در استانبول، شهری که فرهنگها درهم آمیختهاند، نمایشی ایرانی به زبان ترکی روی صحنه است که دنیای دیکتاتوری و سرکوب را روایت میکند. «بند ناف» به نویسندگی و کارگردانی مصطفی پوریوسف، تلاش انسان برای آزادی را نمایش میدهد و در هر دیالوگ آن، امید و خفقان، دست در دست هم پیش میروند.
با ادامه ناتوانی جمهوری اسلامی در رسیدگی به مطالبات بازنشستگان در ایران، بازنشستگان شرکت مخابرات در بیش از ۱۳ استان کشور تجمع اعتراضی برگزار کردند.
این تجمعات دوشنبه هشتم بهمن در استانهایی از جمله آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اصفهان، ایلام، تهران، خوزستان، زنجان، فارس، کردستان، کرمانشاه، گیلان، لرستان و مازندران، شکل گرفت.
بازنشستگان در این تجمعات به سیاستهای «ستاد اجرایی فرمان امام» و «بنیاد تعاون سپاه پاسداران» که سهامداران عمده شرکت مخابرات هستند، اعتراض کردند.
آنها در جریان تجمعات خود شعارهایی از جمله «امروز و فردا نکنید / مشکل ما را حل کنید»، «بازنشسته بیدار است / از ظلم و زور بیزار است»، «دشمن ما همینجاست / دروغ میگن آمریکاست»، «ستاد اجرایی / حق ماها را خورده است»، و «مدیر بیلیاقت / نمیخواهیم نمیخواهیم»، سردادند.
بازنشستگان معترض در برخی شهرها شرکت مخابرات را مخاطب قرار دادند و پلاکاردهایی با شعار «شرکت پردرآمد، چه بر سر تو آمد» در دست گرفتند و با سردادن شعار «اجرای آییننامه، حق مسلم ماست»، خواستار رسیدگی به مطالباتشان شدند.
کارکنان و بازنشستگان مخابرات در سالهای اخیر بارها در اعتراض به تاخیر در پرداخت مطالبات و کمک هزینههای رفاهی و مشکلات بیمه تکمیلی، در نقاط مختلف ایران تجمع کرده و خواستار رسیدگی به مطالبات خود شدهاند.
آنها در سالهای گذشته حدود ۹۰ تجمع در اعتراض به وضعیت خود و عدم توجه به مطالباتشان به صورت سراسری در استانهای مختلف برگزار کردهاند.
تحقق نیافتن مطالبات، افزایش سهم بیمه تکمیلی از ۲۰ درصد به ۵۰ درصد و تسویه نشدن هزینههای درمان از سوی بیمه معلم و بیمه دانا، بخشی از موضوعات مورد اعتراض این بازنشستگان است.
وضعیت معیشتی بازنشستگان و مستمریبگیران سبب شده که تعداد تجمعات اعتراضی آنها در سالهای اخیر بهشدت افزایش پیدا کند.
کنفدراسیون کار ایران در خارج از کشور، ۲۸ دی در گزارشی درباره وضعیت کارگران، مزدبگیران و جنبشهای اعتراضی ایران در سال گذشته میلادی نوشت در سال ۲۰۲۴ دستکم دو هزار و ۳۹۶ تجمع اعتراضی و ۱۶۹ اعتصاب در بخشهای مختلف و در ۳۱ استان و ۷۰ شهر ایران شکل گرفت.
این آمار نشان میدهد با وجود وعدههای جمهوری اسلامی، وضعیت معیشتی بازنشستگان و کارگران در ایران روز به روز وخیمتر میشود.
یک روز پس از حمله باقر قالیباف، رییس مجلس به سخنان جواد ظریف در اجلاس داووس، علامحسین محسنیاژهای، رییس قوه قضاییه هم به این صحبتها واکنش نشان داد و گفت صحبتهای یک گارگزار جمهوری اسلامی نباید به شکلی باشد که دشمنان از آن سواستفاده کنند.
اژهای که دوشنبه ۸ بهمن در همایش دادستانهای کشور صحبت میکرد، گفت کارگزار نظام نباید موضوعات داخلی را در مجامع بینالمللی مطرح کند و با سخنان خود «دشمن را خوشحال و مشعوف کند.»
رییس قوه قضاییه، با خطابکردن آمریکا به عنوان « تجسم طاغوت»، گفت «نمیتوانیم برای حل مشکلات خود به یک حکومت جائر اعتنا کنیم.»
او تاکید کرد: «شایسته نیست در یک مجمع جهانی به گونهای سخن بگوییم که گویی در کشور ما اختلاف وجود دارد و روا نیست در میان اجانب حرفی بزنیم که ضعف کشور در اذهان تداعی شود.»
کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس نیز با انتشار بیانیهای، حضور ظریف در اجلاس داووس را «خلاف قانون» خواند: «در شرایط خطیر فعلی، طرح مسائل داخلی در مجامع بینالمللی، در راستای نقشه و طرحهای تفرقهافکنانه دشمن برای مخدوش نمودن وحدت و انسجام ملی بوده و جز جهالت یا خیانت چیزی نیست.»
یک روز پیش از این سخنان نیز محمدباقر قالیباف، رییس مجلس، گفته بود «کارگزاران نظام» باید در اظهار نظرهای خود دقت کنند تا «پیامی به دشمن منتقل نشده و منافع ملی به خطر نیفتد.»
به جز روسای دو قوه، تعدادی از نمایندگان مجلس و امامان جمعه نیز به سخنان ظریف در نشست داووس درباره ترامپ و جلیلی اعتراض کرده و برخی از چهرههای اصولگرا نیز خواستار محاکمه او شدهاند.
تجمع علیه ظریف در میدان پاستور
محمدجواد ظریف، معاون راهبردی پزشکیان، در یکی از نشستهای مجمع جهانی اقتصاد در گفتگو با فرید ذکریا در داووس گفته بود: «اگر امروز به جای مسعود پزشکیان، سعید جلیلی را به عنوان رییسجمهوری داشتیم، ممکن بود جنگ بزرگی در منطقه در جریان باشد. در ایران دیدگاههای متفاوتی وجود دارد و من به این دیدگاههای متفاوت احترام میگذارم.»
با این حال، روزنامه هم میهن یکشنبه نوشته بود که پرسش فرید زکریا مبتنی بر این رویکرد بوده که حضور یا حضور نداشتن نیروهای میانهرو در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی، تفاوتی ندارد و ظریف خواسته این موضوع را نفی کند.
ظریف در نشست داووس
نویسنده این مطلب در پایان اعلام کرد که ظریف «در میانه زمستان سخت ۱۴۰۳» یکی از «ظرفیتهای معدود و محدود موجود برای ایران در سطح جهانی است.»
ظریف همچنین گفته بود که ایران تهدیدی امنیتی برای جهان نیست و ابراز امیدواری کرده بود که «ترامپ ۲( ترامپ در دور دوم ریاستجمهوری) » جدیتر، متمرکزتر و واقع بینتر باشد.
شنبه ۶ بهمن نیز گروهی در اعتراض به سخنان ظریف در میدان پاستور تجمع کردند.
کامران غضنفری، نماینده تهران، در این تجمع گفته بود که ظریف پیش از انقلاب «با حمایت ساواک به آمریکا اعزام شده است.»
اعضای کمیسیون امنیت ملی مجلس
ظریف در اجلاس داووس همچنین نگرانیهای بینالمللی درباره تلاش جمهوری اسلامی برای دستیابی به سلاح هستهای، حمایت تهران از گروههای شبهنظامی منطقه و نقض گسترده حقوق بشر در ایران را رد کرد.
معاون راهبردی پزشکیان همچنین در پاسخ به پرسشی درباره سرکوب زنان در ایران گفت جمهوری اسلامی دیگر به زنانی که حجاب ندارند سخت نمیگیرد.
این سخنان انتقادهای گسترده ای را به دنبال داشت و برخی عبارت «ماله کش اعظم» را درباره او یادآوری کردند.
سازمان اتحاد علیه ایران هستهای هم در بیانیهای در واکنش به حضور جواد ظریف، معاون راهبردی مسعود پزشکیان، در مجمع جهانی اقتصاد در داووس، او را «مسئول اصلی تبلیغات حکومت ایران در حمایت از تجاوزگری و تروریسم» توصیف کرد.
عباس علیآبادی، وزیر نیروی دولت پزشکیان گفت: «پیشبینی میکنیم با اجرای برنامههای در دست اقدام و همکاری وزارت نفت، زمستان سال آینده را بدون خاموشی سپری کنیم.»
او اضافه کرد: «برنامهریزی کردیم تا تابستان ۱۴۰۵، کمبود برق کشور را رفع نماییم که این هدف مستلزم همکاری دولت و ملت است.»
علیاکبر ایمانی، امامجمعه لواسانات گفت که «انگشتر قاسم سلیمانی» در مصلای لواسانات به مزایده گذاشته شد و یکی از نمازگزاران آن را به قیمت ۱۱۱ میلیون تومان خریداری کرد.
او اضافه کرد: «خانواده سلیمانی این انگشتر را برای کمک به خانوادههایی که در لبنان آسیبدیدند، اهدا کرده بودند.»
غلامحسین محسنی اژهای، رییس قوه قضاییه بدون اشاره مستقیم به سخنان محمدجواد ظریف در اجلاس داووس گفت: «شایسته نیست کارگزار نظام در یک مجمع بینالمللی به نحوی سخن بگوید که جریان حق را تضعیف و دشمن را خوشحال کند و القای دروغین دشمن مبنی بر ضعف کشور در اذهان تداعی شود.»
نمایشنامه، جهانی نمادین و زیر سلطه دیکتاتورها را به تصویر میکشد و به بررسی پیامدهای ویرانگر قدرت خودکامه میپردازد؛ داستان با شخصیتهایی که هر یک نماینده بخشی از جامعه انسانی هستند، همچون پازلی پیچیده از درد، انفعال و سرکوب شکل میگیرد.
شخصیت «رودریک»، چهره استبداد و تسلط نظامی، نیرویی سرکوبگر است که خانه «والتر» و خانوادهاش را غصب و آنها را به مهرههای شطرنج خود تبدیل کرده است. رودریک نه فقط از طریق فرمانها و کنترل فیزیکی، بلکه با آزار و سواستفاده از زنان خانواده نیز دست به ابراز قدرت میزند.
مصطفی پوریوسف، نویسنده و کارگردان نمایش که نقش رودریک را بازی میکند
والتر، پدر خانواده، هرچند در ظاهر همکار و ابزار قدرت رودریک، اما خود نیز قربانی ساختار دیکتاتوری است. او در این ساختار سلطه و فشار، در دوراهی میان همکاری و مقاومت گرفتار شده است.
طراحی صحنه مینیمال نیز کاملا در خدمت مفهوم نمادین نمایشنامه است. میز ناهارخوری بزرگ و چوبی که بخش عمده صحنه را به خود اختصاص داده است، مرکزیت قدرت و کنترل در خانواده را نشان میدهد. در نگاه اول، این میز نقطه محوری تعاملات خانوادگی است، اما بهواسطه چهارپایههایی که نقشی کلیدی در بازی بازیگران دارند، حس ناپایداری و شکنندگی این روابط نیز به چشم میآید.
خطوط سفید روی زمین که محدوده حرکت بازیگران را تعیین میکنند، یادآور محدودیتها و قوانین سختگیرانهای هستند که شخصیتها را در چارچوبی از پیش تعیینشده گرفتار کردهاند. حرکت مکانیکی بازیگران داخل این خطوط، اجبار و انفعال ناشی از سلطه دیکتاتوری را نمایش میدهند، در حالی که حرکت آزادانهشان با خروج از خط، لحظات کوتاه و شکنندهای از رهایی را تداعی میکند.
امیر جنانی، پارلا اردبیلی، ساغر خمسه و اسما جمشیدی دیگر بازیگران بند ناف هستند
شخصیت «بلانش»، مادر خانواده، مردمی را نمایندگی میکند که تحت سلطه قدرت سرکوبگر، به انفعال و سکوت کشیده شدهاند. تردیدها و درگیریهای درونی او، جامعهای را به تصویر میکشد که از توانایی اعتراض بازمانده است. تولد نوزاد او که در نمایش تنها با حالت دست نشان داده میشود و حضور فیزیکی ندارد، نقطه عطف دیگری در نمایش است. نوزادی که به نظر میرسد نه فرزند پدر خانواده که حاصل نطفه رودریک باشد.
بحث درباره زنده ماندن یا مرگ این نوزاد، استعارهای قوی از آیندهای است که زیر سایه دیکتاتوری تهدید میشود. بیتفاوتی شخصیتها به زندگی کودک، تضاد میان سرنوشت و اختیار را برجسته میکند.
«لیندا» دختر نوجوان خانواده، در مرز میان پذیرش و طغیان ایستاده و در برابر سرکوب، نقشهایی پیچیدهای ایفا میکند؛ گاهی قربانی، گاهی همراه یا حتی به نوعی تسهیلگر سیستم. در طول قصه، او مشغول خواندن کتابی است که به سختی از رسیدن به صفحه پایانی آن اجتناب میکند. کتابی که به نماد دانایی، گذشته، یا حتی سرنوشت از پیش نوشتهشدهای تبدیل میشود که گریزی از آن نیست.
این نمایش از دوم آذر در استانبول روی صحنه رفته و اجرای آن همچنان ادامه دارد
بلانش اصرار دارد لیندا به صفحه پایانی کتاب برسد، پایانی که در آن، لیندا روی چمنزار در حال سوختن است. صحنهای که به نظر میرسد بیش از آنکه یک خاطره فردی باشد، شبیه خاطرهای جمعی و نمادی از فرایند تسلیم، آگاهی و شاید حتی سرنوشت محتوم انسان در دنیای سرکوب است.
مونولوگ «کلیر»، خدمتکار خانه، ساختار درونی نمایشنامه را تشریح میکند. او جهانی از مرگ، تاریکی و بیمعنایی را ترسیم میکند که در آن انسانها برای بقا، حتی از ارزشهای انسانی نیز دست کشیدهاند.
در سراسر نمایش اشاره میشود که تنها افراد زنده، ساکنان داخل این چهاردیواری هستند و انگار، تمام افراد خارج از این خانه مردهاند. خانهای که کلیر در این مونولوگ از آن با استعاره «دیوارهای اریحا» یاد میکند.
پوستر دور نخست اجرای بند ناف به زبان ترکی استانبولی
دیوار اریحا یا جریکو، اشاره به داستانی از کتاب مقدس (عهد عتیق) دارد. اریحا یکی از قدیمیترین شهرهای جهان و نمادی از مقاومت و استحکام در برابر نیروهای خارجی بود. در این داستان، قوم بنیاسرائیل تحت فرماندهی یوشع به اریحا حمله میکنند و طبق وعده خداوند، پس از هفت روز، دیوارهای قدرتمند شهر با صدای بلند شیپورها و فریادها، که نمادی از اراده جمعی یا ایمان هستند، فرو میریزند.
این مفهوم در ادبیات و هنر، اغلب بهعنوان استعارهای برای شکست ساختارهای استبدادی و مقاومتناپذیر به کار میرود.
بند ناف داستانی را در یک ناکجاآباد آخرالزمانی روایت میکند اما فراتر از این خط داستانی، روایتی فلسفی و سیاسی از ماهیت قدرت و نقش جامعه در مقابل آن پیش پای مخاطب میگذارد.
نویسنده با خلق دنیایی که در آن انسانیت و اخلاق زیر پا گذاشته میشود، مخاطب را به سفری در تاریکی نظامهای استبدادی میبرد، زنگ خطر را به صدا در میآورد و پرسشی جدی درباره آینده بشریت مطرح میکند.