همینطور که به پنجم نوامبر، روز برگزاری انتخابات ریاستجمهوری آمریکا نزدیک میشویم رسانهها، تحلیلگران و ناظران سیاسی بیش و بیشتر نسبت به سویههای جنسیتزده رقابتهای انتخاباتی سال ۲۰۲۴ حساسیت نشان میدهند.
منشه امیر، تحلیلگر مسائل خاورمیانه درباره تحولات منطقه به ایراناینترنشنال گفت به نظر میرسد جمهوری اسلامی در حمله احتمالی به اسرائیل با احتیاط عمل کند و فقط پایگاههای نظامی را هدف قرار دهد.
به گفته او، تهران میداند که کشته شدن شهروندان یا آسیب دیدن اماکن غیرنظامی، خط قرمز اسرائیل است.
امیر درباره آمادگیها برای حملههای غافلگیرکننده گفت: «اسرائیل منتظر است و سخنگویان پشت جبهه اسرائیل به مردم توصیه کردهاند به زندگی عادیشان ادامه دهند.»
او همچنین به حمله شامگاه دوشنبه به پایگاه آمریکایی عینالاسد در عراق اشاره کرد و گفت جمهوری اسلامی از طریق این حمله که از سوی گروههای نیابتیاش انجام گرفت، میخواهد میزان گرمی آب را بسنجد و ببیند دولت بایدن چه واکنشی نشان خواهد داد.
فرزین ندیمی، تحلیلگر امور دفاعی و امنیتی در موسسه واشینگتن در مصاحبه با ایراناینترنشنال گفت احتمال دارد جمهوری اسلامی بر خلاف حمله فروردینماه خود، این بار به دنبال غافلگیر کردن اسرائیل باشد.
او افزود لبنان با توجه به فاصله کمتر خود با اسرائیل میتواند نقشی مهم در عملیات نظامی مورد نظر حکومت ایران ایفا کند.
ندیمی تاکید کرد جمهوری اسلامی به دنبال احیای قدرت بازدارندگی خود است و این احتمال وجود دارد که این بار مراکز اطلاعاتی، امنیتی و نظامی اسرائیل را هدف قرار دهد.
محمد قائدی، مدرس روابط بینالملل در دانشگاه جورج واشینگتن در مصاحبه با ایراناینترنشنال گفت مسکو بیشترین منفعت را از افزایش تنشها میان جمهوری اسلامی و اسرائیل خواهد برد.
قائدی افزود روسیه با استفاده از شرایط کنونی عملیات نظامی خود را در اوکراین شدت بخشیده است.
به گفته او، وقوع درگیری در خاورمیانه در راستای منافع چین نیست و پکن میتواند نقشی کلیدی برای کاستن از تنشها در منطقه ایفا کند.
این تحلیلگر با اشاره به اقدام حکومت ایران در تسلیح حزبالله طی سالهای اخیر تاکید کرد لبنان بزرگترین قربانی تحولات اخیر خواهد بود.
بن سبطی، تحلیلگر مسائل ایران و اسرائیل به ایران اینترنشنال گفت: «تاکنون حملات اسرائیل، حملات توأم با دفاع بودهاند.»
او افزود: «اما با توجه به اظهارات اخیر مقامات ارتش در تلویزیون اسرائیل، به نظر میرسد استراتژی اسرائیل ممکن است به حملات پیشدستانه با هدفگیری نقاط خاص در ایران و یا لبنان تغییر کند.»
مقامهای جمهوری اسلامی اعلام کردهاند که قصدشان برای تلافی کشتهشدن اسماعیل هنیه، رهبر حماس در قطر، قطعی است و احتمالا به شکلی گستردهتر از حمله قبلی با همراهی گروههای نیابتی انجام میشود.
نیروهای نظامی جمهوری اسلامی یکبار نیز در ۲۵ فروردینماه، بهطور مستقیم از خاک ایران به اسرائیل حمله کردند. اقدامی که در آن زمان رویدادی بیسابقه در چند دهه تنش میان اسرائیل و جمهوری اسلامی به حساب میآمد. اینبار، تنها نقطه تمایز ممکن است همزمانی حمله از سوی حوثیهای یمن، حزبالله لبنان و گروههای عراقی و فلسطینی، و البته هشدار دیرهنگام و گستردهتر بودن سطح عملیات باشد.
اسرائیل تا این مقطع از جنگ قادر بوده توان عملیاتی حزبالله را در لبنان و سوریه و همچنین امکان تحرک گروههای مسلح فلسطینی را در غزه بسیار محدود و حتی سلب کند. تحرکات گروههای نیابتی جمهوری اسلامی در یمن و عراق هم نسبتا تا حد بالایی در کنترل آمریکا است و این کشور، یا با همراهی متحدان اروپایی یا به تنهایی، تاکنون ضربات تاثیرگذاری به مقر حوثیها یا مقاومت اسلامی در عراق زده است.
حزبالله در افول
در حال حاضر، حزبالله از نظر توان و نیروی حمله به اسرائیل، مهمترین نیروی خارجی سپاه پاسداران جمهوری اسلامی به حساب میآید. این گروه توان موشکی قابل ملاحظهای دارد، اما دست آن بسیار بسته است چون در لبنان مقبولیت کافی ندارد و به عنوان یک گروه مزدور مورد نفرت بخشی از جامعه لبنان است.
روزنامه گاردین در همین زمینه اخیرا طی گزارشی نوشت که محبوبیت حزبالله در سالهای اخیر به خصوص به دلیل مداخله در جنگ داخلی سوریه برای حمایت از سرکوب بشار اسد علیه مردم معترض افول کرد.
در حال حاضر نیز لبنان سالگرد انفجار مرگبار در بیروت را پشت سر میگذارد که لبنانیها حزبالله را مسئول آن میدانند.
با این شرایط، تهران به خوبی میداند حزبالله نیز چندان توان و مشروعیتی برای انجام یک عملیات فراتر از پرتاب راکت و موشک به اسرائیل را ندارد و با این حساب، یک جنگ طولانی برای لبنان بسیار مخرب و نفسگیر خواهد بود.
حمله اول ایران به اسرائیل یک اقدام بیسابقه بود اما داستان این بار برای تهران فرق میکند
رهبران کشورهای عرب در نگرانی
نباید فراموش کرد که اینبار همکاری کشورهای عرب منطقه همچون امارات متحده عربی، عربستان سعودی و اردن با اسرائیل ممکن است جدیتر و علنیتر از حمله جمهوری اسلامی در فروردینماه باشد.
این همراهی از آن جهت است که نگرانی بینالمللی بیشتری درباره در گرفتن یک جنگ گسترده در منطقه وجود دارد و رهبران این کشورها در رایزنی با غرب هر تلاشی برای جلوگیری از این جنگ میکنند. با همین منطق است که اردن نیز همزمان با مشورت پادشاه آن با فرانسه، فارغ از اختلافاتش با تهران، وزیر امور خارجه خود را به تهران فرستاد تا درباره امنیت منطقه رایزنی کند.
از سوی دیگر نیز دلیل این تلاش منطقهای، رضایت پنهان رهبران این کشورها از حذف رهبران اخوانی حماس مثل اسماعیل هنیه و نگرانی از گسترش جنگ است.
اکراه سوریه، احتیاط روسیه
حتی سوریه بشار اسد هم پس از یک دهه جنگ داخلی و کشتار و تخریب زیرساختهای کشور، هرگز تمایلی به تبدیل شدن به زمین جنگ ایران و اسرائیل ندارد. فراتر از همراه نشدن با جنگ ایران، ممکن است حتی عوامل اسرائیل در ساختار دولتی سوریه، در زمان لازم گراهای مورد نیاز را هم به اسرائیل بدهند، مانند آنچه در سالهای اخیر گزارشهایی از آن مطرح شد. در آخرین مورد نیز پس از حمله به ساختمان کنسولگری جمهوری اسلامی، بحث احتمال دادن آمار دقیق اعضای سپاه پاسداران در کنسولگری در دمشق مطرح شد.
در رابطه با سوریه، از روسیه و اختیار حریم هوایی سوریه هم نباید غافل شد. روسیه با وجود همراهیهای منطقهای با تهران، هرگز به ایران اجازه استفاده از حریم هوایی سوریه برای حمله به اسرائیل را نخواهد داد.
با این شرایط، گزینهای که برای ایران میماند، خیلی محدود به نظر میرسد؛ شاید تکرار حملهای در سطح حمله فروردین با چندین راکت و موشک گروههای نیابتی و یا کمی بیشتر از آن و یا شاید همزمان حمله و بمبگذاری در سفارتخانههای اسرائیل در کشورهای آمریکای لاتین و چند کشور دیگر.
مساله دردناک برای تهران
مساله این است که ایران نه به لحاظ تسلیحات متعارف و نه تسلیحات غیرمتعارف، هرگز در حد بازدارندگی با اسرائیل قرار نخواهد گرفت.
در محاسبات اسرائیل، جمهوری اسلامی قادر به پاسخی فراتر از موشکپرانی و چند نیروی نیابتی خود نیست که اسرائیل را مجاب کرده که میتواند دست به چنین عملیات پیچیدهای در قلب محافظتشدهترین نقطه پایتخت ایران بزند.
آنچه در ۲۵ فروردین و حمله جمهوری اسلامی به اسرائیل رخ داد، توپ پر حکومت ایران بود.
ممکن است ایران با اتکا به نیروی انسانی جنگدیده (جنگ عراق و ایران) و آنطور که مقامهایش میگویند «قدرت ایمان» نیروهای نظامی خود دست به یک اقدام غیرقابل پیشبینی بزند، اما در حوزه نیروی انسانی هم، توان نیروی انسانی جنگدیده اسرائیل اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست.
مساله دردناک برای تهران اما چیز دیگری است، اینکه اسرائیل به سطحی از توانمندی نرمافزاری-اطلاعاتی و عملیاتی-جستیکی در خاک ایران رسیده که برای رهبرانش، مساله تنها انتخاب زمان و نحوه و هدف عملیات است. امری که مقابله با آن نه یک اقدام ساده و کوتاهمدت بلکه نیازمند اقدامات انقلابی و ساختاری در دستگاههای موازی و تودرتوی اطلاعاتی و نظامی جمهوری اسلامی است.
بنا بر این چه تهران تصمیم حمله گسترده به اسرائیل را اجرایی کند چه نکند، فردای حمله نیز باید با همین نفوذ و ناکارآمدی اطلاعاتی و نظامی خود دست و پنجه نرم کند که جا را برای عملیاتهای بعدی اسرائیل باز خواهد گذاشت.
این حساسیت مخصوصا از زمانی تشدید شده که یک زن یعنی کامالا هریس، معاون رییسجمهوری مستقر آمریکا به عنوان نامزد دموکرات وارد میدان شده تا شانس خود را برای این که اولین رییسجمهور زن ایالات متحده باشد بیازماید. روندی که جنیفر رابین، ستوننویس سرشناس روزنامه واشینگتنپست از آن با عنوان «زنستیزی در ستادهای انتخاباتی دونالد ترامپ، نامزد حزب جمهوریخواه» یاد میکند و معتقد است با مطرح شدن هریس به عنوان یکی از رقبای انتخاباتی، آشکارا تشدید شده است.
اما این سویههای جنسیتی که ناظران و کنشگران برابری جنسیتی را نگران میکند چیست و رد پای آن را کجاها میتوان دید؟
یک مشت زن بیبچه گربهدوست!
جمهوریخواهان میگویند کامالا هریس برای ریاستجمهوری آمریکا مناسب نیست چون فرزند بیولوژیکی ندارد و هرگز زایمان نکرده و مادر نشده است. گفتمانی که با اظهارات هفته گذشته جیدی ونس، سناتور جوان ایالت اوهایو که به عنوان نامزد معاونت دونالد ترامپ در کارزار انتخاباتی سال ۲۰۲۴ رقابت میکند اهمیت بیشتری هم پیدا کرد. ونس زنان حزب دموکرات را «یک مشت زن بیفرزند گربهدوست که زندگیهای ملالآوری دارند» توصیف کرد.
او پیشتر هم در مصاحبهای در سال ۲۰۲۰ کسانی را که نمیخواهند بچهدار شوند «جامعهستیز» و «روانپریش» خوانده بود. این اظهارات موجی از نقد و اعتراض را در رسانهها و میان کاربران آمریکایی شبکههای اجتماعی و مخصوصا زنان و فعالان برابری جنسیتی به دنبال داشت. بسیاری از کاربران زن با انتشار ویدیوهایی که آنها را در کنار گربههاشان نشان میدهد گفتند: «من با گربهام زندگی میکنم. به زندگی ملالآورم خوش آمدید.»
ونس البته ناگزیر به عذرخواهی شد اما نه عذرخواهی از زنان؛ او از گربهها عذر خواست و بلافاصله تاکید کرد: «متاسفانه جانِ کلام من حقیقت داشت».
کامالا هریس توانسته به یکهتازی دونالد ترامپ در نظرسنجیهای انتخاباتی پایان دهد
در این میان منتقدان چنین اظهاراتی را زنستیزانه و صرفا پاسخی به جنسیتِ رقیب دموکرات در این انتخابات میدانند. درست است؛ کامالا هریس هرگز زایمان نکرده، دقیقا مانند تمام ۴۶ مردی که پیش از او رییسجمهوری آمریکا بودهاند.
علاوه بر این، خانم هریس مادرخوانده «کُل» و «اِلا»، فرزندان بیولوژیک همسرش داگ امهاف است. واقعیتی که حتی پای همسر سابق امهاف را هم به میدان رقابتهای انتخاباتی باز کرد تا از هریس به عنوان مادری دوستداشتنی، حامی و همیشه حاضر برای کُل و اِلا یاد کند که در پرورش و تربیت آنها نقش مهمی داشته است؛ زندگی خانوادگی درست شبیه آنچه سیاستمردانی از جمله جرج واشینگتن، از پدران بنیانگذار و اولین رییسجمهوری آمریکا و جیمز مدیسن، از نویسندگان قانون اساسی این کشور داشتند؛ آنها هم فرزند بیولوژیکی نداشتند و البته آنها به هر حال مرد بودند.
اینجاست که فیث هیل، نویسنده مجله آتلانتیک مینویسد: «آیا پرستاری و مراقبت که در نگاه سنتی و پدرسالارانه ویژگیهایی زنانه شناخته شدهاند، واقعا زنانهاند؟ و آیا الزاما پیشنیاز مراقبت از دیگران و جامعه، داشتن فرزند، آن هم الزاما فرزندی است از خون شما یا حتما محصول ساختار خانواده و ازدواج؟ میلیونها نفر در جهان از پدر و مادر و اعضای سالخورده خانواده یا حتی سالمندان محله مراقبت میکنند. میلیونها نفر از اعضای خانواده یا همسری که از آلزایمر رنج میبرد پرستاری میکنند؛ بی آنکه الزاما کودکی را به این دنیا آورده باشند. این تلقی که تنها مادران بیولوژیک، مراقبت و پرستاری و حتی آنچه را که مهر مادری خوانده میشود میفهمند؛ نادیده گرفتن بخش بزرگی از واقعیتِ جامعه آمریکاست.»
هیل بلافاصله مینویسد: «و همه اینها در حالی است که دونالد ترامپ پنج فرزند بیولوژیک دارد و و هم اوست که ۵هزار کودک خانوادههای مهاجر را از والدینشان جدا کرد». و در آخر هم تاکید میکند که: «راستش مادر بودن یا نبودن یک زن هیچ اهمیتی در انتخابات و آینده کشور ما ندارد».
جمهوریخواهان بهطور سنتی خود را طرفدار خانواده و مخالف حق پایان خودخواسته بارداری معرفی میکنند. جیدی ونس که خود سه فرزند دارد، پیش از این تا آنجا پیش رفته که گفته بود «شهروندانی که بچه دارند باید قدرت رای بیشتری داشته باشند» و این در حالی است که ۴۷ درصد آمریکاییان زیر ۵۰ سال میگویند انتخابشان این است که هرگز بچهای نداشته باشند و برآوردها نشان میدهد که ۴۵ درصد از زنان آمریکایی در سال ۲۰۳۰ نهتنها بچهای نخواهند داشت که خارج از ساختار ازدواج زندگی میکنند؛ شیوهای از زیست و تجربه زنانه که به نظر میرسد محافظهکاران آمریکایی از آن هراس دارند.
زنان و اتاق خوابی نه از آن خود!
مثل همیشه باز هم وقتی پای درخشش، موفقیت و قدرت زنی در میان است سر و کله یک اتهامِ قدیمی پیدا میشود: «باز کردن راه خود از طریق سکس».
جامعه مردسالار زنانی را که روابط متعدد و خارج از ازدواج را تجربه کردهاند، تحقیر و قضاوت میکند و ای بسا از آنها بهراسد. برچسب «زیادی آزاد» در این موارد از قبل آماده است تا بر پیشانی زن بنشیند.
شکل دیگری از کلیشههای جنسیتی و گفتمان زنستیز که مخالفان هریس این روزها در شبکههای اجتماعی و رسانههای آمریکایی پیش میبرند: او زنی است که به واسطه رابطه عاشقانه خارج از ازدواج با ویلی براون متاهل، از سیاستمدران بانفوذ کالیفرنیا پیشرفت کرده است.
ویلی براون که اکنون ۹۰سال سن دارد، شهردار پیشین سانفرانسیسکو بود. او و کامالا هریس در سالهای ۱۹۹۰ رابطهای عاشقانه داشتند یا به اصطلاح «دیت» میکردند. براون پیش از آن رابطه و در سال ۱۹۸۲ از همسرش جدا شده بود. او در سال ۲۰۲۰ در مقالهای برای نشریه فرانسیسکو کرونیکال نوشت: «البته که با کامالا هریس در رابطه بودم. خب که چی؟» و تصریح کرد که در جریان اولین ورود هریس به میدان رقابتهای سیاسی برای مسند دادستانی سانفرانسیسکو از او حمایت کرده، همانطور که از فهرست بلندبالایی از دیگر سیاستمداران از جمله نانسی پلوسی هم حمایت کرده بود.
اتهام «استفاده از سکس برای پیشرفت حرفهای» علیه کامالا هریس در سال ۲۰۱۹ و از شبکه تلویزیونی محافظهکار فاکسنیوز آغاز شد، وقتی که تامی لارن، از مجریان این شبکه نوشت: «کامالا! آیا برای اهدافت جنگیدی یا راهت را با خوابیدن با ویلی براون باز کردی؟» همان کلیشه جنسیتزده قدیمی که زن را در بدن و روابط جنسیاش خلاصه میکند و نمیتواند بپذیرد زنی با تکیه بر پشتکار، تلاش، تحصیلات، استعداد و کاراکترِ خودش موفق شود.
چنین کلیشهای از سوی دیگر، مهر تاییدی است که بر پدرسالار بودنِ ساختارهای موجود میزنیم؛ چرا که نشان میدهیم ساختار قدرت بهقدری مردسالار و آلوده به انواع تبعیضهای جنسیتی است که ممکن نیست زنی بتواند بدون تن دادن به رابطه جنسی با مردان متنفذ گامی به پیش بردارد.
فقط هم ویلی براون نیست. مخالفان کامالا هریس پای مردان دیگری را هم به جدالهای سیاسی باز کردهاند؛ مثلا مانتل ویلیامز، مجری شوهای تلویزیونی که زمان کوتاهی در سال ۲۰۰۰ با کاملا هریس در رابطه بود. ویلیامز در حسابش در شبکه ایکس (توییتر سابق) نوشت: «من و کاملا ۲۰ سال پیش، زمانی که هر دو مجرد بودیم رابطه کوتاهمدتی داشتیم» و پرسش مهمی را در برابر جامعه آمریکا قرار داد: «سوالم این است که آیا اگر او یک نامزد مرد بود هم همین قدر مهم بود که با چه کسانی رابطه داشته؟»
یک زن زیاد و دو زن نشدنی است!
کامالا هریس که با ورود به رقابتهای انتخاباتی ۲۰۲۴ خیلی زود توانست به پیشتازی ترامپ در نظرسنجیها پایان دهد، حالا باید معاون و همراه انتخاباتیاش را در این رقابتها معرفی کند و اگر نیک بنگریم یکی از بزرگترین تورهای ساختار مردسالار مبتنی بر کلیشههای جنسیتی دقیقا همین جاست که پهن است.
اینجاست که هریس در تقاطع تبعیضها میایستد؛ او نه تنها زن که سیاهپوست و آسیایی-آمریکایی است و با این زمینهها البته که باید معاون خود را از میان مردان سفید انتخاب کند. البته اگر میخواهد پیروز رقابتها باشد و رایدهندگان را مایوس نکند. چنین گمانهزنی حاوی این پیشبینی است که جامعه به ترکیب دو زن اعتماد نخواهد کرد چرا که آمریکا هرگز شاهد مبارزه یک زوج سیاسی که هر دو زن باشند نبوده است.
همین وضعیت درباره نژاد زوجی که میخواهند به اتاق بیضی کاخ سفید راه پیدا کنند هم صادق است؛ دو نامزد که هیچ یک سفید نیستند شانس چندانی میان رایدهندگان نژادپرست ندارند. پس هریس الزاما باید یک مرد سفید را انتخاب کند. گویی وقتی پای رقابت زنان برای کسب بالاترین ردههای قدرت در میان است، تحلیلگران فراموش میکنند که در تمام دورههای پیشین، این مردان سفید بودهاند که کاخ سفید را در اختیار داشتهاند (باراک اوباما یک استثناست) و هیچ کس هم از تسلط این الگو شگفتزده نشده و پیشبینی نکرده که جامعه به دو مرد که هر دو سفید هم باشند رای نخواهد داد.
هریس زنی سیاهپوست و آسیایی-آمریکایی است و با این زمینهها باید معاون خود را از میان مردان سفید انتخاب کند
بازگشت به دوران رام کردن زن سرکش!
فعالان حقوق زنان و کنشگران برابری جنسیتی شاید هیچ زمانی در طول تاریخ آمریکا تا این حد نگران دستاوردهای جنبشهای زنان نبودهاند. میلیونها زن آمریکایی از سال ۲۰۲۲ و در پی لغو حکم تاریخی «رو در برابر وید» حق قانونی خود برای پایان بارداری (سقط جنین) را از دست دادهاند.
حالا هم یکی از نامزدهای ریاستجمهوری کشور مردی است که نه تنها با حق زنان بر بدنها و سرنوشتشان مخالف است بلکه سوابقی چون آزار جنسی و تجاوز اثباتشده در دادگاه و تحقیر و توهین جنسیتی نسبت به زنان را هم در کارنامه دارد. معاون او هم میگوید زنان حتی در صورتِ بارداری حاصل از تجاوز یا زنای محارم نباید حق سقط جنین داشته باشند.
همان ترکیبی که جنیفر رابین، ستوننویس روزنامه واشینگتنپست میگوید: «هدفش توهین به زنان آمریکایی است» و لورا کی فیلد، نویسنده و نظریهپرداز سیاسی در نشریه پولیتیکو از آن با عنوان یک گفتمان فلسفی جدید حرف میزند؛ گفتمانی که به نوشته فیلد هدفش روشن است: «زیر سوال بردن فمینیسم مدرن و ارزشهایی مثل برابری جنسیتی».
از نگاه این نظریهپرداز سیاسی چسبی که این روزها بازیگران حزب جمهوریخواه آمریکا و بهطور مشخص اردوگاه سیاسیِ «ترامپ+ونس» را به هم میچسباند نوعی «شوونیسم افراطی زنستیزانه» است که از یک سو دستاوردهای فمینیسم برای زنان را زیر سوال میبرد و از سوی دیگر ارزشهای سنتی مثل ایمان مذهبی، خانواده و باروری را در مقابل ارزشهای مدرنی چون برابری جنسیتی، عاملیت و حق انتخاب زنان قرار میدهد. او از یک جنگ فرهنگی حرف میزند؛ جنگ طرفداران جنبش ماگا (MAGA) با آزادی زنان؛ جنگی برای بازگرداندن آمریکا به دوران «رام کردن زن سرکش»!