فرود موفقیتآمیز فضانوردان آمریکایی پس از ۹ ماه؛ ماموریت جدید شروع شد
بوچ ویلمور و سونیتا ویلیامز، دو فضانورد آمریکایی، پس از بیش از ۹ ماه حضور در ایستگاه فضایی بینالمللی ، بعدازظهر سهشنبه با فرود در آبهای سواحل فلوریدا به زمین بازگشتند. آنها برای انجام ماموریتی یک هفتهای به فضا رفته بودند.
روزنامه فایننشال تایمز به نقل از منابع آگاه گزارش داد آلفابت، شرکت مادر گوگل، برای خرید استارتآپ امنیت سایبری «ویز»، ساخت اسرائیل، به توافق رسیده است. ارزش این معامله ۳۲ میلیارد دلار برآورد میشود که آن را به بزرگترین قرارداد در تاریخ گوگل تبدیل میکند.
آلفابت سال گذشته نیز مذاکراتی برای خرید ویز به ارزش ۲۳ میلیارد دلار انجام داد اما این گفتوگوها پس از نگرانی برخی مدیران و سرمایهگذاران این شرکت در مورد موانع ضدانحصاری به نتیجه نرسید.
منابع آگاه اعلام کردند این معامله تمام نقدی که تاکنون بزرگترین قرارداد سال ۲۰۲۵ محسوب میشود، سهشنبه ۲۸ اسفند بهصورت رسمی اعلام خواهد شد.
به گفته این منابع، توافق شامل یک پاداش اضافی برای حفظ کارکنان خواهد بود که ارزش آن ممکن است به یک میلیارد دلار برسد.
فایننشال تایمز افزود با این حال احتمال میرود این توافق با بررسیهای دقیق کمیسیون تجارت فدرال روبهرو شود زیرا اندرو فرگوسن، رییس جدید این نهاد در دولت دونالد ترامپ، همچنان از دستورالعملهایی پیروی میکند که به این کمیسیون اجازه میدهد معاملات بزرگ را لغو کند.
لینا خان، رییس سابق کمیسیون تجارت فدرال نیز پیشتر همین رویکرد را در دستور کار قرار داده بود.
آلفابت به درخواست فایننشال تایمز برای اظهار نظر درباره این مذاکرات پاسخ نداد و ویز نیز از ارائه هرگونه توضیحی خودداری کرد.
استارتآپ ویز که در سال ۲۰۲۰ به دست فارغالتحصیلان یکی از واحدهای نخبگان اطلاعات سایبری اسرائیل تاسیس شد و اکنون در آمریکا مستقر است، در حوزه «امنیت سایبری ابری» فعالیت میکند.
سرعت رشد ویز در میان استارتآپهای نرمافزاری کمسابقه بوده و همزمان با گسترش فعالیت کسب و کارها در فضای ابری، فروش آن بهطور چشمگیری افزایش یافته است.
این توافق در شرایطی صورت میگیرد که روند معاملات تجاری در آمریکا با رکود روبهرو شده است و سیاستهای تجاری دولت ترامپ و نوسانات بازار، چشمانداز ادغام و خرید شرکتها در این کشور را کمرنگ کرده است.
برخی کارشناسان نگران بودند خرید شرکتهای بزرگ فنآوری در دولت ترامپ با موانع بیشتری مواجه شود زیرا جی دی ونس، معاون رییسجمهوری آمریکا، بر این باور است که غولهای فنآوری، نفوذ و قدرت بیش از حدی در اختیار دارند.
از زمان بازگشت به قدرت در آمریکا، ترامپ سیاستهای اقتصادی خود را بر اعمال تعرفهها متمرکز کرده است. او تاکید دارد رشد تعرفهها به «اصلاح روابط تجاری نابرابر، بازگرداندن مشاغل به کشور و جلوگیری از قاچاق مواد مخدر غیرقانونی از خارج» منجر خواهد شد.
با این حال، احتمال افزایش هزینههای کسب و کارها، تشدید تورم، کاهش اعتماد مصرفکنندگان و چشمانداز تحت تاثیر قرار گرفتن رشد اقتصادی آمریکا، به نگرانیها در بازارهای این کشور دامن زده است.
پژوهش تازه دانشمندان بریتانیایی نشان میدهد شرایط اقتصادی و اجتماعی افراد بر سرعت پیر شدن بدن آنها تاثیری مستقیم و قابل توجه دارد.
بر اساس گزارش یورونیوز، نتایج مطالعه پژوهشگران درباره تاثیر وضعیت اقتصادی-اجتماعی افراد بر روند پیری بیولوژیک آنها، در نشریه معتبر «نیچر مدیسین» منتشر شده است و نشان میدهد افرادی که از شرایط اقتصادی-اجتماعی مناسبی برخوردارند، علائم کمتری از پیری بدن را نشان میدهند.
تیم تحقیقاتی به سرپرستی پروفسور میکا کیویماکی از دانشگاه کالج لندن (UCL)، گروههای مختلفی از بیماران را مورد بررسی قرار دادند و ۸۳ بیماری مرتبط با پیری مانند پوکی استخوان، آب مروارید، بزرگی پروستات و همچنین آزمایشهای خونی سنجش پروتئینهای موجود در پلاسمای خون را مطالعه کردند.
آنها سپس دادههای مربوط به پیشینه اجتماعی و اقتصادی بیماران از جمله سطح تحصیلات، کیفیت زندگی در محله و درآمد خانوار را تحلیل کردند.
یافتههای این پژوهش حاکی از آن است که افراد با پایینترین سطح امتیازات اجتماعی و اقتصادی، خطر ابتلا به بیماریهای مرتبط با پیری را تا ۲۰ درصد بیشتر از همتایان برخوردار خود، نشان میدهند.
پروفسور کیویماکی در این خصوص اظهار داشت: «دهههاست که میدانیم مزیتهای اجتماعی با سلامت بهتر ارتباط دارند اما یافتههای ما نشان میدهند که این مزیتها ممکن است روند پیری را نیز کند کنند.»
این تفاوت در برخی بیماریها بسیار چشمگیرتر است. برای مثال، خطر ابتلا به دیابت نوع دو، بیماریهای کبدی، بیماریهای قلبی، سرطان ریه و سکته مغزی در محرومترین گروههای اجتماعی-اقتصادی دو برابر بیشتر از برخوردارترین گروههاست.
تاثیر وضعیت اقتصادی-اجتماعی بر پروتئینهای خون
پژوهشگران پروتئینهای موجود در پلاسمای خون را در گروههای هدف آزمایش بررسی کردند.
پروفسور تونی ویس-کورای از دانشگاه استنفورد آمریکا، یکی از نویسندگان این مطالعه، توضیح داد: «پیری در ترکیب پروتئینهای خون ما منعکس میشود که شامل هزاران پروتئین در گردش مرتبط با فرآیندهای پیری بیولوژیک در سیستمهای مختلف بدن است.»
یافتههای این پژوهش نشان میدهند سطح ۱۴ پروتئین پلاسما تحت تاثیر وضعیت اقتصادی-اجتماعی افراد قرار دارد. این پروتئینها شامل مواردی هستند که پاسخهای التهابی و استرس سلولی را تنظیم میکنند؛ فرایندهایی که هر دو با پیری ارتباط دارند.
یافتههای این مطالعه همچنین پیشنهاد میکند که ارتقای طبقه اجتماعی-اقتصادی میتواند تاثیر مثبتی بر پیری بیولوژیک داشته باشد. نتایج نشان میدهند افرادی که تحصیلات پایین داشتهاند اما بعدا به وضعیت اجتماعی-اقتصادی متوسط یا بالا دست یافتهاند، الگوهای پروتئینی مطلوبتری را نشان میدهند.
عوامل موثر بر ارتباط وضعیت اجتماعی-اقتصادی و پیری بیولوژیک
باید توجه داشت که مطالعات گردآوری شده از سوی پژوهشگران، مشاهدهای هستند و نمیتوانند رابطه علت و معلولی را به طور قطعی تعیین کنند. با این حال، نویسندگان این پژوهش عواملی مانند استرس، مصرف دخانیات، رژیم غذایی، ورزش و دسترسی به خدمات بهداشتی و درمانی را به عنوان عوامل احتمالی در این ارتباط مطرح کردهاند.
پروفسور کیویماکی تاکید کرد: «مطالعه ما نشان میدهد که پیری سالم، یک هدف دستیافتنی برای کل جامعه است زیرا در حال حاضر این امر برای افراد با شرایط اقتصادی-اجتماعی مطلوب یک واقعیت است.»
با توجه به یافتههای این مطالعه، برنامهریزی برای کاهش نابرابریهای اقتصادی-اجتماعی میتواند تاثیر مستقیمی بر سلامت عمومی جامعه و کاهش هزینههای مرتبط با بیماریهای ناشی از پیری داشته باشد.
نظر به شواهدی که نشان میدهند ارتقای طبقه اجتماعی-اقتصادی میتواند اثرات منفی پیشینه اقتصادی-اجتماعی نامطلوب را تعدیل کند، سرمایهگذاری در آموزش و ایجاد فرصتهای شغلی برای اقشار کمدرآمد جامعه میتواند راهکاری موثر برای مقابله با این چالش باشد.
یافتههای این مطالعه نشان میدهد برای داشتن جامعهای سالمتر، تنها درمان بیماریها کافی نیست بلکه باید به ریشههای اجتماعی و اقتصادی آنها نیز توجه ویژه داشت. پیری سالم هدفی دستیافتنی برای کل جامعه است، به شرط آنکه شرایط اقتصادی-اجتماعی مناسب برای همگان فراهم شود.
دو فضانورد آمریکایی ناسا که به مدت ۹ ماه در ایستگاه فضایی بینالمللی گرفتار شده بودند، در نهایت با کپسول شرکت اسپیسایکس سفر خود را به سوی زمین آغاز کردند.
بوچ ویلمور و سونی ویلیامز که ماموریت آزمایشی آنها قرار بود تنها یک هفته طول بکشد، به دلیل نقص فنی در فضاپیمای «استارلاینر» شرکت بوئینگ ناچار شدند حدود ۹ ماه را در ایستگاه فضایی بینالمللی سپری کنند.
پس از ماهها کش و قوس، کپسول حامل این دو فضانورد در نهایت بامداد سهشنبه ۲۸ اسفند به سوی زمین حرکت کرد.
علاوه بر ویلمور و ویلیامز، دو فضانورد دیگر نیز با استفاده از کپسول اسپیسایکس، موسوم به «کِرو دراگون»، راهی زمین شدند.
مدت این سفر ۱۷ ساعت برآورد شده است. پیشبینی میشود این فضاپیما ساعت ۱۷:۵۷ (به وقت محلی) در آبهای نزدیک ساحل فلوریدا فرود آید.
یک مقام ناسا اعلام کرد شرایط آب و هوایی برای فرود این کپسول «عالی» خواهد بود.
در تصاویر زنده ناسا، فضانوردان با لباسهای مخصوص ورود مجدد به جو، پیش از بسته شدن در کپسول با خدمه ایستگاه فضایی خداحافظی کردند. آنها لحظات پایانی را با خنده، در آغوش کشیدن یکدیگر و گرفتن عکس یادگاری سپری کردند.
آنان سپس وارد کپسول شدند و تحت آزمایشهای نهایی قرار گرفتند که دو ساعت به طول انجامید.
فضاپیمای استارلاینر شرکت بوئینگ، ۱۶ خرداد از دماغه کاناوِرال در فلوریدای آمریکا به فضا پرتاب شد و با موفقیت در مدار زمین قرار گرفت.
این ماموریت نخستین پرواز سرنشیندار فضاپیمای استارلاینر به ایستگاه فضایی بینالمللی بود که پس از یک دهه تلاش محقق شد. بوئینگ پیش از این، دو بار برای پرتاب استارلاینر اقدام کرده بود اما هر دو تلاش به دلیل مشکلات فنی ناموفق ماند.
بدین ترتیب، بوئینگ بهعنوان رقیبی برای اسپیسایکس در اجرای ماموریتهای فضایی به ایستگاه بینالمللی مطرح شد.
ایلان ماسک، بنیانگذار و مدیرعامل اسپیسایکس است.
مشکلات فنی در سیستم پیشران استارلاینر، ماموریت اولیه دو فضانورد آمریکایی را مختل کرد.
ناسا بهدلیل ریسک بالای پرواز بازگشت با استارلاینر، تصمیم گرفت این کپسول را خالی به زمین بازگرداند. این کپسول سرانجام شهریور ماه بدون سرنشین به زمین بازگشت؛ در حالی که ویلمور و ویلیامز در ایستگاه فضایی باقی ماندند.
ناسا و اسپیسایکس ۲۵ اسفند در ماموریتی مشترک گروهی جدید از فضانوردان را به ایستگاه فضایی اعزام کردند تا زمینه را برای بازگشت ویلمور و ویلیامز فراهم کنند.
پژوهشگران به تازگی دو روش کارآمد و موثر را برای بهبود مراقبت از بیماران مبتلا به آلزایمر و زوال عقل در راستای کاهش اضطراب بیماران پیشنهاد کردهاند.
به گزارش کانورسیشن، در حالی که یکچهارم تختهای بیمارستانی در بخشهای مراقبت ویژه در بریتانیا به بیماران مبتلا به زوال عقل اختصاص یافته، بسیاری از کادر درمانی همچنان با چالشهای ارتباطی با این بیماران مواجه هستند.
محیط ناآشنای بیمارستان، صداها، بوها و حضور مراقبان غیرآشنا میتواند استرس قابل توجهی را برای بیماران مبتلا به زوال عقل ایجاد کند؛ در حالی که بسیاری از کارکنان بهداشتی و درمانی اذعان دارند آموزش کافی برای مراقبت از این بیماران ندیدهاند.
این کمبود آموزش منجر به استفاده از روشهای ارتباطی کماثر و حتی مضر میشود.
برخی مراقبان تلاش میکنند واقعیتهای ذهنی بیمار را «تصحیح» کنند یا به «دروغ درمانی» روی میآورند؛ روشی که در آن برای کاهش پریشانی بیمار، دروغهایی به او گفته میشود.
تحقیقات جدید نشان میدهند رویکردهای موثرتری هم در این زمینه وجود دارند.
چالش دوگانگی ذهنی
زوال عقل، تواناییهای زبانی، درک گفتار دیگران و حافظه را تحت تاثیر قرار میدهد.
یکی از چالشهای شایع، پدیده «دوگانگیهای ذهنی» است؛ وضعیتی که در آن، بیمار مبتلا به زوال عقل در زمان یا مکانی متفاوت از واقعیت حاضر زندگی میکند.
این واقعیتهای دوگانه اغلب ریشه در تجربیات شغلی یا نقش خانوادگی پیشین بیمار دارد. به عنوان مثال، فرد ممکن است باور داشته باشد والدینش که فوت شدهاند، قرار است به زودی او را به خانه ببرند، یا اینکه باید فورا محل را ترک کند تا فرزندش را از مدرسه بردارد.
مدیریت این دوگانگیهای ذهنی برای مراقبان در هر محیطی دشوار است اما در بخشهای ویژه بیمارستانی که کارکنان اطلاعات محدودی درباره پیشینه بیمار پذیرششده برای درمان یک نیاز پزشکی فوری مانند شکستگی یا عفونت دارند، این چالش پیچیدهتر میشود.
این دوگانگیهای ذهنی میتواند منبع اصلی پریشانی برای بیمار مبتلا به زوال عقل باشد که محیط اطراف خود را نمیشناسد، نیاز پزشکی خود را درک نمیکند و نمیفهمد چرا نمیتواند به سادگی بیمارستان را ترک کند.
پژوهشگران با بهرهگیری از مشاهده و ضبط تصویری گفتوگوهای روزانه بین کادر درمان و بیماران در بخشهای مختلف بیمارستان، موانع ارتباطی مهم در مراقبت از مبتلایان به زوال عقل را شناسایی کردهاند.
مطالعهای که به تازگی در مجله علوم اجتماعی و پزشکی منتشر شده، چالشهای ویژه این ارتباط را به تفصیل بررسی کرده است.
انواع روشهای «غیر موثر»
در یکی از روشهای غیر موثر، کادر درمان، واقعیتهای ذهنی بیمار را به چالش میکشد. برای مثال به بیماری که فکر میکند در خانه است، میگویند که در واقع در بیمارستان است.
اگرچه این رویکرد قابل درک است اما این روش معمولا به توافق منجر نمیشود و میتواند پریشانی بیمار را تشدید کند.
در روشی دیگر، کادر درمان به طور کامل با واقعیت ذهنی بیمار موافقت میکند. به عنوان مثال، با ذهنیات بیمار همراهی میکند که یک عضو فوتشده خانواده مانند والدین یا همسرش به زودی به ملاقات بیمار خواهد آمد.
اگرچه این استراتژی ممکن است در کوتاهمدت کارآمد باشد اما محدودیت زمانی دارد زیرا رویداد وعده داده شده هرگز اتفاق نخواهد افتاد و در نهایت میتواند پریشانی بیمار را تشدید کند.
بحثهای گستردهتر درباره «دروغ درمانی» با افراد مبتلا به زوال عقل، پیشنهاد میکنند که این روش باید تنها پس از برنامهریزی دقیق و به عنوان آخرین راهحل به کار گرفته شود.
دو روش جایگزین کارآمد و موثر
پژوهشگران به جای روشهای غیر موثر، دو راهکار کارآمد و موثر را پیشنهاد دادهاند که در یکی از آنها، مراقب، بدون ورود کامل به واقعیت ذهنی بیمار، جنبهای از آن را میپذیرد.
برای مثال، اگر بیماری بگوید پدرش (که فوت کرده) قرار است او را به خانه ببرد، کادر درمانی میتواند بپرسد: «دلتان برای پدرتان تنگ شده؟»
این رویکرد از دروغ اجتناب میکند اما به احساسات بیمار پاسخ داده و امکان اشتراک احساسات را فراهم میکند.
در روش دوم، موضوع گفتوگو از مسالهای که باعث پریشانی شده به سمت چیز دیگری که میتواند توجه بیمار را جلب کند، تغییر داده میشود.
گاهی از محیط اطراف، برای مثال تماشای منظره بیرون پنجره استفاده میشود. گاهی فعالیت جایگزینی مانند قدم زدن یا نوشیدن چای پیشنهاد میشود.
در مواردی هم که گزینه دیگری در دسترس نیست، از بیمار سوالی پرسیده میشود که میتواند به گفتوگویی متفاوت منجر شود.
اهمیت رویکردهای موثر در محیطهای مراقبتی
این روشهای ارتباطی برای تمام مراقبان بیماران مبتلا به زوال عقل، فارغ از محیط کاری آنها، کاربردی و سودمند است.
حتی در بخشهای پرازدحام و پرفشار بیمارستانی که کادر درمان اغلب اطلاعات اندکی درباره پیشینه بیمار دارد، تغییرات کوچک در شیوه برقراری ارتباط میتواند تاثیری شگرف بر کیفیت مراقبت و بهزیستی افراد مبتلا به زوال عقل داشته باشد.
پژوهشگران با استفاده از این یافتهها، دورههای آموزشی ویژهای برای تقویت مهارتهای ارتباطی کادر درمان طراحی کردهاند.
این دورهها به طور خاص بر حل چالشهای رایج مانند نحوه برخورد با بیمارانی که از پذیرش درمانهای ضروری خودداری میکنند و چگونگی واکنش مناسب به گفتارهای مبهم و سختفهم بیماران متمرکزند.
نتایج پژوهشها نشان میدهد با آموزش مناسب کادر درمان و بهکارگیری روشهای ارتباطی مناسب، میتوان کیفیت مراقبت از بیماران مبتلا به زوال عقل را به طور قابل توجهی بهبود بخشید.
دو روش «همدلی با بخشی از دنیای ذهنی بیمار» و «هدایت توجه به موضوعات دیگر» رویکردهایی کارآمد هستند که بیشترین تاثیر را در کاهش اضطراب و بهبود آرامش این بیماران دارند.
پژوهشهای جدید نشان میدهد اهدای منظم خون میتواند تغییرات ژنتیکی مثبتی در بدن به وجود آورد و خطر ابتلا به سرطان خون و عوارض قلبی و عروقی را کاهش دهد.
اهدای خون همواره بهعنوان عملی انساندوستانه شناخته شده که جان بیماران دریافتکننده را نجات میدهد، اما طبق تحقیقات جدید، این اقدام خیرخواهانه ممکن است برای خود اهداکننده نیز مزایای قابل توجهی به همراه داشته باشد.
به گزارش وبسایت کانورسیشن، مطالعهای که بهتازگی از سوی محققان موسسه فرانسیس کریک در لندن انجام شده، شواهد جدیدی از فواید اهدای خون را آشکار میکند.
تغییرات مثبت ژنتیکی در اهداکنندگان خون
با افزایش سن، سلولهای بنیادی خونساز در بدن ما به صورت طبیعی دستخوش جهشهایی میشوند که در اصطلاح علمی به آن «هماتوپوئز کلونال» گفته میشود. برخی از این جهشها میتوانند خطر ابتلا به بیماریهایی مانند سرطان خون (لوسمی) را افزایش دهند.
بر اساس نتایج این پژوهش، در افرادی که بهطور مستمر خون اهدا میکنند، تفاوتهای قابل توجهی در این زمینه وجود دارد.
در این مطالعه، محققان دو گروه از مردان سالم ۶۰ ساله را مورد بررسی قرار دادند. افراد گروه نخست طی ۴۰ سال، سالی سه بار و گروه دوم تنها حدود پنج بار در طول زندگی خود خون اهدا کرده بودند.
یافتهها نشان میدهد اگرچه هر دو گروه تعداد مشابهی جهش ژنتیکی دارند، اما ماهیت این جهشها متفاوت است.
حدود ۵۰ درصد از اهداکنندگان مستمر خون نوع خاصی از جهش را دارند که معمولا با سرطان ارتباطی ندارد، در صورتی که این میزان در اهداکنندگان غیرمستمر تنها ۳۰ درصد است.
پژوهشگران موسسه فرانسیس کریک بر این باورند که اهدای منظم خون، بدن را به تولید سلولهای خونی تازه تحریک میکند، فرآیندی که میتواند چشمانداز ژنتیکی سلولهای بنیادی را به شکلی سودمند تغییر دهد.
نتایج آزمایشها نشان داد جهشهای موجود در اهداکنندگان مستمر، رفتاری کاملا متفاوت از جهشهای معمول مرتبط با لوسمی دارد.
همچنین وقتی تیم تحقیقاتی سلولهای بنیادی اهداکنندگان مستمر را به موشها تزریق کردند، دریافتند که این سلولها در تولید گلبولهای قرمز کارآمدتر عمل میکنند.
این یافتهها تاییدی بر نتایج اولیه مطالعه هستند.
بازسازی و تجدید سلولهای خونی
بر اساس یافتههای این تحقیق، هر بار که فردی خون اهدا میکند، بدن بهسرعت فرآیند جایگزینی سلولهای خونی از دسترفته را آغاز و مغز استخوان را تحریک میکند تا سلولهای تازه بسازد.
این فرآیند تجدید طبیعی ممکن است در طول زمان به ایجاد سلولهای خونی سالمتر و مقاومتر کمک کند.
اهدای خون میتواند حساسیت به انسولین را بهبود بخشد و احتمالا در کاهش خطر ابتلا به دیابت نوع دو نقش داشته باشد، اگرچه تحقیقات در این زمینه همچنان ادامه دارد.
تاثیر بر سلامت قلب و عروق
سالهاست که دانشمندان درباره ارتباط احتمالی بین اهدای خون و سلامت قلب و عروق تحقیق میکنند. یکی از عوامل کلیدی در بیماریهای قلبی، ویسکوزیته یا همان غلظت خون است.
وقتی خون خیلی غلیظ باشد، جریان آن کندتر میشود و خطر لخته شدن، فشار خون بالا و سکته افزایش مییابد.
اهدای منظم خون به کاهش غلظت آن کمک میکند، پمپاژ خون بهوسیله قلب را آسانتر میسازد و خطر عوارض قلبی-عروقی را کاهش میدهد.
همچنین شواهد روزافزونی وجود دارد که نشان میدهد اهدای خون ممکن است به تنظیم سطح آهن در بدن کمک کند؛ عاملی دیگر که با بیماریهای قلبی مرتبط است.
آهن برای حمل اکسیژن در خون ضروری است، اما تجمع بیش از حد آن با استرس اکسیداتیو و التهاب ارتباط دارد که هر دو در بیماریهای قلبی نقش دارند.
به گفته متخصصان، با کاهش میزان آهن از طریق اهدای خون، ممکن است خطر این عوارض در اهداکنندگان مستمر کاهش یابد.
پژوهشگران در مطالعات دیگری نیز ارتباط بالقوهای بین اهدای خون و کاهش فشار خون، بهویژه در افراد مبتلا به فشار خون بالا، شناسایی کردهاند.
اگرچه این موضوع جایگزین دارو یا تغییرات سبک زندگی نیست، اما ممکن است روشی دیگر برای کمک به سلامت کلی قلب و عروق باشد.
غربالگری رایگان سلامت
بسیاری از اهداکنندگان خون احتمالا از این مزیت جانبی آگاه نیستند، اما هر بار که اقدام به اهدای خون میکنند، در واقع یک غربالگری کوچک اما مفید سلامت نیز انجام میدهند.
پیش از اهدای خون، پزشکان بهطور معمول فشار خون، میزان هموگلوبین و ضربان قلب فرد را بررسی میکنند و در برخی موارد، آزمایشهایی برای شناسایی بیماریهای عفونی نیز انجام میشود.
این معاینات مختصر نمیتواند جایگزین مراجعه منظم به پزشک و معاینههای دورهای باشد، اما میتواند بهعنوان یک سیستم هشدار اولیه برای شناسایی زودهنگام مشکلات بالقوه سلامتی عمل کند.
رابطه علت و معلولی؟
باوجود این نتایج، پرسش مهم این است که آیا این مزایای سلامتی واقعا نتیجه مستقیم اهدای خون هستند یا صرفا بازتابی از پدیدهای به نام «اثر اهداکننده سالم»؟
باید توجه داشت که اهداکنندگان خون باید معیارهای سختگیرانهای را برای تایید صلاحیت رعایت کنند.
افرادی که از بیماریهای مزمن، عفونتهای خاص یا سابقه سرطان رنج میبرند، معمولا مجاز به اهدای خون نیستند.
این واقعیت نشان میدهد افرادی که بهطور منظم خون اهدا میکنند، ممکن است پیشاپیش از سلامت بهتری نسبت به عموم مردم برخوردار باشند.
ویلمور و ویلیامز، به همراه دو فضانورد دیگر، صبح سهشنبه از ایستگاه فضایی بینالمللی جدا شده بودند.
در ماههای اخیر موضوع بازگرداندن این دو فضانورد به مسئلهای سیاسی در آمریکا نیز بدل شده بود.
وبسایت آکسیوس در مطلبی به ماموریت جدید آنها: دوره بهبودی و عادت کردن به جاذبه زمین، پرداخته است.
چرا این موضوع مهم است؟
ضعف و تحلیل رفتن (آتروفی) عضلانی، کاهش تراکم استخوان و حتی تغییرات بینایی، از پیامدهای طبیعی ماموریتهای طولانیمدت فضایی هستند. برخی از این تاثیرات، پس از بازگشت به زمین بهسرعت برطرف میشوند، اما برخی دیگر ممکن است ماندگار باشند.
یکی از اثرات شاخص حضور طولانیمدت در شرایط ریزگرانش، آتروفی عضلانی است. هرچه ماموریت فضایی طولانیتر باشد، این تحلیل عضلانی شدیدتر خواهد بود. بهگفته شنهاو شمر، استاد زیستشناسی در مؤسسه فناوری تخنیون اسرائیل، که در زمینه تحلیل عضلات تحقیق میکند،
این مسئله برای زنان تاثیر بیشتری دارد زیرا زنان بهطور طبیعی توده عضلانی و سطح تستوسترون کمتری نسبت به مردان دارند. همچنین تغییرات هورمونی و متابولیکی آنها در فضا، تحلیل عضلات و کاهش تراکم استخوان را تشدید میکند.
ناسا اعلام کرده است که ورزشهای مقاومتی میتوانند از این تحلیل جلوگیری کنند، بههمین دلیل خدمه ایستگاه فضایی بهطور متوسط روزانه دو ساعت تمرین ورزشی دارند.
اما حتی با این تمرینات، تحلیل عضلانی اجتنابناپذیر است. علاوه بر آن، با کاهش تراکم استخوان، مقدار مواد معدنی در بخشهای دیگر بدن افزایش مییابد که میتواند منجر به مشکلاتی مانند افزایش سطح کلسیم در ادرار و تشکیل سنگ کلیه شود.
طبق یافتههای ناسا، در نبود جاذبه زمین، استخوانهای تحملکننده وزن، هر ماه بین یک تا یک و نیم درصد از تراکم معدنی خود را از دست میدهند.
عددها چه میگویند؟
برنامه اولیه ویلمور و ویلیامز، اقامتی کوتاه و یکهفتهای در فضا بود. تاثیرات فیزیولوژیکی چنین سفری کاملا موقتی و برگشتپذیر بودند.
اما در ماموریتهای طولانیمدت، تغییرات متابولیکی و فیزیولوژیکی میتوانند دائمی باشند. برخی عضلات ظرف یک سال پس از بازگشت به زمین به حالت اولیه بازمیگردند، اما بازسازی برخی دیگر ممکن است دو تا چهار سال طول بکشد. بااینحال، میزان تحلیل عضلانی به فیزیولوژی و سن افراد نیز بستگی دارد.
افزایش موقت قد
هنگامی که اسکات کلی، فضانورد آمریکایی و برادر دوقلوی سناتور مارک کلی، پس از نزدیک به یک سال حضور در ایستگاه فضایی بینالمللی به زمین بازگشت، حدود پنج سانتیمتر بلندتر از قبل شده بود!
در شرایط ریزگرانش، دیسکهای ستون فقرات گسترش مییابند و باعث کشیدگی موقت ستون فقرات میشوند. اما این اثر موقتی است و کمتر از دو روز پس از بازگشت، قد او دوباره به حالت قبل برگشت.
تاثیر بر بینایی
ریزگرانش میتواند بینایی را نیز تحت تاثیر قرار دهد.
بهدلیل جابهجایی مایعات بدن به سمت سر، فشار بیشتری به چشمها وارد میشود که میتواند مشکلاتی در بینایی ایجاد کند. طبق اعلام ناسا، بیش از نیمی از فضانوردان در فضا با علائم سندروم بینایی مرتبط با پروازهای فضایی (SANS) مواجه میشوند که به این جابهجایی مایعات مرتبط است.
چارهی کار چیست؟ ناسا استفاده از کافهای فشاری روی پاها را پیشنهاد داده است تا مایعات بدن را در قسمتهای پایینتر حفظ کند و از این تغییرات جلوگیری شود.
چالشهای بازگشت به زمین
پس از فرود، فضانوردان معمولا مشکلات تعادلی و هماهنگی حرکتی دارند که ناشی از تغییر در حس عمقی بدن (proprioception) است. به همین دلیل، هنگام بازگشت، معمولا آنها را روی صندلی مینشانند تا فرصت سازگاری با جاذبه زمین را داشته باشند.
اما یک تغییر خوشایند هم وجود دارد!
گرت رایزمن، فضانورد سابق ناسا که ۹۵ روز در فضا بود، در مصاحبهای با سیانان گفت که ریزگرانش حس بویایی و چشایی را کاهش میدهد. اما بهمحض بازگشت به زمین، این حسها فورا برمیگردند.
او افزود: «لحظهای که درِ شاتل را باز کردیم، اولین بوی زمین را استشمام کردم... و فوقالعاده بود!