مسعود پزشکیان در اولین قدم اصلی به عنوان رییسجمهوری، فهرستی از ۱۹ چهره را به عنوان وزیران پیشنهادی کابینه خود به مجلس شورای اسلامی ارائه داد اما ساعتی نگذشته، نه از سوی مخالفانش که با انتقاد گسترده متحدان در دوران انتخابات روبهرو شد.
ترکیب وزرای پیشنهادی مسعود پزشکیان آیینه تمامنمای خصوصیات شخصی و سوابق رییس دولت چهاردهم جمهوری اسلامی است.
غلط نیست گفته شود که اگر تاثیر شخص پزشکیان در گزینش این ترکیب، از خامنهای و رویکرد مجلس دوازدهم بیشتر نباشد کمتر هم نیست. پزشکیان به شهادت سوابقش، فردی وفادار به بنیادهای معرفتی، گفتمانی و سیاسی کلاسیک جمهوری اسلامی است که با ترویج جامعه تودهای حول ارادتسالاری به ولیفقیه و قدسی کردن امر حکمرانی، از سیاست اعتبارزدایی میکند.
در عین حال، او جزو کارگزاران نظامی است که بر بستر پارادایم تقدم «تعهد» بر تخصص برکشیده شده و در میدان خالی از رقیب و امتناع ساختاری شایستهسالاری در فضای بسته سیاسی، رشدی رانتی پیدا کرده است.
در سطح نظری، جمهوریاسلامی هم با سیاست در معنای متعارف و هم امر سیاسی تعارض دارد. سیاست متعارف فقط به رابطه قدرت در دولت و عمل در چارچوب ساختار و روندهای موجود با نگاه پوزیتویستی با ارزشزدایی از عمل سیاسی میاندیشد.
اما «امر سیاسی» از لحاظ شکلی و محتوایی متفاوت است و بر مبنای نظر پل ریکور، امر سیاسی بر مناسبات عقلانی و عاقلانه در روابط انسانی تاکید دارد و به تعبیر ارسطو غایت سیاست، تقویت فضایل بشری است. امر سیاسی بر مولفههایی چون مقاومت جامعه، رهاییبخشی، ظرفیتسازی در جامعه مدنی، سیاستورزی مبتنی بر سوژه خودمختار و آگاه، به صحنه آوردن طردشدگان و محذوفان، خلق فضاهای نو به کمک آشناییزدایی از سیاست متعارف و توجه به جنبشهای اجتماعی متکی است.
البته جمهوری اسلامی در عمل بر خلاف ادعای ظاهری «خدمتگزاری برای مردم» ، یکی از رکوددارترین وجوه منفی سیاست در معنای متعارف آن، یعنی نزاع بر تصاحب قدرت است.
زمانی اکبر هاشمی رفسنجانی در پاسخ به اعتراضات نسبت به غیرسیاسی بودن کابینه پیشنهادی خود در دولت پنجم گفته بود «من به اندازی کافی سیاسی هستم و نیازی به سیاسی بودن وزرا نیست.» اما پزشکیان خودش هم سیاسی نیست.
سیاستزدایی و به کنار رفتن مطالبات سیاسی در ذیل مسائل اقتصادی و پذیرش حکمرانی استبدادی از ویژگیهای میزانسن انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم و رویکرد حامیان اصلی پزشکیان بود. سیاست در رفتار رایدهندگان نیز غایب بود و یکی از وجوه دو قطبی ایجادشده بین رای و تحریم، ناسیاست و سیاست بود.
دولت پزشکیان بخشی از دستگاه سرکوب و تحمیل خواهد بود
اما برجستهترین غیبت سیاست در کارزار انتخاباتی، مواضع خود پزشکیان بود که آشکارا افتخار میکرد که عضو هیچیک از جریانها و جناحهای سیاسی نیست. او در حالیکه اعضای اصلی ستادش وابستگان به احزاب اصلاحطلب و اعتدالی بودند و حتی میثاقنامه «جبهه اصلاحات» را امضا کرده بود، نه تنها در مواضع انتخاباتی با آنها مرزبندی کرد× بلکه حتی رقبا را متهم کرد که با طرح انتساب او به بلوک اصلاحطلب–اعتدالی قصد تخریبش را داشتهاند.
نقطه کانونی سیاستزدایی پزشکیان، به رسمیت نشاختن اصل سیاست و انکار اختلافنظر و دیدگاه سیاسی است. او بارها از ضرورت آشتی کردن و اتحاد در چارچوب اسناد بالادستی نظام و دیدگاههای خامنهای سخن گفت و وجود منازعات سیاسی را نتیجه اغراض فردی و جناحی دانست. در حالیکه سیاست به یک معنا فرایند حل منازعات است.
انسانها علایق، ارزشها و منافع متفاوتی دارند و سیاست قرار است در چارچوب مصلحت همگانی به گونهای به امور سامان بدهد که تصمیمات مناسب و مرضیالطرفین و یا قانعکننده گرفته شود. پزشکیان سادهاندیشانه فکر میکند که میتوان تمایزها و تفاوتها را نادیده گرفت و با خوشرفتاری، نصیحتگویی، میانجیگری ریشسفیدانه ولیفقیه و بهبود اقتصادی میتوان مردم را راضی کرد.
اما تعارض پزشکیان نادیده گرفتن پیگیری اغراض شخصی و ایجاد دعوا و تنش از سوی نهاد ولایت فقیه است که او به تبعیت از آن دعوت میکند. کانون اصلی منازعه، تبعیض و اعتراض همین نهاد است که با خودخواهی، انحصارطلبی و یکهسالاری خامنهای، جامعه را چندپاره کرده است. به این ترتیب، سیاستزدایی ترویجی پزشکیان با حکمرانی استبدادی پیوند دارد.
پزشکیان و هسته نزدیکانش با ترویج تعدیل اقتدرگرایی در پوشش تفاهم با مراجع بالای قدرت، تلاش برای افزایش مشارکت سیاسی، گذار به دمکراسی، دستیابی به آزادیها و کنشگری نقادانه و مبتنی بر عاملیت را نفی کردهاند. در نگاه آنها سیاستورزی باید محدود به بازی در زمین قواعد رسمی و رعایت خطوط قرمز خامنهای و نهادهای اطلاعتی و چانهزنی با آنها از موضع پایین شود که پیامد آن با توجه به ماهیت ناعادلانه و اقتدارگرایانه این قواعد، تحکیم و استمرار استبداد دینی است.
توسعه آمرانه در جریان حامی پزشکیان
وجه دیگر سیاستزدایی، باور به پاردایم توسعه آمرانه از سوی برخی از حامیان پزشکیان است که سیاست، فرهنگ و حقوق مدنی را در پای توسعه اقتصادی قربانی میکند.
پزشکیان عامدانه کوشید تا از سابقه فعالیتهای هویتطلبانه قومی خود برای فعال کردن متغیر هویت قومیتی استفاده کند که تا حدی هم جواب داد و برتری او بر سعید جلیلی در دور دوم بیشتر محصول مشارکت بیش از حد معمول ترکزبانهای ایرانی بود.
در فهرست وزرای پیشنهادی پزشکیان تنها دو وزیر ترک زبان هستند و هیچیک از اقلیتهای مذهبی حضور ندارند. دو وزیر ترک عبدالناصر همتی و نوری قزلجه هستند که تاکنون فعالیت هویتطلبانه قومیتی نداشته و اساسا حساسیتی به این موضوع نشان ندادند. علاوه بر این کل اعضای کابینه پیشنهادی پزشکیان در خصوص تبعیضهای مذهبی، قومیتی (اتنیکی) و جنسیتی، حساسیت قابل اعتنایی نداشتهاند.
در این چارچوب پزشکیان آگاهانه در انتخابات وعده سیاسی نداد. از دمکراسی و حقوق بشر سخن به میان نیاورد. از پیگیری آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی به بهانه نداشتن اختیار سر باز زد. برنامه و روش مشخصی برای تقویت نیروهای جامعه مدنی ارائه نداد. در حوزه فرهنگ نیز با پذیرش اصل فضای بسته و انحصار ارزشی فرهنگی بر کاهش سختگیریها تمرکز کرد. اساسا وجود جامعه مدنی توانمند و مستقل در منظومه عقدیتی پزشکیان جایی ندارد. او فقط در چارچوب نگاه سنتیاش به تجار و بازرگانان بخش خصوصی توجه نشان داد که باز در نهایت فردی از آنها را به عنوان گزینه وزرات صمت معرفی کرد که با جناح اصولگرای حکومت ارتباط داشته و مدتی نیز در بنیاد مستضعفان مسئولیت داشته است.
شاخصترین چهره سیاسی دولت پزشکیان، محمدرضا ظفرقندی گزینه پیشنهادی برای وزارت بهداشت است که او خود وزن سیاسی بالایی ندارد و در جمع اصلاحطلبها نیز یک نیروی متوسط محسوب میشود. دنیامالی، همتی، نوری قزلجه هیچوقت در حوزههای سیاسی و فرهنگی مواضع تجدیدنظرطلبانه نشان ندادهاند و در شکاف عمیق ملت-حکومت به عنوان نمایندههای وضع موجود شناخته میشوند. بخش امنیتی کابینه پزشکیان که در اختیار اصولگرایان است، نقش فعالی در سرکوب ها داشتهاند. همتی نیز در کشتار آبان ٩٨ مسئولیت اخلاقی و حقوقی دارد.
گزینه پیشنهادی برای وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز یک چهره محافظهکار با مواضع دوپهلو است که در نهایت مدافع فرهنگ رسمی و تحملپذیر کردن آن در جامعه است و اهل ایستادگی بر سر کثرتگرایی فرهنگی نیست. او در دوره عقبنشینی روحانی و بعد از کنار رفتن علی جنتی، برای نخستینبار وزیر ارشاد شد. عباس صالحی به دلیل مشی خنثی و رعایت خطوط قرمز مورد اعتماد خامنهای نیز هست و به همین دلیل جایگزین محمود دعائی در اداره موسسه «اطلاعات» شد.
وزیر زن معرفی شده هم سابقه فعالیت سیاسی و حساسیت نسبت به دفاع علنی از حقوق زنان و اعتراض به ستمهای جنسیتی ندارد و به لحاظ سیاسی نیز بیشتر به اصولگرایان نزدیک است.
وزرای پیشنهادی در حوزه آموزش و پرورش و آموزش عالی، نهتنها سابقه درخوری در دفاع از آزادیهای آکادمیک، حقوق دانشجو و دانشآموز، استاد و معلمو سمتگیری در رویدادهای سیاسی نداشتند بلکه اشتراکات گفتمانی بالایی با نهاد ولایتفقیه دارند.
در این چارچوب دولت پزشکیان که بعید است همه وزرای معرفی شده رای اعتماد کسب کنند، بخشی از دستگاه سرکوب و تحمیل خواهد بود و حتی ظرفیت حداقلی هم برای مقاومت و همسویی نکردن قوه مجریه در برابر تجاوز و تعرض قوای دیگر به حقوق ملت ندارد. این دولت بر خلاف ادعای پزشکیان، دولت «وفاق ملی» نیست بلکه در جایگاه دولت اقلیت ادامه اخلال نهادمند در همبستگی ملی و ترویج واگرایی به سفارش نهاد ولایتفقیه است.
انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۳ از نظر بحث گشت ارشاد و مساله زنان، تفاوت معناداری با سالهای گذشته داشت.
این انتخابات در دوره «پسامهسا» برگزار شد؛ دورهای که جنبش «زن، زندگی، آزادی» آغاز شده و زنان بهعنوان پیشگامان تغییر در ایران، مسیری بیبازگشت را آغاز کردهاند که علیرغم سرکوب، زندان و بازداشت تا امروز ادامه یافته است.
رویکرد «کاندیداهای نظام» در مورد مساله حجاب اجباری مشابه بود. در میان آنها، مسعود پزشکیان در سخنرانیها و مناظرههای خود صورت مساله را پاک کرد و گفت: «دختران ما با اعتقادات ما مشکلی ندارند اما وقتی آنها را مقابل خود قرار میدهیم و ضد دین میکنیم، آنها را تبدیل به کسانی میکنیم که متنفر میشوند.»
اصلاحطلبانی که در کمپینهای انتخاباتی پزشکیان فعالیت میکردند، بارها اعلام کردند که رییسجمهوری بهعنوان رییس قوه مجریه، میتواند سیاستهای کلی دولت را در زمینههای مختلف از جمله مسائل فرهنگی و اجتماعی تعیین کند. اجرای مستقیم سیاستها در حوزه گشت ارشاد به عهده نیروی انتظامی است که تحت نظارت وزارت کشور فعالیت میکند.
اصلاحطلبان همچنین گفتهاند که وزیر کشور نیز از سوی رییسجمهوری انتخاب میشود و میتواند تحت تاثیر سیاستهای دولت قرار گیرد.
این جریان سیاسی از این طریق تلاش کرد بحران حجاب اجباری در جمهوری اسلامی را به مشکلی در زیرمجموعه وزارت کشور تقلیل دهد.
همچنین در این کارزار، به شکلی، تصویری دروغین از قدرت و نفوذ رییسجمهوری در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی نشان داده شد. این در حالی است که گشت ارشاد بهعنوان بخشی از فرماندهی انتظامی و تحت نظارت نهادهای قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی، به اجرای قوانین و مقررات مربوط به حجاب و عفاف میپردازد.
این قوانین از سوی مجلس شورای اسلامی تصویب و از طرف قوه قضاییه تفسیر میشوند و فقط اجرای آن به عهده دولت است و به این ترتیب قوه مجریه امکان هیچ دخل و تصرفی در آن ندارد و تنها مامور اجرای آن است.
رییسجمهوری در مواجهه با آنچه گفتمان رسمی نظام سیاسی، «بیحجابی» میخواندش، امکانات قانونی برای ایستادگی در برابر پروژههایی مانند «طرح نور» را ندارد؛ مگر آنکه به گفته اعضای ستاد انتخاباتی، پزشکیان بخواهد درباره آن، مذاکره گستردهای را با ارکان مختلف قدرت آغاز کند.
از این رو، انتخاب وزیر کشور و رویکرد او میتواند نشاندهنده نگاه کلی دولت به این بحران باشد.
دولت پزشکیان، مجری «طرح تاریکی»؟
آیا دولت جدید، به گفته اصلاحطلبان، قصد پایان دادن به طرح نور را دارد؟ طرحی که پزشکیان آن را «طرح تاریکی» خوانده بود.
پس از یک ماه فعالیت شورای راهبردی و حضور ۴۵۰ نفر در دهها کمیته برای انتخاب «شایسته» وزرا، چهره دریافتکننده نشان خدمت از محمود احمدینژاد، بهعنوان وزیر کشور دولت چهاردهم به مجلس معرفی شده است.
اسکندر مومنی گزینهای است که حتی در متن استعفای محمدجواد ظریف، بهطور خاص به انتخاب او بهعنوان یکی از دلایل کنارهگیری از دولت چهاردهم اشاره شده است.
ظریف یکی از کسانی بود که در تورهای ستاد انتخاباتی پزشکیان در مورد طرح نور و پایان برخوردها با زنان و قدرت رییس دولت «رویا فروشی» کرد و دروغهایی مبنی بر تغییر در رویکرد دولت در حوزه عفاف و حجاب مطرح کرد.
مومنی، بهعنوان یکی از مقامهای ارشد مرتبط با طرح نور، آن را بهعنوان ابزاری برای ارتقای ارزشهای اجتماعی و فرهنگی معرفی کرده است.
او تاکید داشته و دارد که این طرح با هدف حمایت از عفاف و حجاب در جامعه و با توجه به حساسیتهای اجتماعی و فرهنگی اجرا میشود.
مومنی همچنین اعلام کرده که طرح نور «به سمت هوشمندسازی» پیش میرود.
این چهره امنیتی و انتظامی، پیش از این نیز رویکردش را به طرح نور بارها در موضعگیریها و مصاحبههای خود اعلام کرده است. او نه تنها طرح نور را طرح تاریکی نمیداند بلکه آن را یکی از نیازهای امروز جامعه ایران میخواند.
مومنی به حمایت از اجرای این طرح از سوی نهادهای مختلف دولتی و اجتماعی اشاره کرده و بر این نکته تاکید دارد که این طرح «در جهت حفظ حرمت زنان» طراحی شده است.
وزیر کشور از جمله وزیرانی است که با توجه به گستره فعالیت و ملاحظات امنیتی و سیاسی در ایران و گستره اختیار محلی و ملی، همواره با تایید و انتخاب علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی تعیین میشود.
مجریان گشت ارشاد یا همان طرح نور، بهعنوان بخشی از نیروهای انتظامی و تحت نظارت نهادهای قضایی و امنیتی کشور، به اجرای قوانین و مقررات مربوط به حجاب و عفاف میپردازند.
اجرای مستقیم سیاستها در حوزه گشت ارشاد به عهده فرماندهی انتظامی است که تحت نظارت وزارت کشور فعالیت میکند اما فرمانده آن نیز با حکم خامنهای منصوب میشود.
وزارت کشور از مجموعه وزارتخانههایی است که سالهاست وزیر آن از طرف خامنهای پیشنهاد و تعیین میشود و رییسجمهوری، بهعنوان رییس قوه مجریه، حتی امکان انتخاب تمام اعضای کابینه خود را نیز ندارد.
در روزهای اخیر و پس از معرفی اعضای کابینه پیشنهادی، بعضی اصلاحطلبان اعلام نارضایتی کردهاند که گویی تا پیش از این نمیدانستند مسیر حقوقی و قانونی طرحهای مربوط به حجاب و عفاف از بیت رهبری میگذرد.
البته عدهای نیز طبق معمول مساله حجاب اجباری را نسبت به دیگر مسائل و بحرانهای کشور بیاهمیت دانستهاند.
پیش از این نیز اصلاحطلبان بارها از مساله حقوق زنان سوءاستفاده کردند و پس از رسیدن به قدرت، در برخورد با این موضوع با اصولگرایان به توافق رسیدند و مسائل مربوط به برابریخواهی را کنار گذاشتند.
برای زنان، تا زمانی که جمهوری اسلامی در قدرت است، تفاوتی ندارد کدام جناح دولت را در دست داشته باشد.
پسلرزههای انتشار فهرست اسامی کابینه مورد نظر مسعود پزشکیان، هم در میان اصلاحطلبان و هم در دولت در حال تولد چهاردهم ادامه دارد.
در حالی که بازتاب کنارهگیری زودهنگام محمدجواد ظریف، چهره شماره یک حلقه پزشکیان در انتخابات هنوز در صدر اخبار رسانههاست، چهرههای کابینه پیشنهادی هم به واسطه تضاد با وعدههای انتخاباتی تکبهتک زیر ذرهبین ناظران و رسانهها قرار گرفتهاند. از ابقای برخی از وزرای دولت ابراهیم رئیسی گرفته تا معرفی چهرههای درجه دو و گمنام.
به نظر نمیرسد هیچکدام از این وزرای پیشنهادی توانایی ایجاد تغییر حتی در حوزه مدیریتشان را داشته باشند.
یکی از مهمترین چهرههای کابینه دولت در دوره سیاسی کنونی، حسین سیمایی صراف است که برای وزارت علوم، تحقیقات و فنآوری معرفی شده است.
گزینهای برای دانشگاه پساانقلابی
در سالهای اخیر و به خصوص پس از خیزش «زن، زندگی، آزادی»، دانشگاه و دانشجویان همانند گذشته و بار دیگر به یکی از قطبهای تحرک و چالش سیاسی برای جمهوری اسلامی تبدیل شدند.
برخاستن دانشجویان در بیش از ۱۳۰ دانشگاه، فریاد شعارهایی علیه علی خامنهای و جمهوری اسلامی با صدای بلندتر از گذشته، همصدایی اساتید و دانشجویان معترض، تعطیلی کلاسهای درس، دهها بازداشت و صدها حکم قضایی و محرومیت، شعارنویسی روی دیوار دانشگاهها و پایین کشیدن و آتش زدن عکس روحالله خمینی و خامنهای، رهبر پیشین و فعلی جمهوری اسلامی، صحنههایی هستند که هنوز از خاطر مقامهای جمهوری اسلامی پاک نشدهاند.
بر این اساس بیهوده نیست این فرض را قطعی بدانیم که دخالت هستههای امنیتی و اطلاعاتی حکومت در انتخاب وزیر علوم دولت پزشکیان کمتر از وزارتخانههایی مثل اطلاعات و دفاع نبوده؛ چه آنکه حکومت در دوره فعلی و برای بقای خود در دانشگاه نیز به رویکرد اطلاعاتی و دفاعی روی آورده است.
نگاهی به تحصیلات، پیوند خانوادگی و سوابق چهره پیشنهادی برای وزارت علوم، برنامه حکومت و دولت پزشکیان را برای دانشگاه روشنتر میسازد.
سیمایی صراف با سابقه حوزوی و امنیتی گزینهای برای کنترل و اسلامی کردن دانشگاههاست
استاد صادراتی حوزه به دانشگاه
سیمایی صراف متولد شهر مشهد است و به واسطه پدرش از ارادتمندان خامنهای محسوب میشود.
پدر او از بازاریان مذهبی این شهر بود که پیش از انقلاب با خامنهای آشنایی شخصی داشت و علیه حکومت پهلوی فعالیت میکرد.
او سه سال پس از انقلاب سال ۵۷، پا به حوزه علمیه مشهد گذاشت و همچنین پس از دیدن دوره نظامی، در جنگ با عراق شرکت کرد و مجروح شد. مجروحیتی که بعدها بالا رفتنش در سلسلهمراتب دولت را تسهیل کرد.
سال ۱۳۶۶، سیمایی صراف دوباره به حوزه علمیه (این بار در شهر قم) بازگشت و دروس فقه و خارج را نزد مراجعی از جمله حسین وحید خراسانی و محمود هاشمی شاهرودی گذراند اما نهایتا پس از حدود ۲۰ سال تحصیل در حوزه علمیه قم، لباس روحانیت را از تن در آورد و در دهه ۸۰ به دانشگاه رفت.
در آن برهه، او با استفاده از سهمیه جانبازی مشغول تحصیل در مقاطع کارشناسی تا دکترای حقوق در دانشگاههای تهران، تربیت مدرس و بهشتی شد.
به دنبال اجرای احکام فقه شیعی
سیمایی صراف رشتههای فقه و حقوق اسلامی، اصول، فلسفه و کلام اسلامی را در قم خوانده و به گفته شاگردانش، کاملا به فقه اسلامی مسلط است.
او معتقد است فقه شیعه میتواند منشا قوانین حقوقی پویا در جامعه باشد؛ با همین جریان فکری، از او بیش از ۵۰ کتاب و مقاله در زمینه حقوقی و فقه اسلامی منتشر شده است.
سیمایی صراف در یکی از مقالاتش به شکلی صریح برتری مجلس بر دولت را زیر سوال برده و خلاف قانون اساسی و اصل تفکیک قوا دانسته است.
از سوی دیگر، سیمایی صراف در آثارش با دفاع از کارکرد فقه شیعه در نظام حقوقی جمهوری اسلامی، اصول فقه را در راستای عقلانیت خوانده و دائما در تلاش برای شناسایی توجیهات فقهی در مسائل مختلف روز است.
آثار منتشرشده و گفتمان دانشگاهی و حوزوی سیمایی صراف نمایانگر اعتقاد عمیق او به تربیت سیاسی و فکری در حوزه علمیه است؛ تربیتی که در مقام سیاسی و اجرایی، راهبرد کلی جمهوری اسلامی در تحمیل و تزریق افکار حوزوی به دانشگاه و آموزش عالی را پیش میبرد.
مدیر میانی و گمنام با سابقه خالصسازی
سیمایی صراف در زمینه اجرایی مورد اعتماد رهبر جمهوری اسلامی است؛ چه آن که ۱۴ سال همزمان با تحصیل در حوزه علمیه قم با حکم خامنهای، عضو مبلغین معاونت بینالملل بعثه حج شد.
پس از آن با معرفی استادش، هاشمی شاهرودی، از چهرههای بنیادگرا در جمهوری اسلامی، عضو شورای راهبردی تنقیح قوانین مجلس شد و در زمان ریاست او بر قوه قضاییه، به عضویت کمیسیون حقوق مدنی معاونت حقوقی این نهاد درآمد.
سیمایی صراف با استفاده از رانت جانبازی و ارتباط با اشخاص صاحبنفوذی همچون شاهرودی، در دولت حسن روحانی وارد وزارت علوم شد.
او در دولت اول روحانی، مدیرکل دفتر حقوقی وزرات علوم و همزمان عضو اصلی هیات مرکزی تجدیدنظر تخلفات انتظامی اعضای هیات علمی این وزارتخانه بود و در روند خالصسازی دانشگاهها نقش ایفا کرد.
این چهره حوزوی پس از آن به عنوان قائم مقام معاون حقوقی رییسجمهوری منصوب شد.
در دولت دوم روحانی، سیمایی صراف معاون حقوقی و امور مجلس وزیر علوم شد و در نهایت به سمت دبیری هیات دولت دوزادهم رسید.
جالب آن که ابراهیم رئیسی نیز به دلیل شناخت حوزوی که از او داشت، حدود شش ماه اول دولتش سیمایی صراف را در مقام دبیری هیات دولت ابقا کرد.
سوابق این چهره سیاسی نشان میدهند او مدیری گمنام و خنثی از جنس خود پزشکیان است که عضو هیچ حزب سیاسی و سازمان مشخصی در حوزه مدنی نیست و تعهدی برای ارتباط با جامعه سیاسی و مدنی ندارد.
با این حال مواضع او حتی محافظهکارانهتر از پزشکیان است.
آینده وزارت علوم با حسین سیمایی صراف
پزشکیان کابینهای را به مجلس معرفی کرده که اکثر آنها مدیران میانی با گرایشهای مذهبی و محافظهکارانه هستند یا سابقه امنیتی دارند.
وزیر علوم پیشنهادی هم همین وضعیت را دارد و انتخاب او به احتمال فراوان محصول مشورت با خامنهای بوده و قاعدتا نباید مشکلی برای کسب رای اعتماد از مجلس داشته باشد.
او با ساختارهای حقوقی و نگاه امنیتی-ایدئولوژیک وزارت علوم آشنایی کاملی دارد، محدودیتها و خط قرمزها را میشناسد و احتمالا به همین دلیل برای این سمت در نظر گرفته شده است.
سیمایی صراف خود در حوزه علمیه پرورش یافته و به فقه اسلامی پایبندی کامل دارد.
او احتمالا در صورت رسیدن به کرسی وزارت علوم، در راستای هدف خامنهای برای اسلامی کردن هرچه بیشتر دانشگاهها تلاش میکند.
در وضعیتی که حقوق دانشجویان و اساتید سالهاست به صورت فزاینده نقض میشود، حضور یک تحصیل کرده حقوق در سمت وزارت علوم ممکن است مثبت معرفی شود اما واقعیت آن است که وزیر پیشنهاد شده یک حوزوی محافظهکار با سابقه امنیتی در تصفیه سازمانی است که خود حقوق اساتید را به بهانه سیاسی بودن نقض کرده و این قطعا نمیتواند مثبت قلمداد شود.
با افزایش احتمال حمله نظامی مجدد جمهوری اسلامی به اسرائیل، چشمها این بار به سوی حزبالله لبنان به عنوان یکی از مهمترین گروههای نیابتی تهران دوخته شده است.
حزبالله علاوه بر نقش منطقهای که در «محور مقاومت» جمهوری اسلامی بر عهده گرفته، حامل نقش سیاسی در ساختار کشور لبنان است و نمیتواند کاملا جدا از تحولات و روندهای سیاسی این کشور عمل کند.
با آن که برخی تحلیلگران و دولتها، بهخصوص آمریکا و اسرائیل، این گروه را کاملا وابسته به ایران میدانند، برخی ناظران برای آن شخصیتی نیمهمستقل از جمهوری اسلامی متصورند.
پایگاه حزبالله در میان شیعیان لبنان به عنوان یکی از بزرگترین نیروهای سیاسی و نظامی در این کشور، در کنار نقش مهم آن در سیاست داخلی و تصمیمگیری بر اساس منافع درونی و شیعیان لبنان، به این گروه وجههای لبنانی داده است.
چالشهای داخلی حزبالله
همانطور که موسسه سلطنتی روابط بینالمللی (چتم هاوس) ارزیابی کرده، حزبالله به خوبی آگاه است که نمیتواند از عهده جنگ تمامعیار با اسرائیل برآید و همانطور که حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله در عمل نشان داده، جنگ غزه جنگ آنها نیست.
در سالهای گذشته، به عنوان مثال در سال ۲۰۲۱ و بحبوحه درگیری اسرائیل با حماس، وقتی چند فلسطینی عضو حماس از داخل خاک لبنان به سمت اسرائیل خمپاره و راکت پرتاب کردند، با هشدار حزبالله و بعضا بازداشت به دست این گروه مواجه شدند.
احتمالا این اقدام با نگرانی از تمام شدن ماجرا به نام حزبالله و ظن نقض قطعنامه سال ۲۰۰۶ شورای امنیت بوده است.
نصرالله خود همیشه سعی کرده در عمل و عملیات، گروهش را تا جای ممکن از تنش فلسطینیان با اسرائیل دور نگه دارد.
حزبالله همینطور پیامهای آمریکا از طریق حملاتش به گروههای شبهنظامی شیعه در عراق و یمن حتی پس از کشته شدن فواد شکر و اسماعیل هنیه را فهمیده و میداند که واشینگتن در حمایت از اسرائیل در صورت هر گونه اقدامی از سوی حزبالله و ایران تردید نخواهد کرد.
محذوریت دیگر برای حزبالله، فشارهای احتمالی بیشتر آمریکا بر لبنان است. حزبالله میداند چنانچه به خواستهای آمریکا و کشورهای اروپایی مانند فرانسه برای کاهش تنش یا واکنش نشان ندادن به اقدامات اسرائیل پاسخ حداقلی ندهد، این کشورها ممکن است در کمکهای خود به لبنان، بهویژه در حوزه احیای بانک مرکزی این کشور تجدید نظر کنند.
این اقدام احتمالی میتواند حزبالله لبنان را بیش از پیش در منگنه افکار عمومی لبنان قرار دهد.
لبنان همچنان از بحران اقتصادی و سیاسی ویرانگری رنج میبرد و بیشتر شهروندان آن نمیخواهند حزبالله، کشور را به جنگی بکشاند که خرابیهای ناشی از آن جبرانناپذیر باشد.
عامل مهم دیگر در محاسبات حزبالله، آگاهی از ناتوانی جمهوری اسلامی در حمایت لجستیکی موثر و پایدار از این گروه در صورت ورود به یک نبرد تمامعیار، بهویژه جنگ زمینی با اسرائیل است.
از این روی، چنانچه حزبالله صرفا بخواهد از زرادخانه موشکی و راکتی خود علیه اسرائیل استفاده کند، سیستمهای پدافندی اسرائیل و کمک ماهوارهای آمریکا تهدید این گروه را به حداقل ممکن خواهند رساند و در پاسخ، ضربات مهلکی بر پیکر این گروه وارد خواهد آمد.
از سوی دیگر، بیانیه کمسابقه حزبالله در رد مسئولیت حمله موشکی به مجدل شمس که بر اساس اطلاعات ارتش اسرائیل با موشک ایرانی فلق-۱ در بلندیهای جولان انجام شده بود، خود به خوبی هراس حزبالله از ورود به یک منازعه جدی با اسرائیل را نشان میدهد. حملهای که هزینه آن برای این گروه، حذف مهمترین مقام ارشد نظامی یعنی فواد شکر بود.
حزبالله با وجود انتظارات تهران نهایتا یک گروه لبنانی و مستقر در این کشور با محذورات خاص خود است
چالشهای منطقهای حزبالله
حزبالله ممکن است از سوی فرمانده خود در تهران نیز با عوامل محدودیتزا مواجه شود. در محاسبات ایران، احتمالا مقامهای جمهوری اسلامی هنوز به نقطهای نرسیدهاند که از حزبالله بخواهند تا وارد یک جنگ گسترده با اسرائیل شود.
احتمالا نکته بازدارنده دیگر برای حزبالله یا حتی جمهوری اسلامی، دو عملیات موفق در روزهای اخیر بود.
تهران و بیروت میدانند برای اسرائیل که توانست در یک زمان بسیار کوتاه و به فاصله کمتر از یک روز، ابتدا فواد شکر، مشاور ارشد نصرالله و عضو شورای جهاد این گروه و نیز اسماعیل هنیه، رهبر سیاسی حماس را در دو پایتخت مهم منطقه یعنی بیروت و تهران بکشد، نفوذ اطلاعاتی در ساختارهای امنیتی و اطلاعاتی آنها به مرحله بهرهبرداری رسیده است.
جمهوری اسلامی و حزبالله بیم آن دارند که هر گونه تصمیم برای ضربه به اسرائیل، پیش از اجرا، به اطلاع خود اسرائیل برسد. موضوعی که میتواند به یک رسوایی بزرگ دیگر منجر شود.
البته باید این نکته را نیز در نظر داشت که هم ایران و هم حزبالله میدانند این نخستین بار نیست که اسرائیل به حذف رهبران ارشد این گروههای شبهنظامی دست میزند؛ همانطور که در کشتن بنیانگذار حماس، احمد یاسین، جانشین او عبدالعزیز رنتیسی و فرمانده نظامی، احمد جباری مشاهده شد و آنها با افراد دیگر جایگزین شدند.
بنابراین، جمهوری اسلامی و حزبالله احتمالا میخواهند تا توان ضربه موثر را برای روز موعود حفظ کنند. روزی همچون حمله به تاسیسات اتمی ایران.
بر این اساس، بسیاری استدلال میکنند که هر اقدامی باید در جهت احیای بازدارندگی باشد تا آغاز جنگ. اگرچه در چنین روزی نیز امید چندانی به بازگرداندن توازن و بازدارندگی با اسرائیل قابل تصور نیست زیرا نمیتوان با عملیات و تسلیحات متعارف، با یک کشور دارای تسلیحات نامتعارف به بازدارندگی رسید.
تاثیر وضعیت عراق بر تنشهای منطقه
عامل بازدارنده دیگر برای حزبالله و حتی ایران، تشتت نیروهای شبهنظامی در عراق است.
جنگ قدرت شیعیان عراق که حتی تلاشهای اسماعیل قاآنی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران از حل و فصل اختلافاتشان ناتوان بوده، موجب نوعی تردید نسبت به یکپارچگی سیستم فرماندهی در الحشد الشعبی شده است.
موضوعی که هم ایران و هم حزبالله ممکن است درصدد توجیه بیعملی خود با آن باشند، نظریه تخریب نکردن مذاکرات صلح حماس و اسرائیل است تا از این طریق و پیش از به قدرت رسیدن احتمالی دونالد ترامپ در ایالات متحده، بتوانند به توافق صلح با اسرائیل برسند و در جهان اسلامی/عربی اعتبار بخرند و هم از نابودی کامل حماس به دست اسرائیل جلوگیری کنند؛ مسالهای که هم ایران و هم خود حزبالله از وقوع امری مشابه برای این گروه لبنانی حذر میکنند.
شاید ایران درصدد باشد تا ضعف خود در پاسخ به حذف تحقیرآمیز هنیه در تهران را با آنچه صبر استراتژیک میخواند جبران کند.
تهران میتواند در ارتباط با آمریکاییها، به اسرائیل این پیغام را ارسال کند که حمله نکردن صرفا برای محافظت از روند گفتوگوهای آتشبس با گروههای فلسطینی است.
با این سناریو، تهران در صورت به نتیجه رسیدن مذاکرات میتواند آن را مصادره به مطلوب کند و بگوید خون هنیه، موجب «حفظ جان برادران و خواهران فلسطینی و کاهش خونریزیها» شد و برای خود در جهان اسلام و عرب اعتبار بخرد.
خونخواهی به سبک حزبالله و جمهوری اسلامی
اگرچه با ملاحظه بررسی عوامل مختلف در صحنه سیاسی و عرصه نظامی، نمیتوان شانس بزرگی برای ایران و گروههای نیابتی آن در ضربه وارد کردن به اسرائیل متصور بود اما دست این بازیگران چندان هم خالی نیست.
تداوم موشکپرانی به مناطق خالی از سکنه و گاهی در مجاورت مناطق مسکونی که صدای آژیر قرمز هم شنیده شود، به نوعی که موی دماغ اسرائیل باشد و اسرائیل بر اساس اصل تناسب در پاسخ، نتواند به جنگ گسترده با حزبالله ورود کند، میتواند یکی از گزینههای حزبالله باشد.
بیش از ۵۰ هزار اسرائیلی که خانه و کاشانه خود را به خاطر مجاورت با مرزهای جنوبی لبنان و نزدیکی به پایگاههای حزبالله ترک کردهاند، در حال حاضر نمیتوانند به منازل خود در مرز شمالی تخلیهشده اسرائیل بازگردند. عددی که در جمع با جابهجاشدگان اسرائیلی در مرزهای جنوبی به حدود ۲۵۰ هزار نفر میرسد.
هزینه نگهداری از این جمعیت در هتلها و اقامتگاهها برای اسرائیل بسیار زیاد خواهد بود.
عمدهترین نگرانی و هراس اسرائیلیها در مناطق شمالی کشور از وقوع حملهای مشابه هفتم اکتبر اما این بار از سوی حزبالله با استعداد نظامی، انسانی-لجستیکی قویتر از حماس و در خاک اسرائیل است. امری که موجب شده تا دولت اسرائیل شمار گردانهای نظامی برای محافظت از مرزهای شمالی در آن مناطق را به طور قابل توجهی افزایش دهد.
بنابراین از بین بردن حس امنیت در شهروندان اسرائیل و بهویژه ساکنین مناطق شمالی، میتواند هزینه بلندمدت روانی بر این کشور تحمیل کند و برای دولت بنیامین نتانیاهو و حزب لیکود بسیار دردسرساز باشد.
اما نباید از نظر دور داشت که این امر میتواند برای حزبالله کارکرد عکس داشته باشد زیرا به نظر میرسد تجمع نفرات حزبالله در مرزهای اسرائیل نزدیک به نهایت پتانسیل این گروه باشد.
این در حالی است که استعداد نظامی نیروهای اسرائیلی که در شمال مستقرند، چشمگیر است. اسرائیل با خیال راحت از نبود غیرنظامیان در منطقه، میتواند حجم آتش بسیار ویرانگری بر روی مواضع این گروه بریزد و آنها را کیلومترها از مجاورت در مرز خود به داخل خاک لبنان عقب براند.
این مساله توان موشکی حزبالله را نیز به طرز چشمگیری کاهش خواهد داد زیرا بخش زیادی از موشکهای این گروه پس از عقب رانده شدن و دور شدن از مرزهای اسرائیل، دیگر به این کشور نخواهند رسید.
تهران و حزبالله در محاسبات خود برای بقا، از قدرت تخریب نظامی اسرائیل غافل نیستند
حقیقت در میانه دو دیدگاه
در نهایت، حقیقت ممکن است در میانه این دو دیدگاه قرار داشته باشد. حزبالله حمایت و هماهنگی زیادی با سیاستهای منطقهای ایران دارد اما در عین حال دارای استقلال عمل نسبی است و به عنوان یک نیروی موثر و مهم در صحنه سیاسی و نظامی لبنان و منطقه عمل میکند.
اگرچه به نظر میرسد ایران در هنگامهای که قدرت اطلاعاتی، اعتبار بازدارندگی و حیثیت سیاسیاش لکهدار شده، شاید مایل باشد از همه کارتهای عربی بازی خود برای انتقام یا خونخواهی بهره بگیرد اما این گروهها و به ویژه حزبالله در لبنان سعی میکنند تا حد ممکن بر اساس مقدورات و محذورات داخلی و منطقهای خود عمل کنند.
میتوان در این زمینه به تاکید خود نصرالله بر اقدام «حساب شده» در روز تشییع فواد شکر اشاره کرد که گفت: «ما عصبانی هستیم، در عین حال عاقل هم هستیم.»
دور از ذهن نیست که حزبالله لبنان نیز مثل تهران در این برهه به اضافه کردن یک نام دیگر به فهرست انتقام خود بسنده کند.
«تمام تلاش خود را برای اصلاح نظام ناکارآمد فیلترینگ به کار میبندم»، «اینترنت را باید آزاد کنیم» و «در برابر فیلترینگ میایستم.»
اینها چند نمونه از وعدههای مسعود پزشکیان در زمان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری است. وعدههایی که همزمان حقوقی و اخلاقی هستند و روی دوش وزیر ارتباطات و فنآوری اطلاعات دولت او هم قرار میگیرند چون وزیر دولت یکی از مسئولان اجرای این وعدهها خواهد بود.
ستار هاشمی به عنوان وزیر ارتباطات دولت چهاردهم به مجلس معرفی شده است. او که در وزارت ارتباطات دولت حسن روحانی با حکم محمدجواد آذری جهرمی، وزیر وقت، حدود دو سال معاون فنآوری و نوآوری وزارت ارتباطات بود، بعد از پایان دولت روحانی به سازمان ثبت اسناد و املاک کشور رفت و معاون توسعه فنآوری و خدمات الکترونیک ثبتی در این سازمان شد.
نگاه هاشمی، کنترل از راه تولید داخلی
ستار هاشمی از جانب برادرش ضیاء هاشمی با حلقه سیاستمداران متعهد حکومت پیوند دارد. برادری که رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی در سوئد است.
ستار هاشمی از جمله چهرههایی بود که در دوره مسئولیتش بر اهمیت استفاده از نسل جدید شبکه تلفن همراه اما با نگاه به داخل کشور تاکید داشت. او که در سال ۱۳۹۹ درباره تولید گوشی بومی گفته بود نباید با رویکرد اختراع مجدد چرخ به مبحث سیستمعامل بومی وارد شد، بارها در مورد توسعه گوشیهای بومی یا داخلی صحبت کرده است.
چهره مورد وثوق پزشکیان برای حوزه اینترنت و ارتباطات دیجیتال نگاهش این است که تولید گوشیهای هوشمند ایرانی میتواند نقش مهمی در کاهش وابستگی به واردات، ایجاد اشتغال و تقویت صنعت فنآوری اطلاعات و ارتباطات در ایران داشته باشد.
واقعیت این است که جمهوری اسلامی سالهاست با دست و دل بازی مالی و الگوبرداری از چین در پی ایجاد چنین صنعتی است؛ از پرداخت تسهیلات تولید گوشی به ۱۰۰ شرکت در سال گذشته گرفته تا اختصاص بودجه ۵۰۰ میلیارد تومانی برای تولیدکنندگان به همراه چاشنی تندی از وعده و شعار.
پشت این سیاست نیز اهداف دیگری دنبال میشود. جمهوری اسلامی در کنار صنعت گوشیهای داخلی در تلاش برای پیشبرد پروژه طولانیمدت «اینترنت ملی» و تحکیم پایههای آن است تا از مبدا، گوشیهایی تولید کند که سیستم عامل بومی داشته و قابلیت نصب فیلترشکن در آنها کمتر و ابزارهای نظارتی در آنها بیشتر باشد. صنعتی که تا به امروز جز حیف و میل بودجه کشور دستاوردی برای مردم ایران نداشته است جز اینکه دست جماعتی از شرکتهای رانتخوار و وابستگان معتمد مقامها را به منابع بزرگ مالی باز کرده و بر شهروندان هزینههای روزمره بسیاری برای حق دسترسی به اینترنت تحمیل کرده است.
چندی پیش بود که علیرضا کلاهی صمدی، رییس کمیسیون صنایع اتاق بازرگانی درباره احداث واحد صنعتی زیر سایه سیاستهای جمهوری اسلامی، نسبت به سودآوری اشاره کرد و در رابطه با تولید موبایل در ایران گفت: «جوک قرن است که ۱۱ مجوز برای تولید موبایل داده شده است. به یکی از این واحدها ۳۶۰ میلیون یورو ارز داده شده است.»
به گفته او بسیاری از تولیدکنندگان بعد از دریافت تسهیلات، غیب میشوند. تسهیلاتی که به اسم تولید موبایل ملی با زیرساخت بومی اهدا میشود و نتیجهاش یک هیچ بزرگ بوده است.
به گفته محمدرضا فرجی، رییس اتحادیه فنآوران رایانه تهران در حال حاضر موبایل ایرانی در بازار وجود ندارد.
پزشکیان در زمان تبلیغات انتخابات هم از رفع فیلترینگ گفت و هم قطع اینترنت را مجاز دانست
چهرهای به دنبال محتوای «فاخر» در اینترنت دولتی
ستار هاشمی در حالی برای تصدی کرسی وزارت ارتباطات دولت معرفی شده که اظهارات و وعدههای پزشکیان قبل از پیروزی در انتخابات در رابطه با اینترنت و فیلترینگ موجب شد از فردای انتخابات موجی از مطالبات در رابطه با رفع فیلترینگ و پایان اختلالها شکل بگیرد؛ از اظهارنظر کارشناسان این حوزه و راهاندازی کارزار تا مجموعهای از گزارشها و مقالات در روزنامهها در رابطه با لزوم رفع فیلترینگ و توسعه کسب و کارهای دیجیتال.
اما به فاصله چند روز بعد از پیروزی پزشکیان، یکی از اعضای شورای سیاستگذاری ستاد او در یک برنامه تلویزیونی تکلیف افکار عمومی و انتظارات مردم را روشن و اعلام کرد پزشکیان قول رفع فیلترینگ را صراحتا به مردم نداده است.
با این حال افکار عمومی سخنان پزشکیان را در دوره رقابتها فراموش نکرده و نخواهد کرد.
برای شهروندان رفع فیلترینگ در کنار مشکلات متعدد در حوزههای اقتصادی، اجتماعی و بینالمللی و زیست محیطی، یکی از مهمترین مطالبات محسوب میشود و به نظر نمیرسد بخواهند از آن دست بکشند.
نگاهی به دیدگاههای هاشمی در مسند معاونت وزارت ارتباطات نشان میدهد او نیز از عاملان و حامیان محدودسازی اینترنت برای شهروندان با نگاه به «اینترنت ملی» است.
او در یک سخنرانی در سال ۱۳۹۹ بر محتوای «فاخر» در اینترنت تاکید کرد و اینترنت ملی را یک درخت تنومند خواند که «تنه و شاخههای آن در لایههای خدمات و محتوا هر روز پربارتر میشوند و سایه آن بر سر کاربران بیشتری برقرار» میشود.
با چنین نگاهی در وزیر پیشنهادی و ترکیبی از چهرههای با سابقه امنیتی، انتظامی و تحصیلات و بینش حوزوی در فهرست وزرای پیشنهادی حوزه فرهنگ، کمتر میتوان انتظار داشت دولت پزشکیان در «ساخت و ساز قفس دیجیتالی» جمهوری اسلامی مشارکت نداشته باشد. مشارکتی که قطعا بخشی از آن با سیاست هاشمی در تولید موبایلهای ملی با سیستم عامل بومی رخ میدهد و رویای دسترسی به اینترنت آزاد را برای جامعه از بین میبرد.
وزیر پیشنهادی پزشکیان هم به دنبال اینترنت ملی است و هم گوشیهای داخلی
ادامه ساخت قفس دیجیتال
با وجود اینکه پزشکیان از سوی حامیانش ادامهدهنده راه دولت روحانی معرفی شده اما نباید از یاد برد که در سیاستهای استراتژیک و بلندمدت در رابطه با اینترنت و فضای مجازی، سیاست آن دولت نیز در راستای ساخت قفس دیجیتال در ایران بوده است.
حمایت از گسترش شبکه ملی اطلاعات و قطع اینترنت در اعتراضات دی ماه ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸ از جمله اقدامات دولت محبوب اصلاحطلبان بوده است.
نقطه اشتراک دولت پزشکیان با دولت روحانی، تناقضها در حرف و عمل است.
روحانی آذر ماه ۱۳۹۶ وعده داده بود به دنبال فیلتر کردن شبکههای اجتماعی نخواهد بود: «اینجا وزیر ما به مردم قول میدهد که دستش روی دکمه فیلترینگ نخواهد رفت.»
در اعتراضات دی ۹۶ و آبان ۹۸ اما همین دولت اینترنت را قطع کرد.
پزشکیان هم از یک طرف محدودیتهای موجود را برای فضای مجازی «محدودیتهای کشنده» اعلام کرد و گفت آمده تا به این محدودیتها خاتمه دهد و البته تضمین هم داده بود که «در برابر فیلتر کردن و فیلترشکن بازی بایستد».
او در سمت دیگر اعلام کرد: «در مسائل امنیتی میتوان اینترنت را قطع کرد.»
این یعنی دست او و احتمالا ستار هاشمی برای قطع اینترنت بر روی مردم در صورت آمدن آنها به خیابانها و بر آمدن صدای اعتراض باز است.
به این ترتیب به نظر میرسد چندان تفاوتی نخواهد کرد که چه کسی بر کرسی وزارت ارتباطات بنشیند.
قفس دیجیتالی که جمهوری اسلامی سالهاست گام به گام در حال ساخت آن است وضعیت اینترنت را به شکلی درآورده که ایران را در زمره بدترین کشورهای جهان قرار داده است.
در شاخصهای اختلال، محدودیت و سرعت اینترنت، ایران در میان ۵۰ کشور جهان، بهترتیب رتبههای ۴۷، ۴۹ و ۵۰ را کسب کرده و از نظر کیفیت، یکی از بدترین وضعیتهای ممکن را دارد.
طبق رتبهبندی «فریدام آن نت» ایران پس از میانمار و چین در بدترین وضعیت دسترسی آزاد به اینترنت قرار دارد.
در این وضعیت نباید با ادامه جمهوری اسلامی و سیاستهایش امیدی به تغییر در وضعیت اینترنت و ارتباطات دیجیتال با جهان داشت.
با گذشت زمان این بازتابها همچنان ادامه دارد و به تدریج تبدیل به پسلرزهای در جبهه موسوم به اصلاحطلبان و اعتدالیون شده است.
مساله قابل توجه آنجاست که انتخاب کابینه پیشنهادی پزشکیان، چه تحمیل حکومتی بوده باشد چه انتخاب چهرههای متحد اطرافش، موجی از اعلام پشیمانی در میان رایدهندگان به این فرد مورد تایید نظام و علی خامنهای ایجاد کرد.
شاید در تاریخ انتخابات جمهوری اسلامی، چنین سرعتی در اعلام پشیمانی و ناامیدی سابقه نداشته باشد.
آنچه در نگاه اول به اسامی وزیران پیشنهادی جلب توجه میکند، حضور سه وزیر دولت ابراهیم رئیسی، تنها یک زن در میان وزرا، نبود حتی یک وزیر از پیروان دیگر آیینهای دینی و مذهبی جز شیعیان یا از اقلیتهای قومی در فهرست ارائه شده است.
از سویی نیز حضور افرادی با سابقه امنیتی و نظامی یا رویکرد مذهبی و حوزوی در آن پررنگ است.
پزشکیان حتی نتوانست وعده انتخاباتی خود مبنی بر «جوانگرایی» کابینه را محقق سازد.
میانگین سنی کابینه پیشنهادی پزشکیان به حدود ۶۰ سال میرسد و همین موضوع چند روزی است مورد انتقاد بسیاری از چهرههای جوان از میان طرفداران پروپاقرص انتخاباتیاش قرار گرفته است.
از منظر توجه به اقلیتها، نبود چهرهای از اهل سنت در این فهرست مورد اعتراض مولوی عبدالحمید اسماعیلزهی، امام جمعه اهل سنت زاهدان قرار گرفت.
او گفت که «این لیست، باعث مایوس شدن رایدهندگان و خیرخواهان» شد.
همچنین بر خلاف وعدههای قبلی برای فردای پس از ریاستجمهوری، تنها یک زن در کابینه معرفی شده که در رای اعتماد مجلس به او هم شک و شبهه فراوانی وجود دارد.
فرزانه صادق مالواجرد، نامزد وزارت راه و شهرسازی، در فضای عمومی به دلیل سابقه چالش با علیرضا زاکانی، شهردار تهران، نامش مطرح شد. همین چالش نیز امکان رای اعتماد نگرفتن او را در روز رایگیری فراهم میکند چرا که لابیهای پرقدرت زاکانی در مجلس علیه او دست به کار خواهند شد.
پزشکیان که در بحث اجتماعی و به خصوص حجاب اجباری با شعار «کار فرهنگی از سنین پایین باید صورت پذیرد» در مناظرات انتخاباتی خطا را در نحوه تربیت افراد به دست مسئولین از دوران کودکی دانست، حالا برای وزارت آموزش و پرورش نام علیرضا کاظمی، برادر محمد کاظمی، رییس سازمان اطلاعات سپاه پاسداران را ارائه داده است. شخصی که تحصیلات حوزوی دارد و انتخابش در وهله اول نفوذ سپاه پاسداران و ایدئولوژی این نیروی نظامی در تمامی ارکان قدرت را به وضوح نشان میدهد.
در سایر وزارتخانههای فرهنگی و هنری هم پزشکیان رویکرد مشابهی را پیش گرفت و چهرههایی با تحصیلات حوزوی و نگاه امنیتی یا دارای تعهد به خامنهای را پیشنهاد کرد.
به عبارت دیگر، پشت پا زدن پزشکیان به وعدههای اصلی انتخاباتی خود در خصوص استفاده از نیروهای مستعد و شنیدن صدای بیصدایان، خشم رایدهندگان را در همین هفتههای نخست تشکیل دولت برانگیخت.
جنگطلبی و همراهی با هسته سخت نظام
پزشکیان در انتخابات بیش و پیش از هر چیز سوار بر حس ترس و واهمهای شد که اصلاحطلبان در جامعه ایجاد کردند: ترس از چهرهای به نام سعید جلیلی و بازگشت سایه جنگ بر سر کشور.
اما در نخستین روز پس از تحلیف، پزشکیان عزادار اسماعیل هنیه شد و احتمال وقوع جنگ قوت گرفت.
او در واکنش به این رویداد، بارها تاکید بر انتقام کرد و در سخنانش تعهد خود به سیاست جنگطلبانه حکومت را نشان داد.
رییسجمهوری «ذوب در ولایت» در اولین مصاحبه همصدا با بخش تندروی حکومت از پاسخ سخت به اسرائیل گفت.
او تا جایی پیش رفت که در گفتوگو با امانوئل مکرون، رییسجمهوری فرانسه، بر روی انجام حتمی این اقدام متقابل پافشاری کرد. این اصرار او موجب تماس نخستوزیر بریتانیا و مکالمهای نیمساعته بین آنها برای منصرف کردن تهران از اقدام نظامی شد.
اما در طیف منتقدان رایدهنده به پزشکیان، اکنون درخواستهایی مبنی بر اینکه رییسجمهوری نباید در دام فضای ایجاد شده بیفتد، مطرح است؛ کسانی که به پزشکیان یادآوری میکنند با حمله به اسرائیل فرصت کشیده شدن خشونت به داخل کشور فراهم میشود.
در نهایت اما مسیر دولت چهاردهم همان روند کلی نظام را نشان میدهد.
تکرار یک اشتباه
محدودیتهای پیش روی ریاستجمهوری در ساختار جمهوری اسلامی موضوعی جدید نیست. با توسعه نهادهای غیرشفاف، ساختار اقتدارگرا تشدید شده و تمامی روسایجمهوری شمایلی از فقدان توانایی در تصمیمگیریهای مهم را به معرض نمایش گذاشتهاند.
از سرکوب کوی دانشگاه تهران و بسته شدن روزنامههای پرمخاطب در دوره اصلاحات تا کشتار پس از اعتراضات به گران شدن بنزین در آبان ۹۸ و اعلام بیاطلاعی حسن روحانی از برجستهترین بزنگاهها، نشاندهنده ناکارآمدی ریاست جمهوری در حکومت پیچیده تحت رهبری خامنهای است.
همین تاریخ پیش چشم جمهوری اسلامی در دهههای اخیر بود که اتفاقا جامعه و معترضان بارها آن را به جریان محدودی که قصد رای دادن به پزشکیان داشت، گوشزد کردند. هشداری که شنیده نشد و اکنون خیلی زود عواقب آن دامنگیر جریان «روزنهگشا» شده است.
جریان اقلیت اصلاحطلب و اعتدالی بر خلاف جریان غالب جامعه اصرار کرد که باید در انتخابات شرکت کرد.
پزشکیان همانطور که گفته بود و حامیانش نشنیدند، ثابت کرد برای اجرای سیاستهای خامنهای آمده است
سیاست همیشگی: تفرقه ایجاد نکنید
موج بزرگ انتقاد به پزشکیان با حمایت چهرههای حلقه اول اصلاحطلب از او مواجه شد.
پس از شدت گرفتن انتقادها به خصوص از سمت آن دسته از افراد که فعالانه برای رایآوری پزشکیان در شبکههای اجتماعی فعال بودند، سران جبهه اصلاحات مانند آذر منصوری در کنار نقدی مهربانانه، از همقطاران خود خواستند بر طبل تفرقه نکوبند و پشت رییسجمهوری مورد حمایت این جریان را خالی نکنند.
این «خالی نکردن» همان گفتمانی است که اصلاحطلبان تا آخرین روز برای روحانی نیز از آن استفاده کردند و نهایتا با سکوت از کنار سرکوبها و ناکارآمدیهای آن دولت گذشتند. جریانی که در روزهای تلاشهای انتخاباتی خود دلشاد از انتخاب یک رییسجمهوری اصلاحطلب، روز و شب در حال تبلیغ و تزریق امید واهی و خیالی بود.
رییس جبهه اصلاحات در حالی از تفرفهافکنی صحبت میکند که زمان انتخابات، خود و جریان فکری اصلاحطلب با ساخت یک دو قطبی از جلیلی و پزشکیان و ترساندن مردم از روی کار آمدن جلیلی، توانستند در دور دوم انتخابات سبد رای پزشکیان را کمی افزایش دهند.
حالا برخی کاربران شبکههای اجتماعی به طعنه به این گفتمان و سیاست توجیهی اصلاحطلبان پاسخ میگویند که اگر پزشکیان این کابینه را در زمان انتخابات رو میکرد، «جلیلی به نفعش انصراف میداد».
رییس خانه احزاب نیز جملهای مشابه گفت و اعلام کرد اگر قرار بود چنین کابینهای معرفی شود، بهتر بود رقبا رای میآوردند.
نقدها به قدری تند شد و گاه به سمتی رفت که کاربران شبکههای اجتماعی در نوشتههایی اذعان کردند که «گول» خوردند.
در این هیاهو، احمد زیدآبادی، روزنامهنگار و زندانی سیاسی سابق که حامی شرکت در انتخابات بود، حالا گفته پزشکیان را روی زمین مین رها کردید.
این در صورتی است که پزشکیان از ابتدای ثبتنام برای انتخابات نه تنها خود را اصلاحطلب نخواند بلکه در روزهای تبلیغات نیز بارها تاکید کرد: «خط مشی من توجه به توصیههای رهبری است.»
او بارها ارادتش به خامنهای و پیروی از سیاستهای رهبر جمهوری اسلامی را مورد تاکید قرار داد و حتی از گفتن اینکه «ذوب در ولایت» است دریغ نکرد اما در سوی مقابل، اصلاحطلبان سعی کردند آن را نشنیده بگیرند یا توجیه کنند.
به نظر میرسد این اصلاحطلبان هستند که به طمع بازگشت به نهادهای قدرت، چشم خود را روی صحبتهای صریح پزشکیان بسته و حالا در شوک کنار گذاشته شدن به سر میبرند.
ضرب شست مسعود
اگرچه پزشکیان همچنان اصرار دارد که فهرست او برآمده از یک وفاق گسترده بین تمامی جریانات نظام است، اما حقیقت این فهرست این است که چهرههای امنیتی در آن غالب خواهند بود.
اسکندر مومنی، وزیر پیشنهادی کشور، سوابق گستردهای در سرکوب اعتراضات ضدحکومتی دارد و اعتراضات مردمی دی ماه ۱۳۹۶ را «اغتشاشاتی ایجاد شده توسط دشمنان» توصیف کرده است.
او همچنین از عملکرد نیروهای امنیتی در مقابله با معترضان حجاب اجباری دفاع کرده است.
اسماعیل خطیب، وزیر اطلاعات دولت رئیسی هم که در کارنامه خود تشدید نقض حقوق شهروندان و گستراندن بازوهای تهدید و ترور علیه مخالفان در داخل و خارج کشور را دارد، قرار است ابقا شود.
حضور این افراد نه تنها نویدبخش روزهای بهتر نیست بلکه نشاندهنده ادامه مسیر برخورد نظامی با مردم و سرکوب شهروندان است.
با ادامه موج انتقادات، پزشکیان روز سهشنبه ۲۳ مرداد در واکنش، پستی در شبکه ایکس منتشر کرد.
او نوشت: «صبر کنید کابینه کار کند و آن را از روی عملکردش نقد کنید.»
رییسجمهوری که حتی روی وعده ستادش در روز پس از انتخابات مبنی بر برگزاری نشست رسانهای پایبند نماند تا پاسخگوی سوالات و ابهامات باشد، حالا گرفتار موج زودهنگام اعتراض در جریان حامیاش شده است.
او بعدتر نیز در سخنانی کابینه خود را حاصل روند مشورت دانست.
در راس جریان اصلاحطلب، محمد خاتمی هم اشاره کرد که باید حمایت از پزشکیان ادامه پیدا کند.
او بار دیگر بر محدودیتهای رییسجمهوری تاکید کرد.
غلامحسین کرباسچی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی در توجیه لیست کابینه پزشکیان در استوری اینستاگرام خود نوشت: «شما باید پاسخگوی وعدههایتان باشید نه وزرا و معاونین.»
دولتی که با شعار وفاق ملی برای نظام و تغییر برای جامعه روی کار آمد اکنون تصویری از پشت کردن به متحدانش را به نمایش گذاشته است. دولتی که از همین ابتدا نشان داد پیشبینیپذیر و گوشبه فرمان خامنهای خواهد بود.
واگذار کردن هشت وزارتخانه به جریان اصولگرایی خیانتی آشکار به تمام تلاشهای متحدان اصلاحطلب پزشکیان تعریف شده تا بار دیگر به تنها پایگاه باقیمانده از رایدهندهها ثابت شود روزگار تغییرات بنیادین گذشته و حاکمیت در نظام سیاسی هیچ مماشاتی روا نمیدارد.
اگرچه پزشکیان همچنان اصرار دارد وزیران پیشنهادیاش برآمده از یک وفاق گسترده بین تمامی جریانات نظام هستند اما نمیتوان دست داشتن چهرههای کلیدی امنیتی و اجرایی کابینه پیشنهادی در سرکوب و تهدید داخل و خارج کشور علیه مخالفان جمهوری اسلامی را از افکار عمومی پنهان کرد.