همه انسانها تمایلی طبیعی دارند تا عامدانه یا غیرعامدانه، مجازی و یا غیرمجازی، خود را با دیگری مقایسه کنند. این مقایسه کردن به انسان اجازه میدهد تا دستاوردها، مهارتها، شخصیت و احساساتش را ارزیابی کند؛ این قیاس بر اینکه انسان خود را چگونه ببیند موثر است.
•
وبسایت کانورسیشن در همین رابطه به پژوهشی جدید درباره تاثیر رسانههای اجتماعی بر عزتنفس افراد، با در نظر گرفتن این تاثیرات در دوره همهگیری کرونا، پرداخته است که در ادامه میآید.
مقایسه کردن چه اثراتی بر سلامت ما دارد؟ این بستگی به آن دارد که خود را به چه میزان مقایسه میکنیم.
اگر بر روی رسانههای اجتماعی خود را با افرادی مقایسه کنیم که جایگاه پایینتری از ما دارند، حالمان بهتر میشود. اما سنجیدن خودمان با کسانی که وضعیت بهتری دارند، در ما احساس دستپایین و ناکافی بودن به وجود میآورد. پلتفرمهایی که بر روی رسانههای اجتماعی انتخاب میکنیم بر روحیه ما نیز تاثیرگذارند، همانطور که شرایط بحرانی مانند همهگیری کوویدـ۱۹ اینگونه است.
در زیر ببینیم که مقایسه اجتماعی، در عصر رسانههای اجتماعی، چطور بر سلامت عمومی ما تاثیر میگذارد.
مقایسه در سطحی بهینه
گمان میرود که درجه مقایسه اجتماعی افراد بر میزان انگیزهشان اثرگذار باشد. تحقیق پژوهشگران دانشگاه رور در شهر بوخوم آلمان نشان میدهد که سطحی بهینه از احساس تفاوت بین خود و دیگران وجود دارد که تاثیر مقایسه اجتماعی را به حداکثر خود میرساند.
اگر افراد خود را بسیار برتر از دیگران بدانند، انگیزهای برای پیشرفت نخواهند داشت؛ چرا که خود را همانطور که هستند در موقعیت خوبی میبینند. اما اگر خود را بسیار پایینتر از دیگران ببینند، باز هم انگیزهای برای پیشرفت ندارند، چرا که دستیابی به هدف مدنظر بسیار دشوار به نظر میرسد.
محققان این پژوهش میگویند هر چیزی زیر و زبر حد بهینه احساس تفاوت بین خود و دیگری، موجب خواهد شد فرد دیگر هیچگونه تلاشی به خرج ندهد. اگر فرد خود را پایینتر بداند، دچار احساسات منفی، حس گناه و همچنین غرور و عزتنفس کمتر خواهد شد.
مقایسههای غیرواقعگرایانه بر روی رسانههای اجتماعی
با توجه به آنچه گفته شد، رسانههای اجتماعی عواقبی برای رفتار و سلامت روان انسان دارد. مقایسه خودتان با دیگری بر سر میز رستوران، لزوما همان تاثیری که مقایسه خودتان با دیگران بر روی فیسبوک دارد را ندارد. آفرینش موجودیتی هیجانآور و یا آراستن برخی جوانب چیزها بر روی رسانههای اجتماعی، از انجام دادن آن در زندگی حقیقی، آسانتر است.
ظهور رسانههای اجتماعی که اجازه میدهد افراد محتوایی را انتشار دهند که گویی همیشه در بهترین حالتشان به سر میبرند، بسیاری پژوهشگران را بر آن داشته است تا احتمال تاثیر این رسانهها بر شدت بخشیدن به مقایسههای غیرواقعگرایانه را لحاظ کنند.
تحقیقات نشان میدهد که بهازای زمانی که افراد بر روی اینستاگرام و فیسبوک وقت سپری میکنند، خود را بیشتر از نظر اجتماعی مقایسه میکنند. این قیاس خود با دیگری در بین دیگر عوامل، با عزتنفس پایین و اضطراب اجتماعی شدیدتر مرتبط است.
نتایج یک تحقیق در دانشگاه ملی سنگاپور نشان میدهد که افراد معمولا مطالبی مثبت درباره خودشان را بر روی رسانههای اجتماعی منتشر میکنند. همچنین میتواند ظاهرشان را با استفاده از فیلترها رنگولعاب ببخشند که این خود به این احساس که تفاوت زیادی بین آنان و دیگران وجود دارد، دامن میزند.
پژوهشگران فیسبوک نیز دریافتهاند که هر چقدر افراد محتوایی که دیگران در آن جنبههایی مثبت از زندگی خود را رو میکنند بیشتر دنبال کنند، به همان میزان خود را بیشتر با بقیه مقایسه میکنند.
کوویدـ۱۹ و مقایسه اجتماعی منفی کمتر
اما آیا تاثیر اینچنینی رسانههای اجتماعی در موقعیتی بهطورخاص استرسزا، مانند زمانه همهگیری کوویدـ۱۹، میتواند متفاوت باشد؟
نتایج یک پژوهش در دانشگاه «کوره» در شهر اینا ایتالیا نشان میدهد که پیش از قرنطینه برای مهار شیوع کرونا، درجات بالای مقایسه اجتماعی آنلاین با پریشانی، تنهایی و رضایت کمتر از زندگی همراه بود. اما چنین چیزی درباره دوران قرنطینه صادق نبود.
یک دلیل چنین امری میتواند آن باشد که در مقایسه خود با دیگری در زمان قرنطینه، افراد احساس میکردند که تجربه سخت یکسانی را به اشتراک گذاشتهاند و این خود تاثیر منفی مقایسه اجتماعی را کاهش داد. بنابراین، مقایسه خود با دیگری در دنیای مجازی در زمانهای دشوار، میتواند قدرتی مثبت باشد که روابط را به پیش براند و احساسات ترس و تردید را به اشتراک بگذارد.
تاثیر بر حسب رسانه اجتماعی متفاوت است
تاثیرات مذکور بر حسب رسانه اجتماعی مورداستفاده فرد تفاوتهایی خواهد داشت. محققان دانشگاه لورن در فرانسه میگویند که تمام رسانههای اجتماعی را نمیتوان با یک چوب راند.
بهعنوان مثال، استفاده از فیسبوک و اینستاگرام با سلامت کمتر مرتبط است در حالی که استفاده از توییتر با احساسات مثبت و رضایت بیشتر از زندگی ارتباط دارد. یک توضیح احتمالی برای چنین یافتهای این است که فیسبوک و اینستاگرام به پلتفرمهایی برای نمایش مثبت خود معروفاند. در حالی که توییتر بیشتر برای بهاشتراکگذاری نظرات واقعی و احساسات افراد مناسب است.
بنابراین برخوردار شدن از حمایت اجتماعی بر روی رسانههای اجتماعی در دوران همهگیری کرونا، بیشتر به این بستگی دارد که فرد از چه پلتفرمی استفاده میکند.
عواملی که افراد را بر آن میدارند تا خود را از نظر اجتماعی مقایسه کنند، بسیارند و رسانههای اجتماعی خواه ناخواه ما را در معرض محرکات بیشتری برای این مقایسه قرار میدهند.
افراد بسته به نوع محتوایی که به اشتراک گذاشته میشود، چه مثبت باشد و چه منفی، در هنگام ارزیابی خود به آن محتوا رجوع میکنند؛ پس به اشتراک گذاشتن محتوایی که به ما احساس خوشایندی درباره خودمان میدهد و ستایش دیگران را درو میکند خوب است، اما افراد باید تاثیر آنچه به اشتراک میکنند بر دیگری را هم در نظر بگیرند.
به اشتراک گذاشتن دشواریها در قالب کلمات، تصاویر و یا ویدیو همچنان میتواند تاثیر مثبت و فواید روانی در بر داشته باشد.
آنچه در پی میآید روایت استفانی نولن، گزارشگر نیویورک تایمز از وضعیت کنونی شیوع اچآیوی در آفریقا است.
نولن با یادآوری مشاهداتش از اوج اپیدمی ایدز در آفریقای ۱۵ سال پیش، از پیشرفت چشمگیر در مقابله با ویروس عامل ایدز در آفریقا میگوید و آن را بهمنزله درسی برای مبارزه با همهگیری کوویدـ۱۹ مینگرد.
اواخر سال ۲۰۲۱ و در دیداری از بیمارستان دولتی در منطقه چونگوی در محدوده لوساکا، پایتخت زامبیا، آنچه که دیدم مرا میخکوب کرد و آن چیزی جز تختهای خالی بیمارستان نبود. ردیفها ردیف تخت خالی بود.
من هرگز بیمارستانی در زامبیا را اینگونه ندیده بودم، ۱۵ سال پیش و در آخرین دیدارم، روی هر تخت دو سه مریض را سر و ته خوابانده بودند و روی زمین هم همینطور. راهرو بیمارستان هم بههمین شکل بود؛ چشمهای درشت بیماران نزار که از بالای گونههای تکیدهشان نگاه میکرد؛ ناامیدی و رنج در فضا موج میزد.
اما حالا بخشهای بیمارستان خلوت است، طوری که وقتی از دکتری که دور و بر بیمارستان را نشانم میداد پرسیدم که بیماران کجایند، پژواک صدای خودم را شنیدم. وقتی به آن دکتر گفتم که آخرین بار ۱۵ سال اینجا بودم فهمید که چرا این سوال را میپرسم.
او پاسخ داد که در ناحیه چونگوی ۲۰۰ هزار نفر سکونت دارند که ۲۰ هزار نفر آنان از داروی ضدویروس پسگرد برای درمان اچآیوی استفاده میکنند.
تنها نشانههای برجامانده از ایدز در زامبیا بیلبوردهایی در سراسر لوساکا، پایتخت، با چهرههای خندان و شعار «من با... به ایدز پایان میدهم» بود. جای سهنقطه عباراتی مانند آزمایش مرتب، دریافت درمان و یا دارو برای جلوگیری از ابتلا، نشسته بود.
۱۵ سال پیش و زمانی که در بحبوحه اپیدمی ایدز گزارشگر مقیم ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی بودم، ۲۸ میلیون تن از ساکنان آفریقای سیاه، از جمله حدودا یکسوم جوانان در زامبیا، به ایدز مبتلا بودند. در آن سالها و زمانی که ایدز در کشورهای ثروتمند به بیماری درمانپذیر تبدیل شده بود، هرساله در آفریقا، ۲ میلیون جانشان را بر اثر ابتلا به این بیماری از دست میدادند. هزینه داروی ضدویروس پسگرد بهازای هر نفر در آفریقا ده هزار دلار بود. قیمتی که تماموکمال کمرشکن بود.
اکنون و پس از تقریبا دو دهه، ثمره آنچه آفریقا برای آن جنگید آشکارا به بار نشسته است و در این زمان، که جهان با موج جدیدی از شیوع همهگیری کوویدـ۱۹ روبهروست و این همهگیری پایانناپذیر به نظر میرسد، این خود یادآوری است که هر چیز، چقدر ممکن است.
راهش را بلدیم
آنچه امروزه در برخی نقاط آفریقا شاهد آنم این است که بیماران قرصهایشان را همان روز دریافت جواب مثبت آزمایش اچآیوی دریافت میکنند و لازم نیست آنطور که چندین سال پیش دیده بودم، فرسایش سیستم ایمنیشان را به تماشا بنشینند تا نوبت دریافت داروی کمیابشان برسد.
نرخ امیدبهزندگی هم در آفریقا بالا رفته است و شمار موارد مثبت اچآیوی هم تا حدودی بهلطف تجویز داروهای پروفیلاکسی، پیشگیری دارویی، پایین آمده است.
مصرف روزانه اینگونه داروها کمک میکند که افراد در صورت قرار گرفتن در معرض ابتلا به اچآیوی، به آن مبتلا نشوند.
سالهاست که این دارو برای مردان همجنسگرا در ایالات متحده تجویز میشود اما پای آن تنها اخیرا به آفریقا رسیده است. اینکه کادر درمان در آفریقا از این دارو اینچنین راحت حرف میزد مرا به وجد آورد؛ چرا که سالها تنها سلاح برای پیشگیری از ابتلا به با ایدز در آفریقا کاندوم و یا توصیه به مردم برای نداشتن رابطه جنسی بود.
در دوربان، شهری در آفریقای جنوبی، به کلینیکی رفتم که پرستاران، شرایط زنان جوان داوطلب نخستین آزمایش بالینی پادتن خنثیکننده برای مبارزه با اچآیوی را بررسی میکردند. محققان امیدوارند که این پادتن، کلید صندوقچه داروهای جدیدی برای جلوگیری از ابتلا، درمانهای جدید آسانتر و حتی علاج این بیماری باشد.
راه زیادی تا پایان ایدز باقی مانده است. همهگیری کوویدـ۱۹ در آفریقا، اختلالی عظیم در آزمایش اچآیوی و دارورسانی به وجود آورده و به معاش افراد هم، به اشکالی که آنان را در برابر ویروس کرونا آسیبپذیرتر میکند، لطمه رسانده است.
اما اچآیوی در آفریقا بهشکل آشکاری به عقب رانده شده است و آنچه در بیمارستان چونگوی زامبیا، بهعنوان سندی از مقاومت و ابتکار انسانی دیدم، مرا دلگرم کرد و یادآور آن بود که زمان نبرد با یک ویروس کوتاه نیست. یا بهتر بگویم، آنچنان که ما میخواهیم کوتاه نیست. اما ممکن است در آیندهای که در حال حاضر از تصور آن ناتوانیم، از گوشهای پدیدار شود.
نتایج یک پژوهش که نخستین در نوع خود به شمار میرود نشان میدهد که احتمال مرگ، عوارض بعد از عمل و بستری شدن دوباره در بیمارستان برای بیماران زنی که زیر دست جراح مرد میروند بیشتر از زمانی است که پزشک جراح زن بوده باشد.
این تحقیق که با بررسی ۱/۳ میلیون بیمار، ۳ هزار پزشک و ۲۱ نوع عمل جراحی انجام شده است در نشریه پزشکیجراحی «جما» منتشر شده است.
گاردین به گوشههایی از این پژوهش پرداخته است که در پی میآید.
این تحقیق اولین پژوهشی است که رابطه بین جنس بیمار، جنس جراح و نتیجه عمل را مورد بررسی قرار میدهد و سه مورد از «نتایج نامساعد پساجراحی»، مرگ، بستری دوباره بیمار و عوارض ناشی از عمل طی ۳۰ روز پس از انجام آن، را مورد بررسی قرار داده است.
بر اساس یافتههای این پژوهش، احتمال مرگ زنان در صورت قرار گرفتن تحت عمل با جراح مرد تا ۳۲ درصد و اینکه نتیجه عمل آنان بد باشد تا ۱۵ درصد بیشتر از زمانی است که پزشک جراح، زن باشد.
بهگفته محققان این پژوهش، «جانبداریهای جنسی نهان» ممکن است به توضیح اینکه چرا زنان هنگام جراحی بهدست مردان جراح اینچنین با خطرات بیشتر روبهرویند، کمک کند.
«جانبداریهای جنسی نهان»، که در آن جراحان مرد با تکیه بر ناخودآگاه، جانبداریها، کلیشهها و نگرشهای عمیقا نهادینه عمل میکنند میتواند یکی از دلایل احتمالی باشد. تفاوت در نحوه ارتباط برقرار کردن زن و مرد و همچنین مهارتهای میانفردی حاضر در گفتوگوی جراحان با بیماران پیش از انجام عمل، نیز ممکن است عاملی دیگر باشد. همچنین تفاوت بین سبک کاری جراحان زن و مرد، نحوه تصمیمگیری و قضاوت، ممکن است موثر باشد.
آنجلا جرث، استاد اپیدمیشناسی بالینی در دانشگاه تورنتو کانادا که در انجام پژوهش مذکور مشارکت داشته است، گفت که جامعه آماری این پژوهش متشکل از ۱/۳ بیمار و حدود ۳ هزار جراح بود و یافتهها نشان داد که در صورت جراحی بیماران زن توسط جراح مرد، احتمال اینکه نتیجه عمل بدتر از آب دربیاید تا ۱۵ درصد بیشتر است.
جرث افزود که این یافتهها نمایانگر پیامدهای پزشکی برای بیماران زن است و خود را به اشکالی چون عوارض، بستری شدن دوباره در بیمارستان و مرگ بیشتر بیماران زن نسبت به بیماران مرد نشان میدهد.
جرث با نگرانکننده خواندن یافتههای این پژوهش گفت که نباید تفاوتی در نتیجه عمل برای زن و مرد، فارغ از جنس جراح وجود داشته باشد.
جرث افزود هنگامی که پزشک زن بیمار را عمل میکند، نتیجه عمل در کل، و بهویژه برای بیماران زن، بهتر است. این امر با در نظر گرفتن تفاوتها در وضعیت سلامتی بیماران، سن و دیگر عوامل، هنگامی که بیماران عمل جراحی یکسانی را پشت سر میگذارند، همچنان صادق است.
جرث و همکارانش پروندههای پزشکی بیش از ۱/۳ میلیون بیمار در اونتاریو، پایتخت کانادا، که بین سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۹ تحت ۲۱ عمل جراحی معمول قرار گرفته بودند و حدود ۳ هزار جراح این عملها را بررسی کردند. این جراحیها از عمل تعویض مفاصل لگن و زانو، کاهش وزن، آپاندیس، کیسه صفرا تا جراحیهای پیچیدهتر مانند عمل قلب باز، ترمیم آنوریسم و جراحی مغز را شامل میشد.
برای هر ۱/۳ میلیون عمل، جنس بیمار، جزئیات جراحی و جنس جراح بررسی شد.
یافتهها نشان داد که نتیجه عمل بیماران مرد، فارغ از جنس پزشکشان یکسان بود، حال آنکه نتیجه عمل برای بیماران زن با جراح زن، بهتر بود. نتیجه عملها بهدست جراحان زن، فارغ از جنس بیمار، یکی بود.
جرث با بیان اینکه جراحان مرد عالی وجود دارند که نتیجه عمل آنها همیشه خوب است، گفت مورد نگرانکننده در این بررسیها این است که تفاوتهایی جدی میان جراحان زن و مرد را نشان میدهد که میتواند بر روی نتایج کلی برای بیماران اثرگذار باشد.
چنان که پیشتر آمد، آمار مرگ زنان در صورتی که پزشک جراح مرد بود تا ۳۲ درصد بیشتر از زمانی بود که جراح، زن بود. مثلا ۱/۴ درصد زنانی که عمل قلب با جراح مرد داشتند مرده بودند اما این آمار هنگامی که پزشک زن بود ۱ درصد بود. در هر دو جراحیهای مغزی و عروقی، ۱/۲ بیماران زن با جراح مرد، جانشان را از دست داده بودند اما با جراح زن این آمار بسیار پایین تر و ۰/۹ درصد بود؛ بهعبارتی احتمال مرگ با داشتن جراح مرد برای بیمار زن تا ۳۳ درصد بالاتر بود.
در کل، احتمال عوارض پس از عمل جراحی برای بیماران زن تا ۱۶ درصد، احتمال بستری دوبارهشان ۱۱ درصدو تا ۲۰ درصد احتمال طولانیتر ماندن آنان در بیمارستان وجود داشت.
جرث گفت برای توضیح چنین یافتههایی، ذکر تفاوت تکنیکی میان جراحان زن و مرد غیرمحتمل به نظر میرسد، چرا که هر جراحان زن و مرد هر دو آموزش مشابهی در این زمینه میبینند.
یک پزشک زن با ۲۰ سال سابقه جراحی با اشاره به نتایج این پژوهش گفت ممکن است بیماران زن راحتتر باشند پیش از عمل جراحیشان تا با پزشک زن صحبت کنند و درباره اقداماتی که لازم است انجام دهند تا نتیجه عملشان خوب از آب دربیاید حرف بزنند؛ مثلا سیگارشان را ترک کنند تا عمل پیوند استخوانشان موفقیتآمیز باشد.
کالج سلطنتی جراحان انگلستان با جالب خواندن یافتههای این پژوهش گفت که تحقیقی با جزئیات بیشتر نیاز است تا ارتباط، اعتماد و رابطه پزشک و بیمار را مورد بررسی قرار دهد.
بیماریهای چندگانه در افراد مسن باعث طول عمر کمتر و ضعف سلامت جسمی و روانی در آنها میشود. مصرف داروهای مختلف برای بیماریهای چندگانه نیز این بیماران را با خطر عوارض تداخل دارویی مواجه میکند.
از طرفی نحوه درمان کنونی این بیماریها باعث افزایش هزینههای درمانی میشود. دانشمندان در پی یافتن راهی هستند که با از بین بردن پیری سلولی از بروز این بیماریها در سنین بالاتر جلوگیری کنند. وبسایت خبری تحلیلی کانورسیشن در مقالهای کارشناسی به عوامل و راههای مبارزه با این نوع بیماریها پرداخته که در ادامه میآید.
بیش از نیمی از بزرگسالان بالای ۶۵ سال در بریتانیا با دو یا چند بیماری مزمن زندگی میکنند که معمولاً به عنوان «بیماریهای چندگانه» شناخته میشوند. افرادی که با چند بیماری زندگی میکنند نه تنها طول عمر کمتری دارند، بلکه ممکن است سلامت جسمی و روانی ضعیفتری را نیز تجربه کنند.
مهمتر از همه، بیش از نیمی از مراجعههای پزشکی و بیمارستانی مربوط به بیمارانی است که به بیماریهای چندگانه مبتلا هستند. ۷۰ درصد از هزینههای درمانی در بریتانیا به مراقبت از این افراد اختصاص مییابد و با افزایش جمعیت انتظار میرود تعداد افراد مبتلا به بیماریهای چندگانه نیز افزایش یابد که باعث افزایش بیشتر این هزینهها میشود.
هماکنون بیماریهای چندگانه به طور جداگانه مورد درمان قرار میگیرند. این به این معناست که هر بیمار به طور همزمان چند داروی متفاوت برای بیماریهای متفاوت مصرف میکند. به علاوه هر بیمار باید در نوبتهای متعدد به پزشکهای مختلف در مطبها و بیمارستانها مراجعه کنند. این مساله علاه بر آوردن فشار مالی بر نظام سلامت همگانی، بیماران را در معرض خطر آسیبهای ناخواسته ناشی از عوارض تداخل دارویی قرار میدهد.
بنابراین آنچه به روشنی ضرورت پیدا میکند تغییر در این رویکرد است. پژوهشگران معتقدند برای پیشگیری از خطرات ناشی از مصرف همزمان چند دارو و کاهش هزینههای درمانی، باید عوامل اصلی بروز بیماریها را هدف قرار داد.
یک رویکرد جدید
کارشناس کانورسیشن میگوید با اینکه بیماریهای چندگانه در افراد مختلف متفاوت است، اما بیماریهای چندگانه معمولا با هم همخانواده هستند و یک ریشه دارند که به آنها بیماریهای «خوشهای» میگویند. مثلا دلیل ابتلا به بیماریهای قلبی و قند خون ممکن است چاقی باشد.
شناسایی عوامل بیماریهای خوشهای به پزشکان این امکان را میدهد که با استفاده از یک درمان واحد با چندین یا حتی همه بیماریهایی که بیمار با آنها دست و پنجه نرم میکند، به طور موثرتر برخورد کنند. این امر هم تعداد مراجعههای پزشکی و هم تعداد داروها را کاهش میدهد.
چنین رویکردی هنوز مورد استفاده قرار نگرفته است؛ تا حد زیادی به این دلیل که تحقیقات هم در زمینه پزشکی و هم در زمینه دارو، به جای چندین بیماری، بر درمان یک بیماری متمرکز است. بنابراین اگر از همینحالا اقدام نشود، هرگونه پیشرفت در این زمینه ممکن است سالها طول بکشد.
یکی از بزرگترین عوامل بروز بیماریهای چندگانه، افزایش سن است. به همین دلیل پژوهشگران معتقدند تمرکز بر مطالعه عوامل زیستی (بیولوژیک) پیری میتواند یکی از راههای درمان بیماریهای چندگانه باشد، زیرا در وهله اول از بروز بیماریهای گروهی پیشگیری میکند.
پیری با ۹ تغییر اصلی آغاز میشود که به عنوان «علائم بارز پیری» شناخته میشوند و در سلولها و مولکولهای انسان رخ میدهند. این تغییرات ناشی از انباشت آسیبها در بدن است که سپس به سلولهای ما فشار وارد میکند و باعث میشود آنها وارد حالتی به نام پیری سلولی شوند. در این حالت سلول دیگر تقسیم نمیشود و همین عامل باعث آسیب بیشتر به سلولهای سالم میشود.
با بالارفتن سن قدرت از بین بردن سلولهای پیر از بدن کم میشود و این باعث انباشت آنها و افزایش خطر ابتلا به بیماری میشود. پژوهشگران بر این باورند که اگر بتوانیم از انباشت این سلولها جلوگیری کنیم، بهتر میتوانیم از بروز بیماریهای چندگانه جلوگیری کنیم.
پژوهشها روی موشهایی که بهطور ژنتیکی به گونهای دستکاری شده بودند که سلولهای پیری نداشته باشند، نشان داد که آنها ۲۵ درصد بیشتر از موشهای معمولی عمر میکنند و کمتر دچار بیماریهای چندگانه میشوند.
اما موشهایی که بهطور ژنتیکی به گونهای ویرایش شده بودند که پیری سلولی را افزایش دهند، سریعتر پیر میشوند و در سنین جوانتر دچار بیماریهای چندگانه میشوند. اگرچه این آزمایشها باید روی انسان انجام و ثابت شوند، اما همین نتایج اولیه نشان میدهد که هدف قرار دادن سلولهای پیری ممکن است در پیشگیری از بروز بیماریهای چندگانه نویدبخش باشد.
هماکنون داروهایی که میتوانند پیری سلولی را از بین ببرند، وجود دارند و برای درمان انواع خاصی از سرطان خون استفاده میشوند. این داروها همچنین روی بیماران مبتلا به بیماری مزمن ریوی فیبروز ریوی ایدیوپاتیک نیز آزمایش میشوند. با توجه به اینکه این داروها هماکنون در حال استفاده برای آزمایشهای بالینی هستند، اگر ثابت شود که در درمان سایر بیماریها شرایط موثرند، میتوانند به سرعت برای استفاده در بیماران مبتلا به بیماریهای چندگانه استفاده شوند.
فعالیت بدنی نیز ممکن است راه دیگری برای هدف قرار دادن پیری سلولی باشد. مطالعات روی موشها نشان داده است که ورزش میتواند به کاهش تعداد سلولهای پیر در بدن کمک کند. برخی شواهد نیز نشان میدهند که این مساله در مورد انسان نیز صادق است. یک مطالعه که در آن افراد مسن یک برنامه ورزشی روزانه را به مدت ۱۲ هفته دنبال کردند، نشان داد که نه تنها عملکرد فیزیکی شرکتکنندگان بهبود یافت، بلکه تعداد سلولهای پیری که در خون داشتند نیز کاهش یافت.
اما به باور کارشناس کانورسیشن، پیش از اینکه بتوانیم از این رویکرد در درمان بیماریهای چندگانه استفاده کنیم، تحقیقات بیشتری مورد نیاز است. این کارشناس معتقد است نه تنها باید نشان دهیم که داروهایی که پیری زیستی (بیولوژیکی) را هدف قرار میدهند در پیشگیری و درمان بیماریهای چندگانه در انسان موثرند، بلکه باید بدانیم که کدام نشانههای پیری باعث ایجاد بیماریهای خوشهای در بیماران مبتلا به بیماریهای چندگانه میشوند.
با افزایش جمعیت سالخورده در بسیاری از کشورهای جهان، احتمالا بیماریهای چندگانه شایعتر میشوند؛ مگر اینکه یک رویکرد جدید رادیکال برای مقابله با آن به کار گرفته شود. درمانهای بهتر به تنهایی میتواند تأثیر عمدهای بر بهبود سلامت جسمی و روانی بیماران در سراسر جهان داشته باشد و همزمان فشار بر سیستم مراقبتهای بهداشتی را نیز کاهش دهد.
باب سگت هنرپیشه، کمدین و مجری تلویزیونی آمریکایی روز یکشنبه ۹ ژانویه، ۱۹ دیماه در هتلی در اورلاندو در سن ۶۵ سالگی درگذشت.
وقتی جسد باب سگت در هتل پیدا شد، به آرامی در تخت خوابیده بود، هیچ اثری از مصرف مواد مخدر یا مرگ غیر طبیعی مشاهده نشده است؛ و نشانههایی مانند روشن بودن چراغ اتاق هتل حاکی از آن است که او بدون درد فوت کرده است.
گفته میشود او پیش از خواب با همسرش تماس داشته و به همین دلیل وقتی همسرش روز بعد موفق نمیشود با او تماس برقرار کند با نگرانی با هتل تماس میگیرد که اتاق او را چک کنند.
علت مرگ سگت هنوز مشخص نیست و ۱۲-۱۰ هفته طول میکشد تا مشخص شود. اما پلیس گمان میکند شاید دلیل مرگ حمله قلبی یا سکته مغزی بوده باشد. سگت اخیرا به ویروس کرونا مبتلا شده بود و در یکی از برنامههای خود درباره سخت بودن این بیماری گفته بود: « خیلی بد است.»
پلیس در حال بررسی گفتههای سگت در طول ضبط یک پادکست در هفته گذشته درباره ابتلای او به ویروس کرونا و در پی یافتن شواهدی است که نشان دهد آیا ویروس باعث لخته شدن خون یا عارضه جانبی دیگری در او شده که در مرگ او نقش داشته باشد.
باب سگت برای برگزاری تور استند آپ خود در آمریکا در حال سفر بود. او پیش از مرگش در رسانههای اجتماعی با طرفدارانش حرف زده و از برگزاری این تور ابراز خوشحالی کرده بود.
رابرت لین سگت، معروف به باب سگت، در ماه می سال ۱۹۵۶ در خانوادهای یهودی در فیلادلفیا به دنیا آمد. او در ابتدا قصد داشت پزشک شود اما با تشویق و توصیه معلم انگلیسیاش که به استعدادهای سگت واقف بود وارد دنیای بازیگری شد. سگت کار طنز را از زادگاهش فیلادلفیا آغاز کرد و سپس برای ادامه کار راهی لسآنجلس شد. او در اواخر دهه هفتاد میلادی نقشهای کوچکی در سریالها و برنامههای تلویزیونی داشت اما یک دهه بعد او به نامی آشنا برای خانوادههای آمریکایی تبدیل شد.
با اینکه سگت در ابتدا با کمدیهای بیپروا در میان دوستانش معروف شد اما به زودی با سریال خانوادگی فول هاوس (Full House) در میان مردم شهرت پیدا کرد. او با بازی در نقش یک مرد خانواده دوست به نام دنی تنر که همسرش را از دست داده بود و باید به تنهایی سه دخترش را بزرگ میکرد به موفقیت رسید.
سپس شبکه خانگی نتفلیکس سریال دیگری به نام فولر هاوس (Fuller House) که ادامه این سریال بود ساخت که بین سالهای ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰ پخش میشد و سگت دوباره با نقش دنی تنر در ۱۰ قسمت این سریال ظاهر شد.
سگت در سال ۱۹۹۶ فیلم تلویزیونی «به خاطر امید» (For Hope) را کارگردانی کرد. این فیلم از زندگی خواهر سگت که سه سال پیش از ساخت فیلم بر اثر بیماری اسکلرودرمی جانش را از دست داده بود، ساخته شد. سگت همچنین عضو هیئت مدیره سازمان تحقیقات اسکلرودرمی بود و زندگی خود را وقف جمعآوری بودجه برای تحقیق در زمینه این بیماری کرد. تلاشهای او به کسانی مانند رجینا هال، هنرپیشه آمریکایی کمک کرد.
سگت علاوه بر بازیگری مجری برنامه ویدیوهای خانگی آمریکا بین سالهای ۱۳۸۹ تا ۱۹۹۷ بود.
مرگ ناگهانی او برای اعضای خانواده، همسر و دوستانش بسیار غمانگیز بوده است و بسیاری از آنها در رسانههای اجتماعی در اینباره اظهار تاسف کردهاند.
آندریا باربر، بازیگر نقش کیمی گیبلر در سریال فول هاوس و ادامه آن، فولر هاوس، عکسی دوستداشتنی از خودش در حالیکه سگت را در آغوش گرفته در اینستاگرامش به اشتراک گذاشت و درباره مرگ او نوشت: «این یکی خیلی دردناک است.» او بزرگترین قلب هالیوود و بزرگترین آغوش را داشت. از اینکه دیگر نمیتوانم او را در آغوش بگیرم خیلی ناراحتم.»
همهگیری کرونا پیامدهای منفی متعددی داشت اما پیامدهای مثبت چطور؟ محققان بریتانیایی از یکی از این موارد مثبت پرده برداشتهاند: مردم با ماسک جراحی بر صورت جذابتر به نظر میرسند.
نتایج تحقیق پژوهشگران دانشگاه کاردیف، در ولز، در نشریه «پژوهش شناختی» منتشر شده و روزنامه بریتانیایی گاردین بخشهایی از آن را گزارش کرده است.
بر اساس این تحقیق، زنان و مردان، هر دو، اگر ماسکی به صورت داشته باشند که نیمه پایین صورتشان را پوشانده باشد جذابتر به نظر میآیند.
بنابر این گزارش، این نتیجه حتی برای محققان نیز شگفتانگیز بود.
ممکن است به مذاق طبیعت و همچنین تولیدکنندگان ماسکهای باب روز خوش نیاید، اما این تحقیق نشان میدهد که ماسک جراحی یک بار مصرف بیش از همه خوشایندتر و جذابتر است.
مایکل لوییس، از دانشکده روانشناسی دانشگاه کاردیف و متخصص چهره، گفت که نتایج تحقیقات پیش از همهگیری کرونا نشان داده بود که زدن ماسک جراحی جذابیت فرد را کاهش میدهد، چرا که بیماری و مریضی را به ذهن متبادر میکند.
او افزود که تیم محققان تصمیم گرفت دریابد آیا این دیدگاه هنوز پس از ماسک زدن فراگیر برجاست یا نه و تاثیر نوع ماسک بر این نگرش را هم بسنجد.
لوییس گفت پژوهش تیم محققان نشان داد که صورت افراد با زدن ماسک جراحی آبی جذابتر به نظر میرسد و این ممکن است به این دلیل باشد که افراد به ماسک جراحی زدن کادر بهداشت و درمان خو گرفته و هماکنون ماسک زدن را با افرادی که در مشاغل مربوط به مراقبت و پزشکی فعالیت میکنند مرتبط میبینند.
او افزود: در زمانهای که آسیبپذیریم ممکن است ماسک زدن را اطمینانبخش بدانیم و فردی که آن را به صورت میزند حس مثبتتری در ما برانگیزد.
بخش نخستین این پژوهش در فوریه ۲۰۲۱ انجام شد و از ۴۳ زن خواسته شد تا از یک تا ده، به جذابیت مردان در تصاویر بدون ماسک، با ماسک پارچهای بدون طرح، ماسک جراحی آبیرنگ و همچنین تصاویری که در آن مردان با یک کتاب سیاه ساده نیمه پایین صورتشان را پوشانده بودند امتیاز دهند.
شرکتکنندگان گفتند که تصاویر با ماسک پارچهای بهشکل آشکاری جذابتر از تصاویر بدون ماسک یا تصاویری است که در آن نیمی از چهره فرد با کتاب پوشانده شده است، اما ماسک جراحی معمولی یکبارمصرف، از همه دلپذیرتر به چشم میآمد.
لوییس افزود که چنین نتایجی در نقطه مقابل تحقیقات پیش از همهگیری کوویدـ۱۹ قرار میگیرد که در آنها، بیماری و دوری از فرد فرد ماسکبهصورت به ذهن خطور میکرد.
لوییس گفت که چنین یافتهای با روانشناسی تکاملی و اینکه چرا ما جفت خاصی را انتخاب میکنیم نیز مرتبط است. بیماری و اجتناب از آن، میتواند نقش پررنگی در انتخاب جفت بازی کند و در گذشته هر نشانهای دال بر بیماری میتوانست دل فرد را بهشدت بزند. اما حالا شاهد چنان تغییر جهتی در این نگرشایم که ماسک دیگر نشانگر بیماری نیست.
لوییس همچنین اشاره کرد که ممکن است که ماسک افراد را جذابتر نشان دهد چرا که توجه را به سمت چشم معطوف میکند. او گفت که دیگر تحقیقات نشان میدهد که پوشاندن نیمه چپ یا راست صورت نیز فرد را به نظر بقیه جذابتر میکند؛ این تا حدودی به دلیل آن است که ذهن جای خالی نیمه دیگر را پر میکند و تاثیر کلی را اغراقزده در نظرمان جلوه میدهد.
بخش دوم تحقیقات که در آن جای زن و مرد عوض میشود و مردان باید با نگاه کردن به صورت ماسکزده زنان بگویند که آنان را چطور میبینند نیز انجام شده و در دست انتشار است. لوییس گفت که نتایج تا حد زیادی شبیه به بخش نخستین پژوهش بوده است. از شرکتکنندگان در این تحقیق خواسته نشده بود که گرایش جنسیشان را بیان کنند.