استاندار اصفهان: نگران فرونشست زمین نیستیم، نگران فرونشست امید در جامعهایم
استاندار اصفهان با اشاره به وضعیت اجتماعی در کشور گفت: «از فرونشست زمین نگران نیستیم، زیرا میتوان آن را متوقف کرد، اما از فرونشست امید، اعتماد و انگیزه نگرانیم.»
او افزود میتوان فرونشست زمین را متوقف کرد.
مهدی جمالینژاد افزود: «هیچ تحولی در جامعه پایدار نمیشود مگر آنکه زن در مرکز آن بایستد. هر جا نیتها بزرگ است، هیچ سهمی کوچک نیست.»
روزنامه کیهان، زیر نظر نماینده خامنهای با اشاره به فعالسازی مکانیسم ماشه نوشت: «جمهوری اسلامی در سایه درسهایی که از جنگ آموخته و تلاشهایش در حوزه سیستم موشکی برای بهبود توانایی خود، آمادگی بهتری برای جنگ دارد.»
این روزنامه افزد: «حمله اسرائیل، موجب تقویت ملیگرایی مردم شد.»
روزنامه کیهان اضافه کرد: «اکنون که فواره تهدید و تحریم سرنگون شده، بهتر میتوان فهمید که گرانیگاه اصلی ضربات دشمن و ضریب گرفتن تهدیدهای آن، در داخل کشور است. این گرانیگاه، همان شبکه نفوذ زدهای است که توانمندیها را انکار میکند، ضعفها را برجسته میسازد و لاینحل مینمایاند، بلوفهای دشمن را معتبر میسازد و مانع از هر نوع اقدام اصلاحی واقعی و تولید قدرت در داخل میشود.»
مجید تختروانچی، معاون سیاسی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی، اعلام کرد دونالد ترامپ در نامهای که پیش از جنگ ۱۲ روزه برای علی خامنهای فرستاد، به او هشدار داد که اگر مذاکرات به نتیجه نرسد، «جنگ خواهد شد».
تختروانچی دوشنبه پنجم آبان با اشاره به پاسخ جمهوری اسلامی به نامه ترامپ گفت: «ما مذاکرات غیرمستقیم را پذیرفتیم، در حالی که آنها مذاکره مستقیم میخواستند. اینکه چرا ما مذاکرات مستقیم را نپذیرفتیم، دلایل خود را دارد.»
او اضافه کرد: «هم از متن نامه و هم رویکرد مقامات مختلف آمریکا مشخص بود که احساس میکنند با آمدن ترامپ همه دنیا نیازمند وی است و او باید شرایط همه دنیا را تعیین کند.»
ترامپ مدتی پس از آغاز رسمی دور دوم ریاستجمهوری خود اعلام کرد ۱۵ اسفند ۱۴۰۳ نامهای به رهبر جمهوری اسلامی ارسال و در آن، ترجیح خود را برای مذاکره بر سر یک توافق بهجای اقدام نظامی ابراز کرده است.
معاون عباس عراقچی در ادامه اظهارات خود گفت آمریکا پیامهای خود را از طریق امارات متحده عربی به جمهوری اسلامی منتقل کرد و تهران نیز از مسیر عمان پاسخ داد.
به گفته تختروانچی، هیات مذاکرهکننده آمریکایی در گفتوگو با تهران «یکی به نعل و یکی به میخ میزد» و با «زبانبازی» تلاش داشت اهداف خود را پیش ببرد، اما وقتی از «تحمیل» خواستههایش ناامید شد، به استفاده از زور روی آورد.
پیش از جنگ ۱۲ روزه، پنج دور مذاکرات هستهای میان تهران و واشینگتن برگزار شد، اما با تاکید مقامهای جمهوری اسلامی بر ادامه غنیسازی در خاک ایران، گفتوگوها به بنبست رسید.
تختروانچی افزود: «آمریکاییها از ابتدا با زبانبازی و وعده همکاری وارد شدند... یکی از دلایل جنگ این بود که آنها نتوانستند به خواستههای نامشروع خود دست یابند، با حربههای تطمیع و تهدید موفق نشدند و وقتی ناامید شدند، جنگ را کلید زدند و مسیر را به سمت فشار و تهدید بردند.»
به گفته او، هدف آمریکا «تعطیلی کل برنامه هستهای ایران» بود.
در حالی که مقامهای جمهوری اسلامی از «دفاع مشروع» در برابر فشارهای واشینگتن و متحدانش سخن میگویند، کشورهای غربی تاکید دارند تهران با پیشبرد برنامه هستهای و توسعه توان موشکیاش به تنشهای منطقهای دامن زده است.
جیدی ونس، معاون ترامپ، ۲۹ مهر در یک نشست خبری در اسرائیل تاکید کرد واشینگتن خواهان «شکوفایی ایران و روابط خوب با ایرانیان» است، اما از «هر ابزار دیپلماتیکی» برای جلوگیری از دستیابی جمهوری اسلامی به سلاح هستهای بهره خواهد برد.
۲۸ مهر، رهبر جمهوری اسلامی اظهارات مداوم ترامپ درباره نابود شدن برنامه هستهای حکومت ایران را «خیال» خواند.
خامنهای تهدید کرد «اگر لازم باشد»، حکومت ایران بار دیگر از موشکهای خود استفاده میکند.
ماه اکتبر ماه آگاهیبخشی درباره سرطان پستان است. پژوهشگران کینگز کالج لندن از تولید نوعی پادتن نوآورانه خبر دادند که میتواند مسیر تازهای در درمان این سرطان، به ویژه نوع مقاوم به درمان، بگشاید.
به گفته دانشمندان، این کشف امید تازهای برای بیمارانی ایجاد کرده که بدنشان دیگر به داروهای موجود پاسخ نمیدهد.
گروهی از محققان کینگز کالج لندن در گزارشی که در نشریه کنسر ریسرچ منتشر شد، اعلام کردند این پادتن نخستین نمونه از نوع «سهگانه مهندسیشده» است و به گونهای طراحی شده تا از دو سو عمل کند؛ بخشی از آن به سلولهای سرطان پستان میچسبد و بخش دیگر باعث جذب سلولهای ایمنی بدن به محل تومور میشود.
به گفته محققان، بررسیهای آزمایشگاهی و مطالعات حیوانی نشان داد این پادتن نسبت به داروهای موجود، توان بیشتری در فعال سازی سلولهای ایمنی و مهار رشد تومور دارد.
محققان تاکید کردند که این روش به ویژه در مقابله با نوع موسوم به «سهگانه منفی» سرطان پستان، یکی از تهاجمیترین و مقاومترین انواع این بیماری، نتایج امیدوارکنندهای داشته است.
گام تازه در ایمنی درمانی سرطان
این پادتن با اتصال قویتر به سلولهای ایمنی، توانست واکنشهای ایمنی درون تومور را فعالتر کند و در نتیجه از گسترش سلولهای سرطانی جلوگیری کند. این فناوری میتواند به درمانهایی منجر شود که نه تنها به طور مستقیم با تومور مقابله میکنند، بلکه بدن را نیز برای ادامه نبرد با سرطان تقویت میکند.
آلیشیا چنووت، نویسنده اول این مطالعه، به نشریه میرور گفت هدف از این پروژه آن است که از توان طبیعی سیستم ایمنی بدن برای مبارزه با سلولهای سرطانی بهره گرفته شود. او افزود: «پادتنهای اصلاحشده سلولهای ایمنی در تومورهای سینه را که در حالت «سرکوبشده» هستند تقویت و فعال میکند.»
پیشینه پژوهشهای مشابه
ایمنی درمانی در سالهای اخیر یکی از امیدبخشترین مسیرهای تحقیقاتی در درمان سرطان بوده است. پیش از این، چند شرکت دارویی بزرگ نیز روی پادتنهای مشابه کار کردند، اما اغلب آنها نتوانستند در برابر سرطانهای مقاوم عملکرد پایداری نشان دهند.
به گفته سوفیا کاراگیانیس، رهبر این مطالعه، این پادتنها با بررسی گیرندههای کلیدی سلولهای ایمنی در تومورهای پستان، از جمله تومورهایی که در برابر شیمیدرمانی و ایمونوتراپی مقاوم هستند، طراحی شدند تا سیستم ایمنی را به روشی کاملا جدید، مهار کنند.
پژوهشگران کینگز کالج تاکید کردند که مراحل بالینی این پادتن هنوز آغاز نشده، اما نتایج اولیه زمینه را برای آزمایشهای انسانی فراهم میکند. آنها امیدوارند که در صورت تایید ایمنی و اثربخشی این دارو، بتوان آن را طی سالهای آینده وارد مرحله درمان بیماران کرد.
یائسگی (پساقاعدگی) برای زنان در جامعه ما صرفا یک رویداد زیستی نیست؛ بلکه مرحلهای است که بدن، فرهنگ، سیاست و روان در آن به هم گره میخورند.
در جامعهای که زنان عمدتا در چارچوب نقشهای مادری و مراقبتی تعریف میشوند، بدن زن همواره حامل معناهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است و تا زمانی ارزشمند تلقی میشود که در چرخهی بازتولید و باروری حضور دارد.
به همین دلیل، مواجهه با این دوره نوعی سردرگمی فرهنگی و هویتی ایجاد میکند: از یک سو بدن از چرخه بازتولید خارج و بیثمر تلقی میشود و از سوی دیگر زن وارد فرآیند بازتعریف استقلال، زنانگی و خودآگاهی میگردد.
این وضعیت با فشارهای فرهنگی، سنتی و مذهبی همراه است: گفتمانهای غالب، بدن زن را در این دوره به حاشیه میراند و با ابزارهایی مانند شرم و سکوت، تجربهی آنان را محدود میکند؛ فشارهایی که میتوانند اضطراب، افسردگی و کاهش عزت نفس را تشدید کنند.
علاوه بر این، نظام سلامت با تمرکز بر دوران باروری، زنانی را که در این مسیرند از دسترسی کامل به خدمات پزشکی و روانشناختی محروم میکند و نابرابریهای طبقاتی موجود در سلامت جنسیتی را بازتولید میکند.
با این حال، این دوران فرصتی منحصر به فرد برای تحول و بازتعریف هویت زنانه فراهم میکند. زن میتواند از دوره سوگ نمادین بدن بارور عبور کند و با حمایت خانواده و جامعه، بدن و تجربه خود را به چیزی متعلق به خود تبدیل کند. این مرحله میتواند نقطه شروعی برای استقلال، آرامش و رشد درونی باشد؛ جایی که ارزش و معنا دیگر نه از نقش مادری یا نگاه جامعه، بلکه از آگاهی، انتخاب و زندگی شخصی خود گرفته میشود. به بیان دیگر، تغییر نگاه به یائسگی میتواند زمینهساز بهبود سلامت، حقوق و استقلال زنان در جامعه شود و نشان دهد که این مرحله، نه پایان، بلکه فرصتی برای شکلگیری دوباره خود و بازتعریف زنانگی است.
تحلیل گفتمانی مذهب، سنت، و تجربه فقدان
تحلیل یائسگی/پساقاعدگی نیازمند پیوند دادن تجربه روانشناختی فردی زنان با ساختارهای اجتماعی و فرهنگی گسترده است. در ساختارهای مردسالارانه، بدن زن غالبا ارزش و معنایش را از طریق نقش برای دیگران (خانواده، همسر یا جامعه) به دست میآورد، نه از طریق تجربهای که متعلق به خود اوست. این نقش شامل تولیدمثل و جذابیت جنسی است.
با ورود به این دوران، زن همزمان با دو گفتمان محدودکننده مواجه میشود که بدن او را از جایگاه ارزشمند فرهنگی فاصله میدهد و احساس بیاهمیتی یا طردشدگی ایجاد میکند:
الف-گفتمان فرهنگی و مردسالارانه: فقدان ارزش
در گفتمان فرهنگی، بدن زن تا زمانی ارزشمند تلقی میشود که در چرخهی باروری و جذابیت جنسی حضور دارد. با پایان این دوره، زن با تصاویری چون پیر شدن، پایان زنانگی یا از کارافتادگی مواجه میشود و اغلب احساس حذف و نادیده گرفته شدن میکند.
سیاست بدن زن در این ساختار آشکار است؛ نظامهای سیاسی و فرهنگی با سکوت و تابو درباره این دوران گذار پیام روشنی به زنان میدهند: این مرحله از زندگی کماهمیت است و جایی برای گفتوگو یا حضور فعال در جامعه ندارد. این نگرشها باعث میشوند بسیاری از زنان تغییرات طبیعی بدن خود را با شرم و اضطراب تجربه کنند و از حمایت اجتماعی و عاطفی محروم بمانند.
ب-گفتمان مذهبی-سنتی: بازتعریف محدود نقش
در گفتمان مذهبی–سنتی نیز بدن زن از دیرباز در چارچوب احکام و آداب شرعی معنا یافته است. یائسگی بهصورت نمادین، از دست دادن توانایی تولیدمثل است و تجربهای است که فراتر از بعد بیولوژیک، زن را از نظم اجتماعی-فرهنگی تعریفشده دور میکند. در حالی که ورود به این مرحله، از سویی، جایگاه زن را در قالب نقشهای خانوادگی (مانند مادر و مادربزرگ) بازتعریف کرده و احترام و نفوذ درونخانوادگی را تقویت میکند، از سوی دیگر، مشارکت او را در فضای عمومی و تصمیمگیری اجتماعی محدود نگه میدارد.
این تلاقی فرهنگی-مذهبی الگوهای سنتی را به چالش میکشد؛ امری که در سطح ناخودآگاه میتواند اضطراب، کاهش اعتمادبهنفس و حس بی ارزشی ایجاد کند. در نتیجه، یائسگی در بستر فرهنگی و مذهبی جامعهی ما بیش از آنکه صرفا یک رویداد زیستی باشد، تجربهای عمیقا اجتماعی و روانی است؛ تجربهای که میتواند همزمان منبع سوگ برای نقشهای پیشین و فرصتی برای خودآگاهی و بازتعریف زنانگی باشد.
تجربه زیستی از سوگ تا بازتعریف خود
تجربهی یائسگی/پساقاعدگی برای هر زن یک تغییر عمیق زیستی و روانی است که بسته به حمایت اجتماعی و فرهنگی، میتواند مسیر زندگی او را به بحران یا رشد فردی هدایت کند. کاهش هورمونهای استروژن و پروژسترون بر خلقوخو، حافظه، تمرکز و میل جنسی تأثیر میگذارد و ممکن است باعث نوسانات خلقی، اضطراب و مه مغزی شود.
مه مغزی اختلال موقتی در حافظه کوتاهمدت، کاهش تمرکز و احساس سردرگمی ذهنی ایجاد میکند و حتی انجام کارهای روزمره و تصمیمگیری را دشوار میسازد. این تغییرات طبیعی در فرهنگ ما گاهی با برچسبهایی مانند فراموشی پیری یا ضعف ذهنی زنان همراه میشوند و میتوانند اعتمادبهنفس و تصویر ذهنی زن از خود را کاهش دهند.
با وجود تغییرات هورمونی که ممکن است خشکی واژن و کاهش میل جنسی ایجاد کند، این مرحله از زندگی فرصت روانی مهمی نیز فراهم میکند: رهایی از نگرانی بارداری. در این دوره، زنان میتوانند تجربه جنسی خود را از محور تولیدمثل به محور صمیمیت، لذت و نزدیکی هیجانی منتقل کنند، به شرط آنکه شریک زندگی و محیط فرهنگی این تغییر را با آگاهی و پذیرش همراه سازند.
این دوران همچنین مرحلهای از سوگ نمادین و پردازش فقدان است؛ سوگی برای نقشِ محوریِ مادرانه که زن در خدمت خانواده و مسئولیتهای اجتماعی انجام میداد. با این حال، در دل همین غم، فرصت شکلگیری نسخه جدید زن وجود دارد؛ زنی که میتواند دوباره معنا و هویت خود را بازسازی کند.
پساقاعدگی لحظهای است که زن میتواند با بدن خود دوباره آشنا شود، بدنی که متعلق به خودش است، نه برای دیگران. در این مرحله، تجربه زن میتواند از محور خواست و انتظار جامعه به محور خواست و تصمیمگیری شخصی منتقل شود. اگر این تغییر با حمایت خانواده و پذیرش اجتماعی همراه باشد، به شکلگیری استقلال و اعتمادبهنفس واقعی منجر میشود.
توانمندی زنان در این دوره نتیجه تعامل میان خودآگاهی فردی و حمایت جمعی است. هرچه جامعه و خانواده فضایی امن برای بازگو کردن و تجربه کردن این مرحله فراهم کنند، زن میتواند از سوگ نمادین به رشد شخصی و روانی برسد، مرحلهای که در آن استقلال، آرامش و اعتمادبهنفس جایگزین حس از دست دادن و بی ارزشی میشود.
سیاستهای سلامت، محدودیتهای ساختاری
مشکلات یائسگی/پساقاعدگی مجموعهای از پیچیدگیهای زیستی، روانی، اجتماعی و اقتصادی است که به بحران ساختاری در نظام سلامت و سیاست عمومی منجر شده است.
کمبود آموزش عمومی و منابع کافی برای مراقبت از زنان در این دوران، نشان میدهد که بدن زن پس از خروج از چرخه باروری، از دیدگاه سیاست عمومی کماهمیت تلقی میشود و از حمایتهای لازم محروم میماند.
نقد ساختاری و تشدید نابرابری ها
اولویتبندی سیاستگذاران: نظام سلامت به دلیل تمرکز بر سلامت مادر و کودک، خدمات تخصصی، مشاوره روانشناختی و پوشش بیمهای برای مشکلات جسمی و روانی این دوران را در حاشیه قرار میدهد. در نتیجه، سلامت زنان پس از پایان باروری کمتر دیده میشود و ارزشزدایی میشود.
تشدید نابرابریهای طبقاتی: زنان در این مرحله، بهویژه در مناطق محروم و روستاها، دسترسی کمی به داروهای هورمونی و خدمات مشاوره دارند. این وضعیت نهتنها کیفیت زندگی آنان را کاهش میدهد، بلکه نابرابریهای جنسیتی و طبقاتی را تشدید میکند، زیرا زنان شهری یا طبقات بالاتر به خدمات خصوصی دسترسی بیشتری دارند.
درمان تکبُعدی: بدون توجه به ابعاد فرهنگی و اجتماعی، پساقاعدگی غالبا به عنوان یک مسئله صرفا هورمونی دیده میشود و درمانها معمولا تنها علائم فیزیکی را هدف میگیرند، در حالی که تجربه زنان در این دوره شامل ابعاد روانی، اجتماعی و هویتی گستردهای است که نادیده گرفته میشوند.
راهکارها: از آگاهی تا بازسازی ساختاری
برای عبور از بحران و حمایت واقعی از زنان در این دوران، لازم است مداخلات چندجانبه، هماهنگ و ساختاری انجام شود:
حمایتهای بهداشتی و سیاستی: سیاستهای سلامت باید به نیازهای زنان در این دوران توجه بیشتری داشته باشند. لازم است خدمات درمانی و مشاورهای، مانند درمانهای هورمونی، مشاوره روانشناختی و داروهای لازم، تحت پوشش بیمه قرار بگیرند تا همه زنان، بدون توجه به وضعیت اقتصادی، بتوانند از آنها استفاده کنند. همچنین آموزشهای علمی و درست درباره این دوران باید در دسترس زنان و خانواده قرار گیرد تا آگاهی عمومی افزایش یابد.
تغییر نگاه فرهنگی و اجتماعی: دوران پساقاعدگی باید از سکوت و شرم بیرون بیاید و بهعنوان مرحلهای طبیعی و ارزشمند از زندگی زن شناخته شود. رسانهها، مدارس و خانوادهها نقش مهمی در تغییر این نگاه دارند. گفتوگو و آموزش میتواند باعث شود زنان با اعتمادبهنفس بیشتری درباره تجربه خود صحبت کنند و مردان نیز یاد بگیرند در این دوران همراه و پشتیبان باشند.
حمایت روانی و عاطفی: رواندرمانی و گروههای حمایتی میتوانند به زنان کمک کنند تا احساسات و هیجانات ناشی از تغییرات بدن خود را بهتر درک و مدیریت کنند. گفتوگو در محیطی امن، حضور در کارگاههای آموزشی و حمایت خانواده، به زنان کمک میکند تا احساس ارزشمندی و آرامش بیشتری داشته باشند و مرحله جدیدی از رشد شخصی و استقلال را تجربه کنند.
نقد واژه
ما گاهی از واژه یائسگی استفاده کردیم، با وجود بار منفی تاریخی آن که با کاهش باروری و یأس همراه بوده است، تا ضرورت نقد این گفتمان عمومی را نشان دهیم. هدف ما این است که به جای آن از اصطلاحات توانمندساز مانند دوران پساقاعدگی استفاده کنیم و این مرحله از زندگی را با آزادی، خودآگاهی و فرصت رشد فردی تعریف کنیم.
صفحه وزارت خارجه اسرائیل به زبان فارسی در واکنش به پرونده بانک آینده در ایران در اینستاگرام خطاب به مردم نوشت: «اجازه ندهید جمهوری اسلامی آینده شما را ویران کند.» وزارت خارجه اسرائیل افزود: «فراموش نکنید شما تنها نیستید.»
رییسکل بانک مرکزی از انحلال بانک آینده و ادغام آن در بانک ملی خبر داد؛ اقدامی که مقامها و رسانههای جمهوری اسلامی از آن با عنوان «گزیر» یاد میکنند، اما در پس آن، سالها فساد، نبود شفافیت، سوءمدیریت و ناکارآمدی نهفته است.
بانک مرکزی نیز در بیانیهای اعلام کرد با توجه به زیان انباشته ۵۵۰ هزار میلیارد تومانی، اضافه برداشت ۳۱۳ هزار میلیارد تومانی، کفایت سرمایه منفی ۶۰۰ درصدی، ناترازی شدید نقدینگی و عدم بازگشت ۸۰ درصد تسهیلات پرداختی، ورود بانک آینده به «فرآیند گزیر» امری ضروری بود.