استرالیا: در کنار زنان و دختران ایران ایستادهایم

دولت استرالیا در دومین سالگرد قتل مهسا ژینا امینی، با حمایت از جنبش زنان در ایران، علیه پنج مقام ارشد امنیتی و انتظامی که در سرکوب خشونتآمیز اعتراضات دست داشتهاند، تحریم و ممنوعیت سفر اعمال کرد.

دولت استرالیا در دومین سالگرد قتل مهسا ژینا امینی، با حمایت از جنبش زنان در ایران، علیه پنج مقام ارشد امنیتی و انتظامی که در سرکوب خشونتآمیز اعتراضات دست داشتهاند، تحریم و ممنوعیت سفر اعمال کرد.
در بیانیه دولت این کشور آمده: «استرالیا در کنار زنان و دختران ایرانی در مبارزهشان برای برابری و توانمندی ایستاده است.»
نام افراد تحریمشده احمد طاهری، مشاور رییس فرمانده انتظامی و رییس پیشین نیروی انتظامی سیستان و بلوچستان، احمد نادریان، جانشین فرمانده انتظامی سیستان و بلوچستان، حسین امجدیان، جانشین فرمانده یگانهای ویژه فراجا، محمد عبداللهپو، فرمانده سپاه گیلان، و دلاور القاصی مهر، فرمانده نیروی انتظامی در شرق استان تهران، عنوان شده است.
دولت آنتونی آلبانیزی، نخستوزیر استرالیا، تاکنون ۱۹۵ فرد و نهاد مرتبط با جمهوری اسلامی، از جمله تقریبا ۱۰۰ فرد و نهاد مرتبط با سپاه پاسداران، را تحریم کرده است.
اپوزیسیون استرالیا: دلیلی ندارد مسیر آمریکا و کانادا را در قرار دادن سپاه در لیست تروریسم نرویم
همزمان، ائتلاف مخالفان دولت فدرال استرالیا در بیانیهای اعلام کرد در همبستگی با جامعه ایرانی-استرالیایی، همچنان خواستار اقدام علیه ستم وحشتناک بر زنان، معترضان، و منتقدان جمهوری اسلامی در ایران است.
این ائتلاف به حمایت جمهوری اسلامی از تروریسم و خطری که «همچنان برای شهروندان خود و شهروندان بسیاری از دیگر کشورها» دارد اشاره کرد و افزود: «استرالیا باید نقش خود را در پاسخگو کردن این حکومت به خاطر اقدامات شنیعش ایفا کند.»
در این بیانیه آمده: «هیچ بهانهای برای استرالیا وجود ندارد که مسیر آمریکا و کانادا را در قرار دادن سپاه در فهرست سازمانهای تروریستی ادامه ندهد، و ما از دولت آلبانیزی می خواهیم که فورا اقدامات لازم را انجام دهد تا استرالیا این پیام روشن را ارسال کند که ما اقدامات تروریستی را تحمل نمیکنیم.»
آمریکا و کانادا هر دو سپاه پاسداران را در فهرست سازمانهای تروریستی خود قرار دادهاند.

نرگس محمدی در پیامی به مناسبت دومین سالگرد قتل مهسا ژینا امینی گفت جنبش «زن زندگی آزادی» وحشت را بر حکومت تحمیل کرده و از جامعه جهانی خواست به «ﺳﮑوت و بیعملی» در مقابل آﭘﺎرﺗﺎید جنسیتی پایان دهد.
این زندانی سیاسی و فعال حقوق بشر در پیام خود که نسخهای از آن به دست ایراناینترنشنال رسیده است، در روز یکشنبه نوشت: «جنبش زن زندگی آزادی عنصر مردم را برای حکومت استبدادی دوباره معنا کرده، معنایی که وحشت را بر حکومت دینی تحمیل کرده است، مردمی که از کردستان تا سیستان و بلوچستان و از تهران تا آذربایجان و خوزستان کنار هم ایستادند و در چندصدایی وحدتآمیز بنیان استبداد را نشانه گرفتند.»
این برنده جایزه صلح نوبل افزود: «راهی دشوار پیش روی ماست، اما همه میدانیم که دیگر هیچ چیز مثل گذشته نیست. مردم بزرگترین تغییر را در باورها زندگی و جامعهشان احساس میکنند، تغییری که گرچه تغییر نظام جمهوری اسلامی را رقم نزده، اما بنیان استبداد دینی را متزلزل کرده است.»
در این پیام از نهادهای بینالمللی و مردم جهان «کنشی فعالانه» طلب شده و آمده: «از ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﻠل ﺗﻘﺎﺿﺎ دارم ﺑﺎ جرماﻧﮕﺎری آﭘﺎرﺗﺎید جنسیتی، به ﺳﮑوت و بیعملیﺷﺎن در مواجه ﺑﺎ ستم و تبعیض ویرانگر حکومتهای دینی و استبدادی علیه زنان پایان بخشد.»
نرگس محمدی همچنین با اشاره به حرفهای مسعود پزشکیان درباره تحریم ۶۰درصدی انتخابات از سوم مردم، گفت این جنبش «واقعیت رویگردانی مردم از حکومت» را تا این حد ملموس کرده است.
پیشتر نیز صفحیه اینستاگرام این زندانی سیاسی و فعال حقوق بشر اعلام کرد ۳۴ زن زندانی سیاسی در بند زنان اوین برای گرامیداشت دومین سالگرد خیزش «زن، زندگی، آزادی» و قتل مهسا ژینا امینی اعتصاب غذا کردهاند و افزود این اعتصاب را «همصدایی زنان زندانی سیاسی و عقیدتی در اوین با مردم معترض ایران علیه سیاستهای سرکوبگرانه حکومت» خواند.
روز ۲۵ شهریور همزمان با دومین سالگرد قتل حکومتی مهسا ژینا امینی و آغاز جنبش «زن، زندگی، آزادی»، گزارشها از امنیتی شدن فضا در برخی شهرها و حصر خانگی خانواده امینی حکایت داشت. طبق این گزارشها، ماموران امنیتی و انتظامی مسیرهای منتهی به آرامستان آیچی سقز، محل مزار مهسا را بستند.

روز ۲۵ شهریور همزمان با دومین سالگرد قتل حکومتی مهسا ژینا امینی و آغاز جنبش «زن، زندگی، آزادی»، گزارشها از امنیتی شدن فضای برخی شهرها و حصر خانگی خانواده امینی حکایت دارد. طبق این گزارشها ماموران امنیتی و انتظامی مسیرهای منتهی به آرامستان آیچی سقز، محل مزار مهسا را بستهاند.
بر اساس اطلاعات رسیده به ایران اینترنشنال، خانواده مهساژینا امینی تهدید شدهاند که در صورت ترک خانه برای رفتن بر سر مزار دخترشان در روز ۲۵ شهریور، بازداشت خواهند شد.
همچنین ماموران امنیتی با ایجاد محدودیت و جو امنیتی مراجعه بستگان به منزل خانواده امینی را محدود کردهاند.
اطلاعات رسیده به ایراناینترنشنال حاکی است نهادهای امنیتی به رسانهها هشدار دادهاند که در مورد مهسا در سالگرد قتلش و همچنین خیزش انقلابی مطلبی منتشر نکنند.
روزنامهنگاران نیز تهدید شدهاند که در حسابهای خود در رسانههای اجتماعی در این زمینه چیزی ننویسند.
سازمان حقوق بشری کردپا نیز خبر داد که نیروهای امنیتی با خودروهای خود در اطراف منزل امینی مستقر شدهاند.
سایت ههنگاو هم در خبری نوشت که پنج بالگرد نظامی بر فراز سطح شهر سقز در حال گشتزنی هستند.
امجد امینی روز ۲۲ شهریور در پیامی صوتی که به ایراناینترنشنال رسید، با اشاره به تماسهای مردم، اعلام کرد خانواده او تمایل به برگزاری مراسم بزرگداشت برای دومین سالگرد قتل حکومتی دخترش دارند و «همه دوست دارند» سر مزارش حاضر شوند، اما نمیداند آیا حکومت اجازه میدهد.
بیشتر بخوانید: اعتصاب بازاریان شماری از شهرهای ایران در دومین سالگرد خیزش
مژگان افتخاری همزمان با سالگرد قتل دخترش در اینستاگرام نوشت مهسا «گرفتار سیهرویانی» شد که «چشم دیدن زیبایی دختر میهنشان را نداشتند.»
او افزود: «اگر نفسی هست با نام و یاد خواهران و برادرانی که به پای مظلومیت و غریبیش خون گرمشان را تقدیم کردند و جانانه ژینا و مهسای بیشتر ایران و دنیا شوند.»
همزمان یکی از شهروندان با ارسال ویدیویی به ایراناینترنشنال میگوید ماموران از صبح روز ۲۵ شهریور تمامی مسیرهای منتهی به آرامستان آیچی سقز را بستهاند.
به گفته این شهروند، ماموران سپاه پاسداران در اطراف محل دفن مهسا امینی حضور دارند و به شیوههای مختلف سعی کردهاند از حضور آنها در مراسم گرامیداشت مهسا جلوگیری کنند.
برخی تصاویر منتشر شده نیز نشان میدهد که نیروهای امنیتی و ماموران گارد ویژه و ضد شورش در خیابانهای پر تردد استانهای کردستان، کرمانشاه و ایلام مستقر شدهاند
روز ۲۴ شهریور نیز گزارشها و برخی تصاویر منتشر شده در شبکههای اجتماعی نشان داد که شرایط عمومی شهر سقز امنیتی است و آرامستان آیچی تحت نظر ماموران امنیتی قرار دارد.
کردپا روز ۲۴ شهریور در گزارشی از امنیتی شدن فضای شهرهای کردستان خبر داد و نوشت که دستگاه سرکوب هفتههاست با استفاده از شیوههای مختلف از هرگونه حرکت مردمی و برگزاری مراسم دومین سالگرد قتل حکومتی مهسا جلوگیری کند.
طبق این گزارش، استقرار ایستهای بازرسی، نصب دوربینهای جدید در سطح شهر و آرامستانها، افزایش موج بازداشت، احضار و تهدید بازداشتشدگان اعتراضات و خانواده جانباختگان و کنترل مردم به دست نیروهای امنیتی و لباس شخصی در سطح شهرها، برخی از شیوهها حکومت برای سرکوب شهروندان طی این مدت بوده است.
نیروهای امنیتی روز ۲۳ شهریور نیز با رهاسازی سد «چراغ ویس» مسیرهای دسترسی به مزار مهسا را بستند.
طبق اطلاعات رسیده به ایراناینترنشنال، سیمکارتهای تلفن همراه شماری از فعالان مدنی و سیاسی در شهراهای مختلف ایران طی روزهای گذشته با دستور نهادهای امنیتی مسدود شده است.
بیشتر بخوانید: دو سال بعد؛ حکومتی که تمایلی به تغییر رفتار ندارد
احضار و بازداشت شهروندان
موج تازه سرکوب فعالان مدنی و سیاسی و اعضای خانوادههای دادخواه در کردستان از روز دهم شهریور آغاز شد و طی این مدت دهها شهروند از سوی نیروهای امنیتی بازداشت یا احضار و تحت بازجویی قرار گرفتند.
طی مدت شماری از شهروندان در برخی از شهرها از جمله سنندج، دیواندره، بانه، مریوان، بوکان، پیرانشهر، اشنویه و دهگلان بازداشت، تهدید و احضار شدند.
روز ۲۲ شهریور ۱۴ تن از فعالان صنفی معلمان در استان کردستان، با دریافت ابلاغیههایی به دادسرای عمومی و انقلاب سنندج و دیگر نهادهای امنیتی این شهر احضار شدند.
مینا سلطانی، مادر شهریار محمدی، از جانباختگان خیزش انقلابی ۱۴۰۱، یکی از شهروندانی است که روز ۲۱ شهریور به دست نیروهای امنیتی در بوکان بازداشت شد.
طی این مدت شماری از دانشجویان نیز در آستانه سالگرد جنبش مهسا احضار شده و یا با آنها تماس گرفته شد.
مهسا امینی که بود
مهسا ژینا امینی، دختر ۲۲ ساله اهل سقز، روز ۲۲ شهریور ۱۴۰۱ در جریان سفر خانوادگی به تهران به دست نیروهای گشت ارشاد بازداشت شد و مورد ضرب و شتم آنها قرار گرفت.
او سه روز پس از دستگیری در روز ۲۵ شهریور به دلیل شدت جراحات وارده در بیمارستان کسری تهران جان خود را از دست داد.
از زمان قتل حکومتی او و با اعلام خبر جان باختنش، تجمعهای اعتراضی مردم در مقابل بیمارستان کسری تهران و روز بعدش در سقز، هنگام دفن مهسا آغاز شد و بزرگترین خیزش انقلابی ایرانیان علیه جمهوری اسلامی را رقم زد.
در چنین شرایطی، نام مهسا ژینا امینی آنچنان که دو سال پیش بر مزارش نوشتند، به رمز تبدیل شد.
با وجود تلاش حکومت برای سرکوب معترضان با بازداشتهای گسترده، کشتار، اعدام و مجروح کردن صدها شهروند، زنان و دختران همچنان در برابر سرکوبگری جمهوری اسلامی مقاومت میکنند.
مغازهداران شهرهای کردنشین ایران از جمله کرمانشاه، سنندج، سقز، دیواندره، مریوان، پیرانشهر، بوکان و مهاباد نیز در دومین سالروز قتل حکومتی مهسا مغازههای خود را تعطیل کرده و در اعتصاب هستند.
این اعتصاب به دنبال صدور فراخوانهایی از سوی چهرههای سیاسی و مدنی، شماری از احزاب سیاسی کردستان ایران و برخی فعالان حقوق زنان شکل گرفته است.
۳۴ زن زندانی سیاسی در بند زنان اوین هم برای گرامیداشت دومین سالگرد خیزش «زن، زندگی، آزادی» اعتصاب غذا کردهاند.
بیشتر بخوانید: «زن، زندگی، آزادی»: از تفاوت تا همدلی

دو سال از قتل حکومتی مهساژینا امینی در بازداشت گشت ارشاد و آغاز خیزش «زن، زندگی، آزادی» گذشت. جمهوری اسلامی در این مدت زندانیان سیاسی بسیاری را به دار آویخت. بسیاری از مدافعان حقوق بشر این اعدامها را اقدام تنبیهی و انتقام جمهوری اسلامی از مردم معترض به سیاستهایش میدانند.
پس از انتشار خبر جان باختن مهساژینای ۲۲ ساله، دختر کرد ایرانی و خاکسپاری او در آرامستان آیچی سقز، بزرگترین خیزش انقلابی ایرانیان علیه جمهوری اسلامی که از آن با عناوین مختلفی مانند «خیزش مهسا»، «اعتراضات سراسری ۱۴۰۱»، «انقلاب ژینا» و «خیزش انقلابی زن، زندگی، آزادی» یاد میشود، رقم خورد.
طبق آمار سازمانهای حقوق بشری، جمهوری اسلامی در رابطه با این خیزش مردمی بیش از ۵۵۰ معترض را کشت، بینایی صدها نفر را گرفت و دستکم ۱۰ نفر را اعدام کرد.
قتلهای حکومتی به اینجا ختم نشد و دهها زندانی سیاسی دیگر با اتهامهای مختلف به سرعت به دار آویخته شدند و برای شماری دیگر نیز حکم اعدام صادر شد.
نگاهی به لیست افراد اعدامشده نشان داد که جمهوری اسلامی از به دار آویختن زندانیان سیاسی-عقیدتی و معترضان بازداشتشده به عنوان ابزاری برای ایجاد جو ترس، سرکوب مخالفان سیاسی و انتقام از مردم معترض به سیاستهایش استفاده کرده است.
اعدام معترضان در سال ۱۴۰۱
جمهوری اسلامی پس از شکلگیری خیزش «زن، زندگی، آزادی» هزاران نفر را در ایران بازداشت و زندانی کردند.
از میان آنها دهها نفر در روندی بسیار بافاصله از اصول عادلانه قضایی و با اتهامهایی همچون «محاربه»، «افساد فیالارض»، «بغی» و «قتل ماموران امنیتی» که میتوانست حکم اعدام برایشان به دنبال داشته باشد، مواجه شدند.
دستکم ۱۰ نفر از این افراد از جمله محمدمهدی کرمی، محمد حسینی، محسن شکاری، مجیدرضا رهنورد، مجید کاظمی، سعید یعقوبی، صالح میرهاشمی، میلاد زهرهوند، محمد قبادلو و رضا رسایی، از هفدهم آذر ۱۴۰۱ تا شانزدهم مرداد ۱۴۰۳ اعدام شدند.
پرونده دهها تن دیگر از بازداشتشدگان این اعتراضها همچنان با اتهامهای سنگین، واهی و بیاساس در دستگاه قضایی جمهوری اسلامی در دست بررسی است.
با توجه به روند دادرسی ناعادلانه این افراد و سیاست انتقامگیری جمهوری اسلامی از مردم معترض، آنها همچنان در خطر اعدام هستند.
حکومت در ماههای گذشته علاوه بر حکم اعدام برای مردان بازداشتشده در خیزش انقلابی، پس از ۱۵ سال برای پخشان عزیزی و شریفه محمدی، دو زن سیاسی هم حکم اعدام صادر کرد.
وریشه مرادی و نسیم غلامی سیمیاری، دو شهروند معترض و زندانی سیاسی دیگر نیز در خطر صدور احکام سنگین نظیر اعدام هستند.

اعدام زندانیان سیاسی و عقیدتی
در شش ماهه دوم سال ۱۴۰۱ که با خیزش سراسری ایرانیان علیه جمهوری اسلامی همراه شد، علاوه بر اعدامشدگان اعتراضها، حکم اعدام شمار بسیاری از زندانیان سیاسی و عقیدتی پس از سالها تحمل حبس به اجرا درآمد.
حسین اردوخانزاده، شاهین ایمانی محمودآباد، میلاد اشرفی آتباتان و منوچهر شهبندی بجندی، حسن عبیات، محیالدین ابراهیمی، علیرضا اکبری، سرکوت احمدی، راشد بلوچ و اسحاق آسکانی، شماری از آنها هستند.
اعدام زندانیان سیاسی در سال ۱۴۰۲ نیز همزمان با ادامه خیزش سراسری ادامه یافت و زندانیان سیاسی و عقیدتی بسیاری در این مدت به دار آویخته شدند.
حبیب اسیود، صدرالله فاضلیزارع، یوسف مهراد، هیمن مصطفایی، محمد رامز رشیدی، سید نعیم هاشمی قتالی، گداعلی (هرمز) صابرمطلق، وفا هناره، آرام عمری، رحمان پرهازو، نسیم نمازی، پژمان فاتحی، محسن مظلوم، محمد فرامرزی، وفا آذربار، میثم چندانی، محمدکریم بارکزایی اکسون، محمد براهویی انجمنی، ادریس بیلرانی، هانی آلبوشهبازی، غلامرسول حیدری، کامران رضایی، محسن سراوانی و یک زندانی با نام کوچک «سعید» شماری از زندانیان سیاسی و عقیدتی هستند که در این بازه زمانی با حکم دستگاه قضایی جمهوری اسلامی اعدام شدند.
علاوه بر این افراد، قاسم آبسته، فرهاد سلیمی، داوود عبداللهی و ایوب کریمی، چهار تن از هفت زندانی عقیدتی کرد اهل سنت پس از حدود ۱۵ سال حبس، در بازه زمانی چهاردهم آبان ۱۴۰۲ تا سوم بهمن ۱۴۰۲ در یک پرونده مشترک به دار آویخته شدند.
با وجود فشارهای گسترده نهادهای بینالمللی حقوق بشری و کشورهای مختلف در مخالفت با گسترش اعدامها در ایران، جمهوری اسلامی در سال ۱۴۰۳ همچنان به اعدام شهروندان با اتهامهای مختلف، از جمله زندانیان سیاسی و عقیدتی، ادامه داد.
انور خضری، خسرو بشارت و کامران شیخه، زندانیان عقیدتی اهل سنت در اردیبهشت و مرداد ۱۴۰۳ اعدام شدند. سازمان عفو بینالملل اعدام آنها و چهار فرد دیگر در این پرونده را که در سال ۱۴۰۲ به دار آویخته شدند ، «خودسرانه و شوکهکننده» خواند.
ادریس جمشیدزهی و دانیال کاظمینژاد هم در تیر ماه امسال، در ارتباط با پروندههایی جداگانه به دار آویخته شدند.
خطر افزایش اعدامها
جمهوری اسلامی با وجود مخالفتهای فراوان داخلی و بینالمللی بالاترین نرخ اعدام را نسبت به جمعیت در جهان دارد و نامش در ۴۶ سال گذشته هموراه با اعدام گره خورده است.
با گذشت دو سال از آغاز خیزش «زن، زندگی، آزادی» همچنان شماری از معترضان بازداشتشده و دهها زندانی سیاسی و عقیدتی دیگر در زندانهای سراسر ایران با اعدام مواجه هستند و خطر اجرای حکم آنها وجود دارد.
پروندههای شماری از معترضان بازداشتشده و زندانیان سیاسی و عقیدتی نیز همچنان بدون دادرسی منصفانه در دستگاه قضایی جمهوری اسلامی در دست بررسی است.
با در نظر گرفتن اتهامهای سنگین «محاربه»، «افساد فیالارض» و «بغی» که به این زندانیان نسبت داده شده، بیم صدور حکم اعدام برای آنها و در خطر بودن جانشان وجود دارد.
اجرای احکام اعدام زندانیان جرایم عمومی نیز به شکل کمسابقهای در دو سال اخیر افزایش داشته است.
بسیاری از فعالان حقوق بشر از این موضوع به عنوان تلاش جمهوری اسلامی برای سرکوب هرچه بیشتر مردم معترض و ایجاد جو ترس در جامعه برای جلوگیری از ایجاد موج تازه اعتراض در ایران یاد میکنند.
سازمان عفو بینالملل در آخرین گزارش سالانه خود با اشاره به افزایش چشمگیر اعدام در ایران نوشت که نزدیک به ۷۵ درصد از کل اعدامهای ثبتشده در سال ۲۰۲۳ در جهان، در ایران انجام شده است.
طبق این گزارش، جمهوری اسلامی بعد از خیزش «زن، زندگی، آزادی» استفاده از مجازات اعدام را برای القای وحشت در میان مردم و تشدید کنترل خود بر قدرت افزایش داد.
کارزار «نه به اعدام»
در ماههای گذشته تلاشهای بسیاری از سوی فعالان حقوق بشر و زندانیان سیاسی برای توقف اعدامها در ایران صورت گرفت.
کارزار اعتصاب غذای زندانیان سیاسی با عنوان «سهشنبههای نه به اعدام» از بهمن ۱۴۰۲ با خواست توقف اعدامها به راه افتاد و اکنون زندانیان سیاسی در بیش از ۲۰ زندان کشور به آن پیوستهاند.
زنان زندانی سیاسی در اوین نیز در ماههای گذشته بارها در اعتراض به اعدامها، اعتراض، تحصن و اعتصاب کردند.
دستکم ۱۷ تن از این زندانیان در پی هجوم روز ۱۶ مرداد مامور حفاظت زندان اوین به آنها مجروح شدند یا از حال رفتند.
۱۵ نفر از این زنان هم طی هفتههای گذشته به دلیل اعتراض به صدور و اجرای احکام اعدام از برقراری تماس و ملاقات با خانواده محروم شدهاند.
در این میان، زندانیان سیاسی و عقیدتی بسیاری با نوشتن نامهها و امضای بیانیههای اعتراضی از زندانهای سراسر کشور، خواستار توقف اعدامها در ایران شدند و بر ضرورت مخالفت با اعدام و فراگیر شدن شعار «نه به اعدام» تاکید کردند.

سالگرد کشته شدن مهسا (ژینا) امینی در بازداشت گشت ارشاد، فرصتی برای بررسی نتایج و دستاوردهای خیزش «زن، زندگی، آزادی» است. با گذشت دو سال از این رویداد، باید پرسید: ما اکنون در کجا ایستادهایم و خیزش یاد شده به چه تغییرات و تحولات اجتماعی منجر شده است؟
این اعتراضات چرا همچنان نگرانکننده برای حکومت باقی ماندهاند و چرا هرگونه اعتراض کوچک در گوشهای از کشور به عنوان تهدیدی جدی برای بقا و موجودیت نظام تلقی میشود؟
در حالی که حکومت میکوشد پرونده این اعتراضات را ببندد، همچنان موفق به این امر نشده است. با وجود تمامی سرکوبها، کشتارها، و بازداشتها، اعتراضات همچنان ادامه دارد و موج خشم و نارضایتی مردم فروکش نکرده است.
بزرگترین و عمیقترین اعتراض علیه جمهوری اسلامی
خیزش «زن، زندگی، آزادی» بدون تردید بزرگترین و عمیق ترین اعتراض علیه جمهوری اسلامی طی چهار دهه گذشته بود. پیش از آن، اعتراضات ۱۳۷۸، ۱۳۸۸، ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸ به وقوع پیوسته بودند، اما هیچیک به وسعت و شدت خیزش مهسا نبودند. این اعتراضات نه تنها در تعداد شهرها، بلکه در عمق نفوذ اجتماعی خود تفاوت داشتند و در خیزش مهسا فاصله میان مردم و حکومت به بالاترین حد خود رسید.
این خیزش تأثیرات عمیقی بر جامعه ایران بر جای گذاشت. اولین و شاید مهمترین دستاورد آن، ایجاد یک شکاف بیسابقه بین مردم و حکومت بود. مردم ایران اکنون دو دوره متفاوت را تجربه میکنند: پیش و پس از خیزش زن، زندگی، آزادی. این رویداد برای بسیاری نقطه عطفی در نگرش آنها به حکومت و ضرورت عبور از جمهوری اسلامی شد.
شدیدترین سرکوبهای خیابانی
جمهوری اسلامی، در واکنش به این اعتراضات که بقای خود را در خطر میدید، به یکی از شدیدترین سرکوبهای خیابانی دست زد. گزارشهای حقوق بشری از کشته شدن صدها نفر و بازداشت هزاران نفر دیگر حکایت دارند، اما آمار دقیق همچنان نامشخص است. خشونت سیستماتیک حکومت در سرکوب مخالفان، از خیابانها گرفته تا بازداشتگاهها، به حدی رسید که در تاریخ جمهوری اسلامی بیسابقه بوده است.
مقاومت بیشتر در برابر تحمیل حجاب اجباری
یکی از دستاوردهای اصلی خیزش مهسا، افزایش مقاومت زنان در برابر حجاب اجباری بود. این مسئله از زمان شروع اعتراضات به یکی از مطالبات اصلی جامعه تبدیل شد و حکومت با چالشی جدید و گسترده در مواجهه با زنان معترض روبرو شده است. بعد از خیزش مهسا زنان ایران که پوشش اختیاری را مطالبه می کنند دیگر هرگز به وضعیت پیش از خیزش مهسا برنگشتند. مطالبه لغو حجاب اجباری اکنون از مطالبات اصلی جامعه ایران است.
گسترش اعتراضات صنفی و زندگی محور اقشار مختلف
یکی دیگر از نتایج این خیزش، افزایش اعتراضات صنفی و زندگی محور اقشار مختلف بود. معلمان، بازنشستگان، کارگران و اکنون کشاورزان، دامداران و پرستاران نیز به صفوف معترضان پیوستهاند. این گروههای مختلف اکنون به ملت معترضی تبدیل شدهاند که حمایتهای متقابل آنها از یکدیگر نیز قابل مشاهده است.
حکومتی نگرانتر
دو سال پس از شروع خیزش مهسا، حکومت همچنان با نگرانی از احتمال بازگشت اعتراضات خیابانی مواجه است. در سالگرد این خیزش، حکومت دوباره مجبور شده نیروهای امنیتی را به خیابانها بیاورد، مغازهداران را تهدید کند و تعداد دوربینهای امنیتی را افزایش دهد. این پرسش مطرح است: اگر حکومت توانسته به اعتراضات غلبه کند، چرا همچنان تا این حد نگران است؟
واقعیت این است که حکومت از این موضوع که نمیداند کدام تجمعات اعتراضی ممکن است دوباره به اعتراضات سراسری منجر شود، دچار ترس و اضطراب است. این نگرانیها برای حکومت فرساینده بوده و باعث شده تا هر تجمع کوچکی به چشم یک خطر بزرگ نگریسته شود.
کمبود نیروهای سرکوب
یکی از مشکلات حکومت در مقابله با اعتراضات که خیزش زن، زندگی، آزادی آن را برجسته کرد، کمبود نیروی سرکوب حکومت بود. برای نخستین بار در جریان اعتراضات آبان ۱۳۹۸، حکومت به دلیل گستردگی اعتراضات با کمبود نیرو مواجه شد و مجبور شد نیروهای ارتش را برای حفاظت از برخی اماکن به کار گیرد. این کمبود نیرو در خیزش مهسا نیز تکرار شد و باعث شد تا فرمانده یگانهای ویژه اعلام کند که باید تعداد نیروهای خود را دو برابر کنن و برای مقابله با اعتراضات در ۴۰۰ نقطه آماده باشند.
نقش ایرانیان خارج از کشور در اصلاح ذهنیت جهانی به ایران
در کنار اعتراضات داخلی، تجمعات ایرانیان خارج از کشور نیز در سالگرد خیزش مهسا بار دیگر توجهها را به خود جلب کرده است. این تجمعات در دو سال گذشته توانست دوگانهای که حکومت میان ایرانیان داخل و خارج کشور ایجاد کرده بود را باطل کند. ایرانیان خارج از کشور ثابت کردند که به اندازه ایرانیان داخل کشور عاشق میهن خود هستند و دلنگران وضعیت کشورشان هستند.
همچنین، این تجمعات تصویر جهانی از ایران و ایرانیان را تغییر داد. جهان، ایرانیانی را دید که با پیشگامی زنان برای حقوق بشر و دموکراسی ایستادهاند. این تجمعات به تغییر دیدگاههای بینالمللی نسبت به ایران کمک کرد و نگاه دنیا به ایرانیان را بهبود بخشید.
برآمدن نسل جدید معترض
اما شاید مهمترین دستاورد خیزش مهسا، برآمدن یک نسل جدید معترض، معروف به دهه هشتادیها بود. این نسل، که بیشتر معترضان را تشکیل میداد، به دلیل خواستههای متفاوت خود از نسلهای پیشین متمایز است. این نسل، برخلاف نسلهای قبلی، دیگر نه به انتخابات جمهوری اسلامی اعتقادی دارد و نه به دعواهای داخلی اصلاحطلبان و اصولگرایان. آنها خواستار عبور از کل نظام هستند و برای یک زندگی معمولی اعتراض میکنند.
این نسل جدید، جسورانهتر از نسلهای قبلی در مقابل حکومت ایستاده است و حاضر به قبول محافظهکاری نسلهای پیشین نیست. شعارهای آنها علیه رهبر جمهوری اسلامی و نهادهای حاکمیتی، قداستهای کاذب حکومت را در هم شکسته و راهی تازه برای آینده ایران ترسیم کرده است.
خیزش زن، زندگی، آزادی، اگرچه ممکن است در مقاطع زمانی کوتاهمدت فروکش کرده باشد، اما تاثیرات آن در عمق جامعه ایران ماندگار است. این اعتراضات، فاصلهای بیسابقه میان مردم و حکومت ایجاد کرد و نسل جدیدی از معترضان را به میدان آورد. حکومتی که نتوانسته به خواستههای مردم پاسخ دهد، همچنان به سرکوب متوسل میشود، اما تجربه نشان داده که سرکوب به جای کاهش اعتراضات، تنها موجب رادیکالتر شدن آنها شده است.
تغییرات اجتماعی و سیاسی در ایران ادامه دارد و خیزش مهسا نقطهای است که نشان میدهد مسیر تغییر اجتنابناپذیر را نشان می دهد. تغییری برای یک زندگی معمولی. فرصتی که چندین نسل است از ایرانیان و بعد از انقلاب ۱۳۵۷ دریغ شده است.
***
این متن خلاصه مطالب مطرح شده در برنامه سیاست با مراد ویسی است که روزهای شنبه تا چهارشنبه اینجا به اشتراک گذاشته خواهد شد. ویدیوی کامل برنامه سیاست با مراد ویسی را میتوانید اینجا ببینید.

جنبش اعتراضی جامعه در واکنش به قتل حکومتی مهساژینا امینی چنان رد عمیقی بر عرصههای مختلف سیاست رسمی و سیاستورزی مدنی در ایران گذاشت که از دریچه هر رویکردی که به آن بنگریم ناگزیر به پذیرش آثارش هستیم.
گزاف نیست اگر بگوییم این رخداد، نقطه عطفی بود که تاریخ جاری را به دو دوران پیش و پس از مهسا تفکیک کرد.
بدون شک هر واقعه عظیم تاریخی بر بستر نظرات متفاوت تحلیل میشود. اگرچه ناظران تلاش میکنند تا روایتی بیعیب و نقص از رویداد مدنظر ارائه دهند، اما بنا به منظومهای از علل، دستیابی به روایتی یکسان و ارزیابی واحد بعید به نظر میرسد.
در میان روایات متکثر از قیام مردمی ۱۴۰۱ که هریک، موضوع را از زاویهای و بر حسب وجوهی از آن حرکت وارسی میکند، این نوشتار نیز سعی دارد تا با برجسته کردن جنبهای از جنبش «زن، زندگی، آزادی» به تبیین بخشی از نقش آن در تحولات آینده بپردازد.
عمامهپرانی و روسریسوزی؛ در پی دگرگونی بنیادین
جنبش «زن، زندگی، آزادی» جنبشی رادیکال بود. اصطلاح رادیکال از واژه لاتین Radix به معنی ریشه برگرفته شده است. رادیکالیسم به هر شکلی از نظر و عمل به منظور دگرگونی بنیادین ساختارهای سیاسی، تغییرات ماهوی جامعه و نهادهای اجتماعی و ایجاد تغییر و تحول در سامانه ارزشهای اساسی جامعه اطلاق میشود.
پویش گسترده زنان در برداشتن حجاب، بر سر چوب کردن روسریها، روسریسوزی و بریدن گیسوان، اقداماتی بود که نهتنها تحت سلطه جمهوری اسلامی بلکه از منظر تاریخ اجتماعی ایران، کنشی رادیکال محسوب میشد.
رقصهای خیابانی زنان و مردان دوشادوش یکدیگر در میانه آتش سرکوبهای بیامان تا پیش از آن تنها در هیات یک «پرفورمنس یواشکی» آن هم صرفا در برخی مناطق تهران قابل تصور بود. همآوایی زن و مرد از اجرای سرودهای اعتراضی گرفته تا در مواردی بیان الفاظ رکیک علیه مقامات و نهادهای حکومتی _ فارغ از ارزیابیهای اخلاقی و ارزشی _ تجسم کاملی از رادیکالیسم بود. ابعاد تندتر و مناقشهانگیزتر این رادیکالیسم در قالب «عمامهپرانی» نمود یافت.
لرزه در باور به نامعقول بودن رادیکالیسم
مفروض این یادداشت این است که جنبش برخاسته از قتل مهسا در کنار مجموعه تحولاتی که پدید آورد، یکی از کلیشههای رایج در اتمسفر سیاسی ایران را نیز عمیقا به چالش کشید؛ این کلیشه، «نامعقول بودن رادیکالیسم» است.
این باور که از سوی جناح اصلاحطلب جمهوری اسلامی نیز به شدت تبلیغ شده و میشود مبتنی بر یک مغالطه است. در این گفتمان، میان مطالبات و خواستهای رادیکال با کنشهای خشن و مخرب خلط میشود. به عبارت دیگر، این گروه از مخالفان رادیکالیسم، میان مباحث، نقدها، دیدگاهها، خواستهای رادیکال با کنش رادیکال و همچنین میان کنش رادیکال ضابطهمند و اصولی با رادیکالیسم توام با خشونت و افراط مرزی نمیگذارند.
گفتمان نامعقول بودن رادیکالیسم، مروج چند اصل مهم است. نخست اینکه افزایش سطح مطالبات یا خواست تغییرات بنیادین بهشکل متناظر به افزایش سطح سرکوب منجر میشود. دیگر اینکه شعارها، نمادها، مطالبات یا حرکتهای رادیکال ایجاد دافعه میکنند و موجب کاسته شدن نیروی اجتماعی جنبش و پیوستن بخشهایی از جامعه به حکومت میشوند. سوم اینکه موجب تقویت انسجام میان نیروهای درون حاکمیت شده و صدای واحد و هراسآورتری را در آن ناحیه تقویت میکند.

از این موارد چنین استنباط میشود که حرکتهای اعتراضی با خواست تغییرات بنیادین، محدود، کوتاهمدت و بیدوام خواهند بود و نسبت به حرکتهای مشابه اما فاقد بیان رادیکال با سرکوب عریانتری مواجه خواهند شد.
تجربه خیزش ۱۴۰۱ ضربهای جدی بر پیکر چنین ادعاهایی بود. جنبش مهساژینا با وجود تاکید بر حقوقی که جمهوری اسلامی ستیزی آشتیناپذیر با آن دارد و بهرغم خلق نمادهایی تند و سر دادن شعارهایی رادیکال، بادوامترین حضور مستمر خیابانی را در قیاس با سایر جنبشهای سه دهه اخیر داشت.
از واپسین روزهای شهریور ۱۴۰۱ تا آغازین روزهای دیماه همان سال خیابانهای ایران شاهد زنجیرهای از تجمعهای اعتراضی بود. شبیهترین حرکت از جهت استمرار زمانی به این خیزش، جنبش سبز بود که به جز نخستین روزهای شکلگیری اعتراضها، تجمعات به صورت مناسبتی و با فواصل ماهانه برگزار میشدند.
از طرفی پراکندگی جغرافیایی و چندکانونی بودن خیزش، حضور فعال دانشگاهها و مدارس، ویدیوها و تصاویر فراوان از ترک حجاب توسط زنان سالخوردهای که برخی مدعی بودند در دوران پهلوی هم روسری بر سر داشتهاند، حضور توامان زنان و مردان و حتی حمایتهای بسیاری از زنان محجبه از معترضان، حاکی است که این حرکت به واسطه ارتقای سطح مطالباتی و مطالبه تغییرات کلان و بنیادین به هیچوجه مورد غضب و طرد اقشار اجتماع نبوده است.
برعکس، باید در نظر داشت که وسیعترین اعتصاب سراسری در حمایت از یک جنبش فراگیر در همین مقطع رخ داد. تحریم گسترده کالاهایی که ظن همکاری شرکتهای تولیدکنندهشان با حکومت میرفت عرصه را بر آن تولیدکنندگان و پرسنل تحت مدیریتشان تنگ کرد.
در برابر این ادعا که حرکت به سمت تغییرات ساختاری و بنیادین موجب تیزتر شدن تیغ سرکوب حکومت میشود میتوان مثال آبان ۱۳۹۸ را یادآوری کرد. گرچه افزایش بهای بنزین بهانهای برای آغاز اعتراضها، و هدف اصلی اعتراض به تمامیت رژیم بود، اما به هر روی این اعتراضها زیر تابلوی مخالفت با جهش ناگهانی قیمت صورت گرفت و بازگشت قیمت به قبل، مطالبهای رادیکال محسوب نمیشد. حال آنکه بررسی شواهد دلالت بر سرکوب عیانتر و عریانتر این حرکت در مقایسه با جنبش ۱۴۰۱ دارد.
از سوی دیگر، نگاهی به برخورد حکومت با جنبش سبز با همه تفاوتهای کمی و کیفی آن با جنبش پس از قتل مهسا نشان میدهد که سرکوب در جمهوری اسلامی موقوف به سطح مطالباتی نیست، بلکه موکول به اراده حاکم برای عقبنشینی نکردن از موضعی است که اتخاذ کرده.
پارهای قراین اثبات میکند که در کوران جنبش «زن، زندگی، آزادی» ترس، تردید و تزلزل حتی در میان برخی از نیروهای سرکوب نیز رخنه کرده بود. حسین سلامی، فرماندهکل سپاه پاسداران، در مراسم تشییع جنازه کشتهشدگان حادثه شاهچراغ بهرغم فریادها و قدرتنماییها نتوانست حقیقت اعتراضهای مردمی را انکار کند و با بیانی ظاهرا قاطع اما حاکی از ترس گفت: «ما به جوانانمان باز هم میگوییم که شرارت را کنار بگذارند، امروز، روز پایان اغتشاشات است و دیگر به خیابان نیایند».
انتشار بخشهایی از گفتوگوهای مقامها و بولتنهای محرمانه، اطلاعاتی برای فهم آنچه در دالانهای نظام میگذشت در اختیار ما میگذارد. واقعیت این است که رصد و پایشهای دستگاههای اطلاعاتی همان چیزی را به سمع و نظر مقامها میرساند که از جامعه استشمام میشد؛ بغض و نفرت از حکومت، نارضایتی گسترده و بروز تغییراتی عمیق در باورها و سبک زندگی مردم.
رادیکالیسم و مطالبه تغییر در حکومت
آنچه آمد تنها اشاراتی برای توضیح این مطلب بود که مطالبات رادیکال به خودی خود موانع و مشکلاتی که منتقدینش مطرح میکنند را ندارد.
اساسا جمهوری اسلامی به عنوان یک حکومت بنیادگرای دینی در موضعی رادیکال نسبت به مدرنیته، موازین و مفاهیم دنیای جدید و برخی از شئون زیست روزمره مردم بنا شده است. لذا مطالبه تغییرات معقول تحت چنین حاکمیتی ذاتا خصلت رادیکال مییابد.
از این رو، رادیکالیسم جنبش «زن، زندگی، آزادی» نه محصول ایدئولوژی یا آموزهای خاص، بلکه نتیجه عقل سلیم و کنشهای جمعی معطوف به زیستن در دایره جهان معاصر است. چنین رادیکالیسمی فینفسه از بسیاری از ایرادها و ملاحظات فوق معاف است.
تحولات انکارناپذیر اجتماعی، تغییر الگوهای ارزشی و هنجارین و پدیداری سبکهای نوین زندگی امکان بسط اعتراضهایی از جنس جنبش اخیر را در ساحت جامعه فراهم کرده است.
بسیاری از حربههای حکومت برای مقابله با چنین حرکتهای بنیادستیزی ناکارآمد شدهاند. مهمترین علل ناکامی این جنبش در ایجاد تغییرات ساختاری سیاسی به ضعفهای جامعه سیاسی ایران از جمله در ایجاد نوعی از سازمان سیاسی کارآمد باز میگردد. اما یکی از خصلتهای ماندگار این جنبش که در حکم نوعی الگوی بازنمایی است، همین رادیکالیسم مبتنی بر عقل سلیم و قابل تحقق بر بستر تحولات اجتماعی است.
شاید به همین خاطر این جنبش که محصول فرآیندهای تاریخی است، بیشتر به نام نسلهای جدید سند خورده؛ چرا که همچون همین گویشوران جوانش، رک، صریح و بیپروا است.