روانبخش، نماینده مجلس: اگر جلوی قوانین فسادخیز گرفته شود، بخشی از فساد برچیده میشود

قاسم روانبخش، نماینده مجلس، با بیان اینکه «اگر جلوی قوانین فسادخیز گرفته شود، بخشی از فساد برچیده میشود»، گفت: «در این زمینه رسالت مجلس خیلی سنگین است.»

قاسم روانبخش، نماینده مجلس، با بیان اینکه «اگر جلوی قوانین فسادخیز گرفته شود، بخشی از فساد برچیده میشود»، گفت: «در این زمینه رسالت مجلس خیلی سنگین است.»
نایبرییس کمیسیون امور داخلی کشور و شوراهای مجلس با اشاره به اینکه «دو سوم قوانین موجود زمینهساز فساد هستند،» افزود: «باید هرچه زودتر قوانین فسادخیز توسط کمیسیونهای مربوطه بررسی و توسط نمایندگان اصلاح یا حذف شود.»
محمدباقر قالیباف، رییس مجلس شورای اسلامی، ۱۹ اردیبهشت گفته بود در کشور ۱۲ هزار و ۵۰۰ قانون وجود دارد که «به زبان عادی، مرگ آنها فرا رسیده و خود زمینهساز فساد هستند.»

یک سال پس از سقوط بالگرد حامل ابراهیم رئیسی، رییس پیشین دولت در جمهوری اسلامی، همچنان پرسشهایی جدی درباره ماهیت این سانحه، پیامدهای آن و تاثیرش بر معادلات قدرت در ساختار حاکم جمهوری اسلامی مطرح است.
اگرچه روایت رسمی حکومتی، این حادثه را ناشی از «شرایط اقلیمی پیچیده» و «مه غلیظ» میداند، اما در فضای عمومی و رسانهای، تحلیلها عمدتا معطوف به تاثیرات سیاسی مرگ ناگهانی رئیسی بر موقعیت علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، بوده است.
روایت رسمی؛ حادثهای طبیعی بدون شائبه دخالت
ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی، در گزارش نهایی خود تاکید کرده که تمامی سامانههای پروازی بالگرد فعال بودهاند و هیچ نشانهای از انفجار، حمله موشکی، خرابکاری سایبری یا نقص فنی مشاهده نشده است. مکالمات خلبان نیز تا لحظه سقوط، عادی گزارش شدهاند. این گزارش، بهصراحت فرضیه خرابکاری یا دخالت خارجی را رد میکند.
با این حال، پرسشهایی در افکار عمومی همچنان باقی است: چرا از میان سه بالگرد، تنها بالگرد حامل رئیسی دچار سانحه شد؟ چرا حتی پس از گذشت یک سال، ابهامات ماجرا همچنان زنده است؟ و چرا نهادهای امنیتی و رسانهای حکومت، بهجای پاسخگویی شفاف، به تکرار روایتهایی پراکنده و گاه متناقض بسنده کردهاند؟
مهرهای کلیدی که حذف شد؟
ابراهیم رئیسی، از زمان تصدی تولیت آستان قدس رضوی تا ریاست قوه قضائیه و سپس ریاستجمهوری، همواره از چهرههای وفادار به رهبر جمهوری اسلامی محسوب میشد.
بسیاری، او را از نامزدهای اصلی جانشینی خامنهای میدانستند. سابقهاش در «هیئت مرگ» دهه شصت، نزدیکیاش به بیت رهبری و مشارکت در سرکوب مخالفان، او را به یکی از عناصر کلیدی جناح تندرو نظام تبدیل کرده بود.
با این حال، کارنامه او در دوران ریاستجمهوری بهشدت زیر سوال بود. تورم افسارگسیخته، سقوط ارزش ریال، افزایش نارضایتی عمومی و ناتوانی دولت در مدیریت بحرانها، از رئیسی چهرهای ضعیف و ناکارآمد ساخت؛ چنانکه به گزارش رویترز، حتی مجلس خبرگان نیز او را از فهرست نامزدهای بالقوه رهبری کنار گذاشته بود.
فرصتهای پس از بحران
سقوط بالگرد رئیسی و کشتهشدن ناگهانی او، فرصت تازهای برای خامنهای فراهم کرد؛ فرصتی که شاید انتظارش را نمیکشید، اما بهشدت به آن نیاز داشت. خامنهای توانست در فقدان رئیسی، از «دولت مقاومت» بهسوی «دولت مذاکره» چرخشی ملموس انجام دهد، آن هم بدون پرداخت هزینههای مرسوم تغییر مسیر.
او در سخنرانی خود در سالگرد این حادثه، اذعان کرد که در دوران رئیسی نیز مذاکرات غیرمستقیم با آمریکا در جریان بوده، اما بینتیجه مانده است. این اعتراف، گرچه خبر تازهای نبود، اما دست رهبر را برای تغییر مسیر بازتر میگذارد.
برخی تحلیلگران، از جمله در گاردین و والاستریت ژورنال، نوشتهاند که حذف رئیسی مسیر را برای انتقال رهبری به مجتبی خامنهای، پسر رهبر جمهوری اسلامی، هموارتر کرده است؛ گمانهای که همزمان با تلاش رسانههای وابسته به نهاد رهبری برای تطهیر چهره مجتبی و پررنگکردن وفاداریاش به «سید علی»، تقویت میشود.
در غیاب شفافیت، شایعه رونق میگیرد
در غیاب روایت رسمی قابلاعتماد، روایتهای غیررسمی و گاه تخیلی در فضای عمومی گسترده شدهاند؛ از فرضیههای مربوط به خرابکاری از سوی اسرائیل، آمریکا یا جمهوری آذربایجان، تا داستانسازیهای نمادین درباره «خرسهایی» که رئیسی را خوردهاند.
در همین بستر، حتی «کتاب خاطرات جعلی رئیسی» نیز منتشر شد و فایلهای صوتی ساختگی در فضای مجازی دستبهدست شد.
در تازهترین اظهارنظر رسمی، عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، تاکید کرد که اسرائیل نقشی در این حادثه نداشته است.
چشمانداز قدرت پس از رئیسی
برخی از ناظران معتقدند حذف رئیسی از معادلات قدرت، نوعی بازتوزیع فرصتها در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی را به همراه داشته است.
اکنون، چهرههایی از حلقههای نزدیک به بیت، سپاه، قوه قضاییه و جریانهای امنیتی، خود را واجد صلاحیت برای جانشینی میدانند. در عین حال، فضا بهگونهای باز شده که رقابت میان جناحها تشدید شده، اما افق آینده برای مردم همچنان تیره و مبهم است.
نظام جمهوری اسلامی، اگرچه تلاش دارد این واقعه را در قالب «شهید خدمت» و «حادثهای طبیعی» بازتعریف کند، اما بسیاری در داخل و خارج از کشور، آن را نه پایان یک دوره، بلکه آغاز مرحلهای تازه از منازعه قدرت میدانند؛ مرحلهای که شاید بیش از هر زمان دیگری، به آینده نقش مجتبی خامنهای در ساختار قدرت مرتبط باشد.
ما در «برنامه با کامبیز حسینی» از شما پرسیدیم: خامنهای با مرگ رئیسی، چه از دست داد و چه به دست آورد؟
نسخه کامل این برنامه با حضور نعمیه دوستدار را این پایین میتوانید تماشا کنید.

وبسایت آکسیوس بهنقل از دو منبع مطلع در اسرائیل که نامشان را اعلام نکرد، گزارش داد که اسرائیل در حال آمادهسازی خود است تا در صورت شکست مذاکرات واشینگتن و تهران دست به حملهای سریع علیه تاسیسات هستهای ایران بزند.
بهگفته این منابع، جامعه اطلاعاتی اسرائیل طی روزهای اخیر ارزیابی خود را تغییر داده و از خوشبینی نسبت به دستیابی به توافق هستهای به این باور رسیده که مذاکرات در آستانه فروپاشی قرار دارد.
یکی از این منابع به آکسیوس گفت که ارتش اسرائیل معتقد است پنجره عملیاتی برای انجام موفق حمله به تاسیسات ایران بهزودی بسته خواهد شد و اگر مذاکرات شکست بخورد، اسرائیل باید بلافاصله دست به اقدام بزند. این منبع از بیان دلایل کاهش اثربخشی حمله در آینده خودداری کرد.
خبر آمادگی اسرائیل برای حمله به تاسیسات اتمی ایران در صورت شکست مذاکرات را ابتدا شبکه سیانان اعلام کرد.
این شبکه سهشنبه ۳۰ اردیبهشت به نقل از مقامات آمریکایی گزارش داد که اطلاعات جدید دستگاههای اطلاعاتی ایالات متحده نشان میدهد که اسرائیل در حال آماده شدن برای حمله به تاسیسات هستهای ایران است.
اظهارات مقامات آمریکایی ساعاتی پس از سخنان روز سهشنبه علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، عنوان شد.
او در این سخنرانی گفت که انتظار ندارد مذاکرات با آمریکا به نتیجه برسد. علی خامنهای درخواست واشینگتن برای توقف کامل غنیسازی اورانیوم را «یاوهگویی و غلط زیادی» توصیف کرد. او بار دیگر تاکید کرد که حکومت ایران بر حق خود در غنیسازی مطابق با معاهده منع گسترش تسلیحات هستهای (NPT) پافشاری خواهد کرد.
آکسیوس نیز چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت در گزارش خود نوشت که دو منبع اسرائیلی که با این وبسایت خبری گفتوگو کردهاند، گزارش شبکه سیانان را تایید کردند.
این دو منبع گفتند که ارتش اسرائیل رزمایشها و آمادگیهای لازم برای حمله احتمالی به ایران را آغاز کرده است. یکی از آنها به آکسیوس گفت: «تمرینات بسیاری صورت گرفته و ارتش آمریکا کاملا در جریان امور است و میداند اسرائیل در حال آماده شدن است.»
منبع دیگر نیز به آکسیوس گفت: «بنیامین نتانیاهو منتظر فروپاشی مذاکرات هستهای و لحظهای است که ترامپ از روند گفتوگوها ناامید شود و چراغ سبز لازم را بدهد.»
آکسیوس همچنین بهنقل از یک مقام آمریکایی که نام او را نیز اعلام نکرد، نوشت که دولت ترامپ نگران آن است که نتانیاهو حتی بدون دریافت تایید رسمی از رییسجمهوری، دست به اقدام نظامی علیه جمهوری اسلامی بزند.
بهگفته یک مقام اسرائیلی، نتانیاهو اوایل این هفته نشستی بسیار حساس با جمعی از وزیران و مقامهای امنیتی و اطلاعاتی برگزار کرد تا وضعیت مذاکرات هستهای را بررسی کند.
وضعیت مذاکرات چگونه است؟
این تحولات در شرایطی رخ میدهد که سرانجام پس از ابهامات فراوان اعلام شد که پنجمین دور گفتوگوهای هستهای میان جمهوری اسلامی و آمریکا قرار است جمعه، دوم خرداد، در رم برگزار شود.
در دور پیشین مذاکرات که ۱۰ روز پیش در عمان برگزار شد، استیو ویتکاف نماینده ویژه رییسجمهوری آمریکا در امور خاورمیانه، یک پیشنهاد مکتوب برای توافق به طرف ایرانی ارائه داد. تا پیش از آن، امید به دستیابی به توافق در حال افزایش بود اما مذاکرات بهدلیل اختلاف بر سر غنیسازی اورانیوم در خاک ایران با مانعی جدی مواجه شده است.
ویتکاف در همین زمینه به شبکه ایبیسی گفت: «ما یک خط قرمز بسیار روشن داریم و آن هم غنیسازی است. حتی ظرفیت غنیسازی یک درصدی را نمیتوانیم بپذیریم.»
در مقابل، مقامات جمهوری اسلامی بارها تاکید کردهاند که بدون حق غنیسازی در داخل، هیچ توافقی را امضا نخواهند کرد.
آکسیوس بهنقل از دو منبع اسرائیلی خود نوشت که هرگونه حمله اسرائیل به ایران نه یک اقدام دفعی و کوتاه مدت، بلکه کارزاری نظامی خواهد بود که حداقل یک هفته به طول خواهد انجامید.
بهنوشته آکسیوس، چنین عملیاتی بسیار پیچیده و خطرناک خواهد بود؛ هم برای اسرائیل و هم برای کل منطقه. کشورهای منطقه نگراناند که این حمله باعث آلودگی رادیواکتیو گسترده شود و آتش جنگی وسیع را در منطقه شعلهور کند.
نتانیاهو چه میگوید؟
نتانیاهو در نخستین کنفرانس مطبوعاتی خود طی شش ماه گذشته، اعلام کرد که اسرائیل و ایالات متحده در موضوع ایران کاملا همسو هستند.
او گفت: «ما به منافع آمریکا احترام میگذاریم و آنها نیز به منافع ما احترام میگذارند و این منافع تقریبا بهطور کامل همپوشانی دارند.»
نتانیاهو افزود که از هر توافقی که مانع غنیسازی اورانیوم از سوی ایران شود و راه رسیدن این کشور به سلاح هستهای را مسدود کند، استقبال خواهد کرد.
با این حال، او تاکید کرد: «اما در هر صورت، اسرائیل حق دفاع از خود را در برابر حکومتی که ما را به نابودی تهدید میکند، برای خود محفوظ میداند.»

خبرنگار نشریه پولیتیکو به نقل از دو مقام آمریکایی گزارش داد وزارت خارجه آمریکا ژیو وانگ، زندانی پیشین آمریکایی چینیتبار در ایران، را بهعنوان مشاور ارشد در امور ایران منصوب کرده است.
این مقامها که نخواستند نامشان بهدلیل نداشتن مجوز رسمی برای صحبت درباره انتصابات داخلی فاش شود، به فلیشیا شوارتز گفتند وانگ بهتازگی به اداره امور خاور نزدیک پیوسته است.
این پژوهشگر دانشگاه پرینستون آمریکا از مرداد سال ۹۵ تا آذر سال ۹۸ به مدت سه سال و چهار ماه در ایران زندانی بود.
وانگ به جرم جاسوسی به ده سال زندان محکوم شده بود، اما درپی یک توافق تبادل زندانی در آذر ۱۳۹۸، از اوین آزاد شد و به آمریکا بازگشت.

یک منبع اسرائیلی به اکسیوس گفت بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، «منتظر فروپاشی مذاکرات هستهای است و منتظر لحظهای که ترامپ از روند گفتوگوها ناامید شود و آمادگی داشته باشد تا به او چراغ سبز نشان دهد.»
در این گزارش به نقل از دو منبع اسرائیلی آمده اسرائیل در حال انجام آمادگیهایی است تا در صورت فروپاشی مذاکرات میان ایالات متحده و جمهوری اسلامی، بتواند بهسرعت تاسیسات هستهای ایران را هدف قرار دهد.
هر دو منبع گزارش شبکه سیانان را مبنی بر اینکه ارتش اسرائیل در حال انجام رزمایشها و آمادگیهای دیگر برای حمله احتمالی به جمهوری اسلامی است، تایید کردند و یکی از آنها گفت: «تمرینهای زیادی انجام شد، و ارتش آمریکا همهچیز را میبیند و میفهمد که اسرائیل در حال آماده شدن است.»
به گفته یکی از منابع، ارتش اسرائیل بر این باور است که فرصت عملیاتی برای انجام حملهای موفق ممکن است بهزودی بسته شود، بنابراین اگر مذاکرات به نتیجه نرسد، اسرائیل باید سریع وارد عمل شود. این منبع توضیح نداد چرا ارتش معتقد است که حمله در زمان دیرتر اثربخشی کمتری خواهد داشت.

در روزگاری که سفرههای مردم ایران کوچکتر شده، بیکاری و ناامنی شغلی پابرجاست و نرخ مهاجرت به شکل نگرانکنندهای افزایش یافته، حکومت تصمیم گرفته چاره بحران جمعیتی را نه در اصلاحات اجتماعی یا اقتصادی، بلکه در نصب بنرهایی بجوید که به شکلی عاطفی، پیشگیری از بارداری را مذمت میکنند.
در یکی از بنرهای تبلیغی که اخیرا در متروی تهران نصب شده، جملهای با این مضمون نوشته شده است: «پرستاری که مرهم زخمهای مادرم شدی، خیلی خانمی.»
روی این جمله، پرده/روکشی کشیده شده و زیر تصویر نوشته شده: «پرستاری که به دنیا نیامد …»

جدا از اینکه تصویر پرده یا روکش چنان مبهم است که چیستی آن معلوم نیست، در بطن این جمله کوتاه، روایتی سنگین نهفته است: اگر از فرزندآوری جلوگیری کنی، مانع ظهور قهرمانان آینده شدهای.
نمونه دیگر کاغذ سوختهای است که روی آن نوشته شده: «آتشنشانی که جان پسرم را نجات دادی، خیلی آقایی.»
و زیر آن آمده: «آتشنشانی که به دنیا نیامد ...»

این تصاویر بیش از آنکه توصیهای به فرزندآوری باشند، تلاش برای القای احساس گناه و عذاب وجدان به کسانی است که نمیخواهند یا نمیتوانند بچهدار شوند.
اما این پیام صریح، فقط یک تبلیغ ساده نیست بلکه فشردهای است از سیاستهای جمعیتی شکستخورده، بحران معنا در حکومت و تلاش مکرر برای کنترل بدن و تصمیم زنان.
هرم جمعیتی واژگون، واکنش تبلیغاتی
بر پایه تازهترین برآوردهای مرکز آمار ایران، جمعیت کشور در سال ۱۴۰۳ به حدود ۸۶ میلیون نفر رسیده و نرخ باروری کل به سطح نگرانکننده ۱.۶ فرزند برای هر زن کاهش یافته است. رقمی که بهروشنی پایینتر از حد جانشینی جمعیت (۲.۱) است و پیامد آن، کاهش پیاپی تعداد تولدهاست.
آمار رسمی سازمان ثبت احوال نشان میدهد برای نخستین بار در تاریخ معاصر، تعداد تولدهای ثبتشده در یک سال به زیر یک میلیون سقوط کرده. در همین حال، فقط ۲۲.۸ درصد از جمعیت کشور در سنین صفر تا ۱۴ سال قرار دارند، در حالی که جمعیت سالمند (۶۵ سال به بالا) اکنون به بیش از ۵.۷ درصد رسیده است.
این روند، نشانهای روشن از شکلگیری یک هرم جمعیتی وارونه در ایران است؛ وضعیتی که در آن، پایههای نیروی کار در حال تضعیف است و بارِ حمایت از جمعیت سالخورده به دوش نسل جوانی افتاده که خود از ناامنی معیشتی و آیندههراسی رنج میبرد.
در چنین بستری، پافشاری حکومت بر راهحلهای نمادین همچون کمپینهای تبلیغاتی ضد پیشگیری از بارداری، بیش از پیش بیربط و در عین حال خطرناک جلوه میکند.
حکومت بهجای سرمایهگذاری در سیاستهای مؤثر فرزندآوری مانند فراهم کردن امنیت شغلی، خدمات رایگان بهداشتی، مسکن و آموزش، به سادهترین و کمهزینهترین ابزار ممکن متوسل شده: خلق گفتمان «گناه پیشگیری» و تقدیس باروری.
خبری از افزایش دسترسی و تشویق افراد با ارائه امکانات نیست و فقط ترویج احساس تقصیر اولویت دارد.
بدن زنانه؛ میدان نبرد سیاستهای ناکارآمد
مطابق ادبیات فمینیستی، کنترل بدن زنان در تاریخ، همواره یکی از ابزارهای دولتهای اقتدارگرا برای کنترل جامعه بوده است. اکنون نیز جوامع مختلف شاهد تلاشی جدید برای بازپسگیری حق تصمیم بر بدن از زنانی هستند که به دلایل اقتصادی، اجتماعی یا حتی شخصی، انتخاب کردهاند بچهدار نشوند.
در این کمپینها، پیشگیری نه به عنوان ابزار آگاهی، که به عنوان مانع تولد «قهرمانان ملی» تصویر شده است.
زنی که تصمیم به باردار نشدن میگیرد، در چشم این روایت، همارز کسی است که جامعه را از یک پزشک، معلم یا پرستار آینده محروم کرده است.
این نوع روایتسازی با بهرهگیری از ابزارهای عاطفی، تلاش میکند تصمیم شخصی را به «جرم فرهنگی» تبدیل کند.
از سقط جنین تا حذف وسایل پیشگیری: سیاستهای حذف اختیار
طی سالهای اخیر، حذف آییودی، قرص ضدبارداری، توبکتومی و وازکتومی از سیستم بهداشت عمومی و همچنین جرمانگاری سقط جنین، بخشی از سیاستهای جمعیتی حکومت بوده است.
این سیاستها که بیشتر به «محرومسازی» شباهت دارند تا «تشویق»، در عمل دسترسی زنان را به سلامت باروری محدود کرده و در کنار آن، با کارزارهای فرهنگی، باروری را به یک تعهد اخلاقی، دینی و حتی میهنپرستانه تبدیل کردهاند.
روایتهای نو: زایش به مثابه وطنپرستی و سیاستزدایی از اعتراض
یکی از خطرناکترین جنبههای این روایت جدید، معادلسازی بارداری با «نجات کشور» است.
زنِ بارور به عنوان مادر آینده، «قهرمانان ملی» معرفی میشود، در حالی که زن پیشگیریکننده، در بهترین حالت، بیمسئولیت است و در بدترین حالت، خائن به نسل آینده.
در شرایطی که نسل جوان ایران از بیثباتی، فقر، بحران امید و فروپاشی نهادهای حمایتی رنج میبرد، حکومت میخواهد با ترفندهای تبلیغاتی، تنهای زنانه را به سنگر دفاع از آینده بدل کند. گویی زایش فرزند، جایگزین زایش سیاست، زایش عدالت یا زایش رفاه شده است.
این در حالی است که تصمیم به فرزند نیاوردن برای بسیاری از زنان و خانوادهها اعتراض به وضعیت موجود است اما حکومت، با تقلیل این تصمیم به مسئلهای اخلاقی و فردی، درصدد سیاستزدایی از آن است.
در واقع با حمله به وسایل پیشگیری از بارداری، «نظام» تلاش میکند اعتراض اجتماعی را از زبان بدن حذف کند.

زایش بحران در دل سیاستهای ضد آزادی
کمپین متروی تهران، با همه سادگیاش، نماد پررنگی است از راهبرد نظام حاکم در برابر بحرانهای خودساخته: حذف اختیار، تقلیل فردیت و تقدسبخشی به اطاعت. اما با مرور درسهای دهههای گذشته، روشن میشود که هیچ تبلیغی و هیچ کارزار احساسیای، نمیتواند جای سیاستگذاری آگاهانه، عدالت اجتماعی و چشمانداز روشن برای زندگی را بگیرد.
جامعهای که فرزندآوری در آن باعث انتقال نسلی فقر، ناامنی و حذف زنان از مشارکت اجتماعی باشد، نهتنها جوان نمیماند بلکه به سرعت در سراشیبی سقوط خواهد افتاد و هیچ «پرستار به دنیا نیامدهای»، قادر نبوده و نمیتواند کمکی به درمان این بحران کند.