جبهه اصلاحات درباره ۱۴ سال حصر رهبران جنبش سبز: حبس منتقدان انحراف از مردمسالاری است



علی ربیعی، دستیار اجتماعی مسعود پزشکیان گفت: «مدت زمان دسترسی به مسکن در ایران به ۱۰۰ سال رسیده و برخی اصلا دسترسی به مسکن پیدا نمیکنند.» او اضافه کرد: «دولت برای برقراری عدالت آموزشی، عدالت سلامت و عدالت مسکن برنامه جدی دارد.»

یوسف طباطبایینژاد، نماینده خامنهای در اصفهان گفت: «برخی میگویند اگر پهلوی بود پیشرفت کشور بیشتر بود، ولی ما دستاوردهای زیادی پس از انقلاب داشتهایم.» او افزود: «پیش از انقلاب تنها هفت هزار مگاوات برق تولید میکردیم اما اکنون به تولید ۹۰ هزار مگاوات رسیدیم که این معجزه است.»

علی شادمانی، معاون هماهنگکننده قرارگاه مرکزی خاتم الانبیا وابسته به سپاه پاسداران اعلام کرد جمهوریاسلامی جنگندههای سوخو۳۵ ساخت روسیه را خریداری کرده است. او با این حال مشخص نکرد که چنین جنگندههایی وارد ایران شده است یا نه.
این اظهارات در بحبوحه تنشها میان جمهوری اسلامی و غرب بر سر برنامه هستهای تهران و چند ماه پس از درگیری نظامی مستقیم میان سپاه پاسداران و اسرائیل صورت گرفته است.
خبرگزاری رویترز اعلام کرد که این اولین بار است یک مقام جمهوری اسلامی خرید سوخو۳۵ از سوی تهران را تایید میکند.
با این حال، اظهارات شادمانی که دوشنبه از سوی خبرگزاری دانشجو نقل شده، بسیار مبهم است و تعداد این جنگندههای خریداری شده را نیز مشخص نمیکند.
او در ادامه لفاظیهای مقامات جمهوری اسلامی، افزود: «هر زمان هم که لازم باشد، برای تقویت نیروهای هوایی، زمینی و دریایی خود خریدهای نظامی انجام میدهیم.»
در کمتر از دو سال پیش، خبرگزاری تسنیم وابسته به سپاه پاسداران اعلام کرد که تهران تمهیدات لازم را برای خرید این جنگندههای روسی نهایی کرده است.
در هفتههای اخیر نیز، جمهوری اسلامی و روسیه یک توافق همکاری استراتژیک جامع را امضا کردند که در آن اشارهای به انتقال تسلیحات نشد، اما مقامات گفتند که این دو کشور «همکاری نظامی-فنی» خود را توسعه خواهند داد.
نیروی هوایی ایران تنها چند ده فروند هواپیمای تهاجمی از جمله جتهای روسی و همچنین مدلهای قدیمی جنگندههای آمریکایی را دارد که قبل از انقلاب خریداری شده است.
شادمانی گفت: «تولید تجهیزات نظامی شتاب گرفته است و سامانههای قدیمی جمعآوری و سامانههای جدید و بهروز جایگزین آنها میشود.»
او به رزمایشهای برگزارشده اخیر از سوی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی اشاره کرد و گفت در این رزمایشها، «سامانههای جدید» آزمایش و «آمادگی کاربران این سامانهها» ارتقا یافت.
او همچنین بار دیگر اسرائیل را تهدید کرد و گفت که اگر اسرائیل به جمهوری اسلامی حمله کند «طعم تلخ اصابت موشکهای ما را خواهد چشید و هیچ یک از منافعش محفوظ نمیماند.»
همزمان با ادامه نگرانیها درباره برنامه هستهای جمهوری اسلامی، گمانهزنیها پیرامون سیاست جدید آمریکا در قبال تهران شدت یافته است.
چند روز پیش، دونالد ترامپ رییسجمهور آمریکا درباره حمایت این کشور از اسرائیل در حمله به سایتهای اتمی جمهوری اسلامی گفت: «واضح است که به این سئوال پاسخ نمیدهم. باید دید چه پیش میآید.»
او افزود: «امیدوارم این مسئله بدون نیاز به اقداماتی از این دست حل شود. این واقعا خوب خواهد بود.»

خبرگزاری تسنیم با اشاره به ادامه روند چندساله خشکسالی در ایران، نوشت: «۱۶ سد مهم ایران که نقش موثری در تامین آب شرب و کشاورزی دارند، ذخایری زیر ۲۰ درصد دارند.» این گزارش افزوده این یعنی بیش از ۸۰ درصد ظرفیت مخازن این سدها خالی است.

در استانبول، شهری که فرهنگها درهم آمیختهاند، نمایشی ایرانی به زبان ترکی روی صحنه است که دنیای دیکتاتوری و سرکوب را روایت میکند. «بند ناف» به نویسندگی و کارگردانی مصطفی پوریوسف، تلاش انسان برای آزادی را نمایش میدهد و در هر دیالوگ آن، امید و خفقان، دست در دست هم پیش میروند.
نمایشنامه، جهانی نمادین و زیر سلطه دیکتاتورها را به تصویر میکشد و به بررسی پیامدهای ویرانگر قدرت خودکامه میپردازد؛ داستان با شخصیتهایی که هر یک نماینده بخشی از جامعه انسانی هستند، همچون پازلی پیچیده از درد، انفعال و سرکوب شکل میگیرد.
شخصیت «رودریک»، چهره استبداد و تسلط نظامی، نیرویی سرکوبگر است که خانه «والتر» و خانوادهاش را غصب و آنها را به مهرههای شطرنج خود تبدیل کرده است. رودریک نه فقط از طریق فرمانها و کنترل فیزیکی، بلکه با آزار و سواستفاده از زنان خانواده نیز دست به ابراز قدرت میزند.

والتر، پدر خانواده، هرچند در ظاهر همکار و ابزار قدرت رودریک، اما خود نیز قربانی ساختار دیکتاتوری است. او در این ساختار سلطه و فشار، در دوراهی میان همکاری و مقاومت گرفتار شده است.
طراحی صحنه مینیمال نیز کاملا در خدمت مفهوم نمادین نمایشنامه است. میز ناهارخوری بزرگ و چوبی که بخش عمده صحنه را به خود اختصاص داده است، مرکزیت قدرت و کنترل در خانواده را نشان میدهد. در نگاه اول، این میز نقطه محوری تعاملات خانوادگی است، اما بهواسطه چهارپایههایی که نقشی کلیدی در بازی بازیگران دارند، حس ناپایداری و شکنندگی این روابط نیز به چشم میآید.
خطوط سفید روی زمین که محدوده حرکت بازیگران را تعیین میکنند، یادآور محدودیتها و قوانین سختگیرانهای هستند که شخصیتها را در چارچوبی از پیش تعیینشده گرفتار کردهاند. حرکت مکانیکی بازیگران داخل این خطوط، اجبار و انفعال ناشی از سلطه دیکتاتوری را نمایش میدهند، در حالی که حرکت آزادانهشان با خروج از خط، لحظات کوتاه و شکنندهای از رهایی را تداعی میکند.

شخصیت «بلانش»، مادر خانواده، مردمی را نمایندگی میکند که تحت سلطه قدرت سرکوبگر، به انفعال و سکوت کشیده شدهاند. تردیدها و درگیریهای درونی او، جامعهای را به تصویر میکشد که از توانایی اعتراض بازمانده است. تولد نوزاد او که در نمایش تنها با حالت دست نشان داده میشود و حضور فیزیکی ندارد، نقطه عطف دیگری در نمایش است. نوزادی که به نظر میرسد نه فرزند پدر خانواده که حاصل نطفه رودریک باشد.
بحث درباره زنده ماندن یا مرگ این نوزاد، استعارهای قوی از آیندهای است که زیر سایه دیکتاتوری تهدید میشود. بیتفاوتی شخصیتها به زندگی کودک، تضاد میان سرنوشت و اختیار را برجسته میکند.
«لیندا» دختر نوجوان خانواده، در مرز میان پذیرش و طغیان ایستاده و در برابر سرکوب، نقشهایی پیچیدهای ایفا میکند؛ گاهی قربانی، گاهی همراه یا حتی به نوعی تسهیلگر سیستم. در طول قصه، او مشغول خواندن کتابی است که به سختی از رسیدن به صفحه پایانی آن اجتناب میکند. کتابی که به نماد دانایی، گذشته، یا حتی سرنوشت از پیش نوشتهشدهای تبدیل میشود که گریزی از آن نیست.

بلانش اصرار دارد لیندا به صفحه پایانی کتاب برسد، پایانی که در آن، لیندا روی چمنزار در حال سوختن است. صحنهای که به نظر میرسد بیش از آنکه یک خاطره فردی باشد، شبیه خاطرهای جمعی و نمادی از فرایند تسلیم، آگاهی و شاید حتی سرنوشت محتوم انسان در دنیای سرکوب است.
مونولوگ «کلیر»، خدمتکار خانه، ساختار درونی نمایشنامه را تشریح میکند. او جهانی از مرگ، تاریکی و بیمعنایی را ترسیم میکند که در آن انسانها برای بقا، حتی از ارزشهای انسانی نیز دست کشیدهاند.
در سراسر نمایش اشاره میشود که تنها افراد زنده، ساکنان داخل این چهاردیواری هستند و انگار، تمام افراد خارج از این خانه مردهاند. خانهای که کلیر در این مونولوگ از آن با استعاره «دیوارهای اریحا» یاد میکند.

دیوار اریحا یا جریکو، اشاره به داستانی از کتاب مقدس (عهد عتیق) دارد. اریحا یکی از قدیمیترین شهرهای جهان و نمادی از مقاومت و استحکام در برابر نیروهای خارجی بود. در این داستان، قوم بنیاسرائیل تحت فرماندهی یوشع به اریحا حمله میکنند و طبق وعده خداوند، پس از هفت روز، دیوارهای قدرتمند شهر با صدای بلند شیپورها و فریادها، که نمادی از اراده جمعی یا ایمان هستند، فرو میریزند.
این مفهوم در ادبیات و هنر، اغلب بهعنوان استعارهای برای شکست ساختارهای استبدادی و مقاومتناپذیر به کار میرود.
بند ناف داستانی را در یک ناکجاآباد آخرالزمانی روایت میکند اما فراتر از این خط داستانی، روایتی فلسفی و سیاسی از ماهیت قدرت و نقش جامعه در مقابل آن پیش پای مخاطب میگذارد.
نویسنده با خلق دنیایی که در آن انسانیت و اخلاق زیر پا گذاشته میشود، مخاطب را به سفری در تاریکی نظامهای استبدادی میبرد، زنگ خطر را به صدا در میآورد و پرسشی جدی درباره آینده بشریت مطرح میکند.