خبرگزاری وابسته به سپاه: مردی به دلیل خندیدن بعد حمله اخیر در سیستانوبلوچستان بازداشت شد



حسین سلامی، فرمانده کل سپاه پاسداران، در نامهای به اسماعیل هنیه، رییس دفتر سیاسی حماس، کشته شدن سه فرزند او در حمله اسرائیل به غزه را «تبریک و تسلیت» گفت. او در این نامه نوشت که کشته شدن فرزندان اسماعیل هنیه «ترجمان شکست دشمن برابر مردم غزه و فلسطین» است.

فرماندهی انتظامی اعلام کرد طرح «عفاف و حجاب» از ۲۵ فروردین اجرا میشود. اخیرا خبرهایی هم از تصمیم برای ممنوعالخروج کردن مخالفان حجاب اجباری منتشر شد. شماری از شهروندان به ایراناینترنشنال گفتند این تهدیدها تاثیری بر اراده زنان و مقابله با تحمیل سبک زندگی دلخواه حکومت ندارد.
فرماندهی انتظامی تهران روز چهارشنبه اعلام کرد طرح موسوم به «عفاف و حجاب» از روز شنبه ۲۵ فروردین در همه معابر و اماکن عمومی با «جدیت بیشتر» دنبال خواهد شد.
این اطلاعیه ساعاتی پس از سخنرانی عید فطر علی خامنهای با تاکید بر برخورد شدید دستگاههای مختلف قضایی و امنیتی با «هنجارشکنی دینی» منتشر شد.
خامنهای در هفتههای گذشته نیز بر ضرورت رعایت حجاب اجباری تاکید کرده و از دستگاههای حکومتی خواسته بود در این زمینه فعالانهتر عمل کنند.
فرماندهی انتظامی تهران در اطلاعیه خود مدعی شد طرح حجاب و عفاف «مطالبه عمومی و وظیفه قانونی» است و تهدید کرد اگر زنان «قانون و حفظ ارزشهای اخلاقی و هنجارهای ملی و مذهبی جامعه» را رعایت نکنند با آنان برخورد میشود.
سال گذشته نیز احمدرضا رادان، فرمانده کل نیروی انتظامی تهدید کرده بود که تشدید عملیاتهای مقابله با مخالفان حجاب اجباری، دقیقا مانند امسال از روز شنبه ۲۵ فروردین شروع میشود.
انتشار اظهارات مهدی باقری، نماینده مجلس شورای اسلامی در روزهای گذشته به نگرانیها درباره ادامه سیاستهای سرکوبگرانه جمهوری اسلامی علیه حقوق زنان دامن زده است.
او ممنوعیت سفر به خارج از کشور را یکی از مجازاتهای در نظر گرفته شده برای «افراد خاطی» در لایحه موسوم به «عفاف و حجاب» اعلام کرده است.
ایراناینترنشنال از مخاطبان خود پرسیده درباره این خبر و طرح جدید حکومت برای مقابله با مخالفان حجاب اجباری چه فکر میکنند؟
بخش عمدهای از پیامهای شهروندان به ایراناینترنشنال تاکید بر گسترده شدن پوشش اختیاری در سطح شهرهای ایران بود.
مخاطبی در همین زمینه گفت شاید اوایل جنبش «زن، زندگی، آزادی» تابویی درباره پوشش اختیاری زنان وجود داشت و نگاهها ناخودآگاه سمت این زنان میچرخید اما الان این موضوع بین بسیاری از اقشار مردم در سطح جامعه عادی شده است.
برخی پیامها به فشار سنگین مشکلات اقتصادی و تلاش حکومت برای فرافکنی با وضع قوانین مقابله با حجاب اجباری اشاره داشت. در یک نمونه شهروندی گفت: «گاهی تعجب میکنم که اینها چهقدر از جامعه بیخبرند که میتوانند چنین حرفهایی بزنند؟ مگر میتوانید اوضاع را کنترل کنید؟ آنقدر مصیبت بر سرتان ریخته که حجاب بهانهتان شده است تا فقط زنان شجاع را آزار دهید.»
شهروندی هم گفت ایران اکنون گرفتار بحران اقتصادی و اجتماعی گسترده شده است. مردم دارند پوست میاندازند و مساله مهم برای اکثرشان «بقا»ست: «اگر طرحهای قبلیشان به ثمر رسید این هم میرسد.»
برخی هم اعتقاد داشتند طرح قوانینی مانند ممنوعیت خروج از ایران برای مخالفان حجاب اجباری، روشی عجیب برای تنبیه شهروندان است: «حکومت اقرار میکند با نگه داشتن شما در داخل کشوری که برایتان ساختهایم، میخواهیم عذابتان بدهیم و فرار کردن از این جهنم را برایتان تبدیل به آرزو کنیم.»
مخاطبی وضع این قانون را «شگردی عجیب و مسخره برای حکمرانی و سرشار از بلاهت تصمیمگیران» خواند و شهروندی دیگر گفت: «جمهوری اسلامی رسما اعلان گروگانگیری کرده است؛ میگوید مردم خودمان را گروگان میگیریم و نمیگذاریم از ایران خارج شوند.»
وضع قانونی برای جلوگیری از خروج زنان برای سفر خارجی، در شرایطی است که بنا بر گفته نمایندگان مجلس، لایحه «عفاف و حجاب» هفته آینده دوباره برای بررسی در اختیار شورای نگهبان قرار خواهد گرفت.
با اینحال تعدادی از مخاطبان ایراناینترنشنال با ارسال پیامهایی تاکید کردند حجاب اجباری «خاکریز از دست رفته» جمهوری اسلامی است.
شهروندی با اشاره به طرحهای شکستخورده حکومت در دو سال گذشته برای تحمیل حجاب اجباری گفت: ««قبلا هم گفتند از حساب مردم پول برمیداریم و زنان را جریمه میکنیم. اما کسی به این تهدیدها اهمیتی نمیدهد و هر طور دلش بخواهد لباس میپوشد. حجاب را خدا بیامرزد!»
یکی دیگر از شهروندان گفت حکومت در مورد حجاب اجباری، شکستی سنگین متحمل شده و تلاشهایش برای وضع قوانین جدید، استقرار حجاببانها، اعمال جریمههای سنگین و ممنوعیتها و بگیر و ببندها «دست و پا زدن آخر» جمهوری اسلامی است.
او در ادامه حجاب اجباری را یکی از ارکانها و پایههای اساسی حکومت خواند که پس از خیزش انقلابی ایرانیان از دست رفت و گفت: «اینها قافیه را در مورد حجاب باختند؛ بدجوری هم باختند.»
شهروندی در پیام خود، مخاطب چنین خبرهایی را صرفا اندک طرفداران باقی مانده نظام خواند تا حکومت به آنان بگوید داریم کاری انجام میدهیم. او ادامه داد: «با بگیر و ببند و جریمه و ممنوعیت حجاب رعایت نمیشود؛ همانطور که حکومت در دهه ۶۰ با پونز کوبیدن به پیشانی جوانان نتوانست پوشش دلخواه خود را تحمیل کند.»
یک شهروند تاکید کرد مقامهای جمهوری اسلامی هرچند وقت یکبار قانونی میگذارند تا زنان دارای حجاب اختیاری را بترسانند اما اصلا موفق نیستند و زنها کار خودشان را میکنند.
مخاطبی دیگر گفت اینکه حکومت هر روز قانون و ممنوعیتی جدید برای مقابله با نافرمانی مدنی زنان وضع میکند بیانگر شکست جمهوری اسلامی است.
شماری از مخاطبان تاکید کردند هرچه فشار حکومت بر مردم بیشتر شود، آنان مصممتر به پیش میروند.
شهروندی در همین زمینه با اشاره به بیت معروف «گر حکم شود که مست گیرند/ در شهر هر آنکه هست گیرند» از فراگیر شدن نافرمانی مدنی زنان گفت.
این شهروند تاکید کرد: «خاکریز اول نظام با پوشش اختیاری منهدم شد و حکومت قافیه را در این مورد، به زنان شجاع ایرانی باخت.»

محمدباقر محمدی لائینی، نماینده خامنهای در مازندران، با اشاره به درگیریهای مسلحانه هفتههای اخیر در سیستان و بلوچستان، گفت: «سربازان نظام در بعد امنیت خوش درخشیدند و شاهدیم کارگزاران نظام برای رفع مشکلات تلاش دارند و ما باید قدردان خدمات سربازان نظام در تحقق امنیت کشور باشیم.»

صدیقه وسمقی، متفکران دینی را به چه فرامیخواند؟
همه زنانی که در ۱۷ اسفند ۱۳۵۷ در خیابانهای شمالی و مرکزی تهران گرد هم آمدند، هما دارابی که در اسفند ۱۳۷۲ در میدان تجریش تهران خودسوزی کرد، ویدا موحد که در دی ۱۳۹۶ در خیابان انقلاب تهران روسری سفید خود را از سر برداشت و روی جعبهای ایستاد و تصویرش به عنوان «اولین دختر خیابان انقلاب» منتشر شد، آن زنانی که سالها در «آزادیهای یواشکی» شرح بیحجابی و روسری از سر برداشتنهایشان را روایت کردند، مهسا ژینا امینی که در شهریور ۱۴۰۱ به خاطر مقاومت در برابر گشت ارشاد بر اثرات ضربات ماموران این گشت کشته شد، زنانی که در مراسم خاکسپاری ژینا در آرامگاه آیچی سقز حجاب از سر برداشتند و گفتند «گه بیاید به این روسری»، و همه کسانی که در جنبش زن، زندگی، آزادی فریاد زدند «کشتن برای روسری، تا کی چنین خاک بر سری؟» از معترضان جدی به حجاب اجباری بودند.
آنها سالها بود که روسری بر سر نمیگذاشتند، باوری به حجاب نداشتند و در برهههای مختلف، مطالبهشان را که آزادی در اختیار حجاب بود فریاد زدند. آنها زنانی هستند که هویت اجتماعی و سیاسیشان در تقابل با جمهوری اسلامی است، و باورهایشان با ارزشهای مذهبی مدنظر حکومت ذرهای همسویی ندارد. آنها سالهاست با حجاب اجباری در ایران مبارزه کردهاند، و برای این مبارزه هزینهها دادهاند. آنها «قدرت عریان جنبش اعتراضی زنان» هستند. زنانی که علیه حجاب اجباری و سایر عناصر یک نظام پدر/مردسالار عصیان میکنند و آن را به چالش میکشند از نظر این نظام، ترسناکاند. آنها زنانی تسلیمناپذیرند که ساز مخالف خودشان را میزنند، برای رهایی از تبعیض و ستم مبارزه میکنند و میتوانند برای سایر زنان یک الگو باشند.
نظام مردسالار برای تداوم خود هم به سرکوب این زنان نیازمند است و هم به تبدیل گروهی از زنان به بازوهای تبلیغی و حمایتی تبعیض جنسیتی. جای تعجب نیست که در نقطه مقابل زنان چالشگر، زنانی بودهاند که به عنوان مدیر مدرسه، ناظم، معلم پرورشی، مامور گشت ارشاد، و حتی مادر، خواهر، دوست و همسایه در مقابل چالشگریها و عصیانهای زنورانه ایستادهاند، از نظام تبعیض تغذیه کردهاند و به بازتولید ارزشهای جامعه مردسالار دست زدهاند. حتی بودهاند زنانی که با سکوت و انفعال خود به هرچه نیرومندتر شدن نظام تبعیض یاری رساندهاند بیآنکه بخواهند.
اشتباه است اگر تصور کنیم همهی زنان با مردسالاری مبارزه میکنند. زنانی هم هستند که از حامیان مردسالاری به شمار میروند. آنها بر این باورند که زنان باید مورد احترام و حمایت مردان قرار گیرند، فرادست بودن مردان را در سلسلهمراتب اجتماعی میپذیرند و موقعیت فرودست زنان را قابل قبول میدانند. به این زنان آموزش داده شده که به محافظت شدن توسط مردان نیاز دارند، و اینکه مردان نقش محافظ را داشته باشند برای این زنان سادهتر از «خودمختاری» و استقلال داشتن است. در واقع این زنان دنیایی را ترجیح میدهند که در آن مردان مسوولیت مراقبت و کنترل امور را برعهده داشته باشند. اما سادهانگارانه خواهد بود اگر میل به تداوم پدر/مردسالاری را در این زنان تنها در شکل تربیتی آنها و درونی شدن نقشهای اجتماعی جنسیتزده جستوجو کنیم.
گاه این گرایش به تداوم نظام سلطه جنسیتی، به دلیل سودی است که از تداوم آن عایدشان میشود. برای مثال زنانی که به عنوان مامور گشت ارشاد به سرکوب زنان دیگر دست میزنند از نظام تبعیض سود میبرند و اگرچه همواره در نظام جنسیتی در موقعیت فرودست قرار دارند اما به دستیابی به مقام فرادستتر نسبت به سایر زنان امید بستهاند. آنها در نظام تبعیض جنسیتی رشد کردهاند، به آن خو گرفتهاند و از متلاشی شدن آن میترسند زیرا هویت خود را در این نظام بازتعریف کردهاند و مهمتر اینکه از قدرت به چالش کشیدن آن و مبارزه با آن برخوردار نیستند یا ترجیح میدهند برای مبارزه با آن هزینه نکنند. آنها به این دلیل که از توان چالش نظام مردسالار برخوردار نیستند رویای رشد و ترقی خود را در چارچوب همین نظام میبینند و از این رو به سرکوب مخالفان آن دست میزنند. حتی شاید شدت خشونتی که زنان حامی مردسالاری در کنترلگری، اعمال فشار، تهدید و سرکوب سایر زنان به کار میبرند بیشتر هم باشد چرا که هنوز در مقایسه با مردان که از نظام تبعیض جنسیتی سود میبرند، فرودست هستند و برای ترقیهای اندکی که مدنظر دارند باید وفاداری خود را بیشتر ثابت کنند.
درک موقعیت این زنان ساده نیست: زن باشی و در یک حکومتی که قوانین زنستیزانه دارد به موقعیت نمایندگی پارلمان دست پیدا کنی، زن باشی و در یک دولت مردسالار به منصب سیاسی دست پیدا کرده باشی.
از این دشوارتر اما درک موقعیت زنانی است که مناصب سیاسی و وابستگی ایدئولوژیک ندارند، از نظر سیاسی با حکومت ایران مخالفند اما محجبه بودن بخشی از هویت آنهاست. این زنان را نمیتوان در گروه زنانی قرار داد که به بازوهای اجرایی نظام تبدیل شدهاند، اما شاید بتوان واکنش نشان ندادن از سوی آنها را در برابر حجاب اجباری ابزاری نامرئی برای تداوم این ستم جنسیتی علیه زنان ایرانی دانست. و اینجا همان نقطهای است که صدیقه وسمقی در برابر آن ایستاده است.
صفی تازه در مبارزه با حجاب اجباری
صدیقه وسمقی، نویسنده و اسلامپژوه شناختهشده که امروز به دلیل اعتراض به حجاب اجباری در زندان است، در مقابل مواضع خنثی و بیتفاوت ایستاده است، مواضعی که البته از نظر او دیگر نمیتوانند خنثی باشند چرا که او معتقداست حجاب اجباری فقط وسیلهای برای«سرکوب زنان» است. او سالها روسری بر سر داشته، حتی زمانی که در سوئد زندگی میکرد حجاب از سر برنداشته بود، در همه عمر حرفهای خود بر اسلام و فقه متمرکز بود، اما در ویدئویی که چندی پیش از خود منتشر کرد و در آن روسری نداشت گفت: «این روسری را من با انتخاب خودم سر میکردم اما وقتی این به تبلیغ یک ابزار سرکوب تبدیل شده دیگر تحملش برای من سخت است، انگار با این حجاب دارم با سرکوبگران همکاری میکنم.»
صدیقه وسمقی اگرچه در سالهای اخیر همواره در موضعی منتقد حکومت ایران قرار گرفته بود اما این بار تنها مقابل حکومتی زنستیز نایستاده بلکه علیه خود نیز شورش کرده است؛ شورشی که از بحثهای نظری فراتر رفته و به اعتراض عملی رسیده است. عملکرد اخیر او معنای مبارزه دیگری را هم در خود دارد: مبارزه با آنچه که بخواهد به بازوی تبلیغی و حمایتی یک ابزار سرکوب تبدیل شود.
وسمقی پیش از این هم نشان داده بود که از بدنه حکومت اسلامی ایران جداست و اسلامپژوهی او ارتباطی با جمهوری اسلامی ندارد. اما حجاب از سر برداشتن او به عنوان یک دینپژوه باورمند به حجاب، میتواند نشان از این باشد که تنها اعلام موضع جدایی از یک نظام زنستیز کافی نیست، بلکه باید در برابر آن محکم ایستاد و ارزشهای آن را زیر سوال برد. این البته کاری است که زنان مخالف با حجاب اجباری بیش از چهار دهه است انجام دادهاند و مبارزه آنها هنوز ادامه دارد. اما صفی که صدیقه وسمقی در این مبارزه درست کرد، صف تازهای است که میتواند جنبش زنان علیه حجاب اجباری را قدرتمندتر کند. صفی متشکل از افراد و گروههایی که از حجاب اجباری آسیب فردی به آنها نمیرسد اما همانگونه که وسمقی در نامه اخیرش از زندان نوشته است، باید به آزادی و حقوق انسانی و تعیین سرنوشت فردی احترام بگذارند و آن را تنها حق مردان ندانند. او در این نامه میگوید که به سیاستها و رویههایی که به صورت خودسرانه توسط مردان علیه زنان وضع شده اعتراض دارد و به عنوان یک کارشناس فقه و علوم انسانی از اسلامشناسان و سایر گروهها خواسته است «به ارزیابی رفتارهای جمهوری اسلامی با زنان بپردازند و اگر آنها را انسانی، عقلانی و مشروع نمیدانندبه تقبیح آن اقدام کنند.»
صدیقه وسمقی اگرچه از پیشگامان مبارزه با حجاب اجباری نیست و حتی از متاخرترین زنانی است که به این صف پیوسته، اما اهمیت عملکرد او در این است که حتی متفکران و مبلغان دینی را به شکستن سکوت و مبارزه علیه حجاب اجباری دعوت میکند تا این جبهه بیش از پیش گستردهتر شود و هم مخالفان هرگونه حجاب و هم برخی از مدافعان حجاب که با اجباری شدن آن مخالفند در کنار یکدیگر قرار بگیرند.
او متفکران و مبلغان دینی را به شورش علیه خود فرا میخواند.

۳۲۰ فعال سیاسی و مدنی در بیانیهای ضمن اعتراض به بازداشت صدیقه وسمقی، اعلام کردند «به زندان افکندن دگراندیشان و منتقدان، هم خلاف حقوق بنیادین مندرج در فصل سوم قانون اساسی است، هم مخالف منافع ملی است.» ابوالفضل قدیانی، علیرضا رجایی و اکرم نقابی از امضاکنندگان این بیانیه هستند.