مرتضی کاظمیان، عضو تحریریه ایراناینترنشنال، با اشاره به اقدام دونالد ترامپ در تمسخر سخنان علی خامنهای درباره «پیروزی» در جنگ گفت لحن و فضای حاکم بر گفتمان جمهوری اسلامی، زمینهساز چنین واکنشهایی از سوی ترامپ است.
به گفته او، ترامپ نیز مطابق سبک خاص خود، از این موقعیت برای نمایش قدرت در رسانهها بهره میبرد.

اولی هاینونن، معاون پیشین مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در مصاحبه با پادکست ایراناینترناشنال - Eye for Iran - هشدار داد تا زمانی که آژانس مکان این مواد را تایید نکند، خطر جدی باقی خواهد ماند.
در حالیکه آمریکا و اسرائیل مدعیاند حملات اخیرشان برنامه هستهای ایران را «برای سالها» عقب رانده، یک مقام پیشین آژانس بینالمللی انرژی اتمی هشدار داده است که ایران همچنان میتواند به سلاح هستهای دست یابد، زیرا حدود ۴۰۰ کیلوگرم (بیش از ۹۰۰ پوند) اورانیوم با غنای ۶۰ درصد همچنان مفقود است و محل نگهداری آن نامعلوم باقی مانده است.
اولی هاینونن، معاون پیشین مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در این مصاحبه گفت: «نباید آرام گرفت، چون همین مقدار مواد اگر تا ۹۰ درصد غنی شود، برای تولید ۱۰ بمب اتمی کافی است. در نگاه کلان، بله، آقای ترامپ درست میگوید، اما باید این هشدار را اضافه کرد که کار هنوز تمام نشده است.»
ترامپ بامداد یکشنبه (به وقت تهران) دستور شلیک ۷۵ بمب هدایتشونده دقیق (از جمله بمبهای سنگرشکن) و بیش از ۲۴ موشک تاماهاوک علیه فردو و دو سایت هستهای دیگر ایران را صادر کرد.
تصاویر ماهوارهای نشان داد این حملات تاسیسات فردو را بهشدت تخریب کرده و احتمالاً سانتریفیوژهای غنیسازی موجود را نابود کرده است.
گزارشهایی از مشاهده کامیونهایی در روزهای قبل از حمله در اطراف فردو منتشر شد که گمانهزنیها درباره انتقال ذخایر اورانیوم توسط تهران را تقویت کرد.
مقامهای اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل در همان زمان از این تحرکات آگاه بودند اما برای ردیابی کامیونها و منتظر ماندن برای دستور نهایی ترامپ، اقدامی نکردند.
هرچند ترامپ این عملیات را «موفقیتی کامل» توصیف کرد و به اطلاعات اسرائیل استناد کرد که میگفت برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران «سالها به عقب رانده شده»، اما مقامهای آمریکایی تأکید کردند یافتههای اولیه نشان میدهد این تاخیر شاید فقط «چند ماهه» باشد.
پیت هگست، وزیر دفاع آمریکا، از این حملات بهشدت دفاع کرد و آن را «موفقیتی قاطع» خواند و رسانهها را به «ذوقزدگی از شکست ترامپ» متهم کرد.
او خطاب به خبرنگاران در پنتاگون گفت: «چون از ته دل و در ژنهایتان میخواهید ترامپ موفق نباشد، باید علیه تأثیر این حملات تبلیغ کنید و آرزو داشته باشید شاید کارآمد نبوده باشند.»
هایونن هشدار داد حتی با وجود آسیب به تاسیسات اصلی غنیسازی، خطر پابرجاست. او گفت: «یک سایت کوچک و پنهانی میتواند همین اورانیوم را ظرف چند روز به مواد تسلیحاتی تبدیل کند. چنین تاسیساتی فقط حدود ۱۰۰۰ سانتریفیوژ نیاز دارد و شبیه یک کارگاه معمولی است، نه ساختمانی عظیم که بتوان راحت شناساییاش کرد.»
هایونن که بین ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۰ رئیس بخش پادمانهای آژانس بود، افزود: «این تاریخچه پنهانکاری ایران باید ما را محتاط کند. ایران از اوایل دهه ۹۰ میلادی بهطور مخفیانه روی فلز اورانیوم کار میکرد و هرگز به آژانس گزارش نداد تا اینکه بعدها کشف شد.»
او گفت حتی پس از حملات به فردو، نطنز و اصفهان، سؤال این است که «تکلیف بقیه فرآیند تسلیحاتی چه میشود؟» ایران همچنان باید اورانیوم را ماشینکاری کند تا به شکل مناسب برای سلاح برسد و این کار فقط حدود یک ماه زمان میبرد.
او اضافه کرد حضور مهندسان و تکنسینهای کارآزموده هم در این معادله حیاتی است: «اگر این نیروها هنوز در دسترس باشند، این سناریو اساساً ممکن است.»
هایونن تاکید کرد اکنون آژانس باید دسترسی کامل به ایران داشته باشد تا مکان و وضعیت اورانیوم را راستیآزمایی کند: «هیچ ابزار جادوییای وجود ندارد که پرواز کنید و بگویید مواد اینجاست. اگر ایران چیزی برای پنهانکردن ندارد، چرا همکاری نمیکند؟ اگر این برنامه صرفاً غیرنظامی است، چرا اجازه نمیدهد آژانس کارش را انجام دهد؟»
او در پایان گفت: «این یک آزمون راستگویی است. چون اگر واقعاً برنامه صلحآمیز است، دلیلی برای مقاومت در برابر شفافیت وجود ندارد.»
تا زمانی که خلافش ثابت نشود، جهان باید این تهدید را جدی بگیرد.

شورای سردبیری واشینگتنپست در تحلیلی تازه نوشت سرنوشت تنشها و مسیر دیپلماسی میان حکومت ایران و آمریکا به این سؤال کلیدی وابسته است که برنامه هستهای جمهوری اسلامی پس از بمباران اخیر آمریکا چه وضعیتی دارد: نابود شده، تضعیف شده یا عملاً دستنخورده باقی مانده است.
بر اساس این گزارش، اگر همانطور که دونالد ترامپ، رئیسجمهوری ایالات متحده ادعا میکند، این حملات «بهطور کامل» توانایی ایران برای تولید سلاح هستهای را نابود کرده باشد، آمریکا نشان داده که هر زمان بخواهد میتواند این ظرفیت را از بین ببرد و در نتیجه حکومت ایران مجبور خواهد شد با امتیازاتی جدی پای میز مذاکره بیاید. اما اگر حملات کمتر از آنچه گفته شده کارآمد بوده باشد، جمهوری اسلامی ممکن است خود را قادر به مقاومت در برابر فشار و ادامه مسیر هستهای بداند. در این حالت، دیپلماسی دیگر نه بهترین انتخاب، بلکه ضرورتی دشوار خواهد بود.
واشینگتنپست نوشت ارزیابیهای رسمی هنوز شفاف نیستند. گزارش فاششده سازمان اطلاعات دفاعی آمریکا نشان داده که این عملیات، برنامه هستهای حکومت ایران را فقط چند ماه به عقب رانده است. برخی از سناتورهایی که در جلسه توجیهی محرمانه شرکت کردند، همین دیدگاه را داشتند؛ اما گروهی دیگر معتقد بودند این حملات خسارات فاجعهباری وارد کرده است.
از دیگر ابهامهای مهم، سرنوشت ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده ایران است که برخی شواهد، از جمله تصاویر ماهوارهای و تردد کامیونها در فردو و اصفهان، نشان میدهد ممکن است قبل از حمله از این سایتها منتقل شده باشد. همچنین مشخص نیست که آیا سانتریفیوژهای پیشرفته ایران که برای غنیسازی مجدد ضروریاند، نابود شدهاند یا در سایتهای ناشناخته باقی ماندهاند.
به نوشته واشینگتنپست، هرچند ترامپ ظاهراً آماده از سرگیری مذاکرات است، اما حکومت ایران تاکنون این پیشنهاد را رد کرده و حتی مجلس این کشور قانونی برای توقف همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی تصویب کرده است. با این حال، تحلیلگران تاکید دارند که این مذاکرات، بهویژه اگر برنامه هستهای ایران بهطور کامل نابود نشده باشد، باید ادامه یابد.
این گزارش خاطرنشان میکند اگر حکومت ایران همچنان خواهان یک برنامه هستهای غیرنظامی باشد، میتوان با توافقهای بینالمللی، محدودیت بر سطح غنیسازی و راستیآزماییهای گسترده، آن را مدیریت کرد. در مقابل، تهران میتواند انتظار کاهش تدریجی تحریمها و بازگرداندن بخشی از داراییهای مسدودشده را داشته باشد.
واشینگتنپست هشدار داده که در غیاب یک راهحل دیپلماتیک، آمریکا و اسرائیل ناچار خواهند بود سالها درگیر «بازی موش و گربه» با برنامه هستهای حکومت ایران باشند و جمهوری اسلامی هم بهدنبال راههای تازه برای پنهانسازی و پیشبرد فعالیتهای هستهای خود برود.

روزنامه فایننشال تایمز در تحلیلی تازه هشدار داده که در حالی که اسرائیل و آمریکا از «شکست سنگین قدرت ایران» بهعنوان مقدمهای بر صلح و ثبات خاورمیانه یاد میکنند، در اغلب پایتختهای منطقه بهویژه در خلیج فارس، ترس و نااطمینانی عمیقی حاکم شده است.
این نشریه مینویسد حملات اسرائیل و آمریکا به تاسیسات هستهای جمهوری اسلامی در ایران اگرچه بهطور بیسابقهای این برنامه را تضعیف کرده، اما کشورهای خلیج فارس اکنون خود را در معرض تهدیدی میبینند که دیگر با توافقهای پیشین قابل مهار نیست. تهدیدی که به ادعای این گزارش، برای دههها ثبات و امنیت منطقه و ظرفیت جلب سرمایهگذاری خارجی را بهخطر خواهد انداخت.
به گزارش فایننشال تایمز، پاسخ موشکی حکومت ایران به پایگاه آمریکا در قطر و تصاویر فرار مردم از خیابانها، شوک بزرگی به کشورهایی زد که تلاش کرده بودند خود را بهعنوان مراکز امن تجارت و گردشگری معرفی کنند. تحلیلگران هشدار دادهاند صرفنظر از میزان واقعی خسارات وارده، اکنون این خطر وجود دارد که تهران از پیمان عدماشاعه تسلیحات هستهای خارج شود یا برنامه ساخت سلاح هستهای را ادامه دهد.
این تحلیل همچنین ایران را شبیه به عراقِ ۱۹۹۱ توصیف میکند؛ رژیمی نظامی که اگرچه تضعیف شده، اما همچنان زنده است و قادر است منطقه را بیثبات کند. در مقابل، آمریکا دیگر تمایلی به مدیریت این بحران ندارد و اسرائیل هم علاقهای به توافقی که آزادی عملش را محدود کند، نشان نمیدهد.
فایننشال تایمز مینویسد حکومت ایران شاید در حال حاضر سرگرم مدیریت بحران داخلی و درمان زخمهای خود باشد، اما همچنان برگهای خطرناکی مانند تهدید هستهای و شبکههای نیابتی در دست دارد. همزمان، کشورهای خلیج فارس ناگزیرند در پاسخ به این تهدید، پدافند هوایی و موشکی خود را تقویت کنند و همکاریهای دفاعی خود را با غرب گسترش دهند.
این گزارش در پایان نتیجه میگیرد: اگرچه در واشینگتن و تلآویو از تضعیف حکومت ایران بهعنوان یک موفقیت تاریخی یاد میشود، اما برای کشورهای منطقه این تحول بیشتر نشانه آغاز دورهای طولانی از بیثباتی و اضطراب است.

در حالی که مقامهای ارشد جمهوری اسلامی، از جمله رهبر و فرماندهان نظامی، بهطور کامل از پذیرش مسئولیت و بهکار بردن واژه «آتشبس» پرهیز کردهاند، بخشی از دولت صراحتاً از آتشبس سخن گفته است.
این دوگانگی آشکار در روایت رسمی، نهتنها اختلاف در سطح تصمیمگیری را برجسته میکند، بلکه نشان میدهد رهبر جمهوری اسلامی با وجود اختیارات انحصاری خود طبق قانون اساسی، همواره تلاش میکند مسئولیت پیامدهای تصمیمهای پرهزینه را به گردن دیگران بیندازد.
عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، شامگاه پنجشنبه ۵ تیرماه در برنامه گفتوگوی ویژه خبری تلویزیون حکومت ایران بهصراحت اعلام کرد که نظام «هیچ آتشبسی را قبول ندارد» و آتشبس را نتیجه مذاکرهای دانست که اساساً اتفاق نیفتاده است. او پیشتر هم در ۳ تیرماه، همزمان با اعلام آتشبس از سوی ترامپ، در پیامی در شبکه ایکس تأکید کرده بود «هیچ توافقی» درباره «آتشبس یا توقف عملیات نظامی» وجود ندارد. با این حال، عراقچی گفته بود اگر اسرائیل تا زمان مقرر حملات را پایان دهد، «ایران فعلاً پاسخی نخواهد داد» و تصمیم نهایی بعداً گرفته میشود. در مقابل، مسعود پزشکیان، رئیس دولت جمهوری اسلامی، آشکارا از «آتشبس و توقف جنگ» سخن گفت و این وضعیت را حاصل «ایستادگی ملت ایران» دانست.
اما علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در پیام تازه خود که دو روز پس از اجرای آتشبس منتشر شد، کاملاً از بهکار بردن واژه «آتشبس» خودداری کرد و صرفاً بر «پیروزی بزرگ» و «شکست دشمنان» تاکید داشت. او در پیام نخستش نیز اگرچه از وقوع «جنگ» سخن گفته بود، اما بهطور رسمی «اعلان جنگ» نکرد و تلاش کرد وضعیت را عادی جلوه دهد. شورای عالی امنیت ملی هم در بیانیه خود بدون اشاره به آتشبس، از «توقف یکطرفه تهاجم دشمن» صحبت کرد. عبدالرحیم موسوی، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، هم در پیام ویدیوییاش فقط بر روحیه نبرد و آمادگی برای جنگ تأکید کرد و هیچ اشارهای به آتشبس نکرد.
آنچه روشن است اینکه رهبر جمهوری اسلامی و مقامات ارشد نظامی حکومت، عمداً از بیان مستقیم آتشبس پرهیز کردند، در حالی که برخی چهرههای سیاسی دولت، توقف عملیات را آشکارا «آتشبس» خواندند. اما چرا این موضوع در شرایط کنونی ایران بیش از هر زمانی اهمیت دارد؟
بیش از دو دهه حکمرانی علی خامنهای نشان داده است که او با برخورداری از حداکثر اختیارات طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی، همواره از پذیرش مسئولیت گریزان بوده است. در تمام بزنگاههای تاریخی دهههای اخیر، خامنهای چنان اعمال قدرت کرده که حتی در نامگذاری خیابانها هم دخالت میکند اما هنگام پاسخگویی بابت ناکامیها و خسارتهای سیاستهایش، همه مقصرند جز خودش! ماجراهای برنامه هستهای ایران و مذاکرات چند دههای پیرامون آن، تنها یکی از نمونههای این شیوه حکمرانی است.
ایران در روزهای گذشته جنگی ۱۲ روزه را تجربه کرد که «جنگی تحمیلی» بود؛ جنگی که رهبر جمهوری اسلامی به کشور و مردم ایران تحمیل کرد. با این حال، او در مقام «عظمای ولایت» حتی شجاعت نداشت نه اعلان جنگ کند و نه اعلام آتشبس. این در حالی است که طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی، «رهبری جمهوری اسلامی» بنا بر بند ۵ اصل ۱۱۰ بهطور انحصاری این «صلاحیت» را دارد. بهاینترتیب، «اعلان جنگ، صلح و بسیج نیروها» تنها برعهده رهبر است و هیچ مقام دیگری بدون اذن و حکم او اختیار این تصمیمها را ندارد.
در قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصطلاح آتشبس بهطور جداگانه از اعلان جنگ و صلح تعریف نشده و در همان چارچوب «اعلان صلح» یا «توافق توقف عملیات نظامی» تلقی میشود. به همین دلیل، طبق تفسیر حقوقی و رویه نظام سیاسی ایران، آتشبس هم زیرمجموعه اختیارات رهبر قرار دارد.
اعلان صلح در متن قانون اساسی بهصورت کلی ذکر شده و در عرف حقوق بینالملل شامل «پیمان صلح کامل و دائمی»، «آتشبس (Ceasefire)» یا توافق موقت توقف مخاصمه میشود. در رویه عملی، تفاسیر شورای نگهبان و سوابق تصمیمگیری شورای عالی امنیت ملی هم آتشبس را «توافق صلح موقت» میدانند که اعلام رسمی یا موافقت رهبر را نیاز دارد. اجرای این تصمیم معمولاً از طریق شورای عالی امنیت ملی پیگیری میشود و تصمیم نهایی با رهبر جمهوری اسلامی است.
در این میان، نقش شورای عالی امنیت ملی برجسته است؛ نهادی تصمیمساز که تصمیمگیر اصلی همچنان رهبر جمهوری اسلامی است—رهبری که در این جنگ از همان ساعات نخست به مخفیگاه رفت و رنگ آفتاب را ندید. شورای عالی امنیت ملی طبق اصل ۱۷۶ قانون اساسی وظیفه «تعیین سیاستهای دفاعی و امنیتی کشور در چارچوب سیاستهای کلی تعیینشده از سوی رهبر» را دارد، اما همه مصوباتش وابسته به تأیید شخص خامنهای است. بنابراین در چارچوب حقوقی کنونی، شورای عالی امنیت ملی ممکن است پیشنهاد آتشبس را تصویب کند، اما اجرای آن نیازمند فرمان رهبر است؛ نکتهای که در تحولات اخیر مشخص نیست دقیقاً چگونه اعمال شده است.
نمونه روشن این روند را میتوان در پایان جنگ ایران و عراق دید. در تیرماه ۱۳۶۷، قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت پذیرفته شد. ابتدا شورای عالی دفاع و شورای عالی امنیت ملی پیگیریهای کارشناسی انجام دادند و سپس روحالله خمینی، رهبر وقت، تصمیم نهایی و اعلام رسمی پذیرش آتشبس را صادر کرد.
با این توضیحات، در نظام حقوقی جمهوری اسلامی، «آتشبس» که مصداق صلح—حتی موقت—محسوب میشود، در صلاحیت انحصاری رهبر جمهوری اسلامی است. شورای عالی امنیت ملی به ریاست رئیسجمهور نهادی تصمیمساز است و صدور دستور اجرایی آن نیازمند فرمان رهبر است.
آنچه از بیانیههای مقامات جمهوری اسلامی، بهویژه علی خامنهای، شورای عالی امنیت ملی و فرماندهان نظامی برمیآید، این است که حکومت ایران باور و اعتقادی به «آتشبس» ندارد و خامنهای هم از به رسمیت شناختن آن خودداری کرده است. به نظر میرسد آنچه امروز بهعنوان آتشبس معرفی میشود، تنها برای ایجاد فرصتی برای تنفس و بازسازی توان حکومت است. روند جاری در مواضع مقامات و دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی نشان میدهد چیزی قرار نیست تغییر کند.
در نهایت، تجربه جنگ اخیر و مواضع متناقض مقامهای جمهوری اسلامی بار دیگر نشان داد که ساختار قدرت در ایران نهتنها پاسخگو نیست بلکه در لحظههای حساس، رهبر حکومت با وجود اختیارات مطلق، از شفافیت و پذیرش مسئولیت گریزان است. سکوت او درباره آتشبس و تلاش برای نمایش پیروزی در میانه خسارتهای آشکار، بخشی از همان الگویی است که طی دههها ایران را در مسیر پرهزینه تنش و بحران دائمی نگه داشته است؛ مسیری که اگر تغییر نکند، آیندهای جز تکرار همین چرخه خطرناک برای کشور رقم نخواهد زد.
راجر مارشال، سناتور جمهوریخواه آمریکا، به ایراناینترنشنال گفت: «جمهوری اسلامی همچنان از تخریب کامل تاسیسات هستهای خود در شوک و از دقت عملکرد ارتش آمریکا در حیرت است».
او افزود: «این حمله برنامه هستهای ایران را سالها به عقب برد. امیدوارم این فرصتی باشد تا مردم ایران آزادی را به دست آورند.»