سازمان بهداشت جهانی: پودر بچه احتمالا باعث سرطان میشود

موسسه تحقیقات سرطان وابسته به سازمان بهداشت جهانی در تازهترین گزارش خود هشدار داده که ماده معدنی «تلک» موجود در پودر بچه احتمالا موجب سرطان در انسانها میشود.

موسسه تحقیقات سرطان وابسته به سازمان بهداشت جهانی در تازهترین گزارش خود هشدار داده که ماده معدنی «تلک» موجود در پودر بچه احتمالا موجب سرطان در انسانها میشود.
تلک یک ماده معدنی طبیعی است که در بسیاری از نقاط جهان استخراج می شود و اغلب برای تهیه پودر بچه استفاده میشود.
بر اساس این گزارش، پودر تلک به دلیل نامعلوم آلودگی با آزبست، در رده مواد سرطانزا قرار گرفته است و از آنجایی که این مطالعه محدود به جامعه آماری کوچکی بوده در دسته ۲آی (2A) موادی که احتمالا موجب سرطان تخمدان میشود دستهبندی شده است.
آزبست که اغلب در طبیعت و در الیاف معدنی و سنگها یافت می شود به علت مقاومت در برابر گرما و آتش، سالها در صنعت ساختوساز مورد استفاده قرار میگرفت اما در سالهای اخیر به علت سرطانزایی، استفاده از آن ممنوع شده است.
این گزارش موسسه تحقیقات سرطان، نتایج تحقیقات گستردهتری که در ماه مه منتشر شده بود را تقویت میکند که نشان میداد نرخ ابتلا به سرطان تخمدان در زنانی که از پودر تلک در نواحی اندام تناسلی خود استفاده کردند، بالاتر است.
این مطالعات همچنین از نرخ ابتلای بیشتر از این نوع سرطان در میان زنانی که در صنایع مرتبط با این محصول کار میکردند، حکایت دارد.
موسسه تحقیقات سرطان در مطالعات خود بر روی موشها، تومورهای بدخیم را در موشهای ماده و هر دو نوع تومور خوشخیم و بدخیم را در موشهای نر در پی قرارگرفتن در معرض این پودر رصد کرده است. به علاوه شواهد قوی وجود دارد که این ماده میتواند منجر به التهاب مزمن شده و در رشد سلولها و مرگ آنها موثر باشد.
نتایج این تحقیق در حالی منتشر میشود که ماه گذشته شرکت جانسون و جانسون که یکی از عمدهترین تولیدکنندگان پودر بچه است موافقت کرد تا در پی یک دعوای حقوقی گسترده و جمعی، مبلغی معادل ۷۰۰ میلیون دلار غرامت به خاطر گمراهکردن مشتریانش بابت ایمنی محصول شناختهشده پودر بچه و دیگر محصولات حاوی پودر تلک، بپردازد.
شرکت جانسون و جانسون بارها به دلیل شکایتهای متعدد در خصوص سرطانزا بودن محصولاتش دادگاهی شده و غرامت پرداخته است.

در نگاه اول به نظر میآید نتیجه انتخابات سراسری سال ۲۰۲۴، بریتانیا را در یک مسیر متفاوت سیاسی قرار خواهد داد: دولتی محافظهکار که به شکلی سنتی در مختصات سیاسی راستمیانه ایستاده بود، جای خود را به یک دولت کارگر، درست در نقطه مخالف مختصات سیاسی خود و در چپ میانه، داده است.
اما این تفاوت چقدر است و تغییر چقدر و چه وقت در داخل و خارج از بریتانیا احساس خواهد شد؟
کییر استارمر، رهبر حزب حالا حاکم بر بریتانیا، حزب کارگر و نخستوزیر تازه بر سر کار آمده، پیش از اینکه وارد محل کار و اقامتش در خانه شماره ۱۰ خیابان داونینگ لندن بشود، گفت کشورش قاطعانه برای «تغییر» رای داده است و رای دهندگان برای رقم زدن این تغییر، اختیار را به او و حزبش تفویض کردهاند.
او که در کارزارهای انتخاباتی بر شعار «تغییر» اصرار داشت، در سخنرانی پیروزیاش مقابل در ورودی خانه شماره ۱۰ نه فقط بر ضرورت و فوریت تلاش برای دگرگونی وضع موجود پای فشرد که پای دیگر را فراتر گذاشت و گفت «رسالت دولتش بازسازی کشور» است.
نخستوزیر گفت برای این طرح «نوسازی ملی» که در سر دارد، از همان روز اول کار جدی را شروع میکند.
بازسازی بریتانیا
نوسازی بریتانیا که استارمر از آن میگوید، چه خواهد بود؟
در سخنرانی پیروزی مقابل خانه شماره ۱۰، استارمر در ارائه برنامههای دولتش بر باورهای اصلی حزب کارگر تاکید کرد و از جمله گفت از حقوق کارگران (بنا، پرستار، راننده و دیگران) دفاع، از مالکیت عمومی چون تقویت نظام سلامت همگانی حمایت و برای تحقق عدالت اجتماعی و حفظ کرامت تکتک بریتانیاییها، تلاش میکند.
اما آیا با استناد به این حرفها، طرح نوسازی استارمر تلاش به منظور تحقق رویاهای یک سیاستمدار چپگرا برای وفاداران خود در حزب کارگر است؟
اگر بخشی از پیشینه او را مرور کنیم، شاید تصور کنیم که احتمالا بله، همینطور است.
این بخشی از پیشینه اوست:
کییر استارمر ۶۱ ساله، فرزند یک کارگر ابزارساز و یک پرستار است. مادر و پدرش او را به یاد کییر هاردی، بنیانگذار حزب کارگر، نام گذاشتهاند. او در ثروت بزرگ نشده است.
استارمر در دوران دانشآموزی به یک جنبش جوانان حزب کارگر، به جنبش سوسیالیستهای جوان پیوست و اولین در خانوادهاش بود که توانست به دانشگاه راه پیدا کند.
او بعد از سالها وکالت در حوزه حقوق بشر و شش سال ریاست بر دادستانی کیفری انگلستان و ولز، در سال ۲۰۱۵ و در ۵۲ سالگی وارد عرصه سیاسیشد و به پارلمان راه پیدا کرد.
او زمانی در کابینه «دولت در سایه» جرمی کوربین، رهبر چپگرای وقت حزب کارگر حضور داشت.
پس از استعفای کوربین، استارمر در سال ۲۰۲۰ با برنامههای چپگرایانه به عنوان رهبر حزب انتخاب شد.

برای اینکه بفمیم استارمر چه در سر دارد نمیشود صرفا به این بخش از پیشینه او استناد کرد و باید به بخشهای دیگر سخنرانی پیروزیاش نیز توجه داشت.
او بر این نکته پای فشرد که دولتش دولتی خدمتگزار برای همه بریتانیاییها خواهد بود.
استارمر تاکید کرد که به خصوص به کسانی توجه خواهد کرد که به او رای ندادهاند.
رهبر حزب کارگر گفت دولتش خود را مقید به «دکترین»های سیاسی نخواهد کرد و برای او کشور در اولویت است نه حزبش.
شروع دوباره
استارمر گفت تغییری که او از آن میگوید یک «شروع دوباره» برای همه بریتانیاییها است.
بسیاری انتظار داشتند که او به محض رسیدن به قدرت، در اولین سخنرانیاش اینگونه برای جلب حمایت گستردهتر شهروندان بریتانیا، شهروندانی فراتر از دایره رایدهندگان حزب کارگر، تلاش کند.
به هر حال او پس از اینکه به جای کوربین به عنوان رهبر حزب انتخاب شد، در واکنش به شکست سنگینی که حزب در انتخابات سراسری ۲۰۱۹ با رهبری کوربین متحمل شده بود، تلاش کرد حزب کارگر را متحول کند و با هدف رسیدن به مقبولیت بیشتر مردمی، آن را به میانه نزدیک کند.
اما شاید این اصرار استارمر برای دعوت بریتانیاییها به همگرایی بیشتر، به علاوه تلاش برای کسب مقبولیت بیشتر، متاثر از نتیجه انتخابات بر مبنای آرای مردمی باشد.
با این یادآوری که بنا به شکل انتخابات پارلمانی بریتانیا کرسیهای کسب شده احزاب متناسب با جمع آرای مردمی نیست، باید گفت پیروزی در انتخابات سال ۲۰۲۴ برای حزب کارگر از منظر کرسیهای کسب شده بسیار خیرهکننده است اما از نظر آرای مردمی خیلی دلگرمکننده نیست.
حزب کارگر ۴۱۲ کرسی به دست آورده است که این چیزی بیش از ۶۳ درصد کل کرسیهای مجلس عوام است.
این موفقیت را میشود با پیروزی تاریخی حزب کارگر به رهبری تونی بلر در سال ۱۹۹۷ مقایسه کرد که ۴۱۹ کرسی از ۶۵۹ کرسی را کسب کرده بود اما آرای مردمی کسب شده حزب کارگر در سال ۲۰۲۴ به ۳۴ درصد نمیرسد، در حالی که در سال ۱۹۹۷، حزب بیش از ۴۳ درصد آرای مردمی را کسب کرده بود.
درصد آرای مردمی کسب شده حزب به رهبری استارمر در این دور از انتخابات تنها ۱/۶ درصد بیشتر از دستاورد حزب به رهبری کوربین در انتخابات پیشین در سال ۲۰۱۹ است که آن رای مردمی، کمترین کرسی را پس از جنگ جهانی دوم نصیب حزب کارگر کرد.
به علاوه، این پایینترین درصد آرای مردمی کسب شده از سوی حزب پیروز در انتخابات بریتانیا است که دولت حداکثری را شکل میدهد.
برای همین پذیرفتن اینکه بیش از دو-سوم رای دهندگان بریتانیایی به حزب کارگر رای ندادهاند، آن هم در انتخاباتی که یکی از کمترین مشارکتها در تاریخ بریتانیا را ثبت کرده، از سوی استارمر صرفا از سر خضوع و خشوع سیاسی نمیتواند باشد بلکه یادآوری واقعیات موجود سیاسی بریتانیا است.
ناپایداریهای سیاسی و اقتصادی خشم و نارضایتی همگانی را رقم زده و تحمل رای دهنده بریتانیایی را پایین آورده است و این به وضوح لابهلای اعداد و ارقام آرای شمرده شده این دوره و مقایسهاش با دور قبل مشهود است.
برای همین استارمر نه فقط در سخنرانی اولش در قامت نخستوزیر از همگرایی صحبت کرد که از شهروندان بریتانیایی خواست برای تحقق وعدهاش صبور باشند.
او گفت ایجاد دگرگونی در وضع موجود مثل زدن یک کلید و روشن کردن یک چراغ نیست.
به علاوه نخستوزیر در اولین سخنرانیاش به این اعتراف کرد که شکاف بین طبقه حاکم و مردم باعث ایجاد زخمی عمیق در جامعه شده و وعده داد برای بازگرداندن اعتماد مردم به طبقه حاکم تلاش کند تا سیاست، تبدیل به ابزاری برای خدمت به مردم شود و سیاستمدار تبدیل به خدمتگزار مردم.
البته استارمر صرفا خطاب به شهروندانی فراتر از رایدهندگان به او و حزب کارگر حرف نزد. او حرفهایی برای مخاطبان خاص هم داشت. مخاطبانی از جنس سایر سیاستمداران که این هم واکنشی به واقعیت موجود سیاسی بریتانیا و فراتر از این کشور است.
نوسازی و دیگر سیاستمداران
نخستوزیر جدید گفت این «شروع دوباره»، این «نوسازی ملی» به دیگر سیاستمداران بستگی دارد. این میتواند پذیرفتن این واقعیت از سوی استارمر باشد که در انتخابات اخیر، احزاب کوچکتر موفقیتی قابل توجه کسب کردند و در آینده بریتانیا نیروی سیاسی موثری خواهند بود.
در انتخابات سراسری ۲۰۲۴، مجموع آرای مردمی کسب شده احزاب محافظهکار و کارگر، تنها دو حزبی که طی یک قرن اخیر بر عرصه سیاسی بریتانیا سلطه داشتهاند، به کمترین مقدار خود طی تاریخ، یعنی به ۵۷ درصد رسید.
پیش از این کمترین مقدار رای دو حزب در مجموع ۶۵ درصد بود که در انتخابات ۲۰۱۰ رقم خورد.
با این وجود این به نظر نمیرسد استارمر از همه احزاب کوچک موفق دعوت کرده باشد.
او گفت این تغییر به سیاستمداران دیگری که به مانند خودش «میانهرو و طرفدار ثبات» هستند بستگی دارد.
به این ترتیب احتمالا در جمع احزاب موفق کوچک حزب اصلاح بریتانیا، یک حزب راستگرا و عوامگرا، مورد نظر رهبر حزب کارگر نیست.
حزب اصلاح بریتانیا بیش از چهار میلیون رای، ۱۴ درصد آرای مردمی را به خود اختصاص داد، پنج کرسی پارلمان را کسب کرد و رهبر پرآوازهاش، نایجل فاراژ را بعد از هشت بار تلاش برای راهیابی به پارلمان، برای بار اول به مجلس عوام فرستاد.
این حزب نوپا که سر ناسازگاری با پدیده مهاجرت دارد و از دل ضدیت با اتحادیه اروپا شکل گرفته است از سوی رهبرش، جنبش تازه مخالف با طبقه حاکم توصیف شده است.
اما خارج از دایره هوادارانش، حزب اصلاح به عنوان یک عامل بر هم زننده ثبات سیاسی شناخته میشود.
همچنین اصرار استارمر بر دعوت از سیاستمداران وفادار به میانهروی و ثبات، شاید ناشی از هراس از اقبال به افراطیون سیاسی در کشورهای همجوار باشد یا شاید هم او در همین اعداد و ارقام و ظهور حزب اصلاح بریتانیا با آنچه در فرانسه و آلمان میگذرد، شباهتهایی دیده است.
با این حال دعوت استارمر برای این همگرایی به منظور حل مشکلات بریتانیا و شهروندانش میتواند مورد استقبال احزاب کوچکتر و همسوتر قرار بگیرد. از جمله لیبرال دموکراتها، یک حزب میانهرو که باورمند به آزادیهای اجتماعی است و حزب سبز که مدافع عدالت اقلیمی و اجتماعی توامان است.
لیبرال دموکراتها پس از یک مرحله افول در سه دور انتخاباتی، دوباره تبدیل به حزب سوم پارلمان شدهاند.
آنها به یک پیروزی تاریخی رسیدهاند و تعداد کرسیهای خود را از هشت به ۷۱ رساندهاند که این بزرگترین موفقیت حزب در یکصد سال اخیر است.
حزب سبز پس از موفقیت در انتخابات محلی و منطقهای توانسته است تعداد آرای مردمی خود را از حدود ۲/۵ به نزدیک هفت درصد برساند و تعداد کرسیهای خود را از یک به چهار که همگی برای حزبی در این مقیاس، بسیار قابل توجهاست.
هر دو این احزاب امیدوارند با اختیاراتی که اینگونه بیشتر از قبل به آنها تفویض شده است، نقشی سازنده بر سیاستهای حزب حالا حاکم کارگر بگذارند و حتما از دعوت اینچنینی استارمر استقبال میکنند.
نقش جنگ غزه در انتخابات بریتانیا
نخستوزیر جدید البته نمیتواند یک نیروی مستقل سیاسی دیگر را فراموش کند. نیرویی که در اعتراض به سیاستهای خارجی حزب کارگر به خصوص در قبال رویدادهای اخیر غرب آسیا و غزه شکل گرفته است.
شخصیتهای ارشد حزب کارگر اعتراف کردند موضع این حزب در قبال غزه به قیمت از دست رفتن غیرمنتظره دستکم چهار کرسی این حزب در انتخابات اخیر بوده است.
در چهار حوزه انتخاباتی که رای دهندگان مسلمان قابل ملاحظهای دارند، نامزدهای مستقل، نمایندگان حزب کارگر را شکست دادند. یکی از آنها جاناتان اشورث از وزنههای حزب کارگر بود که استارمر امید داشت او را در کابینه دولت خود بگمارد.
همچنین وز استریتینگ که حالا وزیر بهداشت شده است، تنها با ۵۰۰ رای اختلاف به نسبت رقیبش، یک نامزد مستقل طرفدار فلسطین، توانست پیروز شود.
آیا استارمر برای همگرایی و رسیدن به نقطه مشترک با این نامزدهای مستقل که منتقد سیاستهای خارجی او بودهاند، برنامهای دارد؟
پنج سال پیش، از جانسون تا استارمر
پنج سال پیش، فردای رایگیری در انتخابات سراسری ۲۰۱۹ بریتانیا، کسانی که به سخنرانی پیروزمندانه بوریس جانسون، رهبر وقت حزب محافظهکار گوش میدانند، تصور میکردند در باد آن پیروزی خیره کننده، خیلی سخت است که پنج سال بعد جلوی خانه شماره ۱۰ خیابان داونینگ، جانسون باز هم در قامت نخستوزیر ظاهر نشود.
آنان در آن رویارویی انتخاباتی، حزب کارگر را در هم کوبیدند.
آن زمان تصور اینکه حزب کارگر در یک دور انتخابات دیگر بتواند برخیزد و برای یک مبارزه دوباره توانی داشته باشد، غیرممکن بود.
آن روز کسی از کووید-۱۹ چیزی نشنیده بود. روسیه به اوکراین حمله نکرده بود و چارلز سوم به سلطنت نرسیده بود.
از آن زمان خیلی چیزها تغییر کرده است.
تا پیش از انتخابات سال ۲۰۲۴، مردم بریتانیا رسواییهای بسیار سیاسی و اقتصادی طبقه حاکم را تحمل کردند و روی کار آمدن سه نخستوزیر از جمله اولین نخستوزیر رنگینپوست را تجربه کردند.
از آن زمان خیلی چیزها تغییر کرده است و حزب کارگر از یک شکستخورده ناامید به یک پیروز مصمم مبدل شده است.
استارمر که توانسته حزبش را در مسیری متفاوت قرار دهد، حتما میتواند مسیر سیاسی کشور را هم تغییر بدهد اما همانطور که خودش گفته است، این بستگی به همدلی مردم و همراهی سیاستمداران بریتانیا دارد.
البته نخستوزیر جدید احتمالا در دل پذیرفته است که به مقدار زیادی بخت و اقبال هم نیاز دارد.

توانایی ایستادگی برای خود و دفاع از حقوق شخصی مهارتی است که از آن با عنوان «رفتار قاطعانه» یاد میشود و نه تنها در زندگی شخصی بلکه در محیط کار و روابط اجتماعی نیز نقشی حیاتی ایفا میکند. اما چگونه میتوان این مهارت را آموخت و به کار بست؟
در دنیای پر چالش امروز، توانایی ایستادگی برای خود و دفاع از حقوق شخصی یکی از مهمترین مهارتهایی است که هر فردی باید آن را بیاموزد و تقویت کند.
رفتار قاطعانه، تعادل میان انفعال و پرخاشگری
سایکولوژی تودی نوشت رفتار قاطعانه را میتوان نقطه تعادل میان دو رفتار افراطی انفعال و پرخاشگری دانست.
در یک سو، رفتار منفعلانه قرار دارد که در آن فرد نیازها و خواستههای خود را نادیده میگیرد و اجازه میدهد دیگران از او سواستفاده کنند.
در سوی دیگر، رفتار پرخاشگرانه قرار دارد که در آن فرد بدون در نظر گرفتن حقوق و احساسات دیگران، تنها به دنبال منافع خود است.
قاطعیت اما نقطه تعادل میان این دو رفتار است. در این روش، فرد ضمن احترام به حقوق دیگران، از حقوق خود نیز دفاع میکند.
او نیازها و خواستههای خود را به روشنی بیان میکند، اما در عین حال به نظرات و احساسات دیگران نیز توجه دارد.
چرا رفتار قاطعانه مهم است؟
داشتن قاطعیت یکی از مولفههای اصلی هوش هیجانی است و نقش مهمی در موفقیت فردی و حرفهای ایفا میکند.
افرادی که قاطعیت بالایی دارند معمولا اعتماد به نفس بیشتری دارند، روابط سالمتر و صادقانهتری برقرار میکنند، در محیط کار موفقترند، استرس کمتری را تجربه میکنند و احساس کنترل بیشتری بر زندگی خود دارند.
رفتار قاطعانه در عمل
سایکولوژی تودی در این گزارش با اشاره به داستانی واقعی از تجربهای نوشته که اهمیت قاطعیت را به خوبی نشان میدهد.
کالی کیلوئه در فوریه ۲۰۲۳ با سردردی شدید به اورژانس مراجعه کرد اما پزشک تشخیص میگرن داد و او را مرخص کرد. کالی که سالها بود میگرن نداشت، احساس میکرد مشکل جدیتری در میان است.
او چند روز بعد، با دردی غیرقابل تحمل و مشکل بینایی، دوباره به اورژانس بازگشت و اینبار با وجود اصرار پزشک بر تشخیص میگرن، کالی برای انجام سیتی اسکن پافشاری کرد. نتیجه اسکن و اِمآرآی بعدی، وجود یک لخته خون بزرگ را نشان داد.
اگر کالی قاطعانه برای حق خود نایستاده بود، ممکن بود جانش را از دست بدهد.
این تجربه نشان میدهد که گاهی قاطعیت میتواند حتی نجاتبخش باشد. ما باید یاد بگیریم که حتی در مقابل متخصصان، اگر احساس میکنیم چیزی درست نیست، نظر خود را مطرح کنیم.
رفتار قاطعانه در محیط کار
محیط کار یکی از مهمترین جاهایی است که نیاز به قاطعیت در آن احساس میشود. چه در تعامل با همکاران و چه در ارتباط با مدیران، توانایی بیان واضح نظرات و خواستهها میتواند تفاوت بزرگی ایجاد کند.
در تعامل با همکاران، مسائلی مانند تقسیم کار اغلب نیاز به رفتار قاطعانه دارد.
اگر احساس میکنید حجم کاری شما بیش از حد است، میتوانید اینگونه مطرحش کنید: «میدانم که همه ما مشغله زیادی داریم، اما من در حال حاضر با چند پروژه بزرگ درگیرم و واقعا نمیدانم چطور میتوانم این کار اضافی را هم انجام دهم. آیا میتوانیم راهی برای تقسیم عادلانهتر این وظیفه پیدا کنیم؟»
در ارتباط با مدیران، قاطعیت میتواند چالشبرانگیزتر باشد.
اینجاست که باید مهارت خود را در بیان نظرات، بدون زیر سوال بردن اقتدار مدیر، نشان دهید. مثلا: «من میدانم که تصمیم نهایی با شماست، اما اجازه میخواهم اطلاعاتی را که فکر میکنم در این تصمیمگیری مهم هستند، با شما در میان بگذارم. آیا مایلید آنها را بشنوید؟»
چگونگی زبان رفتار قاطعانه
استفاده از زبان مناسب، بخش مهمی از قاطعیت است.
زبان قاطعانه شامل چهار عنصر اصلی «شناخت: دیدگاه شما نسبت به موقعیت»، «احساس: نحوه احساس شما در مورد موقعیت»، «انگیزه: آنچه میخواهید از نتیجه به دست آورید» و «طرح پیشنهادی: ایدههایی برای حل تعارض» است.
استفاده از جملات «من» به جای جملات «تو» یکی از تکنیکهای مهم در زبان قاطعانه است.
این روش به طرف مقابل نشان میدهد که شما از موضع خود صحبت میکنید نه اینکه او را قضاوت میکنید.
مثلا به جای «تو همیشه دیر میکنی»، میتوانید بگویید «وقتی قرار ملاقاتهایمان با تاخیر شروع میشود، من احساس ناراحتی و بیاحترامی میکنم».
رفتار قاطعانه در مراقبتهای بهداشتی
یکی از حوزههایی که قاطعیت در آن اهمیت ویژهای پیدا میکند، مراقبتهای بهداشتی است. متاسفانه، بسیاری از افراد، به ویژه زنان، تجربیاتی از نادیده گرفته شدن یا باور نشدن از سوی متخصصان پزشکی دارند.
مطالعهای که اخیرا در مجله بینالمللی مطالعات کیفی در مورد سلامت و بهزیستی منتشر شده، نشان میدهد که زنان اغلب با موانعی در ارتباط با ارائهدهندگان مراقبتهای بهداشتی روبهرو میشوند.
این موانع میتواند شامل احساس سکوت، نبود پاسخ هماهنگ از سوی پزشکان و حتی احساس «دیوانه شدن» باشد.
مرزهای شخصی و رفتار قاطعانه
یکی از مهمترین جنبههای قاطعیت، توانایی تعیین و حفظ مرزهای شخصی است.
مرزها تعیین میکنند که کجا حدود شما تمام و حدود دیگران شروع میشود. آنها مشخص میکنند که چه رفتارهایی از سوی دیگران برای شما قابل قبول است و چه زمانی یک خط قرمز را رد کردهاند.
وقتی مرزهای شما مشخص و درست نباشند، ممکن است خود را در موقعیتهایی بیابید که احساس راحتی نمیکنید.
نقض مرزها میتواند شامل مواردی مانند خیانت به اعتماد، استفاده از داراییهای شما بدون اجازه یا رفتار تحقیرآمیز باشد.
تعیین مرزهای سالم نیازمند خودآگاهی و توانایی بیان نیازها و خواستههاست. این دقیقا همان جایی است که قاطعیت وارد عمل میشود.
با استفاده از تکنیکهای قاطعیت، میتوانید مرزهای خود را به روشنی برای دیگران مشخص کنید.
تمرین رفتار قاطعانه
به یاد داشته باشید که قاطعیت یک مهارت است و مانند هر مهارت دیگری، نیاز به زمان و تمرین دارد.
با صبر و پشتکار، میتوانید این مهارت را در خود تقویت کنید و از مزایای آن بهرهمند شوید.
برای تقویت رفتار قاطعانه میتوانید ارتباط باز و صادقانه را هدف قرار دهید، به دقت به دیدگاههای دیگران گوش دهید، برای حقوق خود و دیگران ارزش قائل شوید، بپذیرید که نمیتوانید دیگران را کنترل کنید، احساسات و نیازهای خود را با احترام بیان کنید و به زبان بدن خود توجه کنید و سعی کنید آرام و مطمئن به نظر برسید.
قاطعیت به معنای گرفتن همه چیز به زور نیست. بلکه توانایی بیان واضح خواستهها و نیازهاست، حتی اگر در نهایت به آنها نرسید.
رفتار قاطعانه مهارتی است که میتواند زندگی شخصی و حرفهای شما را متحول کند.
با تمرین و استفاده از تکنیکهای مناسب، میتوانید یاد بگیرید که چگونه از حقوق خود دفاع کنید و در عین حال به دیگران احترام بگذارید.

بر اساس دادههای یک مطالعه که نتایج آن روز چهارشنبه۱۲ تیر منتشر شد، داروی بسیار محبوب کاهش وزن ویگووی ( Wegovy) و داروهای مشابه آن میتواند مبتلایان به دیابت نوع دو را در معرض خطر ابتلا به بیماریهای چشمی تهدیدکننده بینایی قرار دهند.
داروهای دیابت Wegovy و Novo Ozempic و Rybelsus همگی حاوی ماده فعال یکسانی به نام سماگلوتید هستند، و در دسته ای از داروها جای میگیرند که بهعنوان آگونیست های گیرنده GLP1 شناخته میشوند.
به نوشته دیکشنری پزشکی دورلند، آگونیست یک مادهشیمیایی است که در یک سلول با اتصال به گیرندههای آن سلول باعث پاسخ و واکنش آن سلول میشود. آگونیست اغلب تقلیدکننده عمل یک ماده طبیعی در بدن است. در حالی که یک آگونیست باعث یک پاسخ و کنش در سلول میشود، آنتاگونیست با مسدود کردن محل اتصال، مانع اتصال و عمل آگونیست میگردد.
براساس نتایجی پژوهشی که پژوهشگران در موسسه جاما «JAMA Ophthalmology» انجام دادند، میزان مشکل چشمی که به عنوان نوروپاتی ایسکمیک اپتیک غیر شریانی قدامی یا NAION شناخته میشود، در افرادی که سماگلوتید برای دیابت نوع دو مصرف می کردند، ۸.۹ درصد بود. این میزان، برای بیمارانی که از داروهای دیابت غیر GLP1 استفاده میکردند، ۱.۸ درصد بود.
طبق نتایج این پژوهش، میزان بیماری چشم در میان افرادی که سماگلوتیید را برای کاهش اضافه وزن یا چاقی مصرف میکردند، ۶.۷ درصد بود، در حالی که این میزان برای کسانی که انواع دیگر داروها را برای کاهش وزن دریافت میکردند، ۰.۸ بود.
در این مطالعه مشاهدهای که ۳۶ ماه به طول انجامید، ۷۱۰ بزرگسال مبتلا به دیابت نوع دو و ۷۷۹ نفر دیگر برای کاهش وزن از این داروها استفاده کردند.
NAION از نرسیدن خون کافی به عصب بینایی ایجاد میشود و باعث از دست دادن ناگهانی بینایی بدون درد در چشم میشود. این دومین علت شایع کوری ناشی از آسیب عصب بینایی پس از گلوکوم است.
در این پژوهش، پس از در نظر گرفتن سایر عوامل خطرزا برای این بیماری، مانند فشار خون بالا و آپنه انسدادی خواب، استفاده از سماگلوتید با بیش از چهار برابر بیشتر خطر ابتلا به NAION در افرادی که آن را برای دیابت دریافت کرده بودند و بیش از هفت برابر کسانی که آن را برای کاهش وزن دریافت میکنند، افزایش یافت.
شرکت داروسازی دانمارکی نووو نوردیسک ( Novo Nordisk) در بیانیهای به چند محدودیت در طراحی این مطالعه اشاره کرد و گفت این پژوهش یک کارآزمایی تصادفی کنترل شده نبود.
به گفته این شرکت، «بهطور کلی، دادههای منتشر شده در این مطالعه برای ایجاد ارتباط علمی بین استفاده از آگونیست گیرنده GLP-1 و NAION کافی نیست.»
NAION اغلب افراد مسن را تحت تاثیر قرار میدهد. به گفته آکادمی چشمپزشکی آمریکا، در کل جمعیت ایالات متحده، میزان بروز سالانه این بیماری ۰.۵۴ در هر ۱۰۰ هزار نفر تخمین زده شده است که به ۲.۳ تا ۱۰.۲ در هر ۱۰۰ هزار بزرگسال بالای ۵۰ سال افزایش مییابد.
میانگین سنی در این مطالعه در بین بیمارانی که از سماگلوتید برای کاهش وزن استفاده میکردند ۴۶ سال و در بیماران دیابتی ۵۷ سال بود.
گراهام مک گیون از دانشگاه کوئینز که درباره بیماری چشمی دیابتی مطالعه میکند اما در این پژوهش شرکت نداشت، درباره این پژوهش گفت: «این کار با کیفیت بالایی انجام شده است و نشاندهنده ارتباط بین درمان سماگلوتید و یکی از انواع نوروپاتی بینایی تهدید کننده بینایی است، اما درستی چنین امری باید بهطور ایدهآل در مطالعات بزرگتری آزمایش شود.»
مک گیون گفت: «با توجه به افزایش سریع استفاده از سماگلوتید و مجوز احتمالی آن برای طیف وسیعی از مشکلات غیر از چاقی و دیابت نوع دو، این موضوع مستحق مطالعه بیشتر است، هرچند عوارض جانبی احتمالی دارو همیشه باید با مزایای احتمالی سنجیده شود.»

پژوهشی جدید درباره دنیای پیچیده ذهن خفاشهای میوهخوار مصری، نتایج شگفتانگیزی به دنبال داشت. این تحقیقات نه تنها درک ما از تواناییهای شناختی حیوانات را دگرگون کرده، بلکه مرز بین قابلیتهای ذهنی انسان و سایر جانداران را نیز کمرنگتر ساخته است.
گروهی از دانشمندان به سرپرستی پروفسور یوسی یوول و دکتر لی هارتن این مطالعه را در باغ جانورشناسی آی.مایر سگالز دانشگاه تلآویو انجام دادند که نتایج آن اخیرا در مجله معتبر کورنت بیولوژیمنتشر شد.
به گزارش وبسایت فیز.اورگ، پژوهشگران در این مطالعه، چهار توانمندی شناختی کلیدی را مورد بررسی قرار دادند که پیش از این تصور میشد تنها مختص انسانها باشند.
این توانمندیها شامل حافظه رویدادی، توانایی سفر ذهنی در زمان، قابلیت برنامهریزی آیندهنگر و ظرفیت به تاخیر انداختن رضایتمندی میشوند.
یافتههای این پژوهش نه تنها حیرتانگیز بوده، بلکه میتواند نقطه عطفی در درک ما از تواناییهای شناختی جانوران به شمار آید.
پروفسور یوول در توضیح اهمیت این پژوهش گفت: «برای سالها تواناییهایی مانند یادآوری تجربیات شخصی و برنامهریزی برای آینده، صرفا مختص انسانها تلقی میشد. اما مطالعات اخیر نشان دادهاند که گونههای مختلف حیوانی نیز از چنین قابلیتهایی برخوردارند.»
به گفته او، اکثر این مطالعات در محیطهای کنترل شده آزمایشگاهی انجام شدهاند اما آنها تصمیم گرفتند این تواناییها را در محیط طبیعی و در میان خفاشهای وحشی بررسی کنند.
محققان با درک اهمیت حیاتی میوهها در رژیم غذایی خفاشها، فرض کردند که این جانوران باید توانایی پیشرفتهای در ردیابی منابع غذایی، هم از نظر مکانی و هم زمانی داشته باشند.
از این رو آنها برای آزمودن این فرضیه، از فنآوری پیشرفته جیپیاِس برای ردیابی دقیق مسیرهای پرواز و الگوهای تغذیه خفاشها استفاده کردند.
محققان مشاهده کردند که خفاشها قادرند موقعیت درختان میوهدار را به خاطر بسپارند و در زمانهای مناسب به آنها بازگردند.
این نوع حافظه که شامل ترکیبی از اطلاعات مکانی و زمانی است، وجود نوعی حافظه رویدادی پیشرفته را در این جانوران نشان میدهد.
در بخش دیگر مطالعه، محققان به دنبال پاسخ به این سوال بودند که آیا خفاشها قادر به ایجاد یک «نقشه زمانی» ذهنی هستند یا خیر؟ برای این منظور، آنها خروج خفاشها را از کلونی، برای دورههای زمانی متفاوت از یک روز تا یک هفته، منع کردند.
نتایج نشان داد که خفاشهای با تجربهتر پس از یک هفته محدودیت، از بازدید درختانی که احتمالا دیگر میوه نداشتند، خودداری میکردند.
این یافته نشان میدهد که خفاشها نه تنها قادر به تخمین زمان سپری شده هستند، بلکه میتوانند این اطلاعات را با دانش خود درباره چرخههای میوهدهی درختان ترکیب کنند.
دکتر هارتن در این باره گفت: «این توانایی نشاندهنده یک سطح پیچیده از پردازش اطلاعات است. خفاشها نه تنها میدانند کجا غذا پیدا میشود، بلکه میتوانند پیشبینی کنند چه زمانی غذا در دسترس خواهد بود. این نوعی از برنامهریزی زمانی است که پیش از این تصور میشد فقط انسانها قادر به انجامش هستند.»
سپس محققان به بررسی توانایی خفاشها در برنامهریزی برای آینده پرداختند. آنها مسیر پرواز خفاشها را در ابتدای شب، زمانی که از کلونی خارج میشدند، بررسی کردند.
نتایج نشان داد که خفاشها اغلب مستقیما به سمت درختان خاصی پرواز میکردند، حتی اگر این درختان در فاصله ۲۰ تا ۳۰ دقیقهای قرار داشتند.
چن زینگ، یکی از محققان درگیر در این پژوهش توضیح داد: «ما متوجه شدیم که خفاشها نه تنها میدانند به کجا میروند، بلکه سرعت پرواز خود را نیز بر اساس فاصله و میزان گرسنگیشان تنظیم میکنند. این نشان میدهد که آنها قبل از ترک کلونی، یک برنامه ذهنی دقیق برای شب خود دارند.»
یکی از جالبترین یافتههای این مطالعه، توانایی خفاشها در به تعویق انداختن رضایتمندی بود.
محققان مشاهده کردند که خفاشها گاهی از کنار درختان میوهدار عبور میکردند تا به هدف اصلی خود برسند.
این رفتار نشان میدهد که خفاشها قادرند برای دستیابی به پاداش بزرگتر در آینده، از پاداش فوری صرفنظر کنند؛ شکلی از توانایی که پیش از این عمدتا به انسانها نسبت داده میشد.
پروفسور یوول در جمعبندی این مطالعه گفت: «یافتههای ما نشان میدهد که شکاف شناختی بین انسان و حیوان، آنطور که پیش از این تصور میشد، عمیق و غیرقابل عبور نیست. خفاشهای میوهخوار قادر به انجام فرآیندهای تصمیمگیری پیچیدهای هستند که شامل درک مکان، زمان و ارزش منابع غذایی است.»
به گفته او، این تواناییها نشان میدهد بسیاری از قابلیتهای شناختی که زمانی منحصر به انسان تلقی میشدند، در واقع در طیف وسیعی از گونههای حیوانی وجود دارند.
این پژوهش نه تنها درک ما را از تواناییهای شناختی خفاشها گسترش داده، بلکه پرسشهای جدیدی را درباره تکامل هوش و آگاهی در دنیای حیوانات مطرح کرده است؛ آیا سایر گونههای حیوانی نیز از چنین تواناییهای پیچیدهای برخوردارند؟ چگونه این تواناییها در طول تکامل شکل گرفتهاند؟ و شاید مهمتر از همه اینکه، این یافتهها چه تاثیری بر درک ما از جایگاه انسان در جهان طبیعت خواهند داشت؟
هر یافته جدید، ما را یک گام به درک بهتر جایگاه خود در این اکوسیستم پیچیده نزدیکتر میکند و شاید روزی به این نتیجه برسیم که تفاوت ما با سایر موجودات، کمتر از آن چیزی است که همیشه تصور میکردیم.

در میان دیوارهای صخرهای سر به فلک کشیده در یک جزیره اندونزیایی، باستانشناسان اولین نمونه شناخته شده آثار هنری را کشف کردهاند که داستانی را روایت میکند و «تحولی کلیدی در تاریخ هنر» و نقطه عطف مهمی در تاریخ بشریت را برجسته میسازد.
هنر صخرهای یکی از یافتههای بسیار در دشت کارست (karst) در سولاوسی جنوبی (South Sulawesi) در اندونزی است که مورد مطالعه پژوهشگران دانشگاه گریفیث و چند سازمان اندونزیایی قرار گرفته است.
پژوهشگران از نزدیک یک نگاره بر روی صخرهای را بررسی کردند که سه پیکر انسانمانند را در حال تعامل با یک خوک به تصویر میکشد.
آنها این نقاشی را بهعنوان «صحنهای معمایی» توصیف کردند که ممکن است روایتی از شکار باشد.
آدام بروم، استاد باستانشناسی دانشگاه گریفیث در بریزین استرالیا و نویسنده مقالهای که در همین زمینه در نشریه نیچر منتشر شده، گفت:«هنرمند مراقب قرار دادن این چهار تصویر فیگوراتیو مجزا در مجاورت یکدیگر بوده و آنها را بهگونهای در تعامل با یکدیگر به تصویر کشیده که به ناظر اجازه میدهد تا به کنشهایی پی ببرد که در این میان اتفاق افتاده است. در نتیجه، ترکیب صحنه بهشکلی است که یک داستان را روایت میکند.»
او افزود: «اینها تکنیکهایی پیچیده و بخش مهمی از فرهنگهای هنری و سنتهای داستانسرایی بسیار متنوعی هستند که امروزه در تمام جوامع بشری یافت میشود.»
بر اساس این پژوهش، این صخرهنگاریها علاوه بر اینکه قدیمیترین تصاویر روایتیاند که تا به امروز گزارش شده است، رکورد جدیدی برای اولین هنر فیگوراتیو شناخته شده به حساب میآیند.

تیم پژوهشگران با استفاده از یک تکنیک جدید قدمتگذاری به این نتیجه رسید که رنگدانهها حداقل ۵۱ هزار و ۲۰۰ سال قبل به دقت بر روی دیواره سنگی نشانده شدهاند. چنین تاریخی، برای یک اثر هنری روایی بسیار قدیمی است، زیرا تا حدود ۱۴ تا ۱۱ هزار سال پیش شیوههای داستانگویی این چنینی در جهان رایج نبود.
تا بیش از ۳۵ هزار سال پیش، بیشتر هنرها اشکالی انتزاعی بودند که ارجاعی آشکار به جهان پیرامون نداشتند.
اما چند نگاره صخرهای را میتوان بهعنوان هنر فیگوراتیو در نظر گرفت، زیرا آنها چهرهها و اشیاء را بهشکلی قابل تشخیص از واقعیتهای فیزیکی مانند انسان و سایر حیوانات به تصویر میکشند. چنین نگارههایی بسیار کمیاب هستند، اگرچه احتمالا بهطور تصادفی در جزیره سولاوسی به وفور یافت میشوند.
ظهور آثار هنری روایی نقطه عطفی مهم در هنر داستانسرایی و تاریخ بشر را برجسته میکند. همانطور که جوامع انسانی پیچیدهتر شدند، آثار هنری نیز پیچیدهتر شدند. نقاشی از اشکال انتزاعی و پر پیچ و خم به تصویرهای فیگوراتیوی رسید که نه تنها واقعیت را نشان میدادند، بلکه دارای معنای عمیقی نیز بودند.
ممکن است تعجب کنیم که چرا سولاوسی محل این توسعه ظاهری بوده است؟ با این حال، این احتمال وجود دارد که آثار هنری به همان اندازه پیچیده در این زمان، اگر نه قبل از آن، در جاهای دیگر نیز خلق شده باشند. این جزیره منحصر بهفرد نبوده، اما این نقاشیها بهاندازه کافی خوشاقبال بودهاند که در اینجا حفظ و بعدها شناسایی شوند.
بروم گفت: «احتمالا انسانها در یک دوره زمانی مشابه در دیگر نقاط جهان نیز از روشهای مشابهی برای تصویرسازی استفاده میکردهاند، اما یا شواهدی از آنها باقی نمانده و یا اینکه هنوز کشف نشدهاند.»
او افزود: «هنر سولاوسی اکنون قدیمیترین شواهد شناختهشده از این پیشرفت کلیدی در تاریخ هنر را پیش روی ما گذاشته است، اما این هنر احتمالا ریشه در آفریقا، جایی که گونه ما در آنجا تکامل یافت، داشته است.»