هاآرتص: انفعال حسابشده حزبالله در جنگ ایران و اسرائیل معنادار بود
روزنامه هاآرتص در گزارشی تحلیلی نوشت، برخلاف نگرانیهای اولیه مقامات اسرائیل درباره احتمال ورود حزبالله به جنگ، این گروه مورد حمایت حکومت ایران در جریان ۱۲ روز نبرد مستقیم میان تهران و تلآویو، بهطرزی چشمگیر در حاشیه ماند و از ورود به میدان خودداری کرد.
«بیداد» ساخته سهیل بیرقی که این روزها در بخش مسابقه جشنواره کارلووی واری- بزرگترین جشنواره اروپای شرقی و مرکزی- به نمایش درآمد، تصویر عریان و بی پردهای است از تهران امروز.
برای دههها روایت واقعیت جاری در اجتماع امروز ایران بر پرده سینما ممنوع بود، اما حالا به لطف سینمای زیرزمینی، صحنهها، رخدادها و جسارتهایی را در سینمای ایران میبینیم که پیشتر غیرممکن به نظر میرسید: روایت همه ناگفتهها و ممنوعهها که این بار در فیلمی بسیار صریح به نمایش درمیآید و جدای از نادیده گرفتن حجاب اجباری، به لایههای زیرین اجتماعی میپردازد که به امر و نهیهای از پیش تعیین شده و محدود کننده نه میگوید. از این رو «بیداد»، جدای از ارزشهای اجتماعی، سند دیدنیای است از واقعیت اجتماعی که در آن نسل دهه هشتاد -نسل زد-علیه همه محدودیتها سر برمی آورد و نه میگوید.
فیلم با داستان دختری از این نسل به نام ساتی آغاز میشود؛ دختری عاشق خوانندگی که همه تلاشهایش برای گرفتن مجوز به جایی نمیرسد و او هم تن نمیدهد به همخوانیهایی که در آن حتی صدای او شنیده نمیشود. ساتی تصمیم میگیرد در خیابان بخواند. از این رو تصمیم او به تصمیم یک نسل پیوند میخورد: مطالبه حق خود از طریق خیابان.
نسلی که همه راههای از پیش رفته را بسته میبیند- تلاش برای گرفتن مجوز به نوعی میتواند تلاش برای«اصلاح طلبی» تعبیر شود که در واقعیت به بنبست خورد و به جایی نرسید- و حالا این نسل- برخلاف نسل قبل- در اقدامی شجاعانه حقاش را در خیابانها میطلبد. قرار دادن ستونهای بتونی در جایی که این دختر میخواند و دستگیری او، رفتار از پیش قابل حدس حکومتی است که قدرت و توان درک خواستههای ساده و طبیعی یک نسل را ندارد.
در فضایی معمول خواسته این دختر بسیار بدیهی است و ساده. او میخواهد بخواند و این حق طبیعی هر انسانی در همه جای جهان است. فیلم اما از دل این خواسته ساده به دل این نسل نفوذ میکند. فیلمساز از مرز غلتیدن به شعار به سلامت عبور میکند و چند صحنهای که میتوانست فیلم را شعاری و مخاطب آن را تنها به مخاطب جشنوارهای خارجی تقلیل دهد، خوشبختانه از این خطر جستهاند چرا که به نظر میرسد فیلمساز عامدانه از شعاری شدن فیلمش پرهیز دارد و تنها تمرکز میکند بر روایت داستانی که به شکل عرضی گسترش پیدا میکند. درعین حال فیلم دروغ نمیگوید و با جسارت حرفش را میزند؛ از گفتن هر آنچه که باید ابایی ندارد، حتی اگر به حکم مضحک زندانی ختم شود که برای عوامل فیلم صادر شده است. هیچ جایی از فیلم تماشاگر ایرانی احساس حضور سانسور را نمیکند و به نظر میرسد فیلمساز تکلیفاش را با خودش، فیلمش و جامعهاش روشن کرده است.
تقابل دو نسل دهه شصت و دهه هشتاد به مسأله اصلی فیلم بدل میشود. این دختر به طور اتفاقی با پسری متولد دهه شصت برخورد میکند که بخش مهمی از فیلم را شکل میدهد: یک شخصیت بینام که از او میخواهد فقط «ببین» خطابش کند. امیر جدیدی در هیبتی کاملاً متفاوت و عجیب بهترین بازی عمرش را در این نقش ایفاء میکند و بازیگری که پیشتر به خاطر حضور در فیلمهای حکومتی مورد انتقاد بود، حالا در یک فیلم زیرزمینی چرخشی آشکار را به نمایش میگذارد و با بازیای درخور، شخصیتی به یادماندنی را در سینمای ایران رقم میزند با دیالوگهایی بسیار خاص، عجیب و جذاب: مردی آرمانباخته با خالکوبیهای متعدد بر بدن، دائما نشئه که بر خلاف تصور اولیه مخاطب به دنبال خوابیدن با ساتی نیست و رابطه پیچیده و عجیبی بین آنها شکل میگیرد که فیلم ابایی از نمایش جزئیات آن ندارد، جایی که آنها به هم دست میزنند و از گرمای بدن یکدیگر میگویند، اما به طرز نمادینی تا انتها عشقبازیای بین آنها رخ نمیدهد و رابطه آنها در پایان معنا مییابد: جایی که دو نسل بر روی هم تأثیر میگذارند و موجب تغییر یکدیگر میشوند، تغییری که -خواه ناخواه- تغییرات بزرگتری را به ارمغان خواهد آورد.
یک شخصیت جذاب دیگر هم در فیلم هست که نمونه مشابهی در سینمای ایران ندارد: مادر ساتی با بازی لیلی رشیدی که یک زن دائمالخمر است. او هم به عنوان نمایندهای از نسل دهه پنجاه یا شصت، نسلی را ترسیم میکند که در برخورد با محدودیتها و مشکلات جامعه، به یک شکستخورده بدل شده و برای ادامه بقا تن به هر کاری میدهد. روایت این شکست، یکی دیگر از مایههای فیلم را شکل میدهد و رابطه بین این دختر و مادرش- دو نماینده از دو نسل که با وجود عشق به یکدیگر در نوع برخورد با زمانه تفاهم ندارند و به جدال با یکدیگر میرسند- بخش مهم دیگری از فیلم را رقم میزند.
فیلم به ویژه در نیمه اول به دوربین روی دست تکیه میکند و دوربین سیالی که گویی در جایی گیر افتاده و تقلا میکند، شخصیتهای دست و پا بستهای را روایت میکند که در طلب تغییر موقعیت خود هستند. سکانسهای زندان با نمایش عریان خشونت و خراش برداشتن زنانگی- با نمایش عادت ماهیانه زنانه در سلول- همراه میشود و پس از آن، همراه با شخصیت اصلی زخمخورده و ساکت شده، دوربین هم گویی آرامتر میشود و فیلم به سمت عاشقانه گرمی متمایل میشود که از دل سیاهی و تباهی، زمزمههای خاموش شده را به فریاد «مرا ببوس» در خیابان بدل میکند.
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، اعلام کرد که حملات آمریکا و اسرائیل به سایتهای هستهای ایران اگرچه به زیرساختهای این برنامه آسیب زده، اما اورانیوم غنیشده جمهوری اسلامی از بین نرفته است.
نتانیاهو پنجشنبه ۱۹ تیر در گفتوگو با شبکه فاکس بیزنس، اورانیوم غنیشده را «جزء ضروری» برای ساخت بمب اتمی دانست و گفت که «ما میدانستیم که به این موضوع نپرداختیم».
نتانیاهو افزود: «باید برای آنها روشن باشد، و فکر میکنم روشن شده، که نباید این اورانیوم غنیشده را داشته باشند.»
او تاکید کرد که اگرچه صرف دسترسی به اورانیوم غنیشده برای بازسازی برنامه هستهای کافی نیست، اما این ماده نباید در اختیار جمهوری اسلامی باشد. نخستوزیر اسرائیل گفت: «اسرائیل میخواهد این اورانیوم نیز تحت کنترل باشد.»
نتانیاهو درباره احتمال اقدام نظامی مجدد گفت: «ایرانیها میفهمند آنچه را آمریکا و اسرائیل یکبار انجام دادند، میتوانند دوباره و سهباره هم انجام دهند.»
او اظهار کرد که باور دارد تهران از راهاندازی مجدد برنامه هستهای خود «میترسد»، هرچند مقامهای جمهوری اسلامی در هفتههای گذشته بارها از ادامه این برنامه خبر دادهاند.
در حالی که مقامهای اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل در حال ارزیابی پیامدهای حملات اخیر به سایتهای هستهای ایران هستند، یک مقام ارشد اسرائیلی ۱۹ تیر به خبرنگاران گفت که بخشی از ذخایر اورانیوم غنیشده ایران، که در ظروف ویژه در سایتهایی مانند اصفهان نگهداری میشد، در حملات ماه گذشته نابود نشده است.
به گفته این مقام، جمهوری اسلامی ممکن است بتواند به این مواد دسترسی مجدد پیدا کند.
پیشتر جِیدی ونس، معاون رییسجمهوری آمریکا، نیز به فاکسنیوز گفته بود که به باور او این اورانیومها احتمالا دفن شدهاند، اما در آن زمان هنوز تایید رسمی در اینباره ارائه نشده بود.
بر اساس گزارشها، تصاویر ماهوارهای، اطلاعات منابع باز، و اطلاعات موساد نشان داده که پیش از حملات آمریکا، تنها وسایل نقلیهای که در سایتها دیده شدند، متعلق به کارگران ساختمانی بودند که به گفته منابع، مامور بستن ورودیهای تاسیسات با بتن بودهاند.
این مقام اسرائیلی که بهدلیل حساسیت اطلاعات نخواست نامش فاش شود، گفت که تصمیم اسرائیل برای آمادگی نظامی علیه جمهوری اسلامی از اواخر سال گذشته میلادی آغاز شد، پس از آنکه اطلاعاتی درباره تلاش پنهانی ایران برای ساخت بمب هستهای به دست آمد.
به گفته او، این روند همزمان با کشته شدن حسن نصرالله، رهبر حزبالله لبنان از سوی نیروی هوایی اسرائیل شدت گرفت.
در حالیکه اطلاعات آمریکا در آن زمان نشان نمیداد که تهران قصد فوری برای ساخت سلاح اتمی دارد، این مقام اسرائیلی تاکید کرد که اطلاعات مربوط به برنامه مخفی جمهوری اسلامی بهطور کامل با آمریکا به اشتراک گذاشته شده است.
از زمان اعلام آتشبس سوم تیرماه و پایان جنگ ۱۲ روزه، انفجارهای مداوم در شهرهای ایران گزارش شدهاند. آخرین مورد انفجار در یک برج مسکونی واقع در شهرک چیتگر تهران است. مقامات رسمی علت این انفجارها را دلایلی چون سانحه گاز، تست پدافند و انهدام مهمات اسرائیلی اعلام کردند.
بعدازظهر پنجشنبه ۱۹ تیر، شهروندان با انتشار تصاویری از برج مسکونی «پامچال ۹» واقع در شهرک چیتگر در غرب تهران، از وقوع انفجار در یکی از واحدهای این برج خبر دادند. شکل تخریب این واحد از بیرون، مشابه اهدافی است که اسرائیل طی جنگ ۱۲ روزه هدف قرار میداد. با این حال، آثار شعله آتش یا دوده در تصاویر اولیه دیده نمیشود.
اندکی پس از انفجار، خبرگزاریهای حکومتی در جمهوری اسلامی به نقل از سازمان آتشنشانی گزارش دادند «انفجار گاز» علت حادثه بوده و در جریان آن چهار نفر زخمی شدهاند.
خبرگزاری مهر، وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی نیز به نقل از قوه قضاییه اعلام کرد: «انفجار در برج چیتگر بهدلیل بیاحتیاطی مالک در نشت و تجمع گاز بوده است و هیچ ارتباطی با اقدامات تروریستی ندارد.»
تصاویر واحد کلیدنخورده
رسانههای رسمی دیگر نیز تصاویری که ادعا شده از واحد تخریبشده تهیه شده منتشر کردند که تصاویر آنها شباهتی به یک واحد مسکونی ندارد. در این تصاویر هیچ اثاثیهای دیده نمیشود و بخشهایی از واحد تکمیل نشده است. به نظر میرسد این تصاویر مربوط به یک واحد نوساز یا اصطلاحا «کلیدنخورده» است.
تصویری که خبرگزاریهای رسمی ادعا کردند از داخل واحد منفجر شده در برج «پامچال ۹» تهیه کردهاند. هیچ اثاثیهای در تصاویر به چشم نمیخورد
بسیاری از تعاونیهای مرتبط با ارگانها، نظیر نیروهای مسلح و قوه قضائیه و ... در منطقه ۲۲ تهران برجهای مسکونی احداث کردهاند. این برج نیز متعلق به سازمان قضایی نیروهای مسلح است. با این حال، واگذاری و فروش واحدهای مسکونی تعاونیهایی از این دست نیز امری رایج در منطقه ۲۲ بهشمار میرود.
لت انفجار ۴ تیرماه جنتآباد نشت گاز اعلام شد
انفجار، تست و انهدام مهمات
سوم تیرماه، اندکی پس از اعلام آتشبس، منزلی واقع در شهرک کرناچی دچار انفجار شد. محمدرضا یاری، فرمانده انتظامی شهرستان کرمانشاه اعلام کرد «انفجار گاز»، علت «سانحه» بوده است.
یک روز بعد، چهارم تیرماه، یک واحد مسکونی در منطقه جنتآباد تهران منفجر شد. در این مورد نیز منابع رسمی اعلام کردند انفجار گاز علت «سانحه» بود.
همزمان با جنتآباد تهران، در بلوار هدایت مشهد نیز یک انفجار رخ داد، در این مورد نیز آتشنشانی اعلام کرد «نشتی گاز» علت «سانحه» بوده است.
علت انفجار بلوار هدایت مشهد در ۴ تیرماه نیز نشت گاز اعلام شد.
روز بعد، پنجشنبه پنجم تیرماه، یک انفجار و آتشسوزی در یکی از واحدهای برج آسمان در منطقه فرمانیه تهران گزارش شد. رسانههای رسمی ضمن اعلام خبر اعزام آتشنشانان به محل آتشسوزی اعلام کردند علت حادثه اعلام خواهد شد، با این حال، پس از گذشت دو هفته، هنوز علت آتشسوزی فرمانیه اعلام نشده است.
علت انفجار ۳ تیرماه شهرک کرناچی کرمانشاه نیز نشت گاز اعلام شد
در این مدت منابع رسمی جمهوری اسلامی، علتهای مختلفی را برای برخی دیگر از انفجارها برشمردهاند.
برای نمونه، چهارشنبه چهار تیر، صدای انفجار مهیبی در دزفول شنیده شد، منابع رسمی علت صدا را «امحای مهمات عملنکرده اسرائیل» اعلام کردند.
یکشنبه هشت تیر، صدای انفجار مهیبی در تبریز شنیده شد، پس از آن روابط عمومی سپاه عاشورا اعلام کرد صدا مربوط به «تعویض مخزن ازت پالایشگاه تبریز» بوده است. این اطلاعیه در حالی منتشر شد که ستاد بحران استان آذربایجان شرقی، علت صدا را «امحای مهمات عملنکرده اسرائیل» اعلام کرده بود.
با اینکه از انفجار برج آسمان فرمانیه تهران دو هفته گذشته، هنوز علت آن انفجار اعلام نشده است.
دوشنبه ۱۶ تیر، همزمان با شنیده شدن صدای انفجار و جنگنده در تهران و کرج، منابع رسمی اعلام کردند صداها مربوط به تست پدافند داخلی و گشتزنی معمول جنگندههای خودی بوده است. بامداد سهشنبه ۱۷ تیر، در تبریز نیز صداهای مشابه شنیده شد.
هشدار وزیر دفاع اسرائیل: بازوی بلند اسرائیل به تبریز، اصفهان و تهران میرسد
همزمان با انتشار خبر انفجار در چیتگر، یسرائیل کاتس، وزیر دفاع اسرائیل به علی خامنهای هشدار داد اگر جمهوری اسلامی بهدنبال آسیب زدن به اسرائیل باشد، «بازوی بلند اسرائیل» در تهران، تبریز، اصفهان و هر جای دیگر به «خامنهای و دارودسته آیتاللهها» میرسد.
از آنجا که نه ارتش و منابع رسمی اسرائیل و نه منابع رسمی جمهوری اسلامی، به تازگی خبر مرگ فرمانده یا مقام ارشدی در جمهوری اسلامی را اعلام نکردهاند، درباره منشأ دقیق این انفجارها نمیتوان با قطعیت نظر داد.
با اینحال، جمهوری اسلامی و رسانههای رسمی آن، سابقهای طولانی در انتشار اخبار غیرواقعی بهخصوص در موارد مشابه گذشته دارند. برای نمونه پس از انفجار بیدگنه و مرگ حسن طهرانی مقدم، از اشخاص موثر در توسعه برنامه موشکی جمهوری اسلامی، برای مدتهای طولانی جمهوری اسلامی علت انفجار را «سانحه» هنگام جابهجایی مهمات اعلام کرد، تا آنکه برادر طهرانی مقدم، اعلام کرد انفجار ناشی از خرابکاری اسرائیل بوده است.
اکنون زبانههای آتش جنگ ۱۲ روزه، با آتشبسی شکننده فروکش کرده و اعلام رسمی دست داشتن اسرائیل در انفجارها، میتواند آن را دوباره شعلهور کند.
یسرائیل کاتز، وزیر دفاع اسرائیل، در مراسمی نظامی هشدار داد در صورت تهدید دوباره از سوی جمهوری اسلامی، ارتش اسرائیل بار دیگر به مواضع جمهوری اسلامی در خاک ایران حمله خواهد کرد و این بار هیچ نقطهای در امان نخواهد بود.
به گزارش خبرگزاری رویترز، کاتز پنجشنبه ۱۹ تیر در در مراسم فارغالتحصیلی دوره خلبانی نیروی هوایی در پایگاه حتسریم گفت: «اگر ناچار به بازگشت شویم، این بار با قدرتی بیشتر بازخواهیم گشت.»
کاتز با تاکید بر این که: «این مراسم پیامی مستقیم به دیکتاتور [علی] خامنهای و گروه آیتاللهها در ایران» است، گفت: «دست بلند اسرائیل به تهران، تبریز، اصفهان و هر مکانی که بخواهید از آنجا اسرائیل را تهدید کنید یا هدف قرار دهید، خواهد رسید.»
او افزود: «جایی برای پنهان شدن وجود ندارد. اگر نیاز باشد بازخواهیم گشت، و این بار با قدرتی بیشتر.»
عبدالله شهبازی، مدیر سابق موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (منسوب به وزارت اطلاعات) ۱۸ تیر درباره وضعیت حکومت ایران پس از جنگ ۱۲ روزه نوشت فضای کشور در دست «قدرت متخاصم» است و مقامهای جمهوری اسلامی شبیه اعضای گروههای چریکی مخفی باید هر شب خانه امن عوض کنند.
شهبازی که یک دهه همکاری نزدیکی با وزارت اطلاعات داشت، در حساب شبکه ایکس خود نوشت مقامهای جمهوری اسلامی باید وسایل ارتباطی مثل موبایل را از «بیم ترور» از خود دور کنند.
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل ۱۸ تیر در دیدار با پیت هگست، وزیر دفاع آمریکا، در پنتاگون تاکید کرد ایران و خاورمیانه پیام قدرت اتحاد اسرائیل و آمریکا را دریافت کردهاند.
او با اشاره به مهلت ۶۰ روزهای که دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، برای مذاکره به تهران داده بود، گفت: «پس از ۶۰ روز مذاکره، ترامپ بسیار روشن بود. او به ایران هر فرصتی را داد و بعد از آن عملیات انجام شد.»
ایال زامیر، رییس ستاد کل ارتش اسرائیل نیز در مراسم پایگاه حتسریم گفت جنگ اخیر با ایران «لحظهای بود که ما به خودمان و به جهان ثابت کردیم اگر مردم اسرائیل تهدید شوند، میدانیم چگونه متحد شویم، عمل کنیم، و با دقت، قدرت و مسئولیت حمله کنیم.»
تومر بار، فرمانده نیروی هوایی اسرائیل نیز گفت: «ما فاصلهای هزارو ۸۰۰ کیلومتری را پشت سر گذاشتیم» و ایران را از موقعیت «تهدید دوردست» (دایره سوم) به «تهدید نزدیک» (دایره اول) تبدیل کنیم.
نشریه فارن پالیسی در گزارش نوشت سقوط جمهوری اسلامی از یک سو میتواند به کاهش تهدید بلندمدت ناشی از برنامه هستهای تهران منجر شود، اما از سوی دیگر، ممکن است جدیترین بحران امنیت هستهای از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را رقم بزند.
این نشریه نوشت علیرغم حملات هوایی آمریکا و اسرائیل به تاسیسات هستهای در ایران، جمهوری اسلامی همچنان به مقادیر قابل توجهی از اورانیوم غنیشده و تجهیزات حساس هستهای دسترسی دارد که در صورت فروپاشی حکومت، امنیت این مواد با چالش جدی مواجه خواهد شد.
آنچه از برنامه هستهای تهران باقی مانده
فارن پالیسی با استناد به گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی نوشت حکومت ایران در حال حاضر حدود هشت هزار کیلوگرم اورانیوم غنیشده در اختیار دارد که شامل ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم ۶۰ درصد میشود.
این مقدار برای ساخت ۱۰ کلاهک هستهای کافی است.
این نشریه آمریکایی با اشاره به ذخایر گسترده سانتریفیوژهای پیشرفته در ایران تاکید کرد که کارشناسان هستهای جمهوری اسلامی با بیش از دو دهه تجربه در ساخت، آزمایش و بهرهبرداری از سانتریفیوژها، به اطلاعات حیاتی برای تولید مواد مورد نیاز ساخت بمب اتمی دسترسی دارند.
فارن پالیسی با اشاره به عملیات موساد در سال ۲۰۱۸ افزود اسناد محرمانهای که اسرائیل در این عملیات به دست آورد، دامنه گسترده تلاشهای تهران را برای توسعه فناوریها و فرآیندهای لازم برای ساخت سلاح هستهای تایید کرد.
فقدان نظارت بینالمللی
رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، اعلام کرد این نهاد پس از آغاز حملات اسرائیل در ۲۳ خرداد، به هیچ یک از سایتهای هستهای در ایران دسترسی نداشته است.
جمهوری اسلامی نیز ۱۱ تیر با طرح اتهاماتی علیه گروسی و آژانس بینالمللی خبر داد همکاری خود با این نهاد را متوقف کرده است.
فارن پالیسی هشدار داد در نبود دسترسی آژانس به تاسیسات اتمی حکومت ایران، شناسایی هرگونه سرقت یا ناپدید شدن مواد و فناوریهای حساس هستهای بسیار دشوار خواهد بود.
خطر امنیتی در صورت فروپاشی حکومت
کارشناسان هشدار میدهند در صورت فروپاشی جمهوری اسلامی، ساختار امنیتی مرتبط با برنامه هستهای تهران نیز فرو خواهد پاشید.
حفاظت از مواد هستهای نیازمند نگهبانان آموزشدیده، سامانههای کنترلی پیشرفته و حضور دانشمندان متعهد است؛ عناصری که بدون وجود یک دولت کارآمد، بهسختی قابل تامین خواهند بود.
محل دقیق نگهداری از ذخایر اورانیوم غنیشده حکومت ایران مشخص نیست و تخمین زده میشود این مواد در مکانهای امن متعددی پنهان شدهاند.
۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم با غنای ۶۰ درصد تقریبا معادل وزن ۲۰ مخزن آبسردکن است و میتواند بهراحتی حمل شود؛ موضوعی که در صورت سقوط حکومت، جامعه بینالمللی را با چالشی جدی و جستوجویی پیچیده برای یافتن این مواد روبهرو خواهد کرد.
تجربهای بدتر از لیبی و سوریه
فارن پالیسی در ادامه گزارش خود نوشت ماهیت این مشکل بسیار حادتر از موارد مشابه در عراق پس از سقوط صدام حسین در سال ۲۰۰۳، پایان حکومت قذافی در لیبی در سال ۲۰۱۱ یا سقوط حکومت بشار اسد در سوریه در سال ۲۰۲۴ خواهد بود.
برای نمونه، در لیبی چالش امنیت هستهای عمدتا به مقدار محدودی کیک زرد (اورانیوم خام) محدود میشد که قذافی آن را در یک انبار دورافتاده در حاشیه صحرای آفریقا نگهداری میکرد.
راهکارهای پیشنهادی
فارن پالیسی پیشنهاد کرد ایالات متحده و متحدانش باید با تکیه بر اطلاعات در اختیار خود، محل نگهداری مواد هستهای ایران را شناسایی کنند و در صورت بروز خطر سرقت یا پراکندگی این مواد، برای تصرف و ایمنسازی آنها برنامهریزی دقیقی داشته باشند.
این نشریه افزود جامعه جهانی باید صرفنظر از ماهیت هرگونه حکومت جدید ایران، برای حفظ امنیت مواد حساس هستهای با آن همکاری کند.
همچنین باید برنامهای مشابه طرح «همکاری برای کاهش تهدید» که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی اجرا شد، برای ایران نیز تدوین و اجرایی شود.
این برنامه شامل ارتقای امنیت تاسیسات و فراهم کردن فرصتهای شغلی برای دانشمندان بیکار حوزه هستهای خواهد بود.
به نوشته هاآرتص، جمهوری اسلامی ایران در طول چند دهه، حزبالله را بهعنوان نخستین خط دفاعی خود در برابر حمله احتمالی اسرائیل یا آمریکا پرورش داده بود؛ گروهی که ماموریت آن نهتنها بازدارندگی، بلکه پاسخگویی به عملیات احتمالی علیه برنامه هستهای ایران تعریف شده بود.
اما حزبالله در این جنگ سکوت کرد. سکوتی که بیش از آنکه نشانه همدلی باشد، حاکی از یک چرخش راهبردی و بیمناک از رویارویی مستقیم است.
نخستین جنگ مستقیم جمهوری اسلامی و اسرائیل در حالی در تابستان امسال آغاز و خاتمه یافت که حزبالله، برخلاف انتظارها، از حاشیه پا را فراتر نگذاشت. در این مدت، اسرائیل شماری از دانشمندان هستهای و فرماندهان ارشد نظامی حکومت ایران را ترور کرد، زیرساختهای نظامی و مراکز نمادین جمهوری اسلامی را هدف قرار داد، و حتی با همراهی ایالات متحده، عملیات هوایی گستردهای علیه تاسیسات هستهای ایران انجام داد، اما حزبالله همچنان سکوت پیشه کرد.
در شرایطی که آمریکا با عملیات موسوم به «چکش نیمهشب» برای اولین بار مستقیما در یک جنگ علیه ایران مشارکت نظامی داشت، حزبالله ترجیح داد تنها با بیانیههایی در محکومیت «تجاوز اسرائیل» از تهران حمایت کند. حتی در زمانی که مشارکت واشینگتن احتمال گسترش جنگ را افزایش داده بود و ارتش اسرائیل در شمال در آمادهباش کامل قرار داشت، این گروه تنها به هشدارهای دیپلماتیک و ارجاع به منشور ملل متحد، کنوانسیون ژنو و نهادهای بینالمللی بسنده کرد.
تحلیلگر هاآرتص مینویسد: در یکی از جملات بیانیه حزبالله آمده بود که حملات آمریکا «میتواند شعاع جنگ را گسترش داده و منطقه و جهان را به آستانه پرتگاه بکشاند»، اما لحن آن بیشتر شبیه استمداد از نهادهایی بود که این گروه سالها آنها را نفی میکرد.
در ادامه این بیانیه، حزبالله در حالی از «توانمندی ایران برای پاسخگویی به تجاوز» سخن گفت که همزمان بهطور ضمنی اعلام کرد در جنگ دخالت نخواهد کرد. سکوت نظامی حزبالله، اگرچه قابل پیشبینی بود، اما از منظر راهبردی حاکی از یک عقبنشینی تاکتیکی مهم است؛ عقبنشینیای که بهگفته ناظران، در شرایط کنونی برای بقا ضروری بهنظر میرسد.
علاوه بر ملاحظات راهبردی ایران، عوامل داخلی نیز در این تصمیم نقش داشتند. به نوشته تحلیلگر هاآرتص، بخش عمدهای از جامعه لبنان، بهجز شیعیان، از اینکه حزبالله تصمیمگیری درباره جنگ و صلح کشور را در انحصار خود گرفته، خشمگین هستند. اعتراضها به تداوم تسلیح این گروه، حتی دولت لبنان را ناچار کرده تا در ظاهر نیز شده، مسأله خلعسلاح حزبالله را مطرح کند؛ هرچند این خواسته تاکنون به سرانجامی نرسیده است.
با وجود آنکه در گذشته نیز پس از توافق طائف در سال ۱۹۸۹، بحث خلعسلاح حزبالله بارها مطرح شده بود، اما این گروه همواره لبنان را وارد جنگهای تازهای کرد؛ از جمله با اسرائیل در سال ۲۰۰۶ و با دخالت در جنگ داخلی سوریه. حتی فروپاشی اقتصادی لبنان در سال ۲۰۱۹ نیز تنها باعث کاهش موقت مداخلات خارجی حزبالله شد و نتوانست سیاستهای تهاجمی آن را متوقف کند.
اما پس از ورود حزبالله به نبرد پس از حمله ۷ اکتبر حماس، اسرائیل فرصت را مغتنم شمرد تا با عملیات فرسایشی، زیرساختهای نظامی این گروه را تضعیف کند. این روند در نهایت در پاییز ۲۰۲۴ به عملیات گسترده ارتش اسرائیل منجر شد که طی آن، دهها فرمانده نظامی و سیاسی ارشد حزبالله کشته شدند و بخش زیادی از زرادخانه این گروه نابود شد.
توافق آتشبس و بازداشتن حزبالله
با وجود دستیابی به آتشبس در ۲۷ نوامبر ۲۰۲۴، این توافق، مشابه قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد که به جنگ ۲۰۰۶ پایان داده بود، باز هم سرنوشت حزبالله را به تصمیم دولت لبنان واگذار کرد؛ تصمیمی که همواره با بیعملی همراه بوده است. اما این بار، دولت ترامپ با ارائه «نامه تضمین» به اسرائیل، اعلام کرد در صورت عدم اقدام لبنان علیه حزبالله، اسرائیل آزاد خواهد بود که بهطور مستقل علیه این گروه وارد عمل شود.
هاآرتص مینویسد که این حمایت بیسابقه آمریکا، به اسرائیل امکان داد تا در ماههای پس از آتشبس، به عملیات هدفمند علیه حزبالله ادامه دهد و مانع بازسازی ساختارهای نظامی آن شود. بههمین دلیل، در زمان آغاز جنگ مستقیم ایران و اسرائیل، حزبالله آنچنان تضعیف شده بود که توان مداخله مؤثر را نداشت و ورود آن به جنگ، به احتمال قوی، به نابودی کامل منجر میشد.
با وجود این، اسرائیل در روزهای پایانی جنگ نیز با ارسال پیامی از طریق ایالات متحده به دولت لبنان هشدار داد که در صورت ورود حزبالله به درگیریها، حملات گستردهای از سر گرفته خواهد شد. تهدیدی که نشان میداد اگرچه حزبالله بهلحاظ نظامی ضربه خورده، اما همچنان در ادراک امنیتی اسرائیل یک تهدید بالقوه محسوب میشود.
فشار واشینگتن برای خلعسلاح حزبالله
در این میان، تام باراک، نماینده ویژه دولت ترامپ در امور سوریه، مسئولیت رایزنی با دولت لبنان برای پیشبرد روند خلعسلاح حزبالله را بر عهده گرفته است. بهنوشته هاآرتص، این تلاشها با مقاومت حزبالله و همچنین درخواستهای لبنان برای توقف حملات اسرائیل و عقبنشینی جزئی از جنوب مواجه شده است؛ خواستههایی که هدفشان حفظ وضع موجود و مانعتراشی در مسیر خلعسلاح است.
با این حال، نویسنده هاآرتص تاکید میکند که ایالات متحده نباید این خواستهها را بپذیرد، چرا که تنها عاملی که توانسته حزبالله را تا این حد مهار کند، فشار نظامی مستمر اسرائیل با پشتوانه سیاسی و دیپلماتیک آمریکاست.
بر اساس این تحلیل، ادامه این فشار تنها راه واقعبینانه برای جلوگیری از بازسازی تواناییهای حزبالله و در نهایت، خلعسلاح کامل آن است؛ هدفی که بدون پشتیبانی همهجانبه بینالمللی، محقق نخواهد شد.