با تشدید تنش و درگیری نظامی میان جمهوری اسلامی و اسرائیل در جنگ ۱۲ روزه، حکومت ایران این شرایط را «نقطه عطف» خواند و نهادهای امنیتی اعلام کردند به سرعت مقابله با «نفوذ اطلاعاتی دشمن» را آغاز کردهاند. با این اقدامات، فضای امنیتی کشور وارد وضعیت تازهای شده است.
در روزهایی که تصاویر تکاندهنده اخراج مهاجران افغانستانی از ایران فضای رسانهای را پر کرده است، کودکانی را میبینیم که گرسنه و تشنه در گرمای تابستان از مرز عبور داده میشوند، زنانی که بیسرپناه رها شدهاند و خانوادههایی که حتی فرصت بازپسگیری پول پیش خانههایشان را نداشتهاند.
این پرسش مطرح میشود که چه بر سر ما آمده است و چگونه جامعهای که روزگاری مأمن مهاجران و پناهجویان بود، امروز با چنین خشونت و بیرحمی آنان را از خود میراند.
پاسخ را باید در تلاقی سه عامل جست: بحران ساختاری دولت، استیصال اجتماعی، و نهادینه شدن پروژهای آگاهانه برای «دیگریسازی» که با پشتوانه قدرت سیاسی و رسانهای بهپیش میرود.
فرار از پاسخگویی، پناه بردن به ناسیونالیسم افراطی جمهوری اسلامی سالهاست که در تامین نیازهای ابتدایی شهروندان خود ناتوان است. از تامین نان و اشتغال گرفته تا مسکن و آب سالم، کارنامه دولت نه تنها خالی، بلکه بهشدت منفی است. اضافه کنید به این بحرانها، شکستهای منطقهای از جمله ناکامی در «نبرد با اسرائیل» و بینتیجهماندن سیاستهای توسعهطلبانه منطقهای.
در این شرایط، بهترین راه برای مهار خشم عمومی، انحراف ذهن جامعه به سوی یک «دشمن در دسترس» است. مهاجران افغانستانی، بهعنوان گروهی بیصدا، بیحامی و فاقد تشکلهای رسمی، هدفی سادهاند. آنها نه قدرت رسانهای دارند و نه ابزار چانهزنی سیاسی. از همه مهمتر: آنان «غریبه» تلقی میشوند.
رسانهسازی نفرت: اغراق، دروغ و بیاخلاقی پروژه نفرتپراکنی علیه مهاجران، کاملاً سازمانیافته و مبتنی بر دروغ و اغراق است. در حالی که آمار رسمی تعداد مهاجران افغانستانی را حدود ۲ تا ۳ میلیون نفر اعلام میکند، رسانههای نزدیک به نهادهای امنیتی و حتی برخی شخصیتهای سیاسی، بیهیچ سندی از «۵ تا ۱۰ میلیون مهاجر» سخن میگویند.
مهاجران متهم میشوند به اشغال مشاغل، فشار بر بازار مسکن، افزایش جرم، و حتی تهدید امنیت ملی. اما هیچ پژوهش مستقلی این ادعاها را تایید نمیکند. بالعکس، بسیاری از این مهاجران، در شرایط بیحقوقی کامل، سختترین و کمدستمزدترین مشاغل را انجام میدهند و بار سنگینی از اقتصاد غیررسمی ایران را به دوش میکشند.
جامعه خشمگین، قربانیجوی اما چرا جامعه نیز با این پروژه همراه میشود؟ پاسخ، تلخ اما واقعی است: جامعه ایرانی خشمگین است؛ از فقر، از تبعیض، از سرکوب، از آیندهای مبهم. این خشم، اگر مسیر درست نیابد، به سادگی میتواند به «قربانیجویی» بینجامد. همانطور که در تاریخ دیگر کشورها نیز دیدهایم، تودههای مأیوس همواره آمادهاند تا خشم خود را بر «دیگری»ای که به آنان شبیه نیست، خالی کنند.
جاناتان ساکس، فیلسوف اخلاقگرای بریتانیایی، درباره ریشههای نفرتپراکنی مینویسد: ما جانورانی قبیلهای هستیم. با کسانی که «ما» هستند همدلی داریم، اما از غریبهها میترسیم. این ترس اگر مهار نشود، ما را به هیولا تبدیل میکند. از نظر ساکس، اخلاق تنها در صورتی نجاتبخش است که «من» را به «ما» تبدیل کند، بیآنکه «آنها» را از دایره انسانیت بیرون براند. اما همینکه «ما» ساخته میشود، همزمان «دیگری» نیز خلق میشود؛ و این آغاز دگرستیزی است.
از منظر روانشناسی اجتماعی، این نیاز به یافتن مقصر، نه تنها ابزاری برای کنترل خشم است، بلکه مکانیسمی دفاعی برای پرهیز از رویارویی با واقعیتهای تلخ است. پذیرش اینکه بحرانهای کشور حاصل دههها سوءمدیریت، فساد سیستماتیک و انزوای بینالمللی است، دشوارتر از آن است که بتوان در یک گفتوگوی روزمره یا یک تصمیم سیاسی ساده بیانش کرد. بنابراین، فرد مهاجر، که نه رسانه دارد و نه مدافع، به قربانی مطلوب تبدیل میشود.
این مکانیزم قربانیسازی، اگر بیپاسخ بماند، تنها به مهاجران ختم نمیشود. دیر یا زود، نوبت دیگر گروههای اجتماعی هم میرسد: زنان، اقلیتها، جوانان منتقد، و هر صدایی که «با ما نیست»، به تدریج در دایره «دیگری» قرار میگیرد. این فرآیند، پیشدرآمدیست بر فروپاشی همبستگی ملی و اخلاق جمعی.
اگر خشم مشروع مردم در مسیر درستی هدایت نشود، و اگر جامعه نتواند راهی برای نقد واقعی ساختار قدرت پیدا کند، قربانیجویی به یک عادت خطرناک تبدیل خواهد شد؛ عادتی که در آن «دشمن» همیشه در همسایگی ماست، و مسئولیت هیچگاه متوجه سرچشمههای واقعی بحران نمیشود.
دولت، مسئول مستقیم وضعیت است در این میان، نقش دولت نه فقط در دامنزدن به نفرت، که در ترک وظایف اولیهاش برجسته است. چرا پس از چهل سال، هیچ ساختار سازمانیافتهای برای جذب، آموزش و هدایت مهاجران ایجاد نشده است؟ چرا هنوز هیچ کمپ رسمی و دائمی برای پناهندگان در شرق کشور وجود ندارد؟ چرا دسترسی مهاجران به حقوق اولیه انسانی، از جمله آموزش، بهداشت و دادخواهی، اینچنین محدود و سلیقهای است؟
پاسخ ساده است: نه فقط غفلت، بلکه یک اراده سیاسی برای بیثبات نگاه داشتن مهاجران و بهرهبرداری سیاسی از موقعیت آنان وجود دارد. وضعیت نیمهقانونی و فاقد حمایت حقوقی این مهاجران، آنان را به نیروی کاری ارزان، مطیع و بیصدا تبدیل کرده و همزمان به ابزاری برای فرافکنی مشکلات داخلی بدل نموده است.
دِگرستیزی آغاز فروپاشی اخلاقی است آنچه امروز در قبال مهاجران افغانستانی رخ میدهد، تنها یک بحران انسانی نیست، بلکه نشانهای هشداردهنده از فروپاشی اخلاقی در جامعهای است که زمانی به همزیستی فرهنگی و دینیاش میبالید. دِگرستیزی، اگر بیپاسخ بماند، مرز نمیشناسد. نفرت، اگر نهادینه شود، فقط مهاجران را هدف نمیگیرد؛ دیر یا زود، سراغ اقلیتهای قومی، دینی و فکری جامعه نیز خواهد رفت — همانطور که پیش از این رفته است.
فراموش نکنیم که پیش از این، همین سازوکار حذف و طرد علیه کردها، بلوچها، بهاییها و دیگر اقلیتهای مذهبی و قومی بهکار رفته است؛ همانطور که علیه دگراندیشان سیاسی، نویسندگان مستقل، فعالان مدنی و روشنفکران منتقد هم اعمال شده است. دِگرستیزی، صرفاً یک ابزار برای سرکوب «دیگری» نیست، بلکه به تدریج، «ما» را هم دچار فروپاشی میکند. جامعهای که عادت کند گروهی از انسانها را غیرقابل تحمل، غیرقابلقبول یا فاقد شأن انسانی بداند، دیگر نمیتواند بر هیچ ارزش اخلاقی یا انسانی پایداری استوار بماند.
همبستگی اجتماعی، بر شالوده اخلاق بنا میشود؛ و اخلاق، یعنی بهرسمیت شناختن انسانیت حتی در آنکه با ما تفاوت دارد. هر گامی در مسیر بیانسانیت کردن دیگری، یک گام در مسیر نابودی وجدان جمعی ماست. اگر امروز مهاجران افغانستانی را قربانی کنیم، فردا نوبت خود ما خواهد بود. این یک پیشبینی نیست، بلکه درسی است که تاریخ بارها به ما داده است. آیا این بار، گوش شنوایی برای شنیدن آن هست؟
در مراسمی رسمی در منطقه ۶ تهران، خیابانی به نام حسن نصرالله، دبیرکل کشتهشده حزبالله لبنان، نامگذاری و پلاککوبی شد. این مراسم با حضور شماری از مقامهای جمهوری اسلامی از جمله محمدحسن اختری، رییس «کمیته حمایت از انقلاب اسلامی مردم فلسطین» برگزار شد.
گزارشهای رسیده به ایراناینترنشنال درباره شرایط زندان قرچک ورامین نشان میدهد زنان زندانی سیاسی با مشکلات بسیاری در این زندان مواجهاند و در وضعیتی نامناسب نگهداری میشوند. اطلاعات رسیده از بیتوجهی مسئولان زندان به مشکلات زندانیان و رعایت نشدن حقوق انسانی آنها حکایت دارد.
وضعیت حدود ۷۰ زندانی سیاسی زن که پس از حمله اسرائیل به زندان اوین در دوم تیرماه به زندان قرچک منتقل شدند، همچنان بحرانی گزارش شده است.
این زندانیان سیاسی، مانند سایر زنان محبوس در زندان قرچک، از ابتداییترین حقوق خود، از جمله دسترسی به آب آشامیدنی سالم محروماند و در گرمای طاقتفرسای این روزها، نبود فضای باز، خراب بودن کولرها یا ناکارآمدی سیستمهای سرمایشی و فقدان تهویه مناسب، شرایط آنها را دشوارتر کرده است.
تراکم شدید و کمبود فضای مناسب برای زنان زندانی
گزارشهای رسیده نشان میدهد زندان قرچک با تراکم جمعیتی چند برابری، کمبود شدید امکانات بهداشتی، قطعیهای مکرر آب و برق و تلفن، غذای بیکیفیت و شرایط طاقتفرسای جسمی و روانی برای زندانیان همراه است.
بررسیهای ایراناینترنشنال از منابع متعدد نشان میدهد بیش از هزار و ۲۰۰ زندانی زن با اتهامات مختلف در زندان قرچک ورامین در شرایط غیرانسانی نگهداری میشوند.
تعدادی از زنان زندانی در قرچک همراه با کودکانشان دوران حبس خود را میگذرانند و با محرومیتها، محدودیتها و مشکلات مختلفی دست و پنجه نرم میکنند.
ظرفیت واقعی بندهای مختلف این زندان بسیار کمتر از تعداد زندانیان است و به گفته یکی از زندانیانی به تازگی از این زندان آزاد شده، «در بندهایی مثل قرنطینه و مشاوره، تراکم زندانیها سه برابر ظرفیت است.»
خانواده یکی از زندانیان محبوس در این زندان با تاکید بر اینکه فضای هواخوری بندهای مختلف این زندان، تنها آسفالت خالی است، گفت در هواخوریها حتی یک درخت یا فضای سبز وجود ندارد.
بحران بهداشت و درمان در قرچک
طبق اطلاعات رسیده، مشکلات بهداشتی زندانیان نیز گسترده است و دسترسی محدود به حمام و سرویسهای بهداشتی باعث صفهای طولانی و شرایط غیربهداشتی شده است.
شرایط بهداشتی بندهای مختلف زندان قرچک فاجعهبار توصیف شده و شیوع بیماریهای پوستی در بندهای شلوغ بهویژه در فصل تابستان و با گرم شدن هوا شدت گرفته است.
علاوه بر وضعیت بهداشتی، کمبود خدمات درمانی از بحرانهای اصلی این زندان است. به گفته منابع مطلع، بسیاری از زندانیان حتی برای بیماریهای مزمن و حیاتی به پزشک متخصص دسترسی ندارند.
داروهای ضروری یا نایاباند یا با هزینههای سنگین تهیه میشود و بسیاری از بیماران با درد و رنج مزمن بدون درمان رها میشوند.
به گفته منابع مطلع، کمبود جدی حمام و سرویس بهداشتی در این زندان به شکل چشمگیری به مشکلات زندانیان دامن زده است.
در بیشتر بندهای زندان قرچک شیرهای آب روشویی و ظرفشویی در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند و زندانیان به اجبار یا به اشتباه برای شستن دستها از همان محل شستن ظرفها استفاده میکنند.
قطعیهای مکرر برق، آب، تلفن و مشکلات ملاقات
از سوی دیگر، قطع شدنهای مکرر آب و برق و تلفن به یک بحران روزانه در زندان تبدیل شده است.
قطع شدن آب باعث ازدحام در حمامها و سرویسهای بهداشتی و تشدید تنش و درگیری بین زندانیان شده است.
قطع شدن برق نیز گرمتر شدن هوا به دلیل خاموش شدن کولرها و قطع تماسهای تلفنی را در پی دارد و حتی با وصل برق اضطراری، زندانیان ساعتها بدون امکان تماس میمانند.
زندانیان همچنین از هزینههای بسیار بالای تماس تلفنی که از طریق شرکت آسیاتک برقرار میشود، گلایه دارند.
وضعیت ملاقات زندانیان نیز با مشکلات جدی همراه است و خانوادهها میگویند فاصله طولانی مسیر زندان تا شهر قابل تغییر نیست، اما فضای سالن ملاقات با وجود هزاران زندانی، بسیار کوچک و ناکافی است.
طبق اطلاعات رسیده، سالن ملاقات تنها چهار میز دارد و همزمان امکان پذیرش بیش از چهار خانواده وجود ندارد، در حالی که ملاقاتها تنها شش روز در هفته برقرار است و همین امر باعث شده عملا فرصت ملاقات حضوری برای بسیاری از زندانیان از بین برود.
براساس اطلاعات رسیده، وضعیت هواخوری بند قرنطینه قرچک بهشکل فاجعهباری غیرانسانی توصیف شده و سایهبان، فضای نشستن یا حداقل امکانات اولیه در حیاط و هواخوری وجود ندارد.
تمامی کف هواخوری آسفالت است و سطح زمین نیز در نقاط مختلف دچار ترک شده و چالههای پر از آب و تجمع حشرات شده و عبور و مرور زندانیان را مختل میکند.
فشار روانی، تحقیر و خشونت کلامی علیه زندانیان
علاوه بر کمبود امکانات، زندانیان با برخوردهای توهینآمیز و تحقیرآمیز از سوی برخی ماموران زندان مواجهاند.
چندین زندانی آزادشده تاکید کردهاند که استفاده از الفاظ رکیک، تهدید به تنبیه و فشار روانی از جمله روشهای رایج در برخورد با زندانیان است.
طی روزهای اخیر و پس از انتقال زندانیان سیاسی زن از اوین به قرچک، تنها اقدامی که برای بهبود شرایط انجام شد، ساخت یک حوض سیمانی روی سکوی یکمتری بود که حتی دسترسی بسیاری از زندانیان را غیرممکن میکرد و تنها پس از اعتراضها، دو پله به این حوض اضافه شد.
کولرهای موجود در بندها عملا قادر به خنک کردن فضا نیستند و سیستم سرمایشی زندان در گرمای شدید تابستان کاملا ناتوان است.
این وضعیت باعث افزایش گرمازدگی و تشدید مشکلات پوستی در میان زندانیان شده است.
به گفته منابع مطلع، تمامی اتاقهای زندان قرچک دارای کانالکشی کولر هستند که همیشه روشن است اما به دلیل گرمای شدید و ناکارآمدی سیستم سرمایشی، کولرها پاسخگوی تهویه مناسب نیستند و حتی با وجود دو اسپیلت در برخی بخشها، زندانیان از گرمای طاقتفرسا و خفگی در بندها شکایت دارند.
سالن ورزش، باشگاه، کارگاهها و بخشهای اشتغال زندان نیز فاقد کولر مناسباند و تنها یک هواکش ناکارآمد دارند.
برخی زندانیان که به تازگی از زندان قرچک به مرخصی اعزام شدهاند، شرایط بهداشتی زندان را بحرانی گزارش کرده و گفتهاند تعداد اندک سرویسهای بهداشتی و حمام پاسخگوی جمعیت بالای زندانیان نیست.
خرابی شیرآلات، گرفتگی مکرر لولهها و عدم وجود روشویی در کنار سرویسهای بهداشتی موجب تشدید آلودگی شده و شیوع گسترده حشرات در بندها نیز به این وضعیت نابسامان دامن زده است.
بحران تغذیه و سوءتغذیه زندانیان
کیفیت غذا نیز بحرانی و میزان آن ناکافی گزارش شده است. طبق اطلاعات رسیده در روزهایی که خورشت در زندان پخته میشود، تنها تعداد معدودی از زندانیان سهمی اندک از گوشت دارند و در روزهایی مرغ پخته میشود، تنها چند رشته مرغ یا استخوان و بال به برخی زندانیان میرسد.
در جیره غذایی زندانیان زندان قرچک، گوشت قرمز عملا وجود ندارد و زندانیان برای ماهها حتی یک وعده گوشت قرمز دریافت نمیکنند.
کمبود شدید کالری و مواد غذایی، سلامت جسمی زندانیان را بهشکل جدی به خطر انداخته است.
منابع نزدیک به خانوادههای زندانیان به ایراناینترنشنال گفتهاند یک فستفود داخلی نیز در زندان فعال است که اقلام سادهای مانند املت و تخممرغ را با قیمتهای بسیار بالا به زندانیان عرضه میکند.
به گفته این منابع آگاه، املت تا ۷۵ هزار تومان و تخممرغ آبپز به قیمت ۱۴ هزار تومان به فروش میرسد و زندانیان میگویند کیفیت غذاهای این فروشگاه بسیار پایین و اغلب بیمزه است.
مجموع گزارشها از زندان قرچک ورامین نشاندهنده وضعیت غیرانسانی و محرومیت سیستماتیک زنان زندانی است.
سازمان حقوق بشر ایران آذر ۱۴۰۳ در گزارشی با عنوان «زندان قرچک؛ جهنمی برای زنان و کودکان»، تاکید کرده بود مسئولان زندان قرچک و مقامهای مرتبط با آن باید بهدلیل نقض حقوق بشر پاسخگو شوند و تحت پیگرد قضایی قرار گیرند.
احسان چیتساز، معاون وزیر ارتباطات، سیاست فیلترینگ جمهوری اسلامی را «شکستخورده» خواند و گفت: «ابزارهای فیلترینگ نه تنها نتوانستهاند نیازهای مردم را برآورده کنند، بلکه به عنوان ابزارهای ضد زیرساختهای کشور مورد سوءاستفاده قرار گرفتهاند.»
قطع دسترسی به خدمات مکانیابی در ایران بر تمام ابعاد زندگی شهروندان اثری مخرب گذاشته است. مخاطبان ایراناینترنشنال در پیامهایی گفتند با اختلال در جیپیاس، خرید اینترنتی، پیدا کردن آدرسها و فعالیت تاکسیها نیز دچار مشکل اساسی شده است.
همزمان با جنگ ۱۲ روزه اسرائیل و جمهوری اسلامی، دسترسی شهروندان در ایران به جیپیاس، ارتباطات مخابراتی و اینترنتی قطع یا مختل شد.
در روزهای گذشته شماری از مخاطبان ایراناینترنشنال با ارسال پیامها و ویدیوهایی، گفتند جیپیاس موقعیت آنها را در شهر و حتی کشوری دیگر نشان میدهد.
ایراناینترنشنال از مخاطبان خود پرسید اختلال گسترده در جیپیاس چه تاثیری بر زندگی روزمره شما داشته است.
یک شهروند با ارسال پیام صوتی گفت: «جمهوری اسلامی از برق و آب تا اینترنت و جیپیاس، همهچیز را قطع میکند.»
شهروندی دیگر مقامات جمهوری اسلامی را «بیکفایت و جنایتکار» خواند و گفت: «به لطف سعی و تلاش بیوقفه حکومت کمکم داریم به صدر اسلام یا حتی عصر حجر برمیگردیم، اما خامنهای به وضعیت فعلی میگوید رسیدن به قله.»
مخاطبی هم با اشاره به اینکه تمام ابعاد زیست روزمره شهروندان به اینترنت و ماهوارهها وصل است، گفت حتی با قطع چند ساعته این خدمات هم زندگی شهروندان فلج میشود.
احسان چیتساز، معاون وزیر ارتباطات دولت پزشکیان، دوشنبه ۲۳ تیر در گفتوگو با روزنامه هممیهن، اختلالهای گسترده در سرویسهای موقعیتیاب را تایید کرد و گفت برخی اختلالهای ایجاد شده در جیپیاس، به دلایل «امنیتی» و «نظامی» و «از داخل کشور» اعمال شدهاند.
او در عینحال بدون ارائه شواهد، بخشی از موضوع را متوجه آمریکا دانست و گفت احتمالا «اولویت ماهوارهها تغییر کرده» است.
موضوعاتی که فرزین ندیمی، پژوهشگر انستیتو واشینگتن، آنها را بیمعنی خواند و به ایراناینترنشنال گفت اختلال ایجاد شده در سیگنالهای جیپیاس در ایران به طور کامل داخلی و نتیجه تصمیم مقامات جمهوری اسلامی است.
مخاطبی به طنز و کنایه گفت جیپیاس هم در ایران شده «مثل آخوند»، قاطی کرده و نمیداند چه کار کند.
شهروندی با ارسال پیام صوتی به ایراناینترنشنال گفت: «با قطع شدن مسیریابها نه جایی میتوانیم برویم و نه چیزی سفارش بدهیم. این اختلال در گوشیهای آیفون هم به مراتب بدتر از اندرویدیهاست.»
مخاطبی دیگر گفت: «برای پیدا کردن یک آدرس ساده در شهر باید بارها دور سر خودمان بچرخیم و در نهایت هم مسیر و مقصد را بعد از دستکم نیم ساعت تا ۴۰ دقیقه تاخیر، از روی تابلوهای راهنما پیدا کنیم.»
یک شهروند که خود را راننده آمبولانس معرفی کرد، با اشاره به مشکلی جدی که برایش پیش آمده گفت سه روز پیش قرار بود بیماری را از شهر زنجان به بیمارستان قلب تهران منتقل کنند، اما چون مسیر و شهر تهران را نمیشناختند با اپلیکیشن داخلی نشان به سمت مقصد حرکت کردند.
او توضیح داد که پس از حدود دو ساعت «از این خیابان به آن خیابان رفتن در اوج گرما» و بد شدن حال بیمار، در نهایت با پرداخت پول به یک موتورسوار، از او بهعنوان راهنما تا مقصد بیمارستان استفاده کردند.
اختلال در سامانه موقعیتیابی جهانی (جیپیاس) در ایران سابقهای طولانی دارد.
یکی از فراگیرترین مشکلاتی که شهروندان با اختلال در جیپیاس در روزهای اخیر تجربه کردهاند، در زمینه استفاده از تاکسیهای اینترنتی هم برای رانندگان و هم برای مسافران بوده است.
یک راننده تاکسی با ارسال پیام صوتی به ایراناینترنشنال گفت: «خیلی از سفرها را نمیتوانم انتخاب کنم چون مقصد را نمیشناسم و گم میشوم. در محدوده خانه هم که کار میکنم باز گیر میافتم چون مسیریاب قطع است و نمیدانم کجا بروم.»
چندین راننده در پیامهایی گفتند «فعلا» و به شکل موقتی کار در اسنپ را تعطیل یا کم کردهاند تا ببینند تکلیف این اختلالها چه میشود.
رانندهای در پیامش تاکید کرد «خیلی سخت میشود مسافر و مقصد را پیدا کرد» و شهروندی دیگر به کنایه گفت: «دوباره برگشتهایم به دوره قبل نرمافزارهای مکانیاب و مدام باید سرمان را از شیشه ماشین بیرون بیاوریم و از رهگذران آدرس بپرسیم.»
روزنامه هممیهن ۲۳ تیر در گزارشی در این زمینه نوشت: «با شروع جنگ، اپلیکیشنهای تاکسی اینترنتی از کار افتاد. راننده در شهرری بود و درخواست مسافری از ونک را قبول میکرد، در حالی که روی نقشه، موقعیت مکانی راننده در خیابان شیراز بود.»
بر اساس این گزارش، پشتیبانی اپلیکیشنهای تاکسی اینترنتی در پاسخ به مطالبات میگفتند: «دست ما نیست. بهدلیل مسائل امنیتی این اتفاق افتاده است.»
چند شهروند در پیامهای خود به ایراناینترنشنال گفتند همین اختلالها باعث شده همهچیز به تاخیر بیفتد، خیلیها به قرارهایشان دیرتر برسند و در شرایط کلافگی و بلاتکلیفی به سر ببرند.
علاوه بر این مشکلات روزمره، ارسال پارازیت روی این شبکه، طیف گستردهای از سیستمهای ناوبری مورد استفاده در هواپیماهای تجاری، شبکههای ارتباط موبایلی و نمونههای حیاتی دیگر را مختل میکند.
آذر ۱۴۰۲ مجله وایس با انتشار گزارشی درباره افزایش اختلالات جیپیاس در خاورمیانه، جمهوری اسلامی را مسئول ارسال پارازیتهای مخرب روی این سامانه معرفی کرد.
گستره این اختلالات بینالمللی تا جایی پیش رفت که دستکم ۲۰ هواپیمای تجاری در آسمان مرزی ایران و عراق از مسیر خود منحرف شدند.
در این فضا، مجلس شورای اسلامی طرحی را با عنوان «تشدید مجازات جاسوسی و همکاری با کشورهای متخاصم» تهیه و تصویب کرد.
هدف این طرح بنا بر اظهارات طراحانش، «صیانت از امنیت ملی» و «پاسخ حقوقی قاطع به تهدیدات نوین» اعلام شده اما به باور بسیاری از ناظران، در عمل زمینهساز تشدید سرکوب سیاسی، محدودتر شدن فضای رسانهای و تعقیب قانونی منتقدان خواهد شد.
از جنگ موشکی تا جنگ قانونی
پیشزمینه این طرح، تحولات پرتنش چندماهه اخیر میان ایران و اسرائیل است اما مقامات جمهوری اسلامی در جریان جنگ ۱۲ روزه و پس از آن، بر گسترش جنگ اطلاعاتی و سایبری تاکید کردند.
علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، بارها به صراحت از «جنگ نرم دشمن» و لزوم برخورد قاطع با عوامل نفوذ سخن گفته است.
او در سخنرانی ۱۴ خرداد ۱۴۰۴ خود، با تاکید بر «جنگ ترکیبی دشمن»، از «جنگ رسانهای، جنگ روانی و تلاش برای سلب باور مردم» بهعنوان «ابزار نفوذ» یاد کرد و خواستار مقابله با این تهدیدها شد.
به دنبال آغاز جنگ ۱۲ روزه، وزارت اطلاعات دولت مسعود پزشکیان و سازمان اطلاعات سپاه پاسداران، خبر از بازداشت «دهها نفر از عوامل وابسته به رژیم صهیونیستی» دادند. در همین فضا، کمیسیون امنیت ملی مجلس به سرعت لایحهای برای افزایش مجازات جرائم مرتبط با جاسوسی تدوین کرد.
این لایحه با قید دو فوریت در صحن علنی مطرح شد و در تیر ۱۴۰۴، با رای اکثریت نمایندگان، به تصویب رسید.
مفاد این طرح، برخلاف بسیاری از قوانین امنیتی موجود، تنها به تعریف کلاسیک جاسوسی محدود نمیشود، بلکه طیفی وسیع از اقدامات رسانهای، علمی، اقتصادی و حتی فناوری را در بر میگیرد.
محتوای طرح: وقتی ابهام به مجازات ختم میشود
بر اساس این طرح، نه تنها اسرائیل، بلکه «هر کشور یا گروهی که شورای عالی امنیت ملی تشخیص دهد»، میتواند بهعنوان کشور یا نهاد متخاصم تلقی شود.
بهعبارت دیگر، فهرست این دشمنان رسمی میتواند متغیر و مبتنی بر اراده سیاسی دولت یا نهادهای امنیتی باشد.
مهمترین بخش طرح در ماده یک آن آمده است: «هرگونه همکاری اطلاعاتی، عملیاتی یا تحلیلی به نفع رژیم صهیونیستی یا کشورهای متخاصم، اگر موجب اخلال در امنیت ملی شود، افساد فیالارض محسوب شده و مجازات آن اعدام و مصادره تمام اموال است.»
افساد فیالارض یکی از سنگینترین عناوین کیفری در قانون مجازات اسلامی در ایران است که مجازات آن معمولا اعدام است و در صورت نبود مصادیق افساد، متهم همچنان با مجازاتهایی مانند حبس درجه یک (۲۵ تا ۳۰ سال زندان)، انفصال دائم از خدمات دولتی و ممنوعیت خروج از کشور روبهرو خواهد بود.
مادههای دو و سه این طرح «همکاریهای اقتصادی، رسانهای یا علمی با نهادهای وابسته به دشمنان جمهوری اسلامی» را نیز جرمانگاری میکند.
هرگونه همکاری اطلاعاتی، تحلیلی، عملیاتی یا حتی رسانهای با اسرائیل، آمریکا یا هر کشوری که شورای عالی امنیت ملی آن را «متخاصم» تشخیص دهد، میتواند مصداق «افساد فیالارض» تلقی شود.
ارسال خبر، تحلیل یا تصویر به رسانههایی که «وابسته یا همسو با دشمن» خوانده میشوند، تا ۱۰ سال زندان دارد و استفاده از تجهیزات «ارتباطی ماهوارهای» نظیر استارلینک نیز ممنوع شده و مجازات آن شامل شش ماه تا دو سال حبس است.
افشا یا انتقال اطلاعات فنآورانه یا پژوهشی به «مراکز علمی بیگانه»، در صورت «تقویت دشمن»، بهعنوان افساد فیالارض قابل پیگرد است.
افزون بر این موارد، ارائه هرگونه کمک مالی، فنی، فنآورانه، علمی یا رسانهای به نهادها یا رسانههای «وابسته به دشمن» نیز جرمانگاری شده و بسته به شدت و «آثار همکاری»، مجازات آن از حبسهای سنگین تا اعدام تعیین شده است.
نکته قابل تامل آن است که تعریف نهادهای «وابسته» نیز بر عهده شورای عالی امنیت ملی گذاشته شده و این شورا میتواند هر رسانه، دانشگاه یا نهاد مدنی خارجی را در این فهرست قرار دهد؛ بیآنکه سازوکار شفاف یا قابل اعتراضی برای این تصمیمگیریها تعریف شده باشد.
واکنش شورای نگهبان و روند تصویب نهایی
طرح اولیه مجلس با مخالفتهایی از سوی شورای نگهبان روبهرو شد.
این شورا در نامهای به هیاترییسه مجلس، اعلام کرد برخی عبارات در متن طرح دارای ابهاماند و میتوانند منجر به «سوءاستفاده و تفسیرهای ناصحیح» شوند.
از جمله این ایرادات، تعریف مبهم افساد فیالارض، تعیین دامنه «کشورهای متخاصم» بدون سازوکار قانونی مشخص و تفکیک نکردن بین جاسوسی نظامی با فعالیتهای مدنی یا رسانهای است.
با وجود این، مجلس در ۲۲ تیر ۱۴۰۴ با ایجاد تغییراتی جزیی، ایرادات را رفعشده تلقی کرد و متن اصلاحشده را دوباره به شورای نگهبان فرستاد.
بهنظر میرسد در صورت تداوم اختلاف، طرح به مجمع تشخیص مصلحت نظام ارجاع داده شود؛ نهادی که همواره در موارد حساس امنیتی، با نگاهی مبتنی بر «مصالح نظام»، از تصویب طرحهایی با ماهیت سرکوبگرانه دفاع کرده است.
از قانون تا ابزار سرکوب
نقدهای حقوقی و سیاسی فراوانی به این طرح مطرح شده است.
کارشناسان حقوق بشر معتقدند تصویب اینگونه قوانین، در بستر نبود دادگاههای مستقل و امکان اعمال فشار نهادهای امنیتی بر دستگاه قضایی، عملا به معنای افزایش دامنه سرکوب، حذف روزنامهنگاران، محدودسازی فضای علمی و رسانهای و تشدید برخورد با دگراندیشان خواهد بود.
همچنین این طرح میتواند فعالیتهای صلحآمیز را بهعنوان «همکاری با دشمن» تعبیر کند و انتشار مطالب در رسانههای خارجی، بهویژه رسانههای فارسیزبان خارج کشور مانند ایراناینترنشنال، بیبیسی فارسی، صدای آمریکا و دیگر رسانهها را بهانهای برای برخورد قضایی کند.
یکی از موضوعات مورد بحث در این طرح، استفاده گسترده جمهوری اسلامی از برچسب «جاسوس» برای حذف مخالفان است و در فضای تازه امنیتی پس از جنگ با اسرائیل، انتظار میرود دامنه چنین برخوردهایی گستردهتر شود.
همچنین نهادهایی چون سازمان حقوق بشر ایران، مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران (هرانا)، مرکز عبدالرحمن برومند، کارزار سهشنبههای نه به اعدام و نهادها و افراد حقوقی دیگر همچون کارشناسان سازمان ملل متحد از جمله مای ساتو، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران، اعلام کردهاند که این طرح در امتداد افزایش اعدامها در ایران است.
این در حالی است که از آغاز سال ۲۰۲۵، چندین نفر به اتهاماتی نظیر «جاسوسی»، «افساد فیالارض» یا «همکاری با اسرائیل» اعدام شدهاند.
این سازمانها هشدار دادهاند مجازاتهایی چنین سنگین، در نبود فرآیند دادرسی عادلانه، نقض آشکار حقوق بشر محسوب میشود.
قانون برای تثبیت اقتدار امنیتی
طرح تشدید مجازات جاسوسی، بیش از آنکه پاسخی حقوقی به تهدیدهای واقعی اطلاعاتی باشد، ابزاری برای تثبیت کنترل اطلاعات، اعمال نظم امنیتی بر حوزههای عمومی و نهادینه کردن برخورد سخت با هرگونه ارتباط خارجی است.
در غیاب دادرسی عادلانه و رسانههای مستقل داخلی، چنین قوانینی نه تنها از امنیت ملی صیانت نمیکنند، بلکه اعتماد عمومی را کاهش داده و کشور را در مسیر انزوای بیشتر قرار میدهند.
به نظر میرسد در جمهوری اسلامی، آنچه بیش از هر چیز «متخاصم» تلقی میشود، آزادی گردش اطلاعات، ارتباط آزاد با جهان و نقد قدرت حاکم است.