استفاده زیاد از شبکههای اجتماعی با افزایش خطر اختلالات توهمی مرتبط هستند
تحقیقات جدیدی که پژوهشگران دانشگاه سایمون فریزر کانادا انجام دادهاند، نشان میدهد بین استفاده زیاد از رسانههای اجتماعی و اختلالات روانپزشکی مبتنی بر توهم، مانند خودشیفتگی، بیاشتهایی عصبی و بدریختانگاری بدن، ارتباط قوی وجود دارد.
بر اساس گزارش نوروساینس، این پژوهش که به تازگی در نشریه بیامسی سایکایتری منتشر شده، ارتباط نگرانکنندهای میان استفاده گسترده از شبکههای اجتماعی و اختلالات روانی مبتنی بر توهم را نشان میدهد.
پروفسور برنارد کرسپی، استاد علوم زیستی و رییس کرسی تحقیقاتی ژنتیک تکاملی و روانشناسی کانادا در دانشگاه سایمون فریزر، به عنوان یکی از محققان اصلی این مطالعه، هشدار میدهد که شبکههای اجتماعی شرایطی را ایجاد میکنند که در آن توهمها میتوانند به سادگی شکل گرفته و تداوم یابند.
این مسئله به دلیل وجود پلتفرمها و برنامههایی است که به علل زمینهساز این اختلالات دامن میزنند و همزمان، فرصتهای موثر برای واقعیتسنجی را از بین میبرند.
بیش از ۲۵۰۰ پژوهش زیر ذرهبین
این پژوهش که یک مرور نظاممند (systematic review) از تمام متون علمی موجود در زمینه استفاده از شبکههای اجتماعی و اختلالات روانی است، بیش از ۲۵۰۰ مقاله علمی را مورد بررسی دقیق قرار دادهاست.
یافتههای این مطالعه نشان میدهد که در میان انواع اختلالات روانی مرتبط با استفاده بیش از حد از شبکههای اجتماعی، اختلالات مبتنی بر توهم از بیشترین شیوع برخوردارند.
این اختلالات توهمی شامل اختلال شخصیت خودشیفته (که با توهمهای خود برتری همراه است)، اروتومانیا (نوعی توهم که در آن فرد تصور میکند شخصی مشهور عاشق او است)، اختلال بدریختانگاری بدن (که با توهم وجود نقص در بخشی از بدن مشخص میشود) و بیاشتهایی عصبی (که در آن فرد دچار توهم درباره اندازه بدن خود میشود) است.
محققان در این مطالعه تاکید میکنند که خود شبکههای اجتماعی ذاتا مشکلساز نیستند، بلکه این دنیاهای مجازی، به همراه انزوای اجتماعی در «زندگی واقعی»، محیطهایی را ایجاد میکنند که در آن افراد میتوانند احساس توهمی از هویت خود را بدون نظارت و واقعیتسنجی حفظ کنند.
پروفسور کرسپی و همکارش نانسی یانگ استدلال میکنند که ویژگیهای بسیاری از برنامهها و پلتفرمهای محبوب، توهمهای ذهنی و جسمی را تقویت و تشدید میکنند، زیرا امکان خودنمایی به شیوهای خودستایانه اما نادرست را فراهم میآورند.
تفاوت عمیق میان تعاملات اجتماعی آنلاین و حضوری که در آنها احتمال بیشتری وجود دارد که توهمهای افراد توسط واقعیتهای فیزیکی و عاطفی کنترل شوند، انحرافات از سلامت روانی را تشدید میکند.
مدل مفهومی تازه
این پژوهشگران یک مدل مفهومی تازه را با عنوان «تقویت توهم از سمت رسانههای اجتماعی معرفی کردهاند. بر اساس این مدل، رسانههای اجتماعی محیطی را فراهم میکنند که در آن افراد میتوانند تصورات نادرست و تحریفشدهای از خود را ایجاد و حفظ کنند، بدون اینکه این تصورات با واقعیتهای زندگی فیزیکی و تعاملات رودررو محک بخورند.
این وضعیت به خصوص برای افرادی که دارای حس خود توسعهنیافته همراه با انزوای اجتماعی در زندگی واقعی هستند، میتواند به تشدید اختلالات توهمی منجر شود.
راهکارهای پیشنهادی و افق پیش رو
نتایج این پژوهش نشان میدهد که کاهش استفاده از شبکههای اجتماعی میتواند برای افراد مبتلا به اختلالات توهمی سودمند باشد. پژوهشگران تاکید میکنند که برای مقابله با این چالش، نیاز به مطالعات گستردهتری درباره ویژگیهای خاص رسانههای اجتماعی که زمینهساز تقویت توهمها هستند، وجوددارد.
در همین راستا، محققان دانشگاه سایمون فریزر به راهکارهای فناورانه امیدبخشی اشاره میکنند که میتوانند تعاملات آنلاین را به واقعیت نزدیکتر سازند.
از جمله این فناوریها میتوان به سیستمهای برقراری تماس چشمی، محیطهای تعاملی سهبعدی، استفاده از آواتارها و دیگر فناوریهایی اشاره کرد که پتانسیل شبیهسازی هرچه دقیقتر تعاملات واقعی در فضای مجازی را دارند.
تغییر الگوی تعاملات اجتماعی در عصر دیجیتال
برای نخستین بار در طول تاریخ بشر، انسانها میتوانند در محیطهای مجازی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند که در آنها نشانههای زمانی، مکانی و فیزیکی از هم گسسته شدهاند.
این دگرگونی بنیادین، پرسشهای مهمی را درباره تاثیرات آن بر الگوهای شناختی-اجتماعی و سلامت روان مطرح میسازد.
یافتههای پژوهشی حاکی از آن است که استفاده بیش از حد از شبکههای اجتماعی، با توجه به ماهیت غیرفیزیکی و انزواآفرین آن، میتواند با نشانههای طیف روانپریشی، بهویژه حالات توهمی، ارتباط داشتهباشد.
این پیوند از طریق تضعیف نشانههای حسی درونی و بینفردی که برای سنجش واقعیت مشترک ضروری هستند، موجب کمرنگ شدن مرز میان «خود» و «دیگری» میشود.
در نهایت، پژوهش دانشگاه سایمون فریزر، ضمن تایید مزایای بالقوه شبکههای اجتماعی در شکلگیری جوامع و تقویت حس تعلق، زنگ خطری جدی درباره مخاطرات استفاده افراطی از این بسترها، بهویژه برای افراد آسیبپذیر، به صدا درمیآورد.
مطالعهای گسترده که به مناسبت روز جهانی زنان انجام شده، نشان میدهد برخلاف تصور عمومی مبنی بر حمایت یکپارچه نسل جوان از برابری جنسیتی، بزرگترین شکاف دیدگاه بین زنان و مردان در میان نسل زِد وجود دارد.
نسل زد به متولدان اواخر دهه ۱۹۹۰ تا اوایل دهه ۲۰۱۰ میلادی اطلاق میشود.
بر اساس گزارش وبسایت کینک کالج لندن، پژوهشی که به تازگی از سوی آیپسوس بریتانیا و موسسه جهانی برای رهبری زنان در کینگز کالج لندن با بررسی نظرات نزدیک به ۲۴ هزار نفر در ۳۰ کشور جهان انجام شده، الگوهای قابل توجهی را در مورد دیدگاههای برابریخواهانه جنسیتی آشکار کرده است.
نتایج نشان میدهند جوانان نسل زد در مقایسه با نسلهای پیشین، دیدگاههای متفاوتی نسبت به فمینیسم، نقشهای جنسیتی و حقوق زنان دارند.
واگرایی در دیدگاههای جوانان
در حالی که ۵۳ درصد از زنان نسل زد خود را فمینیست میدانند، تنها ۳۲ درصد از مردان همین نسل چنین تعریفی از خود دارند.
این شکاف ۲۱ درصدی، بزرگترین اختلاف در میان تمام نسلهای مورد بررسی است.
نسل میلنیال (متولدین اوایل دهه ۱۹۸۰ تا اواسط دهه ۱۹۹۰) با شکاف ۱۶ درصدی بین زنان و مردان، در رتبه دوم قرار دارد.
شکاف بین زنان و مردان نسل بیبیبومر (متولدین ۱۹۴۶ تا ۱۹۶۴) و نسل ایکس (متولدین اوایل دهه ۱۹۶۰ تا اوایل دهه ۱۹۸۰) به ترتیب ۱۱ و هشت درصد است.
در این مطالعه، در مورد نگرش به نقشهای جنسیتی نیز تفاوتهای قابل توجهی مشاهده شد.
بیش از یکچهارم (۲۸ درصد) از مردان نسل زد معتقدند مردی که در خانه میماند تا از فرزندانش مراقبت کند «مردانگی کمتری» دارد؛ دیدگاهی که تنها ۱۹ درصد از زنان همین نسل با آن موافق هستند.
جالب اینجاست که این آمار در میان مردان نسل بیبیبومر تنها ۱۲ درصد است که نشاندهنده تفاوت نگرش بین نسلهاست.
دیدگاههای متفاوت درباره تلاشهای برابریخواهانه
یافته قابل توجه دیگر این پژوهش مربوط به دیدگاهها درباره تلاشهای برابریخواهانه است.
حدود ۶۰ درصد از مردان نسل زد معتقدند از مردان انتظارات بیش از حدی برای حمایت از برابری جنسیتی وجود دارد که ۲۲ درصد بیشتر از زنان همین نسل است.
همچنین ۵۷ درصد از مردان نسل زد بر این باورند که «تلاشها برای ارتقای برابری زنان آنقدر پیش رفته که اکنون علیه مردان تبعیض ایجاد میکند» اما تنها ۳۶ درصد از زنان نسل زد با این دیدگاه موافق هستند.
نکته قابل توجه این است که مسنترین نسل مورد بررسی، یعنی نسل بیبیبومر، در واقع پیشروترین دیدگاه را در این زمینه دارد. بیبیبومر تنها گروهی است که کمتر از نیمی (۴۴ درصد) از مردانشان معتقدند تلاشهای برابریخواهانه به تبعیض علیه مردان منجر شده است.
اتفاق نظر درباره تنشهای جنسیتی در جامعه
تنها موردی که زنان و مردان نسل زد دیدگاه به نسبت مشابهی به آن دارند، اعتقاد به وجود تنشهای جنسیتی در جامعه امروز است.
بر اساس نتایج این مطالعه، ۶۰ درصد از اعضای نسل زد در ۳۰ کشور مورد بررسی معتقدند بین زنان و مردان تنش وجود دارد که بیشترین میزان در میان تمام نسلهای مورد بررسی است. این میزان برای نسل بیبیبومر تنها ۴۰ درصد است.
از نظر مقایسه بین کشورها، کره جنوبی با ۷۶ درصد بالاترین میزان تنش بین زنان و مردان را در میان ۳۰ کشور مورد مطالعه گزارش کرده است.
بریتانیا با ۴۰ درصد در جایگاه بهتری قرار دارد و رتبه ۲۶ را به خود اختصاص داده است. آمریکا با ۵۸ درصد و استرالیا با ۵۱ درصد، میزان تنش جنسیتی بالاتری نسبت به بریتانیا نشان میدهند.
با این حال، نکته قابل توجه در این پژوهش آن است که تنشهای جنسیتی در مقایسه با سایر تنشهای اجتماعی، کمتر گزارش شدهاند.
در ۳۰ کشور مورد مطالعه، تنها ۵۱ درصد از پاسخدهندگان معتقدند بین مردان و زنان تنش وجود دارد، در حالی که حدود ۷۳ درصد بین ثروتمندان و فقرا، ۷۰ درصد بین مهاجران و افراد بومی و ۶۶ درصد بین افراد با ایدههای لیبرال-پیشرو و کسانی که ارزشهای سنتی دارند، تنش مشاهده میکنند.
این آمار نشان میدهد تنشهای اقتصادی-طبقاتی و فرهنگی همچنان در صدر چالشهای اجتماعی قرار دارند.
امید به آیندهای برابر
با وجود این روندهای متفاوت، همچنان اکثریت قاطع مردم در تمام کشورهای مورد بررسی (۶۸ درصد)، از جمله اکثریت مردان (۶۲ درصد)، میگویند دستیابی به برابری بین زنان و مردان برایشان اهمیت شخصی دارد.
به گفته پروفسور هیجونگ چانگ، مدیر موسسه جهانی رهبری زنان در کینگز کالج لندن، اگرچه از سال گذشته تاکنون پیشرفتهایی حاصل شده اما همچنان تقسیمبندیهای قابل توجهی در نحوه درک برابری جنسیتی در بسیاری از جوامع وجود دارد.
این شکاف اغلب از سوی سیاستمداران و رسانههایی تقویت میشود که پیشرفت زنان را بهعنوان علت نارضایتیهای گستردهتر اجتماعی، مانند کاهش فرصتهای شغلی با درآمد مناسب و امنیت کاری معرفی میکنند.
کلی بیور، مدیرعامل آیپسوس در بریتانیا و ایرلند نیز تاکید کرد: «نبرد جنسیتی به نیرویی برجسته در میان نسل زد تبدیل شده است. با وجود اینکه اکثریت نمونه ۳۰ کشوری ما میگویند برابری جنسیتی برایشان شخصا مهم است، همچنان شاهد نگرشهای متفاوت نسبت به برابری جنسیتی به طور گستردهتر هستیم؛ به ویژه در میان این گروه سنی جوانتر.»
بیور در ادامه گفت: «این یافتهها، به ویژه در کنار نتایج انتخابات اخیر در آمریکا و آلمان که در آنها مردان جوان به طور قابل توجهی بیشتر از زنان جوان از احزاب سیاسی راستگرا حمایت کردند، بر نیاز فوری به گفتوگوهای دقیق و راهحلهای فراگیری تاکید میکند که به نگرانیهای همه جنسیتها پاسخ دهد.»
به گفته او، جامعه جهانی باید راههایی برای پر کردن این شکاف بیابد و اطمینان حاصل کند که پیشرفت به سوی برابری جنسیتی به نفع همه است.
جان مورگان، مرد ۵۱ ساله اهل بریستول، بهعنوان نخستین بیمار بریتانیایی توانست با کاشت یک ایمپلنت هوشمند که همچون رایانهای کوچک در بدنش عمل میکند، علائم پارکینسون را بهطور چشمگیری کنترل کند و به زندگی عادی خود بازگردد.
به گزارش بیبیسی جهانی، فناوری کاشت ایمپلنت تحریک عمیق انطباقی مغزی (aDBS) جدیدترین راهکار برای کنترل پارکینسون است که بهتازگی در بیمارستان ساوتمید بریتانیا به مرحله اجرا رسیده.
مورگان نخستین بیمار بریتانیایی است که از این فناوری پیشرفته بهرهمند میشود.
پارکینسون یکی از شایعترین بیماریهای عصبی-حرکتی است که بیش از ۱۵۰ هزار نفر تنها در بریتانیا با آن دست و پنجه نرم میکنند.
مورگان در ۳۳ سالگی متوجه تغییراتی در دستخط و همچنین کندی در حرکاتش شد و پزشکان تشخیص دادند به پارکینسون مبتلاست.
این بیماری که با از بین رفتن تدریجی سلولهای عصبی تولیدکننده دوپامین در مغز همراه است، موجب اختلالات حرکتی مانند لرزش، کندی حرکات، سفتی عضلات و مشکلات تعادلی میشود.
با افزایش جمعیت سالمندان و امید به زندگی بیشتر، پیشبینی میشود تعداد مبتلایان به این بیماری در سالهای آینده افزایش قابل توجهی داشته باشد.
فناوری تحریک عمیق انطباقی مغزی
با وجود پیشرفتهای چشمگیر در زمینه داروهای ضد پارکینسون در دهههای اخیر، محدودیتهای درمان دارویی متخصصان را به سمت راهکارهای نوآورانهتر سوق داده است.
فناوری تحریک عمیق انطباقی مغزی که برای اولین بار به کار گرفته شده، نتایج امیدبخشی را به همراه داشته است.
مورگان به رادیو بیبیسی گفت: «تاثیر درمان فوری بود. آنها دستگاه را روشن کردند و وقتی در راهرو قدم زدم، تفاوت را کاملا احساس کردم و فهمیدم حس تعادل دارم.»
برخلاف نسلهای قبلی تحریک عمیق مغزی، فناوری جدید قادر است بهصورت انطباقی و هوشمند با سیگنالهای مغزی بیمار در تعامل باشد.
جان مورگان، نخستین بیماری که در بریتانیا از نسل جدید ایمپلنت مغزی استفاده کرد
ایمپلنت کار گذاشتهشده با استفاده از الگوریتمهای پیشرفته، امواج مغزی بیمار را بهطور مداوم پایش و پیش از بروز علائم، پالسهای الکتریکی مناسب را به نقاط هدف در مغز ارسال میکند.
مورگان این حس را بهخوبی توصیف کرد: «دستگاه بهطور مداوم امواج مغزی را میخواند و مثل این است که یک رایانه کوچک در بدنم دارم.»
او افزود در برخی روزها احساس میکند دیگر به پارکینسون مبتلا نیست، وضعیتی که به نظر «باورنکردنی» میرسد.
میهایلا بوکا، مشاور عصبشناسی بیمارستان ساوتمید، این فناوری را به «ضربانسازی برای مغز» تشبیه کرد که بدون نیاز به دارو، علائم بیماری را کنترل میکند.
به گفته او، ما اکنون بهنوعی در آینده زندگی میکنیم.
ساز و کار عملکرد ایمپلنت
این ایمپلنت هوشمند از دو بخش اصلی تشکیل شده است؛ یک ژنراتور کوچک که در ناحیه قفسه سینه قرار میگیرد و الکترودهایی که از طریق سیمهای بسیار ظریف به نقاط مشخصی از مغز متصل میشوند. این سیمها در مسیری میان قفسه سینه و سر بیمار قرار میگیرند.
زمانی که دستگاه سیگنالهای غیرطبیعی مغز را شناسایی میکند، بهسرعت پالسهای الکتریکی ظریفی را به این نواحی ارسال میکند که موجب تعدیل فعالیت الکتریکی مغز و در نتیجه کاهش یا حذف علائم بیماری میشود.
نکته قابل توجه در این فناوری، توانایی آن در یادگیری و انطباق با الگوهای فعالیت مغزی هر بیمار است. این ویژگی باعث میشود عملکرد ایمپلنت به مرور زمان بهینهتر و نتایج درمانی بهتری حاصل شود.
بازگشت به زندگی عادی
یکی از تاثیرات قابل توجه این فناوری در زندگی مورگان، بازگشت او به فعالیتهای عادی و سرگرمیهایی است که پیش از این به دلیل بیماری از انجام آنها محروم بود.
او در این زمینه گفت: «بازوی راستم پیش از این حرکت نمیکرد، اما اکنون حرکت میکند. یکی از سرگرمیهای من ایستادن در رودخانه و ماهیگیری است، فعالیتهای سادهای که اکنون میتوانم دوباره از انجام آنها لذت ببرم.»
برای بسیاری از بیماران مبتلا به پارکینسون، بیماری موجب محدودیتهای شغلی و وابستگی به دیگران میشود. مورگان گفت این فناوری به او «اعتماد به نفس بیشتری برای ادامه کار تماموقت» داده است.
متخصصان امیدوارند ایمپلنت تحریک عمیق انطباقی مغزی در سال جاری میلادی بهطور گستردهتری در دسترس بیماران پارکینسون قرار گیرد.
برای بیمارانی مانند جان مورگان، این فناوری به معنای بازگشت به زندگی عادی با وجود پارکینسون است.
به نظر میرسد فناوری تحریک عمیق انطباقی مغزی، افقهای جدیدی را در درمان بیماریهای مغز و اعصاب گشوده و گامی بلند در جهت بهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلا به اختلالات عصبی برداشته است.
مطالعات مستمر در زمینه بهینهسازی الگوریتمهای هوشمند این ایمپلنتها و کوچکتر شدن ابعاد آنها میتواند در آینده نزدیک، استفاده از این فناوری را برای طیف وسیعتری از بیماران میسر سازد.
نتایج یک نظرسنجی جدید که در آستانه روز جهانی زن در بریتانیا انجام شده، نشان میدهد اکثریت زنان جوان از مردان همسن خود هراس دارند. این یافتهها در حالی منتشر میشوند که گزارشها از گسترش پدیده «مردانگی سمی» و افزایش خشونت علیه زنان حکایت دارند.
به گزارش نشریه تلگراف، پژوهش مرکز عدالت اجتماعی (سیاِسجِی) تصویری نگرانکننده از روابط میان دو جنس در جامعه امروز بریتانیا ارائه میدهد.
بر اساس یافتههای این پیمایش، ۶۲ درصد زنان ۱۸ تا ۲۴ ساله معتقدند اکثر مردان همسن آنها «واقعا ترسناک» هستند.
نکته قابل توجه این است که ۴۱ درصد مردان جوان نیز با این دیدگاه موافق هستند.
این یافتهها بخشی از مطالعهای با عنوان «پسران سرگردان» است که وضعیت نگرانکننده مردان جوان در بریتانیا را تشریح میکند.
نتایج این مطالعه همچنین حاکی از آن است که مردان نهتنها در آموزش و محیط کار از زنان عقب ماندهاند، بلکه بهطور فزایندهای مورد بدگمانی زنان قرار میگیرند.
این پژوهش هشدار میدهد: «یک نسل از مردان ناراضی و خشمگین فاجعهای برای هر دو جنس است.»
پدیدهای که از آن با عنوان «مردانگی سمی» یاد میشود، با تاثیرپذیری از چهرههای زنستیزی همچون اندرو تیت تشدید شده و با افزایش ۳۷ درصدی خشونت علیه زنان و دختران طی پنج سال گذشته همراه بوده است.
این خشونتها شامل تعقیب، آزار، تعرض جنسی و خشونت خانگی میشود.
کییر استارمر، نخستوزیر بریتانیا، در واکنش به قتلهای سال ۲۰۲۱، از جمله قتل سابینا نسا ۲۸ ساله و سارا اورارد ۳۳ ساله، متعهد شده خشونت علیه زنان و دختران را تا یک دهه آینده به نصف کاهش دهد.
تاثیر منفی نبود پدر در خانواده بر خشونت فرزندان پسر
پژوهش مرکز عدالت اجتماعی نشان میدهد «همهگیری فروپاشی خانواده» باعث شده «میلیونها پسر از هرگونه الگوی مثبت مردانگی محروم شوند».
بر اساس نتایج این تحقیق، هم مردان و هم زنان توافق دارند که «پدر نداشتن» دلیل اصلی مشکلات رفتاری است.
در سراسر بریتانیا ۲.۵ میلیون کودک بدون حضور پدر در خانه زندگی میکنند. این عدد تقریبا یک پنجم مجموع کودکانی را شامل میشود که هنوز به والدین خود وابسته هستند.
طبق یافتههای مرکز عدالت اجتماعی، پسرانی که در خانه از الگوی مردانه محروم هستند، بیشتر در معرض گرایش به رفتارهای خشونتآمیز قرار دارند.
این افراد نهتنها جرایم خشونتبار بیشتری مرتکب میشوند و گرایش بالاتری به عضویت در باندهای تبهکاری یا قربانی شدن در فعالیتهای مجرمانه دارند، بلکه با شدت بیشتری به مادران خود پرخاش میکنند.
این پژوهش همچنین آشکار میسازد که پدیده خشونت و سوءرفتار کودکان و نوجوانان نسبت به والدین در نزدیک به ۲۰ درصد خانوادههای تکوالد رواج دارد.
بر اساس بررسیهای واحد کاهش خشونت لندن، ۸۱ درصد از عاملان این نوع خشونتها مردان هستند.
زنان با ۶۹ درصد، بیشترین قربانیان خشونت و سوءرفتار کودکان و نوجوانان نسبت به والدین هستند که علت اصلی آن، فراوانی خانوادههای تکسرپرست با سرپرستی مادر است.
این نوع خشونت معمولا در دوران نوجوانی به اوج خود میرسد. دو سوم موارد خشونت از سوی مردان جوان ۱۹ تا ۲۵ ساله، یک سوم از سوی نوجوانان ۱۵ تا ۱۸ ساله و تنها یک درصد از سوی نوجوانان ۱۲ تا ۱۴ ساله انجام میشود.
در ادامه این گزارش آمده است برای توقف این پدیده، «باید با مسائل پیچیده و مرتبط با فروپاشی خانواده، مشکلات رفتاری و در بسیاری موارد، خردهفرهنگِ خشونت مردان جوان مقابله کنیم. نکته قابل توجه این است که بسیاری از این پسران پیش از تبدیل شدن به عاملان خشونت، خود قربانی بودهاند.»
ابراز نگرانی نسبت به «کمرنگ شدن ارزشهای مردانگی سنتی»
پژوهش مرکز عدالت اجتماعی همچنین نسبت به کمرنگ شدن ارزشهای «مردانگی سنتی» در رسانهها و جامعه ابراز نگرانی کرده است.
۴۳ درصد از مشارکتکنندگان در این پیمایش معتقدند ارزشهای سنتی مردانه مانند شجاعت، تابآوری و رقابتطلبی دیگر در جامعه مورد احترام قرار نمیگیرند.
نیمی از مردان جوان بر این باورند که تصویرسازی رسانهها از مردان، بیش از حد منفی است و آنها «در بیشتر مواقع» بهعنوان افرادی «کمارزش» نمایش داده میشوند.
این گزارش همچنین به نقش مخرب پورنوگرافی در روابط میان دو جنس اشاره میکند.
شمار قابل توجهی از مشارکتکنندگان در این نظرسنجی (۶۰ درصد) میگویند پورنوگرافی به تضعیف روابط میانجامد. این رقم در میان جوانان حتی بالاتر است و به حدود ۶۷ درصد میرسد.
اندی کوک، مدیرعامل مرکز عدالت اجتماعی بریتانیا، در این خصوص گفت: «بیتوجهی ما به ارزشهای سنتی مردانه به حدی رسیده که اکنون با خطر از دست دادن یک نسل کامل مواجهیم.»
به گفته او، احیای امید در میان پسران و مردان جوان نهتنها به معنای تضعیف دختران و زنان جوان نیست، بلکه موجب بازگشت اعتماد متقابل و غلبه بر حس مخرب ترس در جامعه خواهد شد.
زنان بهطور میانگین عمر طولانیتری نسبت به مردان دارند و در برابر زوال شناختی ناشی از کهولت سن مقاومتر هستند. اکنون پژوهشگران به یافتهای شگفتانگیز درباره نقش کروموزوم X «خاموش» دست یافتهاند که میتواند پرده از این راز بردارد؛ پدیدهای که تا امروز نقش آن نادیده گرفته شده بود.
به گزارش نشریه نیچر، یک پژوهش تازه بر روی موشها و جسد انسان نشان میدهد ژنهای محافظتی در کروموزوم X زنان با افزایش سن فعالتر میشوند و از مغز در برابر زوال شناختی محافظت میکنند.
در این مطالعه که اخیرا در مجله ساینس ادوَنسِز منتشر شده، محققان دریافتهاند که با افزایش سن، بیان ژنها در کروموزوم به اصطلاح «خاموش» X، در سلولهایی به نام هیپوکامپ مغز فعال میشوند. این بخش از مغز نقشی کلیدی در یادگیری و حافظه دارد.
دوز مضاعف
سلولهای جنس ماده بهطور طبیعی دارای دو کروموزوم X هستند، یکی از مادر و دیگری از پدر. در مقابل، سلولهای جنس نر یک کروموزوم X و یک کروموزوم Y دارند.
در مراحل اولیه رشد، یکی از دو کروموزوم X در سلولهای ماده غیرفعال میشود، به این صورت که با لایهای از پروتئینها و مولکولهای RNA پوشیده میشود که از بیان ژنهای آن جلوگیری میکند.
دانشمندان باور دارند در این فرآیند غیرفعالسازی، انتخاب اینکه کدام کروموزوم «خاموش» شود، کاملا تصادفی است.
برای بررسی این فرضیه، محققان با افزایش بیان یکی از ژنهای کلیدی به نام پیالپی وان (Plp1) در هیپوکامپ موشهای بالغ هر دو جنس، بهبود قابل توجهی در تواناییهای شناختی آنها مشاهده کردند که با سنجش عملکردشان در پیمایش مارپیچ به اثبات رسید.
ژن پیالپی وان مسئول تولید بخشی از میلین است. میلین پوشش محافظی است که نورونها را احاطه میکند.
دنا دوبال، عصبشناس و متخصص مغز و اعصاب از دانشکده پزشکی دانشگاه کالیفرنیا در سانفرانسیسکو که رهبری این پژوهش را بر عهده داشته، کروموزوم X را بسیار قدرتمند توصیف کرد و گفت: «این یک تغییر پارادایم است که بدانیم کروموزوم X خاموش در واقع همیشه خاموش نمیماند.»
به گفته دوبال، حدود ۳۰ درصد از ژنهای روی کروموزوم به اصطلاح خاموش X در انسانها فعال هستند که البته این میزان در زنان مختلف متفاوت است.
با این حال، دانشمندان هنوز اطلاعات کمی درباره چگونگی تغییر بیان این ژنها در بافتهای مختلف بدن یا تغییرات آنها در پی افزایش سن دارند.
پژوهشگران با بررسی دقیق فعالیت هر دو کروموزوم X در ۹ نوع اصلی سلولهای مغزی در ناحیه هیپوکامپ موشهای جوان و پیر دریافتند که در موشهای مسنتر، حدود ۱۰۰ ژن روی کروموزوم غیرفعال X، فعالیت بیشتری نسبت به موشهای جوان داشتند.
برای تایید این یافتهها در انسان، تیم تحقیقاتی به بررسی مغز انسانها پرداخت. آنها دریافتند ژن مشابه در انسان در ناحیه پاراهیپوکامپ اجساد زنان نسبت به مردان در سطح بالاتری بیان میشود.
راشل باکلی، متخصص مغز و اعصاب از بیمارستان ماساچوست جنرال، گفت چنین مطالعاتی به دانشمندان کمک میکند تا «سرچشمه مقاومت زنان در برابر زوال شناختی را شناسایی و از آن بهرهبرداری کنند».
با این حال، لیزا موسکونی، عصبشناس از موسسه پزشکی ویل کورنل در نیویورک، خاطرنشان کرد اگرچه زنان عمر طولانیتری دارند، اما بخش بیشتری از زندگیشان را با سلامتی ضعیفتر سپری میکنند و احتمال ابتلا به آلزایمر در آنها بسیار بیشتر است؛ به طوری که دو سوم مبتلایان به این بیماری را زنان تشکیل میدهند.
این دوگانگی، یعنی از یک سو مقاومت بیشتر زنان سالم در برابر زوال شناختی ناشی از پیری و از سوی دیگر احتمال بالاتر ابتلای آنها به آلزایمر، همچنان یک معمای پیچیده برای پژوهشگران باقی مانده است.
باکلی امیدوار است انجام تحقیقات بیشتر در این زمینه، درک عمیقتری از این پدیده به دست دهد.
او تاکید کرد: «کروموزوم X یک دنیای شگفتانگیز برای کشف است و ما تازه در آغاز راه هستیم.»
یافتههای این پژوهش میتواند در آینده به توسعه روشهای درمانی جدیدی برای بهبود عملکرد شناختی افراد مسن از هر دو جنس منجر شود؛ درمانهایی که از ساز و کارهای طبیعی محافظتی بدن الهام میگیرند.
یک پژوهش تازه نشان میدهد پیروی از الگوی غذایی مدیترانهای میتواند خطر ابتلا به سرطانهای مرتبط با چاقی مانند کبد و کلیه را کاهش دهد. رژیم غذایی مدیترانهای شامل مصرف زیاد میوهها و سبزیجات، غلات کامل، ماهی و غذاهای دریایی، آجیل و دانهها، حبوبات و ادویههای معطر به جای نمک است.
بر اساس گزارش نیوز مدیکال، پژوهشگران در مطالعهای گسترده که در مجله معتبر جاما نتورک اوپن منتشر شده، دریافتهاند پیروی از رژیم غذایی مدیترانهای میتواند به طور قابل توجهی خطر ابتلا به سرطانهای مرتبط با چاقی، بهویژه سرطانهای کبد و کلیه را کاهش دهد.
این یافتهها در شرایطی اهمیت مییابد که آمار چاقی در سراسر جهان به طرز نگرانکنندهای در حال افزایش است.
رژیم غذایی مدیترانهای یک الگوی تغذیهای سالم و متعادل است که برگرفته از عادات غذایی کشورهای اطراف دریای مدیترانه، مانند یونان، ایتالیا و اسپانیاست.
این رژیم غذایی سرشار از مواد مغذی و بر پایه غذاهای طبیعی و تازه است که در آن مصرف گوشت قرمز کم است و به جایش گوشت سفید بیشتر استفاده میشود.
چاقی و ارتباط آن با خطر ابتلا به سرطان
بر اساس آمارهای ارائه شده در این پژوهش، شیوع چاقی و اضافهوزن میان سالهای ۱۹۷۵ تا ۲۰۱۶ در بین مردان و زنان بزرگسال به طور چشمگیری افزایش یافته است. برآوردهای اخیر حاکی از آن است که حدود ۳۹ درصد از جمعیت جهان در حال حاضر دچار چاقی یا اضافهوزن هستند.
آژانس بینالمللی تحقیقات سرطان گزارش داده است وزن اضافی بدن با افزایش خطر ابتلا به سرطان در ۱۳ ناحیه آناتومیکی بدن از جمله کلیه، کبد، پستان، رحم و مری ارتباط دارد.
مطالعات متعدد جمعیتی و کارآزماییهای بالینی، اثرات مفید رژیم غذایی مدیترانهای را در کاهش وزن و کاهش چربی شکمی گزارش کردهاند.
برای مثال، یک پژوهش درباره سرطان و تغذیه در اسپانیا نشان داد در افرادی که اضافهوزن دارند، هرچه پایبندی به رژیم مدیترانهای بیشتر باشد، احتمال پیشرفت به سمت چاقی کمتر خواهد بود.
مطالعه دیگری نشان داد پیروی از رژیم مدیترانهای میزان بقا پس از تشخیص سرطان پستان را بهبود میبخشد.
این مطالعه همچنین نشان داد با هر دو واحد افزایش در امتیاز رعایت رژیم مدیترانهای، خطر کلی ابتلا به سرطان، چهار درصد کاهش مییابد.
در این سیستم امتیازدهی، نمرات بالاتر نشاندهنده رعایت بیشتر اصول این رژیم غذایی است.
یافتههای مشابهی در یک فراتحلیل (بررسی ترکیبی چندین مطالعه) اخیر نیز گزارش شده که نشان میدهد رعایت بیشتر اصول رژیم مدیترانهای، هم خطر مرگ ناشی از سرطان و هم احتمال ابتلا به برخی انواع خاص سرطان را کاهش میدهد.
جزییات مطالعه
در این پژوهش که بر اساس بررسی اطلاعات ۵۲۱ هزار و ۳۲۴ نفر در محدوده سنی ۳۵ تا ۷۰ سال از ۲۳ مرکز تحقیقاتی در ۱۰ کشور مختلف بود، محققان ارتباط میان رعایت اصول رژیم مدیترانهای و خطر سرطانهای مرتبط با چاقی را بررسی کردند.
آنها همچنین بررسی کردند که آیا این ارتباط تحت تاثیر نمایه توده بدنی (BMI) و نسبت دور کمر به دور باسن (WHR) قرار میگیرد یا خیر.
محققان الگوی مصرف ۱۴ گروه غذایی و مواد مغذی را بررسی کردند. آنها میزان مصرف روزانه هر شرکتکننده را بر حسب گرم و کالری دریافتی محاسبه کرده و سپس طی دوره پیگیری تقریبا ۱۵ ساله، موارد جدید ابتلا به سرطان را در میان این افراد شناسایی و ثبت کردند.
یافتههای مطالعه
از مجموع شرکتکنندگان واجد شرایط در این مطالعه، ۲۹.۲ درصد را مردان و ۷۰.۸ درصد را زنان تشکیل میدهند.
میانگین سن شرکتکنندگان ۵۱.۱ سال، میانگین نمایه توده بدنی ۲۵.۳ و نسبت دور کمر به باسن ۰.۸ بوده است.
مطالعات نشان میدهند حدود پنج درصد از افرادی که در ابتدای پژوهش سرطان نداشتند، طی دوره پیگیری به سرطانهای مرتبط با چاقی مبتلا شدند.
نرخ ابتلا در گروههایی با پایبندی کم، متوسط و بالا به رژیم مدیترانهای به ترتیب ۵۳ هزارم، ۴۹ هزارم و ۴۳ هزارم مورد در هر سال-نفر است که روند کاهشی را نشان میدهد.
شرکتکنندگانی که بیشترین پایبندی را به رژیم مدیترانهای دارند، دارای ویژگیهای مشترکی هستند: آنها معمولا تحصیلات بالاتر دارند، جوانتر و غیرسیگاری هستند، هرچند به طور غیرمنتظره، فعالیت بدنی کمتر و مصرف کالری بیشتری دارند.
پژوهشگران پس از در نظر گرفتن همه عوامل تاثیرگذار دریافتند که پیروی بیشتر از این رژیم غذایی، خطر ابتلا به سرطانهای مرتبط با چاقی را به طور قابل توجهی کاهش میدهد.
در بررسی جداگانه انواع سرطانها، نتایج جالبی به دست آمد.
پیروی بیشتر از رژیم مدیترانهای به طور خاص خطر سرطانهای کبد، روده بزرگ و کلیه را کاهش میدهد.
حتی پیروی متوسط از این رژیم غذایی میتواند خطر سرطان مری را کم کند و جالب اینجاست که این اثر محافظتی برای همه سرطانها یکسان نیست. بهطور نمونه، برای سرطانهای پستان در دوران پس از یائسگی، رحم و تخمدان، چنین تاثیری مشاهده نشد.
نکته قابل توجه دیگر مربوط به افرادی است که در گذشته سیگاری بودند. این گروه، با رعایت اصول رژیم مدیترانهای میتوانند به طور چشمگیری خطر ابتلا به سرطانهای مرتبط با چاقی را کاهش دهند.
به نظر میرسد مصرف متعادل الکل و کاهش مصرف گوشت، عناصر کلیدی این رژیم در کاهش خطر سرطان هستند.
یافته مهم دیگر اینکه این اثر محافظتی مستقل از وزن افراد است. یعنی حتی اگر شاخص توده بدنی بالا یا نسبت دور کمر به باسن زیاد باشد، رژیم مدیترانهای همچنان از شما در برابر سرطان محافظت میکند.