تاجزاده، فعال سیاسی زندانی: اگر اعتراضات خیابانی نمیشود به خاطر هارت و پورت مقامات نیست
مصطفی تاجزاده، فعال اصلاحطلب و زندانی سیاسی، در یادداشتی از زندان اوین با اشاره به تنش میان جمهوری اسلامی با آمریکا و اسرائیل، نوشت: «به آقای خامنهای باید تفهیم کرد که هیمنه حکومت و ترس مردم هر دو ریخته است.»
این مقام سابق وزارت کشور در دولت خاتمی افزود: «اگر شهروندان تاکنون خویشتنداری کرده و اعتراضات خیابانی نکردهاند، به علت هارت و پورت مقامات نیست. از بیدولتی و هرجومرج هراس دارند.»
تاجزاده اضافه کرد: «ضمن آنکه هنوز کاملا ناامید نشدهاند که رهبر برای حفظ نظام هم که شده، خردورزی پیشه کند، خطیر بودن شرایط را دریابد و هستی کشور را به بهای هستهای به مخاطره نیافکند. یعنی پیش از آنکه دیر شود از عقل جمعی مدد گیرد و راهحلی بیابد.»
این فعال اصلاحطلب درباره احتمال درگیری نظامی نوشت: «رهبر میگفت جنگ نمیشود، اما به موشکباران متقابل با نتانیاهو رسید. اگر وعده صادق ۳ اجرا میشد، بعید نبود ابعاد درگیری غیرقابل کنترل شود و به جنگی تمامعیار منجر شود.»
علی حدادی، نماینده ساوجبلاغ، درباره مذاکرات جمهوری اسلامی و آمریکا گفت: «حمایت از محور مقاومت و مردم مظلوم فلسطین و یمن از جمله سیاستهای اصلی و همیشگی جمهوری اسلامی است که در هیچ مذاکرهای حاضر نیستیم از این اصول خود دست بکشیم.»
رسول منتجبنیا، رییس اسبق کمیسیون دفاع مجلس، درباره دلیل امتناع مقامهای جمهوری از اعلام شرکت در مذاکره مستقیم گفت آنها از «اینکه بگویند پای میز مقامات آمریکایی نشستند، ابا دارند.»
این فعال اصلاحطلب در گفتوگو با سایت خبرآنلاین افزود: «این کار به نظر من صحیح نیست، وقتی اصل مذاکره را پذیرفته و لازم دانستهایم، چرا از مذاکره مستقیم شانه خالی کرده یا پای وساطت یک کشور بزرگ یا کوچک دیگر در میان باشد؟»
در روزهای گذشته مقامهای جمهوری اسلامی تاکید کردهاند که مذاکره روز شنبه ایران و آمریکا غیرمستقیم است؛ در حالی که مقامهای آمریکا میگویند این مذاکرات مستقیم صورت میگیرد.
منتجبنیا اشاره کرد: «چه رییسجمهور و چه هیئت مذاکرهکننده باید مجاز باشند که با هیئت مذاکرهکننده آمریکایی حرف بزنند تا موضوع جلسه را با مقامات عالی نظام در میان بگذارند. اگر مقامات عالی نظام نپذیرفتند، عملی نمیشود و مشکلی نیست.»
بر اساس اطلاعات رسیده به ایراناینترنشنال، ماموران سپاه روز سوم بهمن ۱۴۰۳ به منزل لیلا مقدسی، مدرس زبان فرانسه، و همسرش رضا غلامحسینی، زندانی سیاسی پیشین، یورش بردند.
ماموران پس از تفتیش خانه، آنان را بازداشت و در شعبه ۱۰ بازپرسی دادسرای بندرعباس به «تبلیغ علیه نظام» و «اهانت به رهبری» متهم کردند.
از مصادیق اتهامی و پروندهسازی علیه آنان اطلاعی در دست نیست.
شش سال پیش، ۱۴ نفر از فعالان سیاسی در اقدامی بیسابقه، با نگارش بیانیهای خطاب به علی خامنهای، خواستار استعفا و کنارهگیری او از قدرت و گذر از جمهوری اسلامی شدند. آن ۱۴ایرانی شجاع، بازداشت و به احکام سنگین زندان محکوم شدند. با این حال، شعلهای که آنان برافروختند خاموش نشد.
امروز، صداهای بیشتری از دل جامعه مدنی، نخبگان و حتی اقشار مختلف مردم به گوش میرسد که خواهان پایان رهبری خامنهای و گذار از جمهوری اسلامی هستند. در هفتههای اخیر، چندین نامه از سوی فعالان سیاسی و مدنی منتشر شده که از خامنهای میخواهند از مردم ایران عذرخواهی کند، مسئولیت ویرانیهای به بار آمده را بپذیرد و از قدرت کنارهگیری کند.
در تازهترین نمونه، مهدی محمودیان، فعال سیاسی زندانی در اوین، در نامهای تحت عنوان «نامهای از دل ویرانه به ویرانگر» خطاب به رهبر جمهوری اسلامی، خواستار استعفای او شده و دوران رهبری او را یکی از عوامل اصلی ویرانی ایران و زندگی ایرانیان معرفی کرده است.
این نامهها، صرفا پژواکی از نارضایتی نخبگان نیستند. در کنار اعتراضات فعالان سیاسی و مدنی، مردمی نیز که در طول دههها تحت شدیدترین فشارهای اجتماعی، اقتصادی و امنیتی قرار گرفتهاند هر روز با صدایی بلندتر، خواستار کنارهگیری خامنهای از قدرت هستند. این خواسته در جملهای ساده اما پرمفهوم خلاصه شده که این روزها مدام از سوی مردم تکرار میشود: «ما از شما چیزی نمیخواهیم، فقط جمع کنید و بروید.»
صدایی که این روزها از کوچه و خیابان، شبکههای اجتماعی، محافل روشنفکری و خانوادههای داغدار شنیده میشود، صدایی است که سالها حکومت نادیده گرفته است. این صدای مردم ایران است؛ صدای نسلی که زندگیاش در نظام جمهوری اسلامی تباه شد. نسلی که کودکیاش در سایه مانتوها و مقنعههای سیاه با رنگهای دلمرده نابود شد، جوانیاش به اجبار در خاموشی گذشت، و اعتراضش با گلوله پاسخ داده شد.
اینها صداهای نوجوانانیست که بزرگ شدند اما هیچ لذتی از بزرگ شدن نبردند. جوانانی که یا به دست ماموران جمهوری اسلامی کشته شدند یا با سرکوب و تحقیر، زندگیشان نابود شد. اکنون این جوانان به بلوغ رسیدهاند و از حکومت متنفرند؛ با تمام وجود لحظهشماری میکنند تا پایان سلطه آن را ببینند.
حکومت مهمترین سرمایه مردم، یعنی زندگی را از آنها گرفته است. وعدههایی که از سال ۱۳۵۷ تا امروز دادند، چیزی جز فریب، ویرانی و ظلم نبوده است. آنچه مردم ایران را به خشم و فریاد رسانده، تداوم ۴۷ سالهی دروغها، وعدههای توخالی، تحقیرها، و نقض مستمر حقوق اساسیشان است. ازخمینی تاخامنهای، از اصولگرا تا اصلاحطلب، مردم به تجربه دریافتهاند که با ساختار و حکومت موجود، هیچ افقی برای نجات کشور وجود ندارد.
مردم ایران معتقدند که آخوندها و سردارها نه تنها حکومت را، بلکه کشور را اشغال کردهاند. آنها معتقدند حق انتخاب آزادانهی حکومت و حاکمانشان از آنها گرفته شده. این خشم عمومی، ناشی از تجربهی تلخ حکومتی است که وعده بهشت داد اما جهنم ساخت، دم از شرافت و دیانت زد اما در عمل، جز فریب و چپاول از آن دیده نشد.
اعتماد مردم به حکومت نابود شده است. دروغهای پیدرپی درباره مذاکره، تحریم، معیشت، و عدالت اجتماعی، هرگونه سرمایه اجتماعی را از بین برده است. مردم دیگر سخنان حاکمان را باور نمیکنند. آنها هر وعدهی جدید را تکرار همان وعدههای محققنشده میدانند.
حاکمان امروز ایران سالها به نام امام حسین و فاطمه ، احساسات مردم را به نفع خود تحریک کردند، اما در عمل، فرزندان معترضاین ملترا کشتند و خانوادههای دادخواه را تهدید و بازداشت و زندانی کردند. مادران دادخواه ، همچون مادر کیان پیرفلک، شب تا صبح بر پیکر فرزندشان بیدار ماندند تا مبادا حکومت حتی جسد عزیزشان را نیز بدزدد.
امروز مردم ایران از آخوندها و سردارها میخواهند که بروند. آنها، پیش از تحقیر شدن در سر میز مذاکره یا شکست در برابر حمله آمریکا و اسرائیل، در دلها و قلبهای ملت شکست خوردهاند.
از نگاه مردم، این تحقیر شدن حکومت و شخص خامنهای، تاوان خونهای ناحقی است که بر زمین ریختند، آه مادرانی است که فرزندانشان را به ناحق از دست دادند، و فریاد کارگران، معلمان، بازنشستگانی است که پس از سالها خدمت، امروز در خیابانهای کشور فریاد عدالت سر میدهند اما بازداشت میشوند.
صدای مردم معترض روز به روز بلندتر، خشمگینتر و آشکارتر میشود. مطالبهی استعفای خامنهای، دیگر فقط صدای ۱۴ فعال سیاسی نیست؛ پژواک میلیونها ایرانیست که فریاد میزنند: «ما از شما چیزی نمیخایم، فقط جمع کنید و برید».
به گزارش روزنامه کلارین در آرژانتین، دادستان پرونده بمبگذاری مرکز همیاری یهودیان این کشور سال ۱۹۹۴ که با نام بمبگذاری آمیا شناخته میشود، از قاضی پرونده خواسته است حکم بازداشت بینالمللی برای علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی را صادر کند.
بر اساس این گزارش که چهارشنبه منتشر شد، دادستان سباستیان باسو، که جانشین آلبرتو نیسمانِ دادستان ترور شده این پرونده شده است، از قاضی دانیل رافکاس خواست تا دستور بازداشت خامنهای را برای اینترپل صادر کند.
روسای پیشین واحد تحقیقاتی ویژه پرونده آمیا معتقد بودند خامنهای بهدلیل جایگاهی سیاسی که در ایران دارد، از مصونیت برخوردار است، و درخواست صدور حکم بازداشت برای او حاکی از تغییری اساسی نسبت به مواضع پیشین مقامات قضایی آرژانتین است.
دادستان تازه پرونده همچنین خواستار برگزاری دادگاه غیابی برای دیگر متهمان ایرانی و لبنانی این پرونده شد.
او در حکمی که روزنامه کلارین به طور اختصاصی به نسخهای از آن دست یافته است، خواسته است که «از متهمان در خصوص نقششان در بمبگذاری علیه ساختمان آمیا در ۱۸ ژوئیه ۱۹۹۴ بازجویی اولیه انجام شود و همراه دیگر متهمان ایرانی حاضر در این پرونده به خاطر مشارکتشان در این بمبگذاری مورد پیگرد قرار گیرند.»
دادستان در درخواست خود تاکید کرده این پیگرد بهدلیل «حمایت متهمان از یک سازمان مسلح مخفی وابسته به حزبالله است که برای دههها، مرتکب حملات بیشماری علیه جان و اموال مردم شده است، از جمله حمله به آمیا».
آرژانتین و ایران از سال ۱۹۹۴ تنها در سطح کاردار، روابط دیپلماتیک دارند و این تصمیم میتواند روابط دوجانبه را بیش از پیش متشنج کند.
دادستان از قاضی خواسته است که «بهمنظور اجرای حکم صادره» دستوری رسمی به اینترپل ارسال شود و در آن اعلام شود که «در صورت بازداشت متهم موردنظر، او باید در حالت بازداشت انفرادی و بدون تماس با بیرون، در اختیار قاضی قرار گیرد.»
او همچنین دستور داده است که نیروهای امنیتی فدرال آرژانتین، در صورت ورود خامنهای به خاک این کشور، او را بازداشت کنند.
استدلالهای حقوقی دادستانی آرژانتین
به اعتقاد دادستان، خامنهای مسئول صدور فرمان برای اجرای بمبگذاری در بوئنوس آیرس در ژوئیه ۱۹۹۴ بوده و «فتوای اجرایی شماره ۳۹ را برای انجام آن صادر کرده است. بیشک، خامنهای از گذشته تا امروز، اصلیترین پشتیبان گروههایی مانند حزبالله است.»
دادستان در ادامه نوشته است «خامنهای، شخص دبیرکل این گروه تروریستی را بهعنوان نماینده خود در لبنان منصوب کرده است. در ایران، تمامی تصمیمات مربوط به سیاست خارجی و استفاده از زور، از جمله تصمیمگیری درباره چنین اقداماتی، به فرمان رهبر بستگی دارد.»
او افزوده: «رهبر، فرمانده کل نیروهای مسلح است و کنترل عملیاتهای اطلاعاتی و امنیتی نظامی را نیز در اختیار دارد. همچنین او اختیار دارد اعلام جنگ یا صلح کرده و نیروهای مسلح را بسیج کند.»
دادستان همچنین گفت: «رهبر اختیار تعیین و برکناری رئیس قوه قضاییه، رئیس رادیو و تلویزیون دولتی، فرمانده پلیس و نیروهای مسلح را دارد ... بنابراین، او عالیترین مقام کشور است و بر روابط میان سه قوه مقننه، مجریه و قضاییه نظارت دارد.»
دادستان پرونده در ادامه با اشاره به مسئولیت کیفری خامنهای در ارتباط با مشارکت در حمله به آمیا، نوشته دلایلی که در رای سال ۲۰۰۶ روسای وقت واحد تحقیقاتی مطرح شده بود، بیشتر ناظر بر مصونیتی بود که خامنهای ممکن است بهدلیل مقامش دارا باشد «اما اصل ۱۱۸ قانون اساسی آرژانتین و حقوق بینالملل، چنین مصونیتی را در قبال ارتکاب جنایتی با ماهیت تروریستی و ضد بشری موجه نمیداند.»
دادستان در درخواست به قاضی همچنین با اشاره به اینکه این حمله در خاک آرژانتین رخ داده است، نوشته «بر اساس اصل ۱، بند ۱ قانون مجازات آرژانتین، مقامات قضایی آرژانتین، صرف نظر از جایگاه و موقعیت اجتماعی یا سیاسی متهمان در کشورهای دیگر، مکلف و مجاز به رسیدگی به این پرونده هستند.»
در سه دهه گذشته، ایران کسانی را که در این پرونده در آرژانتین محکوم شدهاند تحویل نداده و حکم بازداشت آنان که به درخواست قضات آژانتینی از سوی اینترپل صادر شده، به جایی نرسیده است.
اکبر هاشمی رفسنجانی (رییسجمهوری وقت)، علیاکبر ولایتی (وزیر امور خارجه وقت)، علی فلاحیان (وزیر اطلاعات وقت)، محسن رضایی (فرمانده وقت کل سپاه پاسداران)، احمدرضا اصغری (دبیر سوم پیشین سفارت جمهوری اسلامی در آرژانتین)، احمد وحیدی (فرمانده وقت نیروی قدس سپاه)، محسن ربانی (رایزن فرهنگی پیشین جمهوری اسلامی در آرژانتین) و عماد مغنیه (رییس وقت ستاد عملیات ویژه حزبالله لبنان) از متهمان این پرونده هستند که از میان آنان هاشمی درگذشته و مغنیه کشته شده است.