بسیار پیچیدهتر از حملههای قبلی بود.
حماس به سنسورهای اسرائیل حمله کرد و دوربینهای امنیتی آن را از کار انداخت. بر اساس گزارشها، این گروه از جنگ الکترونیک پیشرفته استفاده و سیستمهای ارتباطی اسرائیل را مختل کرد.
همه این اقدامات نشان میدهند حماس مدتی است فنآوریهای نظامی خود را با حمایتهای خارجی و احتمالا از سوی جمهوری اسلامی تقویت کرده است.
محمد ضیف، فرمانده نظامی گردانهای قسام پس از حمله هفتم اکتبر گفت: «این روز بزرگترین نبرد برای پایان دادن به آخرین اشغال روی زمین است.»
او آشکارا از حامیان و ملتهای مسلمان خواست تا به مبارزه مسلحانه بپیوندند.
دیگر گروههای مقاومت مسلح غزه کدامند؟
به گزارش الجزیره، گروههای مسلح دیگری در غزه اعلام کردهاند در حال پیوستن به مقاومت فعلی علیه نیروهای اسرائیل هستند.
گردانهای سرایا القدس متعلق به جهاد اسلامی فلسطین که در سال ۱۹۹۲ تشکیل شد، مسوولیت دستکم ۲۳ حمله موشکی به اسرائیل را بر عهده گرفته است.
جبهه خلق برای آزادی فلسطین هم از طریق گردانهای ابوعلی مصطفی در غزه حضور فعال نظامی دارد. آنها از طریق پیامهای تلگرامی به فراخوانهای حماس برای مقاومت مسلحانه پیوستهاند.
وبسایت گاردین در گزارشی به میزان اثرگذاری بلند مدت آزارهای کلامی بر کودکان پرداخته و با استناد به نتایج مطالعه جدید در این زمینه، نوشته است این آزارها احتمال آسیب به خود و بروز اضطراب را در افراد افزایش میدهند.
پروفسور پیتر فوناگی، رییس بخش روانشناسی و علوم زبان کالج لندن و مدیرعامل موسسه خیریه آنا فروید، با استناد به نتیجه دههها تحقیق، در روزنامه گاردین نوشت رفتار مستبدانه به کودکان آسیب میرساند.
کلام، قدرتمندترین ابزار انسان
- چوب و سنگ ممکن است استخوانهایمان را بشکنند اما کلمات هرگز به ما صدمه نمیزنند!
به گفته فوناگی، این عبارتی است که اغلب به کودکان گفته میشود تا یاد بگیرند توهینهای کلامی قرار نیست به آنان آسیب برساند اما «کلام» قدرتمندترین ابزار انسان است و زبان تند میتواند آسیبهایی به کودکان وارد کند که حتی تا آخر عمر همراهشان بماند.
فریاد زدن بر سر کودک بازیگوش واکنش بسیاری از والدین است. کودکان به طرز شگفتانگیزی والدین خود را میبخشند و با آنها همدلی میکنند اما بیایید خودمان را با این فکر گول نزنیم که ارعاب کلامی مانند فریاد زدن بر سر کودکان، هیچ جای زخمی از خود باقی نمیگذارد. یا از این طرز فکر دست برداریم که تحقیر و مسخره شدن کودکان، تاثیر چندانی بر آنها ندارد.
پروفسور فوناگی به تحقیقاتی اشاره کرده است که به تاثیر آزار کلامی در دوران کودکی از سوی بزرگسالان میپردازد.
به گفته او بیش از ۴۰ درصد کودکان در معرض پرخاشگری کلامی، خصومت کلامی یا رفتار کلامی خشن از سوی بزرگسالان اطراف خود قرار دارند. برای نیمی از آنها، این تجربه دستکم هفتهای یکبار و متاسفانه برای ۱۰ درصد از کودکان، «یک تجربه روزانه» است.
او نوشت که استفاده از کلمات برای ارعاب، ایجاد شرم و کنترل کودکان ممکن است کمتر از تهدید بدنی مضر به نظر برسد اما خطرات مشابهی به همراه دارد. خطراتی مانند پایین آمدن اعتماد به نفس، افزایش مصرف نیکوتین، الکل و مواد مخدر، افزایش احتمال بروز اضطراب، افسردگی و حتی اختلالات روانی.
بر اساس نتایج صدها مطالعه و تحقیق سیستماتیک جدید، قرار گرفتن در معرض آزار کلامی عمیقا بر کودکان تاثیر میگذارد و با پریشانی روانی مداوم همراه است.
مشکلات پیچیده عاطفی و ارتباطی، اختلالات جسمی و روانی احتمال بازآفرینی موقعیتهای توهینآمیز را در آینده افزایش میدهند. پیدا کردن شریکی که با فرد بدرفتاری میکند یا قرار گرفتن در جایگاه فرد آزارگر، از جمله این موارد است.
علاوه بر این، قرار گرفتن در معرض زبان توهینآمیز به عنوان مثال خشونت کلامی بین والدین نیز میتواند همانند سوءاستفاده مستقیم کلامی خطرات مشابهی را برای سلامت روحی و جسمی کودکان به همراه داشته باشد.
تنها راه موثر برای مقابله با افزایش اختلال روانی در کودکان و نوجوانان کاهش آزار و اذیت کلامی و فیزیکی است.
فوناگی در ادامه نوشت: «بهعنوان یک جامعه، ما با خطرات بلندمدت مرتبط با آزار کلامی به مراتب کمتر آشنایی داریم.»
کودکان به شکل ژنتیکی به بزرگسالان اطراف خود اعتماد میکنند
ویژگی کودکان این است که از بدو تولد، تکیه بر بزرگسالان اطراف و یادگیری از آنان را مهمترین مسوولیت خود برای حفظ بقا میدانند. آنها از نظر ژنتیکی برای اعتماد به آنچه بزرگسالان میگویند آمادهاند زیرا باید به سرعت اطلاعات ضروری را جذب کنند.
اگر به جای بار آموزشی کلمات، از آن برای سوءاستفاده و خیانت به اعتماد کودکان بهره ببریم، آنها را از یادگیری کامل مهارتهای اجتماعی ناتوان و منزوی خواهیم کرد.
حوالی دهه دوم زندگی است که انسان مفهوم کنایه را آموخته و متوجه میشود بزرگسالان شاید آنچه را میگویند نمیخواهند انجام دهند. کودکان شوخی پشت عباراتی مانند «ای پسر احمق» یا «ای دختر بدجنس» را نمیفهمند. کودک برای درک کامل مقصود بزرگسالان نیاز به رشد قابل توجه مغزی دارد.
در عوض، آنها چنین دانشی را با وظیفهشناسی در درک رو به رشد و پیچیدهترشان از جهان وارد میکنند و در عین حال، نسبت به خودشان دچار حس «ناکافی بودن» میشوند.
پروفسور فوناگی نوشت: «وقتی هشت ساله بودم، سرایدار ساختمانی که در آن زندگی میکردیم به من گفت اگر قبل از بالا رفتن از پلهها کفشهایم را تمیز نکنم، پاهایم را قطع میکند. اکنون مطمئنم که او واقعا چنین منظوری نداشت اما گفتن این حرف به یک کودک بیرحمانه است. شش دهه از آن روز میگذرد اما من هنوز احساس ترسی را که در آن لحظه تجربه کردم به خاطر دارم.»
مطالعات تحقیقاتی نشان میدهد ما پرخاشگری کلامی والدین خود را شدیدتر از آنچه خودشان میپندارند احساس میکنیم.
با این حال آزار کلامی کودکان محدود به محیط خانواده نیست. کودکان معمولا در محیطهای آموزشی، ورزشی و اوقات فراغت نیز با آن مواجه میشوند. در انجام برخی فعالیتها مانند رقصیدن، قلدری کلامی حول شرمساری بدن، فراگیر است و میتواند حساسیتهای خطرناک و پایداری را در فرد بر جای بگذارد.
اگر واقعا میخواهیم درست رفتار کردن را به فرزندانمان بیاموزیم، باید مهربان باشیم، قدردان باشیم و خوبی را در میان شیطنتها پیدا کنیم.
همچنین باید به همان اندازه که نسبت به رفتارهای نامناسب هوشیاریم، از تلاشهای کودکان نیز آگاه و برای ستایش رفتارهای مثبت آنان آمادهتر باشیم.
چندین دهه مطالعه بر رفتارهای اجتماعی نشان داده مجازات بیاثر است.
زندان به شماری از افراد که قبلا در معرض آسیبهای اجتماعی بودهاند آسیبی دیگر میزند؛ برای همین تعجبی ندارد که «تکرار جرم» بر «اصلاح» زندانیان غلبه دارد.
حمایت از والدین برای فرزندپروری مثبت، منسجم و مبتنی بر قوانین، حتی در مورد کودکان سرکش، به منظور جلوگیری از بروز رفتارهای ضد اجتماعی ضرورت دارد.
برای اینکه والدین نرمالی باشیم باید به جای پاسخگو کردن فرزندانمان در قبال اشتباهاتشان، آماده یافتن راههایی برای تمجید از آنان هنگام بروز رفتارهای مناسبشان باشیم. این کار میتواند به شکلگیری رفتار و شخصیت کودکان کمک کند.
توجه کردن، گرمی و مهربانی در توانمند ساختن کودکان سودمند است و در مقابل استفاده از کلمات بیش از حد تند، رابطه و اعتماد آنها را تضعیف و تلاشهای بعدی را برای اصلاح آنان بیارزش میکند.
پروفسور فوناگی با اشاره به خاطره کودکی خود نوشت: «سرایدار میتوانست مرا به خاطر تمیز کردن کفشهایم تشویق کند. شاید اینگونه پلهها همیشه تمیز میماندند. در حالی که در نتیجه رفتار او من فقط منتظر میماندم تا او در آن اطراف نباشد و با کفشهای گلآلودم از پلهها بالا بروم.»
او در انتها نوشت: «ذهن کودکان نیاز به ساخته شدن دارد نه تعمیر کردن.»
پس از حمله ۱۵ مهر حماس به اسرائیل، رهبران این گروه شبهنظامی و مهرههای کلیدیاش بیش از پیش مورد توجه جهان قرار گرفتند. یکی از این شخصیتهای اصلی، خالد مشعل است.
مشعل روز ۱۹ مهر در بیانیهای ضبط شده که به رویترز ارسال کرده بود، گفت: «ما باید به میادین و خیابانهای جهان عرب و اسلام برویم.»
این رهبر سابق حماس که اکنون ساکن قطر است خواستار تظاهرات در سراسر جهان اسلام در حمایت از فلسطینیها و پیوستن کشورهای همسایه به مبارزه با اسرائیل شد.
بریتانیکا در گزارشی به بررسی زندگی این رهبر سابق و تندرو و چگونگی تبدیل شدنش به یکی از عناصر کلیدی حماس پرداخته است.
اوایل زندگی
خالد مشعل، سیاستمدار فلسطینی تبعیدی متولد هفتم خرداد ۱۳۳۵ در شهر سلواد واقع در کرانه باختری رود اردن است. او ۱۱ سال اول زندگی خود را در سلواد گذراند.
پس از آنکه اسرائیل کرانه باختری را در سال ۱۹۶۷ تسخیر کرد مشعل به همراه خانوادهاش فرار کرد. آنها در کویت ساکن شدند؛ جایی که پدرش از اواخر دهه ۱۹۵۰ به عنوان کشاورز و واعظ، سکونت و کار کرده بود.
مشعل که فردی مذهبی بود به فعالیت سیاسی اسلامی گرایش پیدا کرد و در ۱۵ سالگی به شاخه فلسطینی اخوان المسلمین در کویت پیوست.
او در سال ۱۹۷۴ در دانشگاه کویت ثبتنام و در رشته فیزیک تحصیل کرد.
مشعل در سالهای تحصیل بهعنوان یک فعال فلسطینی فعالیت میکرد. در نهایت او و همکاران اسلامگرایش در مخالفت با سیاست جناحهای ملیگرای سکولار که بر اتحادیه دانشجویان فلسطینی دانشگاه تسلط داشتند، تصمیم گرفتند انجمن دانشجویی خود را تشکیل دهند.
مشعل پس از فارغالتحصیلی در کویت ماند و در آنجا به تدریس فیزیک پرداخت و همزمان در جنبش اسلامگرایان فلسطینی فعال ماند. در سال ۱۹۸۴ او تدریس را متوقف کرد تا زمان بیشتری را به فعالیت سیاسی خود اختصاص دهد.
فعالیتهای او شامل سازماندهی و جمعآوری کمکهای مالی برای ایجاد شبکهای از خدمات اجتماعی اسلامی در نوار غزه و کرانه باختری و توسعه قابلیتهای نظامی اسلامگرایان فلسطینی بود. گروهی که در آن زمان از نظر قابلیتهای نظامی، بسیار از چریکیهای سازمانآزادی بخش فلسطین (ساف) مانند فتح عقب بود.
شکلگیری حماس
پس از وقوع قیام فلسطینیها با نام «انتفاضه اول» در سال ۱۹۸۷، این سازمان علنا موجودیت خود را با نام «حماس» اعلام کرد. حماس در منشور خود که در سال ۱۹۸۸ صادر شد، خواستار «جنگی مقدس» برای ایجاد یک دولت اسلامی در سراسر فلسطین تاریخی شد.
این موضع تند، گروه حماس را در تقابل با سازمان آزادیبخش فلسطین قرار داد که در آن زمان، به سمت به رسمیت شناختن حق موجودیت اسرائیل پیش میرفت.
ریاست دفتر سیاسی حماس
مشعل پس از حمله عراق به کویت در سال ۱۹۹۰ به اردن نقل مکان کرد. گروه حماس در سال ۱۹۹۲ و در تبعید، تاسیس دفتر سیاسی خود را اعلام کرد و مشعل بهعنوان یکی از اعضای فعال این دفتر معرفی شد.
این دفتر که خارج از دسترس اسرائیل فعالیت میکرد، مسوول روابط بینالمللی جنبش و جمعآوری کمکهای مالی بود.
مشعل در سال ۱۹۹۶ بهعنوان رییس دفتر سیاسی حماس انتخاب شد.
توافقنامه اسلو
حماس در اوایل دهه ۱۹۹۰ بهعنوان مخالف اصلی تلاشهای سازمان آزادیبخش فلسطین ظاهر شد.
تلاش ساف برای برقراری صلح با اسرائیل در قالب توافقنامه اسلو تجسم یافته بود.
این متن، مجموعهای از توافقها بین اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین بود که روند صلح را برای مناقشه فیمابین از طریق «راهحل دو کشوری» با مذاکره متقابل ایجاد میکرد.
این توافقات منجر به ایجاد خودمختاری محدودی برای فلسطینیان در کرانه باختری و نوار غزه از طریق ایجاد تشکیلات خودگردان فلسطین شد. اگرچه هدف اصلی آن، حل و فصل مناقشه اسرائیل و فلسطین تا ماه می ۱۹۹۹ بود.
حماس در مخالفت با این توافقنامه، از سال ۱۹۹۴ شروع به بمبگذاری انتحاری علیه اهداف غیرنظامی اسرائیل کرد و در نهایت روند توافقنامه اسلو از مسیر خود خارج شد.
ترور مشعل
در سال ۱۹۹۷ بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل مجوز ترور مشعل را برای مقابله با بمبگذاریهای انتحاری حماس صادر کرد.
ماموران مخفی اسرائیل در خیابانی در امان پایتخت اردن، به مشعل نزدیک شدند و مخفیانه سمی را به او تزریق کردند. یکی از محافظان مشعل متوجه حمله شد و دو نفر از ماموران اسرائیلی قبل از فرار دستگیر شدند.
ملک حسین، پادشاه اردن با فشار موفقیتآمیز بر نتانیاهو برای ارائه پادزهر، مشعل را از این ترور نجات داد.
در سال ۱۹۹۹ امان فعالیت حماس را داخل مرزهای خود سرکوب کرد و مشعل را قبل از بستن دفتر سیاسی این گروه در اردن، برای مدت کوتاهی زندانی کرد.
مشعل پس از آزاد شدن از زندان، برای مدت کوتاهی در قطر اقامت داشت اما در سال ۲۰۰۱ یک مقر دایمی جدید در دمشق ایجاد کرد.
رهبری حماس
پس از ترور شیخ احمد یاسین، بنیانگذار و رهبر معنوی حماس و جانشین او، عبدالعزیز رنتیسی، مشعل در سال ۲۰۰۴ رهبر و شخصیت مرکزی جنبش شد.
مشعل به عنوان نماینده اصلی بینالمللی حماس، به دفاع از استفاده این گروه از خشونت و امتناعش از به رسمیت شناختن اسرائیل پرداخت. اما همچنین اشاره کرد که در صورت عقبنشینی اسرائیل به مرزهای قبل از ۱۹۶۷، آماده آتشبس طولانیمدت با اسرائیل خواهد بود.
انتقال دفتر حماس به قطر
وقایع بهار عربی باعث ایجاد تغییراتی برای حماس و مشعل شد. ماهها پس از برکناری حسنی مبارک، رییسجمهوری مصر، این کشور گذرگاه مرزی خود را با نوار غزه که از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۳ بسته بود، مجددا باز کرد.
این امر به مشعل اجازه داد تا در سال ۲۰۱۲ برای اولین بار از نوار غزه بازدید کند؛ منطقهای که حماس از سال ۲۰۰۷ بر آن حکومت میکرد.
مشعل پس از سرکوب معترضان ضد دولتی به دست نیروهای امنیتی سوریه در سال ۲۰۱۱ که منجر به یک جنگ داخلی تمامعیار شد، دفتر سیاسی حماس را به قطر منتقل کرد. او همچنین در حمایت از معترضان سوری سخنرانی کرد.
در اواسط سال ۲۰۱۷ و پایان آخرین دوره ریاست دفتر سیاسی حماس، مشعل از سمت خود کنارهگیری کرد و اسماعیل هنیه جایگزینش شد. کسی که حدود یک دهه رهبری دولت حماس در نوار غزه را بر عهده داشت.
این جایگزینی نشاندهنده موازنه قدرت در حماس میان رهبران داخل نوار غزه و خارج از آن بود.
دولت جو بایدن به امید ایجاد بازدارندگی از دخالت در جنگ اسرائیل و حماس برای جمهوری اسلامی در حال افزایش توان نظامی خود در خاورمیانه است و همزمان یک همکاری دور از انتظار را با چین به منظور حل این تنشها در پیش گرفته است.
هر چند چین از روسیه و جمهوری اسلامی ایران دشمن بالقوه قدرتمندتری برای ایالات متحده محسوب میشود اما منافع مشترکی هم با این کشور دارد.
والاستریت ژورنال با انتشار گزارشی به بررسی رویکرد دولت جو بایدن در همکاری احتمالی ایالات متحده با پکن به منظور حل بحران رو به گسترش خاورمیانه پرداخت.
بر اساس این گزارش، روز چهارم آبان وانگ یی، وزیر امور خارجه چین برای گفتوگو با آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه و جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی کاخ سفید وارد واشینگتن شد.
وانگ یی گفت واشینگتن و پکن در کنار اختلاف نظرهای خود، منافع مشترک مهمی دارند.
آنتونی بلینکن نیز ابراز امیدواری کرد دو کشور بتوانند گفتوگوهای سازندهای داشته باشند.
از سوی دیگر بر اساس گزارش رویترز ممکن است وزیر امور خارجه چین طی این سفر سه روزه با رییسجمهوری آمریکا نیز دیدار کند.
به گزارش والاستریت ژورنال، هدف اصلی سفر وانگ، پیگیری روند دیپلماتیک برای حضور ماه آینده شی جین پینگ، رییسجمهوری چین در سانفرانسیسکو در «نشست اقتصادی آسیا-اقیانوسیه» است.
این سفر در حالی انجام شد که بلینکن در اظهارات روز دوم آبان خود در شورای امنیت سازمان ملل متحد تاکید کرد آمریکا از چین میخواهد تا با این کشور برای جلوگیری از بروز یک جنگ گستردهتر در خاورمیانه همکاری کند.
والاستریت ژورنال نوشت همکاری با آمریکا در کاهش تنشها در منطقه و جلوگیری از کمبود عرضه و افزایش قیمت نفت به نفع اقتصاد چین خواهد بود چرا که چین در حال حاضر با فروپاشی بازار املاک و مستغلات و بحران مالی احتمالی دست و پنجه نرم میکند.
حضور نظامی چین در خلیج فارس
به گزارش والاستریت ژورنال، در حال حاضر پکن بهطور موقت به دلیل حضور نیروهای ویژه اسکورت ۴۴ و ۴۵ نیروی دریایی ارتش آزادیبخش خلق چین در خلیج فارس، به نیروی نظامی پیشرو در این آبراه استراتژیک تبدیل شده است. در نتیجه اگر چین «بخواهد» نقش مهمی در منطقه ایفا کند، به خوبی برای انجام این کار آماده است.
روی کاغذ به نظر میرسد چین و آمریکا به دنبال اهداف مشترکی در خاورمیانه هستند.
بر اساس گزارش رسانههای دولتی چین، ژای جون، فرستاده چین، برای مذاکره، دستیابی به آتشبس و بازگرداندن صلح و همچنین ترویج «راهحل دو کشوری» در حال سفر در خاورمیانه است.
بهبود روابط واشینگتن و پکن
تماس آمریکا با چین بر سر مسایل خاورمیانه در کنار سایر نشانهها، از روند بهبود روابط پکن و واشینگتن خبر میدهد.
پس از دیدار سالیوان و وانگ یی در بهار گذشته در وین، تعدادی از مقامهای بلندپایه آمریکا همچون وزیران امور خارجه، خزانهداری، بازرگانی و جان کری، فرستاده ویژه ایالات متحده در امور اقلیمی، از پکن دیدار کردند.
شی جین پینگ، رییسجمهوری چین نیز پیامی دوستانه به ایالات متحده ارسال کرد. این پیام ۲۴ اکتبر در مراسم شام کمیته ملی روابط آمریکا و چین خوانده شد.
شی در این پیام، روابط واشینگتن و پکن را برای جهان حیاتی خواند و تمایل کشورش را برای همکاری با آمریکا به منظور دادن پاسخ مناسب به چالشهای جهانی ابراز کرد.
والاستریت ژورنال نوشت همکاری احتمالی آمریکا با چین در تنشهای خاورمیانه، بر خلاف سیاست خارجی اولیه دولت بایدن خواهد بود.
به نظر میرسد هدف اولیه این همکاری متوقف کردن روسیه و جلوگیری از گرفته شدن تصمیمهای تحریکآمیز از سوی جمهوری اسلامی باشد تا دولت بایدن بتواند بر داراییهای اقتصادی، دیپلماتیک و نظامی آمریکا در رویارویی با تهدید بزرگتر خود یعنی چین تمرکز کند اما این سیاست بالقوه میتواند نتیجه عکس داشته و در عمل تلاشی برای متوقف کردن پکن برای رویارویی موثرتر با روسیه و جمهوری اسلامی باشد.
منافع مشترک آمریکا و چین
بنا بر گزارش والاستریت ژورنال، ریاستجمهوری کنونی آمریکا از نقطهنظر یک دولت متزلزل که دیوانهوار تلاش میکند به مجموعهای از رویدادهای پیشبینی نشده پاسخ دهد، دلایل زیادی برای همکاری با پکن دارد.
چین در حالی که دشمن بالقوه قدرتمندتری از روسیه یا جمهوری اسلامی برای آمریکا محسوب میشود اما منافع مشترکی نیز با ایالات متحده دارد که دو دشمن رادیکالتر، یعنی مسکو و تهران، فاقد آن هستند.
چین و آمریکا خواستار ثبات اقتصادی جهانی و آرامش در خاورمیانه هستند. هر دو کشور از دنیایی سود میبرند که بستری مناسب برای تجارت و سرمایهگذاری فراهم بیاورد.
با وجود چالشهای دولت آمریکا در رویارویی با جهانی که در خطر شعلههای فراگیر جنگ قرار گرفته و مشکلات اقتصادی چین، مطمئنا کسانی در پکن و واشینگتن به دنبال گزینههایی برای برقرار شدن دورهای به دور از تنش در روابط دو کشور هستند.
بهای همکاری با چین
چین برای اجتناب از شکل گرفتن بحران جهانی در زمینه انرژی نمیخواهد خاورمیانه درگیر یک جنگ منطقهای باشد اما از طرفی خواهان تضعیف موقعیت آمریکا در خاورمیانه است.
دولت بایدن هم به خوبی از اسلاف خود آموخته که «تعامل با دشمنان» سختتر از آن چیزی است که به نظر میرسد.
بر اساس گزارش والاستریت ژورنال، باراک اوباما در زمان ریاستجمهوری خود در شرایطی مشابه قرار گرفت: او پس از آنکه دولت بشار اسد خط قرمز استفاده از سلاحهای شیمیایی را در جنگ داخلی سوریه شکست، تصمیم گرفت به روسیه روی آورد تا او را از این مخمصه شرمآور نجات دهد.
روسیه نیز با جمعآوری برخی از ذخایر تسلیحات شیمیایی سوریه با آمریکا در این زمینه «همکاری» کرد. تا به امروز، موقعیتی که روسیه با «کمک کردن» به اوباما در سوریه به دست آورده عامل اصلی بیثباتی منطقه و خطر فزاینده برای متحدان آمریکا محسوب میشود.
آیا این همکاری انجام میشود؟
دولت بایدن تاکنون «سیاست ضد چین» را تا حد زیادی دنبال کرده است. بر اساس این سیاست، آمریکا همسویی با سیاست خود در قبال چین را میان متحدان منطقهای واشینگتن تقویت کرده است. همچنین محدودیتهای شدیدی بر دسترسی چین به فنآوریهای پیشرفته اعمال کرده و متحدان اروپایی را تحت فشار گذاشته تا موضع خود را در قبال پکن محکمتر کنند.
گمان میرود کارنامه دولت بایدن در قبال چین باعث شده تا رهبران این کشور علاقه چندانی به او و حمایت از انتخاب مجددش نداشته باشند. مخالفت با سیستم جهانی مستقر در آمریکا در عمق دیانای حزب کمونیست چین نهفته است.
شی در تصمیمگیریهای خود تحت تاثیر تندروترین و تمامیتخواهترین عناصر حزب کمونیست قرار دارد.
بر همین اساس به نظر میرسد همکاری با دولت بایدن در حل تنشهای خاورمیانه در اولویت شی نباشد.
پکن به احتمال زیاد امیدوار است که آمریکا تحت فشار سیلی از تهدیدهای بینالمللی، اختلافات داخلی و انتخابات جنجالی پیش رو، تواناییاش را برای مدیریت بحران از دست بدهد.
والاستریت ژورنال با استفاده از عبارت «امید به بهترینها و آماده شدن برای بدترینها» نوشت: «واشینگتن در درک ماهیت خصمانه اینگونه روابط خوب عمل نکرده است.»
نظر به بهای سنگینی که دولت بایدن حاضر است در تلاش برای متوقف کردن روسیه و جمهوری اسلامی بپردازد، چینیها ممکن است وسوسه شوند که همانند مسکو و تهران، دولت بایدن را به بازی بگیرند و برای «توافقی که هرگز به دست نخواهد آمد» امتیازات زیادی به جیب بزنند.
والاستریت ژورنال در انتها نوشت تنها از یک چیز میتوان مطمئن بود: «هر چه دولت بایدن "مشتاقتر" به نظر برسد، "کمک" چین گرانتر خواهد بود.»