بیماریهایی که با برداشتن محدودیتهای کرونایی ممکن است دوباره به سراغمان بیایند
با برداشتن محدودیتهای کرونایی و از سرگیری سفرهای بینالمللی، این نگرانی وجود دارد که علاوه بر کرونا، آمار ابتلا به بیماریهای عفونی و فصلی که در دوران همهگیری به دلیل وجود محدودیتها کاهش یافته بود، دوباره افزایش یابد.
نشریه اکونومیست در گزارشی به انگیزههای مدیران اجرایی شرکتها برای بازگرداندن کارکنان به دفتر کار و شکاف میان نظر آنان و کارکنانشان و مزایا و معایب کار در محیط دفتر و خانه در دنیای درگیر با کرونا پرداخته است.
دفتر کار قرار است جایی باشد که مردم را گرد هم بیاورد، اما بهجای آن به منبع تفرقه تبدیل شده است. برای برخی بازگشت به محل کار در دوران پساکرونا فرصتی برای دوباره معلوم کردن حدومرز بین خانه و کار و همچنین دیدار دوباره با همکاران است. اما برای بعضی دیگر، نمودار چیزی جز رفتوآمد بیهوده و بالا رفتن احتمال خطرات مربوط به سلامت نیست. عواملی که ترجیحات افراد را شکل میدهند بسیارند. اما یکی از آنها به وضوح «ارشد بودن و برتری داشتن» است.
«اسلک»، یک نرمافزار پیامرسان، دائما نظرسنجیهایی درباره آینده کار در جهان انجام میدهد. آخرین نظرسنجی «اسلک» نشان میدهد که مدیران اجرایی شرکتها بسیار بیشتر از سایر کارکنان به حضور در محل کار علاقه دارند. ۷۵ درصد آنانی که در ردههای بالاتر قرار دارند و دورکاری میکنند، دلشان میخواهد سه روز در هفته یا بیشتر در دفتر باشند، اما تنها ۳۴ درصد کارکنانی که سمت اجرایی ندارند، خواهان حضور این چنینی در دفتر کارند.
این اختلافنظر در بسیاری از شرکتها نمودار شده است. در اوایل سال ۲۰۲۱ کارکنان شرکت اپل در نامهای سرگشاده به تیم کوک، مدیرعامل اجرایی این شرکت، با این تصور که کارکنان تشنه بازگشت بر سر میز کارشان در دفترند، مخالفت کردند. در نامه آمده بود که انگار انفصالی میان تفکر مدیران اجرایی شرکت اپل درباره دورکاری و انتخاب مکان کاری منعطف، با تجربیات زیستی کارکنان اپل وجود دارد.
سوال این است که چرا «کلهگندهها» انقدر به دفتر کار علاقه دارند؟ سه دلیل به ذهن میرسد: بدگمانانه، مهربانانه و ناخودآگاهانه.
بدگمانانه
دلیل بدگمانانه این است که مدیران اجرایی جایگاهی که محیط کار به آنان میبخشد را دوست دارند. آنان در طبقات بالاتر و اتاقهای بهتر با فرشهای نفیس مینشینند، دسترسی به آنها اجازه میخواهد. راه رفتنشان در دفتر کار، خودبهخود تشریفات است. وقتی در جلسات کاری حضور پیدا میکنند هم بهترین صندلی مال آنهاست. اما روی پلتفرم «زوم» برای جلسات آنلاین شان و جایگاه نمود کمتری دارد. «زوم» به کسی القاب پرطمطراق نمیدهد. بزرگترین امتیاز مدیران اجرایی روی «زوم» نبستن صداست؛ که آن هم آنقدری شبیه نمایش قدرت هنگام استفاده از اتاق غذاخوری مدیریت نیست.
مهربانانه
دلیل مهربانانه این است که مدیران اجرایی فکر میکنند تعاملات حضوری و شخصی برای محل کاری که هدایتش را در دست دارند، بهتر است. رییس اجرایی بانک «جیپی مورگان» در اوایل سال ۲۰۲۱ گفت که کار از خانه به درد افرادی که میخواهند خود را به آب و آتش بزنند نمیخورد، به کار فرهنگ نمیآید و برای ایدهسازی هم خوب نیست.
کن گریفین، رییس اجرایی شرکت خدمات مالی «سیتادل»، هم به افراد جوان درباره کار کردن از خانه هشدار داده و گفته بود که دستیابی به تجارب مدیریتی و روابط بینفردی که لازمه پیشبرد حرفهشان است، با دورکاری بسیار سخت است.
تمامی این نگرانیها البته بیپایهواساس نیست. با دورکاری، احتمال بیشتری وجود دارد که افراد با همکارانی که از پیش میشناسند، بیشتر گرم بگیرند، احتمال جذب و درک فرهنگ شرکت بیشتر سهبعدی میشود و شکل گرفتن روابط عمیق میان افراد هم با اینترنت افتانوخیزان دشوارتر است.
نتایج یک پژوهش در سال ۲۰۱۰ نشان داد که نزدیک بودن فاصله فیزیکی بین پژوهشگران، یک عامل پیشبینیکننده خوب برای تاثیر مقالات علمی است. به این شکل که هر چه فاصله فیزیکی میان نگارندگان مقاله بیشتر میشد، احتمال اینکه نقلقولی از آنان در مطلب بیاید کمتر میشد. حتی مبلغان کار از خانه هم هر از چند گاه وقتی برای دورهمیهای حضوری پیدا میکنند. بهگفته برایان الیوت، که هدایت تحقیقات «اسلک» درباره آینده کار را بر عهده دارد، اولویت با دورکاری، بهاین معنا نیست که دیدار حضوری وجود نداشته باشد.
اما مزایای حضور در دفتر کار هم میتواند اغراقشده باشد. «منحنی آلن»، اصطلاحی در نظریه ارتباطات که در دهه ۷۰ میلادی شکل گرفت، نشان میدهد که چگونه بسامد برقراری ارتباط میان کارکنان در محل کار، با بافاصله نشستن آنان از یکدیگر، کاهش مییابد.
«منحنی آلن» بر ارتباطات امروزه نیز همچنان صدق میکند. هر محل کاری گوشهوکناری دارد که افراد هرگز آن را نمیبینند. طبقات وسط از آن جملهاند. از سوی دیگر، بر مشکلات کار از خانه میتوان با کمی فکر فائق آمد. نتیجه پژوهش سه محقق دانشکده کسبوکار هاروارد نشان میدهد که کارآموزانی که در دوران قرنطینه توانستند وقت گپوگفت مجازی با مدیرانشان پیدا کنند، شانس بسیار بالاتری برای گرفتن پیشنهاد کار دائم داشتند تا آنانی که چنین فرصتی نیافتند.
حالا که دفاتر کار معایبی دارند و کار از خانه را هم میتوان ارتقا بخشید، چرا مدیران اجرایی همچنان در ترجیحشان بر حضور افراد بر سر کار مصمماند؟ نوبت آن است که به دلیل ناخودآگاهانه نگاهی بیندازیم.
ناخودآگاهانه
بهگفته یک استاد کسبوکار در فرانسه، افرادی که جوانان را تشویق به برگشت به سر کار حضوری میکنند، آنانیاند که خود در محیط کار پیشرفت کردهاند. مدیران اجرایی که موفقیت را در فضای دفتر یافتهاند، کمتر از هر کسی درباره کارآمدی حضور در دفتر شکوشبهه دارند.
این خود یک مشکل است، بهویژه که اغلب مدیران اجرایی میگویند که سیاستهای بازگشت به کار تنظیم کردهاند؛ آن هم در حالی که نظر کارکنان در آنها کمتر دخیل بوده است.
با سوسو زدن دورنمایی برای کار مختلط از خانه و دفتر هر دو، مدیران نیاز دارند هر دو محیط خانه و کار را ارتقا ببخشند و نه اینکه فکر کنند لزوما یکی بر دیگری برتری آشکار دارد.
والاستریت ژورنال در گزارشی که در پی میآید به افزایش قیمت موادغذایی در جهان، متاثر از تورم، کوویدـ۱۹ و تغییرات اقلیمی پرداخته است.
در اوایل ۲۰۲۱، سلیا، مادر مجرد و ۴۱ ساله ساکن سائوپائولو در برزیل، میتوانست موادغذایی اساسی را برای خانوادهاش تهیه کند. اما حالا میگوید که قیمت گوشت و بقیه موادغذایی ۳۰ درصد افزایش یافته است و او شبها گرسنه میخوابد تا برنج و لوبیای کافی برای چهار کودکش باقی بماند.
سلیا این وضعیت را حقارتبار میخواند و میگوید که گاهی دلش میخواهد گریه کند. چرا که با پولی که دارد گاز میخرد تا آشپزی کند اما نمیتواند موادغذایی بخرد تا غذا بپزد و اگر موادغذایی بخرد، پولی برای خرید صابون برایش باقی نخواهد ماند. سلیا میگوید که حتی بضاعت خرید استخوانهای پسمانده از مغازه قصابی را هم ندارد.
بالا رفتن قیمت موادغذایی در جهان در حال توسعه، از پرو تا فیلیپین، دشواری روزافزون پدید آورده است. فائو، سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد، اخیرا اعلام کرد که قیمت موادغذایی در جهان به بالاترین میزان خود از سال ۲۰۱۱ رسیده است.
دولتها و سازمانهای خیریه هشدار دادهاند که افزایش بهای موادغذایی بهمعنای گرسنگی و سوءتغذیه بیشتر است؛ بهویژه برای خانوادههای فقیری که هماکنون با دیگر پیامدهای زیانبار اقتصادی ناشی از همهگیری کوویدـ۱۹ هم دست و پنجه نرم میکنند.
بالا رفتن قیمت موادغذایی، بهخصوص در آمریکای لاتین بسیار شدید بوده است. تورم گسترده در این منطقه، قیمت موادغذایی و اغلب کالاها را افزایش داده است. بنا بر تخمین سازمان ملل متحد، دهها میلیون از ساکنان این منطقه یا به سوءتغذیه دچارند و یا وعدههای غذایی کمتری میخورند.
در آسیا، جایی که کشورها غالبا با تورم کمتری روبهرویند، هوای بد محصولات کشاورزی را خراب کرده است و منجر به افزایش بهای موادغذایی در برخی نقاط شده است. بارانهای شدید در هند طی ماههای گذشته، موجب روان شدن سیل و زمینلغزه شده است که خود باعث از بین رفتن محصولات کشاورزی و افزایش بهای سبزیجاتی همچون کلم و پیاز شده است.
شانتی، یک مادر مجرد ساکن دهلی، پایتخت هند، که آشپز است، میگوید که او و خانوادهاش با برنج شکمشان را سیر نگه میدارند و گاهی هم نان و شکر میخورند. چرا که گزینه دیگری وجود ندارد.
در چین هم بارانهای شدید، مناطق محل پرورش محصولات زراعی را دچار ضرر و زیان کرده و شکاف موجود در زنجیره تامین غذا را در این کشور، که تازه از زیر بار اثرات کرونا قد راست میکند، عمیقتر کرده است. در فیلیپین و دیگر کشورهای جنوب شرق آسیا هم بهای سبزیجات و روغن پالم بالاتر رفته است.
اقتصاددانان و سیاستگذاران درباره آسیب ناشی از افزایش بهای موادغذایی در آمریکای لاتین و اثرات احتمالی عمیق و پایدار آن هشدار دادهاند.
بانکهای مرکزی این منطقه، نرخ بهره را بهشدت بالا بردهاند تا تورم را مهار کنند. در برزیل و شیلی، اخیرا نرخ بهره بانکی، به بالاترین میزان طی دو دهه گذشته در این دو کشور رسیده است. پذیرش این تغییر، در منطقهای که بیشترین کوچکتر شدن اقتصاد را در دوران همهگیری تجربه کرده و بالاترین سرانه مرگومیر در اثر کرونا را داشته، خیلی سنگین است.
بهگفته یک صاحبنظر در این زمینه، کشورهای آمریکای لاتین پس از ثبت رشد اقتصادی نسبی طی سالهای اخیر و پیش از آغاز همهگیری کرونا، هماکنون با «تورم همراه با رکود اقتصادی» روبهرویند که ترکیبی ناخوشایند از عدم رشد اقتصادی و افزایش قیمتها در آن واحد است.
در این مناطق، تورم از ارقام تعیینشده بانکهای مرکزی هم جلو زده است. در برزیل، این رقم سهبرابر است. این کشور همچنین به بدترین خشکسالی طی یک قرن اخیر دچار شده که محصولات کشاورزی را خراب کرده و مخازنی که انرژی سدهای هدروالکتریکی، برقآبی، را تامین میکرد خشکانده و به افزایش بهای برق منجر شده است.
افزایش بهای غذا و انرژی همچنین موجب تورم بالاتر در مکزیک، کلمبیا، پرو و شیلی شده است. در برزیل، گوشت گاو و تخممرغ بیش از ۲۰ درصد نسبت به سال ۲۰۲۰، افزایش قیمت داشته است. مرغ و گوجه هم ۳۰ درصد گرانتر شده است.
خولیتا، پرستار ۲۷ساله ساکن بوئنوس آیرس، پایتخت آرژانتین، میگوید که دیگر نمیتواند رژیم غذایی متعادل موردنیاز پسربچه ۴سالهاش را رعایت کند. او میگوید که دو سال جانش را برای مبارزه با کرونا به خطر انداخته است و حالا با دستمزدی که میگیرد، غذا خوردن هم سختتر شده است.
مشتریانی که پیشتر از قصابیها خردهریزهای باقیمانده گوشت و مرغ را بهعنوان غذای حیوانات خانگیشان میخریدند، حالا همان را برای خانوادهشان سر سفره میبرند.
میگلینا، نظافتچی ۶۰ ساله، میگوید که پس از فوت مردی که خانه او را تمیز میکرده است دیگر نتوانسته کار پیدا کند. مرد در اثر کوویدـ۱۹ جان باخته بود. او گفت اگر هم بتواند کاری پیدا کند، درآمد او صرف خوردوخوراک میشود و پولی برای داروهای دیابتی که نیاز دارد باقی نمیماند. او خود را «مثل همیشه» بازنده میداند.
سلیا، مادر جوان ساکن سائوپائولو، ساعتها در صف خیریهای که غذای مجانی میدهد میایستد، چند هفته پیش و بهدلیل تمام شدن موادغذایی پیش از ساعت ناهار، دعوا در صف رخ داد و این مرکز مجبور به بستن درهایش شد.
این مرکز خیریه با اجناس و مبالغ اهدایی سوپرمارکتها و افراد ثروتمند میچرخد، اما پس از کاهش مرگومیر ناشی از کوویدـ۱۹ در برزیل، اهدا در این کشور هم کاهش یافته است.
مدیر این خیریه گفت که انگار مردم درکی از شرایط ندارند. او تاکید کرد که شرایط افراد فقیر حتی از زمانی که در بحبوحه همهگیری بودند هم بدتر شده است.
نتایج یک پژوهش جدید در بریتانیا نشان میدهد که برنامه واکسیناسیون نظام سلامت در این کشور برای جلوگیری از بروز سرطان دهانه رحم، تاکنون هزاران زن را از ابتلا به این بیماری و تشکیل ضایعات پیشسرطانی، حفاظت کرده است.
سرطان دهانه رحم در اغلب موارد، بهدلیل ویروس پاپیلومای انسانی، موسوم به اچپیوی، روی میدهد.
این پژوهش جدید که موسسه پژوهش درباره سرطان در بریتانیا هزینه انجام آن را پرداخته، در نشریه پزشکی لانست منتشر شده است و اولین مدرک اثبات موفقیت برنامه واکسیناسیونی است که ۱۳ سال پیش در بریتانیا آغاز شد.
بر اساس این تحقیق، نرخ سرطان در زنانی که این واکسن بین سنین ۱۲ تا ۱۳ سالگی به آنها تزریق شده است- و هماکنون در دهه ۲۰ زندگیشان قرار دارند- تا ۸۷ درصد کمتر از دیگر زنانی است که واکسن اچپیوی نزدهاند.
بهگفته محققان، موارد ابتلا به سرطان و یا سلولهای پیشسرطانی در این گروه سنی، که البته نادر است، از ۵۰ مورد در سال، به تنها سالیانه ۵ مورد رسیده است.
همچنین نرخ ابتلا به سرطان دهانه رحم در ۶۲ درصد زنان ۱۴ تا ۱۶ ساله واکسینه تا ۶۲ درصد و در زنان ۱۶ تا ۱۸ سال واکسینه نیز تا ۳۴ درصد کاهش داشته است.
این یافتههای متخصصان با بررسی دادههای مربوط به برنامه واکسیناسیون اچویوی با واکسن «سرواریکس» به دست آمده است که بین سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۲ به زنان تزریق شده است. هماکنون واکسن «گارداسیل» در این برنامه واکسیناسیون و به هر دو گروه پسران و دختران ۱۲ و ۱۳ ساله، تزریق میشود.
بر اساس این پژوهش با استفاده از دادههای مربوط به آن، تا ژوئن ۲۰۱۹، ۴۵۰ مورد کمتر سرطان دهانه رحم و بیش از ۱۷ هزار مورد کمتر از تشخیص تشکیل سلول پیشسرطانی در زنان واکسینه در بریتانیا مشاهده شد.
این پژوهش نشان داد که با تزریق واکسن، تشکیل سلولهای پیشسرطانی در دهانه رحم در زنان واکسینه ۱۲ تا ۱۳ ساله تا ۹۷ درصد، در زنان واکسینه بین ۱۴ تا ۱۶ سال تا ۷۵ درصد و در زنان واکسینه بین ۱۶ تا ۱۸ سال، تا ۳۹ درصد، کاهش یافته است.
بهگفته متخصصان، بدون واکسیناسیون، حدود ۳۶ هزار زن با ضایعات پیشسرطانی در دهانه رحمشان روبهرو میشدند. در حال حاضر در بریتانیا، هر ساله حدود ۳۲ هزار مورد سرطان دهانه رحم تشخیص داده میشود.
محققان گفتند که یافتههای آنان، اولین نتایج دستاول در جهان است که تزریق واکسن اچپیوی در جلوگیری از سرطان دهانه رحم را اثبات میکند؛ این واکسن برای مقابله با دو نوع اچپیوی ناشی از ابتلا به ویروس پاپیلومای انسانی تزریق میشود.
بر اساس موسسه پژوهش درباره سرطان بریتانیا، این نتایج بهتر از آنی بود که انتظار آن میرفته و با توجه به این یافتهها، سرطان دهانه رحم میتواند بهلطف واکسیناسیون و همراه با غربالگری سرطان دهانه رحم، به بیماری نادر تبدیل شود.
پروفسور پیتر ساسینی، استاد کینگز کالج لندن، که هدایت این پژوهش را بر عهده داشته است نتایج به دست آمده را باورنکردنی توصیف کرد و افزود با توجه به این یافتهها میتوان اثبات کرد که واکسیناسیون اچپیوی از ابتلای صدها زن در بریتانیا به سرطان رحم پیشگیری کرده است.
او افزود که تاثیر واکسن اچپیوی برای مقابله با برخی ژنوتیپهای پرخطر این ویروس، پیشتر اثبات شده بود اما مشاهده تاثیر این واکسن در زندگی افراد و در این ابعاد، بسیار ارزشمند است.
ساسینی افرود که با در نظر گرفتن واکسینه شدن بیشتر افراد با این واکسن و بههمراه غربالگری، سرطان دهانه رحم میتواند به بیماری نادر تبدیل شود.
یک پزشک متخصص دیگر نیز که در انجام این پژوهش شرکت داشت تمامی افراد واجدشرایط را به تزریق واکسن اچپیوی فرا خواند و تاکید کرد که واکسیناسیون در کنار غربالگری، به حفاظت از زنان در برابر موارد قابلجلوگیری سرطان دهانه رحم کمک میکند.
میشل میچل، مدیر اجرایی موسسه پژوهش درباره سرطان در بریتانیا، گفت که نتایج اینچنینی نشاندهنده قدرت علم است و شاهد این پژوهش بودن، لحظهای تاریخی است که نشان میدهد واکسن اچپیوی از بروز سرطان رحم در هزاران زن جلوگیری کرده و خواهد کرد.
سایمون مککارتی جونز، استاد روانشناسی بالینی و عصبروانشناسی در کالج ترینیتی دوبلین ایرلند، به بهانه استقبال جهانی از سریال «بازی مرکب» در پژوهشی به دلیل تمایل افراد به تماشای محتوای خشونتآمیز پرداخته است.
بیش از ۱۰۰ میلیون نفر در ماه سپتامبر پای تماشای سریال خشن «بازی مرکب» نشستند. درباره اینکه تماشای خشونت بر روی صفحه نمایش برای افراد بد است یا نه، تحقیقات وسیعی انجام شده و اتفاقنظر بر این قرار دارد که این امر میتواند تاثیرات منفی داشته باشد. اما سوال این است که چرا تمایل انسانها به تماشای خشونت بسیار کمتر موردتوجه قرار گرفته است؟
مرگ، خون و خشونت همیشه افراد بسیاری به گرد خود جمع کرده است. در رم باستان، انبوه جمعیت برای تماشای کشتوکشتار به کولوسئوم، تماشاخانه باستانی در شهر رم، پایتخت کنونی ایتالیا هجوم میبردند. طی قرون اخیر نیز اعدام در ملاعام یکجور فیلم موفق گیشه بوده است.
در عصر جدید هم کوئنتین تارانتینو، کارگردان آمریکایی، باور دارد که نمایش خشونت در فیلم «باحال» است و او آن را میپسندد؛ به نظر میرسد خیلی از افراد با او موافق باشند. پژوهش درباره پرفروشترین فیلمهای جهان نشان داد که ۹۰ درصد این فیلمها بخشی دارد که در آن، قهرمان فیلم در یک صحنه خشونتآمیز درگیر میشود. همچنین، بسیاری آمریکاییها از تماشای فیلمهای ترسناک لذت میبرند و بارها در سال چنین فیلمهایی را تماشا میکنند.
چه کسی فیلم خشن نگاه میکند؟
برخی افراد ممکن است بیش از سایرین از تماشای خشونت لذت ببرند. عواملی چون جنسیت، پرخاشگر بودن و کمتر بودن احساس همدلی در فرد میتواند احتمال لذت اشخاص از تماشای خشونت را بیشتر کند.
همچنین ویژگیهای شخصیتی خاصی هم در این تمایل دخیل است که مرتبط با علاقه به رسانه خشن است. افراد برونگرای طالب هیجان و افرادی که بیشتر پذیرای تجربیات زیباییشناختیاند، تماشای فیلمهای خشونتآمیز را بیشتر دوست دارند.
در مقابل، افراد سازگار که با خصوصیاتی همچون فروتنی و دلسوزی شناخته میشوند، رسانه خشن را کمتر دوست دارند.
اما آخر چرا؟
بر اساس یک نظریه، تماشای خشونت پاکسازی روانی میکند و خشونت اضافه را از وجود افراد میشوید و با خود میبرد. اما این تصور، بر اساس شواهد محکم نیست. بلکه هنگامی که اشخاص خشمگین به تماشای محتوای خشونتبار مینشینند، تمایل آنان برای ابراز خشونت بیشتر میشود.
تحقیقات اخیر جدید برگرفته از پژوهش درباره فیلمهای ترسناک، حاکی از آن است که سه دسته از افراد از تماشای خشونت لذت میبرند و هر گروه، دلایل خاص خودشان را دارند.
یک گروه «معتادان آدرنالین» نام داده شدهاند. این شخصیتهای هیجانطلب خواستار تجربیات جدید و شدیدند و احتمال بیشتری دارد که از تماشای خشونت به وجد بیایند. برخی از افراد این گروه ممکن است اشخاصی باشند که مشاهده رنج دیگران را دوست داشته باشند. سادیستها، درد دیگران را بیش از اندازه معمول حس میکنند و از آن لذت میبرند.
گروه دیگر افرادیاند که تماشای خشونت را دوست دارند چون فکر میکنند که این کار چیزی به آنها یاد میدهد. در تحقیقات مربوط به وحشت، چنین اشخاصی «زهرهترک» نامیده میشوند؛ تماشای فیلم ترسناک در این دسته همانند «معتادان آدرنالین»، باعث برانگیخته شدن احساسات شدید میشود. اما آنان این احساسات را دوست ندارند، بلکه آن را تنها برای اینکه چیزی درباره نجات و بقا به آنان میآموزد، تاب میآورند.
ویکرد این دسته به مازوخیسم ملایم شباهت دارد که لذت از تجربهای دردناک و آزارنده در محدودهای امن را در برمیگیرد. اگر انسان بتواند چنین دردهایی را تحمل کند، ممکن است چیزی به دست بیاورد. همانگونه که تماشای برنامههای کمدی دردناک و خجالتآور میتواند به ما چیزی درباره مهارتهای اجتماعی بیاموزد، تماشای فیلم خشن هم میتواند به ما مهارتهای بقا یافتن بیاموزد.
و در نهایت گروه آخر که به نظر میرسد که هر آنچه دو گروه بالا از آنها لذت میبرند را دوست دارد. این دسته اشخاص، از احساسی که در اثر تماشای خشونت به آنها دست میدهد لذت میبرند و در عین حال حس میکنند که از آن چیزی میآموزند. در ژانر وحشت، چنین افرادی «تابآورندگان سیاه» نامیده میشوند.
این فکر که افراد تماشای امن خشونت بر روی نمایشگر را دوست دارند چون فکر میکنند که چیزی به آنها میآموزد «نظریه تحریک تهدید» نامیده میشود که مطابق با مشاهداتی است که نشان میدهد افرادی که به سمت تماشای خشونت کشیده میشوند بیشتر در معرض یا ابراز چنین خشونتیاند.
تماشای امن خشونت برای افراد در حالی که به مبل تکیه زدهاند، ممکن است راهی برای آمادهسازی آنها برای دنیایی خطرناک و خشن باشد. بنابراین دلیل پسند خشونت، دلیل موجهی است. نکته جالب آن است که یک پژوهش اخیر نشان داده است که طرفداران ژانر وحشت، در دوران همهگیری کوویدـ۱۹ از نظر روانی مقاومتر از سایرین بودهاند.
آیا افراد طالب خشونتاند یا چیز دیگر؟
اما برای تجدیدنظر درباره علاقه به تماشای خشونت هم دلایل بسیاری وجود دارد. برای مثال، در یک پژوهش، محققان برای دو دسته از افراد فیلم «فراری» محصول ۱۹۹۳ با بازی هریسون فورد را نمایش دادند. به یکگروه نسخه اصلی فیلم نشان داده شد و به گروه دیگر نسخهای که تمامی صحنههای خشن از آن حذف شده بود. اما هر دو گروه فیلم را به یک اندازه دوست داشتند.
این یافته در دیگر پژوهشها هم صادق بوده که نشان میدهد درآوردن صحنههای خشن از فیلمها موجب نمیشود تماشاگر آن را کمتر بپسندد. حتی شواهدی وجود دارد که نشان میدهد افراد نسخه غیرخشن فیلمها را بیشتر از اصلشان دوست دارند. بسیاری افراد نیز ممکن است از چیزی که با خشونت همراه میشود لذت ببرند و نه خود آن. برای مثال، خشونت کشش و تعلیق میآفریند که ممکن است برای مردم خوشایند باشد.
احتمال دیگر این است که مردم از آنچه خشونت آنان را به آن وامیدارد لذت میبرند و نه خشونت. تماشای خشونت فرصتی برای فهم یافتن معنا در زندگی است و افراد را بر آن میدارد که به ابعاد انسانیشان بیندیشند؛ تجربهای که ارزشمند پنداشته میشود.
نظریات دیگری نیز وجود دارد. بنا بر «نظریه انتقال تحریک» تماشای خشونت موجب برانگیختگی در افراد میشود، احساسی که تا انتهای فیلم با آنها باقی میماند و پایان فیلم را برایشان دلپذیرتر میکند. فرضیه «میوه ممنوعه» نیز بر این استوار است که خشونت را امری ممنوعه پنداشتن، آن را برای افراد خوشایند میکند. همچنین تذکرات هشداردهنده بر روی برچسب فیلمها و در ابتدای آنها هم علاقه افراد به تماشای برنامههای خشن را افزایش میدهد.
در نهایت، ممکن است که اشخاص از تماشای مجازاتی که دیگران مستحق آنند لذت میبرند و نه خشونت. در حقیقت هنگامی که فکر امکان مجازات مجرمان به ذهن افراد خطور میکند، مرکز پاداش مغزشان مانند یک شهربازی غرق نور میشود. اما لازم است این نکته ذکر شود که کمتر از نیمی از خشونتی که بر روی صفحه نمایش شاهد آنیم، مجازاتی است که خیر بر شر اعمال میکند.
انگیزههای سیاسی چه؟
تمام موارد عنوانشده حاکی از آن است که شرکتهای رسانهای ممکن است خشونتی را ارائه کنند که افراد طالب آن نیستند و به آن نیازی ندارند. پس باید نقش دیگر فشارهای گروهی، سیاسی و ایدئولوژیک در تشویق به نمایش خشونت در سراسر جهان را در نظر گرفت.
بهعنوان مثال، دولت آمریکا، از هالیوود سود میبرد و بر آن تاثیرگذار است. این است که به تصویر کشیدن خشونت میتواند موجب رضایت افراد از سیاستهای دولت شود و آنان را به حمایت از مشروعیت قدرت و خشونت دولت تشویق کند و به تشخیص اینکه چه کسانی شایسته قربانی نامیده شدناند نیز کمک کند.
اما پیامی که نمایش خشونت بر روی صفحه به مخاطب میفرستد، ممکن است موجب انفصال او از دنیای حقیقی شود. هنگامی که آمار جرایم رو به کاهش است، تماشای خشونت میتواند باعث شود افراد فکر کنند که خشونت در حال افزایش است.
فیلمها درباره تاثیر واقعی خشونت بر روی بدن انسان هم دروغ میگویند. حدود ۹۰ درصد خشونت اعمالشده در فیلمها، آسیب حقیقی جسمی واردشده بر بدن قربانی را نشان نمیدهد. فیلمها همچنین میتوانند حقیقت خشونت مردان علیه زنان و کودکان را طور دیگری جلوه دهند.
این است که همه باید دائما آگاه باشند که خشونت روی صفحه نمایش، تا چه اندازه با خشونت در دنیای حقیقی متفاوت است.
هنگامی که کنترل افغانستان بار دیگر به دست طالبان افتاد، بیبیچمن حافظی، وکیل، شنید که طالبان خانهبهخانه به جستوجوی افرادی میگردند که برای دولت کار میکردند. بیبی چمن همه مدارکی که در خانه داشت را سوزاند، مخفی شد و بعد هم از افغانستان گریخت.
بیبی چمن، مانند دهها زن دیگر شاغل در حوزه قضایی در افغانستان، مسئول پروندههای «مرکز عدلی و قضایی مبارزه علیه مسکرات و مواد مخدر» بود. او به دلیل تهدید شدن از سوی مردانی که پیشتر برایشان حکم حبس صادر کرده بود و در جریان ناآرامیهای تسلط دوباره طالبان بر افغانستان آزاد شدند، از کشورش بیرون رانده شد.
بیبی چمن که در آپارتمانی خالی از اسباب و اثاثیه در آتن، پایتخت یونان، با رویترز مصاحبه کرده گفت هنگامی که طالبان قدرت را به دست گرفتند، این دسته از زنان احساس خطر کردند که اگر به دست طالبان بیفتند، کشته خواهند شد.
بیبی چمن نزدیک به دو ماه با همسر خبرنگار و دو فرزندش در حال فرار و بین چهار شهر مختلف در تردد بود، تا اینکه سرانجام به همراه ۲۵ زن قاضی و وکیل و خانوادههایشان، از افغانستان تخلیه و به یونان منتقل شدند.
حالا تمامی آنها در بلاتکلیفی به سر میبرند، شغلی ندارند و متعلقات کمی با خود به همراه دارند. همچنین آنها باید ماهها درگیر کاغذبازیهای اداری باشند تا به مقصد نهایی در نقطهای از اروپا برسند.
بیبی چمن گفت که در افغانستان، زنانی که زمانی در پی برقراری عدالت بودند حالا در خانههایشان گیر افتادهاند. او اشاره کرد که بعد از سلطه قبلی طالبان برافغانستان (سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱)، زنان افغان برای مدت دو دهه گامهای بلندی رو به جلو برداشته بودند و به مشاغلی در حوزه قضا، رسانه و سیاست که پیشتر در درست مردان بود پیوسته بودند.
طالبان، از زمان قدرت به دست گرفتن دوباره در ماه اوت، قول دادهاند که از حقوق زنان در چارچوب قوانین اسلامی محافظت کنند و گفتهاند که کارکنان دولت پیشین افغانستان هم مشمول «عفو عمومی» شدهاند. بیبی چمن از جامعه بینالملل خواست طالبان را به رسمیت نشناسد؛ چرا که حرف و عمل آنها با هم تفاوت دارد.
سهیل شاهین، از اعضای دفتر سیاسی طالبان در دوحه، پایتخت قطر، اظهارات زنان قاضی و وکیلی که از افغانستان گریختهاند را رد کرد و این گفتهها را «بهانه» این دسته از زنان برای جا افتادن در کشورهای غربی خواند. شاهین تاکید کرد که طالبان به عفو عمومی که اعلام کرده است، پایبند خواهد ماند.
رگبار تهدید
افغانستان حدودا ۵۰۰ وکیل و ۲۵۰ قاضی زن ثبتشده دارد که حتی پیش از تسلط دوباره طالبان بر این کشور نیز، کارهای پرخطری برعهده داشتند.
پس آنکه در ژانویه ۲۰۲۱، مردان مسلح ناشناس دو قاضی زن دیوان عالی قضایی افغانستان را به گلوله بستند، بیبی چمن ماهها نگران جانش بود و هر روز از مسیرهای متفاوتی به محل کار میرفت.
فریبا قریشی قاضی بود که قضاوت پروندههایی همچون حمله سال ۲۰۱۶ به کنسولگری آلمان در مزار شریف و قتل سال ۲۰۱۷ یک فیزیوتراپیست اسپانیایی که از کارکنان صلیب سرخ بود را بر عهده داشته است. او گفت که قضات زن، تهدیداتی همچون «به خانههایتان حمله میکنیم و یا وارد اتاق دادگاه میشویم» از جانب طالبان دریافت میکردند.
هنگامی که طالبان تسلط شهر محلسکونت قریشی را در دست گرفت، او از ترس اینکه آنها به دنبال او بیایند، از دادگاه محل کارش گریخت.
قریشی گفت مجرمانی که او به موارد اتهامی آنها رسیدگی کرده بود او را میشناختند و در خطر بوده است. هنگامی که او در اختفا بود، تماسهایی تهدیدکننده از طالبان دریافت میکرد که از چهار شماره مختلف به او تماس میگرفتند.
فریبا، هنگامی که متوجه شد دیگر قادر به ترک خانه نیست و فرزندانش هم نمیتوانند به مدرسه بروند، مجبور به ترک افغانستان شد. او گفت که آیندهای برای او و کودکانش متصور نبود و هیچ روزنه امیدی وجود نداشت.
فریبا حالا در آتن امیدوار است که به خانوادهاش در هلند بپیوندد و بتواند دوباره کار را از سر بگیرد.
بنا بر اعلام یونان، ۳۶۷ شهروند افغان که اغلب کارکنان قوه قضاییه افغانستان بودهاند، روز یکشنبه ۲۴ اکتبر، ۲ آبانماه، برای اسکان موقت به آتن رسیدند.
در پی درگیر شدن افغانستان با بحران عمیق سیاسی، بازگشت به این کشور تنها برای معدودی از شهروندان آن متصور است. بیبی چمن گفت که شرایط در افغانستان از آنچه که هست، بدتر خواهد شد. او اضافه کرد در کشوری که شغلی وجود ندارد و مردم به دنبال فرارند، امیدی نیست.
دکتر ناتاشا ییتس، استاد دانشگاه باند در استرالیا، در مقالهای که در وبسایت تحلیلیخبری کانورسیشن منتشر شده به پنج بیماری عمده اشاره میکند که ممکن است شیوع آنها در فصل سرما دوباره گریبان ما را بگیرد.
دکتر ییتس میگوید حالا که بسیاری از کشورها در حال بازگشت به زندگی عادی هستند، مدارس باز شده و رعایت فاصله اجتماعی نیز دیگر اجباری نیست، همه ما با یک مشکل بزرگ روبرو ییم؛ اختلاط زیادی به معنی شیوع بیماریهای فصلی مانند سرماخوردگی و آنفلوانزاست.
به عقیده دکتر ییتس، پنج بیماری وجود دارد که انتظار میرود در طول فصل سرما بیشتر شیوع پیدا کند. نگاهی به آنها بیندازیم.
۱. آنفلوانزا
آنفلوانزای فصلی معمولا سالانه جان حدود ۲۹۰ تا ۶۵۰ هزار نفر را در سراسر جهان میگیرد. اما از زمان شیوع ویروس کرونا، این بیماری عملا ناپدید شده است.
محتملترین دلیل برای چنین کاهش چشمگیری کاهش سفرهای بین المللی است. پروتکلهای بهداشتی برای مهار شیوع همهگیری ویروس کرونا مانند استفاده از ماسک، رعایت فاصله اجتماعی و شستن دستها نیز به کاهش شیوع آنفلوانزا کمک کرده است. با از سرگیری سفرهای بینالمللی احتمالا آنفلوانزا نیز دوباره شیوع پیدا خواهد کرد.
۲. ذاتالریه
پروتکلهای بهداشتی همچنین به مهار باکتریهایی مانند «استرپتوکوک پنومونیه»، عامل ابتلا به ذاتالریه، نیز کمک کرده است.
مطالعهای که در ۲۶ کشور در ۶ قاره در نیمه اول سال ۲۰۲۰ انجام شده، نشان میدهد با گذشت ۸ هفته از اعمال محدودیتهای سفر و قرنطینه، بیماریهای عفونی ناشی از «استافیلوکوکوس پنومونیه» تا ۸۲ درصد کاهش داشتهاند.
باکتری استافیلوکوکوس پنومونیه باعث ابتلا به ذاتالریه، و طیفی از بیماریهای دیگر مانند عفونت گوش، سینوزیت، عفونتهای کشنده خونی، سیستم عصبی مرکزی یا مننژیت میشود.
کودکان خردسال، سالمندان و افراد با سیستم ایمنی ضعیف، بیشتر در معرض خطر قرار دارند.
خوشبختانه، واکسنهایی (معروف به واکسنهای پنوموکوک) وجود دارد که از ابتلا به وخیمترین بیماریهای ناشی از این باکتری پیشگیری میکند.
استافیلوکوکوس پنومونیه با آنتیبیوتیک قابل درمان است. با این حال، از هر ده مورد ابتلا، سه مورد دستکم نسبت به یک نوع آنتی بیوتیک مقاومت نشان میدهند.
پیشگیری، با واکسن و رعایت بهداشت، قطعا بهترین گزینه است. بنابراین استفاده از آنتیبیوتیکها در سطح جامعه، باید با دقت و نظارت انجام شود تا مطمئن شویم که در زمانی که واقعا به آنها نیاز داریم، عمل میکنند.
۳. مننژیت
«نایسریا مننژیتیدیس» یکی دیگر از باکتریهای خطرناک است و همانطور که ممکن است از نام آن حدس زده باشید، باعث ابتلا به مننژیت مننگوکوکی، یک عفونت جدی در سیستم عصبی مرکزی، میشود.
مطالعه مذکور که کاهش استافیلوکوکوس پنومونیه در طول قرنطینه را اثبات کرد، همچنین نشان داد که میزان نایسریا مننژیتیدیس نیز در این دوران به میزان زیادی کاهش یافته است.
این مسئله البته جای تعجب ندارد زیرا باکتری نایسریا مننژیتیدیس نیز در بینی و گلو رشد میکند و میتواند از طریق ذراتی که هنگام سرفه و عطسه خارج میشوند از فردی به فرد دیگر منتقل شود.
مننژیت همواره در سراسر جهان شایع بوده است و درصد بالایی از مبتلایان به آن جانشان را از دست میدهند و افرادی که جان سالم به در میبرند نیز گاهی با معلولیت شدید مادام العمر روبرو میشوند.
مقابله با مننژیت نیز هم از طریق پیشگیری (واکسن) و هم از طریق درمان (آنتیبیوتیک) امکانپذیر است. اما مقاومت در برابر آنتیبیوتیکها نیز رو به افزایش است. بنابراین واکسیناسیون و اجتناب از مصرف بیشاز حد آنتیبیوتیک راههای مهمی برای کاهش خطر ابتلا به این باکتری است.
۴. برونشیولیت
ویروس سینسیشیال تنفسی یا آراسوی، یک ویروس شایع است که باعث بروز نوعی عفونت ریوی شبیه به آنفلوانزا میشود و برونشیولیت نام دارد. این نوع عفونت بیشتر و بهطور جدی، کودکان زیر دو سال را درگیر میکند.
اگرچه عفونتهای آراسوی معمولاً دارای علائم خفیف سرماخوردگی هستند اما باعث مرگومیر تعداد قابل توجهی از کودکان زیر پنج سال در سراسر جهان میشوند.
در زمان قرنطینه در دوران همهگیری در سراسر جهان، عفونت آراسوی به مدت یک سال در پایینترین سطح خود در طول تاریخ بوده است. اما در آوریل ۲۰۲۱ حتی در نیمکره شمالی (مثلا در آمریکا و بریتانیا) که کشورها در حال وارد شدن به فصل گرما بودند آمار ابتلا دوباره افزایش یافت.
پزشکان معمولا انتظار دارند آمار ابتلا به ویروس آراسوی در فصل سرما افزایش یابد.
تا پیش از بروز همهگیری کرونا تصور میشد که دلیل شیوع گسترده ویروس آراسوی در زمستان این است که این ویروس، در هوای سرد بیشتر تکثیر میشود و زنده میماند. اما دکتر ییتس میگوید باور دارد که کاهش آمار ابتلا، به رعایت بهداشت بستگی دارد. بنابراین برای حفظ سلامت کودکانمان هم که شده، نباید همه عادات بهداشتی خوبی را که در دوران همهگیری به دست آوردیم از جمله ماندن در خانه در هنگام بیماری، شستن دستها و پوشاندن دهان و بینی هنگام عطسه و سرفه، استفاده از ماسک در مکانهای شلوغ و پرخطر، کنار بگذاریم.
۵. سرماخوردگی
شیوع راینوویروس در دوران همهگیری همچنان ادامه داشت و حتی آمار ابتلا در برخی کشورها افزایش یافت. دکتر ییتس به این دلیل این بیماری را در فهرست بیماریهای شایع در فصل سرما گنجانده که توانایی بالقوه شگفتانگیزی در مبارزه با کرونا دارد.
راینوویروس، مانند آراسوی، عامل اصلی سرماخوردگی به ویژه در نوزادان است. راینو ویروس و آراسوی علائم مشابهی دارند. بنابراین بدون انجام آزمایش نمیتوان تشخیص داد که افراد به کدامیک مبتلا شدهاند. اما هر دو بیماری به یک نوع درمان حاد نیاز دارند.
تمایز بین این دو بیماری اخیرا به دو دلیل اهمیت پیدا کرده است. یکی اینکه اگر کودکی در اوایل دوران خردسالی به عفونت راینوویروس مبتلا شده باشد در معرض خطر بیشتری برای ابتلا به خسخس مکرر و آسم دوران کودکی قرار دارد.
دوم اینکه راینوویروس توانایی بالقوه جالبی دارد و آن این است که ابتلا به این ویروس، در واقع سیستم ایمنی ما را برای مقابله با سایر ویروسها مانند کرونا و آنفلوانزا آماده میکند. این نظریه هنوز در مراحل اولیه پژوهشی قرار دارد و باید دید نتایج قطعی آن چه خواهد بود.