تماشای سریالی سریال، هنگامی است قسمتهای زیادی از آن را یکی پس از دیگری و بیوقفه تماشا میکنید. کانورسیشن در مطلبی که در پی میآید به دلایل این رفتار، نشانههای تبدیل شدن آن به اعتیاد و راهکارهایی برای مقابله با آن پرداخته است.
امروزه میلیونها نفر در جهان سریال محبوبشان را یکنفس، قسمت پشت قسمت، تماشا میکنند. گسترش خدمات پخش رسانهای طی سالهای گذشته، این کار را بسیار آسان کرده است. تحقیقات نشان میدهد که این رفتار در دوران قرنطینه کوویدـ۱۹، از آنچه که بود بیشتر هم شده است.
اما آیا تماشای سریالی سریال میتواند مشکلزا و یا اعتیادآور باشد؟ اگر نتوانید خودتان را از بند آن رها سازید، باید چه کنید؟
مشکلساز بودن تماشای سریالی سریال، به شمار اپیزودهایی که نگاه میکنید (گرچه تحقیقات نشان میدهد که دستکم دو قسمت پشت سر هم نگاه کردن لازمه آن است تا آن را چنین بنامید) و شمار ساعات سپریشده جلوی تلویزیون و یا نمایشگر کامپیوتر ارتباطی ندارد؛ بلکه مشکل هنگامی است که این زیادهروی در تماشای سریال، همچون سایر رفتارهای اعتیادآور، بر دیگر جنبههای زندگی فرد تاثیر منفی بگذارد.
نگارنده این مطلب طی سالها تحقیق درباره اعتیاد دریافته است که تمامی رفتارهای اعتیادگونه، شش شاخصه اصلی دارند. حال اگر این اعتیاد، زیادهروی در تماشای سریال باشد به این معناست که:
۱- برجستگی: تماشای سریالی سریال مهمترین چیز در زندگی فرد محسوب میشود.
۲- تعدیل خلقوخو: کسی که اپیزود پشت اپیزود تماشا میکند، به آن بهعنوان راهی برای تغییر نسبی خلقوخو متوسل میشود؛ مثلا میخواهد در کوتاهمدت حالش بهتر شود و یا موقتا از مسئلهای منفی در زندگی فرار کند.
۳- تعارض: تماشای سریال جنبههای کلیدی زندگی فرد همچون تحصیل، کار و روابط را تحتالشعاع قرار میدهد.
۴- مصرف بیشتر کفاف لذت بیشتر را نمیدهد: شمار ساعاتی که فرد روزانه به تماشای سریال اختصاص میدهد در طول زمان بهشکل قابلتوجهی افزایش مییابد.
۵- بروز نشانههای ترک اعتیاد: اگر فرد نتواند بیوقفه سریال تماشا کند، نشانههای روانی و جسمی مشابه با نشانههای ترک اعتیاد تجربه میکند.
۶- بازگشت سر خانه اول: اگر فرد بتواند بهصورت موقت این عادت را ترک کند، اگر دوباره آن را از سر بگیرد، از نو در همان چرخه پیشین میافتد.
پس هر کس که هر شش ویژگی را یکجا داشته باشد واقعا به تماشای سریالی سریال معتاد است. فردی که تنها چندین خصوصیت ذکرشده را داشته باشد ممکن است رفتارهای او به «تماشای سریالی مشکلساز» دلالت کند، اما بنا بر معیارهایی که پیشتر ذکر شد، معتاد محسوب نمیشود.
مانند بسیاری رفتارهای اعتیادگونه همچون اعتیاد به سکس، کار و ورزش، تماشای سریالی سریال در دفترچه راهنمای روانپزشکی، اعتیادی به رسمیت شناختهشده نیست. همچنین تخمین دقیقی از گستردگی چنین اعتیادی در دست نیست. اما تحقیقات در این زمینه رو به افزایش است.
شواهد و مدارک چه میگوید؟
در جدیدترین پژوهش از این دست، تیم تحقیقی در لهستان از ۶۴۵ جوان نظرسنجی گرفت. تمامی آنها گفته بودند که دستکم دو قسمت از یک سریال را پشت سر هم تماشا کردهاند. هدف پژوهش فهم برخی عوامل پنهان موثر در «تماشای سریالی مشکلساز» بود.
تیم انجام دهنده پژوهش (که تعریفشان از تماشای سریالی تا قسمتی متکی بر شش معیار پیشتر ذکرشده بود) از پرسشنامهای که برای پژوهشی پیشین طرح کرده بودند، استفاده کردند تا مشکلساز بودن این عادت در داوطلبان را ارزیابی کنند. در این پرسشنامه، سوالاتی درباره نادیده گرفتن وظایف برای تماشای سریال و احساس ناراحتی و اعصابخردی و پشت گوش انداختن خواب برای تماشای آن پرسیده شده بود.
شرکتکنندگان با امتیاز دادن از بازه یک (هرگز) تا شش (همیشه) به این سوالات پاسخ میدادند. اگر جمع امتیازات از حدی فراتر میرفت، نشاندهنده تماشای سریالی مشکلساز بود.
تیم پژوهشگران دریافت که مشکلات مربوط به مهار تکانه، کمبود برنامهریزی (مشکل در برنامهریزی و ارزیابی عواقب ناشی از یک رفتار خاص)، تماشای سریال برای فرار از مشکلات و فراموش کردن آنها، و همچنین برای اجتناب از احساس تنهایی، در میان برجستهترین عوامل پیشبینیکننده مشکلساز بودن تماشای سریالی در فرد بود.
تیم تحقیق پیشتر نیز در پژوهشی از همین دست، استدلال کرده بود که تماشای سریالی مشکلساز رابطه مشخصی با نشانگان اضطرابافسردگی دارد. هر چه نشانههای اضطراب و افسردگی بارزتر بود، عادت تماشای سریالی فرد هم مشکلسازتر بود.
دیگر پژوهشها هم یافتههای مشابهی داشتهاند. مثلا یک پژوهش روی بزرگسالان در تایوان نشان داد که تماشای سریالی مشکلساز با افسردگی، اضطراب در تعاملات اجتماعی و تنهایی مرتبط است.
بنا بر یک پژوهش دیگر در آمریکا نیز، نشان دادن چنین رفتاری با افسردگی و اضطراب وابستگی مرتبط است. تحقیق مشابهی در پرتغال نیز نشان داد که فرار از واقعیات، از انگیزههای کلیدی برای تماشای سریالی سریال است.
اگر خصوصیات شخصیتی را هم در نظر بگیریم، به نظر میرسد که تماشای سریالی مشکلساز با کمآگاهی در شخص (که فرد را عجول، بیاحتیاط و نامرتب میکند) و روانرنجوی شدید (که در آن فرد مضطرب و در برابر احساسات ناخوشایند آسیبپذیر است) مرتبط است؛ اینچنین ارتباطاتی بهصورت کلی در رفتارهای اعتیادگونه مشاهده میشود.
رها شدن از بند عادت
اگر میخواهید شمار اپیزودهایی که بیوقفه تماشا میکنید را کاهش دهید، قانون طلایی این است که تماشای سریال را در میانه یک قسمت، رها کنید. صرفنظر از تماشای اپیزود جدید با به پایان رسیدن قسمت قبل بسیار سخت است، چرا که اغلب ته هر قسمت سریال با پایانی نفسگیر به سر میرسد.
همچنین تعیین محدودیتهای روزانه معقول لازم است. تنها زمانی که تمامی کار و وظایف اجتماعیتان را انجام دادهاید تماشای سریال را بهعنوان پاداش برای خودتان در نظر بگیرید.
به یاد داشته باشید که تفاوت بین علاقه سالم و اعتیاد در این است که اولی چیزی به زندگیتان میافزاید اما دومی از آن میکاهد. اگر احساس میکنید که عنان زندگیتان به دست سریال افتاده، باید از یک روانشناس بالینی وقت بگیرید؛ چرا که بسیاری اعتیادها نشاندهنده مشکلات نهفته دیگرند.
بر اساس گزارش سازمان خواربار و کشاورزی سازمان ملل، فائو، استفاده «فاجعه بار» از پلاستیک در کشاورزی در سراسر جهان، ایمنی مواد غذایی و احتمالاً سلامت انسان را تهدید میکند.
این سازمان اعلام کرده زمینهای کشاورزی حاوی ریزپلاستیکهای بیشتری نسبت به اقیانوسها هستند و شواهد غیر قابل انکاری وجود دارد که نشان میدهد باید در نحوه مدیریت میلیونها تن پلاستیکی که هرساله در صنایع غذایی و کشاورزی به کار برده میشود تجدید نظر شود.
روزنامه بریتانیایی گاردین جزئیاتی از این گزارش منتشر کرده که در ادامه میآید.
در گزارش فائو آمده نگرانی در مورد تجزیه پلاستیک و تبدیل آن به ریزپلاستیکها در زمین رو به افزایش است. انسان و حیوانات این ریزپلاستیکها را مصرف میکنند و برخی از آنها حاوی مواد افزودنی سمی هستند که حتی میتوانند بیماریزا باشند. برخی حیوانات دریایی با خوردن پلاستیک آسیب میبینند، اما هنوز اطلاعات زیادی در مورد تاثیر آن بر حیوانات در خشکی و انسانها وجود ندارد.
ماریا هلنا سمدو، معاون مدیر کل فائو گفت: «این گزارش یک فراخوان جدی برای اقدام قاطع در مهار استفاده فاجعهبار از پلاستیک در بخشهای کشاورزی است.»
او میگوید: «خاک یکی ازدریافتکنندههای اصلی پلاستیکهای مورد استفاده در کشاورزی است و نسبت به اقیانوسها حاوی مقدار بیشتری از ریزپلاستیکها است.» ریزپلاستیکها میتوانند در زنجیرههای غذایی انباشت شوند و امنیت غذایی، ایمنی غذا و به طور بالقوه سلامت انسان را تهدید کنند.»
خاک منبع حیات برای همه موجودات در خشکی است، اما فائو در دسامبر ۲۰۲۰ هشدار داد آینده خاکهای کشاورزی بدون اقدام برای متوقف کردن تخریب آنها «تاریک» خواهد بود. آلودگی ناشی از ریزپلاستیک نیز یک مشکل جهانی است که از قله اورست تا عمیقترین گودالهای اقیانوسی را فراگرفته است.
در گزارش فائو که کارشناسان مستقل آن را بررسی کردهاند، تخمین زده شده که ۱۲/۵ میلیون تن محصولات پلاستیکی در تولیدات گیاهی و حیوانی در سال ۲۰۱۹ و ۳۷/۳ میلیون تن دیگر در بستهبندی مواد غذایی استفاده شده است.
در این گزارش آمده پلاستیک مادهای ارزان است که به آسانی میتوان از آن محصولات فراوانی تولید کرد؛ از خاکپوشهای پلاستیکی گرفته تا پوششهای پلاستیکی مورد استفاده در گلخانهها. یکی دیگر از موارد استفاده از پلاستیک در کشاورزی گلولههای کود پوشش داده شده با پلیمر است که مواد مغذی را آهستهتر و کارآمدتر آزاد میکند.
این گزارش میگوید: «با وجود همه این فواید، وقتی پلاستیک مورد استفاده در کشاورزی آسیب میبیند، تخریب میشود و یا به صورت زباله در محیط زیست دور ریخته میشود، خطرات جدی آلودگی زیستمحیطی و آسیب به سلامت انسان و اکوسیستم را به همراه دارد.»
بر اساس این گزارش، دادههای مربوط به استفاده از پلاستیک محدود است، اما تخمین زده میشود آسیا بزرگترین مصرفکننده است که حدود نیمی از مصرف جهانی را به خود اختصاص میدهد. علاوه بر این، انتظار میرود تقاضای جهانی برای محصولات عمدهای مانند پوششهای پلاستیکی مورد استفاده در گلخانهها، خاکپوشی و سیلوها تا سال ۲۰۳۰ تا ۵۰ درصد افزایش یابد.
تنها بخش کوچکی از پلاستیکهای مورد استفاده در کشاورزی جمع آوری و بازیافت میشوند. فائو گفت: «فوریت برای اقدام هماهنگ و قاطع را نمیتوان دست کم گرفت.»
پروفسور جاناتان لیک، از دانشگاه شفیلد در بریتانیا و یکی از اعضای هیأت اتحادیه خاکهای پایدار بریتانیا، میگوید: «آلودگی خاکهای کشاورزی با پلاستیک مشکلی فراگیر و دائمی است که سلامت خاک را در بسیاری از نقاط جهان تهدید میکند.»
او گفت با اینکه اثرات نامطلوب پلاستیک روی کرمهای خاکی، که نقش مهمی در حفظ سلامت خاک و محصولات کشاورزی دارند، دیده شده، اما تاثیرات منفی پلاستیک روی خاکهای کشاورزی هنوز به خوبی درک نشده است.
پروفسور لیک در ادامه میافزاید: «ما هماکنون مقدار زیادی از این مواد غیرطبیعی را بدون اینکه متوجه اثرات بلندمدت آنها باشیم به خاکهای کشاورزی اضافه میکنیم. ما باید از وارد شدن پلاستیکها به زمین پیشگیری کنیم زیرا پس از اضافه شدن آنها به زمین از بین بردن آنها غیرممکن است.»
گزارش فائو راهحلی به نام «مدل آر۶» ارائه میدهد: امتناع، طراحی مجدد، کاهش، استفاده مجدد، بازیافت و بازیابی؛ یعنی به کارگیری شیوههای کشاورزی که از استفاده از مواد پلاستیکی اجتناب میکند، محصولات پلاستیکی را با مواد طبیعی یا قابلبازیافت جایگزین میکند، استفاده از محصولات پلاستیکی قابل استفاده مجدد را ترویج میدهد و مدیریت زبالههای پلاستیکی را بهبود میبخشد.
بر اساس آخرین اعداد و ارقام منتشره دفتر آمار ملی بریتانیا مرگومیر ناشی از مصرف الکل در این کشور در سال ۲۰۲۰، سال همهگیری کوویدـ۱۹، در مقایسه با ۲۰۱۹ تا حدودا ۱۹ درصد افزایش یافت.
در سال ۲۰۲۰، در کل ۸۹۷۴ مورد مرگ بر اثر سوءمصرف الکل به ثبت رسید که از سال ۲۰۰۱ میلادی بدین سو، بالاترین افزایش مرگومیر از این دست طی تنها یک سال بوده است.
اما همچون سالهای گذشته، تفاوت جنسیتی در مرگومیر ناشی از الکل سال ۲۰۲۱ نیز بارز است. شمار مرگومیر مردان در اثر سوءمصرف الکل در این سال تا دو برابر بیش از زنان بوده است. بالاترین موارد مرگ مرتبط با مصرف الکل نیز در اسکاتلند و ایرلند شمالی گزارش شده است.
هضم و درک دلیل چنین افزایش قابلتوجهی در آمار مرگومیر ناشی از مصرف الکل در سال ۲۰۲۰ مدتی طول خواهد کشید؛ اما آنچه که پیداست، نگرانکننده بودن این آمار است. بهویژه پی بردن به این که همهگیری، رابطه افراد با الکل را تغییر داده است.
شب شراب، بامداد خمار
همهگیری و قرنطینههایی که با خود به همراه خود آورد، رابطه مردم با الکل را تغییر داد. اگرچه فروش کلی الکل در سال ۲۰۲۰ در بریتانیا بهدلیل بسته شدن رستورانها و میکدهها کاهش یافت، فروش الکل سوپرمارکتها افزایش قابلتوجهی داشت و اگرچه ممکن است برخی افراد به همان میزان معمول و یا کمتر الکل نوشیده باشند، آمار بهداشت عمومی بریتانیا، افزایش ۵۹ درصدی افرادی را نشان میدهد که نوشیدن آنها وارد مراتب پرخطرتری شده است. مصرف الکل برای مردان به ۵۰ واحد و برای زنان به ۳۵ واحد در هفته رسیده است؛ این میزان مصرف با طیفی عارضه از جمله سرطان، بیماری قلبی و نارسایی کبدی مرتبط است.
همچنین طی دوره همهگیری بسیاری افراد به نوشیدن الکلهای قویتری مانند شراب و نوشیدنیهای تقطیری روی آوردهاند، که این با توجه به ارتباط مصرف ایندست نوشیدنیها با بروز مشکلات سلامتی همچون سرطان، بیماری قلبیعروقی و وابستگی روانی به الکل، امری نگرانکننده است.
دلایل پیچیده فراوانی برای توضیح چرایی احتمالی تغییر رابطه افراد با الکل طی دوره همهگیری وجود دارد. اما نگرانی خاص از بابت تاثیری است که همهگیری بر سلامت روان گذاشته است. برخی افزایش مصرف الکلشان را با تنهایی، اضطراب و افسردگی مرتبط دانستهاند.
تحقیقات پیشین نشان میدهد که افراد مبتلا به اختلالات سلامت روان معمول از قبیل افسردگی و اضطراب، تا دو برابر بیش از سایرین به اختلالات مصرف الکل گرفتار میشوند. ممکن است بسیاری افراد به نوشیدن الکل بهعنوان راهی برای تسکین مشکلات سلامت روان متوسل شده باشند اما این رهایی کوتاهمدت میتواند خطرات طولانیمدتی برای سلامت جسم و روان در پی داشته باشد. با توجه به مشکلات روان گزارششده طی دوره همهگیری، امکان دارد که این دست مسائل در مرگومیر ناشی از سوءمصرف الکل دخیل بوده باشد.
چه باید کرد؟
روند افزایشی که مرگومیر ناشی از الکل به خود گرفته است نیازمند سرمایهگذاری اضطراری، نهتنها در درمان، بلکه در حل دلایل ریشهای مشکلات مرتبط با سوءمصرف الکل، همچون سلامت روان است.
نظرسنجیهای سال ۲۰۲۰ در بریتانیا نشان میدهد که نیاز به درمان در افرادی که مصرف بالای الکل داشتند قابلتوجه بوده، اما بسیاری نتوانستند بهدلیل محدودیتها برای مهار همهگیری به درمان دسترسی داشته باشند.
چاره مرگومیر ناشی از سوءمصرف الکل و باقی آسیبهایی که مصرف آن پدید میآورد، یک شبه پیدا نمیشود؛ این است که وجود کارزارهایی که شرم پیرامون الکل را کاهش دهد نقش مهمی در درخواست کمک افراد درگیر ایندست مشکلات دارد.
دادههای سازمان آمار ملی بریتانیا همچنین نشان میدهد کسانی که در مناطق محروم زندگی میکنند تا سه برابر بیش از ساکنان مناطق مرفه، از آسیبهای ناشی از سوءمصرف الکل، از جمله مرگومیر ناشی از آن، متاثرند. پس مقابله با نابرابریها برای کاهش مصرف مقادیر پرخطر الکل و مرگهای ناشی از آن، حیاتی است.
سرانجام زمان کنارهگیری آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان از مقام خود فرا رسید و اولاف شولتس، جانشین او، روز چهارشنبه ۱۷ آذرماه، بر جایگاه او در دفتر صدراعظمی تکیه زد.
آسوشیتدپرس در گزارشی به پستی و بلندی دوران صدراعظمی مرکل و دستاوردهای ارزشمند او پرداخته است.
ثبت نام آنگلا مرکل موقعی در کتب تاریخ همان زمانی قطعی شد که در ۲۲ نوامبر ۲۰۰۵، اولین صدراعظم زن آلمان شد. طی ۱۶ سال پس از تصدی این مقام، او وجهه و تاثیر آلمان در جهان را ارتقا بخشید، برای پیوسته نگه داشتن اتحادیه اروپایی تلاش بسیار کرد، سلسلهبحرانهایی را مدیریت کرد و به الگویی برای زنان تبدیل شد.
حالا دوره صدراعظمی نزدیک به رکورد او، با ترک این سمت در سن ۶۷ سالگی فرا رسیده است تا در میان ستایش بینالمللی و محبوبیت داخلی طولانیمدت از صحنه کنار برود.
مرکل، شیمیدان کوآنتومی سابقی که در آلمان شرقی بزرگ شد، با فاصله تنها یک هفته از طولانیترین زمان تصدی دفتر صدراعظمی، از آن خارج میشود. هلموت کول، که آلمان را طی دوره صدراعظمیاش از ۱۹۸۲ تا ۱۹۹۸ متحد ساخت، یک هفته بیش از او در این دفتر مانده بود.
گرچه شاید مرکل احتمالا دستاورد چشمگیری که مشخصه او به شمار رود از خود بر جا نگذاشته باشد، اما باعث شد حزب دموکرات مسیحی بهعنوان مدیر بحران و مدافع ارزشهای غربی در زمانهای پرتلاطم پدیدار شود.
مرکل در دوره خدمتش چهار دوره ریاستجمهوری ایالات متحده، پنج نخستوزیر بریتانیا و هشت نخستوزیر ایتالیا را به خود دید. دوران صدراعظمی با چهار چالش بزرگ بحران مالی جهانی، بحران بدهی اروپا، روانه شدن سیل مهاجران به اروپا طی سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۶ و همهگیری کوویدـ۱۹ مصادف شد.
بهگفته یک صاحبنظر، مرکل برای آلمان مقدار زیادی «قدرت نرم» به ارمغان آورد و وجهه این کشور در جهان را بیشک، ارتقا بخشید.
در آخرین نشست اتحادیه اروپا در اکتبر ۲۰۲۱، باراک اوباما، رییسجمهوری اسبق آمریکا، از ایستادگی او در شرایط دشوار قدردانی کرد.
بهگفته یک متخصص، مرکل همچنین زبان گویایی بهنمایندگی از اروپا در برقراری ارتباط با روسیه بود.
روش آنگلا مرکل بر یافتن راهحلهای چندجانبهگرایانه برای مشکلات جهان استوار بود. مرکل با تاکید بر چندجانبهگرایی گفته بود که بحران مالی جهانی و سیل مهاجرت نیاز دنیا به همکاری فراتر از مرزهای کشورها را عیان کرده است. او حوزههای نیازمند همکاری در جهان را تغییرات اقلیمی، مهاجرت و «دیجیتالسازی» عنوان کرد.
موضع مرکل در چندجانبهگرایی، رابطه او با دونالد ترامپ، رییسجمهوری پیشین ایالات متحده را رابطه دشواری ساخت.
مرکل لقب «رهبر دنیای آزاد» برای خود را نمیپسندید و همواره میگفت که رهبری تنها به یک فرد یا یک کشور خاص منحصر نمیشود. با این حال او رهبری اساسی در اتحادیه اروپا «چغر» قلمداد میشد و بهگفته نخستوزیر لوکزامبورگ، وقتی مذاکرات میان کشورهای اتحادیه اروپا به بنبست میخورد او راهی مییافت تا آنان را دوباره متحد کند و به پیش براند.
شارل میشل، رییس شورای اروپا، در صدوهفتمین نشست اتحادیه اروپا و آخرین نوع از این نشست برای مرکل، صدراعظم آلمان را خطاب قرار داد و او بنایی خواند که نشستها بدون حضور او، مانند رم بدون واتیکان و پاریس بدون برج ایفل، خواهد بود.
با وجود بسیاری ناسازگاریها طی سالیان سال، ستایش همتایان مرکل از او حقیقی بوده است. او میکوشید که اتحادیه اروپا را تا حد امکان یکپارچه نگاه دارد اما سرسختانه از منافع آلمان هم دفاع میکرد. با یونان بر سر بحران بدهی این کشور سرشاخ شد و هنگامی که مجارستان، لهستان و دیگر کشورها، برخلاف آلمان، از پذیرش مهاجران سر باز زدند با آنها مخالفت کرد.
مرکل در حالی از سمت خود کنارهگیری میکند که بهگفته او، شرایط اتحادیه اروپا، مایه نگرانی اوست. او مشکلات برجامانده در این اتحادیه را کارهایی تمامناشده خواند که برای جانشین او مانده است. البته این مساله درباره خود آلمان هم صدق میکند. وداع مرکل با صدراعظمی در حالی است که این کشور نرخ بیکاری پایینتر و وضعیت اقتصادی سالمتری دارد، اما برخی منتقدان از کمبود سرمایهگذاری در زیرساختها در این کشور انتقاده کردهاند.
آنگلا مرکل در ترویج انرژی تجدیدپذیر پیشرفتهایی داشت اما در کند عمل کردن درباره تغییرات اقلیمی مورد انتقاد قرار گرفته است.
مرکل پس از آنکه در سال ۲۰۱۸ اعلام کرد که برای دور پنجم صدراعظمی نامزد نمیشود، از انتقال قدرت بیدردسر در داخل حزب خود باز ماند و حزب دموکرات مسیحی در انتخابات سپتامبر ۲۰۲۱ آلمان شکست خورد. حالا دولت ائتلافی بهرهبری اولاف شولتس گفته که پس از سالها رکورد در آلمان، به دنبال پیشرفت است.
با این حال رای آلمانیها درباره مرکل در کل مطلوب به نظر میرسد. در زمان کارزار انتخاباتی، نرخ محبوبیت او از هر سه جانشین احتمالیاش در آن زمان پیشی گرفت؛ همچنین برخلاف دیگر همتایانش در گذشته، او دفتر صدراعظمی را در زمانی به انتخاب خود ترک میکند.
زبان بدن مرکل و حالات چهرهاش گاهی واکنش او را، فراتر از آنچه بر زبان میآورد، آشکار میکرد. او یکبار از اینکه نمیتواند چهرهای خنثی به خود بگیرد گله کرد و گفت که «نمیتواند» و تلاش برای نمایش این چهره را کنار گذاشته است.
آنگلا مرکل هرگز از سیاستمداری اهل تجمل نبود که البته این از جاذبههای شخصیتی او بود. او در تعطیلاتش پیادهروی میکرد، از سوپرمارکت خوراکی میخرید و در همان آپارتمانی در برلین که پیش از تصدی مقام صدراعظمی در آن زندگی میکرد، میزیست.
لقب «قدرتمندترین زن جهان» مجله فوربس طی ده سال گذشته از آن آنگلا مرکل بوده است. مرکل در حالی از مقامش کنار میرود که سقف شیشهای سلطه مردان در عرصه سیاست را در هم شکسته است؛ گرچه از او انتقاد میشود که برای بهبود تساوی جنسیتی تلاش بیشتری نکرده است.
باراک اوباما درباره مرکل گفته بود که با وجود او، دختران و پسران، زنان و مردان، در زمانهای چالشبرانگیز الگویی دارند.
جورج دبلیو بوش، رییسجمهوری پیشین آمریکا نیز پیشتر در ستایش او گفته بود که آنگلا مرکل، برای مقام مهمی که تصدی آن را در دست داشت رتبه و شان به ارمغان آورد و تصمیمات بسیار دشواری، آن هم بر پایه اصول، اتخاذ کرد. بوش او را «رهبری دلسوز» خواند و «زنی که از رهبری نمیترسید.»
لهجهی افراد به سادگی بازتاب مجموعهای از اصواتی است که در یک محیط زبانی حاکم است و افراد از کودکی در آن رشد میکنند. با این حال همین واقعیت ساده زبانی، معنایی اجتماعی مییابد و مبنایی برای اعمال تبعیض علیه کاربران غیربومی بعضی زبانها میشود.
این نگاه جانبدارانه به لهجه، نشانی از این پیشفرض است که فرد در گروه خودیها جایی ندارد. در موارد بسیاری تبعیض نسبت به گویندگان لهجههای بومی بدون آنکه ضرورتا شکل تعصب به خود بگیرد، اعمال میشود. در نهایت، قرار گرفتن در معرض لهجههای غیربومی و ایجاد محیطی که در آن طیف متنوعی از لهجهها به کار میرود، میتواند میزان تبعیض علیه گویندگان لهجهای غیربومی را کاهش دهد.
شیری لو-آری، مدرس و پژوهشگر روانشناسی در دانشگاه رویالهالووی لندن و همکارانش در پژوهشی به بررسی نقش لهجههای غیربومی در اعمال تبعیض علیه خارجیها پرداختهاند که در وبسایت خبری تحلیلی کانورسیشن منتشر شده است.
اگر کسی از شما بخواهد متنی را با صدای بلند و به لهجه فرانسوی یا ایتالیایی بخوانید، به احتمال زیاد منظور او را متوجه شده و قادر خواهید بود، هرچند نه چندان دقیق، شکلی از آن لهجهها را بیان کنید. (البته ما فرض میگیریم که شما فرانسوی یا ایتالیایی نیستید.) حتی ممکن است شما بتوانید شکلی ساختگی از لهجه را، مثلا وقتی دیالوگهای فیلم پدرخوانده را تقلید میکنید، بسازید.
بدون دسترسی به آمار، میتوان فرض کرد که ما از شنیدن لهجههای مختلف لذت میبریم. شیوه حرف زدن ما، به سادگی، بازتابدهنده صداهای زبان محیطی است که در آن رشد کردهایم. این صداها نباید معنای اجتماعی مضاعفی در خود داشته باشد. اما در واقعیت، افراد ارزشهایی را به لهجهها نسبت میدهند و علیه کسانی که لهجهای غیربومی دارند، تبعیض قائل میشوند.
هر چند بعضی لهجهها مثل فرانسوی ممکن است خوشایند به نظر برسند، تحقیقات روی انگلیسیزبانهای آمریکا و بریتانیا نشان میدهد، غالبا دریافتی منفی از لهجههای غیربومی وجود دارد.
برای مثال، افراد، فروشندهایی که لهجه دارند را کمتر آگاه و متقاعدکننده، ارزیابی میکنند. تحقیقاتی دیگر نشان داده است، احتمال معرفی افرادی که لهجه خارجی دارند، برای استخدام یا ارتقا شغلی کمتر است.
جالب است بدانیم، این تبعیض معمولا ارتباطی به اینکه لهجه افراد مطلوب تلقی شود یا نه، ندارد. برای مثال، افراد علاقه بیشتری برای قبول کوپن تخفیف یک قهوهفروشی نشان میدهند، اگر پیامی که آن کوپن را پیشنهاد میدهد به لهجه بومی و نه خارجی باشد. این تمایل افراد، ربطی به اینکه آن پیام به لهجه فرانسوی، که معمولا مطلوب تلقی میشود یا چینی ارائه شود، ندارد.
به نظر میرسد این نگاه جانبدارانه تا حدودی ناشی از این واقعیت باشد که لهجه خارجی، نشانی از عدم عضویت فرد در گروه تلقی میشود؛ یعنی فردی که در حلقه معمول آشنایان افراد جای نمیگیردو این رفتاری است که از دوران کودکی آغاز میشود. در سنین کودکی لهجه افراد میتواند به عنوان سرنخی برای فهم اینکه آیا کسی برای ما آشناست و در حلقه اجتماعی ما قرار میگیرد یا نه، استفاده شود.
نه فقط به عنوان تعصب و پیشداوری
دکتر لو-آری و همکارانش در مطالعه اخیر خود نشان دادند که هر چند مردم ممکن است پیشداوری و تعصبی درباره افراد با لهجههای غیربومی نداشته باشند اما ممکن است علیه آنها تبعیض قائل شوند. این تبعیض به دشواری درک لهجههای غیربومی، که تلفظهای متفاوتی از زبان بومی دارند، مربوط میشود. این مساله حتی شامل لهجههایی که ما به آنان دید منفی هم نداریم، مربوط میشود.
وقتی دکتر لو-آری و تیم همکارانش اظهار نظرهای نادرستی مثل اینکه «خورشید هر ساعت به اندازه یک متر و نیم کوچک میشود» را برای شرکتکنندگان در پژوهش پخش کردند، وقتی گوینده به زبان بومی صحبت میکرد، آنان تمایل بیشتری به پذیرش این اظهارنظر نسبت به پذیرش همان ادعا به لهجه لهستانی داشتند.
اگر حداقل بخشی از این جانبداری به دشواری فهم اظهارات افراد با لهجهای خارجی مربوط باشد، بنابراین میتوان گفت تسهیل فهم این لهجهها برای مخاطب میتواند تمایل آنان به باور گفتههایی به لهجههای غیربومی را افزایش دهد.
دکتر لو-آری و همکارانش در پژوهشهای پیشین دریافتند قرار گرفتن در معرض یک لهجه میتواند فهم آن را آسانتر کند. بنابراین آنها نیمی از شرکتکنندگان در تحقیق را پیش از آزمون تعیین صحت محتوا، در معرض شنیدن داستانی با لهجه لهستانی قرار دادند و نیمی دیگر را واداشتند به همان داستان با لهجه بومی گوش کنند.
آنها ابتدا این موضوع را که آیا قرار گرفتن در معرض لهجه لهستانی، فهم شرکتکنندگان از بیان به این لهجه را افزایش میدهد، بررسی کردند. آزمون درک لهجه در نهایت به پاسخ مثبت به این پرسش رسید.
یکی از یافتههای کلیدی تحقیق دکتر لو-آری این بود که قرار گرفتن در معرض لهجه لهستانی امکان قضاوت منفی علیه گویندگان لهجههای غیربومی را کاهش میدهد.
در حالی که تعداد شرکتکنندگانی که در معرض لهجه لهستانی قرار گرفتند، هنوز ادعای نادرستی را که به زبان بومی مطرح شده بود در مقایسه با طرح همین ادعا به لهجه لهستانی، صحیح دانستند، بیشتر بود، تفاوت کمتر شده بود. در همین حال پژوهشگران دریافتند، احتمال اینکه مشارکتکنندگانی که عملکرد بهتری در آزمون درک لهجه داشتند، ادعایی را که به لهجه لهستانی مطرح شده بپذیرند، بیشتر است.
بیایید تفاوت لهجهها را به فال نیک بگیریم
پژوهش دکتر لو-آری و همکارانش نشان میدهد، که هر چه بیشتر در معرض لهجههای خارجی قرار بگیریم، دشواریهای فهم آن کمتر و در عین حال قضاوت منفی هم بیشتر رنگ میبازد. بنابراین، با ایجاد محیطی متنوعتر که در آن بومیها و غیر بومیها بیشتر با هم روبهرو میشوند، میتواند امکان بیشتری برای مقابله با تبعیضهای ناخودآگاهانهای که ریشه در تفاوت لهجه دارد، فراهم کند. در عین حال تماس بین گویندگان لهجههای بومی و غیربومی میتواند به کاهش تعصب کمک کند.
همزمان نیاز به تغییری فرهنگی داریم. علاوه بر تشویق تنوع، در وهله اول، همه باید این واقعیت که همه ما لهجه خاصی داریم را به رسمیت بشناسیم. این واقعیت بر بستر نوع خاص صداهایی در محیط زبانی قرار دارد که در آن رشد کردهایم.
لهجه نشاندهنده هوش افراد نیست و در عین حال ارتباطی به سطح تسلط ما به زبانی مشخص ندارد. در نتیجه گویندگان غیر بومی یک زبان هم میتوانند در عین اینکه لهجه زبان مادری خود را حفظ کنند، آن زبان را به روانی صحبت کنند
کمیسیون حقوقی که از سوی پارلمان بریتانیا تشکیل شده لایحه پیشنهادی تبدیل «زنستیزی» به جرم ناشی از نفرت را رد کرد. این کمیسیون پس از بررسی لایحه پیشنهادی به این نتیجه رسیده است که تصویب این لایحه «مشکل اصلی» خصومت و تعصب علیه زنان بر مبنای جنسیت را حل نمیکند.
این اقدام خشم و ناامیدی فعالان حقوق زنان را برانگیخته است. این کمیسیون که یک نهاد مستقل است و کارش توصیه تغییر در قوانین بریتانیاست، پس از بررسی لایحه به این نتیجه رسیده که تصویب آن «مشکل اصلی» خصومت و تعصب علیه زنان بر مبنای جنسیتشان را حل نمیکند.
این کمیسیون فقط در گزارشی اعلام کرد به دولت توصیه میکند برای مقابله با آزار و اذیت جنسی در خیابان، یک جرم خاص را در نظر بگیرد که بنابر ادعای این نهاد موثرتر خواهد بود. روزنامه بریتانیایی گاردین در گزارشی به جزئیات این گزارش پرداخته است.
۲۰ سازمان پیشرو در زمینه حقوق زنان و جرمهای ناشی از نفرت در بیانیهای اعلام کردند کمیسیون حقوقی از «درک نگرانیهای گسترده در مورد معیوب بودن سیستم عدالت کیفری» بازمانده و این سازمانها همچنان به تعهد خود برای مبارزه در این راه پایبند خواهند بود.
فعالان حقوق زنان در این بیانیه گفتند: «بررسیهای کمیسیون حقوقی بسیار محدود است و ارزش قراردادن زنستیزی در فهرست جرایم ناشی از نفرت را به رسمیت نمیشناسد. این اقدام امکان ثبت مواردی که هماکنون دیده نمیشوند را سلب میکند و به طور ویژه تجربه زنان جوامع اقلیت را که به دلایل متعدد در معرض اینگونه رفتارها قرار میگیرند، نادیده میگیرد. سیستم عدالت کیفری در اغلب موارد از زنان اقلیت حمایت نمیکند زیرا اینگونه رفتارهای تبعیضآمیز در قوانین آنها تعریف نشده است.»
فعالان در بخش دیگری از این بیانیه گفتند: «دولت نباید از این گزارش برای کنار گذاشتن مشکل خشونت علیه زنان و دختران استفاده کند بلکه باید از به کارگیری پیشنهادات قانونی مانند ثبت جرایم زنستیزانه توسط نیروهای پلیس، بیدرنگ حمایت کند. زنان و دختران بیش از حد برای اینکه به طور برابر از آنها محافظت شود صبر کردهاند و به مبارزه برای رسیدن به آن ادامه خواهند داد.»
کمیسیون حقوقی در سپتامبر سال گذشته پیشنهاد کرد که جنسیت باید در کنار نژاد، مذهب، هویت ترنس، گرایش جنسی و معلولیت به عنوان یک ویژگی محافظت شده در جرایم ناشی از نفرت تبدیل شود و این ایده را برای بررسی و مشورت مطرح کرد که طرح آزمایشی آن در برخی مناطق بریتانیا موفقیتآمیز بود.
در ماههای اخیر، تمرکز بر خشونتهایی که به طور معمول علیه زنان صورت میگیرد، از جمله قتل دو خواهر در بریتانیا افزایش یافته است. در پی ربودن، تجاوز جنسی و قتل یک زن جوان در مسیر رفتن به خانه در لندن توسط یک افسر پلیس، صدها زن از تجربههای مشابه خود و اینکه در راه رفتن به خانه احساس ناامنی میکنند گفتند.
اما بوریس جانسون، نخست وزیر بریتانیا در ماه اکتبر گذشته این ایده که زنستیزی باید در شمار جرایم ناشی از نفرت قرار بگیرد را رد کرد و گفت: «اگر دامنه وظایف پلیس را گسترش دهید مشکلات را بیشتر خواهید کرد.»
دومینیک راب وزیر دادگستری نیز این پیشنهاد را رد کرد و در حالیکه به نظر میرسید در مورد معنای دقیق زنستیزی زیاد مطمئن نیست گفت: «این پیشنهاد میتواند هم مورد آزار زنان و هم آزار مردان به کار برده شود.»
کمیسیون حقوقی در خلاصهای از گزارش خود گفت: «ما میدانیم که بسیاری از مردم ممکن است با تصمیم ما مخالف باشند و درک و پذیرش آن با توجه به رواج خشونت و سوءاستفاده جنسی و جنسیتی، برای آنها دشوار باشد. ما توصیههای خود در این زمینه را بر اساس شواهد و ملاحظات سیاستگذاری که پیش روی خود داریم ارائه کردهایم. با اینکه این لایحه پیشنهادی در ظاهر جذاب است، اما معتقدیم تبدیل زنستیزی به یک جرم ناشی از نفرت، نتایج ملموسی به شیوهای که بسیاری از فعالان حقوق زنان پیشنهاد کردهاند ارائه نمیدهد.»
کمیسیون حقوقی در ادامه گفت اضافه کردن جنس و جنسیت به قوانین جرایم ناشی از نفرت بعید است آزار جنسی در ملاعام را مهار کند، زیرا تعیین آستانه پیگرد قانونی همچنان مشکل خواهد بود. از طرفی این امر میتواند پیگردهای قانونی مربوط به تجاوز جنسی و خشونت خانگی را پیچیدهتر و تضمین محکومیتها را دشوارتر کند و باعث ایجاد یک «سلسلهمراتب در قربانیان» شود.
آنا بیرلی، فعال حقوق زنان و از سیاستگذاران در زمینه امنیت زنان در خیابان گفت: «زنان حق دارند به طور کامل و برابر حمایت شوند و تبدیل زنستیزی به یک جرم ناشی از نفرت ضرورتا به پلیس اجازه میدهد مشکلات و مجرمان را شناسایی و برای جلوگیری از خشونت و سوءاستفاده جدی مداخله کند.»
پس از قتل یک زن جوان به دست پلیس در لندن، دولت بریتانیا به نیروهای پلیس دستور داد تا دادههایی را در مورد جرایمی که به نظر میرسد انگیزه آنها خصومت علیه زنان است جمعآوری کنند، اما شورای ملی روسای پلیس بریتانیا گفته هنوز منتظر دستورالعمل وزارت کشور درباره نحوه ثبت این دادههاست.