روحالله رحیمپور، تحلیلگر سیاسی به ایراناینترنشنال گفت معرفی یک شخص نظامی برای وزارت کشور از سوی پزشکیان نشان میدهد که او به دنبال جلب رضایت محمد باقر قالیباف، رییس مجلس است.
او اسکندر مومنی، وزیر پیشنهادی کشور را از افراد نزدیک به قالیباف خواند.
به گفته رحیمپور، مجلس در حالی حامی این وزیر پیشنهادی است که پیشتر هم از تمام طرحهای امنیتی علیه اعتراضهای مردمی از جمله طرح نور حمایت کرده بود.
علیحسین قاضیزاده، روزنامهنگار در ایراناینترنشنال گفت اطلاق عنوان «وفاق ملی» به دولت پزشکیان اشتباه است؛ چراکه این دولت به جای مطالبات مردم، سهمخواهی جناحهای مخالف را برآورده میکند.
او تاکید کرد جمهوری اسلامی با تمام ارکان خودش در برآورده کردن نیازهای مردم ایران ناکام است و با معرفی وزرا از جناحهای مختلف، هیچ سیاستی در این نظام تغییر نمیکند.
وزارت آموزش و پرورش جمهوری اسلامی که به زودی با رای مجلس شورای اسلامی تحت مدیریت علیرضا کاظمی قرار خواهد گرفت، نهادی خواهد بود که نه تنها با اقدامات سرکوبگرانه و تبلیغات مذهبی موافق است بلکه آنها را تشدید هم خواهد کرد.
کاظمی ضمن آن که در رابطه با برپایی مراسم مذهبی مانند اربعین گفته است «جا دارد در این زمینه بیشتر کار کنیم» بر این باور است که غیبت دانشآموزان و معلمانی که به راهپیمایی اربعین میروند باید موجه بشود.
در واقع میتوان گفت انتصاب کاظمی که هیچ مخالفی در مجلس «سوپر انقلابی» ندارد، نشان از اجماع حاکمیت بر ضرورت تقویت این روند ایدئولوژیک است.
او آشکارا بر بسط و تقویت بسیج دانشآموزی تاکید دارد و آن را بخشی از رسالت آموزش و پرورش میداند.
کاظمی بسیج را «معجزه انقلاب» و دانشآموزان بسیجی را «همدل و همراه معلمان» توصیف میکند.
این رویکرد، از تلاش احتمالی او برای جایگزینی آموزش علمی با برنامههای ایدئولوژیک بیشتر خبر میدهد که هدف آن تربیت «سربازانی وفادار» به نظام اسلامی است.
کاظمی همچنین برنامه تصفیه محتوا دارد. او بر بازبینی کتب درسی به منظور تقویت مفاهیم «استکبارستیزی»، «فرهنگ ولایتمداری» و «ترویج فرهنگ شهادت» تاکید میکند.
زیر نظر او هدف نظام آموزشی از تربیت جوانان، صرفا کسب مهارتها و دانش برای رقابت در عرصه جهانی نیست بلکه تربیت نسلی است که بهطور کامل با ایدئولوژی حاکم همسو باشد.
متن کامل یادداشت تحلیلی درباره وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش مسعود پزشکیان را در اینجا بخوانید.

مدت زیادی از آن روزها نگذشته که مدارس ایران به میدان اعتراض و مخالفت با جمهوری اسلامی تبدیل شده بودند.
سال ۱۴۰۱ بهویژه مدارس دخترانه در قلب اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» قرار داشتند و مقاومت آنها از نظر بسیاری، از جمله حامیان حکومت، نشانهای از فروپاشی ایدئولوژی نظام در نسل جوان بود.
دانشآموزانی که تلاش شد و قرار بود در چهار دهه در سیستم آموزشی جمهوری اسلامی مطیع و وفادار تربیت شوند، به ناگهان به مبارزان جسوری تبدیل شدند که صدای اعتراضشان در کلاسها، دیوارها و حیاط مدرسهها طنینانداز شد.
در واکنش به این موج نافرمانی، جمهوری اسلامی پس از پروژه سرکوب خشونتآمیز خیزش انقلابی، تلاشهای خود را برای مهار اعتراضات در مدارس آغاز کرد. سایه حملات شیمیایی به دهها مدرسه، که از آذر ۱۴۰۱ شروع شد و تقریبا یک سال ادامه داشت، بر سر دانشآموزان سنگینی کرد.
این حملات که بیشتر دختران دانشآموز را هدف گرفته بود، ابزاری وحشتناک برای خاموش کردن صداهای اعتراض بود. با اینکه عاملان این حملات همچنان ناشناس باقی ماندهاند، بسیاری انگشت اتهام را به سمت نیروها و نهادهایی نشانه رفتند که از حمایت حکومت بهرهمند بودند. حکومتی که با سکوت خود به این وحشت اجازه تداوم داده بود و شاید هم در پشت صحنه از آن به عنوان ابزار سرکوب و ساکت کردن مدارس استفاده میکرد.
با اتمام اعتراضات و در مقام پاسخ، جمهوری اسلامی به دنبال گسترش برنامههای ایدئولوژیک خود در مدارس برآمده است. اعزام و استخدام طلاب در مدارس، برگزاری پرشور مراسمهای مذهبی و تلاش برای تشدید آن با حضور کودکان و دانشآموزان و دست بردن در محتواهای آموزشی نمونهای از این سیاستهاست. به نظر میرسد که رویه موجود با علیرضا کاظمی، گزینه وزارت آموزش و پرورش جدیدی که با رویکردی «انقلابی» وارد میدان شده تشدید شود؛ وزیر احتمالی که در مجلس تاکید کرد «فعالیتهای پرورشی و دینی» باید تقویت شود و نظام آموزشی باید دانشآموزانی «وطندوست و ولایتمدار» تربیت کند.

از دانشآموزان تا مدارس، خدمت به ایدئولوژی نظام
افزایش برگزاری مراسم دینی در سالهای اخیر به ابزاری برجسته برای نمایش اقتدار سیاسی و تقویت مشروعیت حکومت تبدیل شده است. جمهوری اسلامی از این مراسم- به واسطه ظرفیت بسیج عمومی آن- برای جعل و نمایش حمایت مردمی از نظام استفاده میکند و آنها را بهعنوان نمادی از بیعت با آرمانهای «ولایت» تلقی میکند. در این میان پیادهروی اربعین بهعنوان رویدادی بینالمللی و پرجمعیت، نقش مهمی در این سیاستها دارد.
در سال جاری، حکومت با تمرکز ویژه بر افزایش حضور دانشآموزان در این مراسم، برای اعزام ۱۵ هزار دانشآموز به این راهپیمایی برنامهریزی و اختصاص بودجه کرد. در مصاحبههای مختلف مسئولان وزارت آموزش و پرورش این مراسم را بهعنوان «مدرسه فرهنگی تربیتی» معرفی میکنند. اما در عمل آنها با بردن دانشآموزان به مراسم مذهبی در خارج از مرزها، به جز آنکه میخواهند نشان دهند که حامیان گسترده دارند، به دنبال نمایش این هستند که جمهوری اسلامی نه تنها مورد پذیرش نسلهای فعلی، بلکه نسلهای آینده نیز هست.
نهتنها دانشآموزان، بلکه امکانات آموزشی نیز در خدمت اهداف سیاسی حکومت هستند. علی مطهری، مدیرکل آموزش و پرورش آذربایجانغربی، پیادهروی اربعین را «نماد اقتدار شیعه و ولایتمداری» خوانده و خواستار اختصاص تمام ظرفیتهای آموزشی استان برای این مراسم شده است.
در استانهایی مانند ایلام، کرمانشاه و خوزستان، به جای تمرکز بر نیازها و کمبودهای آموزشی، مدارس به محل اسکان زائران تبدیل و تجهیز شدهاند. علی درویشی، مدیرکل آموزش و پرورش ایلام، اعلام کرد که ۱۵۰ مدرسه بهطور ویژه برای اسکان زائران اربعین در نظر گرفته شدهاند.
پیادهروی اربعین، بخشی از «سند تحول بنیادین آموزشوپرورش» است تا به واسطه ترویج نگاه و مناسک اسلامی، آنچه را که برگرفته از گفتمان خامنهای «حیاط طیبه» میخواند به نسل جوان تحمیل کند.
محمدحسین پورثانی، معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزشوپرورش، تایید کرده که پیادهروی اربعین بهعنوان یکی از ابزارهای تربیتی است، ابزاری که در چهارچوب آن طرحهایی مانند «هر مدرسه یک موکب» و «همسفر من»، اجرا خواهد شد. طرحهایی که اعلام میشود به واسطه آن دانشآموزان «به نیابت از شهدا» در مراسم اربعین حاضر میشوند تا فرهنگ شهادتطلبی و ولایتمداری حکومت در نسل جوان تزریق شود.
در میان برنامههای وزارت آموزشوپرورش، علاوه بر اعزام دانشآموزان به عراق، برای کسانی که امکان سفر ندارند نیز برنامههای موازی تدارک دیده شده است. این برنامهها از یک سو به دنبال ترویج فرهنگ موکبداری و مشارکت فعال دانشآموزان در برپایی مراسم عزاداری است و از سوی دیگر با برگزاری مسابقات و نمایشگاههای دینی، به آموزش ایدئولوژیک و مذهبی آنان میپردازد.
رویدادهایی پرخرج و مخارج با بودجههای بدون حساب و کتاب مانند «دختران عاشورایی» و «اجتماع بزرگ نوجوانان اربعینی» که در استانهای مختلف برگزار شدهاند، در ظاهر به تجلیل از جوانان مذهبی میپردازند، اما در حقیقت ابزاری برای القای ارزشهای سیاسی خاص به شمار میروند؛ ارزشهایی با نمادسازیهایی از جمله ترانه حکومتی «سلام فرمانده».
این اقدامات در کنار بیتوجهی جمهوری اسلامی به کمبودهای آموزشی حتی در همین پنج استان صورت میگیرد و نظام سیاسی از منابع عمومی صرفا برای پیشبرد اهداف ایدئولوژیک خود استفاده میکند.

حجاب، بسیج و تصفیه؛ برنامههای وزیر جدید
وزارت آموزش و پرورش جمهوری اسلامی که به زودی با رای مجلس تحت مدیریت علیرضا کاظمی قرار خواهد گرفت، نهادی خواهد بود که با این اقدامات نه تنها موافق است بلکه آنها را تشدید هم خواهد کرد.
کاظمی ضمن آنکه در رابطه با برپایی مراسم مذهبی مانند اربعین گفته است «جا دارد در این زمینه بیشتر کار کنیم» بر این باور است که غیبت دانشآموزان و معلمانی که به راهپیمایی اربعین میروند باید موجه بشود. در واقع میتوان گفت انتصاب کاظمی، که هیچ مخالفی در مجلس «سوپر انقلابی» ندارد، نشان از اجماع حاکمیت بر ضرورت تقویت این روند ایدئولوژیک است.
کاظمی آشکارا بر بسط و تقویت بسیج دانشآموزی تاکید دارد و آن را بخشی از رسالت آموزش و پرورش میداند. او بسیج را «معجزه انقلاب» و دانشآموزان بسیجی را «همدل و همراه معلمان» توصیف میکند. این رویکرد، از تلاش احتمالی او برای جایگزینی آموزش علمی با برنامههای ایدئولوژیک بیشتر خبر میدهد که هدف آن تربیت «سربازانی وفادار» به نظام اسلامی است.
کاظمی همچنین برنامه تصفیه محتوا را دارد، او بر بازبینی کتب درسی به منظور تقویت مفاهیم «استکبارستیزی»، «فرهنگ ولایتمداری» و «ترویج فرهنگ شهادت» تاکید دارد. زیر نظر او هدف نظام آموزشی از تربیت جوانان، صرفا کسب مهارتها و دانش برای رقابت در عرصه جهانی نیست، بلکه تربیت نسلی است که بهطور کامل با ایدئولوژی حاکم همسو باشد.
برنامههایی با نامهای مذهبی مثل مراسم «احلی من العسل» و مسابقات قرآنی گسترده که در هزاران مدرسه برگزار شد، بخشی از پروژه ایدئولوژیک کاظمی است که طرح آن را در دورهای که تصدی معاونت پرورشی وزارت آموزش و پرورش را داشت به انجام رساند. او در توضیح سالهای معاونت خود نکته حائز اهمیتی نیز میگوید: «دهها ساعت در تدوین محتوا و دستورالعمل موضوع حجاب وقت گذاشتم. شاید بتوان گفت بیشتر از هر بخش دیگر به این حوزه پرداختیم.» او از پیش خبر داده است که موضوع عفاف و حجاب را در کتب درسی و برنامههای روزانه دانشآموزان، با جدیت پی خواهد گرفت.
از سوی دیگر انتظار میرود وزارت این گزینه منسوب و مورد تایید چهرههای امنیتی و نظامی، با تقویت برنامه استخدام گسترده روحانیون و طلاب در مدارس همراه شود. در این راستا، کاظمی در سخنرانیهای مختلفی خواستار حضور بیشتر طلاب و مبلغان دینی در مدارس هم شده است. سیاستی که تاکنون منجر به استخدام بیش از ۲۵ هزار طلبه شدهاست و تاکید شده که ادامه خواهد یافت.
حضور این وزیر اصولگرا و انقلابی در کابینه مسعود پزشکیانی، که با شعار «عزت را به ایران برگردانیم» به قدرت رسید، از هماکنون نشان از آن دارد که عزت به مدارس ایران باز نخواهد گشت و این وزارتخانه همچنان به سوءاستفاده از جوانان زیر ۱۸ سال برای ترویج ایدئولوژیهای نظام ادامه خواهد داد و نقش اصلی خود یعنی تربیت نسل آگاه و مستقل را نادیده خواهد گرفت.

برای بسیاری این پرسش مطرح شده است که چرا علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، راه مسعود پزشکیان را برای رسیدن به ریاست قوه مجریه هموار کرد. منشا این پرسش رد صلاحیت نشدن پزشکیان برای ریاستجمهوری در سال ۱۴۰۳ است، در حالی که او در دورههای قبل رد صلاحیت شده بود.
پزشکیان بدون سد و مانعی از سوی وفاداران درگاه خامنهای مثل محمدباقر قالیباف و سعید جلیلی که همه امکانات دولتی و تبلیغاتی را در اختیار داشتند، به این مقام رسید.
این به آن معناست که خامنهای کسی را بر پزشکیان ترجیح نمیداده است؛ بر خلاف سال ۱۳۸۸ که خامنهای، محمود احمدینژاد را بر رقبایش مهدی کروبی و میرحسین موسوی ترجیح داد.
پزشکیان خود به صراحت گفته است بدون حمایت خامنهای نام او از صندوقها بیرون نمیآمد.
رمز این رویکرد خامنهای، سیاست دهه شصتی پزشکیان است. این سیاست با گرایش اخیر خامنهای در جهت بازگشت به دهه ۶۰ انطباق دارد.
اما سیاست دهه شصتی چیست؟
این سیاست هفت ویژگی دارد که در سخنان مکرر پزشکیان در مناظرهها و جلسات دفاع از کابینهاش در مجلس منعکس شده است.
محوریت ولی فقیه
پزشکیان بر خلاف اصلاحطلبان و بخشی از اسلامگرایان شریعتمدار، تفاوتی میان خمینی و خامنهای از حیث جایگاه ولی فقیه قائل نیست.
او بر این اعتقاد است که: «التزام به قانون اساسی، اهداف سند چشمانداز، سیاستهای کلی مصوب مقام معظم رهبری و تحقق برنامه هفتم توسعه، محورهای همگرایی میان دولت و سایر قوا و ارکان نظام خواهد بود.»
این همان رویکردی است که چپ و راست نظام در دهه ۶۰ نسبت به خمینی داشتند. البته بعید است پزشکیان خامنهای را فرهمند ببیند اما او را در همان جایگاه قانونی ملاحظه میکند.
علاوه بر این، او خود را «مالک اشتر خلیفه» تصور میکند: «رسالت دولت چهاردهم همان رسالت مالک اشتر در حکومت است.»

حق و عدالت ایدئولوژیک
تصوری که پزشکیان از دو مفهوم حق و عدالت دارد، کاملا در چارچوب فهم و گفتمان اسلامگرایان و حتی مارکسیستها از این دو مفهوم در دهههای ۵۰ و ۶۰ خورشیدی جای میگیرد.
حق در این تصور، حقوق شهروندی و بشر و حتی حقوق اساسی افراد نیست. حق، لطفی است که حکومت در تامین نیازهای اولیه مثل غذا و مسکن به شهروندان میکند. آزادی مذهب در چارچوب این حق وجود ندارد. پزشکیان هرگز نگفته که بیدینها و بهائیان حقی برای انجام وظایف دینی یا اعتقادی خود دارند، مسیحیان تبشیری را نمیتوان تعقیب کرد و به اهل سنت باید اجازه تاسیس مسجد در شهرهای بزرگ داد.
حقی که پزشکیان از آن صحبت میکند، حق آزادی پوشش و حقوق ابتدایی افراد در آزادی بیان، تشکل، تجمع و رسانه نیست. حق در نگاه او آن چیزی است که حکومت دینی برای شهروندان لحاظ میکند.
عدالت نیز دقیقا همین وضعیت را دارد: پزشکیان معتقد نیست که اسلام و حکومت دینی را بر اساس عدالت میتوان سنجید، بلکه هر آنچه حکومت دینی بر اساس اسلام میکند، عین عدالت است و تنها در چارچوب درون دینی میتوان عادلانه بودن حکومت را سنجید.
اسلام او نیز اسلام متنی -قرآن و نهجالبلاغه- است و نه اسلام تاریخی و قرائت خاصی که اقشار مختلف از آن دارند.
عدالت اجتماعی پزشکیان رنگ و بوی سوسیالیستی دارد: آموزش عمومی و بیمههای بهداشت دولتی.
نگاه اخلاقی سنجشناپذیر به سیاست
پزشکیان در چهار دهه اخیر حتی یک گام فراتر از آموزههای سیاسی اسلامگرایان دهه شصتی نرفته است.
او مشکلات سیاسی موجود را به «هوای نفس» افراد نسبت میدهد: «آنچه باعث میشود هوای مردم را نداشته باشیم هوای نفس است.»
اما هیچ روشی برای سنجش این که مقامها از روی هوای نفس تصمیم میگیرند یا «قصد قربت الهی» داشتهاند، وجود ندارد؛ بر خلاف گردش نخبگان، شفافیت، حق برابر مشارکت، رقابت سیاسی و نفی نظارت استصوابی که قابل اندازهگیریاند.
بنابراین روشی برای تصحیح خطاها باقی نمیماند و تنها موعظه، آن هم یک طرفه از سوی مقامها، برای مردم و نه بالعکس باقی میماند.
این عین حکم عادل بودن امام جماعت است که نمازگزاران راهی برای تشخیص آن ندارند و باید فرض کنند که این «ملکه» شکل گرفته چون آن فرد دورهای در حوزه علمیه بوده یا لباس روحانیت بر تن دارد.
در بسیاری از موارد نیز هر گونه خطا و دروغ امام جماعت نمیتواند این ملکه را بزداید.
پزشکیان با همین دیدگاه دهه شصتی به سراغ تقوی میرود: «کسی که روندها و مسیرها را تحلیل کرده باشد، اگر تقوا داشته باشد باعث شده راه خلاف نرود و تصمیم درست بگیرد.»
مردم چگونه میتوانند تقوای رهبران خود را بسنجند؟ چنین دستگاه تقواسنجی را خدا هم نیافریده است.

حکومت در مقام والد و هادی
در سخنانی که پزشکیان در مورد رابطه حکومت و مردم دارد، حاکمان را در مقام هادی و والد و معصوم قرار داده و مردم را در مقام صغیر و خطاکار و نیازمند به هدایت.
پزشکیان به مردم توصیه نمیکند اهل مطالبه و طلبکار از حکومت و قدرتمند باشند -مثل شهروندی که نخستوزیر بریتانیا را از میخانه (بار) خود بیرون کرد- بلکه به حکومت توصیه میکند از خطای مردم، احتمالا بیحجابی یا انتقاد از مقامها، بگذرد: «همانطور که دوست دارید خدا از شما بگذرد شما هم از خطای مردم بگذرید.»
مردم چه خطایی کردهاند که پزشکیان در روز ارائه برنامههایش به مجلس از حکومت میخواهد از آنها بگذرد؟
این حکومت بوده که در ۴۵ سال گذشته مدام خون ریخته، منابع عمومی را تاراج کرده و در کسب و کار زندان و شکنجه بوده و حتی از خانوادههای داغداران انتقام گرفته است.
پزشکیان در این موارد ناظران را به یاد اسدالله لاجوری میاندازد.
وکیل وصی مردم
نسل انقلاب ۱۳۵۷ بدون استثنا خود را نماینده مردم و نه قشر و جمعیتی خاص میدانستند؛بدون آن که کسی چنین وکالت و وصایتی را به آنها واگذار کرده باشد.
آنها با همین احساس نمایندگی بود که براندازی حکومت پهلوی با ترور و بمبگذاری را مشروع دانسته و بعد از پیروزی، نیازی به برقرار کردن رابطه ارگانیک با اقشار عمومی نمیدیدند.
بنا بر این تصور، جامعه یعنی یک توده بیشکل که قدرتمندان میتوانند آن را نمایندگی کنند.
بر اساس همین طرز فکر است که پزشکیان میگوید: «وظیفه ما، انعکاس صدای بیصدایان و بیپناهان و محرومان و طردشدگان و حاشیهنشینان و کسانی است که تریبونی برای بیان خواسته خود ندارند.»
او کجا صدای این افراد بوده است؟ کجا مردم او را وکیل خود کردهاند؟ در نظامی سیاسی با مهندسی انتخابات؟
بیاهمیتی مسیر و نتیجه
پزشکیان میگوید: «ما برای خدمت به این مردم آمدیم نه برای حکومت به آنان.»
این از ادعاهای غیرقابل اثبات است؛ به خصوص برای کسانی که نمیگذارند مردم در انتخابات آزاد و رقابتی، حاکمان خود را تغییر دهند.
در نقد این گفته، به پزشکیان میتوان گفت: «نیت شما اهمیتی ندارد. مقامی که دارید، مسیری که مقامتان را کسب کردهاید و تصمیماتی که میگیرید اهمیت دارد.»
در نهایت کار شما بر اساس عملکرد شما سنجیده میشود. جمهوری اسلامی هر کاری که در ایران کرده نتیجهاش خدمت به مردم نبوده است.
حل تنش درون قشر حاکم و نه شکاف دولت-ملت
پزشکیان اصولا شکاف فزاینده دولت-ملت را نمیبیند و تنها متمرکز بر تنشهای درون قشر حاکم است: «در حقیقت عدم وحدت و انسجام یعنی پرتگاه آتش. ما باید کاری کنیم که وحدت و انسجام در کشور صورت بگیرد. الان بزرگترین مشکل ما عدم وحدت و انسجام است.»
خیال او از آن شکاف فزاینده راحت است چون حکومت با قوای قهریه از تاثیرگذاری آن میکاهد.
اما قوای قهریه راهحل تنش درون حکومتی نیست. رانت و امتیازات نیز ظاهرا خیلی موثر نیست. پزشکیان در واقع به دنبال تضمین بقای حکومت تمامیتخواه موجود است و نه کسب رضایت مردم برای تلائم (سازواری، سازگاری) شکاف گفته شده.
مراد ویسی، تحلیلگر در ایران اینترنشنال میگوید: «وزرای پیشنهادی پزشکیان، کلمات خوشایند رهبر و سپاه را به اسم برنامه ارائه میکنند.»
او افزود: «عراقچی بر ادامه حمایت از محور مقاومت و تخاصم با آمریکا میگوید و وزیر ارتباطات حتی جرات نمیکند که به مساله فیلترینگ اشاره کند.»
از نظر این تحلیلگر، در پنج موضوع اصلی سیاست خارجی نظام ادامه پیدا خواهد کرد؛ اول حمایت از گروههای نیابتی و اسرائیلستیزی، دوم تخاصم با آمریکا، سوم چین و روسیهمحوری در سیاست خارجی، چهارم محوریت سپاه قدس در سیاست خارجی و پنجم سیاستهایی که باعث تحریمها و بحران اقتصادی شدهاند.
او درباره این که چرا خیلی از مردم به جلسات رای اعتماد وزرای پزشکیان در مجلس بی اعتنا هستند، میگوید: «پاسخ ساده است. چون همین مردم همان اکثریتی هستند که در انتخابات شرکت نکردند.»