خبرگزاری فرانسه: شورای امنیت جمعه درباره بازگشت تحریمهای ایران رایگیری میکند
خبرگزاری فرانسه گزارش داد که شورای امنیت سازمان ملل متحد جمعه درباره بازگشت تحریمهای سازمان ملل علیه جمهوری اسلامی، که قرار است با فعالشدن مکانیسم ماشه رخ دهد، تصمیمگیری کند.
در همین حال، امانوئل مکرون، رییسجمهوری فرانسه، به شبکه ۱۲ اسرائیل گفت این تحریمها در پایان سپتامبر فعال خواهد شد.
مکرون گفت عباس عراقچی، وزیر خارجه جمهوری اسلامی، «تلاش کرد پیشنهادی منطقی ارائه دهد» اما حمایت لازم را در داخل حکومت به دست نیاورد.
او افزود آخرین پیشنهاد ایران به تروئیکای اروپایی برای تعویق چندماهه مکانیسم ماشه «فاقد عمل» بوده و صرفاً شامل وعدههای سیاسی بدون اقدام عملی بوده است.
مقامهای جمهوری اسلامی تهدید کردهاند در صورت فعالشدن مکانیسم ماشه از انپیتی خارج شده و توافق اخیر تهران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز ملغی میشود.
سه سال پس از قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی و آغاز جنبش «زن، زندگی، آزادی»، شهروندان از نقاط مختلف ایران در پیامهایی به ایراناینترنشنال بر تعهد خود برای ادامه مسیر مبارزه با جمهوری اسلامی، پاسداشت یاد جانباختگان، پیگیری عدالت و ایستادگی جمعی تا رسیدن به آزادی تاکید کردند.
ایراناینترنشنال پنجشنبه ۲۷ شهریور از شهروندان پرسید اگر بتوانند تنها یک اقدام برای ادامه مسیر جنبش مهسا انجام دهند، آن اقدام چه خواهد بود؟
گروهی از مخاطبان با تاکید بر پاسداشت یاد جانباختگان و ادامه مسیر آنها اعلام کردند که خون مهسا و کشتهشدگان جنبش «زن، زندگی، آزادی» پایمال نمیشود.
برخی با اشاره به شعار «نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم»، «صبح پیروزی» را نزدیک دانستند و وعده پاسخگویی آمران و عاملان «کسانی که مهسا و مهساها را از مردم گرفتند» را تکرار کردند.
بخش دیگری از پیامها بر جایگاه نمادین مهسا ژینا امینی متمرکز بود و او را «نوری خاموشنشدنی» و «قلب جنبش» توصیف کردند و بر کنشهای روزمره و نمادین، از جمله «رها کردن مو در باد» و «بلند کردن صدای آزادیخواهی» بهعنوان کنشهای ادامه مبارزه نام بردند.
مهسا (ژینا) امینی، شهروند ۲۲ ساله اهل سقز، شهریور ۱۴۰۱ پس از بازداشت بهدست ماموران گشت ارشاد در تهران جان باخت؛ رخدادی که جرقه اعتراضات سراسری با شعار «زن، زندگی، آزادی» شد.
یکی از مخاطبان ایراناینترنشنال در پیامی به مناسبت سومین سالگرد قتل حکومتی مهسا گفت: «نام مهسا به نمادی ماندگار از مقاومت و آزادیخواهی بدل شده؛ صدایی که از خیابانهای ایران برخاست و امروز الهامبخش جنبشی جهانی است.»
در کنار این پیامها، شماری از شهروندان علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی را خطاب قرار دادند و اعلام کردند ساختار ایدئولوژیک حاکمیت او تضعیف شده و سیاست «حجاب اجباری» عملا عقب رانده شده است.
برخی مخاطبان نوشتند در اعتراضات شرکت کردهاند؛ شهروندی با بیان اینکه خودش و پسرانش در «قیام مهسا» حضور داشتند و پسرانش ساچمه خوردهاند، از آرزوی آزادی ایران نوشت.
مخاطبی نیز با اشاره به اینکه در اعتراضات سال ۱۴۰۱ گلوله به پایش خورد، خطاب به مهسا امینی، نوشت: «خواهر کوچولوی عزیزم. من را ببخش بهخاطر اینکه بیشتر از خودم مراقبت نکردم که بتوانم باز هم در کنار جوانان کشورم برای آزادی کشورم با یک مشت وحشی مبارزه کنم.»
او با اشاره به خارج کردن گلوله از پایش در خانه، بر عهد خود برای ادامه مبارزه با همان پای آسیبدیده تا «روز پیروزی کامل بر رژیم وحشی و تروریست» تاکید کرد و نوشت «تا آخرین قطره خون» کنار جوانان میارز خواهد ماند.
امید به آینده و تصویر جمعی از تغییر در بسیاری از پیامها تکرار شد و تمثیل «سیل مردم» در برابر «سیل آب» برای تغییر حکومت فاسد به کار رفت، از «برپایی جشن بزرگ در سراسر کشور» سخن گفته شد و وعده داده شد مردم از زیر بار ستم سربلند بیرون خواهند آمد.
همزمان برخی شهروندان در پیامهایشان توصیه به اقدام نزدیک و در دسترس کردند و اعلام کردند: «باید از خود و شهر خود شروع کنیم.»
یکی از مخاطبان ایراناینترنشنال در پیام خود نوشت: «هرکاری که این حکومت در تقابل با مردم میکند، یک تبر به ریشه پوسیده خود زده و این صدایی که از حکومت شنیده میشود صدای آخرین تبرهاست.»
مطالبه اکثر شهروندان ترکیبی از پاسداری از یاد قربانیان، پیگیری عدالت و پاسخگویی، استمرار حضور در خیابان تا کنشهای نمادین روزمره و پافشاری بر رسیدن به آزادی است.
برخی پیامها با زبان ستایش و امید، برخی با روایت هزینههای شخصی و برخی با لحن انتقادی و حتی تند بیان شد، اما در تمامی آنها بر ادامه راه و نزدیکی زمان پیروزی بر جمهوری اسلامی و ظلم تاکید شده است.
شهروندان در پایان رسیدن به آزادی را نزدیک دانستند و تاکید کردند امید و پایداری در مبارزه مسیر مشترکی است که جامعه برای عبور از سیستم سرکوب و گذار از جمهوری اسلامی برگزیده است.
نورمن رول، رییس پیشین میز ایران در سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا درباره سامانه جدید دفاع لیزری اسرائیل در شبکه ایکس نوشت: «برنامه پرتو آهنین تهدید دیرینه موشکی ایران علیه همسایگانش، چه بهصورت مستقیم و چه از طریق گروههای نیابتی که در پی بازسازی آنهاست، را تضعیف خواهد کرد.»
او افزود: «در میانه آشفتگیهای کنونی منطقه، برنامههایی از این دست بهعنوان نمونههایی برجسته جلوه میکنند که چگونه همکاری فنی با آمریکا و ادغام بیشتر دفاعی منطقهای میتواند به شکلی مقرونبهصرفه و در عین حال دشوار برای خنثیسازی توسط دشمنان، ثبات منطقهای را ارتقا دهد.»
روزنامه حکومتی فرهیختگان، وابسته به دانشگاه آزاد اسلامی، در مطلبی با اشاره به جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل نوشت: «مردم با مشاهده توانایی کشور در پاسخ به حملات، اعتماد بیشتری به نهادهای دفاعی پیدا کردهاند.»
این روزنامه اضافه کرد: «تقویت توان دفاعی به عنوان پاسخی به تهدیدات خارجی به یک عامل وحدتبخش تبدیل شده است.»
احمد مطهریاصل، نماینده خامنهای در آذربایجان شرقی گفت: «با نفوذ فرهنگهای خارجی مانند هندو، چینی و غربی که حتی مردم خودشان با برخی از آنها مخالفند، سوءاستفادههای مالی، اخلاقی و سیاسی نیز صورت میگیرد.»
او افزود: «تشکیل گروهها و جریانهایی که فرهنگ غربی را ترویج میکنند با فرهنگ جمهوری اسلامی سازگاری ندارد.»
بیش از ۵۰۰ نفر که عمدتا نوجوان و جوان بودند، در جریان اعتراضهای خیزش «زن، زندگی، آزادی» به دست نیروهای امنیتی در ایران کشته شدند. جوانان ایرانی که زندگیشان در این اعتراضها خاموش شد، به نمادهای ماندگار مقاومت بدل شدند. چهرههای جنبشی که بنیانهای جمهوری اسلامی را به چالش کشید.
در کنار مهسا امینی، شناختهشدهترین چهره جنبش «زن، زندگی، آزادی» در سطح بینالمللی، نامهایی چون نیکا شاکرمی، حدیث نجفی، سارینا اسماعیلزاده، محسن شکاری، محمد حسینی و دیگران، در حافظه جمعی ایرانیان حک شده است. ایرانیانی که آنان را با نام کوچکشان به یاد میآورند.
هر کدام از این جوانان نماینده بُعدی از جامعه بودند: زنانی که خواهان اختیار بر زندگی خود بودهاند، نوجوانانی که آیندهشان را به خطر انداختند، کودکانی چون کیان پیرفلک ۱۰ ساله که با گلوله کشته شد و جوانانی که به جرم همراهی با زنان، پای چوبه دار رفتند.
ژینا تو نمیمیری، نام تو رمز میشود
اعتراضهای گسترده سال ۱۴۰۱ بهدنبال کشته شدن مهسا (ژینا) امینی آغاز شد؛ زن ۲۲ ساله کُرد که گشت ارشاد ۲۳ شهریور ۱۴۰۱ او را بازداشت کرد.
مهسا در بازداشت بهشدت آسیب دید و ۲۵ شهریور در بیمارستان جان باخت.
نام او به شعار اصلی اعتراضها بدل شد و تصویرش در سراسر شبکههای اجتماعی و روی پلاکاردهای اعتراضی در ایران و خارج از کشور پخش شد.
معصومیت و مرگ تراژیک او عمیقا بر مردم ایران تاثیر گذاشت و او را به ماندگارترین نماد جنبشی بدل کرد که نه برای اصلاحات، بلکه برای آیندهای متفاوت به میدان آمد.
نیکا شاکرمی، نوجوان طغیانگر
نیکا شاکرمی ۱۶ ساله، پس از شرکت در اعتراضهای تهران در روزهای نخست خیزش ناپدید شد. ویدیویی از او ثبت شد که روی سطل زباله ایستاده و در حالی که روسریاش را آتش میزند، همراه با دیگران شعار «مرگ بر دیکتاتور» سر میدهد.
۱۰ روز بعد، پیکر او در شرایطی مشکوک به خانوادهاش تحویل داده شد.
مقامهای رسمی اعلام کردند که او از یک ساختمان سقوط کرده است اما بستگانش این روایت را بپذیرفتند و آثار ضرب و جرح بر بدنش خبر دادند.
گزارشی از بیبیسی جهانی در می ۲۰۲۴ نیز خبر داد که او مورد آزار جنسی قرار گرفته و به قتل رسیده است.
نیکا به خلاقیت و علاقه به هنر (شعر، نقاشی و موسیقی) شناخته میشد و رویای خوانندگی حرفهای در سر داشت.
زندگی کوتاه اما پرشور او، از هنر تا جسارتهای نوجوانانه، به نمادی از خطر کردن نسل جوان ایران برای آزادی بدل شد.
نیکا شاکرمی
حدیث نجفی، صدایی که خاموش شد
حدیث نجفی ۲۲ ساله در اعتراضهای کرج با شلیک چندین گلوله به صورت، گردن، سینه، شکم و دست کشته شد.
خانوادهاش تحت فشار قرار گرفتند تا اعلام کنند که او به مرگ طبیعی جان باخته است.
حدیث در تیکتاک و اینستاگرام فعال بود و لحظات زندگی روزمرهاش را به اشتراک میگذاشت.
او در ویدیویی پیش از مرگ گفته بود: «دوست دارم وقتی چند سال بعد به گذشته نگاه میکنم، خوشحال باشم که در اعتراضها شرکت کردم.»
او پیش از خروج از خانه به مادرش گفته بود امیدوار است وقتی تغییر در ایران اتفاق بیفتد، بتواند به گذشته نگاه کند و خوشحال باشد که سهمی داشته است.
حدیث نجفی
سارینا اسماعیلزاده، نوجوان آزادیخواه
سارینا اسماعیلزاده، دختر ۱۶ سالهای از کرج، نوجوانی باهوش و کنجکاو بود که علاقههای متنوعی داشت.
او عاشق آشپزی، موسیقی کیپاپ و ساختن ویدیوهای شاد برای کانال یوتیوب و تیکتاک خود بود.
سارینا به صراحت درباره عدالت و آزادی حرف میزد.
او در یکی از ویدیوهایش میپرسد: «آدمها از کشورشان چه میخواهند؟ رفاه، رفاه، رفاه. نه هیچ چیز دیگر. چرا من مثل آن نوجوان نیویورکی نیستم که نگران حجاب اجباری یا مشکلات اقتصادی نباشد؟»
ترکیب شوخطبعی، موسیقی و آگاهی سیاسی در حضور آنلاین او، از سارینا نمادی قدرتمند از شجاعت و آرزوهای نسل زد ایران ساخت.
سارینا اسماعیلزاده
مهرشاد شهیدی، جوان محبوب اراکیها
مهرشاد شهیدی، سرآشپز ۱۹ ساله، در بازداشتگاه سپاه پاسداران در اراک، یک روز پیش از تولد بیست سالگیاش، بر اثر ضربوجرح با باتوم جان باخت. مقامها خانواده او را مجبور کردند علت مرگ را سکته قلبی اعلام کنند.
هزاران نفر در مراسم خاکسپاری مهرشاد شرکت کردند و شعارهای ضدحکومتی سر دادند.
او در حالی که دانشجوی مهمانداری و سرآشپز یک رستوران محلی بود، در ورزشهای ژیمناستیک، والیبال و شنا هم مدالآور بود.
عاملان مرگ او هیچگاه محاکمه نشدند. در عوض، مقامها خانوادهاش را تهدید کردند که اگر مراسم عمومی برگزار کنند، سنگ مزارش را تخریب خواهند کرد. مزاری که همچنان محل حضور پرتعداد شهروندان است.
مهرشاد شهیدی
شکاری و حسینی، حکم مرگ برای ایستادگی
محسن شکاری ۲۳ ساله و محمد حسینی ۳۹ ساله از نخستین معترضانی بودند که در دادگاههای انقلاب محکوم به اعدام شدند و حکمشان به اجرا گذاشته شد.
مرگ آنها با هدف وحشتآفرینی صورت گرفت اما بهجای بازدارندگی، به فریاد اعتراض بدل شد.
شکاری، کارگر کافه و نوازنده گیتار خودآموخته، در جریان یک اعتراض در تهران بازداشت شد.
محسن شکاری
حسینی، قهرمان هنرهای رزمی که در مرغداری کار میکرد، پس از شرکت در مراسم یادبود حدیث نجفی در کرج بازداشت شد؛ جایی که سه معترض دیگر با شلیک نیروهای امنیتی کشته شدند.
محمد حسینی
مقامها هر دوی این جوانان را به مجروح و مضروب کردن اعضای بسیج متهم کردند. آنان اتهامات را رد کردند و گروههای حقوق بشری اعلام کردند اعترافهای تلویزیونیشان زیر شکنجه گرفته شده بود.
اعدام این دو بار دیگر بهای انسانی این جنبش را نشان داد: مردمان عادی در برابر سرکوبی بیسابقه ایستادند و جانشان را بر سر آن گذاشتند.