احمد علوی، اقتصاددان، گفت آمارهای فعلی تنها گذشته را نشان میدهند و نه آیندهای را که با «آتشبس شکننده، تحریمهای مرتبط با مکانیسم ماشه و ناآرامیهای سیاسی» روبهرو است.
او هشدار داد با تشدید بحرانها، ناکارآمدی دولت و فساد ساختاری، قیمتها در ایران همچنان در مسیر صعودی خواهند بود.
مهرزاد بروجردی، استاد علوم سیاسی در دانشگاه علم و فناوری میزوری، با اشاره به طرح ترامپ برای پایان جنگ در غزه گفت: «این طرح گامی بزرگ برای نزدیک شدن به صلح در میانه جنگ دوساله با تلفات انسانی گسترده است، اما نباید تصور کرد که رسیدن به صلح موضوعی پایانیافته است.»

از ابتدای محاصره غزه در سال ۲۰۰۷ تاکنون، میلیاردها دلار کمکهای بینالمللی به این منطقه سرازیر شده است، اما چرا مردم این باریکه سهمی از این کمکها نگرفتهاند؟
ایالات متحده، اتحادیه اروپا، سازمان ملل و دهها نهاد بینالمللی تلاش کردهاند با ارسال غذا، دارو، تجهیزات و منابع مالی، بار سنگین جنگها و محاصره بر دوش مردم عادی را کاهش دهند. اما واقعیت میدانی چیز دیگری است: یا بیشتر این کمکها یا به مقصد نرسیده یا در مسیر توقیف و مصادره شده و درنتیجه، تنها بخش کوچکی از آن به مردم عادی رسیده است.
ایالات متحده طی دو دهه گذشته بزرگترین حامی مالی مردم فلسطین بوده است. طبق گزارش USAID و کنگره آمریکا، بین سالهای ۱۹۹۴ تا ۲۰۲۰ بیش از ۵.۴ میلیارد دلار کمک مستقیم به فلسطینیان اختصاص داده شد، که بخش مهمی از آن به غزه رفت.
حتی در سالهای اخیر، با وجود قطع بخش زیادی از کمکها در دوره ترامپ، همچنان آمریکا منابع قابلتوجهی برای کمکهای انساندوستانه اختصاص داده است.
در سال ۲۰۲۱ دولت بایدن کمکهای جدیدی به ارزش ۲۳۵ میلیون دلار برای آژانس امدادرسانی سازمان ملل (UNRWA) تصویب کرد تا در بخش آموزش و سلامت در غزه هزینه شود.
اما این کمکها هرگز نتوانستند زندگی مردم را به شکل پایدار بهبود دهند. دلیل اصلی، ساختار غیرشفاف توزیع در غزه و سلطه گروههای مسلح بر مسیرهای اصلی دسترسی مردم به این کمکها بوده است.
سازمان ملل متحد همواره در مرکز امدادرسانی به غزه بوده است. آژانس UNRWA سالانه صدها میلیون دلار برای آموزش، خدمات بهداشتی و غذا هزینه کرده است. طبق آمار، در سال ۲۰۱۹ حدود ۱.۲ میلیارد دلار بودجه برای فلسطینیان اختصاص یافت که نزدیک به نیمی از آن به غزه رفت. اما بارها گزارش شد که محمولهها به دست گروههای مسلح افتاده است.
در جنگ ۵۰ روزه سال ۲۰۱۴، دستکم سه مورد موشکها و سلاحهای حماس در مدارس سازمان ملل که باید انبار کمکها میبود، کشف شد.
در سال ۲۰۲۱ نیز دیدهبان حقوق بشر گزارش داد که کامیونهای سوخت و مواد غذایی بارها از سوی نیروهای حماس مصادره شدند و به جای بیمارستانها، به تونلها و مراکز نظامی منتقل شدند. این الگو نشان میدهد مشکل اصلی، نبود نظارت مستقیم بر روند توزیع کمکهاست.
طرح ترامپ و «پنجره فرصت» تازه
اکنون، با طرح ۲۰ مادهای دونالد ترامپ برای پایان جنگ اسرائیل و حماس که در هفتم مهر اعلام شد، موضوع کمکها بار دیگر در کانون توجه قرار گرفته است.
این طرح شامل آتشبس، آزادی گروگانها، استقرار یک نیروی بینالمللی موقت و تشکیل هیئت حاکمه موقت با نظارت ترامپ و همراهی چهرههایی چون تونی بلر است.
تام فلچر، هماهنگکننده کمکهای سازمان ملل، در واکنش به این طرح آن را یک «پنجره فرصت» خوانده و اعلام کرده حدود ۱۷۶ هزار تن غذا، دارو و تجهیزات آماده ورود به غزه است.
او تاکید کرد که اگر گذرگاهها باز شوند و امنیت عبور تضمین شود، سازمان ملل و شرکایش میتوانند این کمکها را در سریعترین زمان به دست نیازمندان برسانند.
ساعاتی پس از ضربالاجل ترامپ که به حماس تا عصر روز یکشنبه فرصت داده بود توافق را بپذیرد یا با «آتش» روبهرو شود، حماس اعلام کرد آماده است گروگانها را آزاد کند و بهطور مشروط مفاد توافق را بپذیرد.
این تغییر موضع، اگر واقعی باشد، میتواند نخستین گام برای باز شدن مسیر کمکها باشد.
چرا کمکها به مردم نمیرسند؟
مشکل اصلی اینجاست که در طول سالهای گذشته، حماس نه تنها مانعی جدی برای شفافیت در توزیع کمکها بوده بلکه در بسیاری موارد از آنها برای تقویت قدرت نظامی خود استفاده کرده است. کامیونهای مواد غذایی و سوخت بارها به جای توزیع عمومی به تونلهای زیرزمینی منتقل شدند. حتی در بازارهای غزه، بخشی از محمولههای رایگان بینالمللی با قیمت بالا فروخته شد.
این اقدامات اعتماد جامعه جهانی به روند کمکرسانی را تضعیف کرده و سبب شده مردم عادی همچنان در فقر و محرومیت باقی بمانند.
امروز که جهان بار دیگر در آستانه ارسال کمکهای گسترده به غزه است، دو شرط کلیدی برای موفقیت مطرح میشود:
نخست، کمکها باید تحت نظارت مستقیم سازمانهای بینالمللی و ناظران بیطرف در محل توزیع شوند، نه از طریق سازوکارهای داخلی حماس یا جریانهایی مانند این گروه یا نهادهای وابسته به آن.
دوم، مسیر آینده غزه باید خالی از سلطه حماس باشد تا امکان رساندن کمکها به مدارس، بیمارستانها و خانوادهها فراهم شود.
اگر این دو شرط رعایت نشود، تجربه گذشته بار دیگر تکرار خواهد شد: میلیاردها دلار کمک به جای رفع گرسنگی و بیماری، به ابزار قدرت یک گروه مسلح تبدیل میشوند.
اما اگر جامعه جهانی بتواند این بار واقعاً کمکها را به مردم برساند، طرح صلح ترامپ و ابتکار سازمان ملل میتواند نقطه عطفی باشد در تغییر زندگی چند میلیون فلسطینی در غزه.

تحولات غزه از هفتم اکتبر تا امروز، باعث شده بار دیگر پای چهرههای قدیمی عرصه دیپلماسی به میدان باز شود. چهرههایی که شاید وقتی نام جنگ به میان میآید، چندان خوشنام نباشند مثل تونی بلر؛ نخستوزیری که از جنگ جهانی دوم به این سو بریتانیا را وارد بیشترین تعداد جنگ کرده است.
بلر قرار است در هیئت مدیره صلح به ریاست دونالد ترامپ، عضو باشد و این مسئله واکنشهای بسیاری را برانگیخته. بسیاری از نقش او در نزدیک به دو دهه گذشته در تحولات فلسطین و اسرائیل بیخبرند.
بلر پس از ترک مقام نخستوزیری در سال ۲۰۰۷ عملاً بخش مهمی از عمر سیاسی خود را به پرونده فلسطین و بهویژه غزه گره زد و در ماههای اخیر نقش تازهای یافت: همکاری نزدیک با امارات متحده عربی، اسرائیل و آمریکا برای تدوین نقشه صلح و بازسازی فردای غزه.
پیشینه بلر در غزه
بلر بهعنوان فرستاده گروه چهارجانبه (آمریکا، اتحادیه اروپا، روسیه و سازمان ملل) طی سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۵، بهطور ویژه با پرونده غزه سروکار داشت.
او پس از جنگهای خونین ۲۰۰۸ و ۲۰۱۴ تلاش کرد راههایی برای بازسازی و همزمان کاهش فشارهای اقتصادی بر مردم غزه پیدا کند.
در آن سالها، دیدگاه او ترکیبی از تامین امنیت اسرائیل و بهبود شرایط انسانی فلسطینیان بود.
هرچند در عمل، نزدیکی بیش از حد او به مواضع تلآویو باعث شد بسیاری از فلسطینیان او را میانجی بیطرف ندانند، اما او نقشی اساسی و کلیدی در کاهش فشار محاصره اسرائیل بر غزه داشت و توانست اسرائیل را مجاب کند تا اجازه ورود اقلام بیشتری به غزه را بدهد.
تونی بلر پس از اتمام مامورات در گروه چهارجانبه، «انستیتو تونی بلر برای تغییر جهانی» را بنیان گذاشت که با نام اختصاری تی.بی.آی شناخته میشود و یکی از مهمترین نهادها در دادن مشاوره درباره وضعیت فلسطین است. کشورهای عرب منطقه یکی از مشتریان جدی انستیتو بلراند.
با شدت گرفتن جنگ اخیر غزه و ورود ایالات متحده و کشورهای منطقه به بحث درباره آینده این سرزمین، بار دیگر از بلر دعوت شد تا در مقام مشاور و میانجی عمل کند.
گزارشها نشان میدهد که بلر از ابتدای سال ۲۰۲۴ بارها به کشورهای مختلف از جمله امارات، اسرائیل و آمریکا سفر کرده تا درباره شکلگیری نهادی موقت برای اداره غزه با مقامهای آمریکایی رایزنی کند.
پیشتر در آخرین ماههای ریاستجمهوری جو بایدن عنوان شده بود که آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه وقت آمریکا، در نظر دارد تا پیش از انتخابات ریاستجمهوری در ماه نوامبر طرحی را برای آینده غزه منتشر کند.
آن طرح با ابتکار اصلی عبدالله بن زاید آل نهیان، وزیر امور خارجه امارات تهیه و در همراهی با ران درمر، وزیر امور استراتژیک اسرائیل صیقل خورده بود.
اما آن زمان، زمانی مناسبی برای صحبت از آینده غزه و اتمام جنگ نبود. با ورود ترامپ به کاخ سفید، جرد کوشنر و استیو ویتکاف نیز به رایزنان این طرح پیوستند.
بسیاری بلر را متهم میکنند که ایده «دریا کنار غزه» را او به سر ترامپ انداخت. اما خود او این مسئله را رد میکند و بسیاری هم میگویند از قضا تونی بلر سبب شد تا ترامپ از طرح دریاکنار دست بکشد.
این روزها که راجع به طرح صلح صحبت میشود و قرار است «هیئت بینالمللی گذار غزه» تشکیل شود، تونی بلر هم در کنار برخی چهرههای دیگر بهعنوان عضو هیئت ناظر معرفی شده.
تجربه چندین ساله بلر در مذاکرات پیچیده با اسرائیلیها و فلسطینیها و توان مالی و شبکه گسترده سیاسی اماراتیها و کاریزمای دونالد ترامپ همگی سبب شده تا امروز تصور آیندهای متفاوت برای غزه ممکن شود.
بلر اگرچه فردی کاردان و متخصص دیده میشود که سالها در دفاتری در رامالله و اورشلیم کار کرده، اما انتقادات به او نیز بسیار زیاد است.
از منظر فلسطینیان، شائبه جانبداری و ادامه سیاستهای یکجانبه اسرائیلی از سوی بلر بسیار جدی است.
بسیاری از ناظران بیطرف هم معتقدند هیچکدام از راهکارهای بلر در طول بیش از یک دهه موثر نبوده که شاهد تراژدی هفتم اکتبر و رخدادهای تلخ بعد از آن بودهایم، اما مسیر پیشرو همیشه باز است و این بار شاید با اتحاد کشورهای منطقه و آمریکا و اسرائیل آیندهای دیگر برای فلسطین رقم بخورد.

تاخیر حماس در اعلام موضع در مورد طرح صلح دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، نشانه بحرانی عمیق درون این جنبش است؛ پذیرش توافق به معنای خلع سلاح و از دست دادن هویت تاریخی «مقاومت» است و رد آن میتواند به ویرانی گسترده غزه و انزوای بیشتر بینالمللی بیانجامد.
پایگاه خبری واینت جمعه ۱۱ مهر در تحلیلی نوشت این شرایط یادآور فشارهایی است که حزبالله در لبنان با آن مواجه است، با این تفاوت که برای حماس فشارها عمدتا از خارج و بهویژه از سوی دولتهای عربی اعمال میشود.
تحلیلگران میگویند اگر حتی قطر و ترکیه، نزدیکترین حامیان حماس، همراه سایر کشورهای عربی طرح ترامپ را تایید کنند، حماس در برابر اسرائیل تنها خواهد ماند.
چنین وضعیتی میتواند این گروه را در چشم جهان بهعنوان «مانع صلح» معرفی کند و اسرائیل را در موقعیتی برنده قرار دهد: یا حماس سلاحش را زمین میگذارد و ماهیتش از بین میرود، یا طرح را رد میکند و مسئول تداوم جنگ معرفی میشود.
منابع آگاه در دوحه از فشارهای سنگین بر رهبران حماس خبر میدهند.
در حالیکه سران حاضر در قطر ناچار به محاسبه هزینهها هستند، فرماندهان میدانی در غزه مانند عزالدین الحدّاد و رائد سعد بهشدت با این طرح مخالف هستند.
آنها در حالیکه در تونلها پنهان شدهاند، میدانند که غزه با خطر تخریب کامل و آوارگی جمعیت روبهرو است؛ اما از دید آنان پذیرش توافق معادل تسلیم است.
رد طرح صلح میتواند به چراغ سبز تازهای برای اسرائیل در جهت آغاز موجی دیگر از حملات ویرانگر منجر شود؛ حملاتی که محلهها را ویران، تلفات غیرنظامی را افزایش و احتمالا گروگانگیریهای تازهای را رقم خواهد زد.
با وجود این، کارشناسان تاکید دارند که حتی در صورت تصرف مجدد غزه به دست اسرائیل، حماس از بین نخواهد رفت و نیروهایش عمدتا به جنوب منتقل شدهاند.
در این میان، شکست تلاش برای ترور رهبران حماس در دوحه، نقطه عطفی راهبردی شد.
این عملیات ناموفق باعث شد قطر و اخوانالمسلمین بار دیگر در جایگاه اصلی میانجیگری قرار گیرند و حتی با حمایت تلویحی دولت ترامپ نقش پررنگتری پیدا کنند.
مقامات قطری که پیشتر به انتقال پول نقد به حماس و حمایت رسانهای از آن متهم بودند، اکنون به بازیگرانی کلیدی در روند دیپلماتیک تبدیل شدهاند.
به گفته ناظران، همین ناکامی اسرائیل در حذف رهبران حماس در خارج از غزه، بهجای پایان دادن به فعالیت این گروه، باعث تقویت موقعیت قطر بهعنوان میانجی و ادامه حیات حماس شد.
در نتیجه، با وجود ویرانیها و تلفات سنگین، جنگ همچنان ادامه دارد و به روالی معمول درگیریهای پرهزینه در غزه بدل شده است.
به نظر میرسد حماس میان دو انتخاب دشوار قرار گرفته است: پذیرش توافقی که ماهیت «مقاومت» را از آن میگیرد یا رد طرح و پذیرش پیامدهایی چون حملات ویرانگر جدید، کشتار غیرنظامیان و تشدید انزوا.
برای اسرائیل، هر دو مسیر میتواند به نوعی پیروزی تعبیر شود؛ اما برای مردم غزه، هردو انتخاب آیندهای پر از ابهام و رنج به همراه دارد.

روزنامه هاآرتص در تحلیلی نوشت که دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا، پس از ارائه طرح ۲۰ بندی برای پایان جنگ غزه، در برابر معضلی بزرگ قرار گرفته است: اگر حماس با پاسخ «بله، اما…» وارد مذاکرات شود، مسیر صلح به هفتههای طولانی و پرتنش از چانهزنیها کشیده خواهد شد.
به گزارش این روزنامه، طی چهار روز پس از اعلام طرح ترامپ، چند تحول مهم رخ داد. گروهی از کشورهای عربی و مسلمان از طرح حمایت کردند اما با ادبیاتی متفاوت از سند اصلی؛ نشانهای که نشان میدهد خواهان اصلاحاتی در متن هستند. تنها قطر آشکارا اعلام کرد که سند ترامپ باید مبنای مذاکره باشد و برخی بندهای مربوط به توافق پایان جنگ نیاز به شفافسازی دارند. این موضع پس از آن مطرح شد که دوحه با دریافت تضمینهای امنیتی بیسابقه از واشینگتن، موقعیت منطقهای خود را تقویت کرد.
هاآرتص مینویسد طرحی که ترامپ به نتانیاهو ارائه داد، با نسخهای که چند روز قبل با رهبران عربی به اشتراک گذاشته بود تفاوت داشت. نتانیاهو خواستار درج عباراتی مبهم درباره جدول زمانی خروج اسرائیل از غزه شد؛ خواستهای که ترامپ برای جلب موافقت اسرائیل پذیرفت، هرچند رهبران عرب بهشدت با آن مخالفت کرده بودند. همین تغییرات احتمالاً موجب خواهد شد که حماس پیش از هرگونه پذیرش، خواستار مذاکره مجدد و اصلاح سند شود.
طبق این طرح، حماس دو امتیاز مهم به دست میآورد: آزادی هزاران زندانی فلسطینی و تضمین مصونیت رهبرانش در قطر از حملات اسرائیل. اما نبود یک جدول زمانی مشخص برای خروج کامل اسرائیل از غزه، از نگاه حماس «نقطه شکست» توافق است، چرا که نتانیاهو میتواند پس از آزادی گروگانها بار دیگر جنگ را از سر بگیرد.
به نوشته هاآرتص، پرسش کلیدی این است که آیا ترامپ به کشورهای عربی اجازه خواهد داد بندهایی از طرح را تغییر دهند تا رضایت حماس جلب شود یا خیر. حماس میداند که رد توافق به معنای ادامه حملات اسرائیل است، اما تجربههای پیشین نشان میدهد این گروه همواره ترجیح داده جنگ را ادامه دهد تا اینکه توافقی بپذیرد که امکان بازگشت دوباره جنگ را فراهم کند.
با این حال، حماس تاکنون طرح ترامپ را رسماً رد نکرده و همین نکته به گفته تحلیلگران حیاتی است. قطر، مصر و ترکیه تلاش میکنند این گروه را به سمتی ببرند که طرح را نه رد کند و نه بیقید و شرط بپذیرد، بلکه در قالب یک «بله مشروط» وارد مذاکره شود.
در پایان، هاآرتص نتیجه میگیرد که تصمیم نهایی به دست ترامپ است: یا به نسخه اولیه طرح بازگردد و حمایت کشورهای عربی و شاید حماس را به دست آورد، یا با تغییرات مورد نظر نتانیاهو بایستد و خطر فروپاشی کامل روند صلح را بپذیرد.