مشاور پیشین امنیت ملی آمریکا: حکومت ایران ضعیفتر از آن است که تصور میشود
جان بولتون، مشاور امنیت ملی پیشین آمریکا، با اشاره به اینکه بدون سرنگونی جمهوری اسلامی خاورمیانه روی صلح را نمیبیند، گفت: «از اروپا، آمریکا و از درون ایران میشنویم که این رژیم بسیار آسیبپذیرتر از آن چیزی است که مردم تصور میکنند.»
بولتون در نشستی در دانشگاه هاروارد در شهر کمبریج ایالت ماساچوست افزود: «فکر میکنم تا زمانی که رژیم آیتاللهها در ایران سرنگون نشود، در خاورمیانه صلح و امنیت برقرار نخواهد شد.»
او در پاسخ به این پرسش که آیا در پی جنگ ۱۲ روزه جمهوری اسلامی و اسرائیل، حکومت ایران قویتر شده است نیز گفت: «این حرف غلط است. هیچکس دوست ندارد کشورش بمباران شود، اما واکنش واقعی در داخل ایران، بهنظر من، این بود که مردم بهطور کلی دیدند رژیم ناتوان از جلوگیری از آمریکا و اسرائیل برای نابودی دارایی حیاتیاش ــ یعنی برنامه هستهای و موشکهای بالستیک ــ بوده است، و این امر به احساس اینکه روزهای رژیم رو به پایان است دامن زده است.»
بولتون با اشاره به سن بالای خامنهای و احتمال مرگش «در هر زمان» نیز گفت: «آن نقطهای است که در آن رژیم میتواند از بالا دچار فروپاشی شود.»
مشاور امنیت ملی پیشین آمریکا با اشاره به شرایط «وحشتناک» اقتصادی در ایران در چند سال اخیر افزود: «مردم میبینند که سردارها و آیتاللهها و خانوادههایشان ثروتمند میشوند، در حالی که مردم همچنان رنج میبرند. نارضایتی اقتصادی عظیمی وجود دارد.»
بولتون همچنین به قتل مهسا ژینا امینی و جنبش زن زندگی آزادی اشاره کرد و گفت: «وقتی ۵۰ درصد جمعیت از دست برود، این مشکل بسیار بزرگی است، و آن رژیم نامحبوب و بیثبات است.»
او در ادامه خواهان حمایت از اپوزیسیون «نه از لحاظ نظامی، بلکه با تجهیزات ارتباطی و منابع محدود» شد.
مرگ سمیه رشیدی، کارگر زندانی در زندان قرچک ورامین، بار دیگر مسئله دیرینه محرومیت درمانی در زندانهای ایران را برجسته کرد. مرور پروندههای پیشین نشان میدهد که این مرگها نه اتفاقی استثنایی، بلکه بخشی از الگویی سازمانیافته هستند که از دههها پیش جان زندانیان سیاسی را گرفته است.
زندان در جمهوری اسلامی از همان ابتدای تاسیس، تنها محلی برای اجرای حکم قضایی نبوده و از آن به عنوان ابزاری برای کنترل اجتماعی و خاموش کردن صداهای مخالف استفاده شده است.
مخالفان و منتقدان سیاسی، روزنامهنگاران، کنشگران صنفی و عقیدتی و حتی شهروندانی که تنها در اعتراضات خیابانی شرکت کردهاند یا به جرایم دیگر محکوم شدهاند، در زندانهایی نگهداری میشوند که شرایط آنها چیزی فراتر از محرومیت از آزادی است.
در این زندانها، سلامت زندانی نه تنها در اولویت نیست، بلکه عامدانه نادیده گرفته میشود.
محرومیت از خدمات پزشکی و درمانی به عنوان بخشی از استراتژی سرکوب، میتواند شامل تاخیر در انتقال به بیمارستان، ضبط داروهای ارسال شده از طرف خانواده یا محدود کردن دسترسی به پزشکان متخصص باشد. در چنین شرایطی، زندانیان بیمار عملا در معرض «مرگ تدریجی» قرار میگیرند؛ مرگی که در ادبیات حقوق بشری با اصطلاح «اعدام خاموش» توصیف میشود.
محرومیت پزشکی بهعنوان شکنجه سفید
محروم کردن زندانیان بیمار از درمان مناسب چیزی فراتر از قصور یا بینظمی اداری است. کارشناسان حقوق بشر سازمان ملل این رفتار را معادل شکنجه میدانند.
زندانیان گاه برای دریافت اجازهی درمان باید تعهد بدهند یا حتی اعتراف تلویزیونی کنند. خانوادهها دارو میفرستند، اما داروها یا تحویل داده نمیشود یا با تاخیر زیاد به دست زندانی میرسد.
این وضعیت زندانی را در معرض مرگ تدریجی قرار میدهد. او هر روز ضعیفتر میشود و امیدش به نجات کاهش مییابد. در بسیاری موارد، وقتی بالاخره اجازه اعزام به بیمارستان صادر میشود، زمان از دست رفته است و درمان دیگر فایدهای ندارد.
واکنشها و بیپاسخی مقامات
خانوادههای قربانیان بارها صدای اعتراضشان را بلند کردهاند، اما اغلب با تهدید و فشار امنیتی روبهرو شدهاند.
نهادهای بینالمللی از جمله عفو بینالملل و دیدبان حقوق بشر بارها بیانیههایی منتشر کردهاند، اما جمهوری اسلامی تاکنون هیچ مقام قضایی یا زندانبانی را برای این مرگها پاسخگو نکرده است.
حتی در مواردی مانند ستار بهشتی یا بهنام محجوبی که بازتاب جهانی گسترده داشت، نهایتا پروندهها مختومه شدند و مسئولان تبرئه شدند.
سمیه رشیدی؛ تازهترین قربانی
مرگ سمیه رشیدی، کارگر زندانی در زندان قرچک، نمونهای گویاست. او مدتها از بیماری رنج میبرد، اما مقامهای زندان از اعزام بهموقع او به بیمارستان خودداری کردند.
تنها زمانی که وضعیتش بحرانی شد و به کما رفت، او را به بیمارستان منتقل کردند.
اما این انتقال دیرهنگام دیگر فایدهای نداشت و در سوم مهر ۱۴۰۴ خبر مرگ او رسما اعلام شد.
فعالان حقوق بشر تاکید کردهاند که مرگ رشیدی تنها یک «حادثه» نبود، بلکه نمونهای آشکار از سیاست محرومیت درمانی است.
به تعبیر بسیاری، او قربانی «قتل تدریجی عامدانه» شد. یاد رشیدی بهسرعت به نماد دیگری از ظلم ساختاری در زندانهای ایران بدل شد.
بحران در تمام زندانهای ایران
یک گزارش ایراناینترنشنال با استناد به «دیدهبان ایران» نشان میدهد که این تنها زندانیان سیاسی نیستند که به این شیوه خاموش اعدام میشوند.
طی یک سال گذشته تنها در زندان تهران بزرگ، حدود ۳۰ زندانی به دلیل نبود پزشک و امکانات درمانی جان خود را از دست دادهاند.
این آمار بهخودیخود تکاندهنده است، اما وقتی جزئیات آن بررسی میشود، تصویری کاملتر از بحران به دست میدهد.
تیپ پنجم زندان تهران بزرگ بهویژه در شرایط بحرانی قرار دارد. ازدحام جمعیت، کمبود فضا و نبود خدمات مددکاری باعث شده است بسیاری از زندانیان در شرایط غیرانسانی زندگی کنند.
برخی از آنها حتی تخت برای خواب ندارند و شبها بر روی زمین یا در راهروها میخوابند.
بهداری زندان، فاقد تجهیزات تخصصی و پزشک دائم است و هرگونه اعزام به بیمارستان بیرون از زندان نیازمند مجوزهای امنیتی است که اغلب یا صادر نمیشود یا با تاخیر طولانی همراه است.
تنها در فاصله کوتاهی بین ۲۱ شهریور تا سوم مهر، حداقل پنج زندانی دیگر در زندانهای مختلف از جمله قرچک ورامین، کچوئی کرج و یزد جان خود را از دست دادهاند.
در میان این قربانیان، چهار زن نیز حضور داشتهاند که بار دیگر توجه افکار عمومی را به وضعیت زنان زندانی جلب کرده است.
روایتهای مرگ در سایه محرومیت درمانی
برای درک عمق بحران، کافی است به پروندههای مشخصی نگاه کنیم که طی دو دهه گذشته در رسانهها و گزارشهای حقوق بشری ثبت شدهاند.
این روایتها نشان میدهند که محرومیت درمانی نه یک خطای موردی، بلکه الگویی تکراری در مرگ زندانیان سیاسی بوده است.
ساسان نیکنفس، فعال مدنی، بکتاش آبتین، شاعر و فیلمساز و جواد روحی، شهروند معترض در سالهای گذشته بهدلیل نبود خدمات پزشکی و فشار و شکنجه در زندانهای جمهوری اسلامی جان باختند.
در ادامه، نمونههایی دیگر از این «اعدامهای خاموش» مرور میشود.
اکبر محمدی (۱۳۸۵)
اکبر محمدی، دانشجوی عضو انجمن اسلامی و از بازداشتشدگان کوی دانشگاه ۷۸، پس از چند سال حبس در مرداد ۱۳۸۵ در زندان اوین جان باخت.
خانوادهاش گفتند که او از بیماریهای متعدد رنج میبرد و به داروهای خاص نیاز داشت، اما در زندان به او رسیدگی نشد.
اعتصاب غذای طولانی و عدم انتقال به بیمارستان مناسب، نهایتاً به مرگ او انجامید.
مرگ محمدی از نخستین مواردی بود که توجه افکار عمومی را به مسئله محرومیت درمانی در زندانها جلب کرد.
امیرحسین حشمتساران (۱۳۸۸)
امیرحسین حشمتساران، دبیرکل جبهه متحد دانشجو و جوانان ایران، پس از اعتراضات سال ۱۳۸۸ بازداشت شد. او در زندان رجاییشهر دچار خونریزی مغزی شد.
مقامهای زندان از اعزام فوری او به بیمارستان خودداری کردند و تنها زمانی که وضعیتش بحرانی شد، او را منتقل کردند؛ انتقالی که دیگر فایدهای نداشت.
دیدبان حقوق بشر مرگ او را نشانهی بیتوجهی عامدانه مقامات به سلامت زندانیان دانست.
هدی صابر (۱۳۹۰)
هدی صابر، روزنامهنگار و فعال ملی-مذهبی، در اعتراض به مرگ هاله سحابی در مراسم خاکسپاری مهدی بازرگان، دست به اعتصاب غذا زد.
او پس از درد شدید قلبی، دیرهنگام به بیمارستان منتقل شد و همانجا جان باخت.
شاهدان میگویند زندانبانان و مسئولان بهداری زندان اوین علائم اولیه سکته قلبی را نادیده گرفتند.
مرگ صابر از سوی بسیاری «قتل در اثر تأخیر درمان» توصیف شد.
ستار بهشتی (۱۳۹۱)
ستار بهشتی، وبلاگنویس کارگری، در سال ۱۳۹۱ بازداشت شد و تنها چند روز بعد خبر مرگ او منتشر گردید. پزشکی قانونی آثار شکنجه بر بدنش را تایید کرد.
او در بازجوییها بارها از درد شدید شکایت کرده بود، اما هیچ درمانی دریافت نکرد.
عفو بینالملل مرگ بهشتی را نمونهای آشکار از بیتوجهی پزشکی و خشونت سازمانیافته دانست و خواستار تحقیق مستقل شد.
وحید صیادی نصیری (۱۳۹۷)
وحید صیادی نصیری، زندانی سیاسی جوانی که به دلیل فعالیتهای اعتراضی محکوم شده بود، در زندان لنگرود قم به بیماری کبدی مبتلا شد و به درمان فوری نیاز داشت.
با این حال، مقامهای زندان بارها اعزام او به بیمارستان را عقب انداختند. او در آذر ۱۳۹۷ در اثر همین بیتوجهی جان باخت.
مرگ صیادی نصیری در فضای مجازی بازتاب گستردهای یافت و بار دیگر موضوع «حق درمان» در زندانها را برجسته کرد.
کاووس سیدامامی (۱۳۹۶)
کاووس سیدامامی، استاد دانشگاه و فعال محیط زیست، در سال ۱۳۹۶ بازداشت و تنها دو هفته بعد خبر مرگ او در اوین اعلام شد.
مقامهای قضایی ادعا کردند او خودکشی کرده است، اما خانوادهاش این روایت را رد کردند.
فشار روحی، انزوا در سلول انفرادی و نبود مراقبت پزشکی از عوامل مهمی بود که شرایط مرگ او را فراهم آورد.
بهنام محجوبی (۱۴۰۰)
بهنام محجوبی، از دراویش گنابادی، به بیماری صرع مبتلا بود. پزشکان تاکید داشتند ادامه حبس برای او خطرناک است، اما مسئولان زندان داروهای ضروریاش را به موقع ندادند.
او بارها در نامهها و تماسهایش هشدار داده بود که در خطر است. در نهایت در بهمن ۱۳۹۹ به کما رفت و اسفند همان سال در بیمارستان لقمان درگذشت.
عفو بینالملل مرگ او را نتیجهی شکنجه و محرومیت درمانی دانست.
سمیه رشیدی (۱۴۰۴)
سمیه رشیدی، کارگر زندانی در زندان قرچک ورامین، پس از ماهها محرومیت از درمان و بیتوجهی به وضعیت بحرانیاش، دچار تشنج شد.
مقامهای زندان با تاخیر او را به بیمارستان منتقل کردند، اما دیگر دیر شده بود. او در سوم مهر ۱۴۰۴ جان باخت.
مرگ رشیدی، بهویژه پس از گزارشهایی درباره مرگهای مشابه در زندان تهران بزرگ و دیگر زندانها، به نماد تازهای از «اعدام خاموش» بدل شد.
تداوم چرخه مرگ
دلیل تداوم این وضعیت را باید در ساختار سیاسی و قضایی ایران جستوجو کرد.
در شرایطی که نگاه امنیتی بر همهچیز سایه انداخته است؛ تصمیم درباره درمان زندانی نه بر اساس ضرورت پزشکی، بلکه بر اساس ملاحظات امنیتی اتخاذ میشود.
هیچ نهاد مستقل نظارتی بر زندانها وجود ندارد. فرهنگ مصونیت حاکم است: هیچ مامور یا مسئولی نگران محاکمه شدن به خاطر مرگ زندانیان نیست و در نهایت، محرومیت پزشکی خود به ابزاری برای فشار و ارعاب سیاسی بدل شده است.
مرگ زندانیان سیاسی تنها یک تراژدی فردی نیست. این مرگها پیامدهای گستردهتری برای جامعه دارند.
حکومت ترس عمومی ایجاد میکند و نشان میدهد که حتی اگر کسی را نکشد، میتواند او را به مرگ تدریجی محکوم کند.
این مرگها محصول ساختاری هستند که در آن محرومیت درمانی به ابزاری برای سرکوب بدل شده اما تجربه نشان داده است که مرگ این زندانیان نه به خاموشی صداها، بلکه به تقویت نمادهای مقاومت انجامیده است.
خبرگزاری مهر، وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی، در گزارشی با اشاره به آنچه «فضای رسانهای ایجادشده برای وقوع جنگ» توصیف کرد نوشت: «این موضوع صرفا تبلیغات رسانهای است و وقوع جنگ نامحتمل است.»
در این گزارش به نقل از یک «منبع آگاه» آمده است: «فضای رسانهای ایجادشده در خصوص انتظار برای جنگ صرفا اقدامات رسانهای است و شاهد هیچ تحرک نظامی در منطقه نیستیم.»
بر اساس این گزارش، «مهمترین حرکت نظامی، جابهجایی سوخترسانهای هوایی بودند که آن هم برای فشار بر روسیه است. پس جای نگرانی وجود ندارد و حداقل تا این لحظه در هوا و زمین و دریا هیچ تحرکی مشاهده نمی شود.»
حمیدرضا مقدمفر، مشاور فرمانده کل سپاه پاسداران با اشاره به جنگ ۱۲ روزه گفت: «نیروهای نظامی و امنیتی و دفاعی همگی به صورت طبیعی در آمادهباش کاملند، اما منطق میگوید که اسرائیل در موقعیت جنگ با ایران نیست و توان حمله ندارد.»
او افزود: «ادعاها مبنی بر جنگ قریبالوقوع بیش از هر چیز مصداق عملیات روانی و عملیات رسانهای با هدف تعلیق اقتصاد در ایران است.»
یحیی رحیم صفوی، مشاور علی خامنهای با اشاره به جنگ ۱۲ روزه گفت: «در این جنگ روسیه تنها در حوزه سیاسی با ما همراهی میکرد و هیچگونه کمک نظامی به جمهوری اسلامی ارائه نکرد.»
او اضافه کرد: «روسیه شهروندان یهودی زیادی دارد و این مسئله بر مواضع مسکو اثرگذار بود.»
مسعود پزشکیان، رییس دولت در جمهوری اسلامی، هفته گذشته در حالی تهران را به مقصد مقر سازمان ملل متحد در نیویورک ترک کرد که به چراغ سبز آرام و بیسروصدای علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، برای آغاز مذاکرات محرمانه با واشینگتن دلگرم بود.
او امیدوار بود که با این مذاکرات مانع بازگشت تحریمهای سازمان ملل متحد شود.
بهگفته دو عضو هیئت همراه پزشکیان، خامنهای در جلسهای خصوصی به رییسجمهوری گفته بود اگر گفتوگوی مستقیم با آمریکاییها بتواند جلو بازگشت تحریمها را بگیرد، وزیر امور خارجه میتواند وارد مذاکرات مستقیم محرمانه با آنان شود اما درست زمانی که هواپیمای هیئت ایرانی بر فراز اقیانوس اطلس بود، خامنهای در سخنرانی تند و آتشین خود از صداوسیمای جمهوری اسلامی، هرگونه مذاکره با آمریکا را بهطور قطعی رد کرد. چرخشی ناگهانی که به گفته دو منبع مطلع، پزشکیان و وزیر امور خارجهاش را در بهت فرو برد.
عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، بعدتر در گفتوگویی خصوصی با چند نفر از ایرانیان مقیم آمریکا که برای شرکت در نشستی پشت درهای بسته به هتل محل اقامت هیئت ایرانی رفته بودند، گفت مذاکره مستقیم با واشینگتن تنها راه جلوگیری از بازگشت تحریمهای سازمان ملل بود اما این فرصت با مخالفت آیتالله خامنهای از بین رفت.
سه نفر از حاضران در این نشست که نخواستند نامشان برده شود، این نکته را به ایراناینترنشنال گفتند.
این ماجرا نشان میدهد رهبر جمهوری اسلامی و عالیترین مقامهای سیاسی حکومت ایران بهشدت بر سر مسیر خروج از بنبست هستهای اختلاف دارند. بنبستی که پس از جنگ ۱۲ روزه اسرائیل و جمهوری اسلامی، احتمال درگیریهای تازه را تشدید میکند.
عراقچی و استیو ویتکاف، فرستاده ویژه دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا در امور خاورمیانه، دو ماه گفتوگوهای غیرمستقیم داشتند اما ۲۳ خرداد با آغاز حمله غافلگیر کننده ارتش اسرائیل به مواضع جمهوری اسلامی، این روند متوقف شد.
حملات اسرائیل با حمله هوایی آمریکا به سه مرکز کلیدی هستهای جمهوری اسلامی تکمیل شد. حملههایی که بخش بزرگی از ظرفیت غنیسازی اورانیوم ایران را نابود کرد اما همچنان مسئله اصلی یعنی مناقشه غرب با جمهوری اسلامی بر سر برنامه هستهای را حلنشده باقی گذاشت.
نشست خصوصی در منهتن
جمعه چهارم مهر، ساعتی پس از آنکه شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه روسیه و چین برای ادامه تعلیق تحریمهای ایران را رد کرد، پزشکیان و عراقچی با گروه کوچکی از کارشناسان و دانشگاهیان ایرانی در هتل «لاکچری کالکشن» در منهتن دیدار کردند.
قرار بود این نشست یک ساعت طول بکشد. پیش از آغاز رسمی جلسه، عراقچی در لابی هتل با چند تن از مدعوین، گفتوگویی صریح و بیپرده داشت.
او تاکید کرد: «تنها راه جلوگیری از اسنپبک گفتوگوی مستقیم با آمریکا بود و از این پس هم فقط مذاکره مستقیم میتواند مانع از تشدید درگیریها شود؛ اما ما اجازه گفتگوی مستقیم با آمریکا را نداریم.»
عراقچی در این گفتوگوی خصوصی حتی پیشنهاد کرد حاضران از پزشکیان بخواهند تا رهبر جمهوری اسلامی را مجاب به ضرورت گفتگوی مستقیم با آمریکا بکند.
چرخش خامنهای درباره مذاکرات محرمانه با آمریکا
سه تن از حاضران در این نشست خصوصی به ایراناینترنشنال گفتند عراقچی پیش از آغاز رسمی جلسه مسعود پزشکیان با ایرانیان، توضیحات بیشتری درباره وضعیت مذاکرات داده است.
به گفته عراقچی، پزشکیان قبل از ترک تهران موضوع گفتوگوی مستقیم را با رهبر جمهوری اسلامی در میان گذاشته بود. آمریکاییها از طریق ویتکاف، سه شرط قطعی برای چنین مذاکراتی مطرح کرده بودند:
۱. برگزاری نشستهای علنی در برابر خبرنگاران پیش و پس از مذاکرات مستقیم ایران و آمریکا
۲. اعلام محل نگهداری ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده در ایران؛
۳. دسترسی کامل بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی به سایتهای هستهای.
عراقچی گفت که رهبر جمهوری اسلامی با مذاکرات علنی مخالفت کرده اما صراحتا پذیرفته بود «مذاکرات مستقیم محرمانه» قابل قبول است؛ به شرطی که بتواند مانع فعالسازی تحریمها شود.
با این حال، خامنهای در تلویزیون ظاهر شد و هرگونه مذاکره را مردود دانست. موضعی کاملا متفاوت و متضاد با موضع خصوصیاش که هیئت جمهوری اسلامی را در نیویورک شوکه کرد.
حلقه ایرانیان در نیویورک
نشست خصوصی یکساعته با پزشکیان، گروهی از دانشگاهیان و کارشناسان ایرانی را گرد هم آورد؛ از جمله هوشنگ امیراحمدی حامی دیرین تعامل ایران و آمریکا، ولی نصر پژوهشگر و مشاور پیشین وزارت امور خارجه آمریکا و تریتا پارسی معاون اجرایی موسسه کوئینسی.
دیگر حاضران در این جلسه عبارت بودند از: هادی کحالزاده پژوهشگر موسسه کوئینسی، جواد صالحی اصفهانی استاد اقتصاد در دانشگاه ویرجینیا تک، مسعود دلبری کارشناس ارشد انرژی، علیاکبر موسوی خوئینی نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی و فعال اصلاحطلب، محمد منظرپور روزنامهنگار آزاد و یوسف عزیزی، دانشجوی دکتری در دانشگاه ویرجینیا تک.
امیراحمدی نخستین سخنران جلسه بود و نزدیک به نیمی از زمان نشست را به خود اختصاص داد. او طی ۲۵ دقیقه، یک دوراهی روشن و صریح را پیش پای جمهوری اسلامی ترسیم کرد: «تسلیم یا رفتن به سوی بمب اتمی.»
او استدلال کرد مشکل اصلی آمریکا با ایران برنامه هستهای نیست بلکه قدرت منطقهای ایران است.
بهگفته امیراحمدی، واشینگتن «ایران قدرتمند» نمیخواهد. او توصیه کرد ایران سرمایهگذاری بیشتری روی توان موشکی و نظامی انجام دهد و تاکید کرد زمان آن رسیده که ایران بهدنبال بازدارندگی هستهای برود.
سخنان او آنقدر طولانی شد که امیرسعید ایروانی، نماینده جمهوری اسلامی در سازمان ملل، از او خواست صحبتش را جمعبندی کند.
پزشکیان در تمام مدت یادداشت برمیداشته است. او هنگام بازگشت به تهران در فرودگاه به خبرنگاران گفت در دیدار با ایرانیان «یکی از این عزیزان میگفت آمریکا، ایران ذلیل و ضعیف میخواهد. ایران قدرتمند نمیخواهد.»
او نامی از امیراحمدی نبرد اما عینا نکته مورد تاکید او را تکرار کرد.
بهدلیل طولانی شدن صحبتهای امیراحمدی، تنها چند نفر دیگر فرصت اظهار نظر در این جلسه را پیدا کردند.
تریتا پارسی گفت تحریمهای اصلی همان تحریمهای آمریکاست، بازگشت تحریمهای سازمان ملل وضعیت را پیچیدهتر میکند اما مسئله اصلی نیست.
پارسی در تحلیل رفتار چین پس از بازگشت تحریمهای بینالمللی گفت انتظار دارد چین به خرید نفت ایران ادامه دهد و احتمالا محدودیتها را نادیده خواهد گرفت.
عراقچی و پزشکیان با تکان دادن سر، سخن پارسی درباره ادامه خرید نفت ایران از سوی چین را تایید کردند.
پارسی همچنین تاکید کرد که «تنها راه جلوگیری از تشدید بحران و سوءاستفاده اسرائیل از انزوای ایران، گفتوگوی مستقیم با واشینگتن است.»
ولی نصر ارزیابی تیرهتری ارائه داد و گفت تهران با اتلاف وقت در دوران جو بایدن، از فرصت به دست آمده برای رسیدن به یک توافق تازه با آمریکا استفاده نکرد.
حکومت در بحران
تغییر تصمیم ناگهانی رهبر جمهوری اسلامی در خصوص مذاکره مستقیم با آمریکا، نشانههای تناقض موجود در قلب نهاد تصمیمگیری در تهران و سردرگمی مقام های جمهوری اسلامی در یافتن راه حلی برای بحران کنونی را آشکارتر میکند.
خامنهای در خفا موافقت مشروط خود را با مذاکرات محرمانه اعلام کرده بود اما سپس حرف خود را پس گرفت. عراقچی بهعنوان بالاترین مقام دیپلماتیک کشور این موضوع را برای برخی از ایرانیان مقیم آمریکا بازگو کرد تا روشن شود حتی سیاستمداران جمهوری اسلامی هم میدانند گفتوگوی مستقیم تنها مسیر باقیمانده است اما این رهبر جمهوری اسلامی است که در مسیر سنگاندازی میکند.
این ماجرا وضعیت حکومتی را نشان میدهد که در بحرانی عمیق به سر میبرد: رییسجمهوری، وزیر امور خارجه و بسیاری از سیاستمداران بر ضرورت کاهش تنشها برای جلوگیری از جنگی دیگر تاکید دارند اما خامنهای تنها کسی است که در برابر آن ایستاده و مواضعش چنان متغیر است که حتی نزدیکترین یارانش را هم سرگردان و سردرگم کرده است.
توضیح: در گزارش اولیه ما، بر اساس گفتههای منابع، نام فرناز فصیحی نیز در فهرست شرکتکنندگان در جلسه ذکر شده بود. با این حال، نیویورکتایمز در بیانیهای گفته است که او در این جلسه حضور نداشته است. بر همین اساس، نام او از متن گزارش حذف شد.