کاوه شهروز، وکیل و فعال حقوق بشر ایرانی-کانادایی در گفتوگو با ایراناینترنشنال، از اقدام کشورهای غربی در عرض تسلیت به مناسب کشته شدن رئیسی و همراهانش انتقاد کرد و آن را «شوکهکننده» خواند.
شهروز گفت: «بسیاری از کشورهای دموکراتیک [برای مرگ رئیسی] نه تنها به رژیم، بلکه به مردم ایران هم تسلیت گفتند؛ گویی که ایرانیان در حال سوگواری هستند. این در حالی است که مردم ایران در واقع جشن گرفتهاند.»
به گفته این وکیل، غرب تصور میکند ارائه برخی مشوقها به جمهوری اسلامی میتواند باعث تغییر رفتار تهران شود اما این تصور اشتباه است.
شهروز تاکید کرد تسلیت گفتن به مناسبت مرگ رئیسی را میتوان ادامه سیاست مماشات غرب با جمهوری اسلامی دانست که برای مدت بسیار طولانی در جریان بوده است.
به گفته شهروز، حکومت ایران کشورهای غربی و اخیرا اسرائیل را هدف قرار داده ولی با فشار قابل توجهی از طرف این کشورها مواجه نشده و توانسته است از مجازات بابت اقدامات خود فرار کند.
روحالله رحیمپور، تحلیلگر سیاسی، در گفتوگو با ایراناینترنشنال، دولت ابراهیم رئیسی را ناکارآمدترین دولت در تاریخ جمهوری اسلامی دانست و گفت فجایع اقتصادی و سیاسی بسیاری در دوران ریاستجمهوری او به وقوع پیوست.
رحیمپور افزود رئیسی بدون سابقه اجرایی و به پشتوانه کارنامه بسیار تیره خود که حاصل مشارکت در اعدام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ بود، به قدرت رسید و بار دیگر در جریان خیزش «زن، زندگی، آزادی»، توانایی خود را در کشتار به نمایش گذاشت.
حسین آقایی، پژوهشگر امور استراتژیک و روابط بینالملل در گفتوگو با ایراناینترنشنال، جمهوری اسلامی را حکومتی بنا شده بر اساس دروغ و فریب توصیف کرد و به سیر اطلاعرسانی درباره سقوط بالگرد ابراهیم رئیسی و رویدادهای مرتبط با آن پرداخت.
آقایی با اشاره به اطلاعیه ستاد کل نیروهای مسلح درباره کمک نیروهای خارجی در سانحه سقوط بالگرد گفت این سخنان با آنچه مقامات عالیرتبه دولت ترکیه درباره نقش پهباد آکینجی در عملیات شناسایی بالگرد حامل رئیسی بیان کردهاند، کاملا در تضاد است.
او با تاکید بر اینکه اظهارات ستاد کل نیروهای مسلح با واقعیت و شواهد موجود تطابق ندارد، اضافه کرد: «جمهوری اسلامی بعد از ساعتها ناکامی در امر شناسایی محل سقوط، از ترکیه و آمریکا درخواست کمک کرده بود.»
به گفته این پژوهشگر امور استراتژیک، ترکیه در شهر وان و در جمهوری آذربایجان پهپادهایی از جمله آکینجی را به صورت آمادهباش برای عملیات دارد.
پیشتر سلجوق بایراکتار، رییس هیاتمدیره شرکت بایکار گفته بود این عملیات شناسایی از سوی پهپاد آکینجی و ماهواره ترکست انجام شده است.
وزیر ترابری دولت ترکیه هم دیروز رسما اعلام کرد عملیات شناسایی محل سقوط بالگرد رئیسی به دست این پهپاد انجام شد.
حسین آقایی سخنان رجب طیب اردوغان، رییسجمهوری ترکیه را یادآور شد که گفته بود پهپاد آکینجی هفتونیم ساعت بر فراز ایران پرواز کرد و با طی مسافت دو هزار و ۱۰۰ کیلومتری توانست این عملیات شناسایی را انجام دهد.
آقایی تاکید کرد تصاویر عملیات شناسایی در شب به صورت زنده پخش شد و دو و نیم میلیون نفر آن را دیدند.
مافیایی مرکب از نظامیان و روحانیان خاص، زیر نظر علی خامنهای، با یک «معیار مشخص» رهبری آینده را تعیین و به خبرگان ابلاغ میکنند و خبرگان، ماشین امضای آن تصمیم و تعیین است.
رئیسی «نیروی مورد وفاق» اجزای مختلفِ این مافیا بود.
اگر مرگ رئیسی محصول یک حادثه باشد حالا مافیا باید به یک «نیروی مورد وفاقِ» دیگر برسد اما اگر حاصل «حذف» باشد، معنایش این است که اختلافی در مافیا افتاده و او دیگر «مورد وفاق» نبوده است.
در میان تمام این ابهامها یک چیز روشن است: در دو دهه گذشته شایعه جانشینی مجتبی خامنهای هرگز حتی در حد یک خط هم به صورت رسمی تکذیب نشده است.
در حکومتی که رهبرش حتی درباره جزییاتی مثل «اردو و اعزام دانشجویان به کیش» اظهار نظر میکند و جلوی آن را میگیرد و گاه نسبت به کوچکترین شایعات واکنش نشان میدهد، چنین سکوتی اصلا طبیعی نیست.
خود این سکوت میتواند یک فکت باشد به ویژه اگر در چنین پرونده حساسی تصور کنیم «سکوت علامت رضا»ست.
متن کامل این تحلیل را در اینجا بخوانید.
عرفان ثابتی، پژوهشگر فلسفه و جامعهشناس در گفتوگو با ایراناینترنشنال به واکنش ایرانیان به مرگ ابراهیم رئیسی پرداخت و گفت در طول تاریخ، مرگ چهرههایی مانند هیتلر، صدام، موسولینی، پینوشه، میلوشویچ و چائوشسکو، خوشحالی و رضایت مردم را در پی داشته و رئیسی را نیز میتوان در این دسته قرار داد.
او افزود: «ایرانیان از اینکه دست یک ظالم از تداوم جنایاتش کوتاه شده، شادمانی میکنند.»
ثابتی تاکید کرد در تمامی حکومتهای تمامیتخواه، لطیفهگویی سیاسی یک امر مرگبار بوده است زیرا شوخی کردن و لطیفه گفتن روایت رسمی حکومت از رویدادها را «تَرَک میدهد».

اگر فرضیه «حذف رئیسی» جدی باشد پرسش این است که آن بخش از مافیا که دیگر رئیسی را نمیخواست به دنبال طرح کدام گزینه او را حذف کرده است؟
محسنی اژهای در نخستین اظهار نظر پس از مرگ ابراهیم رئیسی گفته است: «او نیروی مورد وفاق جریانهای مختلف بود.»
در حکومتهای استبدادی، نقشها و نقشههای آینده، همواره پشت پرده تعریف میشود و مردم جایی برای دخالت، انتخاب و نقشآفرینی ندارند. پیشتر بارها در خبرهای مختلف خواندهایم که کمیتهای در مجلس خبرگان برای رهبری آینده تصمیم میگیرد و جز رهبری و حلقه کوچک مورد اعتماد او هیچکس از تصمیمات آن کمیته خبر ندارد. اما مناسبات سیاسی، نظامی و اقتصادی دهههای اخیر نشان میدهد که حتی آن کمیته هم تصمیمگیر نیست و مافیایی مرکب از نظامیان و روحانیان خاص، زیر نظر علی خامنهای، با یک «معیار مشخص» رهبری آینده را تعیین و به خبرگان ابلاغ میکنند و خبرگان ماشین امضای آن تصمیم و تعیین است. رد صلاحیتهای گسترده هم برای این است که هیچ مزاحمی این ماشین امضا را دچار اختلال نکند.
اما آن معیار مشخص چیست؟ تداوم و تامین منافع اقتصادی و نظامی آن مافیا، همین و بس. اگر این تصویر را بپذیریم بهتر میتوان معنای حرف اژهای را فهمید. رئیسی «نیروی مورد وفاق» اجزای مختلفِ آن مافیا بود. اگر مرگ رئیسی محصول یک حادثه بوده باشد حالا مافیا باید به یک «نیروی مورد وفاقِ» دیگر برسد. اما اگر مرگ رئیسی حاصل «حذف» او باشد نه حادثه، معنایش این است که اختلافی در مافیا افتاده و او دیگر «مورد وفاق» نبوده است. به عبارت دیگر، اگر فرضیه «حذف رئیسی» جدی باشد پرسش این است که آن بخش از مافیا که دیگر رئیسی را نمیخواست به دنبال طرح کدام گزینه او را حذف کرده است؟
و اگر آن حادثه طبیعی بوده باشد باز هم این پرسش مطرح است که مافیا بر سر چه کسی به توافق خواهد رسید؟
حکومت مافیایی که همه تصمیمها را دور از چشم مردم میگیرد راهی برای رسیدن به فکتهای روشن باقی نگذاشته است و در نتیجه پاسخ این پرسش روشن نیست؛ اما در میان تمام این ابهامها یک چیز روشن است: در دو دهه گذشته شایعه جانشینی مجتبی خامنهای هرگز حتی در حد یک خط هم به صورت رسمی تکذیب نشده است.
در حکومتی که رهبرش حتی درباره جزییاتی مثل «اعزام اردوی دانشجویان به کیش» اظهار نظر میکند و جلوی آن را میگیرد و گاه نسبت به کوچکترین شایعات واکنش نشان میدهد چنین سکوتی اصلا طبیعی نیست. خود این سکوت میتواند یک فکت باشد، به ویژه اگر در چنین پرونده حساسی تصور کنیم «سکوت علامت رضاست.»