ریچارد نفیو، معاون نماینده ویژه دولت جو بایدن در امور ایران، در مقالهای در نشریه فارین افرز (Foreign Affairs) به بررسی این موضوع پرداخته که آمریکا در مذاکرات هستهای با جمهوری اسلامی به چه چیزی نیاز دارد و آیا رسیدن به توافقی خوب با تهران اساسا ممکن است یا خیر.
نفیو در آغاز مقالهای که دوشنبه پنج خرداد منتشر شد، نوشته است: «از میان همه تصمیمات سیاست خارجی جنجالبرانگیز دونالد ترامپ، رییسجمهوری ایالات متحده، احیای گفتوگوهای هستهای با جمهوری اسلامی از شگفتانگیزترین آنها بوده است. ترامپ در سال ۲۰۱۸ ایالات متحده را از توافق هستهای سال ۲۰۱۵ با ایران، موسوم به «برنامه جامع اقدام مشترک» (برجام)، خارج کرد. با گذشت چهار سال از تلاشهای نافرجام دولت بایدن برای جایگزینی این توافق، چشمانداز دستیابی به توافقی جدید بسیار دور از ذهن مینمود. طی این سالها، تهران موفق شد میزان قابلتوجهی اورانیوم غنیشده در سطح نزدیک به درجه تسلیحاتی تولید کند؛ به اندازهای که برای ساخت چندین کلاهک هستهای کافی است.»
او سپس افزوده است: «با این حال، در کمال شگفتی، تهران و واشینگتن از زمان بازگشت ترامپ به کاخ سفید، بارها علاقه متقابل خود به توافق را نشان دادهاند. در چندین دور گفتوگو، حتی چارچوبهایی کلی برای توافق میان طرفین ترسیم شده است. هر دو طرف دلایل روشنی برای رسیدن به توافق دارند: دولت ترامپ خواهان بازگرداندن ثبات راهبردی به خاورمیانه است و ترامپ شخصاً بهدنبال تقویت تصویر خود بهعنوان یک «معاملهگر بزرگ» است. ایران نیز که هنوز زیر فشار شدید تحریمهای آمریکا قرار دارد، بهدنبال کاهش تنشها و کسب گشایش اقتصادی پایدار است؛ بهویژه پس از تضعیف بسیاری از نیروهای نیابتیاش در منطقه.»
بهنوشته ریچارد نفیو، «با وجود ابراز تمایل ترامپ به حل سریع مسئله هستهای و اطمینان او از نزدیکی توافق، مسائل قدیمی و بنیادین همچنان روند مذاکرات را دشوار کردهاند. نگرانیهای آمریکا درباره برنامه غنیسازی ایران و حمایت تهران از گروههای نیابتی همچنان برجاست؛ و جمهوری اسلامی نیز حاضر به عقبنشینی از برنامه هستهای خود نیست، بهویژه با توجه به بیاعتمادی به پایبندی دولت آمریکا به توافقات، پس از خروج یکجانبه ترامپ از برجام در گذشته. تهران نمیخواهد امتیازاتی بدهد که به معنای عقبنشینی از خطوط قرمزش باشد، و آمریکا نیز توافقی میخواهد که واقعاً ارزشمند باشد.»
دیپلمات ارشد پیشین آمریکا در ادامه مقاله خود تاکید کرده است: «حتی اگر توافقی با شرایط مطلوب برای واشینگتن حاصل شود، باز هم ریسکهایی وجود خواهد داشت و هر توافقی مستلزم دادن امتیازاتی دشوار از هر دو طرف خواهد بود. با این حال، توافقی که نظارت گسترده بر تاسیسات هستهای اعلامشده و اعلامنشده ایران و محدودسازی غنیسازی اورانیوم را در برابر رفع نسبی تحریمها بهدست آورد، میتواند مزایای برجام را احیا کند. اگر درباره چنین توافقی با دقت مذاکره شود و فرصت کافی برای نشان دادن نتایجش وجود داشته باشد، نهتنها بخشی از خسارات ناشی از خروج آمریکا از برجام جبران میشود، بلکه از وقوع یک بحران قریبالوقوع جلوگیری و پایهای برای ثبات آینده در منطقه ایجاد خواهد شد.
عوارض خروج
نفیو که خود عضو تیم مذاکرهکننده آمریکا در پرونده هستهای جمهوری اسلامی در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما بود، سپس به بررسی توافق اتمی ۲۰۱۵ معروف به برجام پرداخته و به عوارض و پیامدهای خروج آمریکا از این توافق اشاره کرده است.
او نوشته است: «برجام که در تابستان ۲۰۱۵ از سوی دولت اوباما به امضا رسید، محدودیتهای مهمی بر برنامه هستهای ایران اعمال کرد. طبق این توافق، غنیسازی اورانیوم و سایر فعالیتهای هستهای ایران مجاز بود، اما تحت نظارت شدید و محدودیتهای مشخص بینالمللی. هدف این بود که ایران تا آیندهای قابل پیشبینی، حداقل یک سال با دستیابی به بمب اتم فاصله داشته باشد. اگرچه برخی از مفاد توافق محدودیت زمانی داشتند، اما تا سال ۲۰۳۰، ایران باید از بندهای اصلی این محدودیتها عبور میکرد؛ آن هم با حفظ ساختاری مشابه برنامه هستهای سال ۲۰۱۵ خود.»
ریچارد نفیو در کنار آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه دولت جو بایدن
با این حال او تایید کرده که این توافق از ابتدا منتقدان زیادی داشت و بسیاری از محافظهکاران، بهویژه در حزب جمهوریخواه، معتقد بودند که عدم عقبگرد کامل برنامه هستهای ایران به این معناست که تهران با صبر و حوصله، همچنان مسیر دستیابی به سلاح هستهای را ادامه میدهد.»
بهگفته ریچارد نفیو، مخالفان برجام استدلال میکردند که بهتر است ایالات متحده زودتر با این بحران روبهرو شود، زمانیکه اقتصاد ایران هنوز زیر بار تحریمهاست، تا اینکه سالها بعد که ایران از منافع اقتصادی رفع تحریم بهرهمند شده است. این استدلالها مورد استقبال ترامپ قرار گرفت و او در ماه مه ۲۰۱۸ از برجام خارج شد؛ اقدامی که باعث شد تهران از ماه مه ۲۰۱۹ تحقیق و توسعه سانتریفیوژهای خود را از سر گیرد و فعالیتهای غنیسازی را گسترش دهد.
او افزوده است: «دولت بایدن در طول دوره خود تلاش کرد تا ایالات متحده را به برجام بازگرداند، اما مقامات جمهوری اسلامی که از احتمال بازگشت ترامپ بیم داشتند، اعتمادی به پایداری توافقی جدید نداشتند. در نتیجه، پس از توقف مذاکرات، دولت بایدن از پیگیری توافقی تازه سر باز زد و ترجیح داد تنشها را افزایش ندهد. این شکست دوگانه در دستیابی به توافق جایگزین، اکنون بیش از هر زمان آشکار است؛ آن هم در شرایطی که ایران، در صورت تصمیم، تنها چند روز با تولید مواد لازم برای سلاح هستهای فاصله دارد.»
بازگشت به شفافیت
عضو پیشین تیم مذاکره کننده آمریکا در ادامه مقاله خود در فارین افرز نوشته است: «خوشبختانه، بخشهایی از برجام همچنان میتواند در قالب توافقی جدید و با حمایت دو حزب در آمریکا بهکار گرفته شود. مهمترین آنها ابزارهای شفافسازی توافق پیشین است. اگرچه بیشتر بحثهای دیپلماتیک بر آینده برنامه غنیسازی ایران متمرکز بوده است، اما نظارتهای بینالمللی، با استفاده از جدیدترین فناوریها و روشها، اساس هر توافق معناداری را تشکیل میدهد. ایران باید به آژانس بینالمللی انرژی اتمی اجازه دهد تا بررسی کند که آیا برنامه هستهای آن صلحآمیز است یا به سمت تولید سلاح میرود. بدون بازرسیهای پیشرفته و شفافیت کامل، هیچ توافقی، حتی اگر منجر به برچیدن کامل برنامه هستهای ایران شود، دوام نخواهد داشت.»
نفیو تاکید کرده است: «آمریکا باید ایران را به پذیرش شدیدترین رژیم بازرسی ممکن، در سایتهای اعلامشده و اعلامنشده، وادار کند. اگر ایران حاضر به اجرای کامل توافقنامه پادمان آژانس و پروتکل الحاقی که در سال ۱۹۹۴ در واکنش به برنامه هستهای مخفی عراق تدوین شد نباشد، واشینگتن باید مذاکرات را ترک کند.»
بهگفته او، علاوه بر این، ایالات متحده باید بر بازگشت سازوکارهای شفافسازی برجام در زمینه سانتریفیوژها و ذخایر اورانیوم پافشاری کند؛ سازوکاری که اطلاعات دقیق درباره محل، تعداد و قطعات سانتریفیوژهای ایران و مقدار اورانیوم موجود ارائه دهد.
نفیو نوشته است:«در نبود این شفافیت، ایران میتواند همزمان با ادعای صلحآمیز بودن برنامه خود، در مسیر ساخت بمب بهطور پنهانی گام بردارد. از سال ۲۰۱۸ تاکنون، ایران سانتریفیوژهای پیشرفتهای ساخته که زمان «گریز هستهای» را بهشدت کاهش دادهاند. این کشور همچنین توانایی ساخت تاسیسات مخفی غنیسازی با نشانههای کوچکتر و قابل پنهانکاری بیشتری را دارد که بهسختی قابل شناسایی یا انهدام هستند. بدتر اینکه، پس از حملات سال ۲۰۲۱ به تاسیسات سانتریفیوژهای ایران، تهران ارائه اطلاعات به آژانس درباره محل ذخیره قطعات سانتریفیوژ را متوقف کرد. حتی اگر توافقی میان ایران و آمریکا به حذف تاسیسات اعلامشده غنیسازی منجر شود، بدون بازرسیهای تهاجمی از زنجیره تولید سانتریفیوژها، ایران همچنان میتواند برنامه هستهای مخفی داشته باشد.»
او تاکید کرده است: «توافق جدید باید نواقص برجام در حوزه بازرسی را نیز برطرف کند. بهویژه، باید موضوع «تسلیحاتیسازی» را که در بخش T برجام بهطور ناقص مطرح شده بود، بهطور صریحتر در بر گیرد. در این بخش، ایران متعهد شده بود به فعالیتهای مرتبط با ساخت سلاح هستهای نپردازد، اما الزامی برای اعلام تجهیزات موجود و ارائه دسترسی به آنها برای آژانس وجود نداشت. این ضعف در راستیآزمایی بسیار مهم بود.»
نفیو سپس افزوده است: «از سال ۲۰۱۸ و پس از افشای آرشیو هستهای ایران از سوی اسرائیل، آژانس سایتهایی را کشف کرد که ایران در آنها در گذشته فعالیت تسلیحاتی داشته است. گزارشهای جدید دولت آمریکا نیز نشان میدهند که ایران همچنان در حوزههایی با کاربرد دوگانه فعالیت دارد. در نتیجه، توافق جدید باید ایران را ملزم کند که تمام تجهیزات و موادی را که طبق تعریف «گروه تامینکنندگان هستهای» کاربرد نظامی دارند، اعلام کند و آژانس را قادر به بازرسی از آنها حتی در سایتهای نظامی سازد.
چانهزنی بر سر ظرفیت غنیسازی
ریچارد نفیو در ادامه این مقاله به مسئله غنیسازی در خاک ایران پرداخته و نوشته است: «در کنار موضوع شفافیت، یکی از دشوارترین چالشهای هر توافق جدید با ایران، تعیین ظرفیت مجاز برای غنیسازی اورانیوم است. در توافق سال ۲۰۱۵، آمریکا با ادامه غنیسازی محدود در ایران موافقت کرد، زیرا معتقد بود حذف کامل ظرفیت غنیسازی ایران از نظر سیاسی و فنی امکانپذیر نیست. برجام برای مدتی محدود، توان غنیسازی ایران را کاهش داد؛ با این امید که این زمان اضافی به دیپلماسی، اعتمادسازی و احتمالاً تغییر رفتار ایران کمک کند. اما آن امیدها محقق نشد و تجربه خروج دولت ترامپ از برجام، این استدلال را تضعیف کرد که توافق موقت میتواند به راهحل دائمی منجر شود.»
بهنوشته نفیو، «بنابراین، در توافق جدید، ایالات متحده باید با دقت بیشتری درباره میزان و نوع غنیسازی مجاز در ایران تصمیم بگیرد. سادهترین راه، کاهش مجدد سطح غنیسازی به زیر پنج درصد و محدودسازی ذخایر اورانیوم غنیشده است؛ زیرا این ترکیب زمان لازم برای گریز هستهای را افزایش میدهد. با این حال، بهواسطه پیشرفت ایران در طراحی سانتریفیوژهای پیشرفتهتر، حتی غنیسازی در سطوح پایین نیز میتواند به تولید سریعتر مواد شکافتپذیر منجر شود.»
او تاکید کرده است: «آمریکا باید بر محدودیتهای سختگیرانهتر بر تعداد و نوع سانتریفیوژهای ایران پافشاری کند. این موضوع شامل ممنوعیت تولید و نصب سانتریفیوژهای نسل جدید و اجباری بودن انبار کردن تمام سانتریفیوژهای مازاد در حضور آژانس میشود. همچنین، توافق باید مانع از ساخت تاسیسات غنیسازی جدید در ایران شود، بهویژه آنهایی که زیرزمینی، پنهان و مصون از حمله هستند. ایران ممکن است خواهان حفظ توانایی تولید اورانیوم برای مصارف غیرنظامی باشد، اما باید این کار را از طریق همکاری با کشورهای دیگر و با واردات سوخت انجام دهد؛ نه با گسترش ظرفیت بومی خود.»
تضمین پایبندی متقابل
نفیو در عین حال گفته است که یکی از موانع اساسی برای توافق جدید، بیاعتمادی ایران به تعهدات آمریکا است. خروج دولت ترامپ از برجام و اعمال دوباره تحریمها، درحالیکه ایران تا آن زمان به تعهداتش پایبند بود، باعث شد بسیاری در تهران باور کنند که واشینگتن شریکی غیرقابلاعتماد است. این بیاعتمادی موجب شده که مقامات جمهوری اسلامی در هرگونه مذاکره جدید، خواهان تضمینهای مشخصی باشند که مانع خروج مجدد آمریکا از توافق شود.
با این حال نفیو تاکید کرده است که در نظام سیاسی آمریکا، هیچ رییسجمهوری نمیتواند رییسجمهوری بعدی را ملزم به پایبندی به یک توافق اجرایی کند؛ مگر اینکه این توافق به تصویب سنا برسد (که برای توافقی با ایران بعید است). به همین دلیل، طرفین باید خلاقانه با موضوع تضمین برخورد کنند. یکی از گزینهها، تدوین یک جدول زمانی برای اجرای تدریجی تعهدات دوطرفه است که در آن، هر مرحله از اجرای تعهدات متقابل، به پایبندی طرف مقابل بستگی داشته باشد. مثلا آزادسازی داراییهای بلوکهشده ایران میتواند گامبهگام و همراه با اجرای اقدامات نظارتی انجام گیرد.
او سپس افزوده است: «از سوی دیگر، آمریکا نیز باید ابزارهایی برای بازگرداندن تحریمها در صورت نقض توافق توسط ایران در نظر بگیرد. سازوکار موسوم به مکانیسم ماشه در برجام، اجازه میداد که تحریمهای بینالمللی در صورت تخلف ایران، بهطور خودکار بازگردند. احیای این سازوکار یا نسخهای مشابه از آن در توافق جدید ضروری است.»
آیا توافقی خوب واقعاً ممکن است؟
ریچارد نفیو در پایان مقاله خود در پاسخ به این پرسش نوشته است: «در نهایت، دستیابی به توافقی «خوب» میان ایالات متحده و ایران ممکن است، اما مستلزم درک درست از منافع متقابل، خطوط قرمز طرفین و ملاحظات سیاسی داخلی در هر دو کشور است. آمریکا نباید با توافقی ضعیف، فقط برای جلوگیری از تنش فوری، خود را راضی کند. اما همزمان، نباید به دنبال توافقی آرمانی باشد که تنها در نظریه وجود دارد. یک توافق واقعگرایانه میتواند بر اساس بازگشت ایران به سطح غنیسازی پایین، پذیرش شفافیت کامل و نظارت فراگیر، و رفع گامبهگام تحریمها استوار باشد.»
او مقاله خود را چنین به پایان برده است: «چنین توافقی شاید بهطور کامل برنامه هستهای ایران را از بین نبرد، اما میتواند آن را محدود، شفاف و تحت نظارت نگاه دارد؛ و این، خود گامی بزرگ در جهت جلوگیری از بحران بعدی در خاورمیانه خواهد بود. سیاست خوب، اغلب حاصل انتخاب بین گزینههای بد است. توافقی حسابشده با ایران، اگرچه ناقص، میتواند گزینهای بهتر از جنگ یا چشمپوشی کامل باشد.»
اتحادیه تشکلهای کامیونداران و رانندگان سراسر ایران در پایان پنجمین روز اعتصاب، با اشاره به «همبستگی و همراهی کمنظیر» در برگزاری اعتصاب سراسری در ۱۲۵ شهر گفت: «با امید و همدلی، به استقبال روز ششم میرویم، با ایمان به اینکه تا رسیدن به خواستههایمان، راه را ادامه خواهیم داد.»
در این بیانیه که عصر دوشنبه پنج خرداد منتشر شد، ضمن تشکر از کسانی «که در این مسیر کنار ما ایستادهاند،» آمده است: «از آغاز این راه در اول خرداد تا امروز، هزاران راننده و کامیوندار شریف به جمع ما پیوستهاند. این همراهی، افتخار بزرگی است که نشان از درک مشترک و آرزوی مشترک برای آیندهای بهتر دارد.»
اتحادیه تشکلهای کامیونداران و رانندگان سراسر ایران در بیانیه خود افزوده است که با وجود «سختی و فشار» در روزهای اعتصاب، «صدای اتحادمان بلندتر شد و گامهایمان استوارتر.»
دور جدید اعتراضات رانندگان و کامیونداران از ۲۹ اردیبهشت در بندرعباس و در پی فراخوان اتحاديه تشكلهای كاميونداران و رانندگان سراسر ایران آغاز شد و معترضان با توقف در مبادی ورودی و خروجی بندر، اعتصاب کردند.
این اتحادیه با صدور بیانیهای نوشت: «ما اعتصاب کردیم چون خواهان حقمان هستیم. ما کنار هم ایستادیم، چون اتحاد ما تنها چیزی است که این چرخ را به نفعمان میچرخاند. امروز از قلب لرستان تا خاک خوزستان، از بنادر جنوب تا جادههای شمال، کامیونها خاموشاند اما صدای رانندگان بلندتر از همیشه در حال طنین انداختن است.»
این اعتصاب در اول خرداد بهصورت هماهنگ ادامه یافت و کامیونداران دهها شهر ایران نیز دست از کار کشیدند.
رانندگان معترض گفتهاند در اعتراض به کاهش سهمیه گازوئیل، گرانی بیمه، پایین بودن کرایه حمل بار و دیگر مطالبات صنفی محققنشده خود، به مدت یک هفته اعتصاب خواهند کرد.
حمایت سندیکای کارگران شرکت واحد از اعتصاب کامیونداران
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه دوشنبه پنج خرداد در بیانیهای ضمن حمایت از اعتصاب رانندگان کامیون در سراسر کشور نوشت: «اعتصاب و اعتراض، حق قانونی رانندگان و کلیه کارگران است».
در این بیانیه «شفافسازی حق بیمه، اجرای تعهدات دولت در پرداخت سهم بیمه رانندگان خودمالک، کاهش کمیسیون باربریها، و پایان دادن به فساد و تبعیض در روند تخصیص بار » از جمله مطالبات اصلی رانندگان دانسته شده است.
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه در بیانیه خود همچنین پرداخت بهموقع کرایه حمل بار، تامین امنیت شغلی و حذف دریافت هزینههای غیرقانونی برای صدور مدارک را از وظایف دولت دانسته و بر حق رانندگان تاکید کردهاند.
بر اساس این بیانیه، مشکلاتی چون ناایمنی جادهها، نبود خدمات رفاهی و درمانی مناسب، فرسودگی ناوگان، کمبود و بیکیفیتی سوخت، گرانی قطعات و نبود امنیت در مرزها، شرایط دشواری را برای رانندگان رقم زده است.
در این بیانیه تاکید شده است: «چاره کارگران و زحمتکشان وحدت و تشکیلات است».
شاهزاده رضا پهلوی نیز با حمایت از اعتصاب سراسری کامیونداران، آنان را «یکی از ستونهای حیاتی اقتصاد کشور » خواند و گفت: «اعتراض آنها بازتاب درد مشترک میلیونها ایرانی است که سالها زیر فشار فساد و بیکفایتی جمهوری اسلامی زندگی میکنند». او تأکید کرد «قدرت کامیونداران در توقف چرخهای حملونقل، نشاندهنده نقش تعیینکننده آنان در شکلدهی به سرنوشت ملت است».
کامیونداران در تصاویر ارسالی به ایراناینترنشنال اعلام کردهاند تا زمان تحقق مطالبات صنفی، به اعتصاب ادامه خواهند داد.
در میان ویدیوهای منتشر شده از اعتصابها، تصاویری از مسیرهای ترانزیتی کشور وجود دارد که به شکل کمسابقهای در آنها اثری از کامیونهای باری دیده نمیشود.
همچنین تصاویری از اقدام هماهنگ برخی کامیونداران در برگزاری تجمعهای مختلف در شهرهای گوناگون منتشر شده است.
مقام دولت پزشکیان درباره اعتصاب کامیونداران: رسانههای معاند رانندگان را تحریک میکنند
رضا اکبری، رییس سازمان راهداری و حمل و نقل جادهای، در خصوص اعتصاب کامیونداران و رانندگان خودروهای سنگین گفت: «عده محدودی از رانندگان سعی در ایجاد التهاب دارند که این اقدامات هم حاصل تحریک رسانههای معاند خارجی است و میخواهند جادههای کشور را ناامن نشان دهند.»
او ادامه داد: «رسانههای معاند به طور آگاهانه و برخی از رسانههای داخلی ناآگاهانه تصویر اغراقآمیزی از مشکلات رانندگان کامیون ارائه میدهند که درست نیست و رانندگان کامیون برای رفع مشکلات موجود بسیار همراه هستند.»
قوه قضاییه از بازداشت و پروندهسازی برای رانندگان کامیون به دلیل اعتصاب خبر داد
با رسیدن اعتصاب کامیونداران و رانندگان خودروهای سنگین به پنجمین روز پیاپی، کامران میر حاجی، دادستان عمومی و انقلاب مرکز استان فارس، از پروندهسازی برای «برخورد قضایی» با شماری از این رانندگان خبر داد.
میر حاجی دوشنبه پنجم خرداد گفت که با تعدادی از «مختلکنندگان فعالیت رانندگان و کامیونداران» در استان فارس برخورد قضایی شده، برخی بازداشت شدهاند و برای کسانی، پرونده تشکیل دادهاند.
او رانندگانی را که برای مطالبات خود اعتصاب کردهاند، متهم کرد که از خدماترسانی و جابهجایی بار و کالا جلوگیری میکنند.
پیشتر ، یکشنبه چهارم خرداد محمدباقر قالیباف، رییس مجلس شورای اسلامی، به مشکلات کامیونداران پرداخت و عادل نجفزاده، نماینده خوی، درباره «فروپاشی ناوگان حملونقل کشور» هشدار داد.
خبرگزاری رکنا پنجم خرداد در گزارشی به موضوع نارضایتی کامیونداران بهدلیل نگرانی از طرح سهنرخی شدن گازوئیل، مشکلات معیشتی، افزایش حق بیمه، مشکلات تخصیص سهمیه سوخت، گرانی لاستیک، روغن و لوازم یدکی، پایین بودن کرایهها، افزایش عوارض جادهای و وضعیت نامناسب جادهها پرداخت.
اتحادیه تشکلهای کامیونداران و رانندگان سراسر ایران چهارم خرداد در بیانیهای از حمله نیروی انتظامی با اسپری فلفل به برخی از همکارانشان و بازداشت چند نفر از آنها خبر داد.
بهار سال گذشته نیز رانندگان کامیون به شیوه اختصاص سهمیه گازوئیل و عدم تناسب افزایش کرایهها با هزینهها اعتراض کردند و کامیونداران در تهران، کامیونهای خود را در اتوبان بابایی متوقف کرده و دست به اعتصاب زدند.
چارلز سوم، پادشاه بریتانیا دوشنبه، ششم خرداد، برای سفری دو روزه با هدف بازگشایی پارلمان چهلوپنجم کانادا وارد اتاوا، پایتخت این کشور، شد. بسیاری از ناظران این سفر را اقدامی برای تاکید بر حاکمیت و استقلال کانادا در برابر تهدیدهای دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، میدانند.
مارک کارنی، نخستوزیر کانادا، و مری سایمون، فرماندار کل و نماینده پادشاه در کانادا از چارلز سوم و همسرش، ملکه کامیلا، استقبال کردند.
چارلز و همسرش پس از مراسم استقبال رسمی با نمایندگان سازمانهای اجتماعی در یکی از پارکهای شهر اتاوا دیدار کردند.
هدف اصلی این سفر حضور در مراسم رسمی بازگشایی پارلمان کانادا در روز سهشنبه هفتم خرداد است. چارلز سوم که رییس کشور هر دو ملتِ کانادا و بریتانیا محسوب میشود، نطق سنتی «سخنرانی از سوی تاج و تخت» را در مجلس سنا ایراد خواهد کرد.
از آخرین حضور مقام اصلی سلطنت در مراسم بازگشایی پارلمان کانادا ۶۸ سال میگذرد. در غیاب پادشاه، فرماندار کل بهعنوان نماینده پادشاه در مراسم بازگشایی سخنرانی میکند.
نخستوزیر کانادا از حزب لیبرال که بهتازگی با موجی از احساسات ضدترامپ در انتخابات سراسری کانادا پیروز شد، در بیانیهای سخنرانی چارلز را شرحی بر «طرح بلندپروازانه دولت برای اقدام فوری و قاطع و ایجاد تغییر» عنوان کرد.
بهگفته کارنی، مهمترین وجه این طرح «رابطه اقتصادی و امنیتی تازهبا ایالات متحده» است.
واکنش کاناداییها به طرح ایالت پنجاهویکم
دونالد ترامپ، در کارزار انتخاباتی خود و پس از آن بهعنوان رییسجمهوری ایالات متحده، بارها به الحاق کانادا به آمریکا و تبدیل شدن آن به ایالت پنجاهویکم اشاره کرده است. این اظهارات افکار عمومی را در کانادا برانگیخت و کارزارهایی برای تاکید بر هویت کانادایی را به دنبال داشت.
مارک کارنی، بلافاصله پس از پیروزی در انتخابات در کاخ سفید با ترامپ دیدار و بر این نکته تاکید کرد که «کانادا فروشی نیست».
پیشبینی میشود این پیام در نطق چارلز سوم که متن آن با مشورت دولت کانادا نوشته شده است، تکرار شود.
بهطور سنتی این سخنان که به دو زبان انگلیسی و فرانسوی بیان خواهد شد، خط مشی کلی دولت کانادا را مشخص میکند.
جرمی کینزمن، کمیسر عالی پیشین کانادا در بریتانیا که در دوران ولیعهدی چارلز سوم بهعنوان دیپلمات با او همکاری داشته، به بیبیسی گفت که پیام استقلال و حاکمیت کانادا پیامی است که پادشاه با رضایت کامل آن را خواهد رساند.
با توجه به اینکه پادشاه بریتانیا در حال درمان بیماری سرطان است و در ماههای گذشته برنامههایش را به همین دلیل بسیار محدود کرده است، پذیرفتن چنین سفر فشردهای از اهمیت پیامهای آشکار و ضمنی این سفر حکایت دارد.
کارنی پیش از استقبال از پادشاه بریتانیا و همسرش گفته بود: «این افتخاری تاریخی است، متناسب با شرایط حساس کنونی.»
راه رفتن پادشاه بر طناب دیپلماسی
بیبیسی در تحلیلی درباره این سفر، به تلاشهای کییر استارمر، نخستوزیر بریتانیا، برای ایجاد روابطی مسالمتآمیز با آمریکا اشاره کرده که با موضع کنونی کانادا نسبت به ایالات متحده در تضاد است.
دیدار استارمر و ترامپ در کاخ سفید بازتاب مثبتی در رسانههای آمریکا داشت و ترامپ پس از این دیدار گفت که با استارمر «رابطه بسیار خوبی دارم».
چارلز در نامهای گرم و صمیمانه آغاز دور دوم ریاستجمهوری ترامپ را به او تبریک گفته و از او برای دومین سفر رسمی به بریتانیا دعوت کرده بود. اما اکنون از او انتظار میرود پیامی کاملا متفاوت در کانادا ارسال کند. به باور بسیاری، این تضاد، سفر سلطنتی به کانادا را به یک مانور دیپلماتیک حساس تبدیل کرده است.
یکی از منابع نزدیک به خاندان سلطنتی بریتانیا پیش از آغاز این سفر به بیبیسی گفت: «پادشاه تجربهای طولانی و مهارتی بسیار بالا در راه رفتن روی طناب دیپلماسی دارد.»
منابع حقوق بشری گزارش دادند پدرام مدنی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام از زندان اوین در تهران به زندان قزلحصار کرج منتقل شده است و در خطر اعدام قریبالوقوع قرار دارد.
مهدی محمودیان، فعال مدنی و زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، خبر داد که مدنی یکشنبه چهارم خرداد بدون اطلاع قبلی و به بهانه انتقال به بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات از سالن یک بند چهار زندان اوین خارج و به زندان قزلحصار منتقل شد.
حساب اینستاگرام محمودیان با اشاره به اینکه انتقال مدنی با نشانههای واضحی از اجرای قریبالوقوع حکم اعدام همراه بوده است، نوشت: «مادر پدرام با تماسی از سوی دستگاه قضایی مواجه شد که در آن از او خواسته شد برای ملاقات آخر به زندان برود.»
او با بیان اینکه مدنی نزدیک به پنج سال است که در زندان بهسر میبرد، نوشت: «پدرام بارها از سوی وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه با وعدههای کذب مبنی بر عفو یا نقض حکم مواجه شده بود. حتی تا همین چند روز پیش او و اطرافیانش گمان میکردند که حکم اعدامش نقض شده است.»
این زندانی سیاسی در پایان با اشاره به اینکه مدنی سومین زندانی است که طی یک ماه گذشته از سالن یک بند چهار زندان اوین برای اجرای حکم اعدام از بند خارج میشود، از این رخداد به عنوان روندی هولناک که نشان از شدت گرفتن چرخه اعدامها در سکوت دارد، نام برده است.
سازمان حقوق بشر ایران نیز چهارم خرداد در گزارشی با اعلام اینکه مدنی قرار است بهزودی اعدام شود، بار دیگر از جامعه جهانی خواست که به بحران اعدام در ایران توجه ویژه نشان دهد.
بر اساس این گزارش، مدنی در سال ۱۳۹۸ به اتهام «جاسوسی برای اسرائیل» بازداشت و مدتی بعد به اعدام محکوم شده بود.
به نوشته این سازمان حقوقبشری، حکم اعدام او سه بار در دیوان عالی کشور نقض شد اما هر بار با بررسی مجدد در شعبه همعرض، دوباره حکم اعدام صادر شد و گفته میشود که این بار قوه قضاییه قصد دارد حکم را هرچه سریعتر اجرا کند.
محمود امیریمقدم، مدیر سازمان حقوق بشر ایران، گفت: «احکام اعدام در ایران، بهویژه در رابطه با اتهاماتی مانند جاسوسی، بدون رعایت هرگونه مبانی دادرسی عادلانه، صادر و اجرا میشوند. این اعدامها قتلهای فراقضایی هستند که جامعه جهانی نباید در قبال آنها بیتفاوت بماند.»
پیش از این در ۱۰ اردیبهشتماه، محسن لنگرنشین، زندانی سیاسی، با اتهامی مشابه اتهام پدرام مدنی در زندان قزلحصار کرج به دار آویخته شد.
خبرگزاری میزان، وابسته به قوه قضاییه جمهوری اسلامی، پس از اعدام لنگرنشین، اتهام این زندانی سیاسی را «همکاری اطلاعاتی و جاسوسی» برای اسرائیل «در حکم محاربه و افساد فیالارض» عنوان کرد.
افزایش اعدامهای سیاسی در ماههای اخیر موجی از اعتراضات داخلی و بینالمللی را برانگیخته و سازمانهای حقوق بشری بارها خواستار توقف این اعدامها و رعایت اصول دادرسی عادلانه شدهاند.
در یکی از این اعتراضات، گروهی از خانوادههای زندانیان سیاسی محکوم به اعدام، سهشنبه ۳۰ اردیبهشت در میدان آزادی تهران تجمع کردند.
از سوی دیگر، نخستین شماره نشریه آنلاین «بامداد بیدار» با هدف آگاهیرسانی درباره زندانیان اعدامشده و زندانیان زیر حکم اعدام در ایران، منتشر شد.
محتوای این نشریه که حرکتی در ادامه کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» است، از سوی گروهی از زندانیان سیاسی در ایران تولید و مدیریت میشود.
رسانهها در ایران در روزهای گذشته به ناپدید شدن فرشهای موزه مقدم، مورد تازه گم شدن آثار میراث فرهنگی، اشاره کردند تا سلسله اخبار ناپدید شدن میراث ارزشمند یا دزدیده شدن آنها، ادامه داشته باشد.
اگر چه رییس این موزه اعلام کرده که این فرشها ارزش کلکسیونی نداشته و در جایی انبار شده است، شمار بالای اتفاقاتی که در سال اخیر به ناپدید شدن اموال موزهها ختم شده باعث شد که فعالان رسانهای میراث فرهنگی پاسخ این مدیر را باور نکنند.
فهرست بلند بالای اموال گمشده موزهها و اماکن تاریخی را باید از اولین روزهای پس از انقلاب نوشت؛ از روزهایی که انقلابیون آنچه را که از میان کاخهای سعدآباد، نیاوران ارزشمند دانستند بردند و آنچه را که به نظرشان ارزشمند نبود در کنار خیابان رها کردند.
پس از آن نیز بازدید کنندگان از کاخ سعدآباد هر سال با اتاقهایی خالیتر از قبل روبهرو میشدند که دیگر فقط در و دیوار و یکی دو صندلی، بهعنوان شاهدان یک سرقت مستمر، تنها مانده بودند.
از آن روزها تا سالهای اخیر که شهرداری تهران بی سر و صدا ۳۰ تابلو ارزشمند نقاشی موزه امام علی را به دبی منتقل کرد و فروخت، دهها فرش ارزشمند کاخ سعدآباد ناپدید شد، چند اثر از موزه فرشچیان دزدیده شد، در دزدی از موزه آبگینه و سفالینه ۲۱ قلم از اشیا ناپدید شد و یکی از کارکنان موزه تخت جمشید لوح زرین هخامنشی را دزدید و آب کرد، اعتماد اهل رسانه و بسیاری از مردم به دستگاههای حاکمیتی به عنوان امانتدار میراث فرهنگی ایران روز به روز کمتر شد.
این بی اعتمادی چندان هم غریب نیست؛ حالا که اخبار اختلاس و فساد نظاممند با ارقام چند هزار میلیاردی تکمیل میشود، چه کسی میتواند به مدیرانی اعتماد کند که از دل همین نظام و حاکمیت انتخاب شدهاند اما فقط به جای نشستن بر صندلی نظارت و مدیریت مراکز مالی و تجاری، مسئول مدیریت و نظارت بر موزهها و اماکن تاریخی هستند؟
در این بین، تفاوت بزرگ گم شدن صدها یا هزاران میلیارد تومان پول با ناپدید شدن آثار تاریخی در این است که دومی، بهگفته ناصر تکمیل همایون، جامعهشناس و تاریخنگار ایرانی، گنجینه بیبدیل هویت یک سرزمین است.
اگر خسارت اختلاس و فساد مالی را بشود با تغییرات حکومتی و رونق اقتصادی جبران کرد، لوح زرین خشایارشا و آثار آبگینه را که سند تاریخی و هنری یک ملت هستند، به هیچ وجه نمیشود برگرداند.
اهمیت آثار تاریخی و میراث فرهنگی در جمهوری اسلامی
آثار تاریخی در ایران تنها در خطر دزدی نیستند، نگهداری نادرست یا تخریب عمدی که اتفاقا از سوی مقامهای خرد و بزرگ هدایت یا مدیریت میشود، خطری بزرگتر از دزدی از موزهها است.
بسیاری از موزههای ایران، حتی موزه ملی در تهران، امکانات کافی برای نگهداری و محافظت از همه آثار را ندارند؛ از این رو، بسیاری از آثار در انبارهای مرطوب و بستهبندیهای غیراستاندارد نگهداری میشوند.
چندی پیش گزارشی در مورد گنجینه موزه ملی منتشر شده بود که نشان میداد آب باران از محوطه وارد یکسری از این گنجینهها شده بود و روی آثار تاریخی ریخته بود.
در این بین، برخی از آثار امین اموال ندارند و به همین دلیل همیشه در خطر دزدی هستند. حل نشدن چنین مشکلاتی که تنها نیازمند اختصاص فضا و نیروی متخصص است، نشان میدهد که برای مقامهای جمهوری اسلامی اختصاص بودجه به دهها نهاد ایدئولوژیک مهم تر از حفاظت از آثار تاریخی است که شناسنامه فرهنگی و هویتی یک ملت محسوب میشود.
یک ضعف دیگر در حفاظت از آثار تاریخی و میراث فرهنگی، شیوه سر کار آمدن مدیران این حوزه است. مدیری که منصوب میشود، همه مدیران زیر دست خود را به شکل اتوبوسی با خود میآورد و آنها هم میخواهند کار و روش خود را پیش ببرند.
این شکل از تغییر و جابهجایی موجب میشود که اقداماتی که برای آرشیو، طبقهبندی، ثبت و بسیاری از کارهای دیگر در موزه باید به صورت مداوم انجام شود، با اخلال مواجه شود.
کارشناسان باتجربه موزه داری بهخوبی میدانند که وقتی اطلاعات مدون در این مجموعهها وجود نداشته باشد، عدهای ممکن است وسوسه شوند که بهراحتی اشیایی را از انبار و آرشیو بردارند و سابقه آن را در موزه دستکاری کنند.
ضربه نگاه ایدئولوژیک
یکی از دلایل بیتوجهی مقامات و دستگاههای حکومتی جمهوری اسلامی به آثار تاریخی و میراث فرهنگی، نگاه ایدئولوژیک آنها به این موضوع است.
تنها یک نمونه از اقدامات و برنامههای مذهبی که به یکی از بزرگترین تخریبهای میراث فرهنگی منجر شده، اجرای طرح گسترش دو حرم و اتصال خیابانهای منتهی به آن دو است.
این طرح به تخریب بخشی از بافت تاریخی شیراز منجر شده و همچنان ادامه دارد؛ بافتی تاریخی که خود در صورت احیا میتواند نمونه یک موزه بزرگ در دل شهر باشد، اما مقامهای سیاسی، امنیتی و مذهبی در مقابل اعتراضهای طرفداران میراث فرهنگی سالهاست که مقاومت میکنند و گاهی آرام و گاهی پرشتاب طرح تخریب و توسعه را پیش میبرند.
در کنار این اقدامات، بخشی از مدیران بهدلیل نگاه مذهبی، به آثار پیش از اسلام اهمیت کمتری میدهند و آثار تاریخی پس از اسلام را در اولویت قرار میدهند، چرا که هویت حکومت را در برجسته کردن آثار دوره اسلامی میدانند.
چنین نگاهی به میراث تاریخی قطعا به بخشهای مختلف جامعه این پیام را میدهد که دزدی آثار تاریخی یا آسیب رساندن به آنها برای حکومت اهمیت چندانی ندارد و این گونه است که آثار گذشتگان، حتی شیرهای سنگی گورستانها یا کلون درهای روستاها هم گاه از دستبرد دزدان در امان نمیمانند.
برای حکومت جمهوری اسلامی، هویت فرهنگی آن چیزی است که در خطبههای نماز جمعه و سخنرانیهای مقامهای مذهبی تبیین میشود و آثار چند هزار سال فرهنگ ایران، از نگاه مقامهای جمهوری اسلامی ثروتی است که گوشهای خاک میخورد و میتوان در اولین فرصت آن را نقد کرد.
غلامرضا نوری قزلجه، وزیر کشاورزی دولت پزشکیان، با بیان اینکه «مخالف واردات و صادرات نیستیم»، گفت: «با یک برنامهریزی سه ساله در تلاشیم تا واردات گوشت را به صفر نزدیک کنیم.»
او افزود: «میخواهیم کشور یک هاب تامین امنیت غذایی برای کشورهای منطقه و کشورهای اسلامی شود.»
وزیر کشاورزی اضافه کرد: «محصولاتی مثل موز ارزبری زیادی دارند، امیدواریم در سه الی چهار سال آینده بتوانیم در زمینه تولید موز نیز به خودکفایی برسیم.»