در پی مرگ ابراهیم رئیسی، بسیاری از ایرانیان داخل و خارج کشور به ابراز شادمانی پرداختند. گروهی بیان کردند که سزاوار بود تا او در پیشگاه عدالت حاضر و بهخاطر نقشی که در جنایاتِ رژیم داشته محاکمه میشد. عدهای بر پایه آموزههای اخلاقی یا مکتبیِ خاص خود گفتند که اگرچه غمگین نیستند، اما از این حیث که یک انسان عمر خود را به تباهی و جنایت گذرانده و بیآنکه بتواند چیزی را جبران کند از دنیا رفت، متاسفند. گروهی نیز که عموما در شمار حامیان پروپاقرص حکومت قرار میگیرند، بیشتر در محافل و تجمعات حکومتی، سوگواری کردند.
همزمان، تعدادی از مقامات دولتی برخی کشورها و تعدادی از نهادهای بینالمللی نیز نسبت به کشته شدن رییس دولت جمهوری اسلامی با صدور پیامهای تسلیت یا اقدامات نمادینی که حاکی از تاسف و تالم است واکنش نشان دادند. برخی از این واکنشها از سمت دولتهایی بود که افکار عمومی پیشاپیش انتظار برخورد مشابهی از سوی آنها را داشت؛ اما در مواردی، رفتار و گفتار نمایندگان دولتها و نهادها موجب برانگیخته شدن تعجب و خشم گروهی از ایرانیان شد.
برای مثال، وزارت امور خارجه آمریکا در بیانیهای، کشته شدن ابراهیم رئیسی، حسین امیرعبداللهیان و هیات همراهش در سقوط بالگرد را تسلیت گفت. شارل میشل، رئیس شورای اروپا هم در پیامی نوشت که اتحادیه اروپا، مرگ رئیسی و امیرعبداللهیان را صمیمانه تسلیت میگوید و با خانواده آنها ابراز همدردی میکند. سخنگوی ناتو هم این حادثه را به ملت ایران تسلیت گفت. جلسه شورای امنیت سازمان ملل متحد در نیویورک و کنفرانس بینالمللی امنیت هستهای در وین نیز با یک دقیقه سکوت آغاز به کار کردند.
شگفتی از آن است که نقض نظاممند حقوق بشر در ایران امری است محرز و دولت آمریکا و اتحادیه اروپا لیستهای بلندبالایی از تحریمهای حقوق بشری علیه جمهوری اسلامی دارند. سازمان ملل متحد سازوکاری مختص ایران و گزارشگر ویژه در امور حقوق بشر ایران دارد. ابراهیم رئیسی نه فقط به مثابه عضوی مهم از این سیستم، بلکه به عنوان فردی که مستقیم در جنایاتی سازمانیافته نقش داشته و پروندههایی گشوده در سطح جهان دارد، یکی از سمبلهای جنایت در عصر حاضر است.
سوال این است که این دولتها و نهادها بر پایه چه استدلال معقول و مقبولی در چنین سطوحی ابراز تاسف و تاثر میکنند؟
اگرچه این قبیل پیامها ناشی از عرف دیپلماتیک و رایج است، اما بنا به مجموعه درهمتنیدهای از دلایل مورد پرسش جدی قرار گرفتند. نه تنها ایرانیان، بلکه افرادی از میان سیاستمداران اروپایی و آمریکایی نیز به این رفتارها انتقاد کردند. یکی از شبهات مهم این است که چرا مقامات کشورهای دموکراتیک و نهادهای بینالمللی خود را مکلف به رعایت رویهها و روالها در قبال حکومتی میدانند که هیچگونه پایبندی و تعهدی به اصول حقوق بشر و موازین بینالمللی ندارد و حتی در مواردی نظم و عرف حاکم بر مناسبات جهان را تمسخر و تحقیر میکند.
تسلیت گفتن و همدردی کردن به نیابت از طرف نهادهای بینالمللی یا دولتهای موقر، با حکومتی که معارض با روح ارزشها، هنجارها، معاهدات و همان نهادهاست، امری مسالهدار است. اما فارغ از این، نگاهی اجمالی به کارنامه جمهوری اسلامی در آداب ندانستن و مراعات نکردن تشریفات و ظواهر هم، گواه خوبی است بر بیمعنایی کردار اخیر این دولتها و نهادها.